موضوع یهودیسازی رژیم صهیونیستی را میتوان با گذر از لایههای معماگونهی کتاب «دولت یهودی»؛ نوشتهی «تئودور هرتزل» و کنفرانس «بال» در 1897م جستجو نمود که در پی آنها، موضوع ایجاد کشور یهودی تحت عناوینی همچون «وعدهی الهی»، «بازگشت مقدس» و «فلسطین؛ سرزمینی بدون مردم برای یهودیان؛ مردم بدون سرزمین»[1] تبلیغ گردید و اکنون با اقدام اخیر کابینهی نتانیاهو؛ یعنی تصویب پیشنویس لایحهی یهودیشدن رژیم صهیونیستی، بیشتر از پیش میتوان به سه محور سامان یافتن جعلی این رژیم پی برد:
نخست تلاشهای مستمر بورژوازی یهودی و در پی آن، تبلیغات گستردهی رسانههای وابسته به این بورژوازی، دوم؛ نقش امپریالیسم غربی و مسیحی در خروج یهود از دامان مسیحیت و سوم؛ غیرمذهبیبودن و نژادپرست بودن رژیم صهیونیستی. در حقیقت این اقدام را باید آب سردی بر پیکر بیجان چارچوبسازیِ اندیشهایِ بانیانِ اولیهی این رژیم تعبیر نمود، چرا که تمامی مفروضات به ظاهر مذهبی و الهیِ رژیم صهیونیستی را بیش از پیش و حتی نزد حامیان آن افشا کرد.
قدرتهای مرکزگریز رژیم صهیونیستی عبارتند از: 1- زبان، 2- شکاف شرقیتبار- غربیتبارها و 3- شکاف مذهبیها و غیرمذهبیها. جمعیت یهودی رژیم صهیونیستی از صد و دو کشور مختلف آمدهاند و طبیعی است که با وجود تمام تلاشهای گسترده برای ملتسازی و احیای زبان عبری، اکنون رژیم صهیونیستی یک رژیم چندزبانه باشد. طبقاتیبودن جامعهی رژیم صهیونیستی نیز همواره مورد بحث و مجادله بوده است[2]. در چنین شرایطی، قانون نژادپرستانهی اخیر در خصوص یهودیشدن رژیم صهیونیستی که توسط تنی چند از اعضای تندروی «کنست» شامل «زئیف الکین» و «ایلیت شاکید» با مشارکت «رابرت التوف»؛ تنظیم شد، در نشست هفتگیِ کابینهی این رژیم تصویب گردیده است.
اهداف لایحهی یهودیسازی
ترس از شناسایی دولت فلسطین: موافقت برخی از پارلمانهای اروپایی با بهرسمیت شناختن فلسطین، روال گستردهی عضویت این کشور در معاهدات جهانی و منطقهای، اقدام قابل توجه مجمع عمومی سازمان ملل در سال 2012م در راستای شناسایی فلسطین و احتمال تشکیل سفارتخانه این کشور، یک هشدار جدی برای آیندهی راهبردی رژیم صهیونیستی است، چرا که این امر علاوه بر آثار سیاسی، نتایج حقوقی بزرگی برای فلسطین به ارمغان خواهد آورد.
یکی از آثار حقوقی شناسایی جمعی فلسطین، مسؤلیتسازی برای شورای امنیت به منظور تضمین تمامیت ارضی فلسطین و کنترل رفتار رژیم صهیونیستی به ویژه در راستای خروج از سرزمینهای اشغالی است. به علاوه مصونیت بینالمللی مقامات دولت فلسطین، منع توسل به زور علیه سرزمین یا استقلال این کشور، حق دفاع مشروع فردی و جمعی در برابر حملههای مسلحانه، منع مداخله در امور فلسطین، حق اعمال حاکمیت سرزمینی و اعمال صلاحیت جهانی در مورد جنایات بینالمللی، عضویت در سازمانهای بینالدولی و معاهدات بینالمللی، دادخواهی و دسترسی به محاکم بینالمللی از دیگر پیامدهای این شناسایی است[3]. لذا از دیدگاه صهیونیستها با یهودیسازی رژیم صهیونیستی و جلوگیری از ورود فلسیطینیان به خاک سرزمینهای اشغالی و نیز اخراج فلسطینیان بدون لحاظ جنبههای حقوقی رسمیت یافتن فلسطین، میتوان از شدت روند شناسایی جمعی کشور فلسطین کاسته و همانند گذشته به جنایات، مداخلات و تجاوزات ادامه داد.
کسب آرای افراطیون یهودی در انتخابات آیندهی پارلمانی: این موضوع نیز یکیدیگر از اهداف نتانیاهو بوده است، چرا که احزاب راستگرا نتوانستهاند افکار عمومی را برای انتخابات بعدی با خود همراه سازند و بهعلاوه آنها با انجام جنایات بسیار در جنگ 51 روزه و پرداخت هزینههای قابل توجه، عملا خلا امنیت داخلی رژیم صهیونیستی را آشکار نمودهاند. علاوه بر آن همانطور که برخی از اعضای دولت ائتلافی بنیامین نتانیاهو هشدار داده بودند، سماجت در تصویب این لایحه در کنست، در حقیقت موجب اضمحلال دولت ائتلافی و برگزاری انتخابات پارلمانی پیش از موعود خواهد شد. لذا سران دولت جعلی اسرائیل با طرح یهودیسازی به دنبال آن هستند که آرای اردوگاه راست «لیکود» و «اتحاد ملی»[4] را کسب نمایند.
بهرهبرداری از تحولات منطقه: از دید نخبگان رژیم صهیونیستی، وقوع سه مسئلهی ذیل در خاورمیانه از جهات مختلف منجر به در سایه ماندن موضوع تصویب لایحهی یهودیسازی شده و باعث شده تا توجه جامعهی بینالملل کمتر به آن معطوف گردد: 1- موضوع مذاکرات هستهای ایران که در ارتباط با امنیت تلآویو تعریف میشود، 2- مسئلهی داعش و 3- عنوانشدن احتمالی طرح دو دولت در روند مذاکرات صلح که برخی از کشورهای عربی منطقه نیز از آن حمایت میکنند.
در حقیقت دولت نتانیاهو به دنبال کسب حمایت و امتیازگیری از دول غربی در صورت رسیدن این دولتها به یک توافق احتمالی با تهران میباشد و لذا با پررنگ شدن موضوع مذاکرات به دنبال بهرهبرداری ابزاری از غرب بوده و از طرفی با ناآرام پنداشتن اوضاع خاورمیانه ناشی از فعالیتهای داعش، به دنبال یک فرصت تاریخی برای خود است. این در حالی است که تحولات اخیر در سرزمینهای اشغالی ریشه در ماهیت وجودی رژیم صهیونیستی داشته و از طرفی مسائل منطقهای هرگز باعث کاهش فشار افکار عمومی و سیاسی منطقه در جهت افزایش مشروعیت رژیم صهیونیستی نشده است و حتی در نگاه امنیتی، ایران نیز که به دنبال رسیدن به توافق با غرب میباشد، همانند گذشته موضوع فلسطین و انتفاضه را به عنوان مسئلهی اول جهان اسلام پیگیری نموده است.
ترس از برهمخوردن تعادل جمعیتی یهودیان با غیریهودیان: تحولات جمعیتی فلسطین از جمله مسائلی است که باعث نگرانی صهیونیستها شده و موضعگیریهای متفاوت آنها را به دنبال داشته است. بعد از آنکه در سال 2004م جمعیت رژیم صهیونیستی به کمترین میزان خود نسبت به سالهای قبل رسید و در سال 2006م تنها به دنبال افزایش مهاجرت یهودیان تعادل جمعیتی میان یهودیان و فلسطینیان برقرار شد، راستگرایان افراطی برای جبران این خلا امنیتی، بار دیگر طرح یهودیسازی سرزمینهای اشغالی را در اولویت راهبردی خویش قرار دادند. شمار مسلمانان ساکن رژیم صهیونیستی در آغاز سال 2003م یک میلیون و 37 هزار نفر بود که 15% مجموع جمعیت این رژیم را تشکیل میداد. بر پایهی پیشبینیها، شمار جمعیت مسلمانان تا پایان سال 2020م به یک میلیون و 677 هزار نفر افزایش مییابد که این تعداد 19% مجموع ساکنان رژیم صهیونیستی را تشکیل خواهند داد.
از طرفی در سال 2002م، بیش از 35 هزار نوزاد مسلمان در «رژیم صهیونیستی» به دنیا آمدند که 26% مجموع زادوولد آن سال این رژیم را تشکیل میداد. همچنین جمعیت مسلمانان رژیم صهیونیستی، جوان است؛ 42% آنان زیر 15 سال هستند و افراد 65 ساله به بالا 3% درصد مجموع جمعیت مسلمانان ساکن «رژیم صهیونیستی» را تشکیل می دهند. در مقابل تنها 26% درصد جمعیت یهودیان رژیم صهیونیستی جوان میباشند و جمعیت یهودیان 65 سال به بالای رژیم صهیونیستی به 12% میرسد. همچنین مسلمانان ساکن رژیم صهیونیستی در مجموع 173 هزار خانوار هستند که 9 درصد مجموع خانوادههای رژیم صهیونیستی را تشکیل میدهد. بر این اساس میانگین تعداد افراد خانوادههای مسلمان در رژیم صهیونیستی به 5/4% و میانگین تعداد افراد خانوادههای یهودی به 3/1% میرسد[5].
گزارش مرکز مطالعات استراتژیک «بیگین- سادات» بیان میکند که جمعیت فلسطینیان دست کم هر ۲۵ سال و جمعیت یهودیان هر ۵۸ سال دو برابر میشود[6]. همچنین مرکز آمار رژیم صهیونیستی اعلام کرده است: این کم ترین آمار از سال 1989م تاکنون بوده است. میانگین مهاجرت یهودیان به رژیم صهیونیستی در سه سال اخیر مشابه آمار مهاجران در سالهای دههی هشتاد بود. در آن زمان میانگین مهاجرت یهودیان به سرزمینهای اشغالی سالیانه 9 الی 20 هزار نفر بود، اما در سالهای دههی نود؛ یعنی از سال 1990م تا 1999م حدود 956 هزار یهودی وارد فلسطین شدند. بیشترین مهاجرت یهودیان به سرزمینهای اشغالی در سال 1990م رخ داد که در آن سال حدود 200 هزار یهودی به رژیم صهیونیستی مهاجرت کردند. همچنین براساس اطلاعات منتشر شده از سوی سازمان سیا، حدود یک میلیون و 600 هزار نفر از ساکنان رژیم صهیونیستی مستعد و متمایل به بازگشت به سرزمینهای آبا و اجدادی خود در روسیه، اروپای شرقی و اروپای غربی هستند[7].
افراطیون در رژیم صهیونیستی بر آن هستند كه با پيش دستي در تصاحب قدس، اخراج ساكنين فلسطيني از این شهر، شناسايي دولت يهود و اخراج فلسطينيهای ساکن در اراضي اشغال شده سال 1948م -كه بالغ بر يك ميليون و هشتصد هزار نفر هستند- بهعنوان يك سد در برابر دولتمردان سازشكار فلسطینی قرار گرفته و مانع روند رو به رشد شناسايي دولت مستقل فلسطينی گردند و از سوي ديگر يك قدم به تحقق كامل دولت نژادپرست يهود نزديك شوند[8].
پیامدهای لایحهی یهودیسازی
اعتراف به آپارتایدی بودن رژیم صهیونیستی و نفی ارزشها: صهیونیسم سیاسی علیه یهودیانی که یهودیت را بهعنوان یک مذهب تعریف میکنند، مبارزه میکند. از دیدگاه صهیونیسم سیاسی، یهودیان قبل از هر چیز یک قوم هستند و از این رو یهودیان غیر قابل ادغام و جذب در ملتهای دیگر میباشند و باید در یک سرزمین خالی و بیمدعی مستقر شوند. مفهوم خالی و بیمدعا بودن سرزمین در اینجا گویای این مطلب است که نباید به مردم بومی اهمیت داد و آنها را به حساب آورد. صهیونیستها با استناد به کتاب تلمود، معتقدند که ارواح یهود از ارواح دیگر افضل است، زیرا ارواح یهود جزئی از خداوند میباشند.
خصیصهی نژادپرستی صهیونیستها باعث شده که هیچگاه غیر از خود را قبول نکنند و براساس همین خصایص در هر جای دنیا که باشند، موجبات آزار و اذیت همسایگان خود را فراهم مینمایند. جنبش صهیونیسم جهانی در تمام دنیا، شعار عدم سلطهی قومی بر قوم دیگر و برابری و مساوات را سر میداد تا افکار عمومی را با خود همراه سازد، اما همین که تعداد یهودیان در فلسطین افزایش پیدا کرد، صهیونیستها شعارهای خود را دگرگون کرده و مدعی شدند که یهودیان تنها گروهی هستند که میتوان آنها را فلسطینی دانست. از این رو، از همان زمان تبعیض بین اعراب فلسطینی و یهودیان صهیونیست آغاز شد و اقدامات گستردهای در خصوص اخراج فلسطینیان از وطنشان صورت گرفت[9].
رژیم صهیونیستی که همواره خود را با ارزشها و معیارهای غربی تفسیر میکند، اکنون در تقابل با بدیهیترین این ارزشها قرار گرفته است. بر این اساس نتانیاهو که در سال 2011م ادعا کرد: «رژیم صهیونیستی تنها رژیم خاورمیانه است که همان ارزشها و منافع اروپا را دارد»[10]، در پارداوکسی سراشیبوار قرار خواهد گرفت، چرا که از یک طرف ارزشهای حامیان خود را به تمسخر گرفته و افکار عمومی غرب را به سمت پذیرفتن آپارتایدی بودن این رژیم خواهد کشاند و از طرف دیگر متحدان غربی خویش را دچار سردرگمی خواهد نمود.
«دوف حنین»؛ یکی از نمایندگان حزب کمونیست رژیم صهیونیستی در این رابطه معتقد است: «نتانیاهو با این قانون سعی دارد نژادپرستی را نهادینه کند و در چنین شرایط حساسی، افزایش فشار بر فلسطینیها را به جای گفتوگو با آنها انتخاب کرده است تا قومیت یهودی را بهعنوان جایگزینی برای ارزشهای دموکراتیک بر جامعهی رژیم صهیونیستی تحمیل نماید و علاوه بر این نزاع و درگیری و رفتارهای نژاد پرستانه تقویت خواهد شد».[11]
از سوی دیگررژیم صهیونیستی از طریق تصویب این قانون به دنبال تعریف صهیونیسم و مشخص کردن ماهیت قومیتی آن بهعنوان رژیمی قومیتی متعلق به قوم یهود و نه دیگر ملتها و تثبیت ارزشهای یهودی آن در قانون است که پیامدهای خطرناکی برای فلسطینیان داخل سرزمینهای اشغالی و آیندهی آنها در سرزمین و میهن اشغالشدهی آنها خواهد داشت.
پیدایش متوالی انتفاضه و عملیات شهادتطلبانه: برانگیختن خشم جهانی و شعلهور کردن نفرت مسلمانان در موضوع فلسطین در شرایطی صورت میپذیرد که بسیاری از دولتهای عربی نسبت به تحولات غزه و موضوع فلسطین سکوت نمودهاند و تعمدا به بیتفاوتی و انفعال در این باره میپردازند. با این وجود، لایحهی یهودیسازی سرزمینهای اشغالی فلسطین نزد افکار جهانیان بهویژه مسلمانان چنان اهمیت یافته که از آن بهعنوان «یوم النکبة دوم» یاد میکنند.
درحالی که این روزها صحبت از انتفاضهی سوم میشود، طرح این لایحه، چهرهی شعلهورتری به این حرکت خواهد داد و این موضوع از این جهت اهمیت دارد که انتفاضه و عملیاتهای شهادت طلبانه در رژیم صهیونیستی به تشدید بحران احساس ناامنی در میان یهودیان ساکن سرزمینهای اشغالی میانجامد؛ بهطوری که برخی از مهاجران جدید الوورد دیگر نمیتوانند مشکلات، عواقب و خطرات باقی ماندن در رژیم صهیونیستی را تحمل کنند. از طرف دیگر به علت نبود عمق استراتژیک برای رژیم صهیونیستی در منطقه، وجوه تزلزل بر شانههای امنیت محور تلآویو، دو سطح داخل و خارج را به هم گره میزند تا بافت بیسامان نبود شاکلههای اجتماعی منسجم را بیش از پیش آشکار نماید. این در حالی است که به علت هزینههای بسیار تلآویو برای مقابله با انتفاضهها، سطح تسهیلات اجتماعی بهخصوص برای حمایت از خانواده ها پایین آمده که خود زیر بنای از هم گسیختگی نظم اجتماعی رژیم صهیونیستی است.
کاهش مهاجرت: با نگاهی به میزان مهاجرت به رژیم صهیونیستی و کاهش یافتن آن، میتوان به ارتباط کاهش مهاجرت با شتاب یافتن انتفاضهها دست یافت. درسال 1999م مهاجرت یهودیان به سرزمینهای اشغالی 67 هزار نفر، در سال 2000م 52 هزار نفر، در سال 2001م 35 هزار و 300 نفر، در سال 2002م 18هزار و 500 نفر و در سال 2003م 12 هزار و500 نفر بوده است[12]. از این رو حرکت انتفاضه و عملیات شهادتطلبانه در پی خشم از طرح یهودیسازی، علاوه بر آنکه بعد داخلی امنیت رژیم صهیونیستی را نشانه میرود، منجر به کاهش مهاجرت یهودیان و حامیان آنها به رژیم صهیونیستی نیز خواهد شد. جالبتر آنکه علیرغم تلاش رژیم صهیونیستی برای به حاشیه راندن اعراب در سرزمینهای اشغالی، نه تنها اعراب ساکن را فعال تر نموده، بلکه منجر به مهاجرت معکوس یهودیان از اسراییل شده است.
بنابر گزارش نشریهی «فارین پالیسی» آمریکا، کمترین جمعیت صهیونیستهای مقیم خارج از کشور جعلی اسرائیل۷۵۰ هزار نفر، یعنی بیش از ۱۰% جمعیت کل رژیم صهیونیستی اعلام شده است. طی دههی نخست حیات رژیم صهیونیستی، شمار صهیونیستهای مهاجر به خارج ۱۰۰ هزار نفر گزارش شده بود، اما ادارهی مرکزی آمار رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۸۰م اعلام کرد که ۲۷۰ هزار صهیونیست به مدت بیش از یک سال مقیم خارج بودهاند که این میزان مهاجر، ۷% جمعیت کل رژیم صهیونیستی را شامل میشد و این آمار بعد از چند دهه از عمر این رژیم، رشدی کاملاً تصاعدی داشته است[13].
فرجام سخن
رژیم صهیونیستی با طرح پیشنویس یهودیسازی خود، تحولات شرق خاورمیانه را وارد فاز بسیار پرتنشی خواهد نمود که از جهات مختلف قابل بررسی است. از یک طرف ما با اهداف تل آویو روبرو هستیم که در پی کاهش دادن نقش اعراب ساکن سرزمینهای 1948م، جلوگیری از برهمخوردن تعادل جمعیتی به نفع فلسطینیان، کسب آرای افراطیون یهودی در انتخابات آیندهی پارلمانی، امتیاز گرفتن از متحدان جهانی و منطقهای در صورت توافق نهایی در مذاکرات هستهای ایران و نیز طرح دو دولتی که برخی نخبگان عربی مطرح میکنند میباشد، اما پیامدهای این گذار تاریخی برای آنها بسیار ناگوارتر از گذشته خواهد بود که میتوان به مواردی نظیر مهاجرت معکوس و منفی به رژیم صهیونیستی، کاهش ضریب امنیت داخلی رژیم صهیونیستی، شروع دور جدید انتفاضهها و عملیات شهادتطلبانه، برانگیختن خشم جهانی، شعلهور شدن نفرت مسلمانان و مطرحشدن بیش از پیش آپارتایدی بودن رژیم صهیونیستی در منطقه و جهان اشاره نمود. در حقیقت رژیم صهیونیستی شتابان در مسیری در حال حرکت است و سرنوشت خویش را به موضوعاتی گره زده است که دامان امنیتی و وجودیاش را نشانه خواهند رفت؛ ضمن اینکه با فروپاشی کابینهی نتانیاهو، ما شاهد اولین پیامد این لایحهی نژادپرستانه هستیم.
——————————————-
پینوشتها و منابع
[1] – «اسرائیل زانگویل» در اواخر قرن نوزدهم میلادی خالق این شعار بود. برای آگاهی بیشتر بنگرید به:
حمید احمدی، ریشه های بحران در خاورمیانه،کیهان، 1388 ، ص41.
[2] – محمود دهقانی، بحران مشروعیت در نظام سیاسی اسرائیل، معاونت پژوهشهای سیاست خارجی/ گروه مطالعات خاورمیانه و خلیج فارس، فروردین 1383، ص 5.
[3] – نادر ساعد، راهبرد حقوقی دولت فلسطین: تکمیل شناسایی جمعی با عضویت در معاهدات جهانی، فصنامهی مطالعات فلسطین، بهار 1393، شماره 24، ص 41.
[4] – اتحاد ملی؛ ائتلاف بسیار افراطی دستِ راستی بوده که در می 1999م از سه حزب کوچک راستگرای افراطی «مولیدت»، «حیروت جدید» و «تکوما» تشکیل شد.
[5] – http://neighbors.persianblog.ir/post/21
[6] – http://did.ir/search/result.aspx? field1=subject&term: The Million Person Gap: The Arab Population in the West Bank and Gaza.
[7] – http://www.afkarnews.ir/vdcdzj0szyt05j6.2a2y.html
[8] – http://nedains.com/fa/news/308903
[9] – مرتضی شیرودی، حیات رژیم صهیونیستی در جغرافیای جهان اسلام، همشهری دیپلماتیک، تابستان 1393، شماره 83، صص 43- 39.
[10] – یهونتان لیس، «نتنیاهو: قد تسیر مصر وراء ایران»، هارتس، 7 فبرایر 2011.
[11] – http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930904000385
[12] – معاریو 13/1/2003.
[13] – http://www.hadinews.ir/?q=node/1740