از جمله نهادهای مدنی و موثر در جامعة مصر، تشکلهای دانشجویی هستند، بهطوری که نمیتوان از تاریخچة فعالیتهای دانشجویی درمصر چشم پوشید. ناگفته پیداست که یکی از بسترهای مهم در انقلابِ مردم مصر در 25 ژانویة 2011م، فعالیتهای دانشگاهی بودهاست. بنابراین ضمن اعتراف به این که انقلاب 25 ژانویه، یک انقلاب مردمی بود که در آن گروهها و نیروهای اجتماعیِ گوناگونی شرکت داشتند، باید اشاره داشت که این جوانان و جنبشهای اعتراضی جوان بودند که کلید شروع انقلاب را زدند. بهعنوان یک مصداق بارز، در زمان زمامداری حسنی مبارک، اجازه فعالیتهای دانشجویی تا به حدی بود که اجازه تجمعات اعتراضی دانشجویی و حتی به نمایش درآوردن کاریکاتور مبارک فراهم بوده است، لیکن این تجمعات و اعتراضات تنها در محدودة دانشگاهها مجاز بود و در خارج از محدودة دانشگاه بهشدت با آن برخورد میشد. از سوی دیگر در کنار گسترش این گونه فعالیتهای دانشجویی، نباید گسترش فناوری اطلاعات در سطح عامه جامعه مصر را نادیده انگاشت، چرا که این امر منجر به انتقال جنبشهای دانشجویی به سطح جامعه و خروج آن از محدودة دانشگاه به سطح خیابان میشدهاست. بهطور خلاصه، ویژگیهای جنبش جوانان در انقلاب مصر را در چند نکته میتوان خلاصه نمود:
1- فراتر بودن از چارچوبهای حزبی؛
2- انعطافپذیری؛
3- ائتلافی و فراایدئولوژیکی بودن؛
4- دسترسی به ابزارهای ارتباطی؛
5- دور بودن از مناصب حکومتی؛
6- مخالفت با الگوهای دموکراسی آمریکایی؛
7- نارضایتی اقتصادی؛
8- دور بودن از خواستههای صنفی.
هدف این نوشتار، اشاره به ریشههای انقلاب نیست، بلکه اهمیت جنبشهای جوانان و به ویژه دانشجویی در مصر مد نظر میباشد. در حال حاضر با وجود روی کار آمدن دولت موقت و کنترل اوضاع توسط ارتش، جنبشهای جوانان و دانشجویی کماکان یکی از نمادهای جنبش اعتراضی در دانشگاههای مصر هستند و در واقع در تحولات و اعتراضهای اخیر بستر اصلی را ایجاد کردهاند، به گونهای که یکی از تبعات برکناری حکومت «محمدمرسی» و روی کار آمدن دولت انتقالی، تقسیمبندی این جریانات به سه دسته میباشد که شاید تا پیش از این چندان باب نبودهاست. این سه گرایش عمدة دانشجویی عبارتند از:
1- حرکتهای دانشجویی که بعد از 30 ژوئن ضمن اعتماد بر نقشة راه صادره از سوی نیروهای مسلح، تائیدکنندة آن بودهاند و دفاع از نقش نیروهای مسلح و رئیس جمهوری «السیسی» را سرلوحة کار خویش قرار دادهاند، بهطوری که عملکرد ارتش در برکناری محمدمرسی را انقلاب دوم مینامند.
2-دانشجویان متمایل به جمعیت اخوانالمسلمین و مخالفین سرسخت نقشة راه و اقدامات ارتش. به طور قطع این گروهها عملکرد ارتش در برکناری مرسی را کودتا قلمداد میکنند.
3-حرکتهایی هم چون «6 آپریل» و «حرکة احرار» در رد اخوانالمسلمین و هم چنین ارتش در قبال عملکرد آن و مداخله در امور سیاسی، تاکید بر ضرورت دوری نیروهای امنیتی از نقشآفرینی در دانشگاهها، تاکید بر آزادی احزاب سیاسی و مشخصا مخالفت با قانون تظاهرات.
بررسی رفتار دولت انتقالی در برخورد همهجانبه با گروههای معترض دانشجویی در مقطع کنونی در کنار روند رو به رشد بمبگزاریها بهخصوص در اطراف دانشگاهها، محل تاملی برای پردازش سناریویی جهت ایجاد خفقان بیشتر در محیط دانشگاهها و اعمال بیشتر شرایط امنیتی بهویژه در ایام نزدیک به انتخابات ایجاد کردهاست.
در مقابل جریانات فوق، یکی از روشهای دولت موقت در نمایش آرامش و کنترل اوضاع داخلی مصر، حفظ نظم و آرامش دانشگاهها بوده است؛ امری که تاکنون جز بهوسیلة سرکوب و تشدید فضای امنیتی توسط دولت موقت میسور نشده است. همین امر به نوبة خود عاملی جهت رودررویی نیروهای امنیتی و پلیس با اعتراضات دانشجویی گردید که نمونههای آن را بهوفور و بهویژه در چند دانشگاه مهم همچون «عینالشمس»، «الازهر»، «فیوم»، «سوهاج» و «القاهره» میتوان مشاهده نمود. لذا یکی از مشکلات اساسی دولت آینده، تعیین نوع مواجهه با گروهبندیهای سیاسی در جامعه دانشجویی است.
بنابراین تبعات آن چه که در این اوضاع آشفتة مصر و تقابل نیروهای پلیس و امنیتی مصر با معترضان دانشجویی برآورد میشود را میتوان در چند بند خلاصه نمود:
1- روشنتر شدن جناحبندیهای سیاسی در قالبهای مختلف سیاسی؛
2- تشدید فعالیت اخوانالمسلمین و نظم بیشتر در سازماندهی دانشجویی؛
3- ضعیفشدن نظام آموزشی مصر که بهعنوان نمادی از نظممداری و آرامش مصر توسط حاکمان آن مطرح بود؛
4- تمرکز بیشتر نیروهای امنیتی بر تحولات درون جامعة دانشگاهی.
با توجه به موارد مذکور، میتوان ادامة فعالیتهای دانشجویی را این گونه برآورد کرد که یا به سمت استمرار و گسترش روز افزون اعتراضات خواهدرفت و یا این که این اعتراضات روندی فرسایشی و ابزاری به خود خواهد گرفت. بنابراین چند سناریوی محتمل در فراروی اعتراضات دانشجویی وجود خواهد داشت و اولین دسته آن مربوط به اعتراضات دانشجویان حامی اخوانالمسلمین خواهد بود و شامل موارد زیر میشود:
1- همکاری بین اخوانیها و حکومت مصر؛ نتیجه این امر قرار گرفتن اخوانالمسلمین در نقشة سیاسی مصر و باقیماندن در بازیگردانی سیاسی مصر است؛ چرا که اخوانیها به این نتیجه رسیدهاند که شاید بازگشت مرسی امری ناممکن باشد که با این حساب هدف از ادامه اعتراضات صرفا بهرهبرداری سیاسی میباشد. لذا شاید یکی از اهداف پنهانی سیاستهای اخوان از این قرار باشد که با ادامه اعتراضات خیابانی بتوانند حداقل جایگاهی را در نقشه سیاسی مصر کسب نمایند، بهطوری که شاهد حمایت بعضی از کشورهای منطقه از اخوان نیز بودهایم.
2- استمرار و گسترش تجمعات اعتراضی با تاکید بر بازگشت محمدمرسی به حکومت؛ در این صورت میتوان این گونه برداشت کرد که اخوانیها با ادامة اعتراضات خویش، قصد ایجاد اختلال در سیستم ادارة کشور را دارند و سعی میکنند تا نگذارند که حکومت آینده به ریاست جمهوری السیسی بتواند دوره زمامداری خویش را به سرانجام برساند. در این صورت این گونه استنتاج میگردد که هدف اصلی اخوان ادامة حیات سیاسی ولو به شرط ادامه درگیریها است.
همانطور که گفته شد، دومین گروه در رابطه با تشکلات دانشجویی، گروههایی همچون جوانان «6 آپریل» و «حرکةالاحرار» و… هستند. سناریوهای محتمل برای این گروهها از قرار زیر میباشد:
1- مشروط نمودن ادامة کمکهای مالی آمریکا در خصوص حرکت به سمت یک دولت منتخب و دموکراتیک و تاکیدات اتحادیه اروپا مبنی بر رعایت حقوق شهروندی و جامعه خبرنگاران بهویژه پس از بازداشتهای اخیر چندی از فعالان 6 آپریل و ا حکام صادرة دادگاه برای آنان.
2- رفتار رسانههای مصر در نوع مواجهه با معترضین خیابانی، یک تقسیمبندی دو گانه است؛ به این صورت که اخوان را مصداق کامل یک سازمان تروریستی و سایر معترضین را در قالب معترضین رفتارهای ارتش قلمداد میکنند؛
3- نیازمندی کنونی السیسی به برقراری ثبات نسبی به هر طریقی؛
4- با نگاه به آینده، نیازمندی السیسی در پردازش حکومتی که نیازمند جلب نظر جوانان است.
این گونه برآورد میشود که این گروه از جوانان و تشکلات دانشجویی در آینده به ابزاری جهت ترویج دموکراسیِ مطلوب حکومت تبدیل خواهند شد؛ نوعی از دموکراسی که شاید در آن نقش خواستههای اولیه انقلاب 25 ژانویه 2011م بسیار کمرنگتر و چه بسا که تغییر مسیر داده باشد، کمااینکه تغییر جهت در خواستههای انقلاب 25 ژانویه را در قالب گسترش موج بمبگذاریها، حملات تروریستی، افزایش قیمت انرژی و افزایش فقر و بیکاری در مصر مشاهده میکنیم. به عبارت دیگر اگر در زمان محمدمرسی یکی از مطالبات اصلی مردم مصر مشخص نمودن کیفیت ارتباط با اسرائیل بودهاست، اکنون اسرائیل در حاشیه امنی قرار گرفته است، به حدی که اکنون کار رسانههای مصری به تبلیغات برای گردشگری در اسرائیل و سرباز شدن زنان مصری در ارتش اسرائیل رسیده است و توجهات گروههایی همچون انصار بیت المقدس به سوی نظام کنونی مصر جلب گردیدهاست.
در هر صورت نمیتوان انتظار داشت که پدید آمدن روحیة انقلابی در جوانان مصری به خاموشی بگراید. هر چند که دولت انتقالی با اعمال فشار بر جریانات معترض و برپایی دادگاههای فرمایشی سعی بر سرکوب و هدایت جریانات معترض دارد، اما همین امر به نوبة خود در درازمدت باعث تعمیق بینش سیاسی بین جامعة جوانان معترض و گسترش اختلاف با حکومت آینده خواهد شد.