سرانجام، از سوی اخضر الابراهیمی، نمایندهی سازمان ملل و اتحادیهی عرب در امور سوریه، تاریخ برگزاری نشست ژنو2، 22 ژانویه (مصادف با 2 بهمن) اعلام شد.
اگر بنا را بر تشکیل به موقع این نشست بگذاریم، نکات مبهمی در پشت پرده وجود دارد که امکان برگزاری موفق این اجلاس را کم میکند:
1- عدم اجماع معارضه: همگان میدانند که جبههی معارضین نظام سوریه، متشکل از طیفهای مختلف فکری و عملیاتی است. گروهی از معارضه، مخالفان داخلی هستند که هم اکنون در داخل سوریه هستند و اعتقاد به مخالفت سیاسی با نظام سوریه دارند ولی دست به اسلحه نبردهاند. از جملهی این افراد میتوان به «قدری جمیل»، معاون سابق نخست وزیر سوریه اشاره کرد.
گروهی دیگر، متشکل از نظامیان سابق ارتش سوریه و جدا شدگان از ارتش هستند که به نام ارتش آزاد مشهورند. این گروه اعمال تروریستی و مسلحانه انجام میدهند. البته اخیراً دستهای از این گروه به نام جبههی اسلامی، اعلام استقلال کرده که خود حاکی از چنددستگی حتی در ارتش آزاد است.
گروه دیگر، جبهة النصرة است که خط فکری القاعده را داشته و بیشتر سوری هستند که عمق جنایات این گروه از ارتش آزاد بیشتر است. این امر به خاطر تفکرات رادیکال و تند وهابی این گروه میباشد.
گروه دیگر، داعش است که این گروه هم خط فکری القاعده را دارد با این تفاوت که عناصر آن از شهروندان کشورهای دیگر تشکیل شدهاند.
این چند گروه، در میان خودشان، شدیداً دچار کشمکشهای سیاسی و نظامی هستند و هیچگاه دارای صدای واحدی نبودهاند. حتی دربارهی تشکیل یا عدم تشکیل ژنو 2 هم موضع واحدی نداشته و تنها بر اثر فشار آمریکا و کشورهای غربی حاضر به شرکت در این نشست شدند. زیرا اولاً گروههایی که اعمال تروریستی انجام میدهند و دست به سلاح بردهاند، اعتقادی به گفتگوی سیاسی ندارند و ثانیاً جامعهی جهانی هم گروههایی مثل داعش و النصره را به رسمیت نمیشناسد و حاضر به پذیرش این گروهها در این نشست نیست.
2- از سویی عدم اقبال جامعهی جهانی به القاعده و النصره و داعش، نکته دیگری را به ذهن متبادر میکند و آن این که وقتی النصره و داعش و دیگر گروههای تروریستی از سوی جامعهی بین الملل طرد میشوند و در این نشست حضور نمییابند، چطور بحث خلع سلاح این گروههای خطرناک فکری مطرح میشود و چه کسی تضمین این امر را میکند؟
3- طبق اخبار واصله، عربستان سعودی در این نشست حضور نخواهد یافت. همگان میدانند که خاندان آل سعود منبع فکری، نظری، مالی و حتی لجستیکی تروریسم در منطقه است. عدم حضور ریاض در این نشست و نتیجتاً، ندادن تعهد برای متوقف کردن درگیریها، از دیگر نکات مبهم این مسأله است.
4- پیششرط عدم حضور بشار اسد در انتخابات 2014، از دیگر مباحث مناقشهآمیز قضیه است. زیرا اولاً این شروط بیشتر از سوی داعش و النصره مطرح میشود و سؤال اینجاست که اگر داعش و النصره واقعاً از سوی مجامع بین الملل به رسمیت شناخته نمیشوند و در نشست حضور نمییابند، پس چطور برای این نشست پیششرط تعیین میکنند؟! البته ائتلاف مخالفان که خود دارای طیفهای مختلف فکری است نیز این پیششرط را مطرح کرده است.
ثانیاً به هر حال بشار اسد هم اکنون رییس جمهور قانونی سوریه است و در قانون اساسی سوریه و قوانین بین الملل هیچ منعی برای حضور او در انتخابات 2014 وجود ندارد. اگر غربیها معتقدند که مردم سوریه اقبالی به شخص بشار اسد ندارند و بشار یک دیکتاتور است، پس چرا نمیگذارند این دیکتاتور در انتخابات شرکت کند تا این امر، گفتههای غربیها را اثبات کند؟ چرا آقای هیگ وزیر خارجهی انگلیس میگوید که بشار اسد هیچ نقشی در آیندهی سوریه ندارد؟ آیا این حرف چیزی جز پیچیدن نسخه برای مردم سوریه است؟
5- چگونگی تشکیل دولت انتقالی هم خود جای بحث دارد. اول اینکه دولت انتقالی تا چه زمانی قرار است باشد؟ دوم این که چه کسی رییس جمهور موقت این دولت انتقالی است؟ سوم این که همهی معارضه، قائل به حضور خود در پستهای مهم کابینهی انتقالی هستند که این خود بر عمق فاجعه میافزاید.
از تمام این مطالب بر میآید که حتی در صورت تشکیل ژنو 2، با وجود دخالتهای خارجی (اعم از دخالتهای قدرتهای فرامنطقهای و کشورهای حامی تروریسم منطقهای)، سوریه آیندهی روشن و معلومی را به خود نمیبیند و نشست ژنو 2 با این وضعیت به نتیجهی مورد نظر دست نخواهد یافت و تاوان این امر را نیز مردم مظلوم سوریه خواهند داد.