آنها پیروز نخواهند شد…

چه روایت معارضین را بپذیریم و چه روایت حکومت سوریه را، مواجه می‌شویم با شروع آتش نبردی که دودش به چشم همه مردمان سوریه رفت و از همه بدتر «ظهور نوتروریست‌ها»یی که نه فقط سوریه بلکه کل منطقه را هدف گرفته‌اند...

عارضین سوری و نقاط افتراق و انشقاق آنها

مقدمه

درگیری‌ها در سوریه کم‌کم وارد سی‌امین ماه می‌شود و این سرزمین یکی از سخت‌ترین دوران‌های تاریخی خود را پشت سر می‌گذارد. جرقه این ناآرامی‌ها ابتدا در «درعا» زده شد. در شرایطی که کشورهای تونس، مصر، یمن و بحرین با نسیم بیداری‌اسلامی جان می‌گرفتند و آماده‌ی رهایی از چنگال حُکام خون‌خوار خود بودند؛ گروه‌های مخالف سوری بهترین فرصت و زمان را برای ضربه‌زدن به دولت سوریه انتخاب کردند تا به اسم «بیداری اسلامی» و با حمایت محور غربی- عربی و ارتجاع در منطقه‌ی غرب آسیا، کار بشار‌اسد را یک‌سره کنند. در واقع واژه «بیداری اسلامی» در سوریه بهانه‌ای بود برای زمین زدن دولتی که «حلقه طلایی محور مقاومت» خوانده می‌شود و در کنار ایران، حزب‌الله و گروه‌های مقاوم فلسطینی و منطقه‌ای از اصلی‌ترین دشمنان رژیم صهیونیستی به‌شمار می‌آید.

علل شروع ناآرامی‌ها در سوریه

به هر حال درگیری می‌بایست از یک جایی کلید می‌خورد که در این میان مخالفین نظام، دولت را مقصر می‌دانند و دولت نیز معارضین را. مخالفین می‌گویند مشکلات از آنجایی آغاز شد که پلیس و نیروهای امنیتی چندین دانش‌آموز را به بهانه شعارنویسی علیه دولت دستگیر کردند و هنگامی که خانواده‌های‌شان پیگیر موضوع شدند و جواب درستی نگرفتند، در مقابل استانداری تجمع کردند. این تجمع با سرکوب مواجه شد و باعث گشت تا وسعت اعتراض به مناطق دیگر نیز کشیده شود! اما دولتی‌ها نظر دیگری دارند. آنان می‌گویند مخالفین حکومت با استفاده از وضع منطقه و کینه تاریخی‌ای که از سال 1982 از «حافظ اسد» بر دل داشتند، تصمیم گرفتند با پیاده‌سازی مدل لیبی در سوریه، شهر درعا را به یک «بنغازی» دوم در برابر دمشق تبدیل سازندو با حجم انبوه سلاحی که با پشتیبانی غربی‌ها و بعضی دُوَل منطقه‌ای در آنجا ذخیره کرده بودند، حرکت نظامی خود را علیه بشار اسد آغاز کنند. شاید دولت بشار در ابتدا این قضایا را چندان جدی نگرفته بود و گمان می‌کرد این بحران با یک حرکت سریع نظامی- امنیتی به زودی پایان خواهد یافت اما از همان شعارهای اولیه مخالفین مثل «علوی بالتابوت، مسیحی بالبیروت» و «لا حزب‌الله، لا ایران» – شبیه به شعار «نه غزه، نه لبنان» در فتنه سال 1388 ایران- مشخص بود ماهیت مبارزه یک ماهیت تندروانه است. لذا طی یک برنامه حساب‌شده به تدریج پای هزاران سلفی وهابی به سوریه باز شد و آنچه نمی‌بایست اتفاق بیفتد، اتفاق افتاد و هزاران بی‌گناه سوری با دلارهای نفتی قطر و سعودی به کام مرگ رفتند.

چه روایت معارضین را بپذیریم و چه روایت حکومت سوریه را، مواجه می‌شویم با شروع آتش نبردی که دودش به چشم همه مردمان سوریه رفت و از همه بدتر «ظهور نوتروریست‌ها»یی که نه فقط سوریه بلکه کل منطقه را هدف گرفته‌اند تا دانسته و یا نادانسته تیشه بر ریشه اسلام بزنند آن هم با نام اسلام. جالب‌تر آنکه این نوتروریست‌ها در طول این سی ماه بارها و بارها به جان هم‌دیگر افتاده‌اند و خود نیز در آتش اختلافات داخلی‌ سوخته‌اند!

آشنایی با گروه‌های معارض در سوریه

برای آشنایی با این نوتروریست‌ها و اختلافات موجود میان آن‌ها در ابتدا نگاهی‌ داریم به جریان‌هایی که از آن‌ها تحت عنوان کلی «معارضه» نام برده می‌شود.

الف: گروه‌های معارض ریشه‌دار و سنتی قبل از بحران سوریه

الف.1: اخوان المسلمین سوریه

اخوان‌المسلمین به رهبری «علی صدرالدین البیانونی» در سوریه با جریان اصلی اخوان در منطقه تفاوت‌های فاحشی دارد. اخوان سوریه برخلاف جریان کلی اخوان‌المسلمین که منشی فرهنگی و اعتقادی را دنبال می‌کند، بنایش را بر مبارزه مسلحانه گذاشت و از همان سال 1971 که حافظ اسد حکومت را به دست گرفت برخی از رهبرانش در کنار تنی چند از تندروهای مذهبی بیانیه‌ای صادر کردند و اعلام داشتند: «از آنجايي كه حافظ اسد به طايفه علوي‌ها وابستگي دارد و علوي‌ها هم خارج از دين اسلام هستند(!) وي نمي‌تواند رئيس‌جمهور باشد چرا كه قانون اساسي صراحت دارد كه رئيس‌جمهور بايد مسلمان و چهل ساله باشد». این موضوع شروعی بود بر روابط سرد حکومت با این گروه که سرانجام در سال 1982 اسلحه به‌دست گرفتند و نتیجه قیام مسلحانه‌شان چیزی نبود جز از پای درآمدن از سوی ارتش سوریه. در نهایت برخی از رهبرانش مانند «محمد ریاض شقفه» به خارج از کشور تبعید یا فراری شدند و آنانی هم که ماندند راه‌های دیگری را برای مبارزه برگزیدند. به عنوان مثال تحت پوشش طرفداران حزب بعث وارد دستگاه‌های حکومتی شدند. این افراد به عنوان راه‌های نفوذی قلمداد شده و هر زمان که مسئولان اخوان‌المسلمین در خارج از سوریه اراده می‌کردند؛ می‌توانستند از آنان برای ضربه‌زدن به این کشور استفاده کنند. آنان این گمان را داشتند که حزب بعث، تمام فعالیت‌ها در سوریه را کنترل می‌کند و بر دولت تسلط دارد. مسئولان اخوان تصور می‌کردند که بشار، مانند پدرش نیست و وی هنوز جوان است و از سیاست چیزی نمی‌فهمد! در طول جنگ اخیر، اخوان‌المسلمین به عنوان یکی از تشکیلاتی‌ترین گروه‌های مخالف نظام در سوریه، حرکت‌های اعتراضی این کشور را به سمت جنگ اهل‌سنت علیه علویان هدایت می‌کند. اخوان‌ سوریه نشان داده که برای سقوط اسد با زیر پا‌گذاشتن اصول اصلی و پایه‌ای خود، دست به هر کاری می‌زند. به عنوان مثال آنها مدتی با «عبدالحلیم خدام»، جبهه‌ای برای سرنگونی بشار تشکیل دادند. این انعطاف اخوانی‌ها تا آنجا پیش‌رفت که نماینده‌ای از خود برای شرکت در جلسه‌ای به پاریس فرستادند که برگزارکنندگانش افراد یهودی صهیونیست و مشهور به حمایت افراطی از رژیم صهیونیستی بودند.

الف.2: کُردها

کُردهای چهارپاره همیشه بر طبل استقلال می‌کوبیدند. چه در ایران، چه در ترکیه و چه در عراق. البته این افراد در کشور سوریه به دلیل جمعیتی کمتر نسبت به کشورهای همسایه، نمی‌توانستند چندان عرض اندام کنند. کردهای این کشور با وجودی که در 6 استان اغلب جمعیت را تشکیل می‌دهند و در کل کشور بزرگ‌ترین اقلیت قومی در جمعیت 23 میلیون نفری سوریه هستند، اما از هیچ هویتی برخوردار نبوده‌اند و حتی شناسنامه هم نداشتند. در این چند سال بعضاً رهبران‌شان هم از سوی حکومت دستگیر می‌شدند. در جریانات اخیر طی توافقاتی که دکتر بشار اسد با این جمعیت داشت، تصمیم بر این شد که ارتش سوریه امنیت استان‌های شرقی کشور سوریه – که عملاً کردنشین هستند و به نحوی یکی از شاخه‌های نظامی پ.ک.ک در آنجا فعال است (PYD)- را برعهده خود کردها بگذارد، کردها هم پذیرفتند در کشمکش اخیر از دولت و شخص بشار در برابر معارضین حمایت کنند. گرچه این توافق در بعضی از مواقع نادیده گرفته می‌شد اما بشار اسد با چنین سیاستی توانست یکی از گروه‌های معارض قدیمی خود را در پازل خویش قرار دهد.

الف.3: غیرنظامیان موافق حکومت

طیفی قابل توجه از مردم عادی سوریه که با بعضی از سیاست‌های حکومت مشکل دارند و به دنبال اصلاحات و آزادی بیشتر هستند. این قشر از مردم تقریباً موافق سیاست‌های کلی اسد هستند و در جزئیات با او مشکل دارند که همین امر سبب شده در بعضی از تظاهرات‌ها علیه سیاست‌های حکومت شرکت کنند. با این حال آرامش کشورشان را بر جنگ داخلی ترجیح می‌دهند و کمتر دیده شده که در طول این مدت، دست به اسلحه ببرند.

الف.4: غیرنظامیان مخالف حکومت

سطح مطالبات این قشر از غیرنظامیان به مراتب بالاتر از موافقین حکومت است تاجایی که به علت برآورده نشدن خواسته‌های‌شان دم از براندازی دولت می‌زنند. جنگ داخلی اخیر دیدگاه این‌گروه از مردم را به حکومت بدبین‌تر کرده است به طوری‌که جمعی از آنان در کنار تروریست‌ها دست به اسلحه برده‌ و تحت تأثیر و جو رسانه‌های غربی و عربی علیه ارتش وارد میدان شده‌اند. تعدادی از سیاسیون سوری نیز این غیرنظامیان را رهبری می‌کنند.

ب: گروه‌های معارض جدید بعد از بحران سوریه

ب.1: کمیته هماهنگی گروه‌های معارض (تنسیق)

یکی از معتبرترین کمیته‌های معارض سوریه است که «هیثم مناع» (از سرشناسان سیاسی و نخبگان درس‌خوانده سوریه و مقیم فرانسه) آن را نمایندگی می‎کند و در رأسش «حسن عبدالعظیم» قرار دارد. این کمیته با هر نوع اقدام مسلحانه عليه دولت مخالفت كرد و عليه معارضه مسلح و تشكل‌هاي جعلي موضع گرفت. ساختار تشکیلاتی ‌آن در دومین‌ نشست اعضایش در دمشق تکامل یافت. نزدیک به پانزده گروه قومی، چپ و کردی و کمیته‌های هماهنگی‌های جوانان و برخی از شخصیت‌های مستقل معارض در این جریان حضور دارند، خط‌مشی آن بر سه «نه» تاکید دارد: «نه به خشونت»، «نه به مداخله خارجی» و «نه به راه حل امنیتی». از مهم‌ترین احزاب و گروه‌های سازمان یافته در این ائتلاف عبارتند از:

* حزب اتحادیه سوسیالیستی عربی دموکراتیک
* حزب سوسیالیست‌های عربی
* حزب بعث دموکراتیک
* حزب کار کمونیستی
* حزب چپ کردی
* تجمع مارکسیست‌های سوریه
* حزب اتحادیه دموکراتیک کردی
* حزب دموکرات کردی سوریه

 

ب.2: جریان شورای ملی سوریه (معارضه در خارج)

شورای ملی سوریه پس از نشست استانبول1، ‌استانبول2 و آنتالیا در ترکیه، در نشست پاریس، نشست بروکسل، نشست وین و دو نشست در قطر و یک نشست در قاهره شکل یافت. به نحوی می‌توان گفت شورای ملی سوریه با فشار مستقیم آمریکا و اتحادیه‌ی اروپا و تسهیلات ترکیه و اعراب خلیج فارس، شکل گرفت. رهبری این گروه در ابتدا برعهده‌ی برهان‌غلیون بود که بعد از او به عبدالباسط سیدا – از کردهای مقیم سوئد که حدود 20 سال در این کشور اقامت داشت- واگذار شد. در حال حاضر «جورج صبرا»ی مسیحی ریاست شورای ملی را برعهده دارد.

* جریان اخوان‌المسلمین

* جریان «اعلامیه دمشق» که در سال ۲۰۰۵ سازمان یافت و در پی تحولات ۲۰۱۱ دوباره احیا شد. حدود ۵ گروه و حزب در این جریان حضور دارند. در کل خط‌مشی لیبرال و لائیکی دارد و اغلب رهبرانش تابعیت امریکایی و اروپایی دارند.

* ائتلاف «لیبرال‌ها و لائیکی‌ها» که در این اواخر توسط فرانسه سازمان یافتند، غرب و متحدان منطقه‌ای آن مانند: ترکیه، قطر و عربستان سعودی سعی دارند این جریان را حاکم کنند زیرا با جریان تنسیق که با مداخله‌ی خارجی دوسویه مخالف است در اصول و سیاست در تضاد هستند.

 

ب.3: ائتلاف ملی مخالفان

ائتلافی که توسط مخالفان حکومت سوریه در دوحه قطر شکل گرفت و در نخستین گام احمد معاذ الخطیب -امام‌جماعت سابق مسجد جامع دمشق- را به ریاست خود پذیرفت. این اولین ائتلاف مخالفان سوری بود که ادعا می‌کرد تقریباً تمام گروه‌های مخالف دولت این کشور را در خود جمع‌کرده است چرا که توانسته بودند در توافق‌نامه‌ای امضای همکاری جورج‌صبرا را هم بگیرند. با این حال این فرد نیز به علت عدم موفقیت و با فشار قطر از ائتلاف ملی استعفا کرد و جای خودش را به «غسان هیتو» داد.

ب.4: ارتش آزاد سوریه (جیش السوری الحر)

ارتش آزاد سوریه در تاریخ 29 ژوئیه 2011 یعنی چهار‌ماه‌ و نیم پس از آغاز بحران این کشور در 15 مارس 2011 به فرماندهی «ریاض موسی ریاض الاسعد» و جمعی از نظامیان فراری و جدا شده از ارتش سوریه تأسیس شد و در 3 آگوست 2011 اولین اعلامیه‌ی خود را به طور رسمی منتشر کرد. ریاض الاسعد در 20 فوریه 2011 در گفت‌وگو با روزنامه «الرای» صراحتاً از حمایت‌های گسترده «عبدالله بن عبدالعزیز» پادشاه عربستان از گروه‌های مسلح تروریستی وابسته به ارتش آزاد در سوریه تقدیر می‌کند. علاوه بر کشورهای غربی آمریکا، فرانسه و انگلیس، قطر و ترکیه نیز از حامیان اصلی این گروه تروریستی هستند. قطر پشتیبان مالی را برعهده دارد و سعی می‌کند در کنفرانس‌های به اصطلاح دوستان سوریه که برگزار می‌کند به ایفای نقش بپردازد و ترکیه هم ضمن آموزش اعضای ارتش آزاد، با باز‌گذاشتن مرزهای خود زمینه انتقال سلاح و افراد مسلح و کمک‌های مالی به گروه‌های این ارتش را فراهم می‌کند. با شدت گرفتن اعتراضات مردم ترکیه نسبت به این امر، دولت اردوغان مجبور شد مقر فرماندهی ارتش آزاد را از خاک کشورش به خود سوریه و استان ادلب تغییر دهد که همین قضیه موجب پدید آمدن اختلاف بین ریاض‌الاسعد و دولت ترکیه شد تا جایی که حتی خبر کشته‌شدن این فرمانده از سوی نیروهای ترک نیز منتشر شد. کمک‌های مالی خارجی به فرمانده‌هان ارتش آزاد سوریه از جمله گروه فرماندهان قدرتمند جبهه آزادی‌بخش اسلامی سوریه تحویل داده می‌شود، اما این فرماندهان کنترل عملیاتی نیروهای خود را آزادانه در دست دارند و به همین دلیل سرتیپ «سلیم ادریس» که ریاست ستاد مشترک و فرماندهی شورای این ارتش را برعهده دارد، بیشتر یک سخن‌گو است تا رهبر نظامی.

براساس گزارش اندیشکده خاورمیانه واشنگتن ارتش آزاد سوریه حدود 37 گروه را دربرمی‌گیرد که تعداد افراد هریک از این گروه‌ها بین 17 تا 23 فرد مسلح است. در مقابل ارتش آزاد سوریه ادعا می‌کند که حدود 40 هزار فرد مسلح در اختیار دارد. در ژوئن 2013 ادریس، مدعی شد که فرمانده 80 هزار شبه‌نظامی است. گردان‌های خالد‌بن‌الوليد، فاروق، توحید (با فرماندهی کل «عبدالعزیز سلامه» و فرماندهی نظامی «عبدالقادر صالح»)، جنودالحق، صقور‌الشام (به فرماندهی احمد عیسی‌الشیخ)، شهدای سوریه یا همان شهدای جبل‌الزاویه (به فرماندهی جمال‌معروف)، محمد‌طلاس و ناصر صلاح‌الدين از مهم‌ترین گروه‌های تشکیل‌دهنده ارتش آزاد سوریه هستند. در این بین «جبهه آزادی‌بخش سوریه» به فرماندهی «احمد عیسی الشیخ» و دبیرکلی «زهران آلوش» نیز در دسامبر 2012 به این ارتش پیوست. این جبهه که یک گروه به اصطلاح اسلام‌گرا است در سال 2012 تشکیل شد و در حدود 20 گروه مسلح از جمله گروه‌های پرنفوذ فاروق و توحید را زیر لوای خود برد و هم اکنون قدرت‌مندترین جناح آن است. چندی‌پیش نیز گردان «جبهه اکراد» به دلایل خاص خود که یکی از آن‌ها را مبارزه با جبهه النصره اعلام کرده بود، از ارتش آزاد سوریه جدا شد.

رسانه‌های ضد‌ سوریه تلاش دارند همه‌ی گروه‌های مسلح تروریستی را زیر پرچم «ارتش آزاد سوریه» جمع و معرفی کنند تا در واقع حضور دیگر نیروها، محسوس نشود. گرچه در ابتدا همه نیروهای این ارتش، سوری بودند اما اکنون از دیگر کشورها نیز به آن پیوسته‌اند.

ب.5: جبهة النّصرة (نوتروریست‌های تکفیری)

در ابتدای شروع بحران سوریه خبری از اعضای القاعده در این کشور نبود تا اینکه ضعف ساختاری ارتش آزاد سوریه و عدم موفقیت‌شان در نبرد داخلی که از رهبری نامناسب ترکیه و قطر نشأت می‌گرفت موجب شد تا عربستان سعودی با تشکیل یکی از عجیب‌ترین و به عبارتی وحشتناک‌ترین گروه‌های تروریستی تاریخ، به توسعه نفوذ خود در سوریه و منطقه در قالب نسل جدیدی از طالبان همت گمارد. «بندربن سلطان» رئیس سازمان اطلاعات عربستان به این نتیجه رسید که عناصر القاعده بهترین افراد برای تشدید بحران در سوریه هستند تا پازل جنگ شیعه و سنی را در این کشور و منطقه تقویت کنند و از طرفی ضربه اساسی بر محور مقاومت وارد آورند. بی‌راه نبود که همین بندر بن‌سلطان در همان نخستین روزهای تشکیل النصره در سوریه و لبنان گفته بود: «یک غده خوش‌خیم در مقابل غده بدخیم ایجاد خواهم کرد» و منظورش از غده‌ی بدخیم چیزی نبود جز حزب‌الله لبنان. محور غربی نیز که تشکیل این گروه می‌توانست آنها را برای رسیدن به یکی از اهداف‌شان که همان بالکانیزه‌کردن منطقه می‌باشد؛ یاری دهد، در این راستا راه را برای ایجاد چنین گروهی باز گذاشت. پس «جبهه النصره» با ترکیبی از عناصر افراطی القاعده ساکن در سوریه، عراق و اردن شکل گرفت و کم‌کم جنگ‌جویانی از کشورهای منطقه و حتی اروپا (در ظاهر اسلام و تحت عنوان جهاد در راه خدا) به آنان پیوستند تا سرزمین شام شاهد وحشیانه‌ترین جنایات چندین دهه گذشته باشد.

این جبهه ابتدا با فرماندهی «ابو محمد جولانی» و با پرچمی سیاه که شعارهای الله اکبر، لا‌اله‌ الا‌الله و محمد رسول‌الله بر آن حک شده‌ بود، به صورت محرمانه تلاش خود را برای برپایی امارت اسلامی در سوریه آغاز نمود و با انجام عملیات‌هایی انتحاری علیه ارتش و مردم بی‌گناه در این کشور معروف گشت. در کنار این گروه بود که گردان‌های دیگر القاعده نظیر «یزید بن معاویه» و «شمر‌بن ذی‌الجوشن» نیز اعلام موجودیت کردند تا مفتی‌های سعودی از فرط خوشحالی آنان را «نوادگان بنی‌امیه» بنامند!

عناصر افراطی جبهه‌النصره که در حال حاضر در دو شهر الرقّه و درعا فعالیت می‌کنند، سعی دارند علاوه بر بمب‌گذاری و عملیات‌های انتحاری در مناطق دارای جمعیت انبوه (برای افزایش رعب در دل حامیان اسد)، توان خود را بر کشتار شیعیان و علویان بگذارند. البته در این بین اهل‌تسنن و مسیحیان نیز از حملات این نوتروریست‌ها در امان نبوده و مساجد و کلیساهای‌شان در کنار مساجد، حسینه‌ها و اماکن زیارتی شیعیان تخریب می‌شود. نمونه هتاکی‌های آنان برای کشاندن آتش به فضای جنگ مذهبی را در تخریب ضریح و نبش قبر «حُجر بن عَدی» از صحابی بزرگ حضرت رسول و از یاران امام علی {علیه‌السلام} و همچنین تخریب حرم «عمار یاسر»، «اویس قرنی» و مقام حضرت «ابراهیم» در کنار گلوله‌باران گنبد و بارگاه ملکوتی حضرت «زینب» سلام‌الله علیها مشاهده می‌کنیم.

القاعده به‌تدریج متوجه شده‌ بود که جبهه النصره به تنهایی نمی‌تواند خواسته‌های آنان را برآورده کند چرا که رفتار وحشیانه آنها کار را به جایی رساند که حتی آمریکا نیز مجبور شد این گروه را در لیست تروریستی خود قرار دهد و در ظاهر کمک‌های مالی و لجستیکی‌اش را برای آنان قطع کند! پس در حربه‌ای جدید جبهه‌های دیگری موازی با جبهه النصره برای ضربه به نظام سوریه شکل گرفت. «جبهه اسلامی سوریه» یکی از این گروه‌هاست. جبهه اسلامی که به فرماندهی «ابو عبدالله الحموی» در دسامبر 2012 با جمعی از عناصر سلفی تندرو ایجاد شد، بودجه خود را از روحانیون محافظه‌کار خلیج فارس تهیه می‌کند. این گروه خود را از ارتش آزاد سوریه که تحت حمایت غرب است جدا می‌داند و در رابطه‌ی خود با جبهه‌النصره بسیار با احتیاط برخورد می‌کند. آنان برخلاف ارتش آزاد سوریه و جبهه آزادی‌بخش اسلامی سوریه، درجه‌ای از انسجام داخلی و هماهنگی ایدئولوژیک قابل توجهی را از خود نشان داده و مدعی ایجاد دولت اسلامی بر اساس قوانین شریعت هستند. احرار‌‌الشام، گردان‌حق در حمص و شمال حماء، انصار‌الشام در شمال لاذقیه و ارتش توحید در دیر‌الزور از زیرمجموعه‌های جبهه اسلامی سوریه می‌باشند.

گروه «دولت اسلامی عراق و شام» نیز یکی دیگر از گروه‌های تکفیری مسلح در سوریه است که از نیروهای جدا شده از النصره و القاعده عراق تشکیل شده و رهبری آن را «ابوبکر البغدادی»، رهبر القاعده عراق بر عهده داشت. این گروه از جمله گروه‌های وابسته به القاعده است و پیشتر اعلام کرده بود تحت فرماندهی «ایمن الظواهری» (رهبر القاعده) است و متمایز از جبهه النصره عمل می‌کند.

ج. گروه‌های مستقل و معارض بیگانه

ج.1: نیروهای شرکت بلک‌واتر

نیروهای شرکت بدنام «بلک‌واتر» آمریکا که یک شرکت امنیتی است بعد از حضور در افغانستان، عراق و پاکستان در خاک سوریه نیز حضور فعالی دارند و علاوه بر انجام عملیات‌های مسلحانه مختلف علیه حکومت سوریه با هدف بی‌ثبات‌کردن این کشور، به آموزش‌دادن نیروهای مخالف حکومت بشار اسد در اردوگاه‌های نظامی برپا شده در مرز ترکیه نیز می‌پردازند. اطلاعات و آمار دقیقی در مورد تعداد نیروهای شرکت بلک‌واتر که در خاک سوریه حضور یافته‌اند در دست نیست اما بدون شک با توجه به توانایی‌هایی که دارند، تاکنون ده‌ها و شاید صدها عملیات تروریستی علیه حکومت و مردم بی‌گناه سوریه انجام داده‌اند. گمانه‌زنی‌ها درباره نقش بلک‌واتر در ناآرامي‌های سوريه پس از آن قوت گرفت که «محمد‌حسنين هيکل» متفکر و نويسنده مصري فاش‌ساخت اين شرکت بيش از شش هزار مزدور را در داخل و خارج سوريه عليه دولت دمشق فعال کرده است و 800 تن از آنها را در پایگاه‌های خاک اردن آموزش می‌دهد. چندی پیش هم «سلیم حربا» پژوهشگر سوری در امور استراتژیک گفته بود: «دفتری در قطر با نظارت آمریکا و کشورهای حوزه خلیج فارس به‌وجود آمده که در ‌آن نیروهای اطلاعاتی آمریکایی، فرانسوی، قطری، عربستانی، سیا، موساد و نمایندگان شرکت بلک واتر و شورای مخالفان سوری گردهم می‌آیند.»

ج.2: سازمان منافقین

گروهک تروریستی منافقین برای بقاء حاضر است دست به هر کاری بزند. اعضای این گروهک که مجبور هستند برای ادامه حیات خود گوش به اربابان غربی خود بدهند می‌بایست در پوشش‌های مختلفی هم‌چون امدادرسانی و کمک‌های پزشکی در سوریه حضور یافته و علیه دولت این کشور بجنگند. طبق برخی از اخبار اعضای منافقین در سوریه در قرارگاهی به نام «حنیف» حضور دارند و با نام مستعار بیمارستان فعالیت می‌کنند. در این قرارگاه افرادی در کنار منافقین فعالیت می‌کنند که نه فارسی می‌دانند، نه عربی و فقط به زبان انگلیسی صحبت می‌کنند. رابطه این گروه با ارتش آزاد سوریه عمدتاً از طریق مرز اردن و با همکاری بقایای حزب بعث عراق (شاخه عزت ابراهیم) در این کشور است. طبق اعلام گروهک منافقین سرکردگان این گروه و ارتش آزاد سوریه با یک‌دیگر رابطه‌ای نزدیک و استراتژیک دارند و در طول بحران سوریه به صورت علنی در پاریس و پایتخت‌های دیگر کشورهای غربی ملاقات و کنفرانس داشته‌اند.

ج.3: نیروهای امنیتی سازمان‌های اطلاعاتی منطقه

آمار و اطلاعات دقیقی از تعداد افرادی که وابسته به سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی کشورهای منطقه هستند و در خاک سوریه برای نبرد با حکومت بشار اسد فعالیت دارند در دست نیست؛ اما آنچه که تاکنون مشخص و آشکار‌شده این است که تعداد قابل توجهی از نیروهای سازمان‌های اطلاعات و امنیت ترکیه، عربستان سعودی، قطر و اردن به سوریه رفته و در عملیات‌های مسلح مختلف علیه حکومت سوریه شرکت داشته‌اند. دستگیری تعدادی از آنان توسط نیروهای ارتش سوریه گواه حضور آنان در این کشور می‌باشد.

ریشه‌های اختلاف در بین معارضین سوری

آغاز طوفانی گروه‌های معارض و حمایت همه‌جانبه جبهه استکبار از آنان، خوشبین‌ترین هوادار بشار اسد را هم به این باور رسانده بود که او نمی‌تواند بیشتر از اینها دوام بیاورد و باید کشور را تقدیم معارضین کند. اما گویی دفتر سوریه به یک‌باره به نفع بشار ورق خورد. ارتش سوریه توانست با مقاومتی جانانه طومار تروریست‌هایی را که از حدود 38 کشور جهان گردهم آمده بودند در هم بپیچاند و مانع از پیش‌روی گسترده آنان شود. در این میان حتی مردمی که از لحاظ سیاسی چندان با بشار موافق نبودند وقتی دیدند جنگی جهانی برای نابودی کشورشان شکل‌گرفته، به صفوف حامیان اسد پیوستند و در تظاهرات‌هایی که به نفع وی تدارک‌دیده می‌شد، شرکت جستند. مقاومت بشار کار را به جایی کشاند که گروه‌های معارض نیز هر کدام دلایل عدم موفقیت خود را بر گردن دیگری انداخت و حامیان غربی و منطقه‌ای خویش را سرزنش کرد. ارتش آزاد سوریه و جبهه‌النصره دو گروهی بودند که در طول این چند ماهه بیش‌ترین اختلاف را با هم پیدا کردند و تا توانستند از هم‌دیگر کشتند.

با نگاهی دقیق‌تر می‌توان ریشه‌های این اختلاف و کشتارهای داخلی بین معارضین سوری را در چند مورد جستجو کرد:

الف: سهم‌خواهی حامیان منطقه‌ای

عربستان با تشکیل گروه تروریستی جبهه النصره معادلات سه کشور قطر، ترکیه و اردن را برای سیطره بر سوریه به شکل اساسی برهم زد. تا قبل از تشکیل جبهه النصره، عربستان در کنار این سه کشور به حمایت مالی – سیاسی و پشتیبانی انسانی از معارضه مشغول بود اما طمع بندر بن سلطان برای نفوذ بیشتر در سوریه و منطقه موجب آشکار‌شدن اختلافی ریشه‌ای در بین این چهار کشور شد. اقدامات جبهه النصره موجب شده بود تا معارضه در چشم مردمان کشورهای جهان نه یک گروه انقلابی، بلکه به عنوان یک گروه تروریستی شناخته شود و این برای آنان که نیاز سختی به حمایت جهانی و رسانه‌ای داشتند بسیار ناخوشایند بود. کوتاه نیامدن دولت سعودی در موضع خود سبب شد تا اختلافات حامیان منطقه‌ای معارضان سوری، در کنفرانس‌هایی که در کشورهای مختلف برگزار کردند نیز آشکار شود. کم‌کم مشخص شد که هر کدام از طیف‌های مختلف معارضه به‌دنبال منافع  کشور حامی خود در سوریه هستند. طیفی که از جانب ترکیه حمایت مي‌شوند اهداف احیای امپراتوری عثمانی به لحاظ سیاسی را دنبال مي‌كند. طیفی که از جانب قطر حمایت مي‌شود به‌دنبال تضعیف سوریه در مقابل رژیم صهیونیستی است و طیفی که از جانب عربستان حمایت مي‌شود به‌دنبال تجزیه سوریه مي‌باشد.

هر کدام از این کشورها به نحوی خود را زعیم معارضان می‌دانستند و توقع داشتند همه معارضین زیر چتر گروهی که از آن حمایت می‌کنند، فعالیت داشته باشند. تأکید بیشتر بر این زعامت مساوی بود با درگیری بیشتر در بین معارضین برای نشان دادن قدرت خود در میدان کارزار!

ب: سهم‌خواهی و قدرت‌طلبی معارضه‌ی داخل

گرچه در ظاهر هدف گروه‌های مسلح معارضه حذف بشار و حکومت اوست اما هیچ توافقی در بین هیچ کدام از این گروه‌ها تاکنون بر رهبری بعد از بشار حاصل نشده است و هر کدام از گروه‌ها خود را مالک صندلی قدرت در سوریه بعد از اسد می‌داند به همین‌دلیل در حال حاضر هم تسلیم خواسته‌های یک دیگر نمی‌شوند. همین موضوع سبب شده آنها در موارد ابتدایی مانند تقسیم غنائم نیز به جان یکدیگر بیفتند و مثلاً بر سر اینکه کدام گروه پرچم خود را بر بالای یک مسجد تصرف شده بکوبانند بیش از 30 تن از هم‌دیگر را تکه‌تکه کنند! نمونه این قضیه چندین و چند بار در اردوگاه معارضین خصوصاً بین جبهه النصره و ارتش آزاد تکرار شده است. جالب اینکه در بعضی مناطق جبهه‌النصره تلاش بسیاری کرد تا با فریب گروه‌های کوچک تروریستی آنها را به جدایی از ارتش آزاد سوریه و پیوستن به گروه خود راضی کند. در اصل قدرت‌طلبی و سهم‌خواهی گروه‌های معارض، نبود هماهنگی در میدان نبرد را به همراه داشت.

ج: تقابل اعتقادی اعضای جبهه‌النصره و ارتش آزاد

هر اندازه اعضای جبهه النصره در اعتقادات به اصطلاح اسلامی خود افراطی بودند و مقید به اجرای شریعت اسلامی از نگاه خود، اما اعضای ارتش آزاد تابع هوس‌رانی‌های‌شان بودند و چندان به مسائل اسلامی توجهی نمی‌کردند. حاصل این تقابل دیدگاهی چنان شد که جبهه‌النصره تلاش کرد تا جای ممکن ارتش آزاد سوریه را نیروی معارضی جلوه دهد که چندان به شریعت اسلامی پای‌بند نبوده و دارای گرایشات غربی است و همین موجب شد تا گروه‌های ارتش آزاد در معرض حملات جبهه‌النصره قرار گیرند که خود را به عنوان قدرت اسلامی افراطی و تندرو در سوریه مطرح کرده و توانسته بود، نفوذی قابل توجهی را در مناطق ریفی سوریه محقق کند. با این حال «احمد معاذ الخطیب» (رئیس سابق ائتلاف معارضان سوری) با تاختن به نوع اسلام‌گرایی گروه جبهه‌النصره، این گروه را «باندی جنایتکار» خواند که به هیچ یک از ارزش‌های دینی و اخلاقی پای‌بند نیست و نه از دین، نه اخلاق و نه عشق به وطن بویی برده و تصور می‌کند که جهاد فقط کشتن و خون ریختن است!

مدت زمان چندانی نگذشت که آتش درگیری‌های مسلحانه میان گروه‌های مختلف ارتش آزاد سوریه از جمله «کتائب‌ الفاروق» با گروه‌های وابسته به جبهه النصره در حمص و ریف، آن‌هم به‌علت اختلافات اعتقادی برافروخته شد و احکامی اعدامی از سوی امرای جبهه‌النصره و هیئت‌های شرعی آن درباره سرکردگان «کتائب الفاروق» صادر شد و به تبع آن جبهه‌النصره اقدام به ترور «ثائر وقاص» (از فرماندهان اصلی ارتش آزاد سوریه در منطقة «سرمین» از توابع ریف ادلب) کرد. در پاسخ به این ترور و پس از مدت کوتاهی «ابو‌حرمله» (مسئول هیئت شرعی جبهه‌النصره) در ریف حمص توسط گروه‌های مسلح وابسته به ارتش آزاد ترور شد تا پس از آن میانجی‌گری‌ها و وساطت‌های سیاست‌مداران برای حل اختلافات فی‌مابین و دست‌یابی به آتش‌بس موقت آغاز شود. اما این میانجی‌گری‌ها سودی نداشت و ترورها ادامه پیدا کرد که کشته‌شدن فردی به نام «ابوبصیر اللاذقانی» معروف به «کمال حمامی» (فرمانده گروه موسوم به لواء العز بن عبدالسلام در حومه لاذقیه) به دست جبهه‌النصره نشان‌دهنده شکست مذاکرات صلح بین معارضین بود. در حقیقت جنگ اعتقادی دو گروه معارض تبدیل شد به جنگ ترورهای تقابلی که کلید شروعش ترور وقاص از سوی جبهه‌النصره بود و کار به جایی رسید که بعضی از رسانه‌ها حمله به ریاض‌الاسعد (فرمانده ارتش آزاد) و قطع شدن پای وی را کار جبهه‌النصره دانستند.

د: موفقیت‌های ارتش سوریه

پیروزی‌های ارتش سوریه در مناطق استراتژیکی همچون القصیر، خالدیه در حمص و تصرف مقرهای اصلی معارضین باعث افت شدید روحی فرماندهان و اعضای گروه‌های تروریستی و افزایش تنش‌های داخلی در بین آنان شده است. این افراد هم‌دیگر را به کم‌کاری، خیانت و عدم مدیریت و رهبری مناسب متهم می‌کنند و هر کدام دیگری را مقصر شکست می‌دانند و به همین خاطر است که در مواردی شاهد ترورهای داخل گروهی نیز هستیم.

ه: جنگ برای پول

 علاقه بیش ‌از ‌حد گروه‌های تروریستی به پول، فریاد‌ سلیم‌ادریس (رئیس ستاد مشترک ارتش آزاد) را هم درآورده چنان که وی اخیرًا در گفتگو با روزنامه «دیلی تلگراف» انگلیس اعتراف کرد که گروه‌های مسلح وابسته به وی هر کدام به طور جداگانه کار می‌کنند و همانند مزدورانی هستند که پول تنها چیزی است که برایشان اهمیت دارد. البته وی باز هم خواستار پول‌های هنگفتی برای یک‌پارچه‌کردن نیروهایش از طریق خرید فرماندهانش شده است. او در این مصاحبه گفته بود: «شمار زیادی از اعضای ارتش آزاد تحت فرماندهی وی به جبهه‌النصره و احرارالشام رفته‌اند چرا که این دو گروه منابع مالی فراوانی در اختیار دارند.» با این حال بد نیست بدانیم که ارتش آزاد خود نیز یکی از شروع‌کنندگان این اختلاف و درگیری بود. زمانی که النصره از نیروهای ارتش آزاد برای مقابله با ارتش سوریه در نبرد «خناصر» در ریف دمشق کمک‌خواست، نیروهای ارتش آزاد به فرماندهی «ستار العمیدی» به جای کمک به النصره، به شهر «السفیره» -که در کنترل النصره بود- حمله و ذخایر سلاح جبهه‌النصره را غارت کردند. این درحالی بود که النصره در پی نبرد خناصر وادار شده بود نیروهای خود را که در السفیره حضور داشتند، خارج کند. هم‌زمان نیروهای دولتی سوریه نیز صدها نفر از نیروهای النصره را در خناصر کشتند که این مسئله باعث شد تا شاخه القاعده سوریه برای انتقام مصمم شود.

از طرفی دیگر عناصر جبهه‌النصره به شوق رسیدن به مبالغ هنگفت مالی اقدامات عجیبی را انجام داده‌اند. برای مثال اعضای این گروه به یک مرکز رسانه‌ای وابسته به ارتش آزاد حمله‌کرده و تجهیزات آن به ارزش 50 هزار دلار را سرقت کردند. این افراد در عملیاتی دیگر ماشین‌آلات سد رود فرات را دزدیدند تا آنها را به خارج بفروشند! جنگ برای تسلط به چاه‌های نفت سوریه و فروش نفت به ترکیه نیز از دیگر اقدامات هر دو گروه است.

این موضوع نگرانی‌های زیادی را در بین حامیان خارجی دو جبهه ایجاد کرده است. آنان شکاف بین معارضه را شکست خود قلم‌داد می‌کنند اما اشتهای سیری‌ناپذیر تروریست‌ها برای جذب منابع مالی آن‌ها را کلافه کرده است. نمونه اخیر آن، تلاش‌های یکی از حامیان مالی گروه‌های تروریستی سلفی به نام «ولید الطباطبائی» (نماینده پارلمان کویت) برای توقف کشتار داخلی در میان گروه‌های مسلح بود که نتیجه‌ای نداشت. البته این نتیجه ندادن‌ها را امیر سابق قطر، شیوخ و شاه‌زادگان خلیج فارس و تمامی کسانی که برای حذف بشار اسد دست در جیب‌شان کرده‌اند؛ بیشتر حس می‌کنند. این همان چیزی است که مقامات دولتی سوریه می‌خواهند. «فیصل مقداد» معاون وزیر امور خارجه سوریه طی یک مصاحبه گفته بود: «امریکایی‌ها سلاح و پول در اختیار این گروه‌های معارض قرار داده‌اند اما ابداً هیچ کنترلی روی آنها ندارند. آمریکا دو سال است که تلاش می‌کند مخالفان دولت را یک‌پارچه کند و اکنون شما می‌توانید نتیجه را ببینید، شکاف بیشتری بین آنها وجود دارد.»

البته خود دولت‌های غربی در به‌وجود آمدن این شکاف نقشی اساسی داشتند و آن هم زمانی بود که تعداد زیادی از کشورهای غربی تأکید کردند که کمک‌های نظامی و مالی آن‌ها هنگامی به گروه‌های وابسته به ارتش آزاد سوریه تعلق خواهد گرفت که آنها به تسلط و حاکمیت گروه‌های وابسته به «جبهه النصره» و «امارت اسلامی عراق و شام» بر مناطق تحت کنترل و تسلط‌‌شان پایان دهند. این موضوع موجب شده بود که فرماندهی ارتش آزاد سوریه به این باور برسد که هیچ راهی برای دست‌یابی به کمک‌ها و حمایت‌های نظامی غرب در مناطقی که هم گروه‌های وابسته به ارتش آزاد و هم گروه‌های وابسته به تفکر القاعده، هر دو بر آن کنترل و تسلط داشتند، وجود ندارد. از این رو درگیری‌هایی میان دو گروه، به وقوع پیوست.

و: تعارض در اهداف جبهه‌النصره و ارتش آزاد سوریه

ارتش آزاد سوریه از همان ابتدا اعلام کرد به دنبال تغییر ساختار سیاسی در سوریه بوده و از همین رو اهداف خود را کاملاً در چارچوب ملی تعریف کرد اما در مقابل جبهه‌النصره به دنبال تشکیل دولت اسلامی (امارت اسلامی) در سوریه بود. ارتش آزاد جنگیدن در برابر نظام سوریه را سکوی پرشی برای رسیدن به قدرت می‌داند اما این قدرت‌طلبی از سوی جبهه‌النصره بر پایه‌ی ایجاد یک دولت اسلامی از مدل القاعده‌ای است. جبهه‌النصره برای تحقق این هدف بر روی مناطقی هم‌چون الرقه و درعا تمرکز کرد اما ارتش آزاد به هیچ‌وجه چنین دیدگاهی را قبول نداشت و تشکیل دولت را در منطقه‌ای خاص نمی‌دید. همین تقابل دیدگاه، منجر به شکل‌گیری تقابل سیاسی و نظامی میان آن‌ها شده است. شورشیان ارتش آزاد به هیچ وجه نمی‌پذیرند عناصر جبهه‌النصره و گروه دولت اسلامی عراق و شام برای خود منطقه‌ای را انتخاب کنند و برای آن مناطق امیر و یا امرای محلی را بگمارند. اگرچه این امارت‌ها و امرا سازماندهی امور معیشتی مردم این مناطق مانند توزیع آب و غذا و فراهم آوردن خدمات و کمک‌ها را عهده‌دار شدند و در مواردی رضایت‌بخش عمل می‌کردند، اما دخالت آنها در جزیی‌ترین، کوچکترین و خصوصی‌ترین امور مردم و برپایی دادگاه‌های میدانی، خشم و غضب بسیاری از اهالی این مناطق را برانگیخت و موجب شد حتی فریاد معارضان نظام نسبت به این اقدامات هم به هوا بلند شود.

قطعاً دلایل ذکر شده برای اختلافات بین معارضین در این نوشتار نمی‌تواند همه‌ی آن چیزی باشد که در بطن حوادث سوریه جاری است اما به هر حال از اصلی‌ترین دلایل موجود هستند.

—————————————-

منابع:

1. روزنامه جام‌جم

2. مشرق نیوز

3. فرارو

4. خبرگزاری فارس

5. مشرق نیوز

6. خبرگزاری تسنیم

7. اندیشکده خاورمیانه واشنگتن

8. خبرگزاری مهر

9. خبرگزاری فارس

10. شبکه‌ای ماهواره‌ای وهابی صفا‌

11. شبکه خبری العالم

12. موسسه ابرار معاصر تهران

13. خبرگزاری فارس

14. وبلاگ آب

15. خبرگزاری دام پرس

16. خبرگزاری تسنیم

17. شبکه خبری پرس‌تی‌وی

ارسال دیدگاه