انتهای توافق ژنو کجاست؟
بررسی روابط جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا، موضوع بررسی هزاران مقاله و کتاب است که ابعاد مختلفی را دربرمیگیرد. بیشک آمریکا در سیاست خارجی ایران و ایران در سیاست خارجی
ایالات متحده آمریکا جایگاهی اساسی دارد، به گونهای که «هیلاری کلینتون»؛ وزیر خارجه آمریکا در دولت اول اوباما در پایان کار خود، ایران را بهعنوان دشوارترین چالش کاری خود معرفی کرد[1].
اگرچه عنوان چالشهای بین دو کشور، موضوعی تکراری شدهاست، اما مرور اجمالی آن میتواند چراغ راهنمایی برای ادامه بحث باشد.
پیشینه
کودتای 28 مرداد
همکاری آمریکا با انگلیس برای سرنگونکردن دولت «محمد مصدق» که دولتی ملی و استعمارستیز بود، آمریکا را در افکار ملت ایران در کنار انگلیسی نشاند که سرسلسله توطئه و استعمار در ایران تلقی میگردید. این دخالت دولت آمریکا در سرنگونکردن یک دولت برآمده از رای مردم، بعدها توسط «آلبرایت»؛ وزیرخارجه دولت کلینتون و در این اواخر توسط خود اوباما مطرح شد. اوباما در سخنان خود در مجمع عمومی سازمان ملل در سال 2013م گفت :«ایرانیها مدتهای طولانی از مداخله ایالات متحده در امور داخلیشان شکایت داشتهاند و اینکه آمریکا در سرنگونکردن یک دولت ایرانی (دولت مصدق) در دوران جنگ سرد نقش داشته است[2]» و با بیان این سخنان، این موارد را تکذیب نکرد.
حمایت از رژیم پهلوی
به هر حال رژیم پهلوی بازگشت خود را به قدرت پس از کودتای 28 مرداد مدیون آمریکا بود. روابط ایران و آمریکا از 1332ﻫ.ش تا 1357ﻫ.ش روبه گسترش نهاد. در 16 آذر 1332ﻫ.ش و چند ماه پس از کودتا، «نیکسون»؛ معاون رئیسجمهور وقت آمریکا به ایران سفر نمود.
روابط ایران و آمریکا کار را به جایی رساند که در سال 1343ﻫ.ش به آمریکاییها حق کاپیتولاسیون اعطا گردید. در دوران جنگ سرد، مبادلات مختلف سیاسی، اقتصادی و… ایران را بهعنوان یک متحد آمریکا و در بلوک غرب قرار داد و آن را به جزیره ثبات آمریکا در منطقه پرتلاطم جنوب غرب آسیا تبدیل نمود. بیشک دیکتاتوری و استبداد شاهشنشاهی ایران در کنار تحکیم روابط آمریکا با این رژیم، جز آغشتهشدن دست آمریکا به خونِ قربانیان این استبداد، حاصل دیگری نداشت.
حضور شاه در آمریکا
پس از خروج شاه از ایران و یک دوره سرگردانی، وی ظاهرا برای مسائل درمانی و پزشکی، وارد آمریکا شد. این ورود شاه به آمریکا در مهرماه 1358ﻫ.ش هم به نوعی موید دستنشاندگی شاه تلقی میگردید و موجب واکنش شدیدی بود که تسخیر سفارت آمریکا در تهران را دربرداشت و پس از آن استرداد شاه به یکی از شرایط ایران برای آزادی گروگانها تبدیل گردید.
تسخیر لانه جاسوسی
شاید تسخیر سفارت آمریکا در تهران معروف به لانه جاسوسی را بتوان نقطه عطفی در روابط ایران و آمریکا دانست؛ مسئلهای که به گفته برخی از کارشناسان باعث شد که آینده سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران توسط دانشجویان رقم بخورد و تا به امروز اثر آن باقی بماند؛ امری که روابط ایران و آمریکا را منقطع نمود. این مسئله تاثیری اساسی در عدم تمدید ریاست جمهوری کارتر توسط مردم آمریکا داشت و از سوی دیگر شکستی برای سیاست خارجی این کشور محسوب میشد. تاثیرات این رویداد را میتوان در مصاحبه «کریستین امانپور» با «سید محمد خاتمی» در سال 1376 دید. امانپور بعدها در مستند «ایران و غربِ» شبکه «بیبیسی» گفت که پیش از این مصاحبه از یکی از مقامات آمریکایی خواستهاست تا آنچه را که آنها میخواهند از سید محمد خاتمی پرسیده شود به وی بگویند و ماجرای تسخیرلانه ی جاسوسی، مسئلهای بود که انتخاب شد.
تهاجم عراق به ایران و جنگ 8 ساله
اگرچه به هنگام آغاز جنگ، عراق با آمریکا روابط دیپلماتیک رسمی نداشت، اما پیش از آغاز تهاجم عراق علیه ایران، مقامات آمریکایی به این کشور سفر داشتند و در طول جنگ نیز تفکر حاکم بر ایران، حزب بعث را مزدور آمریکا و نظام استکبار تلقی میکرد. کمک اطلاعاتی آمریکا بهخصوص پیش از عملیات کربلای 4 و بعد از آن آغاز روابط دیپلماتیک آمریکا و عراق، ارسال محمولههای نظامی به این کشور و در نهایت حمله به سکوهای نفتی و ناوچههای ایرانی در پایان جنگ، دست آمریکا در همراهی با عراق را برای مردم و مقامات ایران آشکار نمود.
ماجرای «مک فارلین»
توضیح مفصل این ماجرا فرصت دیگری را میطلبد، اما به طور اجمالی باید بیان داشت که در میانه جنگ، آمریکا سعی نمود تا از طریق نفوذ ایران، گروگانهای آمریکایی در لبنان را آزاد نماید و در قبال آن آمریکا مقداری سلاح در اختیار ایران قرار دهد. در این راستا «مک فارلین» مشاور امنیت ملی «رونالد ریگان»؛ رئیسجمهور وقت آمریکا به همراه هیئتی وارد ایران شد، اما مذاکرات اساسی انجام نگرفت و این ماموریت شکست خورد و افشا گردید. این افشا یک افتضاح سیاسی برای آمریکا محسوب میگردید و به نظر کارشناسان پس از این رویداد به نوعی راه تعامل با ایران بسته شد و تنش در روابط دو کشور روبه افزایش گذاشت.
دوره جورج بوش پدر و ماجرای حسن نیت و گروگانها
مسئله گروگانها در لبنان مجددا آمریکا را محتاج ایران نمود. «جرج بوش پدر»؛ رئيسجمهوري وقت آمريکا به ايران وعده داد که چنانچه از اهرم خود در لبنان براي رهایی گروگانهاي آمريکايي که در آن کشور نگهداري ميشدند، استفاده کند، از اين اقدام تا مدتها قدرداني خواهد شد و «حسننيت به دنبال خود حسننيت» ميآورد. با این وجود بوش در مقابل آزادی این گروگانها هيچ کاري نکرد و حسننيت ايران موجب نشاندادن حسننيت متقابل از سوي آمريکا نشد، بلکه واشنگتن در مقابل به «هاشمی رفسنجاني» اطلاع داد که وي نبايد براي آزادکردن گروگانهاي آمريکايي انتظار قدرداني از سوي آمريکا داشتهباشد. در واقع ايران با آمريکا همکاري نمود، اما آمريکا به ايران خيانت کرد[3].
مهار دوجانبه و تحریم داماتو
سیاست «مهار دوجانبه» برای تشدید فشارهایی که ایران باید تحت شرایط آن عمل کند تا درنهایت موجب متلاشی شدن یا ذوب تدریجی قدرت دولت ایران گردد؛ به وجود آمد[4]. تحریم های «داماتو» یا «قانون مجازات ایران و لیبی» نیز در دوران کلینتون به تصویب رسید و ایران را به جرم آنچه که «حمایت از تروریسم» و «دستیابی به تسلیحات کشتارجمعی» نامیده میشد، تحریم نمود. بنابر این قانون، شرکتهای آمریکایی و غیرآمریکایی حق نداشتند که در صنایع نفتی ایران بیش از یک مبلغ خفیف سرمایهگذاری کنند.
اگرچه با رویکارآمدن محمد خاتمی تا حدودی تنشهای موجود در روابط دو کشور کاسته شد، اما مسائل اختلافی به قوت خود باقی ماند و برخلاف پیامهای مثبتی که بین دو طرف ردو بدل گردید، تحریم های اساسی قبل ادامه پیدا کرد و با روی کارآمدن «جرج بوش پسر» در آمریکا و «ماجرای یازده سپتامبر»، روی دیگری از روابط دو کشور نمود یافت.
افغانستان
ایران پس از حادثه یازده سپتامبر، این حرکت را محکوم نمود و در هنگام حمله آمریکا به افغانستان، آمریکا را یاری کرد و در «کنفرانس بن» که ترسیم کننده آینده سیاسی افغانستان بود با قوت شرکت نمود و نقش موثری را ایفا کرد.
محور شرارت
با وجود همراهی ایران با آمریکا در جنگ با طالبان و القاعده در افغانستان، جرج بوش در یکی از سخنرانیهای خود در 29 ژانویه 2002م بهدلیل آنچه حمایت از تروریسم و تلاش برای دستیابی به سلاحهای کشتار جمعی میخواند، ایران را در کنار کره شمالی و عراق، محورشرارت نامید.
پرونده هستهای
پرونده هستهای ایران موضوعی بود که در سال 1381 مطرح و از سال 1382 با شدت پیگیری شد و از آن زمان آمریکا مانع اصلی حل این موضوع بودهاست. ارجاع غیرقانونی پرونده ایران به شورای امنیت و تحریمهای بعدی آن از نمونههای بارز عملکرد خصمانة آمریکا علیه ایران در این موضوع میباشد.
از سوی دیگر ایران در بحث «مدالیته»، همه ابهامات آژانس را پاسخ گفت، اما با این وجود آمریکاییها با ادعایی موهوم مانع از عادیشدن این پرونده گردیدند. در ادامه نیز با وجود امضای بیانیه تهران از سوی ایران، ترکیه و برزیل، آمریکا مجددا راه تحریم را در پیش گرفت؛ بهگونهای که مورد اعتراض ترکیه و برزیل واقع شد و باعث گردید که این دو کشور به قطعنامه 1929 رای منفی دهند.
عراق و مذاکره با آمریکا
ایران و آمریکا در رابطه با عراق با یکدیگر مذاکره نمودند، اما این مذاکرات از سوی طرف آمریکایی قطع شد[5].
فتنه 88
اوباما از بدو ورود به کاخ سفید به مذاکره با ایران علاقه نشان داد، اما با انتخابات 1388ﻫ.ش و شروع اعتراضات و جریان فتنه، آمریکا دوباره رنگ عوض نمود و به حامی جریان فتنه تبدیل گردید.
تشدید تحریمها
اعمال تحریمهایی فراتر از تحریمهای شورای امنیت علیه ایران نیز برآمده از خواست غیرقانونی آمریکاست؛ بهطوری که حتی شورای امنیت که معمولا همسو با آمریکا عمل مینماید در این مرحله این کشور را همراهی نکرده است.
انتخابات 1392 و تغییرات
حل مسئله هستهای مطمئناً باعث کاهش تنش مابین دو کشور میشود و این امر تبدیل به الگو و دروازهای برای حل سایر مسائل فیمابین و حرکت به سوی تحکیم همکاریها در موضوعات مشترک خواهدگردید. به هر حال ایران به دنبال این مسئله بودهاست که آمریکا دغدغههای منطقهایش را با ایران، از طریق ایران و یا در کنار ایران حل نماید؛ مسائلی که همیشه وجود داشتهاست؛ یک روز افغانستان و عراق در صدر قرار میگیرند و امروز سوریه و بحرین.
حوزههای تضاد و همکاری
بینالمللی
جمهوریاسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا در سطح کلان و در عرصه بین الملل تضاد قابل توجهی دارند. این تضاد برگرفته از هویت و جایگاه این دو کشور در جهان میباشد. این تضاد در نقطهای به نامنظم بین الملل تلاقی پیدا میکند. ایالات متحده آمریکا بهدنبال حفظ نظم بینالمللی موجود است؛ نظمی که حافظ منافع و علائق آمریکا میباشد و در همین راستا، این کشور اهدافی جهانی دارد و سطح جهان حوزه عمل این دولت است. از سوی دیگر جمهوری اسلامی ایران نیز بهدلیل ماهیت فراملی انقلاب اسلامی، اهداف فراملی و جهانی مختلفی دارد و بهطور کلی تغییر نظم بینالمللی موجود، مطلوب جمهوری اسلامی ایران در کنار بسیاری دیگر از کشورهای جهان است. البته در عمل نمیتوان گفت که حوزه عمل ایران جهانی است و شدت و ضعف پیگیری این اهداف بستگی به دولتهای حاکم در ایران دارد، اما آنچه که میتوان بهعنوان حوزه عمل جدی و دائمی ایران یاد کرد، در ابتدا منطقه جنوب غرب آسیا، آسیاری مرکزی- قفقاز و بعد از آن کشورهای جهان اسلام میباشد. همچنین امروزه حوزه عمل ایران، آمریکای لاتین را تا حدودی در بر میگیرد. از این رو هر حرکت ایران در قبال تغییر نظم حاکم بر جهان و یا ارتقا جایگاه ایران بهعنوان منادی مخالفت با آمریکا و نظام هژمونیک حاکم، چه در سازمانهای بینالمللی، چه در روابط خارجی و… با مخالفت آمریکا روبرو میشود. از همین رو میان این دو کشور، اختلافاتی در سازمانهای بینالمللیِ سیاسی مثل سازمان انرژی اتمی، کنفرانسهای بازنگری NPT و در نقاطی که عرصه سیاستگذاری و تصمیمگیری جهانی است، بروز میکند.
حضور ایران در آمریکای لاتین نیز برای دولت آمریکا حساسیتبرانگیز گردیدهاست، بهگونهای که مجلس نمایندگان آمریکا، برای مقابله با گسترش نفوذ ایران در آمریکای لاتین قانونی را با عنوان «طرح مقابله با ایران در نیمکره غربی» تصویب نمودند که به امضای اوباما نیز رسید[6].
این تضادها برگرفته از تفکرات حاکم در دو کشور میباشد که تفاوت عمیقی با یکدیگر دارند؛ تفکر غربی و تفکر اسلامی. این مسئله مورد اذعان رئیس جمهور آمریکا نیز واقع شدهاست. وی در نشست مرکز «سابان» گفت: «این رژیمی است که وقتی به قدرت رسید، سوگند یاد کرد با آمریکا، اسرائیل و با بسیاری از ارزشهای خوب ما مخالفت کند[7]». بسیاری از این ارزشها را میتوان برشمرد؛ از جمله مسئله حقوق بشر (با تعریف غربی)، مبارزه با تروریسم، مبارزه با تسلیحات کشتار جمعی و… . اینها مسائلی میباشند که برای آمریکاییها یک ارزش و گاه استانداردی هستند که با آن رفتار دوگانه میگردد. این موارد تنها بخشی از مسائل اختلافی ارزشی- اعتقادی میان دو طرف است. تقنین، اجرا و تعیین مصداق برای حقوق بشر، تروریسم، استبداد و… نباید توسط رسانهها و بلندگوهای یک تفکر خاص صورت بگیرد. متاسفانه خیلی از این مسائل که برای اجرایی شدن، به قانون تبدیل شدهاند و با وجود آنکه بیشتر این قوانین را مقننین، طراحان و متفکران غربی با ارزش های غربی وضع نمودهاند، در مرحله اجرا، قربانی سیاست گردیدهاند. پرونده هستهای جمهوری اسلامی را میتوان از جمله مواردی دانست که قربانی سیاست شد و بیش از پیش ناکارآمدی ابزارهای حقوقی را برای استیفای حقوق کشورهای مستقل مشخص نمود. این مسئله در مواردی همچون تروریسم و حقوق بشر نیز ادامه دارد. اگرچه این موارد هنوز به غلظت پرونده هستهای نرسیدهاند، اما برای روز مبادا در آب نمک نگه داشته میشوند؛ بهطوری که هماکنون با کاهش تلاطم پرونده هستهای، مسئله تروریسم و حقوق بشر دوباره بر سر زبان مقامات آمریکایی افتادهاست. جریان پرونده ایران در شورای حقوق بشر، تعیین گزارشگر ویژه برای ایران و تصویب قطعنامه حقوق بشری علیه ایران در مجمع عمومی نیز مسئلهای است که به گمان بسیاری جا در پای پرونده هستهای میگذارد. لازم به ذکر است که مسئله حقوق بشر در برخی حوزهها به مرحله اجرایی وارد شدهاست و برخی از مقامات ایرانی بهعنوان ناقضان حقوق بشر مورد تحریم اتحادیه اروپا قرار گرفتهاند.
در بحث تروریسم باید گفت که آمریکاییها با تعریف خود از ترور و تروریسم قصد دارند تا گروههای مبارز، مقاوم و آزادیبخشی را که بر ضد منافع آمریکا عمل میکنند منکوب نمایند. «حزبالله» لبنان، «حماس» و حتی «کنگره ملی آفریقای ماندلا» و خود ماندلا را که به دنبال احقاق حق خود بودند، تروریست مینامند و حمایت ایران از آنها را حمایت از تروریسم قلمداد میکنند؛ بهطوری که در حرکتی گستخانه، تجلیل «محمدجواد ظریف»؛ وزیر خارجه ایران از «عماد مغنیه» را مورد انتقاد قرار دادند[8].
«قانون مجازات ایران و لیبی» معروف به داماتو، مصوب 1996م، ایران را بهدلیل دستیابی به تسلیحات کشتارجمعی، وسائل پرتاب آن و حمایت از تروریسم بینالمللی مورد تحریم قرار می داد؛ آن هم در زمانی که مسئله هستهای در کار نبود. امروزه نیز مقامات آمریکا بهدنبال کشاندن بازی از پرونده هستهای به موضوعات دیگر هستند. «جان کری» در این رابطه بیان داشتهاست که اگر ایران به حمایت خود از دولت سوریه و حزب الله ادامه دهد، تحریمها کاهش نمییابند[9].
منطقهای
مهمترین چالش حال حاضر منطقه، موضوع سوریه و نقشی است که ایران در آن بازی میکند. ایران در کنار روسیه و حزبالله لبنان، بازیگران اصلی حامی دولت سوریه هستند که در مقابل آمریکا و همپیمانانِ وی؛ بهخصوص یاران منطقهای آن قرار گرفتهاند.
مسئله دیگر، گروههای مقاومت همچون حزب الله لبنان میباشد که بارها حساسیت آمریکا و مقامات آن را برانگیخته است. از سوی دیگر حمایت ایران از گروههای فلسطینی نیز یکیدیگر از نقاط اصلی اختلاف میان ایران و آمریکا تلقی میگردد و این مسائل حول محور اصلی تضاد منطقهای دو کشور، یعنی رژیم صهیونیستی میچرخد؛ رژیمی که آمریکا خود را متعهد به آن و ایران خود را متعهد به نابودی آن میداند و نقطهای سازشناپذیر در سیاست خارجی ایران و آمریکا محسوب می شود. این مسئله به موضوعاتی همچون حمایت ایران از گروههای مقاومت و دولت ضداسرائیلی سوریه، خاصیتی تغییرناپذیر میبخشد. هرچقدر که از این هسته تضاد به موضوعات فرعیتر و دورتر نسبت به آن حرکت نماییم، همکاری دو کشور امکانپذیرتر است. مسائلی مانند امنیت خلیج فارس، موضوع بحرین، مبارزه با تکفیری ها، القاعده و گروه های خشنونت طلب و حتی سوریه با حفظ چارچوب اساسی آن میتواند از موضوعاتی باشد که همکاری ایران و آمریکا را دربرداشته باشد.
ملی
بیشک برای آمریکا یک حکومت همراه با غرب در ایران بسیار مطلوبتر است تا یک حکومت مستقل معاملهگر با این دولت. آمریکا نشان دادهاست که نسبت به مسائل و گرایشهای داخلی کشورهای مختلف بی تفاوت نیست. وقوع انقلابهای مخملی در کشورهای تازهاستقلالیافته از شوروی مثل گرجستان، اوکراین و قرقیزستان بیانگر تلاش آمریکا برای برسرکارآوردن دولتهای همسو با خود در کشورهای مختلف میباشد. حضور نمایندگان دولت آمریکا در بین مردم معترض اوکراین، بارزترین مثال فعلی از این رفتار آمریکاست.
آمریکا از سال 1374ﻫ.ش تا به امروز علیه ایران علناً بودجه تصویب میکند. در سال 2007م مبلغ 66 میلیون دلار برای «برای گسترش دموکراسی در ایران»، سال 2009 مبلغ 55 میلیون دلار برای «جنگ نرم با ایران»، سال 2010 مبلغ 55 میلیون دلار برای«نفوذ در ایران، مقابله با فیلترینگ سایتهای ضدایرانی، تحریک قربانیان سانسور در ایران، آموزش الکترونیکی ایرانیان مخالف نظام برای براندازی نرم و شبکهسازی اینترنتی برای اغتشاشگران بعد از انتخابات ریاست جمهوری، ارائه آموزشهای لازم رسانهای و کامپیوتری برای راهاندازی سایتها جهت اطلاع رسانی»، مبلغ 20 میلیون دلار بودجه تکمیلی برای «مبارزه با ایران از طریق فعالیتهای اینترنتی» و در سال 2011 مبلغ 25 میلیون دلار برای «حمایت از هکرها برای تخریب فضای سایبری ایران» تخصیص یافتهاست[10].
اقدامات آمریکا علیه ایران بهخصوص حمایت از گروههای برانداز و تروریست، مصداق بارز تخاصم در سطح ملی میباشد. فتنه 88 ، آمریکا را برای تغییر نظام و یا حداقل تغییر رفتار در ایران امیدوار نمود و از این رو یکی از عمده مشکلات موجود در بین دو کشور، دخالت آمریکا در امور داخلی ایران و اقدامات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و رسانهای آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران است. عدم دخالت در امور داخلی ایران، مسئلهای است که در سالهای نخست پس از انقلاب، در بند اول تواقفنامه الجزایر بین ایران و آمریکا به آن اشاره گردید، اما هیچگاه از سوی آمریکا اجرا نشد.
ایران و آمریکا هر دو طرف به یکدیگر بدبین هستند. این امر کراراً از سوی مقامات ایران و بهخصوص رهبر معظم انقلاب اعلام گردیدهاست که بیانگر شکاف عظیم میان دو کشور میباشد.
سخن آخر
دولت آمریکا دولت روحانی را نسبت به دولت احمدی نژاد جدیتر و بااختیارتر میداند و از این رو حداکثر تلاش خود را میکند تا مسئله ایران را برای خود حل نماید و از سوی دیگر با تقویت جایگاه این دولت (تا آنجا که از بهبود شرایط بینالمللی و تحریمها برای آن امتیازی کسب شود)، سعی میکند تا این روند را در ایران تقویت نماید و آن را با دولت احمدی نژاد دیگری جایگزین نکند. از سوی دیگر اوباما قصد دارد که مدال حل مشکلات سی و چند ساله با ایران را به سینه خود بچسباند و در پایان ریاست جمهوری خود «تغییر» را نشان دهند؛ نه هیچ جنگی مانند عراق و افغانستان بلکه صلح با ایران!؛ تضمینی برای حضور دموکراتها در کنگره و همچنین تضمینی برای روی کارآمدن رئیسجمهور دموکرات دیگر.
امر مشخص این است که بهظاهر، برداشت مقامات آمریکایی از رفتار مقامات ایران این است که تحریمها و فشارها، ایران را پای میز مذاکره و توافق کشاندهاست. مهمترین نتیجه این برداشت، اثبات کارآمدی این ابزار حداقل برای تغییر رفتار میباشد. از این رو مطرحکردن مواردی چون مسئله حزبالله بهعنوان یک گروه تروریستی و همچنین پیگیری مسئله حقوق بشر، میتواند هشداری جدی مبنی بر سوارکردن ابزار تحریم برای تغییر رفتار در ایران در حوزههای دیگر بهخصوص مسئله حمایت از گروههای مقاومت و بازیگر در منطقه آسیای غربی باشد.
البته جایگاه ایران در منطقه بسیار مستحکم است. از دیگر سو ایران بهدنبال محترمشمردهشدن نقشش در منطقه بهعنوان یک قدرت میباشد. از این رو موضوع همکاری بعدی ایران و آمریکا بعد از سوریه میتواند در مسئلهای اساسیتر و کلانتر؛ یعنی برقراری نظم امنیتی منطقه با حضور ایران باشد که برخی کشورهای عربی و غیرعربی منطقه و آمریکا و البته اسرائیل در طول سالیان پس از انقلاب، منکر آن بودهاند. بدون شک رسیدن به این توافق نیز نیازمند بدهوبستان است تا ایران و آمریکا را در منطقه به یک موازنه برساند.
منابع دیگر:
دهقانی فیروزآبادی، سید جلال، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، سمت، تهران، 1391.
[1] کلینتون: ايران دشوارترين چالش کاري من بوده است. / باشگاه خبرنگاران جوان، 91/09/12. (کد خبر: ۴۱۸۰۲۲۰)
[2] GENERAL ASSEMBLY OF THE UNITED NATIONS(24 September 2013):” General Debate of the 68th Session/United States of America” .Available(25Day1392)Online at: http://gadebate.un.org/68/united-states-america
[3] درس تاريخ به روحاني درخصوص آمریکا/ مشرقنیوز، 92/04/11. (کد خبر: ۲۲۸۴۸۸)
[4] حسین علیخانی، تحریم ایران شکست یک سیاست، ترجمه محمد متقی نژاد، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، تهران، چاپ سوم،1386،ص146
[5] حسن کاظمی قمی، رئیس هیأت ایرانی مذاكرهكننده با آمریكا در موضوع عراق. http://farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=22162
[6] Aljazeera(29 Dec 2012):”Obama enacts anti-Iran bill for the Americas”.Available(25Day1392)Online at: http://www.aljazeera.com/news/americas/2012/12/2012122925119331765.html
[7] Iipdigital US Embassy (07 December 2013):”President Obama at Saban Forum on Iran, Middle East Peace, Syria”.Available(25Day1392)Online at: http://iipdigital.usembassy.gov/st/english/texttrans/2013/12/20131207288605.html?CP.rss=true#ixzz2qTotPeU9
[8] Iipdigital US Embassy (14 January 2014):” White House on Iranian Honoring Lebanese Hezbollah Leader”. Available(25Day1392)Online at: http://iipdigital.usembassy.gov/st/persian/texttrans/2014/01/20140114290854.html#axzz2qToXqZz4
[9] کری: در صورت ادامه حمایت ایران از حزبالله و سوریه تحریمها کاهش نمییابد./ مشرقنیوز، 92/09/19. (کد خبر: ۲۶۹۹۹۲)
[10] از بودجه 25 میلیون دلاری امریکا علیه ایران تا سکوت بودجه 90 برای مقابله به مثل/ خبرآنلاین، 89/12/14.