مقدمه
با تداوم بحران سوریه و گسترش آن به سمت عراق، میزان افرادی که از کشورهای مختلف جهان به عنوان جهادگرا وارد این کشور میشوند، رو به فزونی گذارده است. محافظهکارترین تخمینهای موجود، میزان این تروریستها را حدود 12000 نفر برآورد میکنند. طبق این برآورد، جنگ داخلی در سوریه و عراق بیشترین تعداد تروریستهاي خارجی را در مقایسه با بحرانهای قبلی منطقه و جهان جذب کرده است. نکته جالب توجه این است که بخش زیادی از این تروریستها، از مهاجرين مسلمان مقيم کشورهای غربی بوده و راهی سوریه و عراق شدهاند. این واقعیت نهتنها دشواری رسیدن به یک راهحل سیاسی را برای بحران مزبور آشکار میسازد، بلکه حاکی از دستهای پشت پرده برخی از کشورهای غربی و منطقهای در تشدید بحرانهای خاورميانه است.
در ميان كشورهاي غربي، شهروندان منتسب به کشورهای اروپایی (فرانسه و بريتانيا) در رتبه نخست قرار دارند، و استرالیاییها و آمریکاییها در ردههای بعدی هستند. هرچند كه در بين کشورهای غربی، اتباع فرانسه و بریتانیا بیشترین میزان مداخله را در بحران سوریه داشتهاند.[1] اما با گسترش دامنه تحرك تروریستها به عراق، بر تعداد آمریکاییهایی كه به جمع تروریستهاي تكفيري پيوستند، نيز افزوده شده است، بهگونهای كه دست كم 100 تبعه آمريكايي در عضويت گروههای تروريستي فعال در منطقه هستند و خطر بالقوهای براي واشنگتن و ساير كشورهاي فرستنده محسوب میشوند.[2] با اين حال، فهم چرايي گسست شهروندان غربي (كه عمدتاً دورگه بوده و يا اصليتشان به يكي از كشورهاي اسلامي میرسد) از جوامع خود و پيوستن به گروههای تروريستي از جمله داعش، نيازمند حلاجي و بازبيني سیاستهای اجتماعي و همچنين سياست خارجي كشورهاي غربي است.
1- جهانیشدن فرهنگ و بحران هويت در غرب
جهانیشدن امری اجتنابناپذیر و تقریباً نیرویی غیر قابل مهار است. جهانیشدن به معناي افزایش، گسترش و تنوع پدیدهها در سطوح جهانی، منطقهای، ملی، فرو ملی و محلی میباشد. جهانیشدن از پدیدههای مهم عصر حاضر است که اختلاف نظرهایی در ماهیت، علل و پیامدهای آن وجود دارد. برخی از دانشمندان کوشیدهاند جهانیشدن را به عنوان مفهومی اقتصادی تعریف کنند، در حالی که جمعی دیگر به تبیین این مفهوم در چارچوب کلي فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و زیستمحیطی اخیر پرداختهاند.[3] در اين ميان، بعد فرهنگي آن از اهميت قابل ملاحظهای برخوردار است.
جهانیشدن فرهنگ با طرح مجدد هویتهای قومی و مذهبی، انحصار هویتی دولت – ملتها را به چالش کشیده است. جهانیشدن با آثاری از قبیل ازجاکندگی، آزادشدگی و کاهش فاصله زمانی موجب شده است که هویتهای رایج ملی رقبای جدیدی بیابند. در واقع، سیستم دولت – ملت دیگر نمیتواند تمام نیازهای هویتی شهروندان خویش را برآورده سازد و در خوشبینانهترین حالت ناچار است منابع دیگر هویتساز را به خدمت گیرد.[4]
افزايش اهميت و تأثیرگذاری اسلام و مسلمانان در جهان غرب بهویژه در چارچوب اتحاديه اروپا، نتيجه جهانیشدن فرهنگ و بحران هويت ناشي از آن است. درواقع، سیاستهای يكپارچه كننده و ادغامي كشورهاي غربي از جمله قدرتهای اروپايي، با تبعيضي آشكار عليه مهاجرين مسلمان سازماندهی شدهاند كه نهتنها به افزايش خودآگاهي مذهبي آنان كمك میکند، بلكه زمينه افكار و اعتقادات انحرافي و توسل به اعمال افراطي و تروريستي را در اين دسته از مهاجرين طرد شده، به وجود میآورد.
رشد جمعيت مهاجرين مسلمان كه در آينده نزديك ساختار هويتي كشورهاي اروپايي را تغيير خواهد داد، مزيد بر علت شده است تا راستگرایان تندرو در برخي از كشورهاي غربي همچون فرانسه، آلمان و …. احساس خطر و نگراني كنند. اهميت اين امر زماني بيشتر نمايان میشود كه بدانيم بيشترين جمعيت مسلمانان مهاجر در همين كشورهاي نژادگرا سكونت دارند كه در عصر جهانیشدن به منبعي براي تأمین نيروي انساني گروههای تروريستي فرقهای تبديل شدهاند.[5]
2-سیاستهای اجتماعي تبعیضآمیز عليه مسلمانان در كشورهاي غربي
بهرغم تفاوتهای فرهنگی، مذهبی و سبک زندگی، امروزه افزایش قابل ملاحظه مهاجرت از سوی کشورهای در حال توسعه اسلامي به سمت کشورهای غربي ، مسلمانان و اروپاییها را مجبور به زندگی در کنار یکدیگر کرده است. اولین مهاجرتهای هدفمند و قابل توجه، بعد از جنگ جهانی دوم از کشورهای فقیر جهان سومی به عنوان نیروی کار ارزان به منظور احیای کشورهای اروپایی صورت گرفت. برای مثال، تعداد زیادی مهاجر ترک به آلمان و همچنین پاکستانی به بریتانیا مهاجرت کردند. با این وجود بعد از دو شوک نفتی بزرگ در دهه 1970 میلادی؛ اهمیت مهاجرین مسلمان به عنوان نیروی کار بهطور قابل ملاحظهای کاهش یافت و حتی وجود آنها مانع بزرگی جهت مقابله با بحرانهای اقتصادی، از جمله بیکاری تلقی گردید. به همین دلیل «نژادپرستی جدید»[6] در اکثر نقاط اروپا از جمله فرانسه شدت یافته است.
در فرانسه رهبر جبهه ملی، «ژان ماری له پن» که به شدت مخالف اعطای حقوق برابر به مهاجرین مسلمان میباشد؛ ابتدا در دهه 1980 حائز رأی بالا شد و سپس در انتخابات ریاست جمهوری در سال 2002 تا مرحله دوم پیش رفت. افزایش اقبال مردمی نسبت به احزاب راست افراطی نظیر جبهه ملی فرانسه، زنگ خطر را برای مهاجرین اروپا مخصوصاً مسلمانان به صدا درآورده بود. این هشدار در قالب فشار و تبعیض بر مسلمانان مقیم فرانسه و ممنوعیت حجاب در مدارس نمود داشت. اما تبعیضهای اجتماعي و فشارهاي سياسي اخير در قالب جنبش ضد اسلامي «پگيدا» و همچنين توهين به مقدسات دين مبين اسلام نمود يافته است. اين نژادپرستي جديد با نژادپرستي سنتي تفاوت دارد چراکه نژادپرستي سنتی مبنا و میراث زیستی داشت؛ اما نژادپرستی نو بر ذات فرهنگی و تفاوتها تأکید میکند.[7]
با نگاهی گذرا به پراکنش ادیان آسمانی در گستره جهان، میتوان پی برد که اکثریت مسلمانان در قاره آسیا و در مقابل اکثریت مسیحیان در قارههای اروپا و آمریکا زندگی میکنند. تعداد جمعیت مسلمانان در جهان حدود 1.6 میلیارد نفر بوده در حالی که 2.1 میلیارد نفر مسیحی در جهان زندگی میکنند. این امر در حالی است که نرخ رشد جمعیت مسلمانان از نرخ رشد مسیحیان بیشتر است. همچنین میزان جمعیت جوان مسلمانان از اروپاییان مسیحی بیشتر است. بنابراین تفاوت موجود فقط کمّی نبوده بلکه دارای ویژگی کیفی نیز میباشد.
طبق بررسیهای سازمان ملل متحد، قاره اروپا نیاز به 16 میلیون مهاجر در فاصله زمانی سالهای 2000 تا 2025 دارد. روشن است که مسلمانان، میزان قابل توجهی از این مهاجران را تشکیل میدهند و یا در آینده نزدیک به خود اختصاص خواهند داد. با توجه به سیاستهای اجتماعی و سیاسی اتخاذ شده در بسیاری از کشورهای اروپایی، میتوان پیشبینی نمود که بسیاری از این مهاجران که به امید کار و زندگی مطلوب وارد اروپا میشوند، چیزی جز ناامیدی نصیبشان نشده و به راحتي جذب گروههای افراطي خواهند شد.[8]
تصویری که بسیاری از غربیها و اروپاییان از جهان اسلام دارند، یکی از موانع عمده در برابر همزیستی مسالمتآمیز مسلمانان و اروپاییها میباشد. بهطور کلی تصویری که از اسلام و مسلمانان در اروپا وجود دارد عبارت است از: بیسوادی، فقر، فقدان تحقیقات علمی، بیگانگی فرهنگی، شرایط نامساعد برای زنان و محدودیتهای اساسی در موضوع اجرای حقوق بشر و آزادی بیان. این تصویر ساختگی مانعی عمده در برابر «سیاستهای همانندسازی»[9] بسیاری از کشورهای اروپایی میباشد. بنابراین تا زمانی که اروپاییها خودشان را از همسایگان دیروزی و هموطنان امروزی برتر تعریف کنند، نمیتوان به آینده سیاستهای همگون سازی در این قاره امیدوار بود. این فرآیند نیاز به یک بازتعریف جدی از خود و دیگری دارد که شواهد موجود، حرکت در این مسیر را نشان نمیدهد بلکه ما شاهد افزایش خشونتها علیه مسلمانان در کشورهای اروپایی هستیم. میزان این خشونتها و مقاومتها در برابر مسلمانان و اسلام در اروپا به حدی است که میتوان آن را «اسلام هراسی نوین»[10] نامید. طبق آمارهای سازمانهای اسلامی واقع در بریتانیا، میزان حمله به مسلمانان از زمان 11 سپتامبر 2001 ، بیش از 13 بار نسبت به سالهای پیشین، افزایش داشته است. همچنین قوانین جدیدی که در مجالس کشورهای اروپایی تصویب شده است، روند امور را برای مسلمانان راحتتر نکرده بلکه محدودیتهای زیادی بر آنها ایجاد کرده است.
در بعد داخلی، مهاجرین مسلمان هنوز تفاوتهای فرهنگی خود را با وجود سالها زندگی در کنار اروپاییها حفظ کردهاند.آنها به علت اشتغال در کارهای فیزیکی و فاقد مهارت، با درآمدهای کمتر در طبقات پایین جامعه قرار میگیرند و آموزش و تربیت فرزندان آنها در مقایسه با بومیان اروپایی سطح پایینی دارد، و در نتیجه، آنها به سمت ارتکاب جرائم و بزهکاری جهت بیان نارضایتی خود از شرایط جامعه تمایل دارند. این تمایزات به صورت ایجاد اجتماعات قومی کوچک در حاشیه شهرها و مبادرت به درگیریها و آشوبهای خیابانی علیه پلیس نمود پیدا میکنند. ناآرامیهای اخیر در فرانسه که عنصر اصلی آنها سیاهان مسلمان آفریقاییتبار بودند و منازعات قومی میان ترکهای مهاجر آلمانی و بومیان اصلی نمونههایی از این برخوردهاست. پیشرفت و گسترش این آشوبها در فرانسه، آلمان، بلژیک و حتی انگلستان در سالهای اخیر قابل توجه بوده است.[11]
مسلمانان بهرغم، برخورداری از تنوع زبانی، نژادی و جنسی دارای احساس مشترک مسلمان بودن هستند و بسیاری از آنان هویت مذهبی و اسلامی خویش را مهمتر از سایر لایههای هویتی خویش میدانند.این امر به حدی است که امروزه تصور آن برای یک فرد غربی دشوار به نظر میرسد. اين امر نشان میدهد که اسلام فراتر از یک مذهب میباشد و مهمترین هنجار و ارزش اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی برای مسلمانان میباشد. بهطور کلی، وحدت مسلمانان همراه با حفظ تنوع در آن، یکی از مهمترین دلایل موفقیت اسلام در جهانیسازی خویش بوده است. این تنوع به وحدت معنا میدهد و همچنین فرهنگهای مختلف را میپذیرد.
3- اسلامستیزی در سياست خارجي كشورهاي غربي
اروپاییها، مسلمانان را به علت سابقه تاریخی جنگهای صلیبی و ذهنيت منفي از پیشرویهای امپراتوری عثمانی، به عنوان یک دشمن بالقوه برای خود قلمداد میکنند و نگران از تغییر در بافت اجتماعی و فرهنگی خود هستند. هرچند در سالهای اخیر به ظاهر کشورهای اروپایی تلاش میکنند این نوع نگرش تقابلی را ترک کرده و رفتار صلحآمیز و متعادلی را در ارتباط با مسلمانان داشته باشند، لکن هنوز کشورهایی مسلمان همچون تركيه، ایران و برخی کشورهای عربی را به منزله تهدیدی برای خود تصور میکنند. کشورهای اروپایی در كنار ایالاتمتحده آمریکا موضع تهاجمي در قبال کشورهای اسلامی در پیش گرفته و سعی در مداخله در امور داخلي اين کشورها دارند.
علاوه بر سابقه تاریخی اختلافات و تمایزات فرهنگی زیاد، باید استفاده ابزاري از مقوله تروریسم را هم بر موارد فوق افزود. بعد از حملات 11 سپتامبر، مسلمانان همواره به عنوان تهدید و مستعد تروریست شدن قلمداد گردیدند. به علت تبلیغات بیش از اندازه رسانههای غربی در يك دهه اخير، نگرش بسیاری از مردم اروپا و آمريكا نسبت به مسلمانان عادي منفي شده و بالقوه آنها را به عنوان فعالین تروریسم مورد توجه قرار میدهند.[12] كشورهاي غربي همواره کوشیدهاند با تمسك بر شعار حمايت از حقوق بشر و مبارزه با تروريسم، خود را محق مداخله در امور داخلي و فیمابین كشورهاي اسلامي بدانند. برخي از اين مداخلات از حالت رسانهای و گفتاري فراتر رفته و در قالب عمليات نظامي نمود يافته است. با اين حال، جدیدترین نوع مداخلهگری غرب در امور كشورهاي اسلامي، تقويت مالي و تسليحاتي گروههای تروريستي تكفيري همچون داعش به منظور تفرقهافکنی ميان فرقههای مختلف اسلامي و تخريب وجهه اسلام نزد افكار عمومي جهاني دارد.
4- فرانسه به عنوان خط مقدم اسلام هراسي در اروپا
فرانسه به عنوان كشوري كه بيشترين تعداد مسلمانان مهاجر در آن سكونت دارند، حساسيت بيشتري نسبت به ازدياد جمعيت مسلمانان در آينده نزديك دارد و فرانسویها به عنوان يك كشور مسیحي و لائيك هويت فرهنگي خويش را در خطر میبینند به همين دليل شدت و حدت تبعیضهای اجتماعي و فشارهاي سياسي عليه مسلمانان مقيم اين كشور مشهودتر است. وجود احزاب و جریانهای سياسي راستگرا و نژادپرست در فرانسه از جمله جبهه ملي اين كشور، موجب شده است تا پاريس به خط مقدم اسلامهراسي در اروپا تبديل گردد. از سوي ديگر، به علت ركود اقتصادي در جهان غرب، وضعيت رفاه اجتماعي مردم فرانسه نسبت به گذشته تنزل يافته و دولت اين كشور با مشكلات اقتصادي و اجتماعي دستبهگریبان است.
در سياست خارجي نيز رهبران فرانسوي نظير «نیکولا سارکوزی»، رئیسجمهور سابق و «فرانسوا اولاند»، رئیسجمهور فعلي این کشور، علیرغم تعلق به دو حزب متفاوت، سعي كردند با اتخاذ سیاستهایی نظیر نزدیکی به ایلات متحده آمریکا در چارچوب بسط روابط فرا آتلانتیکی و ابتکار تشکیل اتحادیه کشورهای مدیترانهای، به ترميم جايگاه فرانسه هم در سطح اتحاديه اروپا و هم در سطح جهاني بپردازند.
پیروی کامل فرانسه از سیاستهای تحريمي آمریکا، عليه جمهوري اسلامي ايران و فدراسيون روسيه، مصداقهایی از اين سياست فرا آتلانتیکی است كه به كاهش رفاه اقتصادي مردم اين كشور كمك كرده است. در سایه نارضایتی اکثر فرانسویان از سیاستهای اقتصادی، فرهنگی و بینالمللی دولت و شخصیتهای سياسي، اين كشور دچار بحران محبوبيت و مشروعيت شده و آينده اتحاديه اروپا نيز به خطر افتاده است.
سیاستهای ناکارآمد دولتمردان فرانسوي در حوزه فرهنگ، مخصوصاً در ارتباط با حقوق اقلیتها، مزید بر علت شده است تا ناامني اجتماعي در قالب اقدامات تروريستي به خیابانهای پاريس برسد. بالاخره باید به عدم موفقیت سیاستهای بینالمللی بهویژه اتحاد فرا آتلانتیکی فرانسه و ایالاتمتحده امریکا در سالهای اخير اشاره نمود كه استقلال سنتی فرانسه از آمریکا را به خطر انداخته و ناخشنودي مردم اين كشور را به همراه داشته است. در نتيجه، سیاستهای اسلامهراسي دولت و افراطيون فرانسه را میتوان نوعي فرافكني مشكلات خودي دانست كه رهبران اين كشور از حلوفصل آنها عاجز ماندهاند.
جمعبندی
حضور جمعیت قابل توجهی از مسلمانان در اروپا بعد از جنگ جهانی دوم و موانع متعددی که برای هضم و جذب آنها در فرهنگهای بومی وجود دارد، موجب رشد نوعی نژادپرستی جدید با ویژگیهای خاص خود در جوامع اروپایی شده است. افزون بر اين، فرآیند جهانیشدن با برجسته کردن تمایزهای فرهنگی و تأکید خاص بر مسئله هویت، زمینه مناسبی برای تمييز مهاجرين مسلمان از بوميان مسيحي فراهم كرده است. اين افراد در اثر تبعیضهای شديد اجتماعي، عطاي زندگي مرفه در كشورهاي غربي را به لقاي آن بخشيده و با رضايت خويش جذب گروههای افراطي و تكفيري میشوند و در كمال تعجب همگان، ارتكاب اعمال جهادي و تحمل شرايط جنگي را به زندگي در شهرهاي مدرن اروپايي ترجيح میدهند. ريشه چنين ترجيحي را بايد در سیاستهای تبعیضآمیز و نژادگرايانه جهان غرب عليه مسلمانان جستجو نمود. سیاستهایي كه موجب بحران هويت در شهروندان خودي بهویژه اقلیتهای مهاجر مسلمان گرديده است. درواقع، شكست سیاستهای یکسانسازی و ادغام كننده كشورهاي غربي نظير فرانسه، اقلیتهای مسلمان مقيم اين كشورها را به طعمه مناسبي براي گروههای تروريستي تكفيري تبديل كرده است. مهاجريني كه در جستجوي ریشههای هويتي خويش مجذوب گروههای تروريستي بهاصطلاح اسلامگرا میشوند و با تشديد خشونت و افراطگرایی در جهان، اسبابي براي توجيه اسلام هراسي در غرب و حضور نظامي قدرتهای سلطهگر در منطقه و تخريب وجهه جهاني اسلام به شمار میروند.
[1] – J. Skidmore Foreign Fighter Involvement in Syria, International Institute for Counter – Terrorism, January 2014, p,38-39
[2] – Dafna Rand and Anthony Vassalo, Bringing the Fight Back Home, Western Foreign Fighters in Iraq and Syria, Center for New American Security, August 2014, p.1-14.
[3] – جان بیلیس و همكاران ،جهانی شدن سیاست: روابط بینالملل در عصر نوین، مترجم ابوالقاسم راه چمنی و دیگران، جلد اول، تهران: نشر ابرار معاصر. 1383
[4] – جواد افشارکهن و اسماعیل بلالی، جهانی شدن چالش های فرهنگی، مجله اطلاعات سیاسی و اقتصادی، 1384، شماره 268-267.
[5] – محمد مهدي احمدي معين، آشنايي با مسلمانان جهان اسلام؛ مسلمانان اتحاديه اروپا، تهران: مؤسسه مطالعات انديشه سازان نور، 1392، 96.
[6] – New racism
[7] – Malik,Mustafa.“Islam in Europe: Quest for a Paradigm,” Middle East Policy 8, no. 2, 2001,june.P,47.
[8] – Robert, Leiken. Europes angry Muslims, foreign affairs, Vol.84, No 4. 2005, Jul –Agust. P, 156.
[9] – Assimilation policies
[10] – New islamophobia
[11] – Ken Dilanian.“France Struggles to Integrate Its Muslim Minority,”Philadelphia Inquirer, 2004, January 5. P,93.
[12] – Angel Rabasa, moderate and radical Islam, testimony presented before the house armed services committee defensive review terrorism and radical Islam gap panel on,2005, November 3.