درس‌ها‌یی از 24 خرداد

نتایج بهت‌آور انتخابات یازدهم ریاست جمهوری فراتر از نتایج و پیامدهای آن، حامل درس‌هایی است که باید بیشتر به آن فکر کرد. هرچند در این مواقع مقصریابی و انداختن تقصیر به گردن یک‌دیگر دردی را دوا نمی‌کند، اما می‌تواند در فهم آنچه به وقوع پیوسته و درس‌ها و عبرت‌هایی که از آن می‌توان گرفت یاری نماید.

چرا اصول‌گرایان بازی برده را واگذار کردند؟

نتایج بهت‌آور انتخابات یازدهم ریاست جمهوری فراتر از نتایج و پیامدهای آن، حامل درس‌هایی است که باید بیشتر به آن فکر کرد. هرچند در این مواقع مقصریابی و انداختن تقصیر به گردن یک‌دیگر دردی را دوا نمی‌کند، اما می‌تواند در فهم آنچه به وقوع پیوسته و درس‌ها و عبرت‌هایی که از آن می‌توان گرفت یاری نماید. در ادامه کوشیده خواهدشد برخی دلایل آنچه اتفاق افتاده است مورد اشاره قرار گیرد:

1- غفلت خواص از پیروی الگوی امام-امت: بنیان جامعه اسلامی منبعث از اندیشه‌ی ولایی بوده و امت همیشه نگاه خود را بر اساس حرکت امام تنظیم کرده‌اند و حتی در دوره‌ها و مقاطعی که برخی کارگزاران اجرایی کشور سعی در اخلال در این روند داشته‌اند، باز مسیر کلی حرکت در این چارچوب بوده است، اما در چند ساله‌ی اخیر برخی غفلت‌ها را در رفتار برخی خواص از طیف‌های مختلف جریان اصول‌گرا از این چارچوب شاهد بودیم که نمونه‌های قابل‌توجهی از آن قابل ذکر است. در حالی که تنها دو روز مانده به انتخابات مقام معظم رهبری اشاره‌ای صریح بر لزوم رأی سدید برای جریان اصول‌گرا داشتند، برخی با نگاه‌های جزم‌گرایانه و غفلت‌ها مانع تحقق مطالبه‌ی رهبری از جریانات سیاسی شدند و در این میان در پای صندوق‌های رأی بدنه این جریان متحیر در انتخاب نامزد اصلح بودند.

واقعیت آن است که در صورت اجماع اصول‌گرایان بر روی نامزدها، بخشی از آرای افرادی که هنوز در روز انتخابات تصمیم نگرفته بودند (حدود 20% که در اثر تشتت اصول‌گرایان این آرا به سبد نامزد پیروز رفت) به سبد نامزد اجماعی اصول‌گرایان می‌رفت و می‌شد با قطعیت گفت نتیجه‌ای جز از آنچه اشهد آنیم رخ می‌داد.

در عمل برخی خواص به جای آنکه به دنبال تبیین نگاه امام به امت باشند در عمل بیشتر با استفاده از شبکه شاگردان و اطرافیان خود به دنبال تزریق منویات خود به جامعه ارزشی بوده‌اند و در این میان متأسفانه از برخی برچسب‌های ارزشی و انقلابی همچون عمار، بصیرت و … سوء استفاده گردید.

2- گفتمان‌های غیرانقلابی انقلابی‌نما: آنچه که در طول بیش از سه دهه‌ی اخیر مسیر حرکت انقلاب اسلامی را شکل داده است، گفتمان اصیل انقلاب اسلامی بوده است که امام راحل (ره) و مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) با هدایت و شکل‌دهی آن جهت‌گیری فکری نظام و انقلاب را پدیدار کرده‌اند. در این میان برخی خواص خوش‌سابقه در برخی مقاطع برخی غفلت‌ها به جای تبیین این گفتمان، چارچوب‌های فلسفی خود را با آن در آمیخته‌اند و با ارائه‌ی تصویری از این غلط به جامعه، گفتمانی غیر انقلابی اما انقلابی‌نما را ارائه داده‌اند. از جمله این مباحث، گفتمان ساختگی «خلوص» بود که متأسفانه ناشی از برخی آبشخورهای فکری مغایر با گفتمان انقلاب اسلامی از سوی برخی خواص ارائه شد و متأسفانه در بخشی از جامعه ارزشی به عنوان نمادی از گفتمان انقلاب اسلامی پذیرفته شد. این در حالی بود که رهبر فرزانه انقلاب اسلامی -مدظله- در دیدار دانشجویان در رمضان سال 89 فرمودند: «یک سؤال دیگر این است که بعضی‌ها می‌گویند وحدت، بعضی‌ها می‌گویند خلوص؛ شما چه می‌گویید؟ من می‌گویم هر دو. خلوص که شما مطرح می‌کنید – که ما بایست از فرصت استفاده کنیم و حالا که غربال شد، یک عده‌ای را که ناخالصی دارند، از دایره خارج کنیم – چیزی نیست که با دعوا و کشمکش و گریبان این و آن را گرفتن و با حرکت تند و فشار‌آلود به وجود بیاید؛ خلوص در یک مجموعه که این‌جوری حاصل نمی‌شود؛ ما به این، مأمور هم نیستیم. در صدر اسلام، خوب، با پیغمبر اکرم یک عده بودند؛ سلمان بود، اباذر بود، ابیّ‌بن‌کعب بود، عمار بود، کی بود، کی بود؛ این‌ها درجه‌ی اول و خالص‌ترین‌ها بودند؛ عده‌ای دیگر از این‌ها یک مقداری متوسط‌تر بودند؛ یک عده‌ای بودند که گاهی اوقات پیغمبر حتّی به این‌ها تشر هم می‌زد. اگر فرض کنید پیغمبر در همان جامعه‌ی چند هزار نفری – که کار خالص‌سازی خیلی آسان‌تر بود از یک جامعه‌ی هفتاد میلیونی کشور ما – می‌خواست خالص‌سازی کند، چه کار می‌کرد؟ چی برایش می‌ماند؟ آن که یک گناهی کرده، باید می‌رفت؛ آن که یک تشری شنفته، باید می‌رفت؛ آن که در یک وقتی که نباید از پیغمبر اجازه‌ی مرخصی بگیرد، اجازه‌ی مرخصی گرفته، باید می‌رفت؛ آن که زکاتش را یک خرده دیر داده، باید می‌رفت؛ خوب، کسی نمی‌ماند. امروز هم همین جور است. این‌جوری نیست که شما بیایید افراد ضعاف‌الایمان را از دایره خارج کنید، به بهانه‌ی اینکه می‌خواهیم خالص کنیم؛ نه، شما هرچه می‌توانید، دایره‌ی خلّصین را توسعه بدهید؛ کاری کنید که افراد خالصی که می‌توانند جامعه‌ی شما را خالص کنند، در جامعه بیشتر شوند؛ این خوب است. از خودتان شروع کنید؛ دور و بر خودتان، خانواده‌ی خودتان، دوستان خودتان، تشکل خودتان، بیرون از تشکل خودتان. هرچه می‌توانید، در حوزه‌ی نفوذ تشکل خود، برای بالا آوردن میزان خلوص‌های فردی و جمعی تلاش کنید؛ که نتیجه‌ی آن، خلوص روزافزون جامعه‌ی شما خواهد شد. راه خالص‌کردن این است. وحدت هم که ما گفتیم – که بعد سؤالات دیگری هم در این زمینه شده – منظور من اتحاد بر مبنای اصول است، بنابراین وحدت با کیست؟ با آن کسی که این اصول را قبول دارد. به همان اندازه‌ای که اصول را قبول دارند، به همان اندازه ما با هم مرتبط و متصلیم؛ این می‌شود ولایت بین مؤمنین. آن کسی که اصول را قبول ندارد، نشان می‌دهد که اصول را قبول ندارد یا تصریح می‌کند که اصول را قبول ندارد، او قهراً از این دایره خارج است. بنابراین با این تفصیل و توضیحی که عرض شد، هم طرفدار وحدتیم، هم طرفدار خلوصیم.» بنابراین گفتمان مد نظر رهبری که همان ارائه اصیل گفتمان انقلاب اسلامی بود، گفتمان «وحدت در عین خلوص» بود.

برای اینکه تأثیر این گفتمان در عدم موفقیت اصول‌گرایان روشن شود کافی است به رویدادی که چند روز پیش اتفاق افتاد نگاهی بیندازیم. بنا بر نقل معتبر چند روز قبل از انتخابات یکی از شخصیت‌های دل‌سوز و مرضی الطرفین اصول‌گرا به قم رفته و در دیدار با یکی از بزرگان حامی یکی از نامزدها از او برای تلاش به جهت ایجاد اجماع درون اصول‌گرایی یاری می‌خواهد که در جواب آنچه می‌شنود «ما به وحدت قائل نیستیم» است. حال و البته در پیشگاه باری تعالی باید کسانی که چنین مبانی فکری غیر اصیل را به گفتمان بدنه ارزشی تزریق کرده‌اند باید پاسخگو باشند.

3- رقابت‌های ناصواب و عدم توجه به برخی مطالبات مردمی: مشغول شدن بخش عمده‌ای از جریان اصول‌گرایی به منازعات سیاسی درون گفتمان و مسائل فرعی و نیز رقابت‌هایی که درون آن‌ها نیت خیری مشاهده نمی‌شود، موجب غفلت از برخی مطالبات معیشتی آحاد مردم -که البته به حق نیز هست- شد. در حالی که عمده مشکلات اقتصادی ناشی از سوءتدبیرها و سوءمدیریت‌ها بود دشمن با پیوند زدن این مسائل با سیاست خارجی نظام کوشید تا چنین وانمود کند که با تغییر سیاست خارجی گشایش اقتصادی به وجود می‌آید. در سوی مقابل برخی اصول‌گرایان نیز با غفلت از عمده مطالبات مردمی به برخی مسائل سطحی و شعاری اکتفا کرده و نتوانستند رأی عموم جامعه را جذب کنند.

4- جریان انحراف: جریان انحراف را می‌توان مؤثرترین عوامل در بروز چنین رویدادی دانست، جریانی که با سوءتدبیر و مدیریت خود در چند سال اخیر اولا تلاش نمود گفتمان اصول‌گرایی را ناکارآمد نشان دهد و ثانیاً راهبرد کشور در سیاست خارجی را موجب بروز مشکلات اقتصادی جلوه دهد در مقطع انتخابات با ایجاد دودستگی  نامزدهای جریان خودی از اجماع آنان جلوگیری کرد. اخبار موثقی از تصریح یکی از مقامات اجرایی کشور مبنی بر تلاش برای جلوگیری از پیروزی نامزد اجماعی اصول‌گرا وجود دارد که خود مؤید همین امر است.

در حقیقت می‌توان گفت عمده رأی به نامزد پیروز انتخابات نه رأی به وی که «نه» به رویکرد جریان انحرافی خصوصاً در حوزه اقتصادی بود که متأسفانه دامن‌گیر اصول‌گرایان شد و نامزد جریان مقابل بازی را برد.

5- ساختار و رویکرد فعلی اصول‌گرایان: نوع رفتار سیاسی انتخاباتی اصول‌گرایان در چند سال اخیر خصوصاً در انتخابات مجلس نهم و ریاست جمهوری یازدهم نشان می‌دهد که ضعف‌های جدی در این حوزه وجود دارد که اصلاحات ساختاری و اساسی را می‌طلبد. در مسیر اجماع اصول‌گرایان موانع زیادی ازجمله نامزدها، جریانات سیاسی مختلف و برخی نخبگان این جریان وجود داشت که اکنون همه این‌ها باید مورد آسیب شناسی قرار گیرد.

اکنون این گفتمان اصول‌گرایی نیست که شکست خورده، بلکه این بازی سیاسیون اصول‌گراست که ناکام مانده است. رأی به نامزد پیروز به معنای روی‌گردانی مردم نسبت به ارزش‌های انقلاب نیست بلکه آن‌ها بازیگری سیاسی برخی چهره‌های اصول‌گرا را نمی‌پسندد و توقعاتی دیگر دارند.  با توجه به آنچه گفته شد بازسازی و مهندسی جدید گفتمان و ساختار جبهه انقلاب اسلامی در قالبی نو ضرورتی است اجتناب ناپذیر و در این میان نیروسازی و کادرسازی مهم‌ترین ضرورت برای آن است. باشد که بتوان فضای پیش روی کشور را به فرصتی برای نقش آفرینی‌ای فعال‌تر در آینده تبدیل کرد. این کلام را با کلام الله باری‌تعالی به پایان می بریم که «وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ»

ارسال دیدگاه