مقدمه
مسئله اشغال سرزمین اسلامی فلسطین و قدس شریف از جمله مشکلاتی بوده است که نظام سلطه برای جهان اسلام به ارمغان آورده است. بر این اساس از نخستين سالهاي اشغال، نهضت مقاوت علیه اشغالگری رژیم صهیونیستی آغاز گردید و البته با فراز و فرودهایی تداوم داشته است. به وِیژه پس از پيروزي انقلاب اسلامي ایران، مبارزه صبغهای اسلامی به خود گرفته و آخرين جمعه ماه رمضان به عنوان روز جهاني قدس نامگذاری گردید. با این وجود پس از تحولات بیداری اسلامی علیرغم انتظارات موضوع فسطین نتوانسته است محوریت خود را در مسائل جهان اسلام تداوم بخشد. لذا در این مقاله به جایگاه کنونی فلسطین در مناسبات منطقهای و علل به حاشیه رفتن آن پرداخته خواهد شد و بر آن مبنا تهدیدات و فرصتهای ناشی از این وضعیت استخراج خواهد شد.
مقاومت فلسطین و گفتمان اسلامی
امام خمینی(ره) با نامگذاري روز قدس، مبارزه با اسرائيل و دفاع از حقوق ملت مظلوم فلسطين را به عنوان تكليفي اسلامی مطرح نمود. درست است که تجاوزگری رژیم صهیونیستی از سال 1948 م آغاز شده و حملات بي وقفه اين رژيم عليه ملت فلسطين ادامه داشته است، اما نظم منطقهای خاورمیانه که بر پایه مناسبات جنگ سرد تعریف می شد، باعث انحراف و عدم موفقیت در مبارزات فلسطینیها میگردید. به بیان دیگر ناآرامیهای داخلی در منطقه خاورمیانه، همچون موضوع فلسطین ناشی از رقابت ابرقدرتها بود که نتیجه آن درگیری میان جناح انقلابی عربی متحد شوروی و رژیم صهیونیستی به عنوان اصلیترین متحد غرب در منطقه بود. رژیمهای محافظه کار عربی نیز عمدتا در طرف آمریکا قرار میگرفتند. اما این الگوی جنگ سرد که موضوع فلسطین را با ناسیونالیسم پیوند میزد، با ظهور انقلاب اسلامی در ایران تغییر کرد.
در الگوی جدید و فهم تازهای که از مناسبات منطقهای توسط انقلاب اسلامی ایران ترویج میگردید، مجموعه هویتی جهان اسلام فارغ از تفاوتهای نژادی، قومی و مذهبی به عنوان یک امت واحده در برابر دشمنان صهیونیست قرار گرفتند که خاک مسلمانان را مورد تجاوز قرار داده بودند. این الگوی جدید در قالب بیداری اسلامی باعث گردید به مرور فهم جوامع مسلمان از دوگانه سازی های جنگ سرد و ملی گرایی، بسوی هویت اسلامی معطوف گردد. در این تحول نظری و هویتی البته مسأله فلسطين به عنوان مهمترين دغدغه جهان اسلام مطرح می شود. به واقع فلسطین به عنوان یک پدیده عینی، نقش اصلی را در تحولات هویتی مبتنی بر اسلامگرایی ایفا کرد و از طرف دیگر در گفتمان اسلامگرایی، فلسطین به عنوان نماد حقانیت و آرمان مبارزه در آمد.
یکی از طرح راهبردی رژیم صهیونیستی برای تضمین بقا آن تاکید میکند که؛ رژیم صهیونیستی باید محیط ژئوپلیتکی خود را از طریق بالکانیزه کردن کشورهای عربی به کشورهای کوچکتر و ضعیف بازترسیم نماید (التیامی نیا، 1392: 85). لذا سیاست تجزیه عراق و سوریه به واحدهای خودمختار به شدت از سوی رژیم صهیونیستی پیگیری می شود. |
جایگاه فلسطین در مناسبات کنونی منطقه
چشم انداز ارائه شده از جایگاه فلسطین در منظومه مبارزاتی علیه نظام سلطه، البته در سالهای اخیر دچار فراز و فرودهایی بوده است. به ویژه یکی از مهمترین ابعاد تحولات بیداری اسلامی در مراحل آغازین، ایجاد ابهامهای جدی برای مقامات رژیم صهیونیستی درباره آینده این رژیم بود. رژیم صهیونیستی با نگراني تحولات بعد از انقلاب مصر را كه منجر به تسخير سفارت خانه اين رژیم شده را دنبال کرد و از طرف دیگر نگران خلا ایجاد شده ناشی از سقوط حسنی مبارک در صحرای سینا بود. در خلال تحولات انقلابی روابط این رژیم با تركيه به عنوان يك متحد سنتي، نیز حالتی خصمانه داشت و کانون دیگر این نگرانی گسترش قدرت منطقهای جمهوری اسلامی ایران بود (Herzog، 2011).
تغییر در ساخت قدرت مصر، تونس، به ویژه با اوج گیری قدرت اسلام گرایان، فضایی معنایی را حاکم نمود که مسئله فلسطین در بطن آن قرار داشت. لذا گام اول بیداری اسلامی منجر به کاهش شدید امنیت و حیثیت استراتژیک رژیم صهیونیستی گردید.
اما دوره نخست تحولات انقلابی با واقعیتهای تلخی جایگزین گردید که نشان از بی ثباتیهای خاص در منطقه داشت. گسترش جنگ داخلی سوریه، ناتوانی دولت عراق در مبارزه با تروریسم، ناتوانی احزاب لبنانی در تشکیل دولت، هرج و مرج در لیبی، و ظهور داعش همگی روی دیگر تحولات منطقه بودند که طی همه آنها سیاست اسرائیل سکوت و تماشا توام با رضایت بود (Rabinovich، 2015).
تحت این شرایط، اساس نظم منطقهای دچار اختلال گردید. سه جریان؛ اسلام سیاسی اخوانی ترکیه، قطر و … اسلام مرتجع عربستان و محور سلفی جهادی همگی در برابر جبهه مقاومت شامل ایران، عراق، سوریه و لبنان قرار گرفتند. در واقع ایالات متحده تلاش نمود تا با مدیریت تحولات، جبههای اسلامی – فرقه ای علیه گفتمان انقلاب اسلامی در منطقه راه بیاندازد. در این بی نظمی البته تلاش گردید تا محور منازعه از اسلام و صهیونیسم به محور شیعه و سنی تغییر یابد. در واقع تنازع اصیل و بنیادین منطقه که همان اشغالگری رژیم صهیونیستی و هتک حرمت اماکن اسلامی در قدس شریف بود، با انحرافاتی که در بیداری اسلامی ایجاد گردید تبدیل به منازعه ساختگی شیعه و سنی گردید.
تلاش آمريكا بر این متمرکز است که با معرفی ایران به عنوان منبع اصلي تهديدات منطقهاي، رژیم صهیونیستی را به صورت دولتي فاقد تهديد در عرصه سياست منطقهاي جلوه داده و زمینههای همکاری عربی اسرائیلی را فراهم آورد. درست بر همین اساس در چند سال اخير عربستان و رژیم صهیونیستی ادراكي مشترک از روند در حال تغييرات منطقهاي پيدا كردهاند، که در رايزنيهاي اطلاعاتي و امنيتي آنان قابل مشاهده است. علیرغم بروز اختلافات میان رژیم صهیونیستی و ترکیه، اما تمایل جدی در طرفین در حفظ روابط اقتصادی و تجاری وجود دارد. قطر نیز، تحت فشار عربستان و شورای همکاری خلیج فارس، به تعدیل سیاستهای خود در قبال اخوان المسلمین پرداخته است و لذا می تواند وارد یک رابطه عادی با اسرائیل شود. مصر نیز دارای روابط امنیتی و سیاسی دیرپایی با رژیم صهیونیستی است. اردن نیز در کنار روابط امنیتی و سیاسی با رژیم صهیونیستی، به تازگی تصمیم به خرید گاز طبیعی و منابع آبی از رژیم صهیونیستی گرفته است (Rabinovich، 2015).
در نتیجه این مناسبات تحمیلی، پس از سالها ذهنیت در محاصره بودن رژیم صهیونیستی به عنوان یک محدوده کوچک، فاقد عمق راهبردی با محیط پیرامونی خصمانه، که یک تصور حاد آسیب پذیری، را در این رژیم ایجاد کرده بود (Berti، 2015). اینک مقامات رژیم صهیونیستی با فراغ بال به طراحی های منطقه ای دلخواه خود دست می زنند. بر همین اساس یکی از طرح راهبردی رژیم صهیونیستی برای تضمین بقا آن تاکید میکند که؛ رژیم صهیونیستی باید محیط ژئوپلیتکی خود را از طریق بالکانیزه کردن کشورهای عربی به کشورهای کوچکتر و ضعیف بازترسیم نماید (التیامی نیا، 1392: 85). لذا سیاست تجزیه عراق و سوریه به واحدهای خودمختار به شدت از سوی رژیم صهیونیستی پیگیری میشود.
نتیجه این جبهه بندی منطقهای این است که اساسا رژیم صهیونیستی و مسئله فلسطین یک عنوان و یک موضوع دسته چندم معرفی شود. همچنان که تجاوز رژیم صهیونیستی و تحمیل جنگ 50 روزه به غزه در سال 2014، در سایه حمایت کشورهای غربی و سکوت کشورهای عربی صورت گرفت.
مرزبندی شیعه / سنی در منطقه که ایالات متحده آگاهانه به آن دامن میزند باعث گردیده است تا فلسطین اساسا موضوعیت خود را از دست بدهد. چرا که در این مرزبندی جدید آمریکا و جریان اسلام آمریکایی سعودی تلاش می کنند تا با متوجه ساختن جریان سلفی تکفیری بسوی شیعیان، اساسا جبهه مقاومت را دچار معضلات امنیتی نمایند. |
تهدیدها و فرصتهای پیش روی مسأله فلسطین
مشخص گردید که رژیم صهیونیستی به عنوان مظهر اراده و خواست سیاستهای توسعهطلبانة قدرتهای استعماری مهمترین معضل امنیتی و تضاد هویتی در منطقه به شمار می رود، بر همین اساس نیز آیندة این رژیم جعلی بیش از هر چیز تحت تأثیر مناسبات اسلامی در منطقه خواهد بود.
قرار داشتن فلسطین در چارچوب گفتمان اسلامی و بدل شدن آن به محور اتحادها و ائتلاف های منطقه ای، بیشترین فرصت ها را برای ملت فلسطین در راه آزادی قدس شریف فراهم می سازد. به ویژه در دهه گذشته محور ائتلاف منطقه ای جبهه مقاومت در برابر جبهه سازش، اساسا با توجه به نسبت دو جبهه به مسئله فلسطین تعریف می گردید. لذا در همین مدت گروههای فلسطینی توانستند ظرفیتهای مهم سیاسی و نظامی کسب نمایند و در موارد متعدد در رژیم صهیونیستی به پیروزیهایی دست یابند. این فضای معرفتی و دوگانه مقاومت / سازش حتی اجازه نداد که طرحهای عربی سازش در زمینه فلسطین جایی در جهان اسلام پیدا کند.
متقابلا بزرگترین تهدید برای آینده فلسطین، تعاریف جدید از مناسبات منطقهای است آنهم به گونهای که هم اکنون شاهد آن هستیم. مرزبندی شیعه / سنی در منطقه که ایالات متحده آگاهانه به آن دامن میزند باعث گردیده است تا فلسطین اساسا موضوعیت خود را از دست بدهد. چرا که در این مرزبندی جدید آمریکا و جریان اسلام آمریکایی سعودی تلاش می کنند تا با متوجه ساختن جریان سلفی تکفیری بسوی شیعیان، اساسا جبهه مقاومت را دچار معضلات امنیتی نمایند.
بنابراین در وضعیت کنونی که همه شواهد از تنزل جایگاه فلسطین از یک موضوع محوری به یک مسئله دسته چندم منطقهای حکایت دارد، مقامات رژیم صهیونیستی تلاش میکنند در آرامش سه سناریوی امنیتی خود را پیگیری کنند: مبارزه مستمر با حماس در غزه، با حزبالله لبنان، و نهایتا پیگیری دیپلماتیک مناقشه با دولت خودگردان (Rabinovich، 2015). مقامات این رژیم تصور میکنند که زمان مناسب برای تعیین تکلیف مهمترین تهدید امنیتی خود یعنی حزبالله لبنان فرا رسیده است. از طرفی حماس که در جنگ غزه به شدت سرکوب شده است باید مستمرا زیر فشار قرار گیرد. همچنین جهاد اسلامی فلسطین به عنوان یکی از گروههای نزدیک به گفتمان انقلاب اسلامی مورد هجمه شدید قرار خواهد گرفت. بر این اساس امنیتیتر شدن فضای باریکه غزه به بهانه مقابله تروریسم داعش در صحرای سینا نیز دور از انتظار نخواهد بود. تهدید دیگر نیز به تلاشهای دولت خودگردان باز میگردد که با خوش خیالی مسیر دیپلماتیک را دنبال میکند، اما به نظر میرسد این رویکرد نیز که پیش از این به واسطه قرار گرفتن در کنار گفتمان مقاومت میزانی از کارآیی را داشت، اینک به دلیل عدم تمایل آمریکا برای احیای مذاکرات سازش و همچنین بیتوجهی جامعه جهانی در موضع ضعف جدی قرار دارد.
به واقع اگر در سایه مقاومت غزه در سالهای قبل فشارهایی بر رژیم صهیونیستی برای مذاکرات صلح و توقف شهرک سازیها در کرانه باختری صورت میگرفت، این مسئله کمرنگتر شده، شهرک سازی و نیز سیاست یهودی سازی قدس شدت بیشتری مییابد.
موارد فوق تهدیدات معطوف به درون فلسطین است که به هر میزان از موضوعیت مقاومت فسطینی در جهان اسلام کاسته شود، این تهدیدات نیز احتمالا گسترش خواهند یافت. اما در سطح کلان به هر میزان مقاومت در درون فلسطین کمرنگ تر شود، مرزبندی های ساختگی و مورد نظر غرب در زمینه جنگ شیعه/سنی تقویت خواهد شد.
راهکارهایی برای افزایش اهتمام به مسأله فلسطین
همانگونه که در زمینه تهدیدات پیش روی فلسطین بر مسئله تغیر پاردایمهای منطقهای از مقاومت/سازش به شیعی/سنی تاکید شد، متقابلا راهکارهای افزایش اهتمام به مسأله فلسطین در میان کشورهای اسلامی نیز از همین منظر بدست میآیند. راهبرد اصلی در این زمینه آنست که؛ تعاریف و مناسبات منطقهای مجددا بر محور مشکلات اصلی جهان اسلام تعریف گردد. به ویژه با گسترش داعش و ارائه گفتمان فرقهگرایانه توسط آن، نبایستی ظرفیتهای سیاسی، امنیتی، نظامی و تبلیغاتی جبهه مقاومت کاملا متوجه آن شود. چرا که در پازل منطقهای آمریکا تلاش میکند رقابت راهبردی را میان جریان مقاومت و جریان سلفی تکفیری تعریف کرده و اساسا خود را از این معادله بیرون بکشد. اما متقابلا تدبیر راهبردی مقام معظم رهبری(حفظه اله) بر این است که؛ همچنان آمریکا و اسرائیل دشمن شماره یک جهان اسلام بوده و جمهوری اسلامی در ائتلافهای پرسرو صدای جهانی علیه داعش حضور نمییابد. با این تدبیر راهبردی، اولا برنامه ریزی دشمن برای گسترش مرزبندی شیعی/سنی و فرقه گرایی ناکام میماند و ثانیا میدان درگیری مجددا به میان دو آمریکا و سلفی تکفیریها میکشاند. هرچند جبهه مقاومت در مقابله تاکتیکی با گروههای سلفی تکفیری برای تامین امنیت شیعیان و اماکن مقدسه کوتاهی نمیکند، اما در سطح راهبردی همچنان مناقشه اصلی را میان اسلام و نظام سلطه تعریف میکند.
بر مبنای این نگاه راهبردی، میتوان همچنان فلسطین را به عنوان موضوع اول جهان اسلام معرفی نمود و همچنین از گسترش اختلافات داخلی و فرقه گرایی در میان مسلمانان جلوگیری نمود. در این زمینه البته باید بر روی راهکارهای اجرایی در کشورهای اسلامی متمرکز گردید که در این میان میتوان به این موارد اشاره نمود:
1- تداوم حمایت از گروههای مبارز فلسطینی و حتی حمایت از اقدامات دیپلماتیک دولت خودگردان
2- تقویت توان نظامی حماس و جهاد اسلامی و تسلیح کرانه باختری
3- گزارش وضعیت حقوق بشر و وضعیت انسانی در نوار غزه و کرانه باختری در مجامع جهانی و افکار عمومی
4- تاکید بیشتر بر وحت اسلامی در قالبهای متعدد تبلیغاتی، سیاسی و …
5- حمایت از دولت سازی در عراق، سوریه، لبنان و یمن بر مبنای مردم سالاری و حقوق همه مذاهب
6- مبارزه با داعش و در عین حال تاکید بر اولویت داشتن مبارزه با دشمن صهیونیستی
جمعبندی
در این مقاله تلاش گردید تا جایگاه موضوع فسطین در مناسبات منطقهای و جهان اسلام مورد بررسی قرار گیرد. بر همین اساس تاکید گردید که الگوی انقلاب اسلامی باعث گردید به مرور فهم جوامع مسلمان از درک ملیگرایانه موضوع فلسطین، بسوی درک هویتی و مبتنی بر اسلامم معطوف گردد. از طرفی با قرار گرفتن فلسطین در بطن گفتمان اسلامی، مناسبات منطقهای بر اساس جبهه مقاومت و سازش تعریف شده و لذا با گذشت تحولات به شکل مستمر رژیم صهیونیستی دچار کاستیهای امنیتی شدیدی گردید. اما متاسفانه مرزبندی های ساختگی مبتنی بر شیعه / سنی توسط آمریکا و جریانات اسلام آمریکایی در منطقه باعث گردیده است تا موضوع فلسطین در چندسال اخیر دچار تنزل گردیده و فرصتهای مناسبی در اختیار رژیم صهیونیستی برای مقابله با مقاومت فلسطینی ایجاد گردد.
—————————————
منابع:
التیامی نیا، رضا (1392)، تبیین نقش قدرتهاي منطقه اي در منطقه شامات و چشم انداز پيش رو، دوفصلنامه مطالعات بیداری اسلامی، سال دوم، شماره چهارم.
Berti, Benedetta (2015), “Seeking stability: Israel’s approach to the Middle East and North Africa”, European Thhink Tank For Global Action, Policy Briff, No.198 .
Rabinovich, Itamar (2015), Israel and The Changing Middle East, Center for Middle East Policy at Brookings, Middle East memo, No34 .
Herzog, Isaac (2011), Why Israel Should Vote for Palestinian Independence, Foreign Affairs Sep 16, 2011.