قدرت نرم به عنوان یکی از مفاهیمی که به ویژه پس از پایان جنگ سرد در محافل سیاسی باب شد، اکنون به یکی از مفاهیم کلیدی سیاست خارجی کشورها تبدیل شده است. این مفهوم از قدرت در کنار مفهوم سنتی قدرت که از آن با عنوان «قدرت سخت» نام می برند، علاوه بر این که قابلیت های تازهای در اختیار کشورها قرار داده است، باعث افزایش وزن و بازیگری کشورهای کوچکتر نیز شده است. به همین دلیل، توجه به قدرت نرم و افزایش تواناییها در این بعد از قدرت به یکی از دغدغههای اصلی دولتها تبدیل شده است. این مساله به ویژه زمانی مطرح میشود که کشوری از لحاظ مولفههای قدرت سخت در موضعی ضعیف قرار داشته باشد. بنابراین اغلب کشورهای کوچک تلاش خواهند کرد در این بعد از قدرت وزن خود را بالا ببرند. بر این پایه، آنچه در این نوشتار به دنبال بررسی آن هستیم این مساله است که بر پایه مولفه های تعریف کننده قدرت نرم، آیا عربستان از قدرت نرم برخوردار است؟ و این که حمله به یمن چه تاثیری بر افزایش یا کاهش قدرت نرم این کشور داشته است؟
بنابراین، برای ارائه نظام گونه مطالب، ابتدا تعریفی از قدرت نرم و مولفههای تشکیل دهنده آن خواهیم داشت، سپس این مولفههای را در ارتباط با عربستان و برای اثبات یا رد قدرت نرم این کشور به کار خواهیم بود، و در نهایت تاثیر حمله این کشور به یمن را بر قدرت نرم آن مورد بررسی قرار خواهیم داد.
قدرت نرم
«قدرت نرم» در مفهوم امروزی آن، نخستین بار توسط جوزف نای، نظریهپرداز برجسته آمریکایی در مقالهای در نشریه آتلانتیک در مارس 1990 مطرح گشت(1). وی این مفهوم را نخستین بار بدین سان تعریف نمود: «قدرت نرم توانایی کسب چیزی است که میخواهیم؛ آن هم از طریق جذب، نه اجبار». نای در ادامه مینویسد: «این نوع قدرت میتواند از طریق روابط با متحدان، کمکهای اقتصادی و تبادلات فرهنگی حاصل شود» (2) و موجب به وجود آمدن افکار عمومی مطلوبتر و کسب اعتماد بیشتر در کشورهای دیگر گردد. از نظر جوزف ناي، قدرت نرم توانايي به دست آوردن خواستهها از طريق مجذوب كردن به جاي اجبار و يا امتياز ميباشد و اين كار از طريق جذابيتهاي فرهنگي، ايدههاي سياسي و سياستها صورت ميگيرد. در واقع زماني كه شما ديگران را وادار ميكنيد تا ايدههاي شما و آنچه شما ميخواهيد را بپذيرند، بدون اينكه براي اين كار هزينه (اعطای امتياز و اعمال اجبار) زيادي صرف كنيد، در آن صورت شما از قدرت نرم استفاده كردهايد (3).
نای معتقد است که قدرت نرم عبارت است از توانایی کسب «مطلوب» از طریق جاذبه؛ نه از طریق اجبار یا تطمیع. قدرت نرم از جذابیت فرهنگ، ایدهآلهای سیاسی و سیاستهای یک کشور ناشی میشود. در این راستا، انواع فراوانی از منابع میتواند در تولید قدرت نرم سهم داشته باشد. وی در بحث از منابع قدرت نرم، بیان میکند که قدرت نرم یک کشور تا حدود زیادی بر سه منبع اصلی متکی است: فرهنگ آن کشور (در جاهایی که برای دیگران جذابیت دارد)؛ ارزشهای سیاسی آن (وقتی خود در موطن و خارج به آن پایبند باشد)؛ و سیاست خارجی (وقتی این سیاستها در نظر دیگران مشروع بوده و جواز اخلاقی داشته باشد).
فرهنگ عمومی در عربستان از چنان شمولیتی برخوردار نیست که حتی توان جذب داخلی را داشته باشد؛ چرا که تعدد قبایل و خاندانها، تعدد فرهنگها را در پی دارد و تعدد فرهنگها یکی از عوامل اصلی نزاع های داخلی در طول تاریخ سیاسی این سرزمین بوده است. |
عربستان و قدرت نرم
اگر بخواهیم بر پایه مولفه هایی که نای در تعریف از قدرت نرم ارائه می دهد به بررسی قدرت نرم عربستان بپردازیم، باید گفت این کشور هرچند از ظرفیت های زیادی برای ایجاد قدرت نرم برخوردار نیست، اما برخی متغیرهای تاثیرگذار در این کشور وجود دارد که امکان بهرهمندی از قدرت نرم را به این کشور میدهد.
الف) فرهنگ: اگر بخواهیم قدرت نرم عربستان را از زاویه فرهنگی مورد بررسی قرار دهیم شاید یافتن نقطه جذابیتی که قدرت جذب دیگران را داشته باشد اندکمی دشوار باشد، چرا که عربستان بر خلاف تلاش هیات حاکمه آن برای مدرنسازی کشور، از بافتی قبیلهای برخوردار است که مبتنی بر فرهنگ شیخوخیت و سنن قبیلهای است. به همین دلیل، فرهنگ عمومی در عربستان از چنان شمولیتی برخوردار نیست که حتی توان جذب داخلی را داشته باشد؛ چرا که تعدد قبایل و خاندانها، تعدد فرهنگها را در پی دارد و تعدد فرهنگها یکی از عوامل اصلی نزاعهای داخلی در طول تاریخ سیاسی این سرزمین بوده است. نگاهی به تاریخ سیاسی این کشور به خوبی گواه این مساله است. جنگهای بین قبایل هاشمی و رشیدیان با آلسعود از اواخر قرن نوزدهم تا اوایل دهه 1930 به خوبی گواه بر این ماجراست.
از سوی دیگر، تسلط یک خاندان (آل سعود) بر هیات حاکمه و انتخاب اسم این خاندان به عنوان پسوند اسم رسمی کشور (عربستان) خود گواه دیگری از ضعف فرهنگ عمومی عربستان سعودی در ارائه جذابیتهای لازم جهت کسب قدرت نرم است. وجود اختلافهای قبیلهای- عشیره ای درون خاندان حاکم نیز خود گواه دیگری از ضعف فرهنگ عمومی عربستان سعودی برای ایجاد قدرت نرم است. این اختلافها به ویژه بین شِمِری ها و سدیری ها در سالهای پس از مرگ ملک سعود همواره به عنوان یکی از دغدغههای جانشینی مطرح بوده است.
با وجود چنین بافت فرهنگی-اجتماعی، اما یک مولفه بسیار تاثیرگذار در فرهنگ سیاسی عربستان وجود دارد که به مهم ترین ابزار قدرت نرم این کشور تبدیل شده است و این کشور با تکیه بر همین مولفه، قدرت نرم خود را سازماندهی میکند. این مولفه، اسلام و وجود دو شهر مهم مکه و مدینه در این کشور است. با توجه به وجود دو شهر مقدس مکه و مدینه، عربستان به خوبی از اسلام به عنوان ابزار قدرت نرم خود هم برای حفظ امنیت داخلی خود و هم برای کسب رهبری مسلمانان در منطقه خاورمیانه و در جهان اسلام بهرهبرداری میکند. نقش اسلام به عنوان یکی از شاکلههای اصلی هویتبخش حکومت عربستان به خوبی در پرچم این کشور مشخص است. اسلام همچنین نقشی اساسی در ارتباطات بینالمللی این کشور داراست (4).
ب)ارزشهای سیاسی: ارزشهای سیاسی به شیوه حکومتداری و میزان پذیرش این شیوه از سوی اکثریت جامعه و گروههای سیاسی باز میگردد. همچنین، الگوی حکومتی و میزان کارآمدی آن میتواند به یک ارزش سیاسی تبدیل شود که هم به اجماع سیاسی داخلی بینجامد و هم جذابیت بیرونی را در پی داشته باشد. بنابراین در بحث ارزشهای سیاسی باید به دو مولفه بنیادین توجه داشت؛ میزان کارآمدی این ارزشها، و میزان باز یا بسته بودن ساختار سیاسی (دموکراتیک یا غیر دموکراتیک بودن آن).
عربستان سعودی در این شاخص شاید یکی از ضعیفترین کشورها باشد. تقریبا اکثریت تحلیلگران سیاسی رژیم آلسعود را یک رژیم قرون وسطایی میدانند که به حداقلهای حقوق مردمش هم توجه ندارد. نگاه این رژیم به حوزه عمومی و محدودیتهای قانونی که با نام عرف و سنن اسلامی بر مردمش تحمیل میکند، یک چهره بسیار مرتجع از آلسعود بر جای گذاشته است. این امر به ویژه در بحث حقوق زنها و حقوق اقلیتهای دینی بسیار مشهود است. به همین دلیل، ارزشهای سیاسی حکومت آلسعود نه تنها از هیچ جذابیتی برخوردار نیست، بلکه مورد انتقادهای زیادی نیز واقع است.
ج) سیاست خارجی: جذابیت در سیاست خارجی علاوه بر توانایی ارائه الگوی مناسب از ارزشهای سیاسی، شامل توانایی کشور در اجماعسازی بینالمللی، بهرهگیری از سازمانهای بینالمللی، تکیه بر چندجانبهگرایی، و شرکت در اتحادهای بینالمللی میباشد. کشورها از این طریق تلاش میکنند اقدامات سیاست خارجی خود در راستای منافع جامعه بینالمللی و منافع جهانی تعریف کنند. به همین دلیل، تلاش دارند از این طریق وجههی مطلوبی برای سیاست خارجی خود ایجاد کنند و منافع خود را با کمترین هزینه ممکن تامین کنند.
این بعد از مولفههای تعیین کننده قدرت نرم برای عربستان سعودی نیز به عنوان منبعی مشروعیت بخش برای سیاست خارجی این کشور مورد استفاده قرار گرفته است. این کشور با وجود اینکه از لحاظ امنیتی همواره به آمریکا تکیه داشته است، اما همزمان تلاش کرده است با عضویت در سازمانهای بینالمللی و منطقه ای، خود را به عنوان یکی از کشورهای مسوولیتپذیر جامعه بینالمللی نشان دهد. در این راستا، عربستان در سطح بینالمللی عضویت سازمان ملل متحد، صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی را پذیرفته است و در سطح منطقهای نیز عضویت سازمانهایی مانند اوپک، اتحادیه عرب، اتحادیه جهان اسلام، سازمان همکاری اسلامی، و شورای همکاری خلیج فارس را دارد و در برخی از این سازمانها از جمله اوپک و شورای همکاری خلیج فارس از اعضای موسس بوده است (5). عربستان به خصوص با بهرهگیری از ظرفیتهای سازمانهای منطقهای مانند اوپک، شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه عرب همواره تلاش کرده است از این سازمانها در راستای اهداف خود استفاده ببرد و بعدی نرم از مشروع سازی سیاست خارجی خود ایجاد کند.
عربستان به خوبی از اسلام به عنوان ابزار قدرت نرم خود هم برای حفظ امنیت داخلی خود و هم برای کسب رهبری مسلمانان در منطقه خاورمیانه و در جهان اسلام بهره برداری می کند. نقش اسلام به عنوان یکی از شاکلههای اصلی هویت بخش حکومت عربستان به خوبی در پرچم این کشور مشخص است |
حمله به یمن و قدرت نرم عربستان
همانگونه که گفته شد قدرت نرم در مقابل قدرت سخت قرار دارد و بر خلاف قدرت سخت که بر جنگ و بازدارندگی متکی است، قدرت نرم بر جذابیت و اقناعسازی اتکا دارد. این تمایزگذاری به ویزه زمانی اهمیت پیدا میکند که استفاده از قدرت سخت موجب کمرنگ شدن پتانسیلهای قدرت نرم میشوند. در این میان جنگ و حمله یک کشور به کشور دیگر شدیدترین نوع بهرهگیری از قدرت سخت است که تمامی مولفههای قدرت نرم را به حاشیه میراند و جذابیتهای کشور حمله کننده را به حاشیه میبرد.
عربستان سعودی نیز با حمله به یمن با چنین معضلی درگیر شده است. حمله عربستان به یمن به عنوان حمله یک کشور مسلمان به یک کشور مسلمان دیگر و به خاک و خون کشاندن مردم بیگناه موجب شده است عربستان به عنوان کشوری که مدعی رهبری جهان اسلام است به عنوان متجاوز در چشم مسلمانان دنیا دیده شود. این کشور هرچند از چنین چالشی آگاه بود و تلاش کرد با تشکیل یک ائتلاف عربی- سنی، حمله به یمن را مشروع جلوه دهد و آن را خواست کشورهای عرب سنی معرفی کند. اما همانگونه که در ادامه مشخص شد، این ائتلاف شکست خورد و کشورهای شرکتکننده در این ائتلاف حضور خود را به صورت اسمی حفظ کردهاند و در عمل عربستان به تنهایی به یمن حمله میکند.
بنابراین میتوان گفت، حمله به یمن از سه طریق موجب تضعیف قدرت نرم عربستان شده است. نخست این که، حمله به یمن به عنوان حمله یک کشور مسلمان به کشور مسلمان دیگر شناخته میشود که در فرهنگ اسلامی قابل پذیرش نیست. دوم، حمله به یمن به عنوان تجاوز یک کشور به کشور دیگر در حقوق بینالملل غیر قابل پذیرش و مستحق مجازات مهاجم است. سوم، حمله یک کشور مسلمان به یک کشور مسلمان دیگر موجب تشدید اختلافات و فرقهگرایی در جهان اسلام شده است و عربستان به عنوان متولی مکه و مدینه که سالها خود را عامل همبسته کننده جهان اسلام معرفی کرده است، اکنون خود به عامل تفرقهافکن در جهان اسلام تبدیل شده است.
مساله مهم دیگری که در این جا مهم جلوه میکند، همپیوندی عربستان با رژیم صهیونیستی و استفاده از تجربیات و تواناییهای این رژیم برای حمله به یمن است. همه مسلمانان بر این امر یکصدا هستند که رژیم صهیونیستی دشمن درجه اول مسلمانان است و عامل اصلی جنگهای کشورهای عربی نیز وجود همین رژیم است. اما اکنون میبینیم که عربستان برای جبران کاستیهایش در حمله به یمن، دست به دامان دشمن درجه نخست مسلمانان شده است. این امر وجهه عمومی عربستان را نزد مسلمانان بیش از پیش مخدوش ساخته است.
نتیجهگیری
عربستان از معدود کشورهایی است که با وجود رژیمی کاملا بسته، با بهرهگیری از اسلام و با تکیه بر وجود دو شهر مهم مسلمانان در این کشور، و همچینن تکیه بر حضور در برخی سازمانهای منطقهای و بینالمللی توانسته است اندک سرمایهای در قدرت نرم برای خود ایجاد کند. اما حمله به یمن باعث شده است که این کشور که تاکنون به عنوان متولی مکه و مدینه شناخته میشود، اکنون به عنوان عامل تفرقه و جنگ در جهان اسلام معرفی شود. به همین دلیل، باید منتظر کاهش شدید محبوبیت عربستان و تزلزل بیش از پیش موقعیت رژیم آلسعود در میان مسلمانان باشیم.
—————————————-
منابع:
1- Nye Jr, Joseph. S (1990) Bound To Lead: The Changing Nature of American Power,New York: Basic Book, p:88.
2- Nye Jr, Joseph. S (2004) Soft Power: The Means to Success in World Politics, New York, Public Affairs, p:16
3- نای، جوزف (1389) «قدرت نرم و رهبری»، ترجمه عسگر قهرمانپور، در قدرت و جنگ نرم از نظریه تا عمل، تهران: نشر ساقی، ص 24
4-Giulio M. Gallarotti, Essam Elfalily, Osama Tayyeb (2012), “Saudi Arabia and the Use of Soft Power”, see at the http://wesscholar.wesleyan.edu/div2facpubs
5-1-http://uscpublicdiplomacy.org/blog/how-smart-saudi-arabias-power