رژیم صهیونیستی در سالی که گذشت

در سالی که گذشت، منطقه‌ی غرب آسیا و شمال آفریقا، حوادث مختلفی را تجربه کرد. اندیشکده راهبردی تبیین، در سلسله گزارش‌هایی، به بررسی مهمترین تحولات و رویدادهای کشورهای عراق، سوریه، یمن، عربستان سعودی، ترکیه، لبنان، فلسطین، بحرین، لیبی و مصر و همچنین رژیم صهیونیستی در سال 94 پرداخته است.

1- برگزاری انتخابات زودهنگام و تشکیل کابینه‌ای افراطی‌تر

سال 94 برای صهیونیست‌ها، با آغاز دولت جدید نتانیاهو همراه بود. در انتخابات کنست، جناح راست‌گرا شامل لیکود به ریاست نتانیاهو (30 کرسی)، کولانو (10 کرسی)، خانه یهود (8 کرسی)، اسرائیل بیتنا (6 کرسی)، یهدوت هتوراه (6) و شاس (7 کرسی) در مجموع، 67 کرسی را به دست آوردند. در نیمه اردیبهشت و به فاصله تنها دو ساعت از اتمام مهلت نتانیاهو رهبر حزب «لیکود»، برای تشکیل کابینه ائتلافی جدید، او با جلب رضایت «نفتالی بنت»، رهبر حزب تندرو متکی به آرای شهرک‌نشین‌های «خانه یهودی» برای مشارکت در کابینه ائتلافی، موفق به کسب حداقل آرای لازم برای تشکیل ائتلاف شد. در یک هم‌پیمانی دقیقه نودی، نتانیاهو توانست با ٦١ کرسی از ١٢٠ کرسی پارلمان، ائتلاف را تشکیل دهد. این کابینه، هرچند با حداقل ائتلاف تشکیل شد، اما این فرصت را به نتانیاهو داد دولتی راستگرا و افراطی‌تر از دولت قبل تشکیل دهد.[1] تشکیل این کابینه تحلیل گران پیروزی نتانیاهو و غلبه بر مخالفینش می‌دانستند. نتانیاهو شخصا، پس از تشکیل کابینه جدید تاکنون کرسی سه وزارت خانه اقتصاد، وزارت خارجه و ارتباطات را در کنار نخست‌وزیری در اختیار دارد.[2] این اتفاق نشان داد که نتانیاهو در پی کسب و افزایش قدرت خویش برنامه دارد.

2- چالش در روابط رژیم صهیونیستی و اروپا

در سال 94، فعالیت‌های زیادی در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی و علمی به‌منظور بایکوت رژیم صهیونیستی انجام شد که در نوع خود بی‌نظیر بود. یکی از این اقدامات طرح بر چسب‌دار شدن کالاهای رژیم صهیونیستی ساخت شهرک‌ها بود. بعد از هشدارهای مکرر اتحادیه اروپا درباره شهرک‌سازی رژیم صهیونیستی در کرانه باختری، بالاخره آبان ماه سال جاری، کمیسیون اروپا طرح برچسب زدن به کالاهای اسرائیلی تولید شده در شهرک‌های صهیونیست نشین را تصویب کرد.[3]

این اقدام اروپایی‌ها برای تحریم و برگشت زدن بر محصولات رژیم صهیونیستی ناشی از فعالیت‌های چندساله جنبش جهانی تحریم اسرائیل (BDS) است. این سازمان اقداماتی چون تحریم مراکز علمی رژیم صهیونیستی در ایتالیا، انگلستان و برخی کشورهای اروپایی داشته است.[4] از دیگر اقدامات اروپایی‌ها طرح لوران فابیوس وزیر امور خارجه فرانسه  در راستای تلاش‌های طرف‌های بین‌المللی و اروپایی برای به حرکت انداختن قطار روند سیاسی سازش میان طرفین فلسطینی و صهیونیستی است که در آن بر لزوم از سر گیری فوری مذاکرات سازش و تعیین جدول زمانی 18 ماهه برای پایان مذاکرات و دستیابی به توافق دائمی میان تشکیلات خودگردان و رژیم صهیونیستی تاکید شده بود. این طرح با واکنش شدید نتانیاهو روبرو شد.[5]

مجموعه اقدامات اروپا ضد رژیم صهیونیستی و محکوم کردن رفتار نژادپرستانه، شهرک سازی‌ها و سرکوب انتفاضه باعث شد سال 94 سال بد در روابط رژیم صهیونیستی و اروپا لقب بگیرد. به نظر می‌رسد این روابط و جایگاه رژیم صهیونیستی در میان جامعه اروپایی طی سال آتی روندی معکوس با خود به دنبال داشته باشد. این زنگ خطر از سوی بسیاری از شخصیت‌ها و تحلیل گران صهیونیست هم مطرح‌شده است. حزب هرتزوگ از مخالفان نتانیاهو، در بیانیه‌ای اقدام اتحادیه اروپا در حذف حماس از فهرست سازمان‌های تروریستی را محکوم کرد اما اعلام کرد که نتانیاهو باید برای این مسئله و از دست رفتن جایگاه اسرائیل در اروپا مورد سرزنش قرار گیرد. اقدامات افراط گونه نتانیاهو عامل این موضوع است.

هم‌چنین روزنامه صهیونیستی «جرزالیم پست» در آبان‌ماه نظرسنجی‌ای را منتشر نمود که نشان می‌داد افکار عمومی جامعه صهیونیستی هم معتقدند نگاه اروپایی‌ها به آن‌ها مثبت نیست. در این نظرسنجی صهیونیست‌ها، سوئد و فرانسه را به‌عنوان کم‌ترین حامی و آلمان را به‌عنوان بزرگ‌ترین حامی رژیم صهیونیستی در اروپا معرفی نمودند. این نظرسنجی در حالی منتشرشده است که در ماه‌های گذشته و از زمان روی کار آمدن دولت جدید سوئد و به رسمیت شناختن کشور فلسطین، روابط این کشور و رژیم صهیونیستی پرتنش بوده است. هم‌چنین 54% آلمان را به‌عنوان بزرگ‌ترین حامی انتخاب نمودند که این انتخاب را می‌توان ناشی از عدم شرکت آلمان در برنامه اتحادیه اروپا در تحریم محصولات شهرک‌های رژیم صهیونیستی دانست. در این نظرسنجی، انگلیس با 10% و لهستان با 6%، از جمله دیگر حامیان بزرگ این رژیم به شمار می‌روند و 23% شرکت‌کنندگان نسبت به این موضوع اظهار بی‌اطلاعی کرده‌اند. ارقام این نظرسنجی به‌خوبی نشان می‌دهد که صهیونیست‌ها به‌جز آلمان، برای خود هیچ حامی جدّی دیگری در اروپا متصور نیستند.[6]

3- طرح تقسیم مسجدالاقصی و بی‌حرمتی به آن، مقدمه‌ی آغاز انتفاضه

صهیونیست‌ها هر از چند گاهی نیز با جسارت و حرمت‌شکنی در قسمت مسلمانان مسجد الاقصی، سعی در ایجاد درگیری و حصارکِشی جدید می‌کنند تا به هدف نهایی خود یعنی یهودی‌سازی این مکان مقدس اقدام کنند. لازم به ذکر است بر اساس شریعت اسلامی، ورود غیرمسلمانان به مساجد و اماکن مقدس با محدودیت‌های شرعی و فقهی زیادی روبروست و ورود یهودیان به این اماکن در حقیقت حرمت‌شکنی شریعت اسلامی محسوب می‌شود. یک سال اخیر یورش‌های زیادی از طرف شهرک‌نشین‌ها به مسجدالاقصی رخ داد که چند بار با انداختن مواد آتش‌زا خساراتی را به مسجد وارد نمودند و مورد اخیر نیز- ورود وزیر کشاورزی اسرائیل یوری آرئیل از حزب دست راستی کانون یهود با تعداد زیادی از شهرک‌نشین‌ها به مسجدالاقصی زمینه درگیری مسلمانان و یهودیان را ایجاد کرده است؛ صهیونیست‌ها در نقشه اولیه خود درصدد به دست آوردن قسمتی از مسجدالاقصی هستند که از صحن جنوب غربی تا دیوار غربی رواق مسجدالاقصی و بالای سر دیوار براق آغاز و در صحن غربی در بخش باب المغاربه ختم می‌شود؛ اما دلیل انتخاب وضعیت کنونی برای اجرای طرح تقسیم‌بندی زمانی و مکانی توسط صهیونیست‌ها را می‌توان در اوضاع متشنج کنونی جهان اسلام جستجو کرد؛ اما اقدامات رژیم صهیونیستی جرقه انتفاضه‌ای دیگر علیه اشغالگران را رقم زد. این انتفاضه تاثیری مستقیم بر رژیم صهیونیستی داشته است. در عرصه سیاسی انتفاضه موجب به زیر سوال رفتن راهبرد و استراتژی راستگرایان صهیونیست که مبتنی بر مدیریت مناقشه است نه حل آن شد. در نتیجه انتفاضه، فشارها بر نتانیاهو برای فعال‌سازی گزینه سیاسی بیشتر شد که البته این فشارها از سوی نهادهای مختلف صهیونیست از جمله دستگاه‌های امنیتی بود. از دیگر پیامدهای انتفاضه برای رژیم صهیونیستی بر هم ریختن حساب و کتاب‌های دولت راستگرای نتانیاهو: انتفاضه باعث شد تا اختلافات فراوانی در داخل ائتلاف کابینه در خصوص شکل تعامل با طرف فلسطینی به وجود بیاید. افزایش اختلاف نظر میان مقامات سیاسی و امنیتی در خصوص شکل برخورد با فلسطینی‌ها از دیگر معضلات پیش روی صهیونیست هاست.[7]

4- چالش امنیتی و اقتصادی پس از انتفاضه

از دست دادن احساس امنیت و پویایی اقتصاد از اصلی‌ترین پیامدهای انتفاضه بر روی سیاست‌های تل‌آویو در سال آتی خواهد بود. بر اساس تازه‌ترین نظرسنجی‌های منتشره در سایت عبری زبان «واللا» و روزنامه صهیونیستی «یدیعوت آحارانوت»، 61 درصد سؤال شوندگان صهیونیستی ابراز عقیده کردند که امنیت‌شان از زمان شکل گیری انتفاضه قدس به خطر افتاده است و 71 درصد شرکت کنندگان در این نظرسنجی‌ها اعلام کردند که دولت نتانیاهو توانایی آرام کردن اوضاع و سرکوب انتفاضه را ندارد و احساس امنیت خود را ازدست‌رفته می‌دانند و این به معنای آن است که میزان احساس امنیت تا سطح نگران‌کننده‌ای کاهش‌یافته است به‌ویژه آنکه در هنگام اوج گرفتن برخی حوادث، وسایل نقلیه عمومی، مراکز آموزشی و بیشتر مراکز اقتصادی تعطیل می‌شود که البته مشابه آن را در قدس و تل‌آویو هم رخ داد.[8] از جمله خسارت‌ها و زیان‌های مستقیمی که شروع انتفاضه برای صهیونیست‌ها با خود به همراه داشت، وادار شدن دولت صهیونیستی به اختصاص چهار میلیارد شیکل (حدود یک میلیارد دلار) بودجه اضافی به ارتش ـ در آغاز دوره انتفاضه ـ بود. از سوی دیگر، این خیزش مردمی باعث شد تا درآمد دولت اشغالگر قدس از محل مالیات‌ها کاهشی 1.5 میلیارد شیکلی (حدود 0.4 میلیارد دلار) را تجربه نماید.[9] این شرایط اقتصاد رژیم صهیونیستی را با تهدید ورود به رکود اقتصادی مواجه می‌سازد. عدم خروج فضای عمومی از حالت امنیتی و ترس، خسارت‌های گسترده‌ای را به بازارها وارد کرده و تاثیر انتفاضه کنونی در عرصه اقتصادی بیش از تاثیر جنگ سال 2014 غزه است. به نظر می‌رسد تداوم انتفاضه حتی در سطحی پایین‌تر در سال آتی رژیم صهیونیستی را در حوزه‌های سیاسی، امنیتی و اقتصادی دچار چالش‌هایی جدی خواهد نمود.

5- تشدید اختلاف میان نخبگان و مسئولان در سیاست داخلی و منطقه‌ای

برجام و انتفاضه را می‌توان دو موضوع اساسیِ اختلاف برانگیز میان صهیونیست‌ها در سال گذشته دانست. پس از اجرای برجام به‌طور ملموس شاهد نمایان شدن عدم وحدت راهبردی در میان مسئولین رژیم صهیونیستی- که در نهمین نشست سالانه موسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل با موضوع «چالش‌های امنیتی قرن 21» شرکت کرده بودند- هستیم.[10] در حالی برخی سیاستمداران رژیم صهیونیستی چون نتانیاهو جمهوری اسلامی را دشمن اصلی می‌دانند که نظامیانی چون «آیزنکوک» رئیس کل ستاد مشترک ارتش  معتقدند پس از برجام گروه‌های غیردولتی (حزب‌الله، حماس، جهاد اسلامی و داعش) دشمن اصلی خواهند بود؛ اما طیفی دیگر معتقدند دو گروه بالا تنها به دنبال سرپوش بر چالش‌های  درونی و امنیتی هستند و تا این رویکرد اصلاح نشود بحران بقا برجاست. با اغماض می‌توان دیدگاه‌ نخبگان و مسئولان رژیم صهیونیستی حول راهبرد پسا برجام را در سه طیف دسته بندی نمود. این سه دیدگاه عبارت‌اند از:1. برجام، عامل تغییر راهبرد منطقه‌ای ایران و رژیم صهیونیستی است. با تغییر راهبرد ایران پس از برجام و انتخاب مسیر جنگ نیابتی، حزب‌الله، حماس و گروه‌های اسلامی شبه‌دولتی به دشمن نخست رژیم صهیونیستی تبدیل خواهند شد.2.  برداشتی شبیه به برداشت نخست از برجام ارائه می‌کنند اما تغییر اولویت راهبردی توجه از ایران به گروه‌های جهادی و اسلامی را اشتباهی فاحش و راهبردی می‌داند. لذا معتقد است از این فرصت باید برای ائتلاف‌سازی با کشورهای عربی ضد ایران استفاده کرد؛ زیرا ایران همچنان دشمن اصلی رژیم صهیونیستی و اعراب است.3.  توجه و تمرکز بر پسا برجام را عاملی برای دو طیف نخست به‌منظور انحراف از چالش‌های  درونی  و اصلی رژیم صهیونیستی چون بحران جمعیت، ناآرامی، عدم دموکراسی در سرزمین‌های اشغالی و بهانه‌ای برای فرار از تشکیل دو دولت می‌داند.[11]

این اختلاف در موضوعات سیاست داخلی هم در سال گذشته برای رژیم صهیونیستی چالش برانگیز بوده است. راهبرد کلان برای بقا، شیوه کنترل انتفاضه و همچنین نقش تشکیلات خودگردان سه موضوع اصلی اختلاف میان تصمیم گیران، سیاستمداران و نظامیان رژیم صهیونیستی در حوزه داخلی است. شیمون پرز در سخنانی به‌خوبی اعتراف می‌کند که ریشه این اختلافات در موضوع دیگری است. شیمون پرز این بحران را ناشی از نداشتن یک رهبر می‌داند و راه‌حل را در موجود بودن یک بن گوریون برای اداره‌ی اسرائیل خلاصه می‌کند.[12] این اظهارات رئیس‌جمهور سابق رژیم صهیونیستی نشان می‌دهد که این رژیم با یک خلأ راهبردی مواجه است. همواره یکی از اصلی‌ترین موضوعاتی که میان صهیونیست‌ها اختلاف‌برانگیز بوده، ایده تشکیل دولت است. با اوج گرفتن انتفاضه بار دیگر شاهد مطرح‌شدن موضوع دو دولت یهودی- فلسطینی بجای تک دولت یهودی هستیم. در این موضوع آنچه جلب‌توجه می‌کند این است که هم موافقان و هم مخالفان ایده دو دولت، نتانیاهو را به عدم راهبرد صحیح متهم می‌کنند. به باور برخی تحلیل‌گران، هدف از مطرح‌شدن دو دولت، تنها برای فرار رژیم صهیونیستی از فشارهای بین‌المللی و منزوی کردن آرمان آزادی کل فلسطین است.

نقش تشکیلات خودگردان در مسیر کنترل و سرکوب انتفاضه از دیگر موضوعات اختلافی است. در این موضوع هم چه موافقان نقش تشکیلات و چه مخالفان حضور تشکیلات خودگردان و محمود عباس برای سرکوب انتفاضه، نتانیاهو را متهم به اتخاذ تصمیم غلط می‌کنند. طبق آنچه در رسانه‌های صهیونیستی آمده است در جلسه کابینه نتانیاهو نیروهای نظامی- امنیتی رژیم صهیونیستی به حلقه سیاسی این رژیم پیشنهاد دادند تشکیلات خودگردان را مسلح و ازنظر نظامی تقویت کند و تشکیلات به موج خشونت در کرانه باختری پایان دهد. مقامات نظامی رژیم صهیونیستی پیشنهاد داده‌اند به نیروهای امنیتی تشکیلات خودگردان سلاح و مهمات داده شود و آنان روش ترور را در پیش بگیرند، زیرا به دلیل جایگاه و اطلاعات، آنان موفق‌تر خواهند بود.[13]

6- افزایش سطح روابط با ترکیه و عربستان

طي ماه‌های اخير ما شاهد تغییر موازنه‌ی منطقه‌ای در سوریه به‌واسطه‌ی تشکیل ائتلاف چهارگانه متشکل از ایران، روسیه، عراق و سوریه هستیم. ترکیه و عربستان سعودی را می‌توان اصلی‌ترین بازیگرانی دانست که از این تغییر موازنه‌ی منطقه‌ای احساس رضایت نداشتند. برداشت این کشورها از برجام و افزایش نفوذ ایران در منطقه موجب نزدیکی این سه کشور به یکدیگر شد؛ اما آنچه بیشتر به چشم می‌خورد تلاش و عیان گویی مسئولان صهیونیستی از نزدیکی روابط رژیم صهیونیستی با دیگر کشورهای منطقه خصوصا عربستان و ترکیه است. این افزایش سطح روابط می‌تواند مقدمه‌ای بر تغییر نظم منطقه‌ای و ایجاد جبهه‌ای جدید علیه جمهوری اسلامی در سال 95 باشد.[14] در بهمن ماه خبرهای متفاوتی حول برقراری روابط میان رژیم صهیونیستی و ترکیه در رسانه‌ها مطرح شد. جدی‌ترین اقدام را می‌توان از سوی دفتر نخست‌وزیری نتانیاهو دانست که در بیانیه‌ای اعلام کرد پیشرفت‌هایی در مذاکرات برای آشتی با ترکیه حاصل شده است. پیش از این «موشه یعلون» وزیر جنگ رژیم صهیونیستی و بسیاری از سران این رژیم اعلام کرده‌اند که ترکیه پیش از عادی شدن روابط، باید دفتر حماس در این کشور را ببندد. وال‌استریت ژورنال در گزارشی می‌نویسد: «مصر و ترکیه که روابط رسمی با تل‌آویو دارند، دو کشوری در غرب آسیا هستند که در ماه‌های گذشته به سمت بهبود روابط با اسرائیل پیش رفته‌اند.» این اتفاقات را می‌توان در راستای سخنان «جان بولتون» نسبت به فرصت بهره‌برداری رژیم صهیونیستی از برجام و شرایط منطقه‌ای ضد ایران و محور مقاومت دانست. بولتون نماینده سابق ایالات‌متحده در سازمان ملل در این امر معتقد است: «دولت اوباما با برجام کاری را که خیلی‌ها غیرممکن می‌دانستند،‌ انجام داده و آن نزدیک‌تر شدن عربستان سعودی و اسرائیل به هم از زمان تاریخ ایجاد دولت اسرائیل است.»[15]

7- دغدغه بحران جمعیت و پذیرش فالاشه‌ها

سازمان آمار مرکزی فلسطین در دی ماه، آمار جدیدی از جمعیت فلسطینیان و صهیونیست‌ها منتشر نمود. طبق این گزارش جمعیت کل فلسطینیان (ساکنان و آوارگان) 12.3 میلیون نفر است که 4.75 میلیون نفر در سرزمین‌های فلسطین زندگی می‌کنند. کرانه باختری با 2.9 میلیون نفر در رتبه نخست، نوار غزه با 1.85 میلیون نفر و مناطق فلسطین اشغالی 1948 با 1.47 میلیون نفر در رتبه‌های بعدی قرار دارند. دیگر نکات حائز اهمیت این است که در پایان سال 2017 جمعیت فلسطینیان ساکن در سرزمین‌های فلسطینی در عدد 6.3 میلیون با کل یهودیان صهیونیست برابر می‌شود.[16]

برابری جمعیت فلسطینیان و صهیونیست‌ها، باعث شده است اختلاف و تنش میان صهیونیست‌ها برای شیوه برخورد با این چالش به وجود آید. شیمون پرز رئیس‌جمهور سابق رژیم صهیونیستی ضمن انتقاد به عدم تلاش برای ایجاد دو دولت توسط دولت نتانیاهو، می‌گوید: بهتر است در بخشی از این سرزمین یک کشور یهود داشته باشیم تا اینکه کل این سرزمین را بدون یک کشور یهود در اختیار داشته باشیم. اسرائیل باید به خاطر خودش راه‌حل دو کشوری را اجرا کند چرا که اگر قرار باشد اکثریتمان را از دست بدهیم، همانند امروز که با یکدیگر از نظر تعداد برابر هستیم، نمی‌توانیم به‌عنوان یک کشور یهود یا یک کشور دموکراتیک باقی بمانیم. این مهم‌ترین مسئله است و متأسفم که دولت تل‌آویو برعکس آن را انجام می‌دهد.

اسحاق هرتزوگ رهبر حزب کار رژیم صهیونیستی در قبال تهدید جمعیت معتقد است: اکنون با گذشت پنجاه سال، بزرگ‌ترین خطری که آینده دولت اسرائیل را تهدید می‌کند، می‌شناسیم؛ ما بعد از دو هزار سال بازگشته‌ایم. شمار اعراب نیز رو به افزایش است؛ نسبت جمعیت اعراب به یهودیان، پنجاه و دو به چهل و هشت درصد است. من می‌خواهم از فلسطینان جدا باشم و سرزمین یهودی را که اکثر جمعیت آن یهودی هستند، حفظ کنم. من نمی‌خواهم شصت و یک نفر از نمایندگان کنست، فلسطینی باشند و در اسرائیل، نخست‌وزیر فلسطینی روی کار بیاید. نمی‌خواهم پرچم، شعار و سرود ملی من تغییر کند. این اظهارات که تنها بخشی از نگرانی سران رژیم صهیونیستی است، به‌خوبی نشان می‌دهد که مولفه جمعیت به‌عنوان یک چالش اصلی برای دولت- ملت‌سازی و بقا رژیم صهیونیستی است، به‌گونه‌ای که حاضر به پذیرش سرزمین جغرافیایی بدون عمق استراتژیک در همسایگی دولت فلسطینی می‌باشند.[17]

به دلیل رشد بالای جمعیت فلسطینیان و عدم مهاجرت یهودیان به وسعت دهه 70 میلادی به سرزمین‌های تحت حاکمیت صهیونیستی، مولفه جمعیت برای این رژیم تبدیل به چالش اساسی شده است. آخرین اقدامی که رژیم صهیونیستی برای حل این بحران انجام داده است، پذیرش فالاشه ها به‌عنوان قوم یهود است. رژیم صهیونیستی آبان ماه از موافقت خود با مهاجرت 9 هزار مهاجر یهودی اتیوپیایی فالاشه به فلسطین اشغالی طی 4 سال آینده خبر داد و وزارت امور داخلی این رژیم اعلام کرد که هیئت دولت صهیونیستی با اجماع آراء با این طرح موافقت نموده است. در این موضوع نتانیاهو با صدور بیانیه‌ای از تصمیمی بزرگ خبر داد: ما امروز تصمیم مهمی برای جذب گروه دیگری از افرادی که با رژیم صهیونیستی ارتباط دارند، گرفتیم.[18]

8- روابط چالش برانگیز اوباما و نتانیاهو

با آغاز مذاکرات ایران و کشورهای اروپایی به‌علاوه آمریکا همواره رژیم صهیونیستی به‌عنوان یکی از مخالفان تمامی توافق‌ها تا برجام بود. تلاش‌ها و اظهارات نتانیاهو در نشست سالانه سازمان ملل و حضور در کنگره را می‌توان از اصلی‌ترین واکنش‌ها و تلاش‌های دولت صهیونیستی برای جلوگیری از روند تصویب و نتیجه رسیدن مذاکرات هسته‌ای ایران و غرب دانست.  حضور نتانیاهو در کنگره آمریکا و سخنرانی علیه توافق هسته ای، واکنش شدیدی از سوی دولت اوباما داشت. کاخ سفیدپس از اقدام نتانیاهو اعلام کرد که باراک اوباما این سخنرانی را تماشا نکرد و همزمان با سخنرانی نتانیاهو، با برخی از روسای جمهوری غرب درمورد اوکراین به تبادل نظر پرداخت. بسیاری از تحلیلگران آمریکا این موضعگیری کاخ سفید را بی اعتنایی دولت آمریکا به سخنان نتانیاهو و به نوعی بی ارزش بودن این سخنان ارزیابی کردند.[19] این اختلافات میان اوباما و نتانیاهو واکنش هایی هم از سوی اوباما به همراه داشت. باراک اوباما طی چهار سال اول ریاست جمهوری خود تلاش کرد به‌طرف فلسطینی، بی‏‌طرفی خود را اثبات کند. مطرح طرح صلح و گفتگو و انتقاد از شهرک سازی ها بخشی از اقداماتاوباما در راستای جلب نظر طرف فلسطینی بود. اما اوباما باوجود سیاست‏‌های انتقادی که درباره شهرک‏‌سازی و تشکیل دو دولت بر اساس مرزهای 1967 داشت، اما با موضوع عضویت فلسطین در نهادهای بین‏‌المللی ازجمله سازمان ملل متحد، سازمان یونسکو و دیوان کیفری بین‏‌المللی همواره مخالفت می‌کرد.

در اجلاس سال 94 سازمان ملل، باراک اوباما در هفتادمین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد به موضوع مبارزه با گروه تروریستی داعش و آمادگی کشورش برای همکاری با ایران و روسیه برای حل بحران سوریه اختصاص داده و به مسئله فلسطین هیچ اشاره‏ای نکرد. به نظر می‏‌رسد یکی از دلایل اصلی برای سخن نگفتن اوباما از مسئله فلسطین مربوط به این است که رئیس‌جمهوری آمریکا شکست سیاست‏‌های خود درباره مسئله فلسطین را به رفتارهای بنیامین نتانیاهو و نقض تعهدات توسط وی مرتبط می‏داند.

زیرا نتانیاهو درحالی‌که درباره توقف شهرک‏‌سازی به اوباما تعهد داده بود، اما تنها 9 ماه به این تعهد پایبند بود و به سیاست شهرک‏‌سازی حتی با سرعت بیشتری ادامه داد. نتانیاهو نه‌تنها توجه جدی به مسئله تشکیل دو دولت نداشته است بلکه در سال 2014 با جنگ علیه غزه مرتکب جنایت جنگی آشکاری علیه فلسطین شد. رئیس‌جمهوری آمریکا به سخن نگفتن از مسئله فلسطین در هفتادمین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل به‌نوعی ناامیدی خود را از حل این مسئله به دلیل کارشکنی‌‏ها و رفتارهای نتانیاهو نشان داد. اوباما ترجیح داد تصمیم‏‌گیری درباره مسئله فلسطین را به رئیس‌جمهوری بعدی آمریکا واگذار کند. نکته مهم این است که اوباما از نتانیاهو و رفتارهای وی ناراضی است نه اینکه به امنیت و منافع رژیم صهیونیستی پایبند نباشد. پایبند بودن اوباما و به‌طورکلی دولت آمریکا به امنیت و منافع رژیم صهیونیستی به حدی آشکار است که مقامات آمریکایی پس از هر دوره از مذاکرات هسته‏‌ای با جمهوری اسلامی ایران به تل‏‌آویو سفرکرده و مقامات صهیونیستی را در جریان آخرین تحولات مذاکرات قرار می‏دادند. درعین‌حال، زمانی که بنیامین نتانیاهو در نوامبر 2015 به واشنگتن سفر و با باراک اوباما دیدار کرد، اوباما تأکید کرد که «امنیت رژیم صهیونیستی همچنان در رأس اولویت‏‌های ما قرار خواهد داشت و این رژیم حق دفاع از خود در برابر آنچه از آن به‌عنوان تروریسم فلسطینی یادکرد را دارد.» رئیس‌جمهوری آمریکا در این دیدار گفت: «رژیم صهیونیستی حق و وظیفه دارد از خود در برابر تروریسم فلسطینی دفاع کند.[20] مجموعه اتفاقات سال 94 میان نتانیاهو و رژیم صهیونیستی، از سوی تحلیل گران یک اشتباه اهبردی از سوی نتانیاهو را رقم زد. این اقدام باعث شد نتانیاهو و راست گرایان رژیم صهیونیستی روابط آنها با دموکرات ها در ایالات متحده نسبت به قبل تیره تر شود.

9- جنگ سوریه و بلندی های جولان

جولان سوریه برای رژیم صهیونیستی از اهمیت استراتژیک خیلی واضحی برخوردار است به همین دلیل آن‌ها همه تحولات در سوریه را به دقت زیر نظر دارند. نشریه فارین پالیسی درباره رصد تحولات سوریه و حضور گسترده روس‌ها در این کشور می‌نویسد: «اسراییل شاید اولین دولتی بود که از حضور تازه‌ی روسیه در سوریه خبردار شد. با رصد تحولات، صهیونیست‌ها به خوبی پی برده بودند که روس‌ها راهبرد کلان خود را در سوریه تغییر داده و به زودی تحولات گسترده‌ای را در سوریه آغاز خواهند کرد. لذا «بنیامین نتانیاهو»، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی در جریان دیداری فوری و اضطراری از مسکو در 21 سپتامبر (30 شهریور) و 9 روز پیش از شروع حملات هوایی در سوریه، سعی کرد تا جایی که ممکن است تنش‌های احتمالی در این زمینه را به حداقل برساند.

بر اساس گزارش رسانه‌ها در این دیدار نتانیاهو و پوتین بر روی چارچوبی به توافق رسیدند که بر اساس آن «با شروع حملات هوایی روس‌ها در سوریه اولاً از برخورد احتمالی نظامی بین جنگنده‌های دو طرف در آسمان سوریه اجتناب شود؛ ثانیاً مسکو دغدغه‌های استراتژیک رژیم صهیونیستی را در سوریه رعایت کند که خودداری از ارسال سلاح به حزب‌الله از خاک سوریه یکی از این موارد بوده است». نتانیاهو در این دیدار به صراحت تأکید می‌کند که «ارسال سلاح به حزب‌الله و گشودن جبهه‌ای جدید توسط ایران در شمال رژیم صهیونیستی(جولان)، نگرانی‌های اصلی او است. در این دیدار دو طرف همچنین تصمیم به ایجاد کمیته مشترکی برای هماهنگی اقدامات نظامی خود در سوریه می‌گیرند[21].»

رژیم صهیونیستی از تحولات بحران سوریه از بهار سال 2011 میلادی تاکنون برای تقویت شهرک‌سازی صهیونیستی در بلندی‌های اشغالی جولان استفاده كرده است. بنابراين می‌توان این‌گونه استدلال كرد رژيم اسرائيل در تلاش است كه اوضاع کنونی اسکان شهرک‌نشینان در بلندی‌های جولان را که سرزمین سوری است، به یک واقعیت غیر قابل تغییر تبدیل کند. وضعیت توپوگرافی این ارتفاعات به‌گونه‌ای است که تسلط بر جولان برای رژيم اسرائیل اهمیتی فراوان دارد. ارزش استراتژیکی و راهبردي جولان برای اين رژيم قابل چشم‌پوشی نیست. از منظر امنیتی، تسلط بر جولان این امکان را به آن می‌دهد که هرگونه تحرک نظامی سوریه را تحت نظر داشته و با وجود چین‌خوردگی‌ها و بلندی‌های موجود در این منطقه، بخش‌های زیادی از فلسطین اشغالی را در تسلط خود قرار دهد. همچنين این ارتفاعات از اهمیت آبی برخوردار بوده و سومین منبع تأمین‌کننده آب رژیم صهیونیستی است. [22]

یکی از حساسیت های رژیم صهیونیستی حضور ایران و حزب الله در نزدیکی های جولان بوده است. ترور سمیرقنطار یکی از فرماندهان ارشد حزب الله نشان دهنده ی حساسیت رژیم صهیونیستی بر جولان داشت. لرمن یکی از مسئولین سابق امنیتی رژیم صهیونیستی ، ترور قنطار را واکنشی موجه نامید و گفت: «دلیل عملیات ترو قنطار این بود که ایران و متحدان این کشور از این فرد برای نفوذ در بین اهالی منطقه و ایجاد پایگاهی در بلندی‌های جولان و عملیات ترور استفاده می‌کردند و در این موقعیت اسرائیل موظف به پاسخگویی است.»[23]

10- رژیم صهیونیستی در سال 95

رژیم صهیونیستی در سال آینده با چالش‌هایی چون تداوم انتفاضه و پیامدهای آن، جنگ احتمالی غزه، فشار اروپا روبروست.برخی تحلیلگران وقوع جنگ چهارم غزه را یک اتفاق اجباری و ناخواسته از سوی رژیم صهیونیستی یا حماس می‌دانند. آوی یسخاروف تحلیلگر سایت «تایمز آو اسرائیل» از این طیف است. او معتقد است جنگ جدید وقوعش حتمی و اجتناب‌ناپذیر است. یسخاروف برای اثبات ادعای خود به مطلبی از یک روزنامه‌نگار مطرح فلسطینی استناد می‌کند. فایز ابوشماله، روزنامه‌نگار سرشناس غزه‌ای و به گفته یسخاروف، از چهره‌های نزدیک به حماس، می‌گوید: مبارزان قسامی در طول یک سال و نیم گذشته- شبانه‌روز- مشغول کار و تلاش بوده‌اند. آن‌ها لحظه‌ای طعم آرامش و استراحت را نچشیده‌اند؛ زیرا نبردی که برای آن آماده می‌شوند یک نبرد سرنوشت‌ساز است. بحث بقا و فنا و مرگ و زندگی است. آن‌ها هیچ گزینه‌ای ندارند جز اینکه در تمامی شرایط تلاش کنند و آماده باشند؛ زیرا آن‌طور که ساکنان غزه می‌گویند این منطقه تا به امروز شاهد چنین اوضاع اسفبار انسانی نبوده است. به باور آن‌ها، اوضاع در حال حاضر از دوره جنگ اخیر نیز سخت‌تر شده است. این شرایط در پایان کار منجر به انفجار اوضاع می‌شود. اگر سال 2016 بدون هیچ جنگی خاتمه یابد، در واقع یک معجزه روی داده است؛ زیرا بروز چنین جنگی در اختیار حماس یا اسرائیل نیست.[24]

پرونده روابط میان رژیم صهیونیستی و کشورهای منطقه از دیگر موضوعات مهم و سرنوشت‌ساز برای رژیم صهیونیستی در سال 95 است. در صورتی که ترکیه و رژیم صهیونیستی سطح روابط خود را بتوانند بیش از پیش افزایش دهند، رفتار رژیم صهیونیستی در قبال گروه‌های مقاومتی چون حماس بسیار می‌تواند تحت تاثیر قرار بگیرد. اسامه حمدان در پاسخ سوالی در مورد نزدیکی ترکیه و رژیم صهیونیستی و درخواست این رژیم از دولت اردوغان مبنی بر اخراج حماس از خاک این کشور می‌گوید: قبول هر پیشنهاد اسرائیلی به ضرر پذیرنده آن خواهد بود و بالعکس قبول نکردن این پیشنهادها به نفع آن طرف خواهد بود، اسرائیل، رژیمی است که برایش در منطقه، آینده‌ای وجود ندارد، این رژیم از بین خواهد رفت، به کسانی که به دنبال هم‌پیمان شدن با این رژیم هستند می‌گوییم که اتحاد با اسرائیل خسارت‌های بزرگ و سنگینی خواهد داشت.[25] لذا آنچه سیاست رژیم صهیونیستی را در سال 95 رقم خواهد، مجموعه‌ای از عوامل داخلی، نظم جدید منطقه‌ای و انتخاب رئیس‌جمهور جدید آمریکا خواهد بود.


[12] http://bit.ly/21xk38N

ارسال دیدگاه