چین به عنوان بزرگترین شریک تجاری و یکی از کشورهای (تا حدودی) حامی ایران در پرونده هستهای همواره بدنبال نقشی پررنگ برای حل این مسئله با ابعاد جهانی بود(1) تا از رهگذر آن، تأثیرگذاری خود را در عرصه جهانی به نمایش بگذارد و در کنار آن منافع کوتاهمدت و بلندمدت خود را حفظ یا گسترش دهد. مذاکرات منتهی به برجام اما عملًا نشان داد که ایران در دوران کنونی ظرفیتهای زیادی برای چرخش به سمت غرب در زمینههای اقتصادی دارد و این بدین معناست که در دوران پسابرجام ماهیت و شکل روابط ایران و چین میتواند دستخوش تغییراتی بنیادین شود اگرچه سفر اخیر رئیسجمهور چین به تهران این امکان را کاهش داد.
برجام علاوه بر ایران ، تغییر در رفتار برخی متحدان سنّتی غرب را نیز در پی داشته است. دولتهای عربی حوزه خلیج فارس علیالخصوص عربستان که مخالفت جدی با برجام و اثرات آن داشتهاند، همواره دولت کنونی ایالات متحده را متهم به بدعهدی در برابر اولویتها و خواستههای امنیتی و سیاسی خود میکنند و این میتواند فرصتی باشد که چین منافع و روابط استراتژیک خود با کشورهای غرب آسیا را بر اساس استراتژی «یک کمربند، یک جاده» بسط و گسترش دهد. بحرانهای منطقه غرب آسیا نیز عاملی بر شکلگیری تهدیدهای امنیتی جدید برای چین علیالخصوص در استراتژی فوق تلقی میشود که چین لازم میداند برای تأمین خواستههای خود در حل آن نقش پررنگتری ایفا کند و تمام این عوامل، چین را به تحرکات جدید دیپلماتیک در حوزه غرب آسیا وا داشته است. این پژوهش به بررسی نگاه چین به غرب آسیا و تأثیر مسائل مهم منطقه مانند برجام و افراطگرایی بر تحرک دیپلماتیک جدید چین در این منطقه خواهد پرداخت.
چین و استراتژی یک کمربند، یک جاده
سیاست کلان جمهوری خلق چین «قدرت از طریق ثروت» نام دارد و از سال 2013 استراتژی جدید اقتصادی خود را با نام «یک کمربند، یک جاده» بنا نهاده است(2) که هدف اصلی آن اتصال چین به اوراسیا و غرب آسیا است. تأکید این استراتژی بر بنا نهادن یک خط مبادلاتی ثابت و ایمن بر اساس دو راه گذر است که به جاده ابریشم نوین و جاده ابریشم دریایی نامگذاری شدهاند.(3) جاده ابریشم نوین تأمینکننده اتصال چین به اروپا با عبور از آسیای مرکزی و غربی است و جاده دریایی ابریشم چین را به کشورهای آسیای جنوب شرقی، آفریقا و اروپا متصل میکند که هدف اصلی آن افزایش نفوذ و حضور چین در این مناطق و اتصال بیشتر به اقتصاد جهانی است.(4) برجام و بحرانهای منطقه میتواند موانعی برای چین در اجرایی شدن این استراتژی کلان اقتصادی ایجاد کند که به جهت رفع آن تحرکات دیپلماتیک جدید چین در منطقه آغاز شده است.
استراتژی «یک کمربند، یک جاده»- به عنوان مرکز ثقل تصمیمات خارجی جمهوری خلق چین- اقتضا دارد که این کشور ضمن تحکیم روابط با کشورهای غرب آسیا، زمینههای رفع ناامنی در منطقه را با جدیت مورد توجه قرار دهد و نسبت به حل و فصل آن حساسیت داشته باشد. |
چین و برجام: اقتصاد ایران و شرکای جدید
کیفیت و گستردگی روابط اقتصادی چین و ایران هر چند به پیش از تحریمهای جامع و هوشمند اعمال شده بر اقتصاد ایران باز میگردد اما در این دوران چین با استفاده از فرصت بهدست آمده، میزان وابستگی و ارتباط اقتصاد ایران به خود را افزایش داد تا جائیکه در طی سالهای 1386 تا 1393 در حالیکه دیگر کشورها علیالخصوص اعضای اتحادیه اروپا میزان مبادلات خود با ایران را کاهش میدادند، چین حدود 300 درصد صادرات خود به ایران را افزایش داد و از جایگاه سوم در صادرات به ایران به جایگاه اول با حدود 30 درصد از کل صادرات صعود کرد.
منبع: گمرک جمهوری اسلامی ایران (5)
عمده این گسترش هم مربوط به محدودیتهای ایران در انتخاب شریک تجاری در سطح بینالمللی است، این امر موجب شد در مجامع علمی چین به عنوان سپر محافظ ایران در برابر تحریمها یا عامل بقای ایران در برابر فشار بینالمللی لقب بگیرد(6).
برجام به عنوان عاملی در توسعه و تنوع شرکای تجاری ایران میتواند این میزان وابستگی ایران را در جهت معکوس حرکت دهد و ایران را بیشازپیش از چین جدا کرده و به سمت غرب متمایل کند. گرایش دولت به عقد قرارداد با دولتهای غربی که در دوران تحریم لطمات جدی به اقتصاد ایران زدهاند (از جمله فرانسه) و سودهای کلان این کشورها در بستن قرارداد با دولت ایران، چین را نگران از دست دادن بخشی از بازار خود در ایران نموده است. این چرخش احتمالی ایران در حالی است که ایران به عنوان بازیگر تأثیرگذار و مهم در منطقه غرب آسیا نقش مهمی در عملی شدن استراتژی اقتصادی چین دارد و این موجب میشود که چین از هرگونه کاهش یا سردی روابط نگران باشد. سفر رئیس جمهور چین به ایران و امضای 17 توافقنامه ضمن تحکیم روابط موجود، زمینههای گسترش حجم روابط تجاری تا 600 میلیارد دلار ظرف 10 سال را ایجاد نمود. بیانیه رؤسای جمهور ایران و چین در پایان سفر رئیس جمهور چین به ایران نیز بر همین امور تأکید دارد.(7)
در کنار این امر باید در نظر داشت چین در سال گذشته میلادی، بدترین وضعیت اقتصادی خود از زمان بحران بزرگ اقتصادی اروپا را پشت سر گذاشته و پایینترین رشد اقتصادی طی 25 سال گذشته را تجربه نمود و طبق پیشبینیها این اقتصاد در سال 2016 چشمانداز مطلوبی نخواهد داشت و بر این اساس هر گونه کاهش روابط تجاری با ایران میتواند برای چین در وضعیت کنونی بسیار نامطلوب باشد.(8)
چین در منطقه غرب آسیا و آفریقا با سرمایهگذاریهای گسترده تلاش میکند ضمن کاهش نفوذ و حضور غرب، بر ظرفیتهای بینالمللی خود بیفزاید به همین دلیل در بحرانهای منطقه با هر تصمیمی که منجر به افزایش حضور رقبای غربی شود مخالف است. |
چین، عربستان و مصر؛ ضرورت استراتژیک برای همکاری
کشورهای عربی حوزه خلیج فارس به تبع عربستان رابطه اقتصادی گستردهای با چین برقرار کردهاند تا جائیکه طرح ایجاد منطقه آزاد تجاری میان دو طرف در دستور کار قرار دارد (9) و حجم مبادلات بطور روزافزون در حال توسعه است. همچنین عربستان به عنوان بزرگترین صادرکننده نفت به چین، رابطه اقتصادی مناسبی با این کشور دارد و بدلیل نیاز به نفت، چین استحکام این رابطه را در دستور کار قرار داده است هر چند برجام میتواند ظرفیت صادرات نفت ایران به این کشور را افزایش دهد لیکن عربستان حتی پیش از تحریم ایران نیز صادرکننده اول نفت برای چین بوده است. علاوه بر تلاش در جهت تثبیت روابط با عربستان در زمینه صادرات نفت، این کشور برای عملی کردن استراتژی اقتصادی نوین خود نیازمند همراهی عربستان و مصر نیز هست، چرا که همراهی این دو کشور در اجرایی کردن جاده ابریشم دریایی ضروری است و مصر به عنوان دروازه آفریقا در این استراتژی در نظر گرفته میشود (روابط چین با کشورهای آفریقایی در طی 10 سال گذشته به شدت توسعه یافته است)(10). چین با درک این واقعیت که عربستان بدلیل آن چه عدم توجه ایالات متحده به امنیت منطقه و تهدیدات ایران مینامد و از برجام و نقش ایالات متحده در تصویب آن رنجیده شده است، تلاش دارد تا با استفاده از این فرصت خود را بیشازپیش به این کشور مهم منطقه غرب آسیا نزدیک کند و سیاست حضور جدیتر در منطقه غرب آسیا را اجرا کند.(11) به همین دلیل رئیس جمهور چین در سفر خود به منطقه غرب آسیا به مصر و عربستان سفر نمود و در عربستان دو طرف بر گسترش روابط اقتصادی و سیاسی تأکید داشتند.
چین و بحرانهای غرب آسیا
افراطگرایی که غرب آسیا را در بر گرفته است از چند جهت میتواند امنیت چین را مورد مخاطره قرار دهد. از یک سو واضح است که ریشه دواندن گروههای افراطگرا در منطقه و تداوم قدرتنمایی این گروهها موجب فعال شدن هستههای خفتهی افراطگرایی در تمام جهان علیالخصوص در شرق آسیا و آسیای میانه خواهد شد. یکی از این هستههای تا حدودی غیرفعال، اویغورهای ساکن سینکیانگ هستند که در استانی وسیعتر از کشور ما با جمعیت 16 میلیونی سکونت داشته و سابقه طولانی در تلاش برای استقلال از چین دارند و بهدلیل نوع تفکر سنّی و زمینههای تاریخی خود میتوانند کانون مهم افراطگرایی در شرق آسیا و تهدید مهمی برای تمامیت ارضی و امنیت چین باشند و این برای چین، ضرورت محدود و نابودسازی هرچه سریعتر اندیشههای افراطی گسترش یافته در غرب آسیا را در پی دارد.
در جنبه دیگر، منطقه غرب آسیا و امنیت آن برای تمام جهان از جمله چین بواسطه تاثیرگذاری بالا در بحث انرژی و انتقال امن آن دارای اهمیت است و هرگونه ناامنی در این منطقه برای کشوری که بزرگترین مصرف کننده سوختهای فسیلی در جهان است، نگرانکننده است و به همین دلیل چین هر اقدامی را در راستای برهم خوردن این امنیت برای خود تهدید قلمداد میکند.
از دیگر سو تداوم بحران در غرب آسیا، استراتژی اقتصادی چین را تهدید میکند. گسترش بحران در عراق، سوریه، ترکیه، یمن (تنگه بابالمندب)، منطقه قفقاز و نیز شدید شدن خصومت کشورهای مهم منطقه مانند ایران و کشورهای عرب حوزه خلیج فارس، مانعی مهم در برابر رؤیای زنده کردن جاده ابریشم و ساختن جاده ابریشم دریایی است(12).
روابط تجاری گسترده چین با کشورهای منطقه موجب میشود این کشور از اتخاذ تصمیمات حساسیتبرانگیز اجتناب کند و به همین دلیل از پیوستن رسمی به هر کدام از ائتلافهای ضد افراطگرایی در منطقه خودداری کند. |
تنگناهای استراتژیک چین در منطقه غرب آسیا مستلزم این است که سیاست چین حاوی ظرافتهای خاصی باشد تا از هرگونه ضرر ناخواسته جلوگیری کند. افراطگرایی در منطقه و سرایت شعلههای آن به اروپا بر خلاف میل چین، بهانهای برای حضور ایالات متحده و اتحادیه اروپا در منطقه شده است. سیاست عمده و اصلی چین در برابر ایالات متحده و همپیمانان اروپایی آن، ارائه یک بازی مستقل و خارج از سیاستهای آمریکا است، از این رو چین بر حل بحران از طریق تقویت راههای سیاسی و نظامی غیروابسته به غرب تأکید دارد. در غرب آسیا نیز همین سیاست، چین را به سمت گزینههای جایگزین ائتلاف ادعایی غرب بر ضد افراطگرایی سوق میدهد که در زمان کنونی گزینه قابل اتکاء، ائتلاف چهارگانه است. نزدیکی چین به ائتلاف چهارگانه میتواند خشم عربستان و کشورهای عرب حوزه خلیج فارس و ترکیه را در پی داشته باشد (آنچه در مورد روسیه واقع شد) و همانگونه که در سطور پیشین توضیح داده شد، پیوندهای اقتصادی چین با این کشورها ایجاب میکند چین میزان حمایت از ائتلاف چهارگانه را با دقت مورد بررسی و انتخاب قرار دهد لیکن اولویتهای دیگری مانند سیاست بازی مستقل از ایالات متحده و نیاز به محو افراطگرایی پیش از فعال شدن هستههای خفته در سینکیانگ، حرکت چین به سمت هماهنگی با ائتلاف چهارگانه را تسریع میکند و به همین دلیل چین در گام اول در قالب سفر اخیر رئیسجمهور خود، برای کاهش تأثیرات سیاستهای آتی خود در مبارزه با افراطگرایی، پیوندهای اقتصادی با عربستان را مستحکمتر کرد.(13)
نتیجهگیری
سیاست دیپلماتیک چین در غرب آسیا و شمال آفریقا مبتنی بر سه اصل کلی است:
1- حفظ و تقویت روابط تجاری و سیاسی
2- جلوگیری از بسط قدرت رقیبان غربی در منطقه
3- نگاه به نظم آتی جهانی
به همین دلیل چین سعی دارد در دوران پسابرجام رابطه اقتصادی خود را با ایران و عربستان (بهطور کلی منطقه غرب آسیا و خلیج فارس) تا حد ممکن تقویت کند و بر سرمایهگذاریهای راهبردی خود در آفریقا بیفزاید تا از این مسیر هم سیاست کلان «قدرت از مسیر ثروت» را به پیش ببرد و هم استراتژی «یک کمربند یک جاده» را به عملی شدن نزدیک گرداند. چین با بازیگری مؤثر ولی مستقل از ایالات متحده در بحرانهای منطقه (مانند حمایت و نزدیک شدن به ائتلاف چهارگانه) سعی میکند تا از نفوذ بیشتر آمریکا در مناطق مختلف آسیا بکاهد و از تاثیرگذاری این بحرانها بر منافع اقتصادی و امنیت خود جلوگیری کند که بر همین اساس دیپلماسی خود در غرب آسیا را شکل داده است.
—————————————-
منابع:
(1) International Crisis Group, The Iran Nuclear Issue: The View from Beijing”, International Crisis Group Asia Briefing, No.100,February 17,2010, at . http://www.crisisgroup.org/en/regions/asia/north-east-asia/china/b100-the-iran-nuclear-issue-the-view-from-beiging-aspx
(2) http://theiranproject.com/blog/2015/08/03/why-china-likes-the-iran-deal
(3) http://english.caixin.com/2014-12-10/100761304.html
(4)اندیشکده ی راهبردی تبیین / جمهوری خلق چین؛ تهدیدها و فرصتهای دستیابی به توافق احتمالی هستهای با ایران/ امید طاهرنژاد/ دانشجوی دکتری روابط بینالملل در:
http://tabyincenter.ir/index.php/menu-examples/child-items.html
(5)آمار مبادلات سالانه ایران و چین در:
http://www.irica.gov.ir/Portal/Home/Default.aspx?CategoryID=fd61187e-a080-4800-bb4b-0a3d0946cc10
(6) RAND, CENTER FOR MIDDLE EAST PUBLIC POLICY, China and Iran: Economic, Political, and Military Relation , athttp://www.rand.org/content/dam/rand/pubs/occasional_papers/2012/RAND_OP351.pdf
(7) THOMAS ERDBRINK ,China Deepens Its Footprint in Iran After Lifting of Sanctions athttp://www.nytimes.com/2016/01/25/world/middleeast/china-deepens-its-footprint-in-iran-after-lifting-of-sanctions.html?_r=0
(8)گزارش سالانه ی بانک جهانی در مورد وضعیت اقتصاد جهان در
http://www.imf.org/external/pubs/ft/weo/2015/update/02/
و اندیشکده راهبردی تبیین – اندیشکدههای انگلیسیزبان در هفتهای که گذشت؛ شمارهی 41 در
http://tabyincenter.ir/index.php/publications/
و گزارش وال استریت ژورنال از وضعیت اقتصاد چین در:
(9) سیاست خاورمیانه ای چین/ محسن شریعتی نیا/ فصلنامه سیاست خارجی/ شماره 3/ پائیز 1386
(10) اندیشکده راهبردی تبیین / تمرین هژمون گرایی چین در شاخ آفریقا / قابل دسترسی در
http://tabyincenter.ir/index.php/menu-examples/child-items-6/ تمرین-هژمونگرایی-چین-در-شاخ-آفریقا
(11) تانگوی سیاسی چین و روسیه در منطقه/ مصاحبه ی دکتر شریعتی نیا با دیپلماسی ایرانی/ قابل دسترسی در
http://www.irdiplomacy.ir/fa/page/1933441.html
(12) اندیشکده ی راهبردی تبیین / اندیشکدههای انگلیسیزبان در هفتهای که گذشت؛ شمارهی 43/ قابل دسترسی در
http://tabyincenter.ir/index.php/publications
(13)پیشین شریعتی نیا
