چرایی و شاخصه‌های تحقیر راهبردی عربستان در یمن

با وجود آنکه عربستان داعیه رهبری جهان عرب را در سر می پروارند، این گفتمان مقاومت است که در حال رسیدن به جایگاه هژمونیک است. شکست انصارالله می‌توانست عربستان را به عنوان موازنه دهنده جهان عرب معرفی کند اما شکست عربستان در یمن، اولین تحقیر راهبردی را برای عربستان به همراه آورد.

«هانس جی مورگنتا» از نظریه‌پردازان رئالیسم سنتی در کتاب «سیاست بین ملت‌ها» می گوید: «دولت‌ها هرگز نباید خود را در موقعیتی گرفتار کنند که عقب نشینی از آن موقعیت به منزله از دست رفتن اعتبار و حیثیت آنها تلقی شود.» شاید اگر مورگنتا زنده بود عربستان را مهمترین مصداق این هشدار خود در شرایط کنونی معرفی می کرد.

ساعت 24 روز پنج شنبه (6 فروردین سال جاری) «محمد بن سلمان» فرزند پادشاه و وزیر دفاع جوان و بی‌تجربه عربستان فرمان حمله نظامی به یمن را صادرکرد. عربستان اعلام کرد که بنا به درخواست «منصور هادی» رئیس جمهور مستعفی یمن تصمیم به مقابله با حوثی‌ها گرفته و این که هدف از این حمله نظامی نجات مردم یمن از دست حوثی ها است. «احمد عسیری» سخنگوی نیروهای متجاوز به یمن موسوم به عملیات «توفان قاطع» نیز هدف از حملات در یمن را نابودی انصارالله و بازگرداندن حکومت «منصور هادی» در این کشور و حفظ امنیت مرزهای جنوبی عربستان ذکر کرد. این حمله در ابتدا با حمایت بی سابقه اتحادیه عرب، اتحادیه اروپا، آمریکا، رژیم صهیونیستی و همچنین گروه های تروریستی سلفی- تکفیری در منطقه (1) انجام شد.

عملیات توفان قاطع عربستان را در وضعیتی گرفتار کرده که شکست در آن به منزله از دست رفتن اعتبار و حیثیت آل سعود در سطح منطقه و جهان تلقی می شود و شاید از این منظر بتوان شکست در یمن را اولین تحقیر راهبردی عربستان در طول سال های اخیر عنوان کرد که قطعا نتیاج راهبردی زیادی در آیند خواهد داشت.

اگرچه شروع این عملیات با سروصدای گسترده رسانه‌ای همراه بود ولی هر چه زمان گذشت تنها نتیجه ای که این تجاوز نظامی داشت کشته و زخمی شدن بیش از 5000 زن و کودک و پیر و جوان بود(2) که خیلی از تحلیگران  این جنایت‌ها را با کودک کشی رژیم صهیونیستی در جنگ 50 روزه غزه مقایسه کردند.

با سپری شدن 27 روز از عملیات طوفان قاطع و در حالی که عربستان به هیچ یک از اهداف خود نرسیده بود؛ سرانجام در اردیبهشت‌ماه آتش بس یک جانبه را اعلام اما برای فرار از تحقیر شکست شروع مرحله جدید آن را تحت عنوان «بازگرداندن امید» اعلام کرد. «فارین پالیسی» با اشاره  به این نام گذاری نوشت: «نامی که عربستان برای مرحله دوم عملیات خود در یمن برگزیده یادآور شکست آمریکا در عملیاتی با همین نام در سومالی است آمریکا هم در سال 1992 عملیات خود در موگادیشو سومالی علیه شورشیان را بازگرداندن امید نهاد که به نابودی زیرساخت‌ها و کشاورزی سومالی منتهی شد و آمریکا نتوانست جلوی جنگی که منجر به مرگ 500 هزار نفر شد را بگیرد.»(3)

عملیات توفان قاطع عربستان را در وضعیتی گرفتار کرده که شکست در آن به منزله از دست رفتن اعتبار و حیثیت آل سعود در سطح منطقه و جهان تلقی می شود و شاید از این منظر بتوان شکست در یمن را اولین تحقیر راهبردی عربستان در طول سال های اخیر عنوان کرد که قطعا نتیاج راهبردی زیادی در آیند خواهد داشت. از طرف دیگر عربستان گرفتار وضعیت دیگری نیز شده است که در نظریه رئالیستی روابط بین الملل از آن به عنوان معمای امنیت یاد می شود. معمای امنیت در مطالعات امنیت پژوهشی معانی مختلف و نزدیک به همی دارد.

یکی از تعاریف آن این است  که دولت  اقداماتی را برای حفظ و افزایش ضریب امنیتی خود انجام می دهد که همین اقدامات امنیتش را بیشتر تهدید می کند و باز کشور فوق تلاش می کند اقدامات دیگری انجام دهد که این چرخه معیوب ادامه پیدا می کند بر این اساس یکی از دلایل اعلامی عربستان برای حمله یمن تامین امنیت مرزهای جنوبی خود با یمن بود ولی این حمله نه تنها امنیتی برای مرزهای جنوبی یمن به بار نیاورد بلکه  نیروهای قبایل “بکیل المیر” از استان حجه در شمال یمن روز دوشنبه (14 اردیبهشت) در عملیات نفوذی خود در داخل عربستان، 12 نظامی سعودی را به هلاکت رساندند. روز یکشنبه (13 اردیبهشت) نیز جنگجویان قبایل همدان بر موضع نظامی الحلقه در استان نجران در نزدیکی استان صعده یمن مسلط شدند همزمان با این حملات رزمندگان قبایل یمنی  طرفدار انصارالله حملات خمپاره ای نیز به شهر مرزی نجران انجام دادند که خسارات و  تلفات گسترده‌ای به همراه داشت. (4)

تعطیلی مدارس نجران تا سه ماه آینده، توقف پرواز هواپیماها در جنوب عربستان و حاکم شدن فضای امنیتی در این مناطق از فضای رعب و وحشت دولت سعودی حکایت دارد. به عبارت دیگر هدف تامین امنیت مناطق جنوبی نه تنها تامین نشده بلکه امنیت این مناطق کاملا از بین رفته و دولت عربستان حتی قادر نیست شرایط امنیتی این مناطق را به دوران قبل از تهاجم نظامی در 6 فروردین بازگرداند.

یکی از دلایل اعلامی عربستان برای حمله یمن تامین امنیت مرزهای جنوبی خود با یمن بود ولی این حمله نه تنها امنیتی برای مرزهای جنوبی یمن به بار نیاورد بلکه  نیروهای قبایل “بکیل المیر” از استان حجه در شمال یمن روز دوشنبه (14 اردیبهشت) در عملیات نفوذی خود در داخل عربستان، 12 نظامی سعودی را به هلاکت رساندند.

چرایی تحقیر عربستان در یمن؟

چرایی تحقیر عربستان در یمن را باید در دلایل شکست «توفان قاطع» جست و جو کرد. عربستان همواره در سطح منطقه خلیج فارس و خاورمیانه عربی  خود را به عنوان پدرخوانده مطرح می کرد و  در بحران‌های منطقه ای نیز طوری وانمود می کرد که بدون دخالت این کشور هیچ بحران و مسئله‌ای حل نخواهد شد.

عربستان داعیه دیگری نیز دارد و آن رهبری جبهه سازش درمقابل جبهه مقاومت به رهبری ایران است. اما در مقابل چشمان عربستان این گفتمان مقاومت است که طی سال‌های اخیر از فلسطین تا لبنان، سوریه عراق و بحرین در حال رسیدن به منزلت هزمونیک است هم اینک در عراق، بحرین، سوریه، لبنان و فلسطین این تنها گفتمان مقاومت است که توانسته عزت و اعتبار را برای امت اسلامی پس از چند دهه تحقیر در مقال تجاوزگری بازگرداند.

حمله به یمن را می‌توان اولین و شاید مهمترین و آخرین محک داعیه پدرخواندگی عربستان برای جهان عرب دانست. آل سعود طی چند سال گذشته به طور مرتب در سوریه، عراق، لبنان و در مقابل جبهه مقاومت در حال عقب نشینی بوده و هیچ یک از طرح هایش قرین موفقیت نبوده است. در یمن نیز طی چند ماه گذشته جنبش انصارالله تحت تاثیر  گفتمان مقاومت به دنبال کسب عزت و استقلال واقعی برای برای مردم یمن بود  عربستان از این وحشت داشت که انصارالله به مدل دیگری از جنبش حزب الله آن هم در بیخ گوش ریاض تبدیل شود.(5)

تجاوز  نظامی به فقیرترین کشور منطقه خاورمیانه عربی از سوی ثروتمندترین کشور منطقه و جهان اسلام که سالانه چند میلیارد دلار صرف خرید و ارتقای توان نظامی خود می کند(6) و سپس شکست سنگین در این جنگ نابرابر همگان را به این واقعیت رهنمون کرد که آل سعود غیر از فروش نفت و خرید جنگ افزار و انبار آن هیچ هنر دیگری ندارد.

یمن برای  چند دهه حوزه نفوذ سنتی عربستان به شمار می رفت و بهترین آزمایشگاه می توانست برای نمایش قدرت پدرخواندگی عربستان برای جهان عرب به شمار آید. شکست جنبش انصارالله نه تنها سلطه عربستان را بر یمن تحکیم می بخشید بلکه می توانست در جهان عرب نیز عربستان را به عنوان کشور موازنه دهنده و حلال مشکل جا بیندازند. اما بنا به دلایل عدیده در این جنگ نابرابر آل سعود به سختی شکست خورد که پایانی بود بر ادعای پدرخواندگی این دولت قبیله‌سالار.

شاخصه‌های شکست و تحقیر عربستان:

1- تجاوز  نظامی به فقیرترین کشور منطقه خاورمیانه عربی از سوی ثروتمندترین کشور منطقه و جهان اسلام که سالانه چند میلیارد دلار صرف خرید و ارتقای توان نظامی خود می کند(6) و سپس شکست سنگین در این جنگ نابرابر همگان را به این واقعیت رهنمون کرد که آل سعود غیر از فروش نفت و خرید جنگ‌افزار و انبار آن هیچ هنر دیگری ندارد و با آن میزان از جنگ افزارهای مدرن حتی قادر نیست از پس یک کشور به لحاظ نظامی به شدت ضعیف برآید. این جنگ به وضوح ناتوانی نظامی عربستان را به همگان ثابت کرد.

2- شکست هیمنه عربستان در آوردگاه یمن نتیجه راهبردی دیگری نیز دارد و آن از بین رفتن پرستیژ و وجهه عربستان در منطقه و جهان عرب است، بعد از این کشورهای عربی با حزم و احتیاط بیشتری درباره برنامه های آل سعود در منطقه برخورد خواهند کرد و سرنوشت خود را به دست دولت عربستان نخواهند سپرد و چه بسا مخالفت ها نیز با عربستان در سطح منطقه بیشتر شود چرا که یمن تبدیل به الگویی برای سایر ملت های عرب در مقابل ادعای پدرخواندگی آل سعود خواهد شد.

3- عربستان همواره خود را مدافع امت اسلامی نشان می داد اما تجاوز نظامی به یمن و سپس انتشار گسترده تصاویر کشتار زنان و کودکان یمنی و ادامه حملات در ماه حرام مشروعیت سنتی آل سعود را به عنوان خادمین حرمین شریفین و عمق استراتژیک جهان اسلام از بین برد. بمباران کورکورانه مناطق مسکونی، تأسیسات زیربنایی و کارخانه‌جات و حتی بیمارستان‌ها و مدارس و مساجد یمن به همگان ثابت کرد که آل سعود در ردیف رژیم صهیونیستی در کشتار زنان و کودکان مسلمان قرار داد.

4- یکی دیگر از دلایل تحقیر عربستان شکست این کشور در ائتلاف سازی بود. عربستان حتی نتوانست تا آخر کشورهای عضو ائتلاف را در کنار خود نگه دارد و با بروز نشانه های شکست، مصر، ترکیه و پاکستان خود را کنار کشیدند و عربستان در مواجه با یمن تنها ماند. با کنار کشیدن مصرپاکستان و ترکیه از این ائتلاف چشم انداز مداخله زمینی نیز در یمن در هاله ای از ابهام فرو رفته و از آن جایی که خود عربستان فاقد یک ارتش ملی است و بیشتر سربازان ارتش این کشور از ، پاکستان، افغانستان و بنگلادش  هستند؛ معلوم نیست آل سعود بدون مداخله زمینی چگونه می‌خواهد ملت یمن را تسلیم کند.(7)

شکست هیمنه عربستان در آوردگاه یمن نتیجه راهبردی دیگری نیز دارد و آن از بین رفتن پرستیژ و وجهه عربستان در منطقه و جهان عرب است، بعد از این کشورهای عربی با حزم و احتیاط بیشتری درباره برنامه های آل سعود در منطقه برخورد خواهند کرد و سرنوشت خود را به دست دولت عربستان نخواهند سپرد.

احیای عزت مردم یمن

در کنار شکست تحقیرآمیز عربستان در جنگ به شدت نابرابر با یمن که به هیچ یک از اهدافش نیز نه تنها نرسید بلکه در نقطه مقابل به یک تحقیر راهبردی تن داد این یمن و یمنی‌ها بودند که با خروج از سلطه سنتی و قیمومیت تاریخی عربستان به ظرفیت ها و توانمندی ها خود در منطقه پی بردند. بدون شک یمن جدیدی که بعد از این بحران متولد خواهد شد در معادلات منطقه ای با اعتماد به نفس بیشتری قدم برخواهد داشت. و هرگز عربستان قادر نخواهد بود سیاست های خود را به دولت برآمده از مردم این کشور دیکته کند.

عربستان اعلام کرده بود که یکی از اهداف حملات بازگرداندن یمن به شرایط پیشین و خلع سلاح انصارالله است ولی در شرایط کنونی هیچ تحلیلگر منصفی حتی کوچکترین روزنه امید و شانسی برای این هدف عربستان قائل نیست.(8)در واقع با توجه به تحولات اخیر به نظر می رسد بازگرداندن یمن به شرایط قبل از انقلاب 21 سپاتمبر 2014 که در آن جنبش انصارالله به یکه تازی القاعده و دولت دست نشانده سعودی در یمن پایان داد غیر ممکن به نظر می رسد. یمنی ها به لحاظ تاریخی همواره از این که مستعمره عربستان بودند ناراحت بودند و انصارالله به این سلطه پایان داد و شاید یکی از دلایل اصلی نفوذ روز افزون این جنبش در بین مردم یمن این مسئله باشد چرا که انصارالله هدیه ای گرانقدر به نام عزت و احترام به یمنی ها تقدیم کرد چیزی که منصور هادی و علی عبدالله صالح به دلیل وابستگی به سعودی هرگز نتوانستند آن را برای یمنی ها به ارمغان بیاورند.

عربستان اعلام کرده بود یکی از دلایل حمله به یمن تهدیدی است که انصارالله متوجه مرزهای جنوبی عربستان و سپس مکه و مدینه کرده بود .انصارالله هرگز تهدید نکرده بود که به عربستان لشکر کشی خواهد کرد و به مکه و مدینه حمله می کند.

زلزله سیاسی در دربار سعودی

شاید یکی از واضحترین نشانه های شکست عربستان در یمن زلزله سیاسی در دربار سعودی و جابه جایی عجیب و بی سابقه ولیعهد، جانشین ولیعهد و وزیر خارجه عربستان توسط پادشاه باشد. سال گذشته زمانی که سلمان پس از فوت ملک عبدالله به قدرت رسید چینش کابینه از سوی وی همه را به این حقیقت رهنمون کرد که راهبرد اصلی عربستان در سیاست خارجی مقابله با نفوذ ایران و گسترش محور مقاومت است که در حال رسیدن به مرزهای عربستان بود و یمن را درنوردیده بود.

جناح تازه به قدرت رسیده  می‌خواست از جنگ یمن و پیروزی در آن اولا برای زهر چشم گرفتن از محور مقاومت و ایران و ثانیا برای تثبیت جایگاه خود در داخل و کنار زدن شاهزادگان مدعی استفاده کند. اما شکست در این جنگ و ناکامی در تحقق اهداف صدای جناح ناراضی مثل مقرن و سعود الفیصل را درآورد و ملک سلمان مجبور شد مخالفین ادامه جنگ در یمن را از قدرت کنار بزند.

یمنی ها به لحاظ تاریخی همواره از این که مستعمره عربستان بودند ناراحت بودند و انصارالله به این سلطه پایان داد و شاید یکی از دلایل اصلی نفوذ روز افزون این جنبش در بین مردم یمن این مسئله باشد چرا که انصارالله هدیه ای گرانقدر به نام عزت و احترام به یمنی ها تقدیم کرد.

بدون تردید ادامه ناکامی در یمن اختلافات در دربار سعودی را بیشتر خواهد کرد و مثلث «محمد بن سلمان»، « محمد بن نایف» و «عادل الجبیر»جناح قدرت یافته که به شدت  تندرو، طرفدار جنگ و ضد ایران نیز است برای رهایی از این فشار ها  ممکن است به حماقت خطرناکتری نیز دست بزند. چرا که در شرایط بحرانی و آن هم در کشوری مثل عربستان که بیشتر تصمیمات نه بر اساس فکر و اجماع بلکه شخصی هستند ممکن است  تصمیمات اشتباه  آل سعود را بیشتر در باتلاق یمن درگیر کند و بحران را تشدید کند.

سناریوهای پیش روی عربستان برای حل و فصل بحران خود ساخته یمن به خوبی تئوری معمای امنیتی را که عربستان در آن گیر کرده است را نشان می دهد؛

1- پایان جنگ، پذیرش عملی شکست و تحقیر از ملت یمن.

2- ادامه حملات نظامی کور و بی هدف که تنها به کشتار زنان و کودکان بیشتر و افزایش نفرت فزاینده مردم یمن از آل سعود منتهی می شود.

3- دخالت زمینی در یمن که با توجه به کنار کشیدن ترکیه، مصر و پاکستان و ضعف ذاتی نیروی زمینی عربستان معلوم نیست آل سعود چگونه می خواهد آن را پیگری کند.

4- تقویت نیروهای طرفدار منصور هادی و بازپس گیری صعده و تبدیل دوباره آن به مرکز حکومت جدید، که این سناریو نیز تا کنون به دلیل عدم مشروعیت منصور هادی و فقدان پایگاه مردمی وی و تحکیم موقعیت ارتش و نیورهای انصارالله قرین موفقیت نبوده است.

نتیجه‌گیری

با وضعیت داخلی عربستان و چشم‌انداز آینده جنگ یمن به نظر می رسد که عربستان هیچ گزینه و سناریوی آبرومندانه‌ای برای خروج از این بحران ندارد و هر روز که می گذرد بیشتر خود را در باتلاق یمن گرفتار می کند.

روزنامه «واشنگتن پست»  درباره تجاوز نظامی عربستان به یمن می‌نویسد: «عملیات «توفان قاطع» عملیاتی برای ایجاد ثبات در یمن نیست بلکه عملیاتی است که بناست غرور فرسوده شده سعودی‌ها در برابر سلطه روبه‌رشد ایران در منطقه را به آنها بازگرداند. اما ماجراجویی خارجی‌ها در تاریخ یمن، به ندرت آنطور که برنامه‌ریزی شده بود، پیش رفته است.» (10)»

—————————————-

منابع:

1- به عنوان مثال گروه تروریستی تکفیری موسوم به «جیش الاسلام» در صفحه اختصاصی خود در پایگاه اجتماعی تویتر اعلام کرد که در حمله به یمن  در کنار عربستان قرار دارد.«زهران علوش» سرکرده این گروه تروریستی گفت 5 هزار جنگجو به یمن برای جنگ با حوثی ها اعزام کرده است ، تابناک (  8 فروردین)

2- از زمان آغاز عملیات توفان قاطع بیش از 2500 نفر کشته  و 3000 نفر زخمی شده اند که هر لحظه هم بر تعداد کشته و ها و زخمی ها که اکثرا هم غیر نظامی و زن و کودک هستند افزوده می شود.خبرگزاری فارس (10/02/94)

3- «فارن پالیسی: عربستان نتوانست به هدفش از حمله به یمن دست پیدا کند»، خبرگزاری فارس (3/022/94)

4- «موج رعب و وحشت در عربستان؛ از توقف پروازها تا تعطیلی مدارس»، خبرگزاری تسنیم (16/02/94)

5- Yemen’s Houthis ‘similar’ to Lebanon’s Hezbollah«,english.alarabiya.net(Jan 26, 2015)

6- رویترز می نویسد در سال 2014 بودجه نظامی عربستان با 18 درصد افزایش نسبت به سال قبل از آن به 8/80 میلیارد دلاررسید در بین15 کشور اول جهان از نظر مخرج نظامی قرار دارد

»Saudi military spending rose 17 percent in 2014: study«, Reuters (Apr 12, 2015)

7- «عربستان حدود 100هزار نظامی دارد که 20هزار نفر آن پاکستانی، 10هزار نفر آن افغانی و 10هزار نفر دیگر آن بنگلادشی هستند و هیچ تجربه‌ای در جنگ‌های چریکی ندارند و ساختار بومی نداشته و اساساً ساختارش اجاره‌ای است و ارتش اجاره‌ای نمی‌تواند در برابر نیروهای جان بر کف یمنی مقابله کند.» سعدالله زارعی  ، تسنیم، ( 9/02/94)

8- روزنامه آمریکایی واشنگتن پست می‌نویسد « اهداف جنگ بر ضد یمن و مهم‌ترین آن که تضعیف انصار الله و وادار کردن آن‌ها به عقب‌نشینی از مناطقی که آزاد کرده اند، از جمله در صنعا پایتخت یمن و شهرهای دیگر بود، محقق نشده است. این در حالی است که نحوه بازگرداندن عبد ربه منصور هادی رئیس‌ جمهور یمن به این کشور نیز مشخص نیست و حوثی ها همچنان بیشتر اراضی این کشور را در اختیار دارند.» تسنیم( 5/04/94)

9- « واشنگتن پست: یمن یکبار پیش از این «ویتنام مصر» بوده است» ،  خبرگزاری فارس (9/02/94)

ارسال دیدگاه