مقدمه
جنگی که اسرائیل علیه غزه به راه انداخت، سومین رویارویی نظامی است که بین رژیم صهیونیستی و جنبشهای مقاومت اسلامی در نوار غزه- از زمان به قدرت رسیدن حماس در جولای 2007- شعلهور شده است. این جنگ پس از آن آغاز شد که تحولات بزرگی در محیط منطقهای غزه رخ داد که با شرایط جنگ هشتروزه که اسرائیل در نوامبر 2012 علیه این باریکه به راه انداخت، تفاوت داشت. از جملهی این تغییرات منطقهای سقوط دولت اخوانی محمد مرسی نزدیک به حماس و روی کارآمدن دولت ژنرال سیسی نزدیک به اسرائیل بوده است. پرسش اصلی آن است که از زمان بازگشت مجدد نظامیان و عناصر غربگرا به قدرت در مصر، سیاست خارجی دولت جدید در قبال مسألهی فلسطین چگونه بوده است؟ و عملکرد سیسی در طول جنگ غزه چه تأثیری بر آیندهی سیاسی وی و پایگاه اجتماعی و مشروعیتش بر جای خواهد گذاشت؟ فرضیهی اصلی ما آن است که سیاست خارجی دولت جدید مصر تفاوت چندانی با سیاست خارجی دولت مبارک نداشته و همسو با منافع راهبردی اسرائیل است. همچنین سیسی با سکوت خود نسبت به فجایع غزه و همدستی با اسرائیل در سرکوب مقاومت اسلامی، رفته رفته طیفهایی از حامیان خود را از دست میدهد.
1. روابط مصر و فلسطین در دورهی سیسی؛ خصومت آشکار با مقاومت اسلامی
سیاست خارجی مصر پس از چیرگی ارتش بر حکومت، بیشتر مبتنی بر همکاری با طرفهای خارجی به منظور تحقق ثبات نظام جدید بوده است. دولت جدیدی که پس از سقوط مرسی به قدرت رسید، دشمنی و خصومت با اخوانالمسلمین و حماس را یکی از پایههای مشروعیتزا برای خود قرار داد. رسانههای وابسته به دولت و شخصیتهای سیاسی و فرهنگی مخالف اسلام سیاسی به تخریب این دو پرداختند، دولت نیز برای لطمهزدن به حیثیت اخوان المسلمین آن را به جاسوسی برای حماس متهم نمود! حماس از همان ابتدا به عنوان بیگانهای که در امور داخلی مصر مداخله میکند، آماج حملات رسانهای و سیاسی طرفدار نظام جدید قرار گرفت. از همین جاست که رابطهی بین مصر و جنبش حماس در طول دورهی پس از کودتا شاهد نوعی تنش مداوم بوده است که نظام جدید با به راه انداختن کارزار ویرانی کانالهای موجود بین نوار غزه و مصر، آغازگر آن بود. در پی سیاست دولت جدید مصر بیش از 1700 کانال بین نوار غزه و مصر تا پایان ژوئن 2014 تخریب شدند. همچنین نوعی محاصرهی همهجانبه بار دیگر بر غزه تحمیل شد به گونهای که گذرگاه رفح در بازهی زمانی 1/7/2013 تا 31/5/2014، از مجموع 335 روز، 234 روز بسته بود. همچنین ارتش مصر در سپتامبر 2014 منطقهی حائلی را بین نوار غزه و اراضی مصر با هدف تخریب کانالها و ممانعت از حفر آنها ایجاد کرد. کار نظام جدید در تنشزایی با جنبش حماس به جایی رسید که دادگاهی در مصر در مارس 2014 طی حکمی تمامی فعالیتهای جنبش در مصر را ممنوع اعلام کرده و همهی داراییهای آن را توقیف نمود. تناقض آنجا هویدا شد که همین دادگاه در مسألهی ممنوعیت فعالیت اسرائیل در مصر از خود سلب مسئولیت نموده و اعلام کرد بررسی چنین موضوعی در صلاحیتهایش نیست.[1] این دشمنی آشکار با حماس باعث شد که مصریها از آغاز و تداوم جنگ تا نابودی زیرساختهای مقاومت و تضعیف قدرت حماس حمایت کنند. اما در مقابل روابط بین طرف مصری و تشکیلات خودگردان فلسطین در کرانهی باختری به همان روابط دوران مبارک برگشت؛ چرا که پیش از این دولت جدید مصر به مانند نظام مبارک جایگاه خود در محور سازش عربی را که با سیاست رهبران تشکیلات رامالله سازگاری دارد، تثبیت نموده بود. به همین خاطر به محض آنکه سیسی پس از کودتا نقشهی راه آیندهی مصر را اعلام نمود، محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان از آن حمایت کرده و در مراسم تحلیف سیسی شرکت نمود. کودتا در مصر و بازگشت مجدد غربگرایان به سیاست مصر، به اسرائیل دلگرمی لازم را برای تهاجم به غزه میداد. رژیم صهیونیستی مهمترین هدف راهبردی خود از حمله به غزه را خلع سلاح مقاومت میدانست. پندار اسرائیل آن بود که اقدامات دولت جدید مصر در تخریب کانالها باعث کاهش توان نظامی حماس شده است. اما عملکرد کمنظیر مقاومت فلسطین باعث شد تا نخبگان اسرائیلی به نادرستی فرضیههای خود پی ببرند. بنابراین، هم اکنون بسیاری از نخبگان اسرائیلی متوجه شدهاند که این دیدگاه که تحولات منطقهای از جمله سقوط اخوانالمسلمین و به قدرت رسیدن سیسی منجر به تضعیف جنبش حماس و بهبود جایگاه اسرائیل در هرگونه رویارویی نظامی با مقاومت شده، چندان دقیق نبوده است. بلکه برخی از پژوهشگران و نویسندگان سرشناس اسرائیلی معتقدند که تحولات منطقهای حماس را «سرسختتر و لجوجتر» کرده چرا که این جنبش درک کرده است که برای حفظ موجودیت خود مبارزه میکند. حتی توقف قاچاق سلاح از طریق کانالها حماس را واداشته است تا در تولید موشکها به خود تکیه کند، به گونهای که هماکنون برد موشکهای تولید حماس بیشتر از موشکهای قاچاق شده از طریق کانالها است.[2]
2. مصر- اسرائیل؛ بازگشت به مدار وابستگی
با نگاهی به تحولات مصر واضح است که سیسی محصول ائتلاف بین بازماندگان نظام سابق مبارک، ژنرالهای ارتش وابسته به غرب، سرمایهداران، سکولارهای غربگرا، عناصر امنیتی و اطلاعاتی مصری- اسرائیلی- غربی- عربی است و حمایت آمریکا، اسرائیل و کشورهای مرتجع عربی را پشت سر خود دارد. عدم محکوم نمودن کودتا، موافقت با «نقشهی راه به سمت دموکراسی» سیسی- که البته حداقلهای حقوق بنیادین بشر را هم تضمین نمیکند-، از سرگیری کمکهای نظامی به مصر از سوی واشنگتن و نیز حمایتهای آشکار مقامات اسرائیلی از دولت جدید مصر و کمکهای مالی هنگفت کشورهای حاشیهی خلیج فارس به دولت جدید، خود گواهی بر بازگشت مصر به مدار وابستگی غربی- صهیونیستی- عربی است. آمریکا، اسرائیل و کشورهای مرتجع عرب بار دیگر برای تضمین منافع و اعتبار خود دل به ثباتی بستهاند که به گمانشان به واسطهی استبداد در مصر ایجاد خواهد شد. سیسی در مقابل حمایتهای غربی و عربی متعهد شده است تا معاهدهی صلح با اسرائیل را تداوم بخشد، همکاریها در مبارزه با تروریسم را افزایش داده و دسترسی به کانال سوئز و فضای هوایی برای عملیاتهای نظامی آمریکایی را فراهم نماید.[3] همچنین مانع از ورود ایران به مصر شود و نیروهای مقاومت را سرکوب نماید. این به معنای عقبگرد مصر به دوران مبارک و نقض تمامی آرمانهای انقلاب مصر است. سیسی از زمان کودتا نشان داده است که در همگرایی با اسرائیل چیزی کمتر از مبارک ندارد. همکاریهای امنیتی دو طرف در صحرای سیناء برای مقابله با گروههای جهادی در طول یک سال گذشته به بالاترین درجهی خود رسیده و روابط دیپلماتیک نیز در سطح بسیار مطلوبی قرار دارد. آمریکا و اسرائیل عملیاتهای نظامی مصر در صحرای سیناء را مورد تمجید قرار میدهند. تصمیم آمریکا برای آزادسازی ۱۰ بالگرد آپاچی برای ارتش مصر- که از تابستان گذشته توقیف شده بودند- این پیام را به ژنرالهای ارتش مصر ارسال میکند که «به کار خود در سرکوب گروههای مسلح سیناء ادامه دهید».[4] اگر در زمان مبارک تسیپی لیونی، وزیر خارجهی وقت اسرائیل، آغاز جنگ علیه غزه در سال 2008-2009 را از قاهره اعلام نمود، تهاجم اسرائیل در 7 جولای 2014 تنها چند ساعت پس از آن صورت گرفت که «محمد تهامی» وزیر اطلاعات مصر، تلآویو را ترک کرد. رادیوی عبری با بیان اینکه تهامی با برخی از فرماندهان نظامی و امنیتی اسرائیل دیدار کرد، گفت این دیدار پیرامون بالاگرفتن تنشها بین اسرائیل و جنبش حماس پس از ربایش و کشتهشدن سه شهرکنشین اسرائیلی بوده است.[5] در مقابل یورام کوهین رئیس شاباک، ژنرال عاموس گلعاد هماهنگ کننده سیاسی وزارت جنگ اسرائیل و اسحاق مولخو از مشاوران برجستهی نتانیاهو، سفرهای مکرری به قاهره داشته و طی آن با مسئولان مصری مذاکراتی داشتهاند.[6] اگر روایت پایگاه اینترنتی دبکا در 15 ژوئیه را بپذیریم، عبدالفتاح سیسی موافقت اولیهی خود را با آغاز عملیات نظامی در غزه با هدف تخریب زیرساختهای نظامی جنبشهای مقاومت به گوش مقامات اسرائیلی رسانده است. سخنان شیمون پرز که پیش از این در روزنامهی «یدیعوت آخرونوت» بازتاب یافت نیز بر همین واقعیت صحه میگذارد. وی از جنگی که مصر علیه جنبش حماس به راه انداخته تقدیر کرده و میگوید: «ما در گذشته در رویارویی با حماس تنها بودیم اما اکنون نیستیم.»[7] به هر حال اسرائیل نظام سیسی را نزدیکترین همپیمان خود در منطقه میداند چرا که هر دو مواضع مشترکی در خصوص جنبش مقاومت اسلامی حماس و نیز تمایلات مشترکی برای پاکسازی صحرای سیناء از عناصر مسلح دارند. همین مسأله را «مرکز پژوهشهای امنیت ملی» اسرائیل در گزارش ماه فوریهی 2014 خود آورده و میگوید: «اسرائیل منافع مشترک زیادی با نظام کنونی مصر دارد به گونهای که همکاریهای امنیتیاش با آن به خصوص دربارهی اوضاع سیناء و ممانعت از بمبگذاریها در این منطقه افزایش یافته است. همچنین نظامیان مصری حماس را یک تهدید میدانند به همین خاطر تلاشهای خود برای بستن مرزها بین سیناء و نوار غزه و نیز تخریب کانالها را دو چندان کردهاند.»[8] اما طبق برخی گزارشها تنها قاهره با حمله به غزه موافقت نکرده بلکه ریاض و دبی نیز به شدت مشتاق چنین حملهای بودهاند. در همین راستا در 20 جولای جاری، شائول موفاز، سیاستمدار اسرائیلی در سخنانی خواستار آن شد که عربستان و امارات نقش خود در «خلع سلاح حماس و گروههای دیگر مقاومت» را برعهده گیرند. موفاز که با کانال ده اسرائیل گفتگو میکرد گفت: «بعید است ارتش اسرائیل به تنهایی حتی با توسل به زور بتواند نوار غزه را خلع سلاح کند هرچند اگر تصمیم بگیرد بار دیگر آن را اشغال نماید. از این رو به منظور تحقق این هدف نیازمند یک طرح فراگیر دیپلماتیک، سیاسی و اقتصادی هستیم. لذا در شرایط کنونی در توان عربستان و امارات است که با تأمین کمکهای لازم برای اجرای این پروژه نقش مهمی در خلع سلاح غزه بازی کند.»[9] در واقع، هدف اصلی آن بود که ارتش اسرائیل توانمندیهای نظامی حماس را از بین ببرد پس از آن مصر و عربستان و تشکیلات خودگردان برای پر کردن خلأ ناشی از شکست حماس در غزه حکومت جدیدی را در غزه به قدرت رسانده و ترتیبات امنیتی جدیدی را برقرار سازند. برخی نویسندگان فلسطینی نیز از طرح ریاض سخن میگویند که طی آن ابومازن نیروهای خود را به گذرگاه رفح ارسال میکند تا دورهی جدیدی که عنوان آن خلع سلاح «حماس» و «جهاد» نام دارد، آغاز شود و عربستان و امارات نیز تأمین تمامی هزینههای این مأموریت را برعهده میگیرند. زمانی که اسرائیل غزه را خوب ویران کرد، آنگاه عربستان سعودی و امارات و کویت به میدان آمده و آمادگی خود برای جبران بخشی از آسیبهای وارده به غزه را اعلام خواهند کرد.[10] البته با مقاومت جسورانهی مردم غزه هیچکدام از این طرحها تاکنون به نتیجهی مطلوب نرسیده است. در مجموع به نظر میرسد که مصریها به این نتیجه رسیدهاند که متحد شدن با اسرائیل اهداف کلانتر ایشان را با کنار زدن حماس، بالا بردن امنیت در صحرای سیناء و از میان بردن نقشآفرینی دیگر بازیگران منطقهای از جمله قطر، ترکیه و ایران، بهتر برآورده خواهد کرد.
3. ارزیابی عملکرد سیسی در جنگ غزه؛ اشتباهات مهلک
با گذشت چند روز از آغاز حملات رژیم صهیونیستی به باریکهی غزه در 8 جولای 2014، مقامات مصر سکوت خود را شکسته و در 14 جولای ابتکاری را برای میانجیگری به منظور برقراری آتشبس میان حماس و اسرائیل مطرح کردند. متن طرح پیشنهادی مصر ضمن تأکید بر لزوم آتشبس، از اسرائیل و حماس میخواست که به تفاهمات سال 2012 باز گردند اما حماس اعلام کرد که اسرائیل به تعهدات پیشین خود عمل نکرده است. حماس همچنان خواهان بازگشایی گذرگاه رفح و رفع کامل محاصرهی غزه شد اما مصریها شروطی را بر جنبش حماس وضع کردند از جمله آنکه تشکیلات خودگردان رامالله ادارهی امور گذرگاه را به عهده بگیرند و گذرگاه برای همیشه باز نباشد. حماس اما این شروط را نپذیرفت. در مقابل اسرائیل موافقت خود با طرح مصر را اعلام کرد. اما سیسی رئیس جمهور جدید همچنان سکوت پیشه کرده بود، تا اینکه بالأخره با افزایش فشار افکار عمومی و بالا رفتن آمار شهدای فلسطینی، پس از 15 روز سکوت، سیسی 23 جولای مجبور شد در خصوص حملات اسرائیل به غزه موضعگیری کند. وی در سخنان خود بر نقش محوری مصر در مسألهی فلسطین تأکید کرد. اما در عین حال وی مصیبت وارده به مردم غزه را بسیار تنزل بخشید گویی که اساساً اتفاق خاصی نیفتاده است. سیسی در این سخنرانی با نادیده گرفتن غصب سرزمین فلسطینیان و تهاجمهای مکرر، ترور، گسترش شهرکسازیها، گرفتن اسیران و محاصرهی مردم غزه، تمایل خود را به پذیرش روایت اسرائیلی مبنی بر ربایش سه اسرائیلی و نقش آن در وقوع جنگ نشان داد. وی تلاش کرد تا در این سخنرانی بیطرف بماند از این رو به جای استفاده از تعبیر «تهاجم» از تعابیری چون «بحران» استفاده کرد. سیسی همچنین به صورت غیرمستقیم اشاره کرد که سرگرم شدن مصر به مسألهی فسلطین علت اصلی ضعف و عقبماندگی اقتصاد مصر است. افزون بر این سیسی در اظهاراتش با تفکیک قائل شدن بین مردم غزه و حماس، در سودمندی گفتمان مقاومت تشکیک کرده و مدعی شد که در طول 30 سال گذشته نتیجهی مطلوب را به همراه نداشته است حال آنکه ضربهی اصلی به مسألهی فلسطین زمانی وارد شد که مصر پس از جنگ 1973 از نزاع با رژیم صهیونیستی دست کشید و پس از آن انور سادات در 1979 توافق کمپ دیوید را به امضا رساند.[11] این کمتوجهی به مسألهی فلسطین بار دیگر در سخنرانی عبدالفتاح سیسی تکرار شد. این بار وی که 25 جولای در مراسم شب قدر سخن میگفت، در سخنان 20 دقیقهای خود هیچگونه اشارهای به تهاجم اسرائیل علیه غزه نکرد. همانگونه که ناظران میگویند سیسی به دلیل مخالفت با اخوانالمسلمین، خواهان شکست حماس به وسیلهی اسرائیل است و پیشنهاد آتشبس سیسی نیز در همین راستا صورت گرفته بود. مصریها نمیخواهند به هیچ وجه شاهد پیروزی حماس در این درگیری باشند. همانگونه که میشل دن کارشناس مسائل مصر میگوید: «مهمترین چیز برای دولت مصر این است که آنها در نهایت به مسئول اصلی غزه تبدیل نشوند و بالأخره گذرگاه رفح در جنوبیترین قسمت غزه به مصر برای همیشه باز نشود.»[12] در مقابل حماس نیز به نظام جدید به عنوان یک واسطه قابل اعتماد و بیطرف نمینگرد. از یک سال قبل و از زمان سختگیری شدید سیسی بر اخوانالمسلمین مصر خود به بخشی از این درگیری تبدیل شده است. وقتی مصر پیشنهاد آتشبس را مطرح کرد، اسرائیل بلافاصله آن را قبول و حماس رد کرد. معمولاً در گذشته، مصریها کموبیش واسطهی هر دو طرف درگیری میشدند. اما حالا به نظر میرسد این پیشنهاد به هیچ وجه با حماس هماهنگ نشده است، اما اول با اسرائیلیها هماهنگ شده و بعد اعلان شده بود. احتمالاً مصریها امید داشتهاند که حماس وادار به پذیرفتن آن خواهد شد، اما حماس چنین کاری نکرد.[13] ابتکار سیسی را از منظر دیگری نیز میتوان تحلیل کرد. این ابتکار با هدف تقویت موقعیت سیسی در مصر و تصدیق روایت «مصر قوی» در عرصهی بینالملل و با تشویق آمریکا مطرح گردید. هدف مقامات مصری آن بود که با این ابتکار- چه پذیرفته شود چه نشود- مشروعیت اقدامات سیسی را علیه گروههای اسلامگرا در مصر، به خصوص متحد حماس، یعنی اخوان المسلمین، افزایش دهند. ابتکار غزه در صورت موفقیت همچنین موقعیتی را برای سیسی فراهم میکرد تا به عنوان واسطه در سایر توافقات در آینده، از جمله در فضای بحرانهای سوریه و عراق، مداخله کند که این مسئله رهبری منطقهای مصر را مورد تأیید قرار میداد. سیسی در انتخابات ریاست جمهوری وعده داده بود که نقش رهبری مصر در خاورمیانه را احیا خواهد کرد. رئیس جمهور مصر باید به مردم خود نشان میداد که او واقعاً رهبر با نفوذی است. او همچنین آرزو دارد خودش را در عرصهی بینالمللی ثابت کند. از این گذشته، مصر از دیرباز اغلب نقش واسطهای را برای حل مشکلات میان فلسطینیها و اسرائیلیها ایفا کرده است.[14] مصر همچنین نگران آن بود که نیروهای دیگر منطقهای از جمله قطر و ترکیه خلأ ناشی از سکوت مصر در قبال جنگ غزه را پر کنند. همچنین تلاش برای ایفای نقشی منطقهای میتوانست پوششی برای انبوه مشکلات داخلی مصر فراهم کند. به هر حال مصریها پیشنهاد طرح آتشبس را در هر صورت برای خود برد- برد میدانستند. این چیزی است که استیوان کوک نیز بر آن تاکید میکند: «اسرائیلیها در حال سرکوب حماس (و غزه) هستند و مصریها گمان میکنند این جنگ هزینهای برای مصر ندارد. در میانهی این طوفان، رئیس جمهور جدید، در اقدامی شبیه به عملکرد مردان عالم سیاست، طرح یک آتشبس را پیشنهاد میدهد. اگر مبارزان آن را قبول کنند، وی پیروز میشود. اگر رد کنند- چنانکه حماس چنین کرد- باز هم سیسی پیروز میشود.»[15] البته کوک معتقد است استراتژی سیسی میتواند نتیجهی عکس دهد. مبارک در حملهی سال 2006 اسرائیل به لبنان دست به اقدام مشابهی زد؛ از این حمله حمایت کرد با این باور که ارتش اسرائیل میتواند حزبالله را به زانو درآورد و زمانی که اسرائیلیها کاری از پیش نبرده و شمار بسیاری از مردم بیگناه و غیر نظامی لبنان را به قتل رساند، به لحاظ سیاسی آسیب خورد. با حاصل شدن این نتیجه، مطبوعات به شدت از او انتقاد کردند و افکار عمومی به شدت از او خشمگین شد، لذا در اقدامی مذبوحانه و عاجزانه، برای آنکه نشان دهد مصر از مردم لبنان حمایت میکند، پسر خود جمال را با یک هواپیما سرشار از بستههای کمکی رژیم به بیروت فرستاد.[16] با توجه به تبلیغات گسترده بر ضد اخوانالمسلمین و حماس، که بخشی از مشروعیت سیسی بر آن استوار شده است، خشونت در غزه هم منافع سیاسی و هم اهداف کلی وی را تأمین میکند. به هر حال این برای سیسی خطرآفرین هم هست. تغییر و تحولی مشابه ممکن است محاسبات سیسی را در غزه به همین نحو بر هم بزند. مقامات مصری تلاش میکنند تا با تشدید احساسات ضد حماسی خود، مشروعیت اخوان المسلمین را نیز تضعیف کنند، اما این به هیچ وجه اتحاد میان بسیاری از مصریها با فلسطینیها را از بین نمیبرد. شاید برخی از مصریها از اخوان ناراضی باشند، اما همین افراد از اسرائیل متنفرند. با گسترش عملیات اسرائیل به ویژه اقدام به حملهی نظامی زمینی و کشته شدن شمار بیشتری از مردم غیرنظامی، تبانی سیسی با اسرائیل روز به روز برای مردم مصر غیر قابل دفاعتر و غیر قابل توجیهتر میشود. شاید نگرانی نسبت به از دست دادن پایگاه اجتماعی و کاستن از بدبینی مردم بود که سیسی مجبور شد گذرگاه رفح را به مدت سه روز باز کرده و اجازهی ورود برخی کمکهای دارویی و غذایی به غزه را صادر کند. اما با این حال چنین اقدامات محدودی در نگرش کلی مردم مصر که همدلی زیادی با فلسطینیان دارند، تأثیر اندکی دارد و اگر سیسی در برخورد با مسألهی فلسطین این چنین منفعلانه و پیرو خط مشیهای تلآویو، واشنگتن و ریاض عمل کند، روز به روز بر مخالفانش افزوده و از حامیانش کاسته خواهد شد.
نتیجهگیری
تهاجم سوم اسرائیل به غزه آزمون دشواری برای حکومت السیسی است که تاکنون از آن سربلند بیرون نیامده است. نظام مصر بسیار منفعلانه عمل کرده و خصومت آشکار خود با مقاومت اسلامی را نشان داده است. سیاست خارجی مصر همچنان در پارادایم سابق قرار دارد که همگرایی با منافع راهبردی اسرائیل و آمریکا و کشورهای حاشیهی خلیج فارس ویژگی بارز آن است. طبعاً چنین وابستگیایی بر خلاف آرمانها و شعارهای استقلالطلبانه و ضداسرائیلی و ضدآمریکایی انقلاب مصر است که تداوم چنین روندی در درازمدت زمینه را برای مخالفتهای بیشتر با حکومت سیسی و احتمالاً انقلابی دیگر فراهم خواهد کرد.
[1] تقدير استراتيجي (68): مستقبل العلاقات المصرية الفلسطينية بعد الانتخابات المصرية، مرکز الزیتونة للدراسات و الاستشارات، جولای 2014، به آدرس زیر:
http://www.alzaytouna.net/permalink/71611.html
[2] نعمانی، صالح، «توازن الرعب: مآلات الحرب الثالثة على غزة»، مرکز الجزیرة للدراسات، 22 یولیو 2014، به آدرس زیر:
http://studies.aljazeera.net/reports/2014/07/20147229328117947.htm
[3] «انتخابات مصر بذر انقلاب بعدی را افشاند»، اشراف، 5 خرداد 1393 به آدرس زیر:
http://goo.gl/vwRnKR
[4] «سیسی و چالش صحرای سیناء»، اشراف، 5 خرداد 1393 به آدرس زیر:
http://goo.gl/qjhJUX
[5] «السيسي وافق على ضرب غزة وأرسل مدير مخابراته للتنسيق مع إسرائيل»، وطن، 8 یولیو 2014 به آدرس زیر:
http://goo.gl/Z8FcSZ
[6] «موقع إسرائيلي: الملك عبد الله، السيسي ونتنياهو يديرون الحرب على غزة»، جریدة الصفوة، 26 یولیو 2014 به آدرس زیر:
http://goo.gl/kVWhgx
[7] «السيسي وافق على ضرب غزة وأرسل مدير مخابراته للتنسيق مع إسرائيل»، وطن، 8 یولیو 2014 به آدرس زیر:
http://goo.gl/Z8FcSZ
[8] « السيسي وافق على ضرب غزة وأرسل مدير مخابراته للتنسيق مع إسرائيل»، وطن، 8 یولیو 2014 به آدرس زیر:
http://goo.gl/Z8FcSZ
[9] « موقع إسرائيلي: الملك عبد الله، السيسي ونتنياهو يديرون الحرب على غزة»، جریدة الصفوة، 26 یولیو 2014 به آدرس زیر:
http://goo.gl/kVWhgx
[10] همان.
[12] «اندیشکده بنیاد کارنگی: پیشنهاد آتشبس مصر برای به انزوا کشاندن حماس بود نه حل مسئله فلسطین»، خبرگزاری تسنیم، 5 مرداد 1393 به آدرس زیر:
http://www.tasnimnews.com/Home/Single/441672
[13] همان.
[14] «اندیشکده بنیاد کارنگی: چرایی تلاش السیسی برای آتش بس میان حماس و اسرائیل» خبرگزاری تسنیم، 3 مرداد 1393 به ادرس زیر:
http://www.tasnimnews.com/Home/Single/440810
[15] « اندیشکده شورای روابط خارجی: قاهره هرگز میانجی میان اسرائیل و فلسطین نبوده/ السیسی از حمله اسرائیل به غزه سود میبرد»، خبرگزاری تسنیم، 2 مرداد 1393 به آدرس زیر:
http://mobile.tasnimnews.com/fa/%D8%AE%D8%A8%D8%B1/1393/05/02/441569
[16] همان.