حدود 74 درصد جمعیت سوریه را مسلمانان سنی، 13 درصد علوی، شیعه دوازده امامی و اسماعیلی، 10 درصد مسیحی و 3 درصد دروزی تشکیل میدهند. اعراب حدود 90 درصد جمعیت سوریه شامل یک میلیون آواره عراقی و پانصد هزار فلسطینی و کردها 9 درصد جمعیت این کشور را تشکیل میدهند. ارمنیها، ترکها، چرکسها و یهودیان اقلیتهای دیگر ساکن این کشور هستند.
بحران سوریه، از شهر “درعا” و با شعارنویسی چند دانشآموز نوجوان علیه نظام حاکم شروع شد، که با تدبیر و مدیریت بهتر میشد از سوءاستفاده جبهه استکبار علیه سوریه جلوگیری نمود. این موضوع پس از 7 ماه در ابعاد مختلف گسترش یافت و بحران امنیتی – سیاسی شهر درعا، به دلایلی از جمله اشتباهات سیاسی – امنیتی برخی از مسئولان محلی این استان، پس از اندکزمانی تغییر یافت و به کانونهای جدیدی سرایت کرد.
اولین فراخوان فیسبوکی مخالفان حکومت که مردم را برای تجمع به یکی از میدانهای دمشق فراخوانده بودند، بدون حضور مردم با شکست مواجه شد ولی بعد از آن، در دمشق و برخی شهرها مانند حلب، تظاهرات مردمی برگزار شد. اعتراضاتی که بیشتر به مباحث اقتصادی و اجتماعی میپرداخت تا مسائل سیاسی و تمام امتها و ملل جهان همواره تشنهی آزادی، کرامت انسانی، عدالت و مساوات هستند و هیچ ملتی از خواستهها و تشنگی به این قبیل امور مستثنا نیست. معمولاً اقشار جوان و تحصیلکرده در هر کشوری به دنبال پیشرفت، توسعه، اصلاح و تغییر هستند و جوانان سوری نیز از این امر مستتثنا نیستند که پلیس و سپس ارتش، با بیتدبیری و سرکوب اعتراضات مردمی با خشونت؛ سبب تحریک مردم و فراگیر شدن این اعتراضات شدند.
هر چند اعتراضات در سوریه، مطالبات اجتماعی و اقتصادی بود، اما رفتهرفته با مناسببودن بستر ایجاد زمینههای سقوط بشار اسد و سرنگونی سوریه که سبب تضعیف مقاومت و نفوذ بیشتر غرب و برخی کشورهای عربی مانند عربستان و قطر بود، شکل و سمتوسوی این مطالبات، از درخواستهای مردمی به سمت زمین شطرنج کشورهای دیگر و قدرتهای جهانی رفت.
برخی کشورهای عربی به سرکردگی عربستان و جبهه استکبار به سرکردگی آمریکا بارها به علت حمایت سوریه از مقاومت و عدم حرکت در چارچوب قواعد آنها، سعی در سرنگونی وی داشتند که مهمترین این تلاشها در جریان ترور حریری و نسبت دادن آن به سوریه اتفاق افتاد.
پس از بیداری اسلامی در کشورهای مصر، تونس، لیبی، یمن و … جبهه عربی- غربی به هراس افتاده بودند و بحرین و عربستان و قطر و … را هم در ورطهی سقوط میدیدند، از سوی دیگر تیغ بیداری اسلامی را بر روی گلوی فرزند نامشروعشان رژیم صهیونیستی حس کرده و به دنبال راهکاری جهت انحراف، یا کند نمودن بیداری اسلامی و جلوگیری از نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه بودند، که پس از حوادث درعا و بیتدبیری مسئولین امنیتی موقعیت را برای این امر مهم و ضربهزدن به جبههی مقاومت مناسب دیدند، از این روی با تمام قوای رسانهای و دیپلماتیک جهت سقوط بشار اسد وارد میدان شدند تا بر این اعتراضات موجسواری کرده و محصول خود را برداشت نمایند.
به این ترتیب تمامی قدرتهای بینالمللی نیروهای خود را وارد بحران سوریه نمودند. از یک سو نیروهای القاعده از کشورهایی مانند تونس، الجزایر ، لیبی ، چچن و حتی از اروپا، و از سوی دیگر عربستان سعودی و قطر با استفاده از فتواهای مفتیهای تکفیری و تعصبات مذهبی، جاهلانی از کشورهای مختلف را برای جهاد مقدس و جهاد نکاح برافروختند. این افراد با حمایت مالی راهی سوریه شدند و غرب به سرکردگی آمریکا نیز با پشتیبانی مالی و تسلیحاتی، آموزش، فرستادن افراد متخصص و تحریمها، نقش خود در این درگیریها را ایفا نمود و در همین راستا آمریکا با گروههایی مانند القاعده، جبهه النصره، طالبان که در لیست تروریستی قرار داده بود همکاری مشترک تعریف نمود.
در این میان اردوغان نیز که رویای بازسازی عثمانی بزرگ را در سر میپروراند و به دنبال مطرح نمودن ترکیه به عنوان قدرت منطقهای است، وارد بحران سوریه شد.
از سوی دیگر روسیه و چین که پیشروی غرب در منطقه را زنگ خطری برای خود احساس کردند و به خوبی میدانستند پس از سوریه نوبت به آنها هم خواهد رسید، آنها که در لیبی منافع زیادی را از دست داده بودند برای جلوگیری از حوادث بعدی وارد درگیریهای سوریه شدند و بسیاری از قطعنامههای ضدسوری در سازمان ملل را وتو کردند تا تقابل قدرت های جهانی نمود بیشتری پیدا کند.
ایران و حزب الله لبنان، بر اساس حمایت از محور مقاومت و همچنین دفاع از بشاراسد در حمایت از این محور با صدور بیانیهها و ارسال کمکهای انساندوستانه و همچنین افشاگری جنایتهای گروهک تروریستی سعی در آگاه نمودن و شفافسازی محیط غبارآلود درگیریهای سوریه نمودند تا افراد فریب خورده کمتری در این جنگ وارد شوند. آنها از سوی دیگر خواستار اصلاحات و بررسی مشکلات مردم از سوی دولت سوریه شدند.
طرفهای خارجی درگیر در سوریه، ابتدا با حفظ ظاهر دیپلماتیک، با یکدیگر در تقابل بودند ولی گذشت زمان آنها را به سمت درگیریهای علنی و در پیش روی رسانهها کشاند. ورود کاملاً علنی کشورهای خارجی به بحران سوریه و میدان داری رسمی و شفاف القاعده و گروههای سلفی مانند النصره در این میان، سبب شد که اعتراضات مردمی در سوریه، به حاشیه برود و نیروی زمینی سلفیها جای آنها را بگیرند. سلفیهایی که برخی از آنها برخاسته از پایگاه این جریان فکری-مذهبی در حلب هستند و عمدهشان نیروهای آموزش دیده، مجرب و با انگیزه از اقصی نقاط جهان اسلاماند که برای مبارزه با رافضیها، در جهاد شام حاضر شدهاند تا یا شهید شوند یا نصرت یابند!
در اين زمينه عربستان و قطر مفتيهاي خود از قبيل قرضاوي و العريفي و شبكههاي تلويزيوني خود مانند الجزيره و العربيه را به كار گرفتند تا با تحريك تعصبات مذهبي اهل تسنن درگيريهاي سوريه را تبديل به منازعه شيعه و سني نمايند و در اين راه حتي خون اهل سنت طرفدار بشار اسد را نيز مباح اعلام نمودند كه در بدو امر با فريب جوانان متعصب و معرفي بشار اسد به عنوان قاتل توانستند نيروي قابل توجهي به سمت سوريه اعزام نمايند.
عربستان سعودی از حدود 30 سال پیش که سوریه با ایران ارتباط گرفته است تصور میکند که نفوذ خود را درمنطقه شامات از دست داده است.
جانهانا، دستیار دیکچنی معاون سابق رئیسجمهور آمریکا ازجانب ملکعبدالله نقل میکند که وی گفته است: “هیچ چیزی به اندازه از دستدادن سوریه، ایران را تضعیف نمیکند وا ین مسئله برای عربستان اهمیت حیاتی دارد.”
حکومت سوریه، هر چند همانند اغلب کشورهای عربی، ساختار دموکراتیکی ندارد و براساس حکومتهای موروثی اداره شده و فضای بسته سیاسی بر آن حاکم است، اما بر خلاف کشورهایی مانند عربستان، از منظر اجتماعی و فرهنگی، دارای فضای باز و متکثری است و این، به ماهیت سکولار حکومت سوریه باز میگردد که دین را از سیاست جدا کرده است، از همین روست که اعضای کابینه اسد، بدون توجه به مذهب افراد منصوب میشوند کما این که وزیر دفاع این کشور که سال گذشته در انفجار بزرگ دمشق کشته شد، یک مسیحی بود.
حدود 10 سال پیش مرکز مطالعات مذاهب منطقه عربی «آریل» در اسرائیل پس از پژوهشهای متعدد کارشناسان فرانسوی و اسرائیلی اعلام کرد به این نتیجه رسیده است که بهترین راه برای آزاد کردن اسرائیل از خطر مقاومت عربی در جنوب لبنان و فلسطین، ایجاد اختلاف مذهبی میان اهل سنت و شیعیان در خاورمیانه یعنی از ایران و پاکستان گرفته تا سوریه، لبنان، عراق و خلیج فارس است. بر همین اساس و برای تحریک تعصبات قومیتی و سرگرم نمودن جهان اسلام به درگیریهای داخلی، جبهه غربی- عربی ضد بشار اسد بسیار سعی نمود بحران سوریه را درگیریهای مذهبی نشان دهد در حالیکه با بررسی دولت حافظ اسد و بشار اسد میتوان اسم بسیاری از افراد سنیمذهب را در حکومت سوریه در دروههای مختلف مشاهده نمود:
در حکومت گذشته (در زمان حافظ الاسد)
برخی از افرادی که در دولت حافظ الاسد صاحب قدرت بودند این افراد هستند:
عبدالحلیم خدام؛ نخستوزیر حافظ الاسد و مشاور بشار اسد سُنی است.
حکمت الشهابی؛ رئیس سابق ستاد مشترک ارتش سوریه سنی است.
مصطفی طلاس؛ وزیر دفاع دولت حافظ الاسد سنی است.
عبدالله الاحمر؛ معاون دبیر کل حزب بعث سوریه، سنی است.
در دورهی ریاستجمهوری بشار اسد
بشار اسد و برادرش هر دو از خانوادههای اهل سنت زن گرفته و ازدواج کردهاند. عقدشان در دادگاه اهل سنت بوده است. همه علویهای سوریه در دادگاه اهل سنت عقد ازدواج میخوانند.
فاروق الشرع؛ معاون اول بشار اسد سُنی بود.
محمد سعید بخیتان؛ عضو قدرتمند و با نفوذ سوری حزب بعث، سنی و از عشایر حمص است.
سرلشگر علیالمملوک؛ مرد اول اطلاعات سوریه و امنیتیترین فرد نزدیک به بشار اسد، سنی و اهل دمشق و داخل سور، یعنی منطقه قدیمی دمشق و دقیقاً اهل بازار ساروجه است. المملوک فردی معروف به درایت زیاد امنیتی است که دمشق را از تحرکات مخالفان در امان نگاه داشته است. اهل سنت دمشق او را همشهری خود میدانند و اهل شام او را میشناسند و با او به این اعتبار ارتباط دارند که یکی از شخصیتهای موجه پایتخت سوریه است نه به این اعتبار که او صرفاً فردی امنیتی است.
سرلشگر دیب زیتون؛ مدیر امنیت سیاسی سوریه، شخصی که اقدامات امنیتی تأنیوار ششماه گذشته در حمص در قبضه اوست و امنیت سیاسی نظام را در دست دارد. او فردی سنی است. شیوخ حمص چه مخالف چه موافق نظام و بسیاری از شیوخ مذهبهای مختلف او را یکی از مردان اهل سنت میدانند و حتی بیشتر از گروهکهای [مسلحی] که بر مناطق حمص تسلط پیدا کردند، به او اعتماد دارند.
سرلشگر الاختیار؛ عالیترین مقام از حیث امنیتی در سوریه و مدیر امنیت ملی سوریه. او هم سنی است و از خانوادهای است که علمای سنی آن در طول تاریخ معروفند.
سرتیپ ترکمانی؛ معاون (معاون) رئیسجمهوری در امور ترکیه؛ او نیز سنی است و اصالت ترکمنی دارد.
تجار دمشق و حلب؛ نبض اقتصاد سوریه و گلوی مالی نظام سوریه در دست تاجران دمشق و حلب است. همه تاجران اهل سنت هستند و البته از مهمترین حامیان بشار اسد.
مساجد قاهره و ریاض در مجموع به تعداد نیمی از مساجدی که فقط در شهر دمشق است نمیرسد و همه این مساجد متعلق به اهل سنت است.
علمای اخوانالمسلمون و وهابیها کمتر از هزار نفر است اما علمای وزارت اوقاف سوریه و حامیان نظام، هزاران نفرند.
در قاهره یک موسسهی دینی الازهر و دانشگاه آن است اما در دمشق دهها و حتی در سوریه صدها عدد و شاید هزاران موسسه در سوریه است که با هزینه نظام، فقهاء از سراسر جهان اسلام به خصوص از آسیای میانه برای آموزشدیدن به سوری میآیند.
از سوی دیگر مخالفان دولت سوریه که مدعی دفاع از حقوق اهل سنت هستند بارها و بارها جنایات متعددی علیه اهل سنت انجام دادند که مهمترين آنها را ميتوان به ترور دکتر محمدسعيد رمضان البوطي رييس اتحاديه علماي بلاد الشام و از علماي برجسته اهل سنت شافعي مذهب اشاره نمود. ايشان در سال 1965 دکتراي خود را در علوم اسلامي از دانشگاه الازهر گرفت. شيخ سعيد البوطي، بيش از 60 عنوان کتاب درباره علوم اسلامي به رشته تحرير درآورده بود.
در حاليكه دستگاه بزرگ تبليغاتي غربي – عربي در بيش از دو سال گذشته تلاش كرده است درگيريها و اعتراضات در سوريه را اعتراض به نظام سوريه به دليل عدم وجود آزادي سياسي و درگیریهای مذهبی بيان كند، اما آنچه اين روزها در سوريه در حال وقوع است، پرده از ماهيت اين درگيريها برداشته و اساس آنرا نه تلاش براي دستيابي به آزادي، بلكه خدشه در محور مقاومت مقابل رژیم صهیونیستی و شعلهور كردن آتش درگيريهاي فرقهاي در منطقه نشان ميدهد.
رهبر معظم انقلاب در اجلاس بيداري اسلامي در تهران فرمودند: “تبليغات غرب و رسانههای منطقهای وابسته و مزدور، جنگ ويرانگر در سوريه را نزاع شيعه و سنّی وانمود ميكند و حاشيهی امنی برای صهيونيستها و دشمنان مقاومت در سوريه و لبنان پديد میآورد، درحاليكه دو طرف نزاع در سوريه، نه سنّی و شيعه، بلكه طرفداران مقاومت ضدصهيونيستی و مخالفان آنند.”
هم اكنون كه غبارها در حال نشستن است، و جنايتهاي مخالفان مسلح بشار اسد روشن گرديده است، بسيار مشخص تر گرديده كه درگيريهاي سوريه درگيريهاي مذهبي نبوده بلكه درگيريهاي دو جبهه مقاومت و ضد مقاومت بوده كه سبب شده تا از حجم مخالفان بشار اسد كم شود و روزبهروز به افراد منزجر از تروريستهاي سوريه افزوده شود، همچنين روزبهروز از درگيريهاي فرقهاي و مذهبي در سوريه كاسته خواهد شد.
اما نكته حائز اهميت در تضعيف سوریه و حمايت جبههی غربي- عربي از گروهكهاي تروريستي مانند جبهه النصره و القاعده كه در طول سالهای گذشته برخي از آنها نمود داشته است ناامني منطقه و مشكلات امنيتي- اقتصادي تمام كشورهاي منطقه هست. كه به عنوان نمونه ميتوان به مسائل ذيل اشاره نمود:
1- سوریه که در قسمت آسیای غربی واقع شده، محل ارتباط و پیوند سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا است و علاوه بر اهميت سياسي و استراتژيكي آن اهميت زيادي در اقتصاد و تجارت منطقه دارد.
2- همسايگي سوريه با فلسطين و لبنان و هممرز بودن با رژيم منحوس صهيونيستي سبب گرديده تا با تضعيف سوريه، جبهه مقاومت در فلسطين و لبنان تضعيف گردد كه پس از آغاز درگيريها در سوريه شاهد حوادث و درگيريهاي مختلف در لبنان بودهايم و مرز اين كشور با لبنان گهگاه محل عبور و مرور تروريستهاي سلفي گرديده است. از سوي ديگر دشمنان جبهه مقاومت سعي دارند تا با تضعيف سوريه اقدام به تضغيف گروههاي مقاومتي منطقه عليالخصوص حزب الله نمايند. همچنين گروههاي طرفدار مخالفين در لبنان نيز سبب درگيري هاي كوچك با هدف ايجاد جنگ داخلي در اين كشور شدهاند.
3- سوريه به واسطه هممرز بودن با عراق نقش عمدهاي در امنيت اين كشور و كنترل گروههاي معارض دولت عراق دارد كه تحولات سوريه سببگرديده است كه مشكلات امنيتي عراق نيز دوچندان شود.
4- سوريه پل ارتباطي انرژي منطقه با اروپا نيز محسوب ميشود. وزیران نفت ایران، عراق و سوریه، سوم مرداد سال1390، تفاهمنامه انتقال گاز ایران به اروپا از مسیر عراق، سوریه و لبنان و از آنجا به اروپا را امضا کردند و توافقنامه اصولی سه جانبه این طرح در بیستم اسفند ماه ١٣٩١ به تأیید نهایی وزرای نفت ایران و عراق رسید. تأمین مالی احداث خط لوله انتقال گاز ایران برای صادرات گاز به اروپا از مسیر عراق، سوریه و لبنان، به شیوه بی.او.او اعلام شده است و سه کشور پیشبینی میکردند بهرهبرداری از این خط لوله، سال های ٢٠١٣ تا ٢٠١٤ آغاز شود كه با توجه به تحولات سوريه، اين طرح در زمان مورد نظر به بهرهبرداري نخواهد رسيد و سبب ضرر هنگفت براي صادركنندگان و مشكلاتي براي كشورهاي اروپايي متقاضي خواهد گرديد. بر این اساس، مقرر گرديده بود یک خط لوله انتقال گاز ٥٦ اینچ به طول ٤ هزار و ٩٠٠ کیلومتر، گازایران را از طریق عراق، سوریه، لبنان و دریای مدیترانه به یونان و ایتالیا و بقیه اروپا انتقال دهد.
5- سوريه پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران همواره در مسائل سياسي و بينالمللي هم رأي ايران بوده است كه يكي از دلايل عمدهی همجمه به سوريه اين امر محسوب ميگردد تا جبهه استكبار با تضعيف سوريه موجب كاهش نفوذ ايران در منطقه شود.
6- تركيه كه سعي در مطرحكردن خود به عنوان قدرت منطقهاي داشت با فريبخوردن و پيشقراولي جنگ سياسي و نظامي عليه سوريه و همراهي با غرب نه تنها وجههی خود را در بين مردم كشورهاي منطقه از دست داده بلكه با اعتراضات شديدي از داخل كشور نيز روبهرو گرديد. ترکیه با تضعيف و مشغولنمودن حكومت سوريه در مقابله با تروريستها سبب گرديده تا كنترل حكومت سوريه بر مرزهاي خود كمتر شده و سبب تردد سهل مخالفان حكومت تركيه به داخل اين كشور شود كه نتيجه آن را در درگيري كردهاي مخالف با ارتش تركيه و چندين بمبگذاري و شليك موشك به سمت مناطق مرزي تركيه مشاهده نمود.
7- تضعيف حكومت سوريه سبب گرديده تا كنترل بخشي از مناطق مرزي سوريه از دست حكومت خارج شده و مردم مناطق مرزي عليالخصوص شيعيان و اقليتهاي ديني تحت هجومهاي وحشيانه گروهكهاي تروريستي سلفي قرار گيرند و اين جنايات به قدري تكاندهنده و وحشتناك است كه حتي برخي مردم سوريه كه در ابتدا عليه بشاراسد موضع گرفته بودند اكنون دوشادوش ارتش سوريه اقدام به پاكسازي كشور خود از اين جانيان نمايند و سران گروههاي مخالف نيز بارها مخالفت خود را با اين جنايات و دخالت خارجي اعلام نمودهاند كه اكنون مردم سوريه تاوان اين ناامني را ميپردازند.
اما خطري كه امروز نه تنها سوريه بلكه منطقه و حتي اروپا و آمريكا را تهديد ميكند و سبب شده تا جبهه استكبار نيز نسبت به برخي رفتار خود در قبال سوريه دقت بيشتري نمايد رشد گروههاي تروريستي القاعده و سلفي در مناطق جنگي سوريه است كه حتي به ساير افراد حاضر در جبههی مخالفان سوريه نيز رحم نميكنند و خوي وحشي آنها كسي جزء گروهك خودشان را قبول ندارد.
سلفیگری در معنای لغوی به معنی تقلید از گذشتگان، كهنهپرستی یا تقلید كوركورانه از مردگان است، اما “سلفیه” در معنای اصطلاحی آن، نام فرقهای است كه تمسك به دین اسلام جسته، خود را پیرو سلف صالح میدانند و در اعمال، رفتار و اعتقادات خود سعی بر تابعیت از پیامبر اسلام(ص)، صحابه و تابعین دارند.
آنان معتقدند كه عقاید اسلامی باید به همان نحو بیان شوند كه در عصر صحابه و تابعین مطرح بوده است، یعنی عقاید اسلامی را باید از كتاب و سنت فراگرفت و علما نباید به طرح ادلهای غیر از آنچه قرآن در اختیار میگذارد، بپردازند. در اندیشه سلفیون، اسلوبهای عقلی و منطقی جایگاهی ندارد و تنها نصوص قرآن، احادیث و نیز ادله مفهوم از نص قرآن برای آنان حجیت دارد.
سلفیها از آنجا که علم و منطق را در بحث مذهب به هیچ عنوان جایز نمیدانند، بالطبع دشمنی دیرینهای با شیعه و شیعیان دارند و در طول تایخ نیز از هیچ کوششی برای آزار و اذیت شیعیان فروگذار نکردهاند. یکی از مهمترین دلایل دشمنی سلفیها با شیعیان، اعتقاد شیعیان به امامت و همچنین وجود اصل اجتهاد در شیعه است. سلفیها در عقاید خود به قدری افراطگرایی میکنند که حتی اهل تسنن نیز آنها را از خود نمیدانند و افراط آنها به حدي است كه چند ماهي است دانشگاه الازهر كه معتبرترين و با ريشهترين دانشگاه اهل سنت ميباشد نيز در مقابل اين گروه و جهالتهاي آنها ايستاده است.
سلفیه در سالهاي گذشته با تشکیل جبهه جهانی اسلام برای جهاد با یهودیان و صلیبیها به رهبری بنلادن عربستانی و ظواهری مصری بیش از پیش توجه به گرایشهای مبارزاتی را مورد توجه خود قرار داد. حادثه 11 سپتامبر نقطهی عطف در تاریخ تحولات معاصر است. جریان اسلام سلفی که بعد از عربستان سعودی در قالب جنگ جویان طالبانی ظاهر شده بود منافع بسیاری از کشورهای منطقه را به خطر انداخت.
اين جريان كه به نام مبارزه با استكبار و غرب و رژيم صهيونيستي اقدام به جمعآوري نيرو نموده بود تبديل به آفتي براي مسلمانان غيرهمفكرشان شده است كه علاوه بر اين كه تأمين جاني مسلمانان مخالف آنها معنايي ندارد و خون آنها را اعم از شيعه و سني مباح ميدانند، به واسطه اقدامات وحشيانه و غيرمتمدنانه موجب بدنامي مسلمانان در سراسر جهان نيز شدهاند.
قرائت خشن و متحجرانه از سنت نبوی و برداشتهای ظاهری از آیات قرآن، طالبان را بر آن داشت که حتی برای مخالفان فکری و سیاسی خود نیز تعیین تکلیف کنند و رسالتی فراتر از قد و اندازه خود در نظر بگیرند. این جریان فکری خود را در محدودهی جغرافیایی افغانستان محدود نکرد بلکه برای خود مسئولیت اشاعهی تعالیم اسلام مبتنی بر قرائت سلفی به سایر کشورهای منطقه را در نظر گرفته بود. این گروه ضمن اختلافنظر با سایر گروههای سنی، سرسختانه نسبت به شیعیان کینه میورزید و به همین خاطر به مراتب سیاستی خشن در قبال آنان به کار برد. حوادث 11 سپتامبر باعث ارتقای جایگاه راهبردی گروههای نظامی و شبه نظامی و محوریت قرار گرفتن تفکر القاعده شد. چنین پدیدهای از زمان پیدایش، عمدتاً از سوی تفکر استراتژیک کاخ سفید مورد حمایت قرار گرفت اما بعدها با توجه به اصطکاک منافع آنان در منطقه، نزاعی عمیق میان آنان درگرفت و در نهایت باعث تهاجم نظامی آمریکا به افغانستان شد.
از معروفترين گروههاي سلفي ميتوان به گروههاي زير اشاره نمود:
1- جبهه النصره
2- طالبان
3- فتح الاسلام
4- القاعده افغانستان
5- القاعده عراق
6- گردانهای عبدا… عزام
7- صقور الشام
8- لواء الامه
9- ارتش آزاد سوریه
10- کتائب احرار الشام
11- گردان حسن بصری
12- سازمان قاعده الجهاد فی بلاد الرافدین
13- ارتش انصار السنه
14- سپاه صحابه
15- ارتش اسلامی عراق
16- جیش الطائفه المنصوره
17- جیش محمد (الحق)
18- گروه ابوایمن
19- سپاه عمر
20- گروه یاران اهل سنت (مناصروا و اهل السنه)
و..
اكنون اين جريان كه مدعي مبارزه با استكبار و غرب بود تبديل به يارصميمي غرب عليه دولت بشار اسد شده است و آفتي به جان مسلمانان كشورهاي افغانستان و پاكستان و ايران و عراق و … گرديده است كه اگر روزگاري بتوانند در سوريه صاحب قدرت شوند به دليل اينكه مخالفان تفكر و عقائد خود را شايسته حيات نميدانند خطر بزرگي براي اروپا و آمريكا نيز خواهند بود هرچند كه براي رسيدن به منافع مشترك در سوریه اندك زماني با يكديگر همكاري خواهند داشت.
جهالت اين گروه به جايي رسيده است كه شيعيان را از رژيم صهيونيستي نيز خطرناك تر ميدانند و مدعي است ابتدا بايد از شر شيعيان خلاص شد و سپس با رژيم منحوس صهيونيستي جنگيد كه با اين تفكرات ميتوان گفت در صورتي كه بتوانند در سوريه قدرت بگيرند خطر جدي براي جمهوري اسلامي ايران و عراق به عنوان مراكز شيعيان محسوب شوند.
سالانه افراد فريب خورده توسط اين جريان براساس فتواهاي تكفيري اقدام به بمبگذاري و به شهادت رساندن بيگناهان زيادي در مراسمهاي مختلف منجمله مراسمهاي شيعيان و يا مراسمهاي وحدت شيعيان و اهل سنت مينمايند كه ميتوان از مهمترين آنها به نمازهاي جمعه در عراق و پاكستان و عزاداري سيد و سالار شهيدان در ايام محرم در كشورهاي هند و پاكستان و عراق نمود. هماكنون نيز در سوريه با كشتن علويها قصد رفتن به بهشت دارند.
سلفيها هرچند كه بارها در عمل نشان دادهاند كه جان اهل سنت هم براي آنها ارزشي ندارد و نه تنها براي ايران و عراق بلكه براي تركيه و اردن و مصر اخواني و لبنان و تونس سنينشين هم خطر جدي محسوب ميشوند، چراكه در ماه هاي اخير نيز شاهد ايجاد درگيريهاي مختلف و اهانت به مقدسات در كشورهاي لبنان و مصر و تونس و سوريه از اين گروهها بوديم.
—————————————-
منابع مورد استفاده:
1- سايت اسلام تايمز
2- سايت عربي پرس
3- سايت عربي پرس
4- سايت معادله
5- ويكي پديا