اندیشکده راهبردی تبیین – پس از اینکه طی هفتههای اخیر رژیم صهیونیستی اقدامات ددمنشانهای را در قبال ساکنان بیتالمقدس و کرانه باختری مرتکب شده بود، شنبهشب هفته گذشته در قالب یک عملیات استشهادی، مهند حلبی در شهر قدیم بیتالمقدس، انتقام خشونت صهیونیستها علیه فلسطینیها در ایام اخیر را گرفت. به دنبال این اتفاق، جنبش جهاد اسلامی مسئولیت عملیات مهند حلبی 19ساله را- که دانشجوی رشته حقوق دانشگاه قدس است- برعهده گرفت و با انتشار کلیپی ویدئویی تحت عنوان پیام شماره 1 به صهیونیستها هشدار داد در صورت تعدّی دوباره به ساکنان بیتالمقدس و کرانه باختری، عملیات شهادتطلبانه دیگری در انتظار آنها خواهد بود. فضای کنونی در سرزمینهای اشغالی ملتهب است و در شرایطی که تلاشهای آمریکا در میانجیگری بین بنیامین نتانیاهو و محمود عباس به شکست انجامیده است، تحولات اخیر یعنی شکست مذاکرات سازش، افزایش خشونت رژیم صهیونیستی و خشم فلسطینیها در کنار عنصر ورود جهاد اسلامی به معادلات کرانه باختری و بیتالمقدس، میتواند نقطه مهمی در موضوع فلسطین باشد. از اینرو راهبرد جهاد اسلامی در ورود به کرانه باختری، امکانسنجی کیفیت ایفای نقش جهاد اسلامی در کرانه باختری، نگرش حماس و فتح به رویکرد جدید جهاد اسلامی و همینطور واکنش رژیم صهیونیستی، میتواند دلایل مناسبی برای واکاوی چنین تحولی باشد.
راهبرد جدید جهاد اسلامی در ورود به معادلات کرانه باختری
استراتژی جدید جهاد اسلامی در ایفای نقشی قویتر نسبت به سیاستهای رژیم صهیونیستی، معلول علل متنوعی است. یکی از این دلایل به اوضاع پرآشوب کنونی در جهان اسلام و عدم توجه کافی طیف وسیعی از کشورهای مسلمان و عرب منطقه به مسئله فلسطین برمیگردد. خیزشهای مردمی در منطقه غرب آسیا از اواخر سال 2010، تأثیرات خاصی روی تحولات فلسطین داشته است که راهبرد جدید جهاد اسلامی نیز از آن مستثنا نیست. مهمترین برآیند خیزشهای مردمی، افزایش انشقاق و شکاف در میان کشورهای جهان اسلام بود. این خیزشها از آنجا که بهطور مستقیم بر توازن قدرت و صفبندیهای منطقهای تأثیرگذار بودند، منجر به افزایش تقابل و جبههبندی در میان کشورهای منطقه شد. در این رهگذر برخی از کشورهای منطقه خواسته یا ناخواسته بهتبع خیزشها بیشتر به مواجهه و مدیریت مسائل و چالشهای داخلی خود سرگرم شدند و برخی دیگر از کشورها در قالب رویکردهای فرقهگرایانه، ایرانهراسی و شیعههراسی را تهدیدات و مسائل اصلی منطقه جلوه دادند و با تغییر اولویتهای امنیتی خود و متحدان، عملاً جایگاه مسئله فلسطین در جهان اسلام را تقلیل و رژیم صهیونیستی را غسل تعمید دادند. از طرفی برخی از بازیگران فلسطینی همچون حماس، با برخوردی فرصتطلبانه و به ظن خود عملگرایانه دل به قدرتگیری اخوانالمسلمین از خلال خیزشها بستند، سرابی که باطل بودن آن نیاز به انتظاری بیش از یک سال نداشت. از اینرو واگرائی و عدم وحدت در میان کشورهای اسلامی هزینه بسیار زیادی به مسئله فلسطین وارد کرد.
یکی دیگر از علل رویکرد جدید جهاد اسلامی به شکست مذاکرات سازش میان طرف فلسطینی و رژیم صهیونیستی ذیل سرپرستی ایالاتمتحده دارد. به نتیجه رساندن مذاکرات یکی از اولویتهای اساسی سیاست خارجی اوباما- کری بود که درنهایت بهواسطه زیادهخواهیهای بنیامین نتانیاهو راه به جائی نبرد. در این مذاکرات علیرغم وحدت حماس- فتح، مذاکرات شکست خورد تا مشخص شود علت به نتیجه نرسیدن مذاکرات، عدم همگرایی در میان طرفهای فلسطینی نیست و عامل اصلی، روحیه توسعهطلبانه رژیم صهیونیستی است. این همکاری خارج از عرف طرف فلسطینی نهتنها منجر به صلح نشد بلکه به افزایش خشونت صهیونیستها علیه مردمان ساکن در بیتالمقدس و کرانه باختری و همچنین دستدرازی بیش از پیش این رژیم به اماکن مقدس مسلمانان در بیتالمقدس شد. همانگونه که ذکر شد، عامل اصلی شکست مذاکرات با میانجیگری جرج میچل، نتانیاهو بود. دلیل اصلی زیادهخواهی نخستوزیر رژیم صهیونیستی به شرایط تفرقه و هرجومرج حاکم بر کشورهای جهان اسلام برمیگشت. شرایطی که در ادامه دست رژیم صهیونیستی را برای افزایش توسعهطلبی و انجام اقدامات تروریستی علیه فلسطینیها باز گذاشت. امری که منجر به واکنش جهاد اسلامی گشت.
به جرأت میتوان گفت هیچکدام از بازیگران مذکور در صورتی که استراتژی جدید جهاد اسلامی را امری در جهت تغییر بنیادین ماهیت این جنبش بدانند و تصور کنند جهاد اسلامی در آینده به یک رقیب سیاسی تبدیل خواهد شد، از تداوم نقش جدید جهاد اسلامی در کرانه باختری و بیتالمقدس استقبال نخواهند کرد. |
دلیل دیگری که از استراتژی جدید جهاد اسلامی رمزگشایی میکند، به مسئله تحول قدرت و مشروعیت در میان گروههای فلسطینی برمیگردد. پس از شکست مذاکرات سازش در ماههای اخیر، از یکسو کارآمدی مذاکره برای احقاق حقوق فلسطینیها زیر سؤال رفت و از سویی مذاکره با رژیم صهیونیستی منجر به کاهش مشروعیت برخی گروههای فلسطینی همچون حکومت خودگردان و جنبش فتح شد. همزمان قدرت جنبش حماس بهواسطه کاهش حمایت ایران و سوریه و همینطور برخی ناکارآمدیها در حوزه اجرائی حکمرانی غزه نسبت به گذشته تضعیف گشته است. حماس در حال حاضر جنبشی سرگردان است که در خوانش روندها و فرایندهای منطقهای غرب آسیا در سالهای اخیر دچار اشتباه استراتژیک شد و محاسباتش در نزدیکی با حکومت محمود عباس، فتح و برخی یارگیریهای منطقهای نیز غلط از آب درآمد. لذا در این چارچوب نوعی از خلأ نسبی قدرت و مشروعیت تقلیلیافته در میان جریانهای سیاسی فلسطینی پدیدار گشته است که در پرتو شکست مذاکرات سازش، زمینههای عینی و گفتمانی لازم را برای ایفای نقش جنبش جهاد اسلامی فراهم نموده است.
امکانسنجی موفقیت جهاد اسلامی در ایفای نقش جدید
اینکه جهاد اسلامی تا چه اندازه قادر به ایفای نقش در کرانه باختری است، بستگی به عوامل زیادی دارد. یکی از عوامل اصلی به آمادگی ذهنی و سیاسی مردم فلسطین برمیگردد. واقعیت این است موفقیت جنبشهای اسلامی سازشناپذیر همچون حماس و تفوق آن بر فتح در غزه تا حدود بسیار زیادی به حمایتهای مردمی برمیگشت. در این میان احتمالات نیز میتواند بهعنوان یک کاتالیزور قوی و مؤثر مطرح باشد. مهمترین احتمالی که میتواند به شکل قابلملاحظهای به عنصر حمایت مردم در ارتقای نقشآفرینی جهاد اسلامی در کرانه باختری کمک کند، انتفاضه سوم است. اهمیت انتفاضه در تسهیل نقشآفرینی جهاد اسلامی به امکان تسلیح کرانه باختری برمیگردد. در صورت به وقوع پیوستن یک انتفاضه جدید، گفتمان و رویکرد سیاسی- عملیاتی جنبش جهاد اسلامی از یکطرف بیشترین همخوانی را با مختصات مکانی و زمانی امر سیاسی در فلسطین دارد و از طرف دیگر فضای انتفاضه میتواند منجر به افزایش جایگاه و ارتقاء وزن سیاسی جهاد اسلامی در شطرنج سیاسی فلسطین اشغالی گردد.
یکی دیگر از عوامل مؤثر در اینکه آیا جهاد اسلامی میتواند از عهده استراتژی جدید خود برآید، به توانائی رهبران و مقامات این جنبش در ترجمه و بسط قدرت نظامی به نفوذ سیاسی- تشکیلاتی برمیگردد. جهاد اسلامی در حوزه نظری، استراتژی جدید خود را در بهترین موقعیت به لحاظ واقعیتهای سیاسی و محیطی و پذیرش گفتمانی مطرح کرده است، اما واقعیت این است گام مهم و تعیینکننده بعدی به حوزه اجرا و تصمیم سیاسی برمیگردد. در این فاز ابهام و تشکیک در مورد توانایی جهاد اسلامی بسیار بیشتر از حوزه نظر است. جهاد اسلامی بیش از آنکه یک پدیده ایدئولوژیک- نظامی- سیاسی و نهادین باشد، یک پدیده ایدئولوژیک- نظامی است که بهصورت سرّی و زیرزمینی فعالیت میکند، اعضای زیادی ندارد و از خلأ جنبههای سیاسی و نهادین بهشدت رنج میبرد. مخصوصاً اینکه این جنبش برخلاف حماس علاقهای به انجام امور در حوزه خدمات غیرنظامی نداشته و نسبت به سیاست نیز سابقه و گرایش خاصی از خود بروز نداده و از عدم توازن در ابعاد خود رنج میبرد.
عامل دیگر به استقبال یا عدم استقبال جریانهای سیاسی مسلط در کرانه باختری برمیگردد. اقدامات جسته و گریخته جهاد اسلامی اگرچه در کوتاهمدت منجر به فرونشاندن خشم عمومی از سیاسیون فلسطینی کرانه باختری و برداشته شدن فشار از آنها میشود، اما در صورت تکرار چنین عملیاتی حیات سیاسی گروههای حاکم مذکور بهشدت به خطر خواهد افتاد و این جریانها بهواسطه وابستگیهای مالی و دیپلماتیک، تحتفشار رژیم صهیونیستی و قدرتهای غربی و برخی متحدان عربی، نشوونمای جهاد اسلامی را چندان برنمیتابند. همکاریهای امنیتی میان حکومت خودگردان و رژیم صهیونیستی از دیگر موانع فراروی جهاد اسلامی در کرانه باختری خواهد بود. همچنین به نظر میرسد جهاد اسلامی به لحاظ نظامی و همینطور محدودیتهای مالی، توانایی حضور و درگیر شدن در دو جبهه یعنی غزه و کرانه باختری را دارا نیست.
واکنشهای درونی و بیرونی به رویکرد جدید جهاد اسلامی
در حوزه درونی و از سوی گروههای سیاسی فلسطینی، واکنش مثبتی نسبت به عملیات استشهادی عضو منسوب به جهاد اسلامی از سوی حماس، فتح و حکومت خودگردان بروز یافت؛ اما نمیتوان چندان به بیانیههای تبریک خوشبین بود، زیرا در سیاست جنبههای اعلانی و اعمالی با یکدیگر تفاوت دارند. عنصر تعیینکننده در نگاه جریانهای مذکور به جهاد اسلامی این است که آیا جهاد اسلامی کمافیالسابق به حیطه نظامی صِرف خود ادامه خواهد داد یا اینکه به حوزههای سیاسی و نهادی نیز بسط خواهد یافت؟ به جرأت میتوان گفت هیچکدام از بازیگران مذکور در صورتی که استراتژی جدید جهاد اسلامی را امری در جهت تغییر بنیادین ماهیت این جنبش بدانند و تصور کنند جهاد اسلامی در آینده به یک رقیب سیاسی تبدیل خواهد شد، از تداوم نقش جدید جهاد اسلامی در کرانه باختری و بیتالمقدس استقبال نخواهند کرد؛ اما درصورتیکه از توانایی نظامی جهاد اسلامی در راستای افزایش فشار بر رژیم صهیونیستی برای کاهش خشونت و دستدرازی به کرانه باختری باشد، از این استراتژی حمایت خواهند کرد.
در حال حاضر نوعی از خلأ نسبی قدرت و مشروعیت تقلیلیافته در میان جریانهای سیاسی فلسطینی پدیدار گشته است که در پرتو شکست مذاکرات سازش، زمینههای عینی و گفتمانی لازم را برای ایفای نقش جنبش جهاد اسلامی فراهم نموده است. |
نگارنده معتقد است در پشت واکنشهای استقبالگونه طرفهای فلسطینی، جنبههای تاکتیکی بر استراتژیک غلبه دارد. حکومت خودگردان و جنبش فتح از اقدامات شبهنظامی در بلندمدت استقبال نمیکنند. کما اینکه اقدامات اخیر تشکیلات خودگردان در جهت نزدیک شدن به جمهوری اسلامی ایران را باید یک اقدام تاکتیکی جهت رسیدن به اهدافی همچون تحتفشار قرار دادن برخی گروههای فلسطینی و رژیم صهیونیستی و متحدان عربی و غربی خود دانست که تلاش دارد با استفاده از این موضوع اهداف خود را در حل کردن بحرانهای سیاسی و اقتصادی خویش محقق کند.(1) حماس نیز ظهور یک بازیگر سیاسی جدید را در غزه برنمیتابد. مخصوصاً اینکه در سالیان اخیر اقبال عمومی نسبت به حماس نسبت به دوره قبل کاهشیافته است.
واکنش رژیم صهیونیستی به اقدام جهاد اسلامی تشدید تدابیر محدودکننده امنیتی در مبادی ورودی به شهر بیتالمقدس و شهرکهای صهیونیستنشین و دستگیری افراد زیادی از اتباع فلسطینی بوده است. بنیامین نتانیاهو یک روز بعد یعنی یکشنبه، جلسهای اضطراری تشکیل داد و خواهان پاسخی شدید علیه اقدام اخیر جهاد اسلامی شد و از نیروهای نظامی رژیم صهیونیستی خواست منزل فامیل و آشنایان ارتکاب چنین حملاتی را ویران کنند. آنها همچنین به مدت 48 ساعت ورود فلسطینیها به شهر قدیم بیتالمقدس را ممنوع کردند، امری که از جنگ ششروزه 1967 بیسابقه بوده است.(2)
پیامدها برای باریکه غزه
در صورتی که جهاد اسلامی موفق به عملیاتی کردن راهبرد جدید خود گردد، فلسطین بهطور عام و غزه بهطور خاص شاهد وارد شدن بازیگر سیاسی جدیدی به عرصه سیاست در سرزمینهای اشغالی خواهد بود. این مسئله میتواند منجر به استقبال گروههایی همچون فتح و حکومت خودگردان گردد (البته به شرطی که دامنه مانور سیاسی- نظامی جهاد اسلامی به ورای مرزهای غزه کشانده نشود)؛ زیرا در این صورت حماس تنها سخنگوی غزه نخواهد بود و در اثر رقابت با یک بازیگر رقیب نوظهور از قدرت چانهزنی کمتری در مقابل این گروهها در مسائل کلان فلسطین برخوردار خواهد بود. تشدید رقابتها میان گروههای اسلامی مخصوصاً حماس و جهاد اسلامی در سالهای آتی، مسئلهای قابل پیشبینی است. در سالهای گذشته حماس بهواسطه قرار گرفتن در جایگاه سیاسی، بخشی از محبوبیت و مشروعیت خود را در میان ساکنان غزه به دلیل فقدان تجربه اجرایی کافی، بستر نامناسب امنیتی و اقتصادی برای حکمرانی، تنگناهای اقتصادی، شکستهایی در حوزه سیاست خارجی و… ازدستداده است. از اینرو زمینه و بستر لازم برای گرایش مردمی به سمت جهاد اسلامی کموبیش به وجود آمده است، مخصوصاً اینکه حماس حمایتهای قبلی از سوی حامیان منطقهای خود را نیز همچون گذشته در اختیار ندارد اما چنین حمایتی در خصوص جهاد اسلامی برقرار است که این حمایت به پایبندی جهاد اسلامی به اصول و اهداف خود در مبارزه با رژیم صهیونیستی و عدم توجه به پویاییهای سیاسی و ژئوپولتیک منطقه غرب آسیا برمیگردد. نظرسنجیها و تحلیلهای میدانی از مردمان باریکه غزه نیز گویای همین نکته است. بدینصورت که نظرسنجیها از کاهش محبوبیت حماس بهموازات افزایش محبوبیت جهاد اسلامی حکایت دارد. ریشه این محبوبیت به یکپارچه بودن موقعیت و رویکرد جهاد اسلامی در خصوص مسئله فلسطین و رژیم صهیونیستی و همینطور ناکامی حماس در بهبود زندگی مردم، تأمین سوخت و برق و همینطور باز کردن گذرگاه رفح برمیگردد.(3) لذا در چنین فضایی صحنه سیاسی غزه در آینده شاهد نشوونمای بیش از پیش جهاد اسلامی و تشدید رقابت میان حماس و جهاد اسلامی خواهد بود.
منابع:
1-حسین آجورلو، آیا تشکیلات خودگردان فلسطین به ایران نزدیک خواهد شد؟ اندیشکده راهبردی تبیین، یکشنبه, 15 شهریور 1394:
2-Jack Moore, Palestinian Militant Group Threatens to Restart Suicide Bombings Against Israel, 10/5/2015 , Available at:
http://europe.newsweek.com/palestinian-militant-group-threatens-restart-suicide-bombings-against-israel-334112
3-Rasha Abou Jalal, Islamic Jihad gains support in Gaza as Hamas declines, April 10,2014, Available at:
http://www.al-monitor.com/pulse/originals/2014/04/islamic-jihad-support-gaza-expense-hamas.html