نقش ایران در حل بحران سوریه

فرسایشی شدن بحران سوریه و تحولات میدانی آن، تغییرات انتخاباتی در ایران، یارگیری‌های منطقه‌ای و جهانی وضعیت بحران سوریه را واجد سنخیتی نموده است تا موقعیتی متناقض را فرا روی جهانیان بگذارد.

مقدمه

شروع منازعه خونین و شدید سوریه از مارس 2011 تاکنون وضعیت ژئوپلوتیک، ژئواستراتژیک، هویتی و ایدئولوژیک خاصی بر تحولات این کشور مترتب کرده است. تنوع زیستیِ اقلیت‌های دینی و نژادی متعدد در سوریه به همراه دخالت‌های منطقه‌ای و جهانی جهت تسلیح گروه‌های تندروِ شورشی، فضای پر التهابی بر این سرزمین حاکم نموده که علاوه بر «هویتی» کردن تحولات این کشور باعث شد تا جنگ داخلی تمام عیار و آینده پر ابهامِ تحولات آتی این کشور، فضای تصمیم‌گیری سیاست خارجی بازیگران ذی نفوذ در خاورمیانه را تحت تأثیر قرار دهد.

در این میان نقش جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک بازیگر تأثیر‌گذار در روند تحولات سوریه از جهتی حائز اهمیت است که تداوم این بحران و شرایط حاکم بر آن در کنار تغییر دولت در ایران، عرصه را مستعد بازیگری فعالانه ایران در بحران سوریه  و احیاناً برخی تحولات تاکتیکی کرده است.

فرسایشی شدن بحران سوریه و تحولات میدانی آن، تغییرات انتخاباتی در ایران، یارگیری‌های منطقه‌ای و جهانی وضعیت بحران سوریه را واجد سنخیتی نموده است تا موقعیتی متناقض را فرا روی جهانیان بگذارد. از یک‌سو با نامشخص‌ماندن موعد برگزاری کنفرانس ژنو 2 و تشدید اختلافات میان آمریکا و روسیه، راه حل سیاسی کوتاه‌مدت برای این بحران در هاله‌ای از ابهام قرار گرفته است. از سوی دیگر روند تحولات میدانی دورنمای روشنی را از به نتیجه رسیدن فرجام وقایع سوریه از طریق نظامی ارائه  نمی‌دهد. این امر سبب شده است تا راه حل سیاسی کماکان به عنوان بهترین گزینه حل بحران تلقی گردد.

بر این اساس با قرار دادن تحولات سوریه به عنوان متغیر مستقل این پژوهش سعی خواهیم کرد ابتدا سیاست خارجی منطقه‌ای ایران را بررسی و سپس به ارزیابی آن در قبال تحولات سوریه بپردازیم. سناریوهای احتمالی تحولات سوریه و رویکردهای متناسب ایران به عنوان بخش دوم مقاله را بررسی نموده و  فرجام بحث نیز تجزیه و تحلیلی از روند سیاست خارجی منطقه‌ای ایران خصوصاً درباره‌ی سوریه در چارچوب تحولات ناشی از فرایند انتخابات ایران و انتخاب رئیس‌جمهور جدید ارائه خواهد داد.

 

سیاست خارجی ایران و رویکرد آن در قبال منطقه به خصوص سوریه

سیاست خارجی «مجموعه خط و مشی‌ها، تدابیر، روش‌ها و انتخاب مواضعی است که یک دولت در برخورد با امور و مسائل خارجی در چارچوب اهداف کلی حاکم بر نظام سیاسی اعمال می‌نماید»(محمدی،1377: 18). سیاست خارجی کشورها نشان‌دهنده اهدافی است که دولت‌ها در عرصه خارجی در پی دست‌یابی به آن هستند. اهداف و منافع ملی کشورها در فرایند تصمیم‌گیري و براساس ارزش‌ها و باورهای ملی و درك تصمیم‌گیرندگان از آنها تعیین و ابزارها و امکانات براي تأمین آنها مد نظر قرار می‌گیرد (یزدان فام، 1387: 247).

به صورت راهبردی دولت‌های ملی از بین دو استراتژی بلند دامنه «حفظ وضع موجود» و «تغییر وضع موجود» دست به انتخاب می‌زنند. این راهبردها قابلیت تعمیم در سطوح جهانی، منطقه‌ای و زیر‌سیستمی دارند که مبتنی بر منافع و قدرت ملی، قابلیت انتخاب از بین این دو را تحقق می‌بخشد. جمهوری اسلامی ایران که از فردای انقلاب 1979، استراتژی «تغییر وضع موجود» در قبال منطقه شامات و فلسطین را در برابر رژیم صهیونیستی مدنظر قرار داده بود با فروپاشی اتحاد شوروری و ترقی جنبش‌های آزادی‌بخش، ضمن رد «نظم نوین جهانی» سیاست خارجی منطقه‌ای متفاوت و  متضادی در برابر امریکا اتخاذ کرد.

دکترین نظم نوین جهانی که بر پایه دو اصل نخست، توانایی اقتدار نظامی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دولت امریکا برای رهبری جهان؛ دوم، پذیرایی  بقیه اعضای جامعه جهانی از چنین نظمی و تمکین دولت‌های متمرد استوار بود (محمدی، منوچهر،1377: 181)؛ سعی نمود تنها صحنه‌گردان عرصه‌ی تحولات خاورمیانه پس از جنگ سرد باشد و حتی تلاش برای ایفای نقش بازیگری توسط قدرت‌های جهانی دیگر هم‌چون روسیه، اتحادیه‌ی اروپا و سازمان ملل را ناکام نماید(مصفا، 1385: 139). لیکن ایران ضمن حضور بیش‌ از پیش در تحولات مربوط به این زیرسیستم با استفاده از ابزار‌هایی هم‌چون جنبش‌های آزادی‌بخش (حماس- حزب الله) و دولت‌هایی هم‌چون سوریه و تاحدودی لبنان به بازیگر موثر و اساسی در تحولات خاورمیانه تبدیل گردید.

هرچند برخی ديدگاه‌ها در ايران اساساً تمركز بر منطقه‌گرايي به‌خصوص در خاورميانه عربي را به دليل وجود ساخت متفاوت قدرت و سياست و همچنين تفاوت‌هاي ساختاري فرهنگي- اجتماعي بين ايران و كشورهاي منطقه امري مشكل و بدون فايده مي‌بينند. اینان معتقدند ايران به لحاظ قومي، مذهبي و سياسي با اعراب احساس بيگانگي مي‌كند و بحران مشروعيت و امنيت در دنياي عرب اين شكاف سياسي- فرهنگي را تشديدكرده است. در مقابل اعراب نيز به ايران حداقل به عنوان يك همسايه نامطمئن و حتي بعضي دول عربي به عنوان دشمن مي‌نگرند. اما نگارنده معتقد است تداوم، قدرت‌بخشی و اجرایی کردن چنین رویکردی، منجر به منفعل‌كردن سياست خارجي و ناديده‌گرفتن نقش و مؤلفه‌های قدرت‌ساز ايران در سطوح منطقه‌اي وجهاني مي‌شود؛ امري كه مي‌تواند در بلند‌مدت به از دست‌رفتن زمينه‌هاي نفوذ، نقش و قدرت منطقه‌اي ايران منجرشود.

در واقع موقعيت تاريخي- تمدني، ژئوپليتيك و سياسي- امنيتي ايران درنظام امنيت منطقه‌اي و بين‌المللي به گونه‌اي است كه اتخاذ رويكردهاي مختلفي را در عملياتي‌‌کردن سياست خارجي ايران اجتناب‌‌ناپذير مي‌سازد. سه رويكرد اصلي در منطقه‌گرايي سياست خارجي ايران عبارتند‌‌ از: رویکرد جغرافيايي- ژئوپليتيك؛ رویکرد فرهنگي- تاريخي؛ و رویکرد ايدئولوژيك و سياسي- امنيتي. در طول دهه‌هاي گذشته، سياست خارجي ايران چالشي را در ايجاد تعادل بين اين سه رويكرد داشته است كه به نوعي مي‌توان از آن به عنوان چالش‌هاي نظري تمركز بر زير‌سیستم‌هاي مختلف منطقه‌‌اي در خاورميانه‌ی عربي، آسياي‌ مركزي و قفقاز، خليج فارس و آسياي جنوبي نام برد (برزگر،1388: 25).

مؤلفه‌هاي قدرت ملي ايران از جمله، برخورداري از يك دولت ملي قوي، موقعيت ژئوپليتيك و عنصر ايدئولوژي به شكلي است كه به ايران نقش ممتازي در مسائل منطقه‌اي مي‌دهد. ارزش استراتژيك ايران از راه اتصال به مسائلي در منطقه خاورميانه است که سبب‌ساز موقعیت نقشی ایران در قالب بازیگر منطقه‌ای می‌گردد و این تمرکز بر منطقه‌گرايي در سياست خارجي ايران به طور خودکار منفعت امنيت و منافع ملي ايران را در بلند‌مدت در پی دارد. بر این اساس جمهوری اسلامی ایران در طراز یک بازیگر مهم و اساسی در منطقه خاورمیانه نه تنها الزاماً به ایفای نقش می‌پردازد بلکه جهت تقویت نقش و افزایش منافع ملی به اتخاذ تصمیم می‌پردازد. موضوع سوریه در شرایط فعلی محوری‌ترین موضوع منطقه‌ای ایران برای اتخاذ تصمیم در عرصه‌ی سیاست خارجی است.

در این جهت می‌توانیم دو نگاه نقش- محور در جهت‌گیری بازیگران منطقه‌ای نسبت به بحران سوریه را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم. نخست، ایفای نقش بر محور «ثقل جغرافیایی» که بیشتر به نظریه‌ی رئالسیم کلاسیک نزدیک است و دوم، ایفای نقش بر محور «برداشت هویتی» از منافع و حس تهدید از نقش سایر بازیگران که بیشتر در چارچوب نظریه سازه‌انگاری قابل ردیابی است.

در مورد نگاه اول، ایفای نقش بر محوریت «ثقل جغرافیایی» و ضرورت وجود آن برای ایجاد تعادل و ثبات سیاسی- امنیتی در منطقه خاورمیانه است. ایران، مصر و عربستان سعودی اساسی‌ترین بازیگران این دیدگاه محسوب می‌شوند که بیشتر اصول و اهداف سیاست خارجی خود را با اولویت ایجاد ثبات در جغرافیای سیاسی خاورمیانه دنبال می‌کنند. برای این بازیگران ضمن اینکه حفظ منافع ژئوپلتیک در بحران سوریه کلیدی است، مسائل هویتی و ارزشی و برداشت‌های ناشی از تهدیدات سایر بازیگران که در نتیجه تحولات عربی مطرح شده‌اند هم مهم است. بر این مبنا، عدم وجود یا حضور نقش فعال یک بازیگر منطقه‌ای بر خلاف نظام سنتی توازن قدرت در منطقه بوده و خود موجب بی‌ثباتی و رقابت فزاینده می‌شود. در اینجا، ایفای نقش بازیگران به مسئله ثبات منطقه‌ای و افزایش هم‌کاری، ولو با اختلاف نظرهای موجود در مدیریت مسائل، برای کاهش تنش صورت می‌گیرد که مستقیماً به اهداف، اصول و منافع ژئوپلتیک این بازیگران ارتباط می‌یابد (برزگر، 1392).

در مورد نگاه دوم؛ ایفای نقش بر مبنای «برداشت هویتی» است. در این نگاه نقش فرهنگ، ارزش‌ها و اصول حکومت‌ها در شکل‌دهی سیاست منطقه‌ای بازیگران نقش دارد و اینکه منافع و هویت نقش بازیگران در شرایط زمانی ناشی از یک تحول (مثل تحولات اخیر جهان  عرب) تغییر می‌یابند. در این دیدگاه دولت‌های ترکیه و قطر قرار دارند که بیشتر تحت تأثیر نقش هویتی و تصور از افزایش نقش منطقه‌ای خود در شرایط  گذار منطقه، منافع و نوع سیاست خود در بحران سوریه را تنظیم کرده‌اند. به عبارت دیگر، این دو بازیگر بدون دارا بودن مرکزیت و ثقل جغرافیایی و همچنین اتصال هویتی به مسائل منطقه‌ای تنها با قدرت نرم خود تلاش کردند تا فراتر از ظرفیت‌های سیاسی-امنیتی خود به ایفای نقش کلیدی در بحران سوریه بپردازند. در واقع، درجه ایفای نقش ترکیه و قطر بستگی به درجه نزدیکی یا ائتلاف آنها با یک بازیگر سنتی در منطقه دارد. پیش از بروز تحولات عربی، ترکیه و قطراز طریق ایران (یک بازیگر سنتی) و به تبع ایفای یک نقش میانجی‌گرانه در مسائل حزب‌الله و حماس توانستند وارد مسائل خاورمیانه شوند. دولت جدید مصر هیچ‌گاه قطر را در طرح «چهارجانبه» هم‌کاری منطقه‌ای وارد نکرد. عربستان سعودی خواهان ایفای نقش فعلی قطر و یا نقش فعال ترکیه در حمایت از جریان اخوان المسلمین در بحران سوریه نیست که بطور وجودی خلاف منافع و اصول و ارزش‌های سلفی سعودی‌ها است. مسائل داخلی ترکیه هم همان‌گونه که تحولات اخیر این کشورنشان داد ظرفیت ایفای یک نقش فعال در مسائل منطقه‌ای را به ترکیه نمی دهد. بحران سوریه نشان داد که جابه‌جایی نقش سنتی و کلاسیک دولت‌ها با محوریت ثبات جغرافیایی با نقش بازیگران جدید که هویت کلاسیک اتصال به مسائل سیاسی-امنیتی منطقه را ندارند بسیار مشکل است. بر همین دلیل، نقش ترکیه و قطر به تدریج تضعیف می‌شود. آمریکا و غرب باید به این مسئله توجه کنند و مدیریت بحران سوریه را با در نظر‌گرفتن این ویژگی مد نظر قرار دهند (برزگر: 1392).

بنابراین نه تنها منطقه‌گرایی در عرصه‌ی خاورمیانه از اساسی‌ترین پایه‌های سیاست خارجی ایران محسوب می‌گردد، بلکه بنا به ساختار ژئوپلوتیک خاورمیانه ایران به عنوان یکی از اصلی‌ترین پایه‌های خیمه تحولات استراتژیک منطقه محسوب می گردد. ایران در قضیه‌ی سوریه به دنبال ثبات، پایان خشونت‌ها و حل فصل قضیه از طریق سیاسی است. گزینه اصلی ایران ابقای نظام فعلی سوریه، بازسازی مجدد این کشور و اعطای آزادای‌های مدنی در قالب مطالبات ملی است. جمهوری اسلامی ایران با توجه به پیوند استراتژیک خود با نظام و مردم سوریه در سه دهه گذشته هرگز راضی به سرنگونی رژیم سوریه نخواهد بود و تمام توان و ظرفیت خود را در جهت حفظ این حکومت به کار خواهد بست؛ واقعیتی که طی سه سال گذشته در عرصه سوریه جریان داشت و اگر نبود، تحولات این کشور چه بسا روندی غیر از شرائط فعلی را طی می‌نمود.

سناریو‌های محتمل در بحران سوریه و رویکرد ایران در قبال آن

سناریو‌های مختلفی در عرصه تحولات سوریه قابل پیش‌بینی است. دو سناریوی کلان و اصلی حل این مناقشه به صورت «دخالت نظامی» و «سیاسی» قلمداد می‌شوند. چنانچه در عرصه‌ی تحولات میدانی سوریه ابتکار عمل در دست ارتش سوریه  باشد (چنانچه این مدت در القصیر، ریف دمشق، دمشق، حمص و لاذقیه شاهد بودیم) فشار‌های سیاسی بیرون اعم از منطقه ای و فرامنطقه‌ای هم‌چنان در دایره راه حل سیاسی وادار به اعلام موضع می‌شوند. سناریوی استفاده از دخالت نظامی به دلایل متعددی همچون وتوی اعضای شورای امنیت، ظرافت تحولات سوریه و منطقه خاورمیانه تاکنون نیز ناکام بوده است.

در جهت پایان رضایت‌بخش مناقشه‌ی سوریه در قالب این سناریو، امریکا و متحدانش با استفاده از تجربه‌ی کوزوو، بوسنی و لیبی و استفاده از نیروی هوایی ناتو، طرح‌هایی در دست داشتند که اجرایی نشده و ناکام مانده‌اند. این ناکامی بر سه منطق ذیل استوار بوده است :

1- توجیه نا‌پذیری اخلاقی و قانونی

2- امکان‌ناپذیری به جهت نظامی و سیاسی و

3- عدم تقویت این مطلب که جنگ و دخالت نظامی تنها راه حل قابل قبول اختتام مناقشه‌ی ‌سوری‌هاست.

براین اساس بحران سوریه و تحولات این کشور در فرایند جنگی داخلی و فرسایشی در بن‌بستی عمیق، پر ابهام و غیر‌قابل پیش‌بینی گیر‌کرده است. در این روند دو سری از عوامل، عرصه را برای بازیگری و آزادی عمل ایران در نقش آفرینی فعال‌تر و مدیریت بحران سوریه مهیا کرده است. از یک سو «شرایط حاکم بر بحران سوریه» می باشد، یعنی فرسایشی‌شدن بحران سوریه و عدم امکان تفوق یکی از طرفین از طریق نظامی در کنار مشکلات اقتصادی ناشی از رکود اقتصادی و تداوم آن در کشورهای غربی درگیر در بحران سوریه، فقدان انسجام و کارامدی مخالفان بشار اسد، بی‌ثباتی داخلی و نوسانات سیاسی در کشورهایی چون ترکیه، قطر، مصر به عنوان بازیگران منطقه ای بحران سوریه و تشدید اختلاف نظر میان آمریکا و روسیه در خصوص نوع نگاه به موضوع سوریه و راه حل‌های آن مدنظر است. از سوی دیگر «شرایط داخلی ایران» است. تحولات ناشی از حضور 70 درصدی مردم در پای صندوق‌های رأی از یک جهت باعث تقویت مشروعیت نظام شده است و از طرفی گفتمان اعتدال رئیس جمهور جدید با استفاده از عقبه‌ی استراتژیک ملی خود باعث نوعی پذیرش جهانی از سیاست‌های و رویکرد های احتمالی آینده ایران دارد که در این راستا تحولات مربوط به بحران سوریه نیز در چارچوب رفتار‌های منطقه‌ای ایران قابلیت سیاست‌گذاری به نحو مثمر‌ثمرتری خواهد داشت.

یکی از سناریو‌سازی‌های عرصه‌ی سوریه نوع رفتار سران رژیم و حکومت این کشور است. در این راستا شاید بتوان  شش سناریو محتمل را در عرصه‌ی تحولات سوریه به صورت ذیل نیز مدنظر داشت:

1. بقای اسد

2. فرار اسد

3. ایجاد دولت علوی ها

4. تجزیه سوریه

5. تسلط افراط گرایان بر سوریه

6. ورود سوریه به جنگ طولانی‌مدت (www.asriran.com).

هر کدام از این سناریو‌ها  برای اتفاق پیش نیاز‌های متعددی طلب می‌نماید که ایران ورزیده در تحولات خاورمیانه و زیرسیستم شامات برای هرکدام طبیعتاً راه حل‌هایی نیز دارد. لیکن در فضای پر التهاب، خسته‌کننده و فرسایشی فعلی نمی‌توان هیچ سناریوی احتمالی را پیش‌بینی نمود.

نکته اساسی در سناریو‌سازی تحولات سوریه، ضرر ایران در ادامه‌ی کشمکش‌های این کشور است. در حالی که اسرائیل از این روند یک رژیم و کشور ضعیف و در‌گیر در جنگی داخلی را دنبال می‌نماید، امریکا و عقبه‌های استراتژیک منطقه‌ای‌اش نیز بر همین راهبرد اتکاء دارند. گروه‌های سلفی نیز نه تنها به دنبال بر اندازی‌اند بلکه در دراز‌مدت تخریب تمام زیر‌ساخت‌های سوریه را به انجام می‌رسانند که طبیعتاً این چیزی نیست که حکومت، مردم سوریه و دوستان این کشور بخواهند. جمهوری اسلامی ایران ضعف، درگیری و فرسایشی‌شدن بحران را در درون استراتژیک‌ترین متحد منطقه‌ای خود امری نامیمون و غیر قابل قبول می‌داند.

اما یک وضعیت دیگری نیز قابل تصور است و آن اینکه ناآرامی در مرزهای سوریه باقی نخواهد ماند. خشونت، ناآرامی و خشونت تلافی‌جویانه به‌راحتی در لبنان، به ویژه با توجه به دخالت حزب‌الله در جنگ داخلی سوریه، منتشر خواهد شد. خشونت همچنین می‌تواند به راحتی در کشورهای همسایه یعنی اردن، ترکیه و عراق، یعنی جایی که اکنون یک میلیون سوری پناهنده شده‌اند، گسترش پیدا کند. اسرائیل نیز درگیر نزاع در سوریه خواهد شد چرا که تسلیحات تخریب‌جمعی سوری و سیستم‌های پرتاب آن در دسترس گروه‌های تروریستی قرار خواهد گرفت. در چنین فضایی قدرت‌های منطقه‌ای به این احساس می‌رسند که باید از منافع خود صیانت کرده و آنها را پیش ببرند. بنابراین ترکیه ممکن است یک منطقه حائل در داخل سوریه ایجاد کند در حالی که ایران می‌کوشد با استفاده از این منازعه خواسته‌های خود را در منطقه پیش ببرد. مبتنی بر این استراتژی، اپیدمیک شدن تحولات سوریه دامنه خشونت‌های داخلی این کشور را وسعت خواهد داد. در این دیدگاه اگر قرار است سوریه نا‌آرام و ویران شود، بایستی همه طرف‌های درگیر نیز در این آتش بسوزند.

اما دیدگاه دیگری نیز وجود دارد که معتقد است تحولات سوریه محمل فشار بر ایران می‌باشد. درست همان‌طور كه ایران آمریكا را در باتلاق عراق گرفتار كرد، آمریكا نیز به‌دنبال گرفتار‌كردن ایران در باتلاق سوریه است. فرید زكریا، تحلیل‌گر سیاسی می‌گوید:‌ «این واقعیت كه ایران و حزب‌الله شبه‌نظامیان، تسلیحات و پول خود را به سوریه می‌فرستند، نشانه قدرت نیست، بلكه نشانه این است كه آن‌ها نگران سرنگونی رژیم سوریه هستند… تداوم درگیرسازی و فشار بر منابع آن‌ها در سوریه می‌تواند آن‌ها را به‌طور جدی تضعیف كند.» اما كنث پولاك، تحلیل‌گر اطلاعاتی سابق سازمان سیا و عضو شورای امنیت ملی آمریكا با نگاهی دیگر به قضیه می‌گوید: «آمریكا كلیدی برای شرایط به‌وجود آمده توسط ایران ندارد… می‌دانیم كه حمایت ایران برای اسد مهم است، اما نمی‌توانیم میزان آن را بسنجیم و از میزان حمایت نیز مطلع نیستیم… ایرانی‌ها می‌توانند میزان بسیاری تسلیحات سبك ارسال كنند و این مسئله بر ایران تاثیر منفی جدی ندارد… حتی اگر ایرانی‌ها چند صد یا حتی چند هزار نیرو به سوریه بفرستند، فشاری بر ایران نیست… جامعه آمریكا (برخلاف جامعه ایران) به تلفات بسیار حساس است و این مسئله به لحاظ سیاسی برای آمریكا پرهزینه است» ( http: naslejavane90.mihanblog.com).

لذا در عرصه سناریو سازی تحولات سوریه ایران در درجه اول از تمامی راه حل‌های سیاسی برای حل بحران سوریه دفاع و به روند آن کمک خواهد کرد. دوم اینکه هیچ‌گونه راه حل نظامی را برنخواهد تافت و ادامه وضعیت فرسایشی فعلی را به ضرر سوریه، ایران و تمامی منطقه قلمداد می‌کند که ثبات و صلح منطقه‌ای را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

تأثیر پیروزی حسن روحانی (به لحاظ روانی) بر فضای حاکم بر جریانات منطقه  به خصوص تحولات سوریه

سیاست خارجی هر کشور حاوی دو عنصر تداوم و تغییر است. تحولات جهانی به سمت‌و‌سویی است که مشخصه‌ی اصلی آن تکثر بازیگران (رسمی و غیررسمی) و توزیع قدرت جهانی میان شمار زیادی از بازیگران می‌باشد و این وضعیت هم رقابت جدی را طلب می‌کند هم امکان بازیگری را بیشتر نموده است. انتخاب حسن روحانی در سمت ریاست جمهوری ایران تأثیرات به سزایی بر آینده تصمیمات سیاست خارجی ایران خصوصاً در منطقه‌ی خاورمیانه خواهد داشت. این تأثیر از تعامل نو و تنش زدایی جدید ریشه خواهد یافت که در سال‌های اخیر در منطقه عمق یافته ‌است.

گريگوري گاس کارشناس مسائل «عربستان» در مقاله‌ی جديد خود در انديشکده بروکينگز با اشاره به ابراز تمايل رييس جمهور منتخب به بهبود روابط ايران با عربستان سعودي معتقد است که اين امر سبب کاهش تنش در منطقه‌ی خاورميانه خواهد شد. وی معتقد است به عنوان رييس جمهوري منتخب ملت ايران اميدهاي تازه‌اي را ايجاد کرده است.

«اين اميد و خوش‌بيني نه تنها در مورد برنامه و مذاکرات هسته‌اي ايران بلکه پيرامون بهبود روابط ايران و عربستان سعودي نيز ايجاد شده است… علي رغم آنکه ايران و عربستان در مورد «بحران سوريه» با يکديگر اختلاف‌نظر دارند اما امروز منافع مشترکي نيز با يکديگر دارند که مي‌توانند برپايه آنها روابط دوجانبه را بهبود و ارتقا بخشند. حضور ايران و عربستان سعودي در معادلات منطقه‌اي مبتني بر ساختار روابط بين‌المللي و منطقه‌اي است. با وجود امکان بهبود روابط ايران و عربستان سعودي هنوز مشخص نيست که از چه مسيري اين اقدام امکان‌پذير خواهد بود از آن رو که قطعاً جمهوري اسلامي ايران قصد ندارد از منافع خود در عراق چشم‌پوشي کند و از سوي ديگر سعودي‌ها نيز از موضع خود رد قبال بحران سوريه عقب‌نشيني نکرده‌اند» (www.yjc.ir).

بنابراین در حالی‌که دولت یازدهم ایران بایستی در سه عرصه رفع تنش‌های جهانی(تحریم ها)، پرونده هسته‌ای و مسائل منطقه‌ای گام‌های سختی را بردارد، لیکن بستر روانی ناشی از انتخابات اخیر تا حدود زیادی این واقعیت را تسهیل کرده است. در شرایطی که کشور‌های رقیب هم‌چون ترکیه، قطر، عربستان و مصر با مشکلات داخلی دست و پنجه نرم می‌کنند، ایران با تقویت عقبه استراتژیک و داخلی خود ناشی از صحنه انتخابات پر شور به پیشواز مسائل در عرصه سیاست خارجی خواهد رفت. جمهوری اسلامی ایران ضمن حمایت تمام قد از حکومت و مردم سوریه معتقد است بحران این کشور جز از طریق سیاسی و راه‌حل‌های دموکراتیک حل نخواهد شد. رویکرد آتی ایران معتقد است راه حل بحران سوریه در دست مردم سوریه و با استفاده از ابزار صندوق‌های رآی و نه دخالت‌های بیرونی و شورش‌های کور تحقق می‌یابد.

نتیجه‌گیری

نتیجه اینکه جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از مهم‌ترین بازیگران منطقه خاورمیانه نقش اساسی در بحران سوریه دارد، که بدون حضور آن دست‌یابی به هرنوع توافق موفق را عقیم می‌نماید. ایران ضمن حمایت از حکومت و مردم سوریه هرنوع سناریو‌سازی که مبتنی بر حل مسالمت‌آمیز و سیاسی بحران سوریه نباشد رد نموده و با تمام ظرفیت و توان از دولت سوریه حمایت می‌نماید. در شرایط فعلی و با توجه به مشکلات داخلی مصر، ترکیه، تحولات داخلی قطر و وضعیت میدانی سوریه از یک‌طرف و تقویت عقبه‌ی استراتژیک داخلی ناشی از انتخابات 24 خردادماه،  ایران وضعیتی به نسبت بهتر از گذشته در مسائل منطقه‌ای پیدا کرده است.

—————————————-

منابع:

1.  برزگر، کیهان (1388). منطقه‌گرايي در سياست خارجي ايران ، مطالعات اوراسياي مركزي-( ويژه همايش مطالعات منطقه اي)، سال دوم، شماره 5، زمستان 23- 40.

2.  برزگر، کیهان(1392). متن سخنرانی در نشست “بررسی تحولات عربی با حضور طلال عتریسی”، پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه، 6 تیر ماه

3.  محمدی، منوچهر(1377). سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران،تهران: نشر دادگستر.

4.  محمود یزدان‌فام (1387). مقدمه‌اي بر تحلیل سیاست خارجی،  فصل نامه مطالعات راهبردي، شماره 40 سری دوم دوم 247-276.

5.  مصفا، نسرین(1385). نگاهی به سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران،تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه.

6.  Syria, the Case for Intervention by    James Dobbins December 7, 2012

7.  شش سناریو برای آینده بحران سوریه، 3/3/1392، رجوع شود به وبسایت«عصر ایران»

8.  حاج رضوان، حران سوریه؛ سناریوی درگیرسازی ایران و حزب‌الله، 1/4/1392- رجوع شود به وبلاگ «نسل جوان»

9.  «باشگاه خبرنگاران»

ارسال دیدگاه