مروری بر روند گذشته تا آینده جریان سلطه جهانی و مواجهه انقلاب اسلامی با آن

سربلندی ج.ا.ا. و افول نظام سلطه/ بخش دوم

برای داشتن تحلیل درست از آینده امپریالیسم در منطقه، نیاز است انواع امپریالیسم آینده را مورد شناسایی قرار داد. در این خصوص، گالتونگ تقسیم‌بندی‌ای دارد که می‌تواند مبنای کار قرار گیرد. وی می‌گوید اگر جهان را به دو بخش مرکز (کشورهای سلطه‌جو) و پیرامون (کشورهای تحت سلطه) تقسیم کنیم، پنج حالت سلطه‌جویی در جهان آینده وجود خواهد داشت.

اندیشکده راهبردی تبیین در شماره پیشین این مقاله، به تعریف مفهوم استکبار وسابقه تاریخی سلطه گری بخصوص توسط دولت ایالت متحده پرداخته شد. در ادامه به تجربه برخی کشورهای جهان در مقابله با این سلطه‌گری و موفقیت ها و شکستهای آنها و نیز استراتژی‌های دولت آمریکا اشاره گشت. همچنین به رویکردها و دوره‌های سیاست خارجی دولت ایران قبل و بعد از انقلاب اسلامی اشاره شد. در این شماره از مقاله به محورهای و مصادیق تسلط و برتری منطقه‌ای و دیپلماتیک ج.ا.ا. نسبت به نظام سلطه اشاره خواهد شد.

مصادیق مهم مقابله جریان انقلاب و جریان سلطه در منطقه:

علی‌رغم سیاستهای دولت‌های بعد از انقلاب، چهار مسئله مهم دیگر را نیز باید جداگانه طرح و مورد اشاره قرار داد، چرا که به نظر می‌رسد هرچه به پیش می‌رویم ساختها و ساختارهای کارکردی سیاسی کشور به گونه‌ای شکل می‌گیرند که تاحد امکان بتوانند ثبات را به عرصه سیاست خارجه منطبق با اصول اساسی انقلاب حاکم نمایند:

 

۱-   مسئله جنگ عراق

یکی از اتفاقات مهم در دوره اصلاحات، حادثه یازده سپتامبر و سپس جنگ آمریکا با افغانستان و عراق بود که اشغال این دو کشور، منجر به تغییرات زیادی در معادلات سیاست خارجی منطقه گردید. یکی از مهمترین این تغییرات روی کار آمدن دولت‌های نزدیک به ایران در عراق بود که این امر منجر به حضور و نقش فعال نهادهای انقلابی ایران در کشور عراق و مشارکت وسیع در عرصه‌های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی آن کشور گردید. البته نباید فراموش کرد که این سیاست‌ها ارتباطی با دولت‌های وقت نداشته و عمدتا توسط نهادهای انقلابی کشور دنبال می‌شده است اما عمده این سیاست‌ها منجر به قدرت گرفتن جریان انقلاب در کشور عراق شد تا جایی‌که می‌توان امروزه کشور عراق را (با همه مختصات و ویژگی‌های خاص خود) به عنوان بالی در کنار جمهوری اسلامی ایران در مقابله با امپریالیسم جهانی برشمرد. این جایگاه با خروج تدریجی امریکا از این کشور روز‌به‌روز پررنگ‌تر می‌شود.

 

۲-   بیداری اسلامی و صدور انقلاب در شکل جدید آن

وقوع بیداری اسلامی در کشورهای منطقه که بعضا با انقلاب و تغییر رژیم‌هایشان همراه بوده است نیز، فرصت بسیار ویژه‌ای برای جریان انقلاب اسلامی به‌وجود آورده است. در واقع می‌توان کشورهای درگیر در مسئله بیداری اسلامی را یک‌به‌یک، میدانی برای مقابله جریان انقلاب و جریان سلطه غرب دانست. به عنوان مثال؛ بحرین، سوریه، یمن و مصر از این جمله‌اند. در این کشورها جریانات شیعی و اسلامی قوی حامی انقلاب اسلامی نضج گرفته و رو به رشد هستند. از سوی دیگر، امپریالیسم و آمریکا نیز در حال برنامه‌ریزی امنیتی‌ـ‌اطلاعاتی برای قدرت گرفتن در این کشورهاست. به نظر می‌رسد این رویکرد، منجر به تبدیل جایگاه ایران به کشوری بسیار مؤثر و توانمند در منطقه شده و می‌توان گفت امروزه جریان ضدامپریالیسم انقلاب اسلامی در حال زایش، بسط، گسترش و صدور خود در کشورهای اسلامی منطقه می‌باشد که ثمره این بسط و زایش را می‌بایست در سالیان آینده مشاهده نمود.

 

۳-   قدرت گرفتن نهادهای انقلابی

در کنار همه سیاست‌ها و راهبرد‌های گفته شده در دولتها، مسئله دیگری در سیاست خارجی ایران جای بحث دارد و آنهم قدرت گرفتن جریانات و نهادهای انقلابی در عرصه سیاست خارجی کشور و تبدیل آنها به بازیگران توانمند بین‌المللی است. این نهادهای انقلابی که از اوایل انقلاب، نقشی فعال و پویا در عرصه سیاست خارجی دنبال می‌کردند، در دوران هاشمی و بالاخص خاتمی و با احساس خطر از مواضع سست و غربگرایانه دولتهای وقت، تلاش کردند با تقویت جایگاه خود به پاسداشت دستاوردهای انقلاب در عرصه منطقه و جهانی بپردازند. وقوع برخی اتفاقات از جمله اشغال عراق و آزادی جنوب لبنان، کمک زیادی به قدرت گرفتن و فرصت‌سازی برای این نهادها نمود. امروزه می‌توان نقش بسیار قدرتمند و توانمند این نهادها (که تماما شعارهای انقلابی و اصیل را وجهه تلاش خود قرار داده‌اند) در عرصه سیاست بین‌المللی از جمله صدور انقلاب، حمایت از فلسطین و… مشاهده نمود.

 

۴-   مسئله هسته‌ای

جدی‌ترین مسئله سالیان اخیر سیاست خارجی ایران، بحث پرونده هسته‌ای ایران است. در دولت هاشمی رفسنجانی قراردادی برای تولید مواد اولیه سوخت هسته‌ای در اصفهان با کشور چین منعقد شد. بر اساس این قرارداد، مراحل مقدماتی احداث تأسیسات فرآوری اورانیوم در اصفهان به عنوان پروژه UCF آغاز شد، اما به علت فشارهای آمریکا، این پروژه متوقف شد و چین در سال ۱۳۷۵ انصراف خود را اعلام نمود. این پروژه مسکوت ماند تا اینکه در دولت خاتمی در سال ۱۳۷۹ به پیمانکاران داخلی داده شد و در اسفند ۱۳۸۲ نهایی شد. پروژه آب سنگین در خنداب اراک در سال ۱۳۷۸ آغاز و غنی‌سازی ماده UF6 چرخه سوخت هسته‌ای، در نطنز اصفهان تداوم یافت و بدین ترتیب چرخه سوخت هسته‌ای در ایران تکمیل شد.

وزیران امور خارجه انگلیس، فرانسه و آلمان (تروئیکای اروپایی) بعد از اطلاع یافتن از حجم گسترده فعالیت‌های هسته‌ای ایران، خواستار توقف کامل آن شدند که از این هنگام مذاکره با سه کشور اروپایی و آژانس، به صورت دو بال دیپلماسی هسته‌ای درآمد. این مسأله در دوره آقای خاتمی بدین گونه تداوم یافت که دولت برای اثبات همکاری خود با آژانس پروتکل الحاقی به NPT را امضاء کرد. در زمینه مذاکرات با تروئیکای اروپایی نیز توافقنامه پاریس برای تبادل تضمین‌های متقابل به امضاء رسید. لکن این مذاکرات کمکی به حل موضوع نکرد و فقط آن را مشمول مرور زمان کرد. امتیازات بسیاری که ایران به صورت یک‌طرفه در این توافقات داده بود باعث شد نوعی سرخوردگی و یأس در سیاست خارجی کشور، بر آحاد جامعه حکمفرما شود و دور شدن دولت از آرمانهای انقلاب در مردم حس شد. این امر منجر به شکل‌گیری جریانِ مخالف عقب‌نشینی دولت گردید که روز‌به‌روز قوی‌تر شد. با روی کار آمدن دولت نهم، محمود احمدی‌نژاد سیاستهای آرمانگرایانه انقلاب را در همه زمینه‌ها از جمله حوزه هسته‌ای بسط داد. در همین راستا کلیه همکاری‌های داوطلبانه هسته‌ای با نهادهای بین‌المللی تعلیق شده و روند مجدد غنی‌سازی اورانیوم از سر گرفته شد که با فشارهای دولت‌های غربی و امپریالیسم جهانی مواجه گشت. این روند که تاکنون نیز ادامه دارد، خود صحنه‌ای از مقابله جریان سلطه جهانی با جریان انقلاب می‌باشد که منجر به صدور قطعنامه‌های بسیار و تحریم‌هایی علیه جمهوری اسلامی ایراد گردیده است. البته رویکرد هسته‌ای دولتهای نهم و دهم منجر به این شده است که امروز در جایگاهی باشیم که حتی اگر تعلیق را در این سطح بپذیریم، نسبت به مواضع دولت‌های پیشین، در جایگاه بسیار جلوتری قرار داشته و عملا تمامی آنچه به دنبال آن بوده‌ایم را کسب کرده‌ایم. لذا به‌نظر می‌رسد اگر مسئله هسته‌ای به گونه‌ای به شکل برد‌ـ‌برد به پایان رسد و علی‌رغم رفع نگرانی‌های جهانی (ناشی از تبلیغات آمریکا) منجر به دستیابی ایران به حقوق مسلم خود گردد، پیام روشنی به جهانیان مخابره خواهد نمود و آن هم تأثیر ایستادگی در مقابل سلطه‌جویی‌های امپریالیسم در دستیابی مستضعفین به حقوق خود می‌باشد.

 

بخش سوم: روند کنونی و مسیر پیش‌روی جریان سلطه و جریان انقلاب اسلامی چیست؟

وضعیت کنونی و آینده جریان امپریالیسم در جهان:

برای داشتن تحلیل درست از آینده امپریالیسم در منطقه، نیاز است انواع امپریالیسم آینده را مورد شناسایی قرار داد. در این خصوص، گالتونگ تقسیم‌بندی‌ای دارد که می‌تواند مبنای کار قرار گیرد. وی می‌گوید اگر جهان را به دو بخش مرکز (کشورهای سلطه‌جو) و پیرامون (کشورهای تحت سلطه) تقسیم کنیم، پنج حالت سلطه‌جویی در جهان آینده وجود خواهد داشت:

۱) اقتصادی؛ که ابزارهای تولید در کشورهای مرکز، توسعه می‌یابند بدون اینکه این ابزارها در پیرامون توسعه یابند.

۲) سیاسی؛ وجود یک موقعیت تثبیت‌شده در مرکز و به‌تبع آن، به‌طور نسبی در پیرامون.

۳) نظامی؛ تولید ابزارهای مخرب نظامی در مرکز و عدم تولید آن در پیرامون.

۴) ارتباطات؛ که به‌طور گسترده، در مرکز توسعه یافته و در پیرامون توسعه‌نیافته است.

۵) فرهنگی؛ آموزش اعتماد به نفس و خوداتکایی در قالب برنامه‌های آموزشی در مرکز و آموزش احساس وابستگی و عدم اعتماد به نفس در پیرامون.»

از میان وجوهات فوق، وجه نظامی امپریالیسم به شدت رو به کاهش و کمرنگ شدن نهاده و بالعکس وجوه ارتباطی و فرهنگی در حال رشد می‌باشند. از دیرباز تاکنون، وجه اقتصادی امپریالیسم، شریان حیاتی اصلی جریان سلطه است و می‌توان اینگونه گفت که اصلی‌ترین هدف امپریالیسم وجه اقتصادی آن می‌باشد.

کشورهای مرکز برای گسترش سلطه اقتصادی خود از چهار گام زیر استفاده می‌کنند:

۱ ـ تمرکز و تراکم تولید و سرمایه، موجب ایجاد انحصارها (مونوپول‌ها) می‌شود.

۲ ـ ترکیب سرمایه بانکی و سرمایه صنعتی، به پیدایش سرمایه مالی و الیگارشی مالی منجر می‌شود.

۳ ـ صدور سرمایه به جای صدور کالا اهمیت ویژه‌ای کسب می‌کند.

۴ ـ ایجاد اتحادیه‌ها و کنسول‌های انحصاری سرمایه‌داران که به صورت کارتل‌ها، تراست‌ها و کنسرسیوم‌ها جهان را از نظر اقتصادی بین خود تقسیم می‌کنند.

بدینوسیله جهانی ترسیم می‌شود که گزینه‌های پیش‌روی بازیگران دیگر را به شدت محدود می‌نماید. این در حالی است که جهان، همچنان شعار آزادی عمل هر بازیگر را سر می‌دهد ولی فی‌الواقع، انتخابهای بازیگران آنقدر محدود است که برخی اوقات (علی‌رغم داشتن فرصت انتخاب) تنها یک گزینه پیش‌روی بازیگر قرار دارد. به همین دلیل است که امروزه پیچیدگی‌های بسیاری در عرصه بین‌الملل و مقابله با استکبار نوین جهانی وجود دارد. یکی از مهمترین ابزارهای استکبار فرانو، جنگ نرم می‌باشد. جنگ نرم صورت جدیدی از جنگ‌های مدرن می‌باشد که هدف آن توسعه نفوذ فرهنگی به منظور کاهش قدرت مقابله کشور هدف در مقابل انواع دیگر سلطه، بالاخص سلطه اقتصادی است.

به عنوان مثال، امریکا که سردمدار جنگ نرم در نظام سلطه جهانی می‌باشد با توسل به ابزارهای مختلف، تلاش می‌کند تاجایی پیش رود که جوامع هدف، قبل از نفوذ سلطه خودشان پذیرای آن باشند و هنگامی که جریان امپریالیسم در شکل اقتصادی و سیاسی خود به درون این کشورها وارد می‌شود ایشان به جای مقابله، برای این جریان، فرش قرمز استقبال بیفکنند. در این میان شاهد هستیم رسـانــههـای خبـری آمریکایی نفوذ قابل توجهی در بیش‏تر نقـاط جهان پیدا کرده‏اند. استقبال روز‌افزون از فیلمهای آمریکایی و گسترش سبک زندگی آمریکایی در همه سطوح در جهان امروز، ناشی از همین ابزار است.

آموزش عالی، منبع دیگری از قدرت نرم آمریکا به حساب می‌آید. تقریباً در همه‌جای جهـان دانشگاه ‏های «هاروارد»، «استانفورد» و «ام. ای. تی» تلاش به جذب دانشجویان نخبه دارند و به موازات اینان، سایر دانشگاه های آمریکایی با ایـجـاد پـردیـس های جدید در کشورهای دیگر، به ویـژه در کشورهای همسایه ایران به بازار بزرگ جذب دانشجویان می اندیشند. این بـازار می‏تواند، شکل‌گیری علاقه‏‌مندی جوانـان کشورهای دیگر و همچنین تمایل نسبت به آمریکا را در پـی داشته باشد.

سومین بخش از منابـع قـدرت نـرم آمریکا، در بخش فن‏آوری ارتباطیاست. فن‏آوری ارتباطاتی آمریکا که بخشی از آن در استفاده از سامانه وینـدوز در بیش‏تر رایانـه های جهان دیده می شود، توانسته سلیقه‏ کـاربــران را دگرگون کند تا جایی‌که فروش میلیونی ویندوز ۸ در صدر اخبار جهانی قرار می‏گیرد درحالی که توزیع این سیستم عامل‏های غیر بومی در دنیا راهی برای فعالیت های اطلاعـاتی آمریکا را باز می نمایند.

چهارمین بخش از این منـابـع، در ورزش نهفته است. «مایکل جردن» را بیش‏تر جـوانــان دیگر کشورها می شناسند و از این راه به شبکه مشتاقان به قهرمانان ورزشی آمریکا و استفاده‌کنندگان از بازار بزرگ لباس و وسایل ورزشی پیرایه بسته به نام آنان می پیوندند.

یکی دیگر از منابع قدرت نرم که می توان از آن نام برد، صـنـایـع غـذایـی آمریکـاست. پپسی‌کـولا و کوکا‏کولا، بی‏گمان بزرگ‏ترین فروشندگان نوشـابه در جهان هستند و خـوراک آمـاده، همچـون «مـک دونـالـد» دارای صف های بلند در کشورهایی مانند چـیـن، روسیه و… است.

شاید در ظاهر این موارد، اموری غیر اساسی در نظام بین‌الملل به‌حساب بیایند، ولی بدون شک با تغییر آرام رفتار بازیگران و جوامع در بلند‌مدت و هدایت ایشان به سوی رفتار خاص، زمینه تغییر سبک زندگی کشورهای هدف به سمت و سوی دلخواه را فراهم می‌کنند.

امپریالیسم سایبر: امروزه شکل جدیدی از امپریالیسم در جهان گسترش یافته است و آن هم امپریالیسم سایبر است. رشد روز افزون استفاده از تلفن‌های همراه، اینترنت و رسانه‌های دیجیتال که همگی ابزارهای سلطه مستقیم و غیرمستقیم آمریکا می‌باشد از نشانه‌های این امپریالیسم است.

•  رسانه‌های‌ دیجیتالی، سبک زندگی آمریکایی و افکار ایشان را با استفاده‌ از امواج‌ رادیو و تلویزیون‌ به‌ اتاق‌نشیمن، اتاق‌ خواب، حمام‌ و نیز رستوران‌ و اتومبیل‌ مورد علاقه‌مان‌ ارسال‌ می‌کنند.

•  اینترنت فرصت مناسبی را برای کشورهای توسعه‌یافته (خصوصا آمریکا) فراهم کرده است که فرهنگ کشورهای جهان سوم را تسخیر کنند. نگرانی‌ها آنجا عمیقتر می‌شود که آمریکا اصرار بر مدیریت و مالکیت اینترنت دارد، چرا که با هرگونه تغییری که در آن نقش اصلی نداشته باشد مخالفت می‌ورزد.

سرمایه‌داری بی‌هویت: اتفاق دیگری که در جهان شاهد آن هستیم، گسترش سرمایه‌داری بی‌هویت است. با ظهور اینترنت و ماهواره و همه‌گیر شدن آنها در دوران انقلاب یا انفجار ارتباطی و اطلاعاتی ـ‌از ابتدای این قرن‌ـ ساختار مالی در جهان دگرگون شده است. من‌جمله تأثیر آن در سرمایه‌داری با شکل‌های سنتی و یا ملی، فراملی و یا اتحادیه‌ای با تغییرات کلی همراه بوده است و شیوه دیگری که سرمایه‌داری بی‌هویت می‌باشد را پدید آورده است. امروزه کسی خریداران بورس‌ها را نمی‌شناسد و نمی‌داند که چه برنامه‌ای دارند و می‌خواهند و یا چه تشکیلاتی دارند. این امر، زمینه شیوه‌های جدید امپریالیسم جهانی است که فی‌الحال در حیطه امپریالیسم نو طبقه‌بندی می‌شود. فرو‌ریختن برج‌های دو قلوی تجارت جهانی، پایان کار آخرین دوران سرمایه‌داری یعنی فرا‌‌ملی بود و آن را می‌توان نقطه آغاز ورود به سرمایه‌داری بی‌هویت دانست.

در واقع، امپریالیست نو، نرم‌افزاری است که در ادامه رشد و تکامل جامعه بشری پدید آمده و گریز از آن اجتناب‌ناپذیر می‌نماید. این نرم افزار، نیازمند سخت افزاری است که فعلاً کل ارتش ایالات متحده آمریکا و ناتو را شامل می‌شود و این سخت‌افزار، نیازمند برنامه پشتیبانی است که بازار سرمایه‌داری بی‌هویت قرن جدید، محیطش را اداره می‌کند.

مالک اصلی این سرمایه‌داری معلوم نیست چه کسانی هستند و در کجایند. ممکن است در هر جای جهان باشند؛ در نقش پادشاه، رئیس جمهور، رهبر، سرمایه دار، بانکدار، یا هر‌کس دیگر که گاهی تصورش هم نمی‌شود. بنابراین جمع این سرمایه‌داری، به‌دنبال هژمونی کامل اقتصادی است. بدین منظور استراتژی‌ای خلق می‌کند که پایه‌های ژئوپلوتیک ندارد و فقط مصالح خود را تأمین می‌کند.

امپریالیسم بی‌هویت: مسیر پیش روی امپریالیسم جهانی، امپریالیسم بی‌هویت است. امپریالیسم بی‌هویت، محوریت دولتی ندارد. افراد و اصطلاحا خانواده‌ها هستند که تصمیم‌گیرندگان اصلی‌اند. این افراد، بسته به منافعشان میزبانان خاصی برمی‌گزینند. برای ایشان تفاوتی بین آمریکای لیبرال و یا شوروی سوسیال و یا چین وجود ندارد. هدف اصلی ایشان، گسترش سلطه خودشان (و نه کشورشان) بر جهان است. علت اصلی حرکت به این سمت نیز به وجود آمدن قدرتهای عظیم اقتصادی غیر‌دولتی می‌باشد. گسترش جهانی‌سازی، رشد شرکت‌ها و کارتل‌های عظیم اقتصادی، گسترش سرمایه‌داری بی هویت و امپریالیسم سایبر، همه‌و‌همه زمینه را برای حرکت به سمت امپریالیسم بی‌هویت هموار کرده است. لذا به نظر می‌رسد در آینده، نظام جهانی دستخوش تغییر نقشهای جدی بازیگران شود. در این خصوص توجه به پیش‌بینی‌های مؤسسات اطلاعات ملی امریکا از آینده جهان جالب توجه خواهد بود. در آخرین نسخه روندهای جهانی، به صراحت اعلام شده که در ۲۰۳۰ چین اولین قدرت اقتصادی جهان است، اروپا و ژاپن رو به ضعف می‌روند. امریکا نقش هژمون نخواهد داشت. کشورهایی مثل ایران از بازیگران بسیار اثرگذار خواهند بود که وضعیت سیاسی آنها، اثرات عظیمی بر روندهای جهانی خواهد گذاشت. به‌نظر می‌رسد امپریالیسم بی‌هویت در تلاش است میزبانان جدیدی برای خود بیابد. توجه جدید شرکتهای یهودی و کارتل‌ها و هولدینگ‌های عظیم سرمایه‌ای به کشورهایی مانند چین، یکی از نشانه‌های آن است.

برژینسکی سه ستون اصلی ژئواستراتژی امپریالیسم را اینگونه توصیف می‌کند:

– جلوگیری از سازش و ادامه امنیت در میان رعایا (یعنی کشورهای همکار کشور امپریال)

– منکوب و حفظ خراج‌گذاران (یعنی کشورهایی که منافع اقتصادی و… برای کشور امپریال دارند)

– جلوگیری از ائتلاف وحشیان با یکدیگر (یعنی مردم تحت سلطه جهان)

از سوی دیگر به نظر می‌رسد آمریکا به عنوان نماد کنونی استکبار، در تلاش است تا نقش خود را همچنان به عنوان یکی از بازیگران اصلی عرصه سلطه جهانی پابرجا نگه دارد و در این خصوص، گام به گام گستاخ‌تر می‌شود، به عنوان مثال:

حمله به عراق در سال ۱۹۹۱ به رهبری آمریکا و همکاری متحدانش که با مجوز سازمان ملل صورت گرفت.

حمله به افغانستان در سال۲۰۰۱ به رهبری آمریکا و متحدانش بدون مجوز از سازمان ملل.

حمله به عراق که در سال۲۰۰۳ توسط آمریکا که بدون همکاری متحدانش (جدا از انگلستان واسپانیا) و بدون مجوز از سازمان ملل آغاز شد.

البته ناگفته نماند که آمریکا به دنبال هژمونی اقتصادی نظامی سابق خود در جهان نیست، چرا که دریافته است از طریق ساز و کارهای جدید سلطه‌جویی از جمله امپریالیسم سایبر، امپریالیسم فرهنگی و امپریالیسم بی‌هویت و با ترغیب افراد و خاندان‌های قدرتمند جهت سرمایه‌گذاری و پایگاه قرار دادن آمریکا، می‌تواند به خوبی تمامی جهان را تحت سلطه خود در آورد. در چنین پازلی، هر نظام ایدئولوژیک که بتواند جلوی این جریان سلطه، قد علم کند باید از بین برود و شکی نیست ایدئولوژیک‌ترین و کارا‌ترین جریان کنونی جهان، جریان انقلاب اسلامی می‌باشد که در مقابل زیاده‌خواهی‌های امپریالیسم قد علم کرده است.

 

آینده پیش روی جریان انقلاب در مواجهه با جریان امپریالیسم جهانی

بیان آینده‌ای برای مواجهه جریان انقلاب و جریان سلطه در شرایط کنونی جهان که مناسبات بسیار پیچیده و سریع است بسیار سخت و شاید غیرممکن باشد، ولی می‌توان برخی از حوزه‌های مهم و اثرگذار روی مناسبات جهانی را شناخت که بدون شک نقشی عظیم روی مواجهه جریان انقلاب و سلطه دارند:

جهانی‌سازی و تهاجم فرهنگی: جهانی‌سازی منجر به بی‌هویتی، تکثر هویتی در افراد، از بین رفتن ثبات شخصیت، عدم همخوانی عناصر فرهنگی جوامع، افزایش بزه‌کاری و انحراف اجتماعی به دلیل عدم وجود ریشه‌های واحد فرهنگی‌ـ ‌هویتی و گسترش روز‌افزون سبک زندگی آمریکایی (مطلوب امپریالیسم) خواهد شد.

بحران اقتصادی جهانی: بحران اقتصادی ۲۰۰۸ که از آمریکا شروع شد و به بسیاری از نقاط دنیا رسید، بحران ریشه‌داری در نظام سرمایه‌داری اقتصادی است. مجله تایمز اقتصادی که یکی از داعیه‌داران سرمایه‌داری است خود اعتراف می‌کند که سرمایه‌داری در مواجهه با بحران اخیر شکست خورده است، لذا در پیش‌بینی‌های مؤسسات غربی، دامنه این بحران تا سال ۲۰۳۵ ادامه خواهد داشت و لذا این امر تاثیر شگرفی بر ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک جهان، من‌جمله شرق آسیا و اروپا خواهد داشت.

بیداری اسلامی: بیداری اسلامی که توصیف آن گذشت بدون شک نقش مهمی در وضعیت کنونی و آینده جهان خواهد داشت، در حقیقت می‌توان عمده کشورهای مسلمان آسیای غربی، خاورمیانه و آفریقا را مستعد تغییرات اجتماعی دانست. حتی اگر این تغییرات به تغییر نظام‎ها منجر نشوند ولی باز هم منجر به تقویت جریانات قوی اسلام‌گرا و استکبار‌ستیز بالاخص در گروه‌های شیعیان خواهد شد. به‌عنوان مثال اگر در کشور عربستان جریان‌های شیعه که در سال گذشته خبرساز شد، در سالهای پیش رو رشد یابند و تکثیر شوند، بدون شک منجر به ایجاد شبکه‌های عظیم و به‌هم پیوسته انقلاب‌های شیعی خواهند شد. حوادثی چون مرگ پادشاه عربستان و گزینه‌های بعدی وی می‌تواند از جمله عؤامل موثر بر سرعت چنین پدیده‌ای باشد.

تحریمهای جهانی جهت انزوای ایران: جهان سلطه، دریافته است که ایران مستعد تبدیل شدن به ام‌القرای جهان اسلام و مدیریت یک میلیارد مسلمان جهان است. به همین جهت مجموعه اقداماتی برای مقابله با این امر انجام داده که از جمله آنها تمرکز و تبلیغ برای نشان دادن ترکیه به‌عنوان ام‌القرای اسلامی، کمک نظامی به عربستان، ممانعت از اتحاد اجتماعی عراق و ایران شیعی، تحریم‌های گسترده ایران جهت کاهش قدرت اقتصادی کشور برای حمایت از کشورهای اسلامی می‌باشد.

 

نگاه آمریکا و امپریالیسم جهانی به انقلاب

آمریکا و نظام سلطه‌گر جهانی به خوبی نقش و جایگاه ممتاز آینده انقلاب ایران در عرصه جهانی را فهم کرده و با تمام قوا در تلاش برای جلوگیری از دستیابی ایران به آن جایگاه می‌باشد. در همین راستا، هدف از محدود کردن و محاصره ایران، ساختن سدی در برابر رشد روزافزون نفوذ این کشور در خاورمیانه می‌باشد. در این خصوص نشریه نیویورک تایمز می‌گوید: برای محاصره و محدود کردن نفوذ ایران باید این کشور را با نیروهای زمینی ناتو و آمریکا به همراه ناوهای نیروی دریایی در خلیج فارس و نیروی هوایی محاصره کرد.

کمک‌ها و حمایت‌های ایران از عراق از طرف اکثریت جمعیت شیعه این کشور مورد استقبال قرار گرفته است. نقش ایران در مناسبات کشورهای اسلامی منطقه، من جمله سوریه، عراق، مصر و همچنین تفاهمات و همکاری‌های گسترده ایران با کشورهای اسلامی از جمله عواملی است که آمریکا در مقابل آن بارها ابراز نگرانی کرده است. همچنین حضور و سرمایه‌گذاری ایران روی کشورهای آمریکای لاتین به عنوان حیات خلوت امپریالیسم جهانی، از جمله سیاستهای موفق ایران در گسترش نفوذ خود در جهان می‌باشد. افزایش ارتباط با کشورهای آفریقایی نیز از همین جمله اقدامات محسوب می‌شود.

علاوه بر کشورهای همسایه ایران در کشورهای آن سوی منطقه هم مسائل مشابهی وجود دارد. بر اساس نظرسنجی‌های صورت گرفته در لبنان بیشتر مردم این کشور، حزب‌الله را که ایران اصلی‌ترین حامی آن است نیرویی مشروع و قانونی برای دفاع از کشورشان در برابر اسرائیل می‌دانند. در فلسطین، غزه و تمام جهان عرب، ایران را مهمترین حامی فلسطین و مدافع مستضعفان مسلمان می‌شمارند که این خود نشان‌دهنده تحقق آرمانهای انقلاب در عرصه سیاست منطقه‌ای می‌باشد. همچنین نفوذ ایران در شرق و کشورهای پیمان شانگهای نیز یکی دیگر از عواملی است که منجر به گسترش و ریشه‌دار شدن تأثیرات و تأثرات ایران بر کشورهای جهان شده است. پافشاری ایران روی مقوله هسته‌ای و دستیابی به غنی‌سازی در سطوح بالا که منجر به نگرانی‌های غرب شده است و نیز مقاومت ایران در مقابل تحریم‌های همه‌جانبه امریکا و اروپا را می‌توان از آخرین نشانه‌های شکل‌گیری قدرت فرامنطقه‌ای ایران در جهان دانست. نشانه‌هایی که امریکا و هم‌پیمانانش به خوبی درک کرده‌اند.

 

سناریوهای پیش روی ایران

یکی از مهمترین عرصه‌های مورد بحث برای سناریوهای پیش روی انقلاب، عرصه کشورهای اسلامی می‌باشد. ایران اسلامی با هدف تبدیل جایگاه خود به ام‌القرای جهان اسلام، مجموعه اقدامات زیادی انجام داده که تا حد خوبی نیز موفق بوده است. گسترش نفوذ ایدئولوژیک ایران در تمامی گروه‌های شیعی جهان و تزریق روحیه انقلابی‌گری به ایشان، گسترش نفوذ در بسیاری از گروه‌های سنی معتدل جهان و نیز اثرگذاری بر روی نسل جوان کشورهای درگیر بیداری اسلامی، از جمله این اقدامات است. نقش مؤثر انقلاب اسلامی ایران در دفاع از فلسطین، نقش ایران در مناسبات سوریه، نقش ایران در بحرین که در همه موارد به الگو‌دهی منجر شده است بسیار پررنگ و اثرگذار بوده است. این اثرگذاری تا جایی است که با وقوع جنگ اخیر غزه، نظریه تبدیل ترکیه به ام‌القرای اسلامی نیز رنگ باخته و امروزه دو کشور اصلی محتمل برای ام‌القرایی و هدایت جهان اسلام، ایران و عربستان می‌باشند. به‌نظر می‌رسد پایان بحران سوریه به‌گونه‌ای که ایران همچنان در آینده این کشور نقش اثرگذار داشته باشد خواهد توانست کمک شایانی به تقویت جایگاه ام‌القرایی ایران اسلامی بالاخص در میان جوامع شیعه داشته باشد.

از دیگر عرصه‌های پیش‌رو، عرصه ارتباطات رسانه‌ای است. متاسفانه امروزه ایران در عرصه تکنولوژی ارتباطاتی، هنوز به نسبت جهان استکبار دارای قدرت کمتری است. نداشتن زیرساختهای لازم تکنولوژیک، منجر به عدم موفقیت ایران در عرصه ایجاد شبکه رسانه‌ای در جهان شده است، هرچند مسیر پیش‌رو روشن است. در صورتی که ایران بتواند اولین ماهواره مخابراتی بلندمدت خود را به فضا ارسال کند و زمینه‌های ایجاد شبکه‌های رسانه‌های حرفه‌ای در جهان فراهم شود، نقش پررنگ ایران در مقابله با فرهنگ اومانیستی به عنوان زیربنای کاپیتالیسم‌ـ‌امپریال جهانی وجود خواهد داشت.

عرصه علمی نیز از جمله عرصه‌های مهم و اثرگذار می‌باشد. بالا بردن توان علمی کشور در همه ابعاد بالاخص در حوزه‌های استراتژیک من جمله دانشهای کاربردی مانند سلولهای بنیادی، ارتباطات و الکترونیک، هسته‌ای و… می‌تواند منجر به ایجاد ابزار قدرتمند مقابله با غرب شود. در این خصوص تاکیدات فراوان مقام معظم رهبری و بزرگان انقلاب مویدی بر این مطلب است.

عرصه اقتصادی که مهمترین ابزار امپریالیسم در گسترش سلطه خود محسوب می‌شود برای ایران انقلابی نیز بسیار مهم است. ایران در صورتی که بتواند خط لوله گاز خود را به دریای مدیترانه و نیز هند گسترش دهد خواهد توانست پایه‌های اقتصادی کشور را محکم کرده و بسیاری از کشورهای جهان را از نظر انرژی وابسته به خود نماید. همچنین تبدیل کشور به بخش مهمی از شاهراه ارتباطی شرق به غرب نیز می‌تواند زمینه گسترش قدرت اقتصادی ایران را فراهم آورد. گسترش شرکت‌های دانش‌بنیان و سرمایه‌گذاری روی ایده‌های تکنولوژیک نیز از جمله این امور است. به‌نظر می‌رسد در صورتی‌که عرصه اقتصادی و ژئواکونومیک ایران مورد مداقه قرار گرفته و برنامه‌ریزی‌های بلندمدت روی آن انجام شود، یکی از اصلی‌ترین ابزارهای سرمایه‌داری برای فشار بر ایران از ایشان گرفته شده و نظام استکبار را در موضع ضعف قرار خواهد داد.

عرصه نظامی و توان دفاعی کشور هرچند نقش مستقیمی در مقابله با نظام سلطه جهانی ندارد ولی می‌تواند به عنوان ابزار پیش‌گیرنده از حملات احتمالی غرب، مورد استفاده باشد. به همین دلیل استفاده از تکنولوژی‌های جدید نظامی و توسعه تکنولوژیک در این عرصه توصیه می‌گردد. قدرت نظامی کشور خواهد توانست علاوه بر بالا بردن توان دفاعی ایران، سایر دولت‌ها را برای بستن پیمان نظامی با ایران ترغیب نماید که این امر منجر به گسترش بلوک مقاومت در جهان خواهد شد.

عرصه بسیار مهم دیگر، عرصه سیاسی، اجتماعی داخل کشور است. امروز با وضعیت فرهنگیِ نسبتا مناسبی نسبت به ده سال قبل مواجه هستیم. در داخل کشور، بسیاری از آحاد جامعه، نقش ام‌القرایی ایران را جزء اهداف خود قرار داده و آن را پذیرفته اند. بسیاری از مردم، تحریم‌های ایجاد شده برای ایران را هرچند سخت می‌دانند، ولی آن‌را تقابل دو قدرت جهانی (ایران و غرب) دانسته و به‌جای عقب نشینی، به دنبال راه حل برد-برد هستند. جامعه پذیرفته است که ایران باید در نظام جهانی، نقش فرامنطقه‌ای ایفا کند و تبدیل شدن ایران به یک قدرت جهانی، از آرزوهای عمومی مردم شده است، هرچند هنوز سطح اعتماد عمومی به روش اداره داخل کشور بالا نیست ولی با این حال، اعتماد ایشان به سیاست خارجی نظام و نهادهای انقلابی اثرگذار در این عرصه، بسیار زیاد و روزافزون است.

 

برخی راهکارهای زیرساختی

در راستای مباحث مطرح شده در این مقاله، دستگاه دیپلماسی کشورمان می‌تواند اقدامات زیر را در دستور کار خود قرار دهد:

 

اقدامات در حوزه رسمی روابط بین‌الملل

–       افزایش روزافزون مشروعیت نظام در منظر بین‌المللی و کم‌کردن بهانه‌جویی‌های نظام سلطه در حوزه‌هایی مثل حقوق بشر و… از طریق مدیریت درست و هدفمند افکار عمومی داخلی و جهانی

–         افزایش جایگاه و اعتبار ملی و انقلابی در عرصه جهانی بالاخص در اذهان عموم ملت‌های جهان

–         مدیریت افکار عمومی جهانی از طریق رسانه‌های توانمند و حرفه‌ای

–         انجام دیپلماسی عمومی شامل انتشار وسیع کتب، تشکیل کتابخانه‌ها، پخش‌های رادیویی و تلویزیونی به زبان بین‌المللی، آموزش زبان و جشنواره‌های هنری و برنامه‌های مبادلات آموزشی

–         تاثیرگذاری بر اذهان مردم جهان از طریق گسترش سبک زندگی انقلابی اسلامی

 

اقدامات در حوزه‌های دیگر

–        سرمایه‌گذاری روی حلقه‌های مقاومت در کشورهای شیعی و حمایت انقلابی از جریانهای شیعی منطقه، خواهد توانست نقش و قدرت نفوذ ایران را تاحد زیادی گسترش دهد. در این خصوص، کشورهایی مانند سوریه، یمن، بحرین و عربستان از گزینه‌های مناسب برای این منظور می‌باشند.

–        تشکیل تیم‌های شناخت کشورهای مؤثر روی ایران در قالب تیم‌های اتاق فکر و هسته‌های تخصصی، امری بسیار ضروری و حیاتی است که هم مطالعات کتابخانه‌ای و هم رصد و پایش را به منظور فهم و پیش‌بینی دقیق رفتارهای بازیگران اصلی عرصه بین‌المللی طلب می‌کند.

–        بالابردن توان نظامی پیش‌گیرانه بالاخص در حوزه‌های حساس و بحرانی. در این خصوص پیش‌بینی می‌شود توان بالای نظامی ایران بتواند نقش مهم تأمین امنیت منطقه و بالاخص انرژی خلیج فارس را برای خود به ارمغان بیاورد.

–        بالا بردن توان اقتصادی کشور از جمله مواردی است که می‌بایست روی آن سرمایه گذاری شود. کاهش وابستگی اقتصادی به نفت یا سایر مواردی که می‌تواند نقطه ضعف کشور به حساب آید.

–        برنامه‌ریزی بلندمدت و دقیق فرهنگی، هویتی و سبک زندگی. برنامه‌ریزی روی آینده فرهنگی تمدن اسلامی‌ـ‌انقلابی و نیز روی چگونگی مقابله با تهاجم فرهنگی غرب. تدوین نظام هویت اسلامی ایرانی و سبک زندگی اسلامی ایرانی برای کشور و استفاده از ابزارهای مختلف برای گسترش و تبلیغ این فرهنگ ‌در سطح کشور، از جمله اقدامات مورد نیاز است.

حسن ختام این یاد‌داشت را بیان زیبایی از رهبرمعظم انقلاب قرار می‌دهیم که می‌فرمایند: جبهه‌ى ظلم و استکبار و زورگوئى و ستمگرى در دنیا رو به ضعف است. هیاهوى ظاهرى آنها نشانه‌ قدرت واقعى نیست. هر جا که نور معنویت و ایمان بتابد، به طور طبیعى ظلمتها رنگ می‌بازند و به‌تدریج محو می‌شوند؛ این اتفاق دارد در دنیا مى‌افتد. (بیانات۳۰/۳/۹۱)

 

—————————————-

منابع:

مقاله «بررسی تطبیقی سیاست خارجی آمریکا و شوروی»، دکتر متقی

مقاله تبیین دوره های سیاست خارجی ج.ا.ا از منظر تئوری های روابط بین الملل ، دکتر علیرضا رضایی

مقاله اصول حاکم بر سیاست خارجی ایران در سال های ۱۳۵۷-۱۳۲۰ و تاثیر آن بر روابط خارجی ایران ، اسماعیل بهمنی

ارسال دیدگاه