دبیرجلسه: اینجانب خدمت مهمانان گرامی؛ جناب دکتر قریشی؛ سفیر سابق جمهوری اسلامی ایران در کشور یمن و جناب آقای دکتر راجح؛ از برادران یمنی که در حوزهی پژوهشهای اجتماعی و رسانهای تخصص دارند خیر مقدم عرض میکنم. امیدوارم که جلسهای که در خدمت شما هستیم، جلسهای پربار، مفید و خوب باشد و مقدمهای برای همکاریهای بیشتر شود. تریبون را به جناب آقای دکتر عوضپور؛ مسئول میز فلسطین و رژیم صهیونیستی اندیشکدهی راهبردی تبیین میسپارم تا مجری این جلسه باشند.
مجری: اینجانب نیز خدمت مهمانان گرامی جناب دکتر قریشی؛ سفیر پیشین جمهوری اسلامی ایران در یمن و جناب آقای عبدالرحمن الراجح؛ رئیس مرکز پژوهشهای سیاسی و روابط بینالملل یمن و خبرنگار و سردبیر بخش یمن شبکهی العالم و همچنین حضار محترم عرض خیر مقدم دارم. همچنین خدمت بینندگان شبکهی تلویزیونی آرمان نیز عرض سلام و احترام دارم. همانطور که مستحضر هستید، 80 روز است که یمن عرصهی تاختوتاز رژیم وحشی عربستان سعودی قرار گرفته و حملات هوایی این رژیم علیه ملت مظلوم یمن، تلفات و خسارتهای زیادی به زیرساختها و منابع انسانی این کشور وارد ساخته است. در این نشست سعی داریم که به مسائل روز و تحولاتی که هماکنون در عرصهی سیاسی و اجتماعی یمن در حال وقوع است بپردازیم و امیدوار هستیم که این نشست، مفید و سازنده باشد و بتوانیم از این نشست در تصمیمسازی و تصمیمگیریها استفادهی لازم را ببریم. اگر اجازه دهید اولین پرسش را از جناب آقای قریشی بپرسم تا مختصری درباره جنبش انصارالله و ریشههای تاریخی آن بگویند.
قریشی: بررسی تحولات کنونی یمن بدون شناخت سابقهی انصارالله و زیدیها یک درک ناقص خواهد بود و بدون آن نمیتوان تحولات فعلی را به خوبی درک کرد. ریشهی انصارالله که همان زیدیها باشند به قرن سوم هجری برمیگردد. بهعبارتی اولین دولت زیدی در سال 284 هجری در صعده تشکیل شد. بنابراین در یمن زیدیها ریشهای هزار ساله دارند و تا سال 1962م (1341 هجری شمسی) و با وجود فراز و فرودهایی که داشتهاند حکومت میکردهاند. البته در مقطعی کمتر از صد ساله در اواسط قرن پنجم (530-440 هجری)، اسماعیلیه ذیل حکومت صلیحیها در یمن استقرار داشت. در بقیهی دورانها زیدیها تقریبا بر یمن حاکم بودند، گرچه حکومتشان قبض و بسط داشته است، اما زیدیها در صعده همیشه حاکم بودهاند. لازم است به این اشاره کنم که اولین دولت زیدی در ایران در سال 250 هجری تشکیل شد. البته بعد از 130 سال مبارزهی خونبار یعنی از سال 122 تا 250 هجری. اساسا تاریخ زیدیه یک تاریخ خونبار است و الآنی نیز که دارند مبارزه میکنند ادامهی همان تاریخ خونباری است که به تأسی از امام حسین (ع) در پیش گرفته اند. در کنار ائمهی ما، ائمهی زیدی ضمن مبارزات خود معتقد به تقیه نبودند و به همین دلیل در جاهای مختلف از مدینه گرفته تا کوفه و در ایران قیامها متعددی داشتند که اغلب به شکست منتهی میشد. این روال تا سال 250 هجری ادامه داشت. در سال 250 هجری، اولین دولت آنها در آمل (طبرستان) در ایران تشکیل شد که ابتدا حسن بن زید و پس از آن محمد بن زید حاکم شدند. مؤسس دولت زیدیهی یمن به نام یحیی هادی یا یحیی بن حسین بن قاسم رسی، اول به ایران آمد تا در ایران تشکیل حکومت زیدی دهد که با پیامی که از محمد بن زید گرفت بلافاصله به مدینه برگشت. این امر تاریخ مفصلی دارد که اینجانب نمیخواهم وارد آن شوم. زیدیه تا سال 1962م یا (1341 هجری شمسی 1381 هجری قمری) دورههای مختلفی داشته است. در این تاریخ یکی از افسران امام زیدی به نام سلال با پشتیبانی جمال عبدالناصر کودتا میکند و از آن سال تا سال 1970م؛ یعنی 8 سال در یمن جنگ داخلی شکل میگیرد. جمال عبدالناصر از سلال و کسانی که طرفدار جمهوری بودند، حمایت میکرد و عربستان از زیدیها حمایت مینمود (برخلاف الآن). در آن زمان با وجود اینکه جمال عبدالناصر 70هزار نفر نیرو پیاده کرده بود، نتوانست جنگ داخلی در یمن را فیصله دهد که این امر خود بحثی مفصل دارد که همین الان نیز مطرح است، زیرا عربستان در این 80 روز نتوانسته است نیروی زمینی به یمن بفرستد. لازم به ذکر است که عربستان از مصر، ترکیه و پاکستان کمک خواستهاست، اما هیچ کدام از آنها پاسخ مثبت به عربستان ندادهاند، چون حجم خسارت دخالت زمینی در یمن را میدانند. خود عربستان نیز توان دخالت و جنگ زمینی در یمن را ندارد. بعد از سقوط دولت زیدی یمن، زیدیها برای مدتها در محاق بودند و تحت شدیدترین تبلیغات زیدی از طرف حکومت جمهوری قرار داشتند. بنده به یاد دارم که در زمانی که در یمن بودم (از آذر سال 1378 تا مهر 1382) نمایشگاههایی سالانه با عنوان جنایات امامان زیدی برپا میشد و از آن دوران باعنوان دوران جهل، ظلمت، ظلم و ستم یاد میگردید. الآن نیز اگر شما تبلیغات امپراطوری رسانهای عربستان را ملاحظه میکنید، میبینید که همین خط را دنبال میکند. همچنین در سایت یمنیهایی که عامل عربستان و امپراطوری رسانهای آن هستند، مرتبا علیه زیدیها و انصارالله تبلغات انجام میگیرد و بیان میشود که انصارالله دارد جنایت و ظلم میکند. بعد از سقوط دولت زیدی، زیدیها تحت شدیدترین فشار تبلیغاتی بودند تا اینکه انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 هجری شمسی یا 1979م به وقوع پیوست که به عبارتی تقریبا 17-16 سال بعد از سال سقوط دولت زیدی بود.
اینها را عرض میکنم تا سابقهی به وجود آمدن پدیدهای به نام انصارالله را بدانید. بعد از انقلاب یک عالم وهابیِ سلفیِ یمنی به نام شیخ مقبل الوادعی از عربستان به مرکز زیدیها در کنار صعده آمد و با حمایتهای مالی و بیدریغ سعودیها، در آنجا حوزههای علمیه و تشکیلات به راه انداخت، طلبههایی گرفت و افکار تکفیری-سلفی خود را در آنجا منتشر میکند و شدیدترین تبلیغات ضد زیدی را انجام میدهد. وی کتابهایی مینویسد که پدر همین سید عبدالملک حوثی (رهبر فعلی انصارالله) به نام سید بدرالدین الحوثی در رد کتابهای او (شیخ مقبل الوادعی)، چندین کتاب مینویسد. زیدیها از آن زمان با تحریک این جریان شروع به فعالیت میکنند، چون زیدیها در آنجا حضور داشتند و انقلاب اسلامی انگیزهای به آنها داده بود و حرکت شیخ مقبل نیز آنها را تحریک میکند و بنابراین زیدیها به فکر مقابله و چارهجویی برآمدند. سال 1990م سال مهم و نقطهی عطفی در تحول زیدیه بعد از دوران رکود فعالیتهای زیدی است. سال 1990م سالی است که شوروی دچار فروپاشی شد و یمن جنوبی که مارکسیست بود و چین و شوروی از آن پشتیبانی میکردند، این حمایت را از دست میدهد و با یمن شمالی وحدت میکند. البته این وحدت تحت فشار افکار عمومی بوده است. از آن سال فضای باز سیاسی در یمن ایجاد میشود و فعالیت احزاب و رسانهها آزاد میگردد. زیدیها نیز هم در صنعا و هم در صعده فعالیت جدید خود را شروع میکنند. بدین ترتیب در صنعا حزب الحق و در صعده جریان شباب مؤمن تأسیس میشود. شباب مؤمن تشکیلاتی است که قبل از سازمان انصارالله وجود داشته است. به عبارتی شباب مؤمن یک جریان فرهنگی بود که بعدا به یک جریان سیاسی-نظامی تبدیل شد. برنامهی شباب مؤمن این بودهاست که دانشآموزان، دانشجویان و جوانان زیدی را در تابستانها جمع کرده و دورههای سه ماهه برای آنها برگزار کند که شامل درسهای قرآن، فقه، اصول عقاید، حدیث و آموزشهای مذهبی میشده است و طی آن آموزههای زیدی را به آنها منتقل میکرده است، چرا که در دوران جمهوری، در مدارس آموزش زیدی داده نمیشد. ضمنا رهبر و دبیر کل شباب مؤمن؛ محمد العزان، یک جوان فعال روحانی بود که کار فرهنگی میکرد و تألیفات زیادی داشت.
مجری: جناب آقای الراجح با توجه به اینکه شما آخرین تحولات یمن را رصد میکنید، علاقهمندیم که اطلاعات بیشتری را راجع به فعل و انفعلات سیاسی و نظامی که در یمن رخ میدهد در اختیار دوستان قرار دهید.
الراجح: در ابتدا از جناب آقای قریشی و اندیشکدهی تبیین تشکر و قدردانی میکنم. اینجانب اسم دکتر قریشی را پیش از این شنیده بودم اما از نزدیک ایشان را نمیشناختم. ایشان بسیار فعال هستند بهویژه اینکه در کتابخانهی وزارت خارجهی ایران دهها کتاب تاریخی مربوط به یمن را جمعآوری کردهاند که این کتابها خیلی کتابهای تاریخی مهمی هستند. اینجانب این را از دوستان خود شنیدهام و بهشخصه نیز در کتابخانههای وزارت امور خارجه این کتابها را دیدهام. اتفاقاتی که در حال حاضر در یمن دارد رخ میدهد یکسری اسباب کوتاهمدت و بلند مدت دارد. آقای دکتر نیز توضیحاتی را پیرامون شناخت انصارالله و زیدیها بهطور تاریخی بیان کردند. اینجانب میخواهم این نکته را اضافه کنم که وقتی که انقلاب در یمن و کودتا علیه زیدیها اتفاق افتاد، آدمهایی که روی کار آمدند و تغییراتی را در سال 1962م ایجاد کردند، دیدند که نمیشود که نظام جدیدی را بیاورند، اما فرهنگ و مذهب مردم را تغییر ندهند. جالب آنجاست که خود افرادی که بر سر قدرت آمدند زیدی بودند، اما با همکاری عربستان سعودی و مصر، در راستای تبلیغات سنی در یمن تلاش میکردند. بهعبارتی عربستان و مصر با وجود تمام اختلافات و حتی اینکه عربستان میگفت که ورود ارتش مصر به یمن به خاطر حمله به عربستان است، اما برای تبلیغ اندیشهی سنی در یمن با هم متفقالقول بودند. جمال عبدالناصر در مصر با اخوان المسلمین در مصر میجنگید اما در یمن به آنها کمک میکرد که حضور داشته و دست به تبلیغات بزنند. عربستان نیز چند مؤسسهی حوزهی علمیه نه فقط در صعده بلکه در همهی مراکز یمن مخصوصا مراکز زیدیها برپا کرده بود. به عبارتی شما هیچ حوزهی علمیه در تعز، عدن و سایر مراکز سنینشین پیدا نمیکنید، در حالی که در هر شهر و روستایی در یمن یک حوزهی علمیه سلفی یا وهابی ایجاد کردهاند. در کل تحولات تاریخی یمن مؤثر هستند، اما چیزی که هماکنون از نظر من دارد اتفاق میافتد به سال 2011م و انقلاب بیداری اسلامی، بیداری عربی یا انقلابهای عربی برمیگردد. انصارالله از بزرگترین گروههای سیاسی است که باعث به وجود آمدن انقلاب 2011م یمن شدند. اگر جنگهای 6گانهی صعده نبود، به هیچ وجه ما شاهد وقوع انقلابی در سال 2011م نبودیم چون این جنگها نیروی نظامی یمن را بسیار تضعیف کرد. در سال 2011م با وجود اینکه جوانان از سرایت انقلاب از تونس و مصر به یمن متأثر شدند، اما وقتی که این انقلاب به یمن رسید، جامعهی این کشور در حال انفجار بود. یمن در آن موقع شکاف مذهبی، اقتصادی، اجتماعی و… داشت و اقتصاد و نیروهای امنیتی یمن در طول چندسالی که جنگ در صعده جریان داشت تضعیف شده بود. این امر باعث شد که نظام منقسم شده و منجر به اتفاقاتی شود که در سال 2011م اتفاق افتاد. در ادامهی این تحولات با میانجیگری عربستان سعودی، علی عبدالله صالح به کنار رفت و عبدربه منصور بر سر قدرت آمد. از همان ابتدا، میانجیگری عربستان سعودی، متوجه انصارالله بوده است. مبادرةالخلیجیه یا همان ابتکار [شورای همکاری] خلیج فارس که با پشتیبانی عربستان میان گروههای سیاسی شکل گرفت، دو مشکل را که اساس کل مشکلات یمن بوده است حل نکرده است. اولین مشکل این بود که جنبش انصارالله و زیدیها تقریبا نادیده گرفته شده بودند. دومین مشکل هم نادیدهانگاشتن مسائل جنوب یمن و جداییطلبان آنجا بود. این دو بحران با توجه به این که میانجیگریهای عربستانی سعی کرد تا این توافقنامه را به همه تحمیل کند و علت و اساس بحران یمن را نادیده گرفت، باعث بزرگتر شدن بحران در یمن گردید. دولتی که بعد از رفتن علی عبدالله صالح بر سر کار آمد که دولت توافقی یا دولت ملی نامیده میشود، با بحرانهای عدیدهای مواجه شد و مشکلات اقتصادی، اجتماعی و عدم قدرت این دولت برای کنترل این بحران باعث گردید که جنبش انصارالله بزرگتر و قویتر شود و طرفداران زیادی در یمن پیدا کند. سرانجام در 21 سپتامبر2014، انصارالله وارد صنعا شد و حکومت صنعا ساقط گردید. عربستان سعودی از این سقوط بسیار ناراحت شد. از این رو عربستان وقتی که دید دولت یمن خیلی ضعیف است، سعی کرد که قبایل و سلفیها را تحریک کند. عربستان از آن ها خواست که صعده را محاصره کنند تا میان علی عبدالله صالح و آل احمر میانجیگری شده و دوباره یک سیستم دولتی و حکومتی در یمن ایجاد شود و علیه حوثیها متحد شوند. اما با توجه به اختلافاتی که بین علی عبدالله صالح و علی محسن الأحمر وجود داشت، عربستان نتوانست این دولت را تقویت کند و باعث شد که اولین کاری که انصارالله انجام دادند این باشد که حوزهی علمیه دماج (معهد دماج) که آقای دکتر مورد اشاره قرار دادند و 40 سال پیش در یمن تأسیس شده بود مورد حملهی انصارالله قرار گیرد و کل حوزههای علمیه سلفیها در حوالی صعده توسط حوثیها از بین بروند. در ادامه انصارالله شروع به پیشروی به سمت صنعا کردند؛ ابتدا شهر عمران را تصرف کردند و سپس به شهر صنعا رسیدند. اتفاقی که در صنعا به وجود آمد، باعث نارضایتی عربستان شد. انصارالله، عبد ربه منصور هادی و کل دولت را قبضه کرد اما عبد ربه منصور هادی ضمن یک بیتدبیری به عدن فرار نمود. با حضور عبد ربه منصور هادی در عدن، عربستان به این اندیشه افتاد که عبد ربه منصور هادی را در آنجا تقویت کرده و به آن نیرو اعطا کند. بنابراین عربستانیها تصمیم گرفتند که کل دولت یمن و مخالفین انصارالله را که تبلیغات بسیار گسترده خارجی و داخلی را علیه انصارالله سازماندهی می کردند به عدن منتقل کنند و یک دولت جدید تشکیل دهند و بدین وسیله شمال یمن را که عمدتا دربرگیرندهی زیدیهاست مورد محاصره قرار دهند تا دولت عدن تقویت شده و در نهایت کل یمن را تسخیر کند. اما گویا انصارالله به ماجرا پی برد و به جنوب یمن حمله برد و تقریبا کل عدن را تصرف کرد و باعث شد عبد ربه منصور هادی به عربستان فرار کند. با فرار عبد ربه منصور هادی، تجاوز عربستان به یمن شروع شد که این تجاوز تاکنون 85 روز به طول انجامیده است. در حال حاضر از حیث امنیتی، وضعیت سیاسی و اجتماعی یمن با دو مسئله روبرو شده است. انصارالله در داخل تقریبا پیشرویها و پیروزیهای بسیاری در یمن به دست آورده است که از جملهی آن میتوان به فتح الجوف که به تازگی اتفاق افتاد اشاره کرد. پیش از این 80% استان الجوف در اختیار انصارالله بوده است اما 20% دیگر نیز با توجه به اینکه نزدیک استان مأرب بوده است و اکثر این 20% را اهل تسنن تشکیل میدادند، موجب شد که 4 پایگاه نظامی مخالفین در آنجا شکل بگیرد و همهی مخالفین و تکفیریها و نیروهای جهادی در این پایگاه ها جمع شوند. همچنین این منطقه راهی استراتژیک برای عربستان است. به عبارتی افرادی که از مأرب، شبوه و البیضا میآیند از طریق این منطقه میتوانند به مرز عربستان وارد شوند. با این وجود اختلافاتی که بین حدودشان اتفاق افتاده است و همچنین طرفداری بیشتر مردم از انصارالله باعث شده است که این 20% نیز سقوط کند و این نیروهایی که تقریبا 4000-3000 نفر برآورد میشوند به طرف استان مأرب و همچنین حضرموت (که در دست القاعده است) فرار کنند. همچنین در تعز و عدن با توجه به اینکه پایگاه انصارالله نیست و تقریبا طرفداری ندارد، اما بیشتر زمین این استان ها در دست انصارالله است و مخالفین در وسط شهرها در محاصره هستند.
اینجانب باید بگویم که دست انصارالله در یمن بالاتر است و هیچ استانی از دست آنها دور نیست. حتی عدن را نیز میتوانند ظرف چند روز تصرف کنند اما با توجه به سیستم ساختمانهای عدن که خیلی قدیمی است و مردم اذیت میشوند، تنها آن را مورد محاصره قرار داده اند. اما مشکل دوم، مشکل عربستان و حملههای آن است. واقعیت این است که حملههای عربستان بسیار شدید است و تعداد کشتهشدگان، شهیدان و زخمیها بسیار زیاد است. در این حملات هیچ چیز مستثنی نشده است و دانشگاهها، مراکز علمی و… مورد هدف قرار گرفته اند. اینجانب 27 روز اول از شروع حملهی عربستان را در یمن بودم. عربستانیها در 10 روز اول به بمباران مراکز نظامی پرداختند، اما کم کم این بمبارانها متوجه مردم یمن شد. هماکنون به همه جا حمله میکنند و اتفاقا عربستانی راهبردی را در یک ماه گذشته اتخاذ کرده است که در هیچ جنگی وجود نداشته است؛ از این قرار که خانههای رهبران قبایل، عشایر، احزاب سیاسی و فرماندهان انصارالله را مورد هدف قرار میدهند. حتی کار به حدی رسیده است که یک هواپیما صرفا برای بمباران یک خانه دست به عملیات میزند. گاهی نیز خانهها به اشتباه مورد هدف قرار میگیرند. مثلا میگویند که یکی از رهبران انصارالله وارد فلان خانه شده است و آن را مورد بمباران قرار میدهند در حالی که آن فرمانده اصلاً وارد آن خانه نشده است. زمانی که عربستان دید که این حملات هوایی، هیچ یک از اهداف استراتژیک نظامی وی را برآورده نکرده است، شروع کرد به حمله به همه جا. حتی به نمایشگاههای خودرو نیز حمله میکند. در حال حاضر در صنعا هیچ چیز باقی نمانده است. آنها فکر میکنند که در زیر تأسیسات شهری چیزی مخفی است و میآیند و آن را بمباران میکنند!
مجری: در رابطه به پاسخهای انصارالله به تجاوز سعودی-آمریکایی خیلیها این نقد را وارد میکنند که چرا انصارالله قاطعانه برخورد نمیکند. انصارالله تاکنون چه واکنشهایی را از خود به نمایش گذاشته است؟
قریشی: اینجانب از آقای راجح تشکر میکنم که در تکمیل مطالب بنده، مطالبی فرمودند. پیرامون استراتژی انصارالله، چیزی که اینجانب از بررسی این چند ماه به خصوص در مقابله با عربستان برداشت کردم، این نیست که بهطور مستقیم بیاید و با عربستان مقابله کند؛ یعنی به مرزها برود و در مرزها درگیر جنگ با عربستان شود، در حالی که در داخل بسیاری از قبایل و بهخصوص استانهای مختلف جنوب در مقابل انصارالله مقاومت میکردند بهویژه در تعز، عدن، استانهای مجاور عدن همچون ابین و ضالع و لحج و… استراتژی انصارالله بر این است که اول مشکل داخل را حل کند. بر این اساس میبینیم که به تازگی جوف و پادگانهایی که در اختیار مخالفان بوده است را گرفته است. چون اگر مشکل داخل حل نشود و انصارالله برود و درگیر عربستان در مرز شود، از داخل ضربه میخورد. بنابراین استراتژی خود را اینگونه انتخاب کرده است که ابتدا مشکل داخل را حل کند و کمتر خود را درگیر جنگ مرز کند البته در مرز نیز اخیرا، میبینیم که حرکاتی صورت گرفته است اما در دو ماه اول کمتر شاهد این تحرکات بودیم. عمدتا نیز این تحرکات از سوی قبایل مرزنشین و از جانب خود انصارالله بوده است. همانطور که اشاره شد، در تعز، عدن، اب و استانهای مختلف جنوب یا در حدیده مقاومتهایی صورت میگیرد یا در مأرب شدیدترین درگیریها میان انصارالله با القاعده و قبایل مخالف وجود دارد. بر این اساس تمام تلاش انصارالله این است که این مقاومتها را از بین ببرد یا تضعیف کند. در حال حاضر در ژنو مذاکرهای وجود ندارد و طرفین در ژنو بیشتر برای این جمع شده اند که یک توقفی در جنگ صورت بگیرد به خصوص چون ماه رمضان در پیش است و هم برای اینکه کمکهای انسانی بتواند به یمن برسد و یمن از این محاصرهی بسیار ظالمانه که عربستان تحمیل کردهاست خارج شود. یمن یکی از کشورهایی است که در شمال و صنعا، مشکل کمآبی دارد. عمق چاههای صنعا یک زمان به بالای 500 متر میرسید. در چنین شرایطی استحصال آب نیاز به برق و پمپ دارد و الآنی که برق و سوخت نیست، پس این پمپ نمیتواند کار کند و بنابراین مردم مشکل آب دارند. بنابراین مشکل از همه طرف مردم یمن را محاصره کرده است. هر زمانی که مذاکرهی جدی میان عربستان، انصارالله و عبد ربه منصور هادی شروع شود، چیزی که مهم است، آن است که چه کسی بر روی زمین دست برتر را دارد. در حال حاضر در صنعا و اغلب استانها، دست برتر متعلق به انصارالله است وعربستان چیزی در دست ندارد. عربستان تنها با حملهی هوایی خود تخریب میکند اما از لحاظ سیاسی دستاوردی نداشته است. بدین ترتیب اگر مذاکرات شروع شود، عربستان هیچ دستاورد یا اهرمی جز همین حملات مخرب ندارد تا بتواند چیزی را به طرف مقابل تحمیل کند. بنابراین استراتژی انصارالله نخست پرداختن به داخل است و اینکه مخالفینی که مزدور عربستان هستند یا از طرف آن دارند مقاومت میکنند، سرکوب کند و سپس به خود عربستان بپردازد.
مجری: از نظر شما احتمال حمله به سکوهای نفتی، پالایشگاهها و مناطق حساس وجود دارد؟
قریشی: در حدود یک ماه و نیم پیش در دانشگاه تهران جلسهای در دانشکدهی حقوق برگزار شده بود که از بنده و یکی از اعضای انصارالله (دکتر شرف الدین) دعوت شده بود. ایشان در پاسخ به سؤالی مشابه با سؤال شما پاسخ داد که اگر انصارالله بخواهد به سمت عربستان موشکی بفرستند، عربستان با دستگاه تبلیغاتی که دارد، تبلیغ میکند که انصارالله میخواهد حرمین را تخریب کند یا آن را تسخیر کند. عربستان با قدرت تبلیغاتی که دارد و پول خود میتواند این کار را بکند. به این دلیل انصارالله احتیاط میکردند و از حملهی موشکی به عربستان اجتناب مینمودند.
مجری: جناب آقای دکتر راجح، در رابطه با استانهای عسیر، نجران و جازان که از سوی عربستان اشغال شدهاند، اخیرا برخی از قبایل این مناطق درخواست استقلال از سعودی را مطرح کرده بودند. نوع نگاه مردم این منطقه به عربستان چگونه است؟ آیا احتمال استقلال و جدایی از عربستان و الحاق مجدد آن به یمن وجود دارد.
الراجح: در رابطه با عسیر، نجران و جیزان باید تاریخ خود آنها را در نظر بگیریم. همان طور که میدانید، آنها تا تقریبا صد سال پیش، یک کشور بودند و آل الأدریسی این مناطق را اداره میکردند و یمن ادعای مالکیت این سه استان را داشت، اما خودشان قبول نمیکردند. با حملهی عبدالعزیز بن سعود، مؤسس رژیم آل سعود به این مناطق و همکاری انگلیس با آنها در سال 1933م توانستند این مناطق را بگیرند. امام یمن در آن زمان با این امر مخالفت کرد و وارد جنگ با عربستان شد. در این جنگ ارتش یمن توانست چند منطقه از استان نجران را تصرف کند، اما عربستان با کمک انگلیس توانست به یمن حمله کند. بهعبارتی هواپیماهای انگلیسی از عدن بلند شدند و خود صنعا را هدف قرار دادند. در آن زمان یمنیها هیچ اسلحهای برای مقابله نداشتند. بدین ترتیب توافقنامهای به امام یمن تحمیل شد که این استانها برای 20 سال در دست عربستان سعودی بمانند و پس از 20 سال، یک همهپرسی انجام شود تا مشخص شود مردم آنجا میخواهند با عربستان بمانند، یا به یمن ملحق شوند یا مستقل بمانند. این همهپرسی با شروع جنگ یمن و انقلاب یمن چندین بار تمدید شد و سرانجام با جنگ سلطنتطلبان با جمهوریخواهان، عربستان با کمک زیدیها و سلطنتطلبان، وقتی که صنعا را محاصره کردند، با جمهوریخواهان توافقنامهای امضا کرد که مطابق آن این استان متعلق به عربستان خواهد بود. اینجانب خود بارها به عسیر، نجران و جیزان رفتهام. اگر بخواهم واقعیت را عرض کنم، مردم از آل سعود ناراضی هستند، اما به هیچ وجه قبول ندارند که به سمت یمن برگردند. از طرفی امکان استقلال آنها از عربستان وجود ندارد. درست است که بیشتر آنها اسماعیلی و زیدی هستند و حتی زکات و خمس خود را به علما و مراجع صعده میدهند، حداقل تا امروز این طور بوده است اما با توجه به اینکه یمن مشکلات اقتصادی و سیاسی فزایندهای دارد وآنها از نظر مالی با وجود مشکلاتی که دارند دارای ثبات هستند، دوست ندارند که به سمت الحاق به یمن پیش بروند. البته آنها با مردم یمن همدردی دارند. در جنگی که پیش از این میان عربستان و انصارالله شکل گرفته بود، بیشترین کمکی که به انصارالله میرسید از سوی یمنیهای زیدی نجران و عسیر بود. حتی آن زمان شارژ موبایل صحبتهای محمد عبدالسلام، سخنگوی انصارالله که بهوسیله ثریا بود را آنها پرداخت میکردند. به اعتقاد بنده، اگر بحرانی در عربستان رخ دهد و این کشور را سست کند که الان اینجانب فکر نمیکنم که اینگونه باشد، از جمله بهدلیل حمایت آمریکا از عربستان، آنها به طرف استقلال میروند تا به طرف الحاق به یمن. عربستان در این چند سال سعی کرده است که مردم را وهابی کند و تبلیغات بسیار زیادی را در نجران، عسیر و جیزان انجام داده و حتی برخی وهابیها را از استان نجد به آنجا فرستاده است (به طوری که اگر کسی از استان نجد برای زندگی در این مناطق بیاید به او امکانات میدهند). عربستان حتی اردنیها و یمنیهای اهل تسنن را سعی میکند که در این شهرها مستقر کند. بدینترتیب عربستان تلاش دارد که در این مناطق تغییر مذهبی ایجاد کند.
قریشی: اینجانب در رابطه با صحبت هایی که مطرح شد یک نکته را باید توضیح دهم. در حال حاضر مسئلهی انصارالله و مردم یمنی اصلا این نیست که روی استانهای عسیر، نجران و جیزان فکر کنند. چیزی که برای انصارالله و مردم یمن مهم است این است که تمامیت همین یمنی که در نقشه موجود است حفظ شود. زمانی که اینجانب در یمن سفیر بودم، قرارداد مرزی میان یمن و عربستان منعقد شد و شرکتهای آلمانی آن را میلهگذاری کردند و به صورت یک قرارداد بینالمللی این مرزها در سازمان ملل ثبت شد. چیزی که در حال حاضر مهم است این است که جلوی تجاوزگری عربستان به یمن گرفته شود؛ چه تجاوز نظامی که الان وجود دارد و چه تجاوزی که محتمل است که در تصرف بخشهایی از یمن شکل گیرد. مسئلهی طرح 6 اقلیمی که در پیشنویس قانون اساسی یمن مطرح شد و انصارالله به شدت مخالف این طرح 6 اقلیم بود و خیلی از یمنیها نیز مخالف این طرح 6 اقلیم هستند، طرح عربستان است که یمن تبدیل به 6 ایالت بشود. این ایالتها ضعیف هستند چون تکتک آنها قدرت چندانی ندارند و آمادهی بلعیده شدن توسط عربستان میباشند، از جمله استان حضرموت. اگر شما در نقشه به استان حضرموت نگاه کنید، مرز شمالی استان حضرموت به عربستان منتهی میشود و جنوب آن اقیانوس هند است. یکی از اهداف بلندمدت عربستان این بوده است که حضرموت را به خود ملحق کند. به نظر من این امر خیلی مهم است. برنامهی انصارالله این است که تجاوز عربستان به یمن خاتمه پیدا کند تا مردم یمن خود تصمیم بگیرند که با چه دولتی میخواهند، متحد باشند، با چه دولتی دوست باشند و با چه دولتی رابطه داشته و عربستان در اینکه یمن میخواهد با کدام دولت دوست باشد دخالتی نکند. بحران اخیری که به اینجا رسیده است، از زمانی شروع شد که بحث 6 اقلیم مطرح گردید. اگر به خاطر داشته باشید از زمانی که بحث 6 اقلیم مطرح شد، به تدریج یک سری بحرانها شکل گرفت تا به فرار هادی به عدن و مداخلهی عربستان منجر شد.
مجری: شما آتشبس در یمن، چه موقت و چه دائم را تا چه میزان محتمل میدانید؟
قریشی: آخرین خبری که اینجانب در سایتهای مختلف دیدم، همهی طرفها ظاهرا موافق اصل توقف جنگ هستند و بحث در مورد جزئیات و شرایط این توقف جنگ است. انصارالله و طرفهای مخالف آن شامل عربستان و عبد ربه منصور هادی به این خاطر که ماه رمضان است و همهی جهان اسلام یک احترامی برای ماه رمضان قائل هستند، به دنبال این امر می باشند. از این رو عربستان برای توقف این حملات تحت فشار است و به همین خاطر مجبور است که توقف جنگ را بپذیرد، منتهی دارد فشارهایی را برای پذیرش این امر میآورد. اصرار عبد ربه منصور هادی بر چند مسئله است؛ یکی اینکه انصارالله مطابق با قطعنامهی 2216 بپذیرد که از صنعا و تمام شهرهایی که تصرف کرده است خارج شود و تمام سلاحها را تحویل دهد. این نوع برخورد خود باعث ادامهی بحران است. زمانی که عربستان و هادی نمیخواهند واقعیت انصارالله را به رسمیت بشناسند این بحران ادامه پیدا خواهد کرد. در حال حاضر در ژنو مذاکرات بیش از 3 روز ادامه نخواهد داشت و بحث تنها پیرامون توقف کوتاهمدت جنگ است. پیشنهاد انصارالله یک ماه هست که حال شاید با چند هفتهی آن موافقت شود. بنابراین بحث بر این است که توقف کوتاهمدتی بهخاطر ماه رمضان و اینکه کمکهای بشردوستانه به مردم یمن برسد، شکل بگیرد.
مجری: جناب آقای راجح سؤالی که ذهن خیلی از ایرانیها را به خود مشغول کرده است، نقش ایران در بحران یمن است. به ویژه اینکه خود شما در کشتی ایرانی که به یمن فرستاده شد و البته از ورود آن ممانعت بعمل آمد، حضور داشتید. نظر افکار عمومی یمن نسبت به ایران چگونه است و آنها نقش و جایگاه ایران را چگونه میبینند؟
الراجح: در ابتدا میخواهم دو نکته را در مورد مذاکرات ژنو بیان کنم. به نظر بنده بحران یمن و حملهی عربستان به این کشور ادامه خواهد داشت چرا که عربستان الآن هیچ چیزی در دست خود ندارد و توقف جنگ به معنی تصرف شهرها به دست انصارالله است. عربستان میخواهد بهصورت طولانی مدت یمن را محاصره کند تا خود مردم یمن شامل زیدیها، شیعهها و سنیها نسبت به انصارالله نارضایتی نشان دهند و جالب آن جاست که عربستان ضمن دو شرط با توافق آتشبس موافق است؛ محاصره باید ادامه پیدا کند و انصارالله به هیچ وجه به سایر مناطق یمن حمله ننماید. این دو شرط برای انصارالله خیلی سخت است. اگر آنها آتشبس را بپذیرند و محاصره لغو نشود، برای مردم یمن ناگوار خواهد بود. یمن کشوری است که همه چیز آن وارداتی است. دکتر به مشکل آب یمن اشاره داشتند، اما مواد غذایی و غیره نیز از بیرون یمن تأمین میشود. مردم این کشور در حال حاضر خیلی زیر فشار هستند. در مورد دیدگاه مردم به ایران، زیدیهای یمن دید بسیار مثبتی به ایران دارند. بنده زمانی که کمسنوسال بودم، مادرهای ما برایمان قصههایی در مورد تحریم تنباکو تعریف میکردند. در کل ایران بهعنوان دوست و متحد یمنیها میباشد. حتی اهل تسنن نیز که تاریخ بسیار بدی با عربستان دارند، دید خاصی نسبت به ایران دارند. یمنیهایی که به عربستان برای کارگری میروند، نگاهی متفاوتی نسبت به عربستان و ایران دارند. در رابطه با صحبتهای مسئولین امام جمعههای ایرانی که میگویند یمن را تسخیر خواهیم کرد، عربستان سوءاستفادههایی انجام میدهد. عربستان 700 شبکهی تلویزیونی دارد و برای خود یک امپراطوری رسانهای است. تلویزیونهای عربستان از شبکهی وصال که بسیار دینی و تکفیری هستند تا مبتذلترین شبکهها مثل روتارا و… را در بر میگیرد یعنی برای همهی مردم عرب و هر سلیقهای یک کانال دارد و بر اساس آن دارد مردم را از بالا اداره میکند. عربستان دارد بر این اساس تبلیغات بسیاری ضد ایران انجام میدهد. زمانی که اینجانب در یمن بودم، شبکههای الجزیره و العربیه اینگونه صحبتهای مسئولین ایرانی را با پیامک رایگان به مردم ارسال میکردند که ایران میخواهد یک امپراطوری فارسی ایجاد کند! عربستان در جنگ خود دو فاکتور اتخاذ کرده است؛ یکی مبنای دینی است که میگوید دارد با رافضیها، شیعهها و… داریم مبارزه میکنیم و میخواهد اهل تسنن را به خود جلب کند و حتی کاغذهایی را از آسمان پخش میکرده است که ما با شما کار نداریم، بلکه با رافضیها کار داریم. دومین فاکتور، نژادی است که بیان میکنند فارسها میخواهند به یمن آمده و آن را تسخیر کنند و ما میخواهیم دست فارسها را قطع کنیم! تعز خود یک شهر سنینشین است و معمولا عربگراها در آنجا حضور دارند. عربستان با هواپیما بر سر آنها کاغذهایی میفرستد و میگوید که ما با فارسها کار داریم و با شما کاری نداریم. برای استانهای مذهبی مانند مأرب نیز کاغذهایی میفرستند که ما با رافضیها کار داریم. توقع یمنیها از ایران بسیار زیاد است. آنها فکر میکنند که ایرانیها میآیند به یمنیها موشک میدهند و با عربستان درگیر میشوند! زمانی که اینجانب در یمن بودم مردم از من میپرسیدند که دوستان شما کجایند؟ آیا نمیآیند؟ سخنرانی مسئولین ایرانی در یمن خیلی تأثیر دارد، البته افرادی که طرفدار ایران هستند، تاثیر می گیرند. زمانی که ناوهای جمهوری اسلامی ایران در خلیج عدن بودند، بعد از یک ماه از تجاوز عربستان، یک مسئولی آمریکایی گفت که ناوهای ایرانی از نزدیک یمن رفتند. بنده شخصا بیشتر از دویست نامه در فیسبوک دریافت کردم که چرا ایرانیها ناوهای خود را عقب کشیدند؟! بعد از 4 روز ایران تکذیب کرد و گفت که ما هنوز در خلیج عدن حضور داریم. این را میخواهم بگویم که سخنرانی مسئولین ایرانی در یمن تأثیر دارد گاه مثبت و گاه منفی.
مجری: ممکن است که راجع به کشتی حامل کمکهای ایران نیز صحبت کنید؟
الراجح: بحث کشتی حامل کمکهای ایرانی بسیار حساس و جالب است. ما میخواستیم به بندر الحدیده برویم. زمانی که به وسط دریا رسیدیم، اختلافاتی به وجود آمد. بعضیها میگویند که دولت راغب به این نبوده که این کشتی حرکت کند و گویا تهدیدهایی جدی از سوی عربستان سعودی صورت گرفته بوده و وزیر خارجهی آمریکا به ایران گفته است که عربستان به کشتی حمله خواهد کرد و باید به جیبوتی تغییر مسیر دهید. در حالی که دیدگاه افراد حاضر در کشتی که تقریبا نظامی بودند میگفتند که به شهر الحدیده برویم. ما، خبرنگاران و پزشکانی که در کشتی حضور داشتیم، دوست داشتیم که به الحدیده برویم و حتی میگفتیم که بگذار بزنند. البته اعتقاد شخصی بنده این بود که عربستانیها نمیزدند. به اعتقاد بنده درست است که عربستان تبلیغ میکند اما نمیخواهد که ایران وارد معرکه شود. آنها تنها به خاطر اختلافات قومی و نژادی از اسم ایران استفاده میکنند. اما فکر نمیکنم که ورود ایران به جنگ به نفع عربستان یا حتی ایالات متحدهی آمریکا در منطقه باشد. بعد از اختلافات و توقف در خلیج عدن به مدت چهار روز، به ما گفتند که به جیبوتی بروید و در آنجا بازرسی خواهید شد و پس از آن دوباره به حدیده میروید. زمانی که به جیبوتی رسیدیم، سفیر جمهوری اسلامی ایران آمد و به ما گفت که کشتی را تخلیه کنید اما ما تخلیه نکردیم و یک روز هم از این کار امتناع کردیم. در ادامه نیز جیبوتیها گفتند که اگر تخلیه نمیکنید پس از بندر خارج شوید که سرانجام محموله را تحویل دادیم. عربستان با دامن زدن به برخی شایعات در یمن به دنبال ضربه زدن به جایگاه و محبوبیت ایران در این کشور است. تبلیغات منفی عربستان علیه ایران در یمن بسیار زیاد است.
مجری: جناب آقای دکتر قریشی، طراحان نشست ژنو چه اهدافی را پیگیری میکنند. برخی میگویند که بعد از اینکه انصارالله در عرصهی نظامی به پیروزی رسید، عربستان میخواهد در عرصهی سیاسی با یک چنین نشستهایی اهداف خود را پیگیری کند و پیروزیهای نظامی انصارالله را تحت الشعاع قرار دهد، نظر شما چیست؟
قریشی: عربستان با برگزاری این کنفرانس مخالف بود. عربستان کنفرانس خود را در ریاض برگزار کرد که شکست خورد. عربستان به هیچ وجه به برگزاری کنفرانس ژنو مایل نبود. کنفرانس ژنو و کنفرانسی که تحت نظر سازمان ملل اداره میشود به ضرر انصارالله نیست. انصارالله میتواند اهداف خود را پیگیری کند چون در زمین یمن، دست برتر با انصارالله است و مخالفین و دولتی که به آن مشروع میگویند چیزی در دست ندارند. عربستان جز هواپیماهایی که تخریب میکنند، چیزی ندارد. بنابراین مذاکرات ژنو قطعا به نفع انصارالله است به شرطی که بتوانند با طرحهای خوب شرکت کرده و آن را اداره کند. هر کسی که بیشتر مقاومت کند، آن موفق میشود.
مجری: بحث کارشکنیهایی که در این زمینه وجود داشت را چگونه ارزیابی میکنید؟
قریشی: عربستان تلاش میکند ولی در نهایت، چیزی به دست نمیآورد. ممکن است که این جنگ مدتها ادامه پیدا کند کما اینکه سابقهی جنگهای یمن نشان میدهد که جنگها طولانی است اما عربستان اگر میتوانست حملهی زمینی کند و فرد مورد نظر خود را در صنعا یا جای دیگر یمن مانند عدن حاکم کند، این کار را میکرد. بعد از اینکه عربستان در عدن نتوانست فرد مورد نظر خود را حاکم کند، صحبت از این شد که عبد ربه منصور هادی برود و در «سیئون»؛ یکی از شهرهای حضرموت مستقر شود. حضرموت استانی وسیع و صحرایی است که 3-2 شهر نیز بیشتر ندارد. پس از آن نیز قبایل و ارتشیهای ناراضی و پراکنده ارتش یمن را جمع کنند و به مقابله بپردازند. ارتش یمن پس از علی عبدالله صالح، ارتش یک دستی نیست و بخشی از آن با انصارالله است، بخش دیگر آن با علی عبدالله صالح و بخش دیگر نیز با قبایل مخالف و عبد ربه منصور هادی است. عربستان به دنبال این بود که آنها را در سیئون جمع کند و از آنجا به صنعا حمله کند. این طرح یک ماه و نیم پیش مطرح شده بود اما عربستان موفق به این کار نیز نشد. بنابراین عربستان نه خود میتواند حملهی زمینی کند و نه میتواند قبایل مخالف را جمع کند و از آنجا حمله کند. بنابراین عربستان چیزی بر روی زمین در دست ندارد.
مجری: جناب آقای راجح نیمنگاهی هم به آینده داشته باشیم و نقش و جایگاه انصارالله در آیندهی یمن را ببینیم؛ اینکه آیا در فرایند دولتسازی در یمن، انصارالله کل دولت را قبضه خواهد کرد یا یک دولت ائتلافی با حضور گروههای سیاسی تشکیل خواهد داد؟
الراجح: ابتدا اجازه دهید که در رابطه با موضوع کشتیها صحبتم را تمام کنم. واقعیت این است که هدف از ارسال کشتی، تبلیغاتی بوده است که مردم متوجه محاصرهی یمن شوند. بزرگترین مشکلی که در یمن وجود دارد، نه فقط بمباران عربستان بلکه محاصره میباشد. موضوع کشتی ایران در خبرها آمد و منجر به مباحث سیاسی حتی در ریاض، عمان، نیویورک و… شد. لذا سخنرانی مسئولین سیاسی راجع به کشتی یک سوژهی داغ تبلیغاتی بوده است که کل مردم جهان متوجه شوند که مردم یمن در محاصره قرار دارند. در رابطه با جنگی که در یمن رخ داد، بزرگترین گروهی که سود برد انصارالله بود. عربستان زمانی که وارد جنگ شد چهار هدف را پیگیری میکرد که آنها را اعلام نیز کرده بود: یکی برگرداندن منصور هادی، دوم تسلیم تسلیحات انصارالله، سوم نابودی علی عبدالله صالح و چهارم نابودی سلاحهای استراتژیک یمن تا اینکه به دست گروههای خطرناک نیفتد. در حال حاضر عربستان در همهی اهداف خود شکست خورده است. عبد ربه منصور هادی به صنعا برنمیگردد، مگر اینکه یمن مستعمرهی عربستان شود و مضاف بر آن نیروهای نظامی عربستان در این شهر حضور نظامی پیدا کنند تا بتواند از منصور هادی محافظت کنند که چنین چیزی محال است. ائتلاف عربستانی نیز روز به روز منفکتر میشود؛ یعنی تنها کشوری که عربستان اکنون به آن اتکا دارد مصر است و مصر با توجه به اختلافات داخلی و وجود داعش در لیبی و گروههای مخالف اخوانی در داخلش، نمیتواند به عربستان کمکی کند. بنابراین عربستان تنها مانده است. در حال حاضر ارتش بحرین به مرز یمن رفته؛ ارتش بحرینی که نتوانسته است انتفاضهی مردم بی سلاح و بیدفاع را سرکوب کند و عربستان برای این کار نیرو اعزام کرده است، حال همین نیروهای بحرینیها برای این کار آمدهاند! همچنین سنگالیها در ازای دریافت پول حاضر شدهاند که برای عربستان بجنگند. بدین ترتیب هیچ یک از اهداف عربستان تحقق پیدا نکرده. باید توجه داشته باشید که چیزی که به معادلات میدانی مرتبط نشود به هیچ وجه به سیاست (مثلا در ژنو) اثر نخواهد کرد. به نظر بنده، تنها راهی که عربستان در آینده دارد این است که از جنگ یمن کنار بکشد به شرطی که یمن را تضعیف کند. اگر تجاوز عربستان متوقف شود، یک ذهنیتی نسبت به عربستان در یمنیها باقی میماند مبنی بر اینکه یمنیها قوی هستند و میتوانند به عربستان حمله کنند. به همین خاطر عربستان وقتی میبیند که هیچ یک از اهدافش محقق نمیشود میخواهد کنار بکشد اما بعد از اینکه یمنیها به جان همدیگر افتادند تا تضعیف شوند. مثلا عربستان میخواهد که یمن شمالی را از جنوبی جدا کند. این از طرفی است که عربستان دارد هر روزه تضعیف میشود. به عنوان مثال شکست الجوف و محاصرهی مأرب دارد امکان جنگ داخلی را نیز از بین میبرد. به همین خاطر، تنها راهی که عربستان دارد، ادامهی حملات است تا یک توافق سیاسی میان گروههای سیاسی به وقوع بپیوندد و اتفاقا خطیرترین چیزی که عربستان به دنبال آن است این میباشد که عربستان میخواهد همهی این جرائم و کشتارهایی که در یمن مرتکب شده است را به گردن عبد ربه منصور هادی بیندازد. به عبارتی میخواهد بعد از توافق گروههای یمنی اعلام کند که با توجه به شکلگیری توافق از جنگ دست میکشد و بیان کند که پیش از این بهخاطر عبد ربه منصور هادی وارد جنگ شده و به خاطر خودمان وارد جنگ نشدهایم! در آیندهی پیش روی یمن، انصارالله یکی از اطراف نیرومند خواهد بود. بنده از نزدیک سید عبدالملک حوثی و رهبران حوثیها را میشناسم. اینها به دنبال این نیستند که قدرت را بهطور کامل قبضه کنند. آنها میخواهند که شکلگیری قدرت در یمن مسالمتآمیز باشد؛ یعنی اینکه همهی گروهها در قدرت باشند و توافق سیاسی ایجاد شود. در حال حاضر از نظر نظامی انصارالله قویترین است و از لحاظ سیاسی نیز قویترین گروه به شمار میرود. به همین خاطر به نظر من اگر دولتی در آینده تشکیل شود به احتمال بسیار زیاد اگر دوسوم آن را نگیرند، حداقل نیمی از آن به ایشان اختصاص خواهد یافت. آینده برای انصارالله روشن است به شرطی که تلاشهای سیاسی و فشار جمهوری اسلامی ایران برای برداشتن محاصره شروع شود، چرا که محاصره برای مردم یمن دشواریهای زیادی ایجاد کرده است.
قریشی: اینجانب نکتهای را میخواستم پیرامون آیندهی سیاسی یمن و انصارالله عرض کنم. البته آقای دکتر راجح نیز به نکات خوبی اشاره کردند. در یمن هیچ گروهی به تنهایی نمیتواند حکومت کند. اگر کسی ساختار مذهبی، قبیلهای و منطقهای یمن را بداند، متوجه میشود که در یمن امکان ندارد که یک گروه بتواند تمام قدرت را به دست بگیرد. انصارالله از ابتدا این هدف را داشته است که با همکاری گروههای دیگر و در کنار آنها قدرت را در اختیار داشته باشد. در زمانی علی عبدالله صالح شش جنگ به زیدیها تحمیل شد که فرماندهی این جنگها را نیز سرلشگر علی محسن الأحمر به عهده داشت. البته علی عبدالله صالح نیز در آن زمان فرماندهی کل قوا بود. انصارالله از صعده حرکت خود را آغاز کرد و عمران و سپس صنعا را گرفت برای اینکه در صنعا دیگر دولتی وجود نداشته باشد که بخواهد در صعده بر انصارالله جنگ تحمیل کند. اما انصارالله از همان ابتدا وقتی که در صنعا قدرت را به دست گرفت، در جلسهای که در 21 سپتامبر در ریاست جمهوری تشکیل شد و همهی احزاب، سند موافقنامهی صلح و مشارکت ملی را امضا کردند، نشان داد که نمیخواهد که همهی قدرت را به دست بگیرد. عبد ربه منصور هادی را ابقا کرد، ساختار دولت و ارتش بر سر جای خود ماند و تمام سران احزاب آن سند را امضا کردند و آن سند یکی از اسنادی است که انصارالله تأکید دارد که به عنوان یک سند مبنا برای هر نوع گفتگویی مورد استفاده قرار گیرد در حالی که طرفهای مخالف با آن که آن را امضاء کرده اند به کلی انکار میکنند. در حال حاضر آخرین مطلبی که اینجانب پیرامون کنفرانس ژنو دیدم، آنها سه سند را میخواهند مبنا قرار دهند، یکی طرح شورای همکاری خلیج فارس که تحت عنوان مبادرة الخلیجیة مطرح است، دوم نتیجهی گفتگوهای ملی که بهعنوان یک سند کامل در آمده و حدود 350 صفحه دارد و یک سال روی آن کار شده است. انصارالله تنها بخش اقالیم این سند را قبول ندارد؛ یعنی بخش اقالیم را در سند موافقتنامهی صلح و مشارکت ملی که در 21 سپتامبر امضاء شد، رد کرد، اما الان وضعیت به قبل برگشته است. سوم نیز قطعنامهی 2216 است. قطعنامه ی 2216 اگر قابل اجرا بود، اجرا میکردند! چرا شورای امنیت آن را تصویب کرد!؟ قطعنامهی 2216 در حقیقت واقعیت انصارالله را به رسمیت نشناخته است. اگر آنها واقعیت انصارالله را به رسمیت میشناختند این مشکلات ادامه پیدا نمیکرد.
مجری: جناب آقای راجح شما اشاراتی به سناریوی تجزیهی یمن و حمایت عربستان از این امر داشتید. ظاهرا پتانسیلهایی نیز برای این امر وجود دارد. چنانچه ممکن است این را توضیح دهید.
راجح: مشکل تجزیهی یمن یک مشکل امروزی نیست. از زمانی که انگلیس در سال 1875م یا قبل از آن جنوب یمن و عدن را تصرف کرد و عثمانیها بخش شمالی را گرفتند، بعد از استقرار یمن شمالی در سال 1919م مطالباتی پیرامون گرفتن جنوب یمن مطرح بوده است و همیشه امامان یمن به انگلیسیها در جنوب، برای پس گرفتن یمن جنوبی حمله میکردند که سرانجام بعد از خروج انگلستان، یمن بهصورت دو کشور تشکیل شد. همهی یمنیها متفقالقول بوده اند که باید در قالب یک کشور متحد شوند، اما بعد از وحدت یمن در سال 1990م، دوباره اختلافاتی شروع شد و رهبران جنوب یمن به خارج فرار کردند. جالب است که زیدیها متحد جنوبیها علیه علی عبدالله صالح بودند. مثلا سید حسین بدرالدین حوثی که مؤسس جنبش انصارالله است، طرفدار حزب سوسیالیست یمن جنوبی شد و همهی یمنیها احساس میکردند که علی عبدالله صالح خیانت کرده و خواستههایی نظامی را به جنوبی تحمیل کرده است. همهی مردم احساس مینمودند که جنوبیها خیلی مظلوم هستند. همچنین تلاشهایی در جهت ایجاد راه حل سیاسی صورت میگرفت. با این حال جنوبیها احساس میکردند که از جانب شمالیها دارد به آنها ظلم میشود و میخواستند که انقلاب کرده و جدا شوند. تقریبا در چند سال گذشته، در کل رسانههای عربستان تبلیغ میشد که ایران خود به جداییطلبان جنوب یمن کمک میکند و خواهان تجزیهی یمن است. مردم جنوب یمن نیز ایران را دوست داشتند. در عدن از سال 2011م تا 2015م و قبل از حملهی عربستان، تنها شبکهی تلویزیونی که میتوانست برود به عدن و به راحتی مصاحبه بگیرد شبکه العالم بود، در حالی که الجزیره و العربیه توانایی حضور در جنوب نداشتند و مردم به آنها علاقهمند نبودند، زیرا آنها تبلیغ میکردند که ایران به دنبال تجزیهی یمن است در حالی که ایران در حقیقت طرفدار جدایی جنوب نیست. از نگاه ایران حضور یک کشور قوی، نیرومند و مستقل در کنار عربستان بهتر است تا یک کشور تجزیه شده. اما عربستان با امپراطوری تبلیغاتی خود چنین چیزی را سعی کرده است تا جا بیندازد. اما در جریانات اخیر، عربستان در گفتگوهای ملی این ایده را که از سفیر یمن در آمریکا اخذ شده مبنی بر تقسیم ایالتی یمن، مطرح کرد. مردم برای حل بحران جداییطلبان جنوب از این کار استقبال کردند، ولی این ایده بزرگ شد تا اینکه یمن را به 6 ایالت تقسیم کردند. این خواستهی خود عربستان است که نقش خیلی زیادی در این طرح داشته است. عربستان میخواست تا یمن به چند ایالت تقسیم شود تا خیلی ضعیف و درگیر باشد. اصلا هدف کل این نقشه تضعیف انصارالله بود. آنها آمدند و انصارالله را از مناطق ساحلی جدا کردند. همچنین یک خط کوهستانی از مرز عربستان تا صنعا کشیدند و گفتند که این اقلیم به نام أزال. در سمت شرق این اقلیم الجوف و غرب آن حدیده قرار میگیرد. بنابراین انصارالله را از مرز عربستان و مناطق نفتی و دریا جدا کردند. همچنین عربستان برای حضرموت نقشههایی داشت. همانطور که میدانید عربستان مشکلی به نام تنگهی هرمز دارد و از قدیم الایام میخواست که با گرفتن استان حضرموت، لولهی نفتی در آنجا بکشد تا به دریای عرب برسد و بدینترتیب نگرانی خود را از تنگهی هرمز برطرف کند. مردم حضرموت نقش زیادی در خود عربستان دارند، بهطوریکه بزرگترین تاجرهای عربستان خود اهل حضرموت هستند. در هر صورت زمانی که عربستان این نقشه را به میان آورد، به دو مشکل توجه نکرده بود. اولین اینکه اقلیم أزال که اقلیم صنعا و صعده و عمران و ذمار است، فعالترین نیروهای یمن هستند. یعنی نیروهایی که در این منطقه حضور دارند همواره کل یمن در اختیار آن هاست. زمانی که عربستان این چنین میخواهد آنها را محاصره کند، آنها صد در صد قبول نخواهند کرد. نکتهی بسیار حساسی که به آن کمتر توجه میشود این است که همکاری انصارالله با علی عبدالله صالح به موجب این نقشه است. چون همهی قبایل شمال فکر میکنند که این نقشه به خاطر محدود کردن آنها کشیده شده است و بیشتر همکاری آنها به خاطر این امر است. مردم از چنین تقسیمبندی راضی نیستند. زمانی که عبد ربه منصور هادی میخواست این تقسیم بندی را امضا کند، انصارالله مدیر دفترش را گرفت. بنابراین قانون تقسیم هنوز امضا نشده است. در حال حاضر همهی رسانههای عربستان، قطر و… به این اقلیمها اشاره میکنند و یمن را بهصورت این اقلیمها نشان میدهند، در حالی که هنوز این اتفاق نیفتاده است. این یک نقشه ی خارجی است. انصارالله با تقسیم اقلیم موافق است، به شرطی که دو اقلیم باشد؛ شمال و جنوب به خاطر حل مشکل جنوبیها البته به شرطی که دولت یمن متحد باشد. با این حال انصارالله و مردم یمن با تقسیمی که عربستانیها به دنبال آناند مخالف هستند. شروع بحران فعلی یمن نیز از این تقسیمبندیها شروع شده است.
مجری: جناب آقای دکتر قریشی، تجاوز عربستان به یمن چه ارتباطی با تغییرات اخیر در دربار سعودی دارد؟
قریشی: درخصوص ارتباط این جنگ با تحولات داخلی عربستان، تحلیلهایی نوشته شده است که اصلا تحولات اخیر خانوادهی سلطنتی، از این قرار که یک شاهزاده و ولیعهد را برکنار میکنند و ولیعهد دیگری بر جای او مینشیند و محمد بن سلمان پسر پادشاه ولیعهد دوم میشود و… مربوط به تحولات یمن است. البته این یک تحلیل است. به هر حال برخی از تحلیلگران میگویند که علت اصلی ورود نظامی عربستان به تحولات یمن این است که فرصتی به دست سلمان؛ پادشاه جدید عربستان بدهد تا قدرت خانوادهی خود را تثبیت کند.
مجری: جناب دکتر راجح، قدرت گرفتن انصار الله چه تأثیری بر محور مقاومت و اوضاع داخلی رژیم سعودی داشته است؟
الراجح: به نظر بنده اتفاقاتی که در یمن افتاده است، تقویت کننده محور مقاومت شامل جمهوری اسلامی، حزب الله و گروههای مقاومت فلسطینی خواهد بود. همانطور که میدانید اولین شعار انصارالله، همان شعار امام خمینی شامل «الموت لأمریکا و الموت لإسرائیل» بوده است و اصلا شروع حرکت سید حسین بدرالدین الحوثی در شروع 2004م بر این اساس بود که از عبدالله صالح که وارد جنگ با تروریسم شده بود انتقاد میکرد و میگفت که از حزبالله و جنبشهای فلسطینی باید حمایت شود. اینکه جنگ عربستان علیه یمن در داخل عربستان چه تأثیری داشته است، باید بگویم که به شخصه اعتقاد دارم که چیزی که در عربستان اتفاق میافتد، آمریکا است که دارد انجام میدهد و نه خود عربستان. به عبارت دیگر نزدیک به یک ماه بود که ملک عبدالله مرده بود، ولی ساکت بودند و هیچ خبری منتشر نمیشد تا اینکه عربستان مشکل شاهزادهنشینهای عربستان را حل کرد و هر یک را در جایی قرار داد. چون شاهزادگان عربستان وابستگی مستقیم مالی، اداری، اقتصادی و تحصیلاتی به آمریکا دارند، مخالفان آنها نمیتوانند مخالفتی داشته باشند، چون اینها وابسته به آمریکا هستند و آمریکا خواهان ثبات در عربستان است. اتفاقی که در عربستان افتاده است اتفاق بسیار بزرگی است و یک انقلاب به حساب میآید که یک پادشاهی بر سر کار بیاید و پسرش را خارج از فرزندان عبدالعزیز به عنوان ولیعهد انتخاب کند. این دلیل واضحی بر این است که تحولات عظیمی در عربستان اتفاق افتاده است. همچنین انتخاب وزیر خارجهی عربستان از غیر از خانوادهی حاکم عربستان امر مهمی است. وقتی شما در تاریخ شاهزادگان عربستان نگاه کنید، شاهد حضور گستردهی خالد بن سلطان هستید و در سال 2009میلادی فقط صحبت از خالد بن عبدالعزیز و خالد بن سلطان و… است در حالی که هماکنون ناپدید شده اند. آنها چند شاهزادهی مؤثر عربستانی بودند اما ظاهرا خبری از آنها نیست. همچنین بندر بن سلطان و پسران فهد یا عبدالله همگی یکدفعه ناپدید شدهاند و آدمهای جدیدی داخل عربستان بر سر قدرت آمدهاند. بنده همانند جناب دکتر اعتقاد دارم که هدف عربستان از جنگ یمن پیامرسانی به شاهزادگان داخلی عربستان بوده است که بگویند ما خیلی قوی هستیم و سرکوب میکنیم. به نوعی محمد بن سلمان میخواهد خود را ثابت کند. به همین دلیل وی تلاشهای زیادی میکند که در یمن پیروزی داشته باشد، چرا که در داخل عربستان برای او یک امتیاز به حساب میآید. جایی که وی هماکنون در عربستان گرفته است بی سابقه و بسیار مهم است، چرا که یک نفر با سن کم به سمت وزارت دفاع رسیده است و پدرش نیز برای خود ولیعهد جدید اختیار کرده است. در آینده به ویژه اگر عربستان در یمن شکست بخورد، اختلافاتی در عربستان اتفاق خواهد افتاد گرچه به نظر بنده برای این تحلیل قدری زود است.
مجری: در ادامة بحثی که پیرامون استراتژی عربستان برای ایجاد جنگ داخلی و به جان هم انداختن یمنیها داشتید، میخواهیم بدانیم که قبایل و افرادی که طرفدارعربستان هستند تا چه حد در یمن پایگاه دارند و تا چه اندازه عربستان میتواند روی آنها حساب کند.
راجح: بزرگترین اشتباهی که برخی انجام میدهند و عربستان نیز از جملهی آنهاست، این است که تحلیل قبایلی انجام میدهند. به عبارتی بسیاری یمن را به نگاه عشایری میبینند، در حالی که چنین چیزی نیست. عربستان چرا دارد در یمن اشتباه میکند؟! در گذشته وقتی عربستان به سلطنتطلبان کمک میکرده است و شیخ عشیره مثلا شیخ بکیل یا حاشد میآمده و از عربستان طرفداری میکرده است، کل قبیلهی بکیل و حاشد میآمده و از شیخ خود حمایت کرده و برای او جان میدادند. در حال حاضر یمن خیلی تغییر کرده است. البته نمیخواهم بگویم که نظام سنتی و قبایلی مضمحل شده است اما روابط قبایلی دیگر تمام شده است. اگر شما به استان الجوف نگاه کنید که استان زادگاه بنده باشد، امین العکیمی که از عربستان پول میگیرد و بزرگترین مشایخ الجوف است، الان در عربستان فراری است در حالی که پسر برادر او رهبر و فرماندهی انصارالله در الجوف است؛ بهعبارتی وی دارد بر ضد عموی خود میجنگد. در حاشد خیلیها تبلیغ میکردند که قبایل حاشد شکست خوردهاند در حالی که دیگر قبایل حاشدی وجود ندارند و کسانی که مقابل انصارالله ایستادهاند، شیخ حاشد با چند نفر است و بیشتر قبایل حاشد دارند علیه شیخ خود میجنگند. بنابراین جایگاه شیخ و شیخنشینی به شکل سابق نیست. اتفاقا انصارالله در یمن کاری کرده است که محدود به یک قبیله یا عشیرهی تنها نباشد؛ آنها از چند عشایر هستند که به یک عقیده تبدیل شده و یک روح دینی به خود گرفتهاند. در حال حاضر عشایری که در الجوف جمع میشوند، پول عربستان شامل حالشان میشود اما زمانی که جنگ شروع میشود، فرار میکنند. این در حالی است که طرفداران انصارالله بدون پول دارند میجنگند. بنده به چشم خود دیدم که به نیروهای انصارالله پول داده نمیشود و این نیروها به شوق شهادت وارد کارزار میشوند. این در حالی است که قبایل مخالف برای پول جمع میشوند و زمانی که جنگ شروع میشود میدان را خالی میکنند. در الجوف نیز همینطور بود و آنها در پایگاهها جمع میشدند تا به آنها پول و شام و ناهار دهند، اما زمانی که انصارالله به نزدیکی آنها میرسید فرار کردند. در رابطه با تقسیمبندیهای یمن باید بگویم که آنها به دو شکل هستند. یکی شکل طایفهای است که عربستان نیز دارد آن را ترویج می دهد؛ از این قرار که انصارالله شیعه هستند (عربستان جدیدا نمیگوید که انصارالله زیدی است بلکه میگوید شیعه و 12 امامی است) و سعی میکند اهل تسنن را در مقابل آنها قرار دهد. در کنار تقسیمبندی شیعه و سنی، تقسیمبندی جنوب و شمال وجود دارد. در جنوبیها عشایر نقش چندانی ندارند چون زمانی که حزب سوسیالیستی حاکم بود همهی قبایل و عشایر را سرکوب کرد. عربستان سلاطین و مشایخ جنوب را که از سوسیالیستها فرار میکردند از40-30 سال پیش در عربستان پناه داد، اما آنها در حال حاضر توانایی زمینی ندارند. مخالفت جنوبیهای یمن بیشتر سیاسی و ایدئولوژیک است.
مجری: آقای قریشی آیا شما با این تفسیر موافق هستید؟ عربستان با پول خود سعی کرده است که برخی از سران شیوخ یمن را بخرد و ایدئولوژی وهابی را که شما نیز در صحبتهایتان اشاره کردید گسترش دهد، اما آنگونه که دکتر راجح بیان داشتند این کارها عملا کارایی و اثربخشی چندانی نداشته است. نظر شما چیست؟
قریشی: عربستان سرمایهگذاری پرحجم خود را که به مدت 4 دهه در یمن کرده است، در 21 سپتامبر تماما بر باد رفته میبیند. بخشی از این حمایتها از حزب تجمع یمنی اصلاح که حزبی اخوانی، سلفی و از قبیلهی احمر است بود. عربستان از این حزب حمایت کرد و بعد از بهار عربی یا بیداری اسلامی این حزب بر سر کار آمد و عربستانی که با اخوانی ها مخالف است از آنها حمایت کرد. در حال حاضر یکی از اختلافات عربستان و مصر که جدی نیز هست، بحث حمایت عربستان از اخوانیهای یمنی است. البته عربستان در کل با اخوانیها مخالف است و در مصر کلی هزینه کرده است که اخوانیها شکست بخورند، اما در یمن دارد با اخوانیها همراهی میکند و از آنها حمایت میکند. مصر اخیرا به عربستان هشدار داد که حمایت عربستان از اخوانیها در یمن و سوریه خطرناک است و اگر اخوانیها در یک جا حاکم شوند، صرفا در آنجا نخواهند ماند و گسترش پیدا خواهند کرد. در طول تاریخ عربستان نشان داده است که در مقاطع مختلف و بنا بر مصلحت خود تغییر موضع میدهد. عربستان پیش از این اخوانیها را در یمن رها کرده بود، اما مجددا دارد از اخوانیها حمایت میکند. عربستان در دههی 60م از زیدیها حمایت میکرد، اما اکنون در مقابل زیدیها ایستاده است. بنابراین عربستان هر زمان مطابق با منافع خود موضع مشخصی میگیرد که ممکن است این موضع با موضع قبلی او متفاوت باشد.
مجری: جناب دکتر الراجح، به نظر شما إصلاح تا چه اندازه اخوانی است، با توجه به اینکه تفکرات آن هماکنون به القاعده خیلی نزدیک شده است؟ آیا اصلاح اخوانی مصری است یا اینکه تغییر و تحولات زیادی در آن رخ داده است؟
الراجح: اخوان یمن از قدیم و نه فقط از امروز متمایل به سلفیهاست و همیشه سلاحی برای عربستان بودهاند. زمانی که مصر وارد یمن شد و انقلابی شکل گرفت، درست است که اخوانیها آمدند و تبلیغاتی در یمن به راه انداختند اما حامی مالی آنها عربستان بود. تحول جالبی نیز در تاریخ اخوان یمنیها اتفاق افتاده است که همانا جنگ شوروی در افغانستان میباشد. دستگاه اطلاعاتی عربستان از بسیاری از رهبران اخوان به ویژه شیخ عبدالمجید زندانی به عنوان جنگجو در افغانستان استفاده کرد. عربستان در یمن از اخوانیها بهعنوان دو سلاح استفاده کرده است. اولا علیه زیدیها برای تغییر توازن سنی-شیعه در یمن و دوما علیه جنوبیها چرا که جنوبیها سوسیالیست بودند و ترویج میکردند که عربستان بهعنوان یک نظام مرتجع باید آزاد شود. اخوانیهای یمن سرنیزهی عربستان برای تکفیر آنها بودند و عربستان حتی اخوانی ها را برای مقابله با شوروی به افغانستان فرستاد. شیخ عبدالله الاحمر از رهبران اصلاح و همهی سران عشایر یمن که میگفتند بیش از 35000 نفر هستند، بهطور مستقیم از عربستان تقاضای حقوق میکردند و همهی نخبگان سیاسی یمن بدون اینکه خجالت بکشند این را نشان میدادند. بزرگترین نخبههای سیاسی، قبایلی و دینی پول ماهیانه از عربستان تقاضا میکردند و حتی زیدیها. گروه زیدی ها هنوز در ایران آشنا ندارند و تاکنون بهعنوان وجوه دینی از عربستان پول میگرفته اند. اخوانیها در یمن طرفداران زیادی دارند، اما در پایگاههای قبایلی یمن با توجه به اینکه جنگ یک شکل طایفهای گرفته است، اخوانیها تمامی مناطق شمالی یمن را رها کردهاند. اما اهالی تعز، عدن، اب و… مردم، اخوانیها را بهعنوان نمایندهی اهل تسنن نگاه میکنند. با این حال با توجه به مفاسد مشایخ قبایل مانند آل أحمر و… که رهبر اخوانیها بودهاند، آنها یک نقطهی ضعف دارند، مثلا وقتی که میگویند اخوانیها نمایندهی ما نیز هستند، برخی از اهالی جنوب میگویند که این ژنرال علی محسن احمر فاسد است که دارد این چنین می کند. به همین دلیل آنها از این جهت واهمه دارند. بنابراین کسانی از آنها که نمیجنگند اتخاذ بیطرفی کردهاند. اینجانب فکر میکنم که نقش اصلاح در آیندهی یمن با توجه به تقسیم طایفهای که در یمن وجود دارد پررنگ خواهد شد. به عبارتی هر مصالحهی سیاسی که اتفاق بیفتد، بدون وجود اخوانیها یا اصلاح اتفاق نخواهند افتاد و آنها حضور خواهند داشت.
قریشی: حزب اصلاح را نمیتوان کنار گذاشت.
مجری: اینکه مسئلهی مشایخ فاسد را مطرح کردید، همین اشکال نیز به انصارالله وارد است که با علی عبدالله صالح که 30 سال مردم را سرکوب کرده به ائتلاف رسیده است. آیا این درست است؟
قریشی: خیلیها این تصور را دارند که انصارالله با علی عبدالله صالح به ائتلاف رسیده است در صورتی که اینطور نیست. در حقیقت این علی عبدالله صالح است که برای اهداف خود از انصارالله حمایت میکند. اعتقاد بنده این است که انصارالله نرفته تا با عبدالله صالح بنشیند و توافق کند. علی عبدالله صالح میخواست از ژنرال علی محسن الاحمر، حزب اصلاح و اخوانیها انتقام بگیرد و این انتقام را با حمایت از انصارالله گرفته است. مطابق شنیدهها از زمانی که انصارالله از صعده به عمران حرکت کرد، در بین راه با قبایل و پادگانهایی که برخورد میکرد، این پادگانها که طرفدار علی عبدالله صالح بودند، در مقابل انصارالله مقاومت نکرده و پادگانها را به انصارالله تسلیم مینمودند. بنابراین علی عبدالله صالح برای منافع خود و برای اینکه خود یا پسرش به قدرت برسد، از انصارالله حمایت کرده است. علی عبدالله صالح مترصد بوده و هست تا فرصتی به دست آورده و مجددا در قدرت قرار گیرد. علت همراهی علی عبدالله صالح با انصارالله این مسئله است و نه اینکه با یکدیگر ائتلافی کرده باشند.
الراجح: دیدگاه جناب دکتر قریشی صحیح است اما لازم میدانم تا این نکته را نیز اضافه کنم. قبایل حاشد هماکنون به سمت توافق با انصارالله آمده است. علی عبدالله صالح زمانی که میبیند که با اینکه او اخوانیها را بر سر قدرت آورده است و علی محسن الاحمر با او بوده است اما آنها دست به ترور وی در یک مسجد زدند، بسیار ناراحت شد و میخواست که انتقام بگیرد. تا سال پیش علی عبدالله صالح در نظر عربستانیها بسیار خوب بود و حتی با حمایت عربستان علی عبدالله صالح به یمن بازگشت. اما علی عبدالله صالح با توجه به اینکه از اخوانیها و علی محسن الاحمر ناراحت بود، میخواست که انتقام بگیرد. به خاطر همین او خود را کنار کشید. عربستان سعودی میگفت علی عبدالله صالح با ارتش خود بیاید و با عبد ربه منصور هادی متحد شود و از علی محسن الاحمر حمایت کند و با انصارالله بجنگد. هر چه که باشد علی عبدالله صالح 33 سال حاکم یمن بوده است و برخی علی عبدالله صالح را بیشتر از پدر خود دیدهاند! در حین سقوط صنعا، عربستان سعودی از پسر عبدالله صالح دعوت کرد و گفت که عربستان به او و پدرش قدرت میدهد و شما هماکنون متحد اخوانیها شوید و جلوی پیشرفت حوثیها را بگیرید، چرا که اگر صنعا سقوط کند برای ما مشکل زیادی ایجاد میشود. با این وجود علی عبدالله صالح در ظاهر این را پذیرفت ولی در عمل اقدامی انجام نداد. عربستان از این اقدام علی عبدالله صالح بسیار ناراحت است و اتفاقا جنگی که در یمن اتفاق افتاده است به ضرر علی عبدالله صالح و به نفع انصارالله میباشد. اگر به خاطر داشته باشید، زمانی که صنعا سقوط کرد، چند لشکر در اختیار علی عبدالله صالح بود و انصارالله هر چه که به سمت ارتشهایی که در صنعا حضور داشتند میرفت تا تجهیزات آن ها را ضبط کند، علی عبدالله صالح ممانعت میکرده است و انصارالله نیز در هنگام سقوط صنعا نمیخواستند با علی عبدالله صالح برخورد کنند و این کار را به بعد موکول کردند، چرا که مشکلاتی دیگری داشتند. زمانی که حملهی عربستان شروع شد، باعث گردید که انصارالله وارد ارتش شود و از آنها بخواهد که بجنگند یا بروند و فعلا نیز تنها کسانی که وابستگی مذهبی به زیدیها دارند در ارتش ماندهاند و میجنگند و بقیه رفتهاند. بدین ترتیب کل اسلحهی ارتش به دست انصارالله افتاد. بنابراین انصارالله با حملهی عربستان قویتر شدند و نیروهای نظامی علی عبدالله صالح در یمن تقریبا از بین رفت.
مجری: پرسشهای اینجانب تمام است و اگر سؤالی هست، دوستان آن را مطرح کنند.
مسئول جلسه: اینجانب سؤالی نسبت به حزب اصلاح داشتم. شما فرمودید که حزب اصلاح دو بخش است که یک بخش آن بخش تشکیلاتی اخوانی است که مبتنی بر تفکرات سلفی و ضد شیعی است. تفکر سلفی اساسا در سنیها وجود دارد گرچه ما سلفی زیدی نیز دیدهایم. بنابراین اخوانیها در شمال یمن نفوذ چندانی ندارند و عمدهی نفوذ آنها در جنوب یمن است. شکل دیگر حزب اصلاح را فرمودید که به قبایل برمیگردد. بافت قبیلهای در شمال یمن طبیعتا خیلی قویتر است و خاندان الأحمر که شیخالمشایخ حاشد نیز از آنهاست در اصلاح حضور دارند. چطور ممکن است که بدنهی این حزب در جنوب باشد در صورتی که رأس آن که کماکان همپیمان الأحمر هستند در شمال قرار دارد؟ همانطور که می دانید الأحمرها مربوط به استانهای عمران و صنعا و تا حدی صعده هستند. چگونه حزب اصلاح این مسئله که بدنهی این حزب در جنوب و رأس آن در شمال است را میخواهد جبران کند.
الراجح: اخوان اینگونه است، چون عربستان میخواهد که اینگونه باشد! از آنجا که نقش قبایل الأحمر و عکیمی همگی زیدی بودند و بعدا سنی شدند و علیه زیدیها وارد جنگ شدند، شخصیتهای بزرگی بودند و پول عربستان به آنها در یمن حتی ایجاد یک طبقهبندی کرده است. مشایخی که از عربستان پول میگرفتند در نعمت و ابهت زندگی میکردند، در حالی که اوضاع مردم خیلی خوب نبود. انسانهای مبلغ، اعتقادی، استاد و سازمانی اخوانیهای یمن معمولا از استانهای تعز و اب هستند، اما انسانهایی که رهبر هستند، ایجاد نقش میکنند و تحولاتی را ایجاد مینمایند مشایخ عشایر و قبایل هستند که در شمال قرار دارند و مهمترین آنها الأحمر است. حمید الأحمر تنها در اخوان عضو است اما از همهی اخوانیها قویتر است چون پایگاه قبایلی، نظامی و پولی دارد. اما واقعیت دیگری نیز در مورد قبایل وجود دارد. وقتی که انصارالله به الأحمر هجوم آوردند هیچ کس به جز تعداد معدودی که پول میگرفتند از الآحمر حمایت نکردند. چرا!؟ چون ظلم و فسادی که در آنها وجود داشت، بدنهی مردمی آن ها را تضعیف کرده بود. بهعبارتی عبدالله الأحمر و پسرانش که 9 نفر هستند و همگی نمایندهی مجلس یمن میباشند، دچار فساد بودند. در هر قسمتی از تقسیمات اداری استان عمران یک نماینده از پسران شیخ عبدالله حضور دارد. همگی نیز در جلوی مجلس مینشینند گویی که کل مجلس را گرفته باشند! افرادی که از آنها محافظت میکنند اصلا از حاشد نیستند. حاشد را رسانههایی مانند العربیه بزرگ می کنند در حالی که دیگر حاشدی وجود ندارد. حاشد در حال حاضر در ازای پول دارد با انصارالله میجنگد. کسی که خانهی شیخ عبدالله حسین الأحمر را منفجر کرد پسر عموی او فیصل الأحمر بود و آمد و خانهی عموی خود را که از رهبران انصارالله بود منفجر کرد. قبیلهی حاشدی که از آن مکررا نام میبرند اخوانیهای وابسته به عربستان هستند. در یمن معمولا تعز، اب و سایر استانهای جنوبی نقش سیاسی ایفا نمیکنند و رئیس جمهور و وزیرها بهویژه وزیر جنگ از احزاب شمال هستند. به همین خاطر احزاب سیاسی مرکزشان معمولا تعز است (چون تعز از نظر فکری و اندیشهای فعالتر است) ولی رهبر باید از شمال باشد. در شرایطی هم که رهبر از جنوب است، باید یک نفر از شمال را در دست داشته باشد. یمنیها همواره میگویند که این کوهستانیها هستند که دارند بر ما حکومت میکنند و در طول تاریخ حاکمان همواره از استان صنعا، عمران صعده بودهاند. در حال حاضر اکثر اخوانیها از تعز هستند، اما رهبران آن از شمال میباشند مثلا الزندانی و الأحمر از صنعا هستند.
دبیر جلسه: این اتفاق در مورد قبایل بزرگ همپیمان انصارالله نیز دارد اتفاق میافتد و آنها نیز ساختار قبیلهای و شیوخ خود را دارند و با انصارالله به نوعی بیعت کرده و هم پیمانشدهاند. از این رو آنها نیز دارند اعتبار خود را از دست میدهند، مثلا ساختار بخشهایی از قبیلهی بکیل، حمدان، خولان نیز دارد سست میشود.
الراجح: شما دیگر در صعده قبیلهای به این معنا پیدا نمیکنید بلکه شخصیتها هستند که وجود دارند. به عنوان مثال آل احمر خیلی شهرت دارند چون پول دارند و دولت در دست آنهاست، اما مردم؛ یعنی قبیلهی حاشد با آنها همراه نیستند. در جوف قبایل دهم وجود دارد که همهی جوف بر ضد آنها هستند و حتی این اهل جوف هستند که خانههای آنها را منفجر میکنند. دیگر به این معنا نیست که قبایل چون پول و قدرت دارند و در عربستان نفوذ دارند، بتوانند حمایت مردم را جلب کنند. در یمن این اعتقاد وجود دارد که اگر شیخ قبیله دعوت کند، همه باید صدای او را لبیک بگویند. چند روز قبل شیخ امین عکیمی سخنرانی انجام داد و از قبایل دهم و بکیل درخواست میکرد که خود را به اللبنات برسانند و از خانهاش حمایت کنند، تقریبا هیچ کس نیامد.
قریشی: مسائل یمن بسیار پیچیده است، به نحوی که هر چه که انسان بیشتر مطالعه میکند، بیشتر به پیچیدگی آن پی میبرد. قبایل، احزاب، مناطق و… هر یک برای خود داستانی دارند. وقتی که شما ساختار ارتش یمن را ملاحظه بفرمایید، ارتش یمن هیچ گاه یک ارتش ملی و حرفهای که تعلقات ملی و میهنی داشته باشد نبوده است. عضو ارتش، عضو یک قیبله است، یک مذهبی دارد و وابستگی به منطقهی حضور خود دارد و وابستگیهای شخصی نیز در این زمینه نقش دارند. همهی اینها باعث شده است که ارتش یمن یک ارتش منسجم نباشد. زمانی که ارتش با دستور علی عبدالله صالح با صعده میجنگید و میگویند که 13000 کشته داده است، بسیاری از این ارتش حاضر نبودند که با صعده بجنگند، به خاطر اینکه مثلا زیدی بودند یا تعلقات دیگری داشتند. مسائل یمن خیلی پیچیده است و با یک فرمول ساده نمیتوان مسائل یمن را تحلیل کرد.
مجری: اگر کسی از دوستان سؤالی دارد میتواند بپرسد.
پرسشکننده: اینجانب از آقای راحج سؤالی داشتم. از آنجا که در میان صحبتهای هر دو بزرگوار بحث تبلیغات رسانهای مطرح شد و با توجه به اینکه شما در شبکهی العالم حضور دارید، میخواستم بدانم که راهبرد رسانهای ایران به واسطهی حملهی عربستان به یمن چیست و دقیقا شما نسبت به آن بحثهایی که آنها مطرح میکنند که بحث عجم، رافضی و شیعه بودن است، چه اقداماتی را انجام میدهید؟
الراجح: واقع امر این است که رسانههای جمهوری اسلامی ایران در حمایت از مردم مظلوم یمن فعال است، مثلا العالم اقداماتی را در این زمینه انجام می دهد و در کنار آن نیز شبکههایی همچون المیادین در این زمینه فعال هستند. اما با توجه به اینکه عربستان بر همه چیز مسلط است و پولش بیشتر است، یک ناکارآمدی در رسانههای ایران ایجاد شده است. عربستان حتی یک بار با پول خود تمام رسانههای ایران و کسانی که از یمن دفاع میکردند را از شبکه ماهواره نایلست حذف کرد. نایلست متعلق به مصر است. السیسی که تا این حد از الجزیره ناراحت است، نتوانسته است که الجزیره را از نایل ست حذف کند، ولی عربستان آمده است و تمام شبکههای ایران حتی شبکههای یمنی که از یمن دفاع میکنند در یک روز حذف کرده است. بنده فکر میکنم که مردم یمن در حال دنبال کردن این شبکهها هستند. شبکهی المسیرة در یمن بسیار فعال است. حمایت رسانه ای در این بحرانی که در یمن وجود دارد بسیار اثرگذار است. رادیوی جمهوری اسلامی ایران نیز در یمن فعال است.
پرسشکننده: این حمایتها مهم است اما حمایتها باید روی چه محورهایی انجام شود؟
الراجح: وحدت ملی یمن
پرسشکننده: آیا این رسانهها حمایت اهل سنت ایران از مردم یمن و محکومیت عربستان را پوشش میدهند؟
الرجح: نه! اینجانب تاکنون چیزی ندیدهام. البته اینجانب اعتقاد دارم که اشتباهاتی از سوی رسانهها صورت می گیرد. حتی رسانههای ایران در یمن حضور فعال ندارند. رسانههای ایران معمولا به دنبال کارهای کلی هستند و به دنبال بررسی زیرساختها نیستند. در حال حاضر العربیه و الجزیره از این جهت مؤثرند چون در متن جامعه واردند. اینجانب تنها یمنی هستم که در العالم کار میکنم و بیشتر خبرنگاران از لبنان، عراق و… میآیند از این رو به متن یمن مسلط نیستند. در حالی که شاید در شبکهی الجزیره 15 یمنی فعال باشند و العربیه نیز چند گروه متخصص در این زمینه دارد. به نظر بنده سیاست جمهوری اسلامی ایران در یمن کلی است و با تقسیمات یمن، مشکلات یمن و… آشنایی ندارند. در حال حاضر شایعات در یمن بسیار تأثیرگذار است. با توجه به اینکه در یمن قطعی برق برقرار است، مردم با موبایل، واتسآپ و پیامک از اخبار مطلع میشوند. در حال حاضر عربستان پیامک رایگان برای هر یمنی میفرستند. هیچ یک از گروه های رسانهای ایران واتسآپ ندارد و خود انصارالله نیز از نظر رسانهای بسیار ضعیف هستند و سایتی مناسبی نیز ندارند. در حال حاضر العربیه و الحدث در صعده پخش رادیویی انجام میدهد، چرا که عربستان میداند که صعده اساس همه چیز است و میخواهد صعده را سست کند.
قریشی: این امر جالبی است که انصاراللهی که میخواهد در آینده تبدیل به یک دولت شود، یک سایت از خود ندارد!
دبیر جلسه: در رابطه با اینکه گفته شد انصارالله این توانایی را دارد که 50 درصد سِمتها را بگیرد، بنده فکر نمیکنم که انصارالله این کار را انجام دهد؛ یعنی با توجه به مشورتهایی که از سوی کسانی که سابقهی حکومتداری و محورداری در عرصهی منطقه دارند به انصارالله داده میشود بعید میدانم که انصارالله بخواهد، صندلیهای زیادی را چه از پارلمان و چه از دولت و هیئت حاکمه بگیرد.
قریشی: خود انصارالله نیز ادعایی در این زمینه نداشته است. انصارالله بیشتر در جبههی نظامی قوی است. همانطور که شاهد هستیم، میبینیم که انصارالله در همهی جهات تحرک دارد؛ یعنی یک سر آن در تعز، سر در دیگر در استانهای مجاور، یک سرش در مأرب و سر دیگر آن در جوف است. تحرک انصارالله در همهی جبههها نشان میدهد که تحرک انصارالله در همهی جبههها بسیار زیاد است. رزمندگان انصارالله جنگجویان شهادتطلبی هستند.
دبیر جلسه: اما تجربهی حاکمیت چیز متفاوتی است!
قریشی: بله! از منظر سیاسی و ادارهی کشور، انصارالله تجربهی کافی ندارند!
دبیر جلسه: زیرساختهای یمن آسیب دیده است و اصلا عاقلانه نیست که انصارالله بخواهد دولت را قبضه کند!
قریشی: به همین دلیل به صلاح انصارالله است که در مذاکرات ژنو با تقسیم قدرت میان سایر گروهها، کشور را بهصورت یک دولت وحدت ملی اداره کند و برداشت بنده این است که انصارالله خود به دنبال همین است و انصارالله حاضر و آماده است که با گروههای دیگر ائتلاف کند و دولت ائتلافی تشکیل دهد.
الراجح: اگر انتخاباتی شکل بگیرد، انصارالله رای بیشتری میآورند، چون مردم یمن به انصارالله بسیار علاقهمند هستند و با توجه به اینکه همهی شخصیتهای سیاسی که قبلا بر مسند قدرت حضور داشتند، خیلی فاسد بودند مردم به آنها دیگر راغب نیستند. با این وجود این امر به توان سیاسی انصارالله برمیگردد. از نظر نظامی زمانی که اینجانب به یمن رفته بودم، میدیدم که انصارالله در همه جا حضور دارند و در کیلومتر به کیلومتر مسیر تعز تا مرز عربستان ایست بازرسی قرار داده شده است. مردم نیز بدون هیچ پولی فقط در امید شهادت در کنار انصارالله قرار گرفته اند. از این رو مردم روحیه خوبی دارند و نگاه مادی ندارند. اما با این حال اگر انصارالله در دولت مستقر شود، درخواستهای مردم از او بیشتر میشود که این امر به تواناییهای انصارالله برمیگردد. مشکلات انصارالله بسیار زیاد است که در اینجا نمیخواهم مطرح کنم اما باید از تجربهی دیگران استفاده کنند. مرز حاکمیت آنها بستهاست که باید بازتر شود. با این حال اگر از جانب سیاسی تقویت شود، احتمال زیادی نیز وجود دارد که بتواند 50 درصد حاکمیت را در اختیار بگیرد. از طرفی اگر 50 درصد حاکمیت را نتوانند بگیرند، بحران یمن ادامه خواهد یافت. از طرفی مشکل ارتش وجود دارد. اگر انصارالله در ارتش حضور نداشته باشند، یمن دوباره به جنگ برمیگردد. به هر حال این امر به سیاست انصارالله وابسته است که از فرصت نظامی که دارند چگونه استفاده میکنند. تا این لحظه به نظر بنده از لحاظ سیاسی ضعیف نشان دادهاند، اما از نظر نظامی موفق بودهاند.
مجری: از اساتید محترم تشکر میکنم که مطالب خیلی خوب و مفیدی را ارائه دادند. اینجانب مجددا تأکید میکنم که مسئلهی یمن مسئلهی بسیار مهمی است و امیدوارم که این مصاحبه مورد توجه نخبگان جامعه و مسئولین قرار گیرد.