با وجود نشانههای فراوان از عزم جدی کاخ سفید برای حمله به سوریه، اوباما در چرخشی ناگهانی از طرح روسیه برای نظارت بینالمللی بر تسلیحات شیمیایی سوریه استقبال کرد. در واقع اوباما از میان گزینههای باختی که وجود داشت، کمهزینهترین و معقولانهترین آن را انتخاب کرد. تعلل اوباما در آغازکردن حملهی نظامی، نشانگر این بود که او به دنبال فرصتی است تا از باخت سنگین (شکست خفتبار در جنگ نظامی) به سوی باخت سبک (ناتوانی از عملی کردن ادعاهایش) بگریزد. این فرصت پس از اقدامات گستردهی دیپلماتیک ایران و روسیه به عنوان حامیان اصلی سوریه، با پیشنهاد روسیه فراهم شد. استقبال عمومی همه طرفها از این پیشنهاد، احتمال حمله نظامی را کمرنگ کرد؛ هرچند اوباما خارج شدن حملهی نظامی از دستور کار را منوط به عملیاتی بودن و واقعی بودن خلع سلاح شیمیایی سوریه دانسته است.
اوباما چنان که پیشبینی میشد، عقبنشینی گام به گام را در پیش گرفت اما این عقبنشینی حامل پیامهایی برای فعالین عرصهی سیاست بود. در نظر کارشناسان سیاسی، ضعف امریکا در این عقبنشینی، بیش از هرچیز خودنمایی میکند. پلیس خود خواندهی دنیا با ضعف منطقی که دارد، ابتدا از تهدید به توسل به زور استفاده میکند و با شکست در جنگ روانی به گزینههای سیاسی و صلحآمیز میاندیشد. ابتکار عمل سیاسی در ایالات متحده امریکا روز به روز ضعیفتر میشود و آیندهای تاریک را برای این ابرقدرت بینالمللی رقم خواهد زد. صرف نظر از این مساله، فروکش کردن آتش جنگطلبی، مشکلاتی برای امریکاییها به وجود میآورد و البته مزایایی نیز دارد.
از جمله مشکلاتی که با این تغییر ناگهانی برای امریکا ایجاد میشود، شکستن تابوی تهدید و ارعاب است. چراکه حوادث اخیر ناتوانی دولت امریکا را در مدیریت جامعهی جهانی و افکار عمومی نشان داد. انصراف از حمله تنبیهی برای مجازات اسد، به معنی گسترش پیروزیهای او و شکست گام به گام معارضین سوری بوده و موجب سرخوردگی ترکیه، عربستان و قطر میشود. همچنین پیروزیهای پیاپی ارتش اسد در جبهه داخلی و درگیریها و اختلافات میان گروههای معارض، پایههای حکومت اسد را مستحکمتر کرده و این تهدیدی برای رژیم صهیونیستی است. علاوه بر این جمهوری اسلامی نیز میتواند مانور قدرت بازدارندگی و دیپلماسی خود را به رخ دشمنانش بکشد.
اما در ازای این مشکلات، مزایایی هم برای امریکا وجود دارد که در صورت وقوع جنگ نخواهد بود. امریکا میتواند امتیاز مثبت “ژست صلحطلبانه” را برای خود ذخیره کند. همچنین میتواند قدرت خود را به عنوان تصمیم گیرندهی نهایی در مسائل بینالمللی و به مدد تبلیغات رسانهای تا حدودی حفظ کند. شاید پرسیده شود چگونه ممکن است عقبنشینی امریکا هم نقطهی قوت و هم نقطهی ضعف او باشد؟ پاسخ این است که در دید ساستمداران، این عقبنشینی ناشی از ضعف امریکا در تصمیمگیری و کنترل بحران است اما در دید افکار عمومی و رسانهها میتواند ناشی از صلحجویی این کشور تلقی شود.
مزیت مهمتری که میتواند کاخ سفید را به سمت خارج کردن حملهی نظامی از دستور کار سوق دهد، امیدواری به مذاکره با تهران است. با توجه به نگاه مثبت غرب نسبت به “حسن روحانی” رییس جمهوری اسلامی و ابراز تمایل دولت جدید برای حل و فصل مناقشات، ایالات متحده میتواند با صرف نظر از حمله به متّحد استراتژیک ایران، او را برای نشستن بر سر میز مذاکره ترغیب کند. هیچ تردیدی در این نیست که مذاکره با ایران، منافع بیشتری برای امریکاییها دارد تا آنکه بخواهند با جنگ، نظر همپیمانان منطقهای و معارضین سوری را جلب کنند. تنها نشاندن ایران بر سر میز مذاکره است که میتواند بر سرخوردگی متحدان منطقهای امریکا ترجیح یابد.
در این میدان جمهوری اسلامی ایران باید با اتخاذ تصمیمات درست در عرصهی دیپلماسی و رسانهای، بازیگر اصلی صحنهی بینالمللی و بلکه صحنهگردان آن باشد. شیوهی دیپلماسی صلحآمیز ایران در حل بحران سوریه، بهرغم امریکا، میتواند نقش تعیینکنندگی را برای ایران تامین کند. اقتدار ایران در ورود به صحنه، با سنجش حسن نیت طرف امریکایی پیش از هرگونه مذاکره، خشت اول برای برجستهتر شدن نقش ایران در منطقه و جهان است. هرچند در نفس مذاکره با امریکا ملاحظات جدی و مبنایی وجود دارد.
کوتاه سخن آنکه تصمیم اوباما برای تعلیق حملهی نظامی، بیش از عقبنشینی، به یک دورخیز برای مذاکره با ایران شبیه است. بنابراین انتظار میرود دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی نیز تدابیر هوشمندانهای در این زمینه اتخاذ کند. چراکه ممکن است این دورخیز نه فقط برای مذاکره بلکه برای حملهای گستردهتر باشد.