یادداشت شفاهی/

تحلیل راهبردی و برآورد اعلام آتش‌بس در جنگ یمن

شکست آل سعود در عدم تحقق اهداف خود در یمن خورد، اولین شکست راهبردی و تحقیر آل سعود در شبه جزیره پس از تاسیس پادشاهی آل سعود است. پس از تاسیس پادشاهی آل سعود تا الان آن‌ها شکستی این چنین و عدم تحقق اهداف به این صورت نداشته اند. البته این ابتدای ماجرا است. دوران شکست‌های آل سعود در شبه‌جزیره از این به بعد شروع خواهد شد.

و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین

***

روز گذشته بعد از سلسله تحولاتی که تقریبا یک ماه به طول انجامید شاهد بودیم که عربستان سعودی که خود نبرد و جنگ یک طرفه را علیه ملت یمن و خصوصا جنبش انصارالله و هم‌پیمانان آن آغاز کرده بود؛ به طور یک طرفه اعلام آتش‌بس کرد. سردمداران این نبرد از گذشته و از همان ابتدای جنگ افروزی خود اهدافی را تعیین کرده بودند. نکته‌ی حائز اهمیت این است که سعودی‌ها به اهداف خود دست پیدا نکردند و حتی فراتر از آن، طرف مقابل آن‌ها که مردم یمن و خصوصا جنبش انصارالله بودند، توسعه‌ی قدرت داشتند.

سعودی‌ها به دنبال حذف انصارالله بودند که موفق نشدند و حتی موفق به مهار انصارالله نگردیدند. آن‌ها به دنبال بازگرداندن رئیس جمهور غیرقانونی یمن عبد ربه منصور هادی بودند که به این هدف نیز دست پیدا نکردند. انصارالله نه تنها از صحنه‌ی تحولات یمن حذف نشد که مهار نیز نشد، یعنی انصارالله موفق شد که قدرت خود را توسعه دهد و هم‌پیمانان بیشتری پیدا کرده و شهرهای بیشتری را فتح نماید و دشمنان خود را در خاک یمن مهار کرده و بعضا شکست دهد. در واقع سعودی‌ها هزینه‌های جنگ را پرداخت کردند، بدون آنکه فایده‌های آن را برداشت کنند. هزینه‌های جنگ از قبیل، هزینه‌ی اقتصادی، هزینه‌ی حیثیتی و در واقع هزینه‌ای که ناشی از کشتار وحشیانه‌ای که در یمن انجام دادند به آن‌ها باز‌می‌گشت. اگر بخواهیم آثار و پیامدها و تبعات اتفاقی که در یک ماه گذشته در کشور یمن به وقوع پیوست را به چند بخش تقسیم نماییم، یکی در سطح و لایه‌ی منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای است، دیگر در خصوص خود کشور عربستان سعودی است که دو بخش دارد، یکی بخش معادلات دربار سعودی و دیگری بخش امنیت ملی و قدرت نرم کشور عربستان سعودی. آخرین بخش هم مربوط به کشور یمن می‌شود و اینکه در ادامه، در صحنه‌ی تحولات این کشور احتمالا شاهد چه ماجراهایی خواهیم بود.

الف: لایه فرامنطقه‌ای

در حوزه‌ی فرامنطقه‌ای مجددا به سخنرانی که باراک اوباما در وست پوینت داشت اشاره می‌کنم در این سخنرانی اوباما چهار واقعیت را بیان کرد و ناشی از این 4 واقعیت، 6 سیاست تعیین نمود. برخی این سخنرانی را اعلام دکترین نظامی جدید آمریکا قلمداد کردند و برخی به آن استراتژی و برخی دیگر سیاست گفتند. اولا اوباما گفت که مردم آمریکا از آغاز هرگونه جنگ جدید تنفر دارند، ثانیا ضعف و خستگی مفرط ارتش آمریکا اجازه نمی‌دهد که ما به راحتی بتوانیم جنگ جدیدی را آغاز کنیم، ثالثا مشکلات جدی اقتصادی مانع این امر می‌گردد و رابعا جنس و ماهیت تهدید‌های نوین تغییر کرده است. این چهار واقعیتی بود که مبتنی بر آن‌ها، اوباما 6 سیاست را اعلام کرد. سیاست‌هایی که وی در خصوص نظامی گری ایالات متحده اعلام کرد عبارتند از: 1- مدیریت از راه دور 2- واگذار کردن حل مشکلات منطقه‌ای به بازیگران منطقه‌ای 3- تلاش برای نزدیک کردن عملیات‌های نظامی به عملیات‌های اطلاعات‌پایه و در نتیجه کوچک‌کردن ارتش 4- تشکیل ائتلاف‌های منطقه‌ای 5- اجتناب از مداخله‌ی مستقیم و 6- استفاده جدی‌تر از ابزارهایی مانند تحریم‌ها و مجازات‌های چندجانبه. قریب به اتفاق رفتارهایی که آمریکایی‌ها در رابطه با یمن داشته‌اند تقریبا در این چارچوب می‌گنجد، خصوصا تاکید آن‌ها بر ایجاد و تاسیس ائتلاف‌های منطقه‌ای. این مدلی که در واقع آمریکایی‌ها در پی آن بودند و سخنرانی اوباما گویای آن است از همان ابتدا منتقدانی داشت که خصوصا این انتقاد که قدرت‌های منطقه‌ای هم‌پیمان آمریکا توانایی ایجاد ائتلاف و حل مسائل را دارند یا خیر از جمله آن انتقادات بود و هم اکنون مشخص شد که مدل جدید آمریکایی‌ها مبنی بر واگذاری حل مسائل مناطق مختلف دنیا به هم‌پیمانان ایالات متحده، حداقل در منطقه‌ی ما که غرب آسیا و شمال آفریقا باشد با مشکلات جدی روبرو شد وعملا می‌توان گفت که شکست خورد.

 

نکته‌ی دیگری که در حوزه‌ی فرامنطقه‌ای باید به آن اشاره کرد، این است که مجددا و مکررا، نهادهای بین المللی به اصطلاح حقوق بشری طبق معمول آزمون بسیار بدی پس دادند و باز هم روسیاهی به این نهادها ماند و بس. و این نیز باید مورد توجه افرادی که در حوزه‌ی حقوق بین‌الملل  فعال هستند قرار بگیرد. مادامی که ساخت و نظام حقوقی دنیا به این صورت است نتایج این چنینی نیز از آن بر می‌آید.

ب: لایه منطقه‌ای

در حوزه‌ی منطقه‌ای از جدی‌ترین پیامدهای اتفاقات اخیر چند مورد است که به‌ترتیب آن‌ها را عرض می‌کنم.

1. شکست اولین مدل عملی نیروی مشترک عربی در صحنه‌ی واقعی. صحبت‌هایی از گذشته در میان سران عرب در خصوص تاسیس یک ارتش مشترک یا یک نیروی نظامی مشترک بود. این ایده فراز و فرودهایی نیز داشته است. البته در ابتدا در مقابله با رژیم صهیونیستی مطرح شد منتها بعدها با توجه به موضع‌گیری که سران محور ارتجاع خصوصا پادشاهی‌های عربی داشتند، جهت‌گیری آن تغییر کرد. آخرین باری که راجع به آن صحبت شد در ابتدای جنگ اخیر یمن بود که در اجلاس اتحادیه عرب در شرم‌الشیخ مطرح شد. در وضعیت فعلی شاهد هستیم که اولین مدل عملی که سران عرب خواستند داشته باشند که ائتلاف استیجاری را خواستند تاسیس کنند، در تاسیس و ساماندهی و مدیریت آن دچار مشکلاتی جدی شدند. این ائتلاف استیجاری دو ایراد اساسی داشت. یک ایراد اساسی آن این بود که بن مایه ی این ائتلاف، اعتقادی نبوده و لذا این ائتلاف کاملا سست و بر مبنای دلارهای نفتی و رودربایستی های سیاسی و به صورت نیمه صوری تشکیل شد. ایراد دیگر آن این بود که هر چند به آن عربی گفته می‌شد منتها تماما عربی نیز نبود.

 

2. دیگر پیامدی که مربوط به حوزه‌ی منطقه ‌ای؛ این است که محور مقاومت و محور ارتجاع مجددا با یکدیگر تقابل داشتند البته این تقابل ریشه در تقابل جبهه‌ی اسلام ناب با جبهه‌ی استکبار دارد و محور ارتجاع در حقیقت از جبهه‌ی استکبار نمایندگی می‌کند. در نمایندگی از محور مقاومت، مردم یمن و انصارالله حضور داشتند و در نمایندگی از محور ارتجاع و استکبار آل سعود قرار داشتند. در نهایت تقابلی که میان این دو صورت گرفت، به نفع مردم یمن، انصارالله و محور مقاومت پایان گرفت. از تبعاتی که این امر داشت می‌توان به افزایش قدرت و اقتدار محور مقاومت را نام برد. تنفر مردم منطقه نسبت به محور ارتجاع را مورد اشاره قرار داد و دیگر تبعات مابعد آن را یاد کرد. در این بخش می‌توان مقایسه‌ای نمادین نیز داشت. در محور مقاومت فردی وجود دارد که سن وی زیر 40 سال است به اسم سید عبدالملک طباطبایی حوثی است. این فرد را با به اصطلاح همتای سیاسی و نظامیش در محور ارتجاع مقایسه کنید که محمد بن سلمان بن عبدالعزیز آل سعود که وی نیز جوانی هم سن و سال سیدعبدالملک است. این مقایسه‌ی نمادین تقریبا گویای تمامی معادلات میان محور مقاومت و محور ارتجاع است. سطح عقلانیت و تدبیری که در  سید عبدالملک حوثی وجود دارد، با سطح عقلانیتی که در محمد بن سلمان وجود دارد، سبک زندگی آن‌ها و محبوبیت ایشان، همگی قابل مقایسه است. این موضوع توانمندی گفتمان مقاومت در پرورش نیروهایی در سطوح عالی سازمانی را به نمایش می‌گذارد. توانمندی که گفتمان های رقیب مقاومت از آن بی بهره اند.

 

3. اتفاق بعدی که در حوزه‌ی منطقه‌ای قابل بررسی است، این است که یمن به‌عنوان قطعه‌ زمین بسیار ارزشمند و جدید محور مقاومت، تثبیت شد. این امر دو اهمیت دارد. اول این که یمن نه در مرزهای حوزه ی امنیتی سعودی، که داخل مرزهای حوزه‌ی امنیتی محور ارتجاع و عربستان سعودی قرار دارد. یمن تا قبل از این نبرد، حیات خلوت عربستان سعودی بوده است و حالا تبدیل به عضوی ارزشمند و مؤثر در محور مقاومت شده است.. مورد بعدی که اهمیت دارد این است که حضور عضو محور مقاومت در تنگه‌ی باب‌المندب کاملا تثبیت شده است.

 

4. مورد چهارم تضعیف روحیه‌ی کلیه متحدان آل سعود در جبهه‌های مختلف منطقه است. این جبهه‌ها شامل بحرین، عراق، سوریه و سایر جبهه‌ها هستند.

 

5. مورد بعدی که در اینجا باید به آن اشاره کرد این است که در تحولات اخیر یمن، برای انقلاب های ناکام موج اول بیداری اسلامی، الگوسازی صورت گرفت. انقلاب‌هایی که پس از بیداری اسلامی در کشورهای عربی به وقوع پیوست، برخی بعد از مدتی با توجه به نقاط ضعف ذاتی و غیر ذاتیشان و با توجه به توطئه هایی که آمریکایی‌ها و هم‌پیمانان آن‌ها کردند، با ناکامی روبرو شدند منتها انقلابی که در یمن به وقوع پیوست اگرچه موج اول آن با ناکامی روبرو شد اما موج دوم آن با وجود رهبری مانند سید عبدالملک حوثی و تشکیلاتی قوی مانند انصارالله نه تنها توانست به ثمر بنشیند بلکه بعد از حمله‌ای که از خارج به آن صورت گرفت، مقاومت کرد و پیروز شد و البته این ماجرا کماکان ادامه دارد.

 

6. مورد بعدی که باید مورد اشاره قرار دارد این است که رابطه‌ی آل سعود با هم‌پیمانان منطقه‌ای از جمله مصر و پاکستان در این صحنه دچار آسیب‌هایی شد که البته تلاش‌های دیپلماتیک محور مقاومت که خصوصا جمهوری اسلامی و به صورت خاص تلاش‌هایی که معاونت عربی-آفریقایی وزرات خارجه انجام داد؛ در کنار عوامل اصلی قدرت نرم و سخت منطقه ای جمهوری اسلامی در اینجا کاملا مشهود است، تلاش‌های دیپلماتیکی که در راستای عدم توفیق سعودی برای تشکیل ائتلاف ضد یمن صورت پذیرفت، و تلاش‌هایی که برای توقف حملات آل سعود به یمن صورت گرفت.

 

7. مورد بعدی که در صحنه‌ی منطقه باز خود را نمایان کرد این بود که اثبات شد که آل‌سعود در استفاده از تسلیحات از خودش عدم عقلانیت نشان می‌دهد و این موضوع، موضوع حائز اهمیتی است. ما قدرت‌هایی در منطقه داریم از جمله جمهوری اسلامی ایران، که علاوه بر اینکه توان دفاعی دارد، توان تهاجمی نیز دارد اما چون ایران قدرتی مسئول و خویشتن‌دار است از این توان خود به ضرر هیچ یک از کشورهای منطقه استفاده نمی‌کند، بلکه در دفاع و به ضرر نیروهای فرامنطقه‌ای حاضر در منطقه‌ی ما استفاده می‌کند.

 

ج: دربار سعودی

اما بخش بعدی تحلیل اینجانب مربوط به تبعاتی می‌شود که بعد از این جنگ و آتش‌بسی که هر دو به طور یک‌طرفه صورت گرفت، در دربار سعودی صورت خواهد گرفت. معادلات قدرت در دربار سعودی از این پس متفاوت با گذشته‌ی خود خواهد بود. اولا در رقابت میان سدیری‌ها و غیرسدیری‌ها شاهد افزایش تنش خواهیم بود؛ خصوصا اینکه غیرسدیری‌ها از منتقدین جنگ و سدیری‌ها عمدتا از حامیان این جنگ بودند و این جنگ با شکست سعودی مواجه شده است. این رقابت، رقابتی است که احتمالا در داخل آن شاهد افزایش تنش خواهیم بود، خصوصا اینکه غیرسدیری‌ها بعد از روی کار آمدن سلمان به حاشیه رانده شده بودند و الان مقداری از کنج عزلت و حاشیه‌ی انفعال خارج خواهند شد و به نقش‌آفرینی خواهند پرداخت. معروف‌ترین شخصیت غیرسدیری که در اینجا باید مورد بررسی قرار گیرد. مقرن بن عبدالعزیز است که البته به خاطر اینکه مادرش یمنی است احتمالا خود همین موضوع نیز مسئله‌ی تنش‌زایی در روابط او و سدیری‌ها باشد.

اما در خصوص جناح‌بندی در داخل خود سدیری‌ها سه جناح را ما شاهد بودیم. جناح فرزندان سلطان (بندر بن سلطان و خالد بن سلطان و…) که در زمان نبود رئیس جمهور جمهوری خواه در آمریکا، در حاشیه هستند و دو جناحی که جدی‌تر هستند شامل دو جناح محمد بن سلمان و پدر او و جناح محمد بن نایف و طرفداران او. جناح سلمان و فرزند او محمد بن سلمان بازنده ی جنگ یمن هستند. آن‌ها در این جنگ متهم به بی‌کفایتی شدند و در ادامه دچار چالش کارآمدی خواهند شد ولذا ما احتمال می‌دهیم که در سطوح عالی خاندان حاکمیتی آلآآل سعود شاهد جابجایی در قدرت باشیم. البته این را باید مورد اشاره قرار دهم که تحول یمن جناح‌های داخل آل سعود بیبشتر از همه به نفع جناح محمد بن نایف تمام شد. البته نکته حائز اهمیت این است که با توجه به شناختی که از جناح‌های حاکم در سعودی داریم، ما می‌توانیم موضع‌گیری انفعالی مقامات سعودی پس از بیانات امام خامنه‌ای در دیدار با مداحان را نیز مورد نظر قرار دهیم، خصوصا موضع‌گیری که سعود الفیصل وزیر خارجه‌ی عربستان سعودی انجام داد.

د: امنیت ملی و قدرت نرم سعودی

در حوزه‌ی امنیت ملی و قدرت نرم سعودی نکاتی حائز اهمیت است.

1. اولین نکته این است که شکست آل سعود در عدم تحقق اهداف خود در یمن خورد، اولین شکست راهبردی و تحقیر آل سعود در شبه جزیره پس از تاسیس پادشاهی آل سعود است. پس از تاسیس پادشاهی آل سعود تا الان آن‌ها شکستی این چنین و عدم تحقق اهداف به این صورت نداشته اند. البته این ابتدای ماجرا است. دوران شکست‌های آل سعود در شبه‌جزیره از این به بعد شروع خواهد شد.

 

2. نکته دوم ضربه خوردن به ژست پدرخواندگی آل سعود در جهان اسلام و حتی جهان عرب و حتی خود شبه جزیره هست. این نکته بسیار حائز اهمیت است.

 

3. ایجاد حس پیروزی و غرور در شیعیان عربستان و لزوم اختصاص توان بیشتر از گذشته از سوی آل سعود برای مهار و سرکوب ایشان، از موارد دیگری است که از تبعات این امر به شمار می‌رود.

 

4. مورد بعدی لزوم اختصاص توان قابل توجه امنیتی نظامی برای پدافند در مقابل آفندهای احتمالی انصارالله یا یمنی‌های داخل سعودی است. در این بخش با توجه به اینکه تاسیسات حیاتی آل سعود از سوی گارد ملی باید حمایت شود احتمالا از این به بعد گارد ملی مجبور باشد که توان بیشتری برای حمایت از تاسیسات حیاتی آل سعود داشته باشد. این را زمانی بیشتر متوجه می‌شویم که بدانیم جمعیت شیعیان زیدی و اسماعیلی جنوب عربستان که امتداد جمعیتی شیعیان یمن به شمار می روند؛ میزان قابل توجهی است. همچنین جمعیت شیعیان دوازده امامی در این کشور جمعیت قابل توجهی می‌باشد و همچنین مهاجرین یمنی بسیار زیادی در عربستان سعودی ساکن هستند.

 

نکته حائز اهمیت این است که با توجه به شناختی که از جناح‌های حاکم در سعودی داریم، ما می‌توانیم موضع‌گیری انفعالی مقامات سعودی پس از بیانات امام خامنه‌ای در دیدار با مداحان را نیز مورد نظر قرار دهیم، خصوصا موضع‌گیری که سعود الفیصل وزیر خارجه‌ی عربستان سعودی انجام داد.

 

ه: نتایج و تبعات درون یمن:

در حوزه‌ی کشور یمن، دستاوردی‌هایی وجود دارد و در این رابطه ما باید آینده‌نگری داشته باشیم و برآورد آینده ی تحولات را داشته باشیم.

1. اولین دستاورد، تثبیت انصارالله به عنوان بازیگر و قدرت تراز اول در صحنه یمن است که البته در اینجا منظور تنها انصارالله نیست بلکه انصارالله و هم‌پیمانان آن خصوصا کمیته‌های مردمی، قبایل هم‌پیمان و بخش اعظم ارتش است که در حمایت و تحت امر انصارالله عمل می‌کند.

 

2. مورد بعدی احیای عزت از دست رفته‌ و پایان تحقیرهای تاریخی مردم یمن است. مردم یمن همواره از سوی آل سعود تحقیر می‌شدند. این اولین باری است که آل سعود در مقابل مردم یمن در این سطح و تراز شکست می‌خورد. البته آل سعود سابقا شکست‌هایی در ترازهای پایین‌تر سابقا از یمنی‌ها خورده بود، خصوصا جنگ ششمی که با انصارالله داشتند، ولی این برای اولین بار است که در تراز ملی، مردم یمن در مقابل آل سعود پیروز می‌شوند و عزت از دست رفته‌ی آن‌ها بازگشته و تحقیری که به‌صورت تاریخی صورت می‌گرفته، دوره‌ی آن به اتمام رسیده است.

 

3. مسئله‌ای که در اینجا باید مورد توجه قرار بگیرد این است که تا الان راند اول درگیری آل سعود با مردم یمن به اتمام رسیده است. در راند اول محور مقاومت، مردم یمن و انصارالله توانستند که پیروز شوند و آل سعود شکست خورد. این راند، راند نظامی بود. راند بعدی که ما شاهد خواهیم بود و از همین امروز شروع خواهد شد، چه بسا که از دیشب شروع شده باشد، شروع راند سیاسی و امنیتی است. این باید مورد توجه ما قرار بگیرد. آل‌سعود در شکست انصارالله ناکام ماند و خود شکست خورد. در حال حاضر آل سعود چاره‌ای ندارد که یک پله تنزل کرده و به مهار انصارالله فکر کند. برای مهار انصارالله باید سطح بی‌ثباتی در صحنه‌ی  یمن را افزایش دهد و سپس این بی‌ثباتی را تثبیت نماید. بهترین راه برای این کار افزایش درگیری‌های داخلی است. سعودی‌ چگونه این کار را انجام خواهد داد!؟ از طریق ایجاد مشکلات امنیتی از سوی هم‌پیمانان خود خصوصا انصارالشریعه، القاعده غیراصیل و بخشی از نیروهای عبدربه منصور هادی و برخی از قبایل بعضا در شمال این کشور طرفدار آل سعود هستند. راه دیگری که سعودی‌ها برای این بی‌ثبات‌سازی و تثبیت آن باید در پی بگیرد، ایجاد خلل در به نتیجه رسیدن فرایندهای سیاسی است که این عمدتا از سوی عبد ربه منصور هادی و برخی از بازماندگان صالح که طرفدار انصارالله نیستند و برخی از قبایل شمالی مانند بخش‌هایی از قبیله‌ی حاشد احتمالا پیگیری خواهد شد. لذا در صحنه‌ی آتی یمن ما در خصوص بی‌ثبات‌سازی شاهد بمب‌گذاری‌ها، درگیری‌ها محلی و البته ایجاد مشکلات و محدودیت‌های اقتصادی خواهیم بود. در ادامه نیز چه بسا شاهد گروکشی سازمان ها و نهادهایی که موظف به کمک های انسان دوستانه به یمن باشند؛ باشیم. به این معنا که آن ها تغییر رفتار انصارالله در صحنه سیاسی آینده یمن را شرط بازسازی تخریب های حملات آل سعود قرار دهند.

 

و: انصارالله، جنبشی هوشمند و عاقل

در خصوص عملکرد انصارالله ما شاهد عملکرد انصارالله به صورت هوشمند هستیم. انصارالله حقیقتا یک جنبش و یک حرکت هوشمند است. در موج دوم انقلاب یمن ما شاهد بودیم که ابتدا چگونه به تسخیر قلب‌ها و عقول پرداخت و سپس تسخیر تشکیلاتی و اجتماعی کرد و بعد با کمترین درگیری‌ها تسخیر امنیتی و نظامی می‌کرد. در خصوص فتح صنعا، ما خویشتنداری بسیار عاقلانه‌ای را از آن‌ها شاهد بودیم. آن‌ها می‌توانستند قدرت را تمام در حوزه‌ی سیاسی قبضه کنند اما در کنار و حاشیه ی قدرت قرار گرفتند و دولت را برکنار نکردند. عبدربه منصورهادی خود استعفا نمود و بعد دوره ی ریاست‌جمهوری او تمام شد و خصوصا در نبردهای اخیر ما شاهد هوشمندی انصارالله در صبر استراتژیک این جنبش بودیم و در خویشتن‌داری آن و اولویت‌بندی کردن مسائل که این بحث صبر استراتژیک قبلا در نشستی که با آقای دکتر سراج داشتیم مورد بررسی قرار گرفته است. اگر ما بخواهیم در ادامه نیز شاهد یک انصاراللهِ هوشمند باشیم. حداقل 4 محور را انصارالله باید انجام دهد که به احتمال زیاد به این محورها عمل خواهد کرد.

1. اولین محور ادامه‌ی پاکسازی مناطق اشغالی خصوصا مناطق جنوب یمن است. این امر مربوط به استان حضرموت و بخش‌هایی از استان ابین است. بخش‌هایی جزئی از شهر و استان عدن است همچنین استان مهره و همچنین بخش‌هایی از استان مأرب است که اهمیت آن اندکی بیشتر است چون همسایه‌ی استان صنعا نیز می‌باشد. اولین کاری که انصارالله باید انجام دهد تا هوشمندی خود را اثبات نماید، ادامه پاکسازی مناطق اشغالی است.

 

2. کار دیگری که باید انجام دهد ایجاد وحدت ملی و ثبات اجتماعی و امنیتی خصوصا از طریق قبایل هم‌پیمان و کمیته‌های مردمی است. این کار دیگری است که انصارالله باید انجام دهد. تا زمینه برای بازسازی مناطق تخریب شده و تشکیل دولت کارامد ملی فراهم گردد.

 

3. انصارالله  اگر کماکان بخواهد به‌صورت هوشمند عمل کند. کار سومی که باید صورت دهد یکی اجتناب و دیگری اقدام. اجتناب از قبضه کردن قدرت سیاسی و اقدام برای افزایش مشارکت بازیگران در صحنه‌ی سیاسی یمن است؛ چیزی که دقیقا در مقابل اهداف عربستان سعودی قرار دارد. بازیگرانی که می‌توانند در صحنه‌ی سیاسی فعلی یمن وارد شوند، خودِ جنبش انصارالله، قبایل هم‌پیمان آن، سوسیالیست‌های جنوب، برخی از بازماندگان نظام پیشین که خصوصا امتحان خوبی در مقابله با عربستان سعودی پس داده اند هستند و البته یک بازیگر دیگری نیز وجود دارد -که اگر انصارالله موفق بشود او را به صحنه‌ی مشارکت سیاسی وارد کرده و مشارکت دهد، توفیق بسیار بزرگی یافته است؛- حراک (جنبش جدایی‌طلبان جنوب) است.

 

4. کار چهارمی که انصارالله در راستای هوشمندی باید انجام دهد که اهمیت آن چه بسا بیش از اقدامات پیشین یادشده آن باشد، حفظ و تاکید بر حق مقاومت و خونخواهی و پاسخ به حمله‌ی سعودی است. انصارالله باید این حق را برای خود حفظ کند، رهبران انصارالله باید در مواضعشان دائما آن را یادآوری کنند و حتی باید مستمرا اقداماتی را در این راستا انجام دهند که البته انجام این اقدامات منوط به این است که آن ثبات حداقلی را در کشور یمن ایجاد کرده باشند.

 

در نهایت باید اشاره کنم که اگر کسی می‌خواهد رفتار انصارالله و هوشمندی موجود در آن را تحلیل کند، چه رفتار گذشته انصارالله و چه رفتار اخیر و چه رفتار آتی انصارالله، باید دقت زیادی به نوع عملکرد و رفتار حزب الله لبنان داشته باشد، چرا که انصارالله از حزب الله لبنان بسیار الگو پذیرفته است و از تجربیات حزب الله لبنان و دیگر حلقه های زنجیره‌های مقاومت، خصوصا ستون خیمه‌ی محور  مقاومت؛ یعنی جمهوری اسلامی ایران، الگوی بسیاری گرفته است؛ چه در تاسیس و چه در ادامه‌ی رفتار آن. اگر ما بخواهیم در حوزه‌های نظامی-امنیتی حوزه سیاسی، حوزه‌یفرهنگی-اجتماعی و حوزه‌ی رسانه‌ای رفتار رسانه‌ای رفتار انصارالله را تحلیل نماییم، در هر چهار حوزه‌ای که یاد کردم، حتما نگاه به رفتار حزب‌الله لبنان داشته باشیم.

به لطف خدا و مقاومت مردم یمن و تدبیر رهبران محور مقاومت و علی الخصوص رهبری و کادر جنبش انصارالله، بار دیگر ما شاهد تحقق وعده‌های الهی در نصرت مومنین بودیم و شاهد این بودیم که بار دیگر مستضعفین بر مستکبرین غلبه کردند و این البته ابتدای ماجرا است. از این به بعد معادلات شبه‌جزیره‌ی عربستان کاملا متفاوت خواهد بود و ما ان‌شاء الله شاهد پیروزی‌های آتی خواهیم بود. دوران شکست‌ها برای مردم یمن به اتمام رسید و دوران پیروزی‌های آنان و شکست و محو آل سعود آغاز شده است.

 

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ارسال دیدگاه