استکبارستیزان پشیمان-2

در فضای سیاسی سال‌های پایانی دهه شصت و آغازین دهه هفتاد، دفتر تحکیم وحدت که آن روزها به شدت به جناح چپ سنتی نزدیک شده بود و به نوعی جزء اقمار آن به شمار می‌آمد، دچار تغییرات جدی رویکردی و عملکردی شد.

دفتر تحکیم وحدت، از استکبارستیزی تا آمریکاشیفتگی

در قسمت پیشین این سلسله مقالات به تحلیل جریانشناختی تجدیدنظرطلبی در استکبار ستیزی پرداختیم و به جریان تکنوکرات به عنوان نخستین جریان از این دست اشاره نمودیم. در این شماره به یکی دیگر از ابعاد قابل توجه این روند خواهیم پرداخت. یک نمونه کامل از این گروه‌های سیاسی که به طور کامل سیر استحاله از استکبارستیزی تا دوستی با استکبار را طی کرد، مجموعه دفتر تحکیم وحدت بود. دفتر تحکیم وحدت (اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان دانشگاه‌های سراسر کشور) نیز، به عنوان یکی از جریانات سیاسی درون نظام، مدعی پیروی از خط امام (ره) بود و شعارهایی همچون استکبارستیزی و مبارزه با اسلام آمریکایی را در سرلوحه گفتمان خویش قرار داده بود.با تسخیر سفارت آمریکا و بدست آمدن اسناد جاسوسی این مرکز در 13 آبان ماه 1358 توسط دانشجویان پیرو خط امام، بزرگداشت این روز به نماد استکبارستیزی جنبش دانشجویی در دستور کار فعالیت‌های تشکل‌های دانشجویی قرار گرفت. در این میان انجمن‌های اسلامی دانشجویان که تحت عنوان «دفتر تحکیم وحدت» فعالیت می‌نمودند به عنوان مهم‌ترین تشکل دانشجویی در دهه 60، خود را میراث دار اقدام «دانشجویان پیرو خط امام» دانسته و سردمدار برگزاری این مراسم طی این سال‌ها بودند .

اما در فضای سیاسی سال‌های پایانی دهه شصت و آغازین دهه هفتاد، این دفتر که آن روزها به شدت به جناح چپ سنتی نزدیک شده بود و به نوعی جزء اقمار آن به شمار می‌آمد، دچار تغییرات جدی رویکردی و عملکردی شد. پس از آن که این تشکل به همراه دیگر احزاب چپ سنتی در انتخابات مجلس چهارم با عدم اقبال آرای عمومی مواجه شد، به تدریج از نهادهای حاکمیتی فاصله گرفت و وارد فاز رویکرد انتقادی و اعتراضی شد.

اختلاف نظر دفتر تحکیم با شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی در چگونگی برگزاری مراسم بزرگداشت روز 13 آبان در سال 1370، که ریشه آن در اختلافات جناح‌های سیاسی کشور در این ایام داشت، موجب گردید که در آن سال دفتر تحکیم وحدت از مراسم راهپیمایی عمومی روز 13 آبان که متولی برگزاری آن شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی بود جدا گردیده و مراسم جداگانه‌ای را در روزی دیگر برگزار نماید.

در این اختلافات ، دفتر تحکیم وحدت مدیریت شورای هماهنگی را به جریانی منسوب می‌نمود که آن را طرفدار امریکا دانسته و مدعی بود این جریان شایستگی رهبری و برنامه ریزی برای روز ملی مبارزه با استکبار جهانی را ندارد!؟ بلکه این دفتر تحکیم است که به عنوان جریان پیشرو در مبارزه با امریکا باید برگزارکننده این مراسم باشد!

مراسم سال‌های ابتدایی دهه 70 با سخنرانی اعضای مجمع روحانیون مبارز چون آقایان محتشمی ، هادی خامنه‌ای، کروبی و … توسط دفتر تحکیم برگزار می‌شد. ادعاهای تحکیم مبنی بر پیشگامی در مبارزه با امریکا و متهم نمودن دیگر جریانات سیاسی و تشکل‌های دانشجویی به «گرایش به امریکا»، از دفتر تحکیم تافته جدا بافته‌ای ساخته بود که کسی را یارای رقابت با آن در اعلام مواضع ضد استکباری نبود!

در همین ایام ادعای ضد استکباری دفتر تحکیم تا بدان‌جا بود که طرح برخی نظرات در مورد ارتباط با امریکا توسط یکی از نمایندگان مجلس و یکی از اصحاب مطبوعات چنان خشم اعضای تحکیم را به همراه داشت که شعارهای متعددی در راهپیمایی 13 آبان آن دوران علیه این افراد داده شد.

با مرور زمان سایه استحاله و دگردیسی و نفوذ جریان‌های لیبرال بر این تشکل دانشجویی سایه افکند و با گذر چیزی قریب به 4 سال، گفتمان حاکم بر این تشکل تغییر نمود، به نحوی که نشانه‌های تغییر هویت و استحاله خود را در مراسم بزرگداشت 13 آبان نشان داد. مقاله مندرج در یکی از سایت‌های جریان استحاله شده دفتر تحکیم درباره این تغییر و تحول می‌نویسد: «در سال‌های اوایل دهه 70، اندک اندک انجمن‌های اسلامی دانشجویان به ویژه انجمن پلی تکنیک به بازبینی در دیدگاه‌های خود پرداخت و با آغاز نقد از وضع موجود و پرسشگری از باورهای عمومی و فرهنگ مسلط، و به چالش کشیدن فضای مسموم و ایدئولوژیک جامعه، به موضع منتقد حاکمیت تغییر مکان دادند و از آن فاصله گرفتند.»[1]

رضا حجتی، عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، درباره‌ی شرایط به وجود آمده در این مقطع تاریخی چنین می‌گوید:  «از سال 68، با رحلت حضرت امام تقریباً آرمان‌گرایی رادیکالی در عرصه نظام کمرنگ می‌شود که با انتخاب آقای هاشمی به عنوان ریاست جمهوری یک نوع گفتمان واقع‌گرای عمل‌گرا به عنوان شروع دوران سازندگی در کشور ایجاد می‌شود. این نوع افراد، تکنوکرات‌ها و فن‌سالارانی بودند، که معتقد بودند برای این که کشور را از شرایط حال حاضر نجات دهیم باید از بسیاری از استراتژی‌های دهه 60 که تحت تأثیر گفتمان حضرت امام ایجاد شده بود دست برداریم و به ساختن بنیان‌ها و زیرساخت‌های درونی توجه کنیم و با دنیا یک ارتباط مسالمت‌آمیزی داشته باشیم. در عرصه سیاست خارجی نمودش این است، که سعی می‌شود، با صندوق بین‌المللی پول ارتباط برقرار شود و سیاست‌های آن در داخل اجرا شود و یا این که از سیاست خارجی مبتنی بر صدور انقلاب با شعار جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم دست برداریم و به صورتی شر اجرای حکم سلمان رشدی را از خودمان رفع کنیم و دولت جمهوری اسلامی تعهد بدهد که هیچ گاه، گروهی را برای اعدام سلمان رشدی اعزام نمی‌کند، یا اینکه حکم فقهی بوده و توسط فقیه داده شده و حکم حکومتی و الزام‌آور برای ج.ا.ا نیست. در داخل هم سیاست‌های مبتنی بر پر کردن شکاف بین فقر و غنا یا همان عدالت اجتماعی مورد بی‌توجهی قرار می‌گیرد. هدف ایجاد رویکرد سرمایه‌داری بوده است .  بنابراین توجه به ایجاد یک طبقه سرمایه‌دار و در واقع تولیدگر در نظر بوده، کما اینکه، این سیاست‌ها عملاً به این سمت و سو هم می‌رود. این جا جنبش دانشجویی کم کم حالت انتقادی به خودش می‌گیرد، منتهی در متن نظام ج. ا. ا و عنوانی که اکثر فعالان در این دوره به راهبرد تحکیم وحدت می‌دهند، راهبرد اتحاد و انتقاد بوده (است). یعنی در حالی که در درون نظام بودند، اصول و شاکله‌های اساسی نظام را می‌پذیرفتند در عین حال به برخی سیاست‌های نظام نیز انتقاد داشتند.»[2]

از سویی سیاست‌های دولت سازندگی در پیشبرد توسعه منهای عدالت، باعث ایجاد جو بدبینی میان فعالان این جریان دانشجویی – که عمدتاً دارای مشی عدالت‌خواهانه بودند- با دستگاه‌های اجرایی کشور شد. رویکرد انتقادی و اعتراضی این تشکل  و برخی تشکل‌های همسو با آن به اقدامات دولت سازندگی، گاه به تقابل جدی و درگیری با دولت و دستگاه‌های دولتی می‌انجامید و گاهی کم تحملی برخی مدیران و برخوردهای چکشی موجب تسریع در فاصله گرفتن این تشکل از نظام شد.

با حاشیه قرار گرفتن برخی شعارهای آرمانی و عدالت‌خواهانه در فضای سیاسی اجتماعی کشور و نیز در انزوا قرارگرفتن این دفتر به همراه دیگر احزاب چپ سنتی، به تدریج تمایلاتی در بدنه این گروه‌ها برای حرکت به سمت گفتمان و شعارهای نو نضج گرفت. در این سال ها که فضای کشور، به شدت تحت تبلیغات «ایدئولوژی زدایی» بود، دفتر تحکیم وحدت نیز به سمت دگراندیشان «حلقه کیان» چرخش کرد. بدین ترتیب سروش و همفکرانش به تدریج نقش راهنما را برای دگردیسی و استحاله فکری جریان دانشجویی انقلابی و مسلمان ایفا نمودند.

از سویی نفوذ برخی عناصر وابسته و هدایت شده در بدنه انجمن‌های اسلامی دانشگاه‌ها، موجب تسریع روند استحاله این انجمن ها شد. عزت الله سحابی از سرکردگان گروه‌های ملی-مذهبی نیز به این مسئله اشاره می‌کند: «یکی از اهداف [ملی مذهبی ها]  نفوذ در جنبش دانشجویی و فعال کردن آن در جهت کشاندن جنبش دانشجویی به عرصه اجتماعی و هدایت آن به طرف استحاله آن بوده است.»[3]

وی در تشریح روند این استحاله می‌گوید: «در سال 1374 در جریانات دانشجویی و انجمن‌های اسلامی تحولاتی پیدا شده بود، به [نحوی] که در اثر طول زمان 58 تا 75 نسل‌های جدید که به دانشگاه‌ها راه یافتند با نسل اولی سال 58 و 59 تفاوت‌هایی داشتند. از جمله اینکه خاطره‌ای از انقلاب و دفاع مقدس در حافظه نداشتند، به تدریج در اثر این تحول در هیئت مدیره و شوراهای انجمن ها نیز تحول شد و بیشتر افراد لیبرال یا حزب گرا به آن ها راه یافتند. این زمینه در خصوص جریانات دانشجویی وجود داشت به طوری که در سال 74 و 75 انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر به شدت تحت‌الشعاع نهضت آزادی بوده و به نحوی که افراد از دانشگاه منتقل یا اخراج شدند. در جریان سال 74 و 75 جریان برانداز استحاله‌ای دانشگاه‌ها را محیط خوبی برای نشو و نمای افکار خود و سوق دادن دانشجویان به سمت یک نیروی فشار از پایین نسبت به مسئولین بالای مملکت، جهت پذیرش تغییرات استحاله‌ای، تشخیص دادند. نهضت آزادی روابط خود را با دانشگاه‌ها داشت، ما هم از همکاران جوان تر برای تماس و همکاری و هماهنگی با دانشجویان مشخص کردیم.»[4]

در نتیجه این شرایط بود که جهت گیری فکری دفتر تحکیم وحدت و انجمن‌های اسلامی از مبارزه با لیبرال ها و اسلام آمریکایی به هم‌سویی با ملی مذهبی ها غلطید. این انحراف زمانی روشن تر شد که ابراهیم یزدی – سرکرده نهضت آزادی- که برای سخنرانی در دانشگاه امیر کبیر رفته بود، در پایان مراسم، دانشجویان عضو انجمن اسلامی، نماز جماعت را به امامت وی اقامه کردند. پس از این واقعه نهضت آزادی در پیامی از انجمن‌های اسلامی دانشجویان دانشگاه‌های سراسر کشور خواست تا به انجمن اسلامی  دانشگاه امیر کبیر تأسی کنند![5]

ابراهیم یزدی، تا حدی به این فضای جدید امیدوار بود که در جلسه‌ای در 24/2/1377 گفت:  «نهضت [آزادی] الآن در دانشگاه‌ها رخنه کرده و ما در همه مؤسسات دولتی و دانشگاه‌ها افرادی را داریم که از ما حمایت می‌کنند.»[6]

اولین اقدام برخاسته از این تغییر نگرش در ماجرای بزرگداشت 13 آبان، دعوت از شخصیت‌هایی برای سخنرانی در این مراسم بود که روزگاری خود از رهبران تسخیر لانه جاسوسی بودند ولیکن با تجدید نظر طلبی از راه رفته خود اظهار ندامت کرده و آن را اقدامی متعلق به دوران پرآشوب اول انقلاب می‌دانستند. این اتفاق در سال 1375 رخ داد .

اقدام دوم در سال 1376، بعد از روی کار آمدن دولت اصلاحات صورت گرفت و آن این بود که حرکت نمادین «به آتش کشیدن پرچم امریکا» به بهانه اینکه این اقدام در عرف بین‌المللی بی احترامی به ملت امریکا محسوب می‌شود از مراسم بزرگداشت 13 آبان حذف گردید!

اقدام سوم دفتر تحکیم در سال 1377، حذف کلی مراسم راهپیمایی 13 آبان و تبدیل نمودن آن به تجمعی محدود در درون دانشگاه تهران بود. در سال‌های قبل از آن مراسم راهپیمایی 13 آبان دفتر تحکیم با تجمع دانشجویان در دانشگاه تهران آغاز می‌شد و با راهپیمایی تا لانه جاسوسی و برگزاری سخنرانی و قرائت قطعنامه در مقابل درب سفارتخانه به اتمام می‌رسید. در این ایام افراد معلوم‌الحالی چون علی افشاری رهبران تحکیم را تشکیل می‌دهند و دیگر از دانشجویان معتقد به خط امام و آرمان‌های ایشان در این جمع خبری نیست.

اقدام نهایی، با توجه به مسیر ترسیم شده امری قابل پیش بینی بود و آن تعطیل شدن مراسم بزرگداشت 13 آبان در سال 1378 توسط این جریان دانشجویی مدعی بود. اقدامی که باید آن را به عنوان نشانه آشکار استحاله کامل «تحکیم» از اهداف بنیان‌گذاران آن دانست. این اقدام را باید نماد گسست کامل تشکل انجمن‌های اسلامی دانشجویان از اهداف نظام اسلامی دانست و این در حالی‌ بودکه در  همین سال نقش دفتر تحکیم وحدت در حوادث تلخ کوی دانشگاه نیز که در 18 تیر ماه بوقوع پیوست غیر قابل انکار بود.

سیاسی راد، عضو سابق شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت و یکی از لیدران پروسه دگردیسی تحکیم درباره وضعیت امروز تحکیم می‌گوید: «امروز هیچ دانشجویی تصورش از دفتر تحکیم وحدت فاتحان لانه جاسوسی نیست و بسیاری از فاتحان لانه جاسوسی نیز امروز موافق آن حرکت خود نیستند.»[7]

پیوند دفتر تحکیم وحدت با حلقه‌های معرفتی تجدیدنظرطلبان و لیبرال ها به تدریج گفتمان و شعارهای این دفتر را نیز تغییر داد. به گونه‌ای که برای مثال کم کم شعار «عدالت‌خواهی» در گفتمان این دفتر رنگ باخت و شعار « آزادی خواهی» جای آن را گرفت. بدین ترتیب این دفتر و انجمن‌های وابسته به آن به تدریج مبدل به پیاده نظام تجدیدنظرطلبان و لیبرال ها در دانشگاه شدند و در پیشبرد استراتژی‌های تجدیدنظرطلبان، پروژه چانه زنی از پایین را با تحرکات و اغتشاشات در سطح دانشگاه و حتی مقاطعی خیابان ها دنبال می‌کردند. چنین سیر دگرگونی در مسیر دفتر تحکیم وحدت تا بدان‌جا ادامه یافته که لاشه باقی مانده از این دفتر را به «دفتر تحکیم دموکراسی!» تبدیل ساخته است، مجموعه‌ای که دیگر در آن طرح شعار «استکبارستیزی» محلی از اعراب ندارد و خود را به ظاهر مدافع حقوق بشر و آزادی معرفی می‌کند. بخش عمده‌ای از این عناصر نیز از کشور گریخته و در آغوش استکبار جهانی پناه یافته‌اند!



1- پیشینه انجمن اسلامی پلی تکنیک، خبرنامه امیرکبیر، ۱۳۸۷/۸/۱۱.

2- ساسله بحث های جنبش دانشجویی، حسین قویدل معروفی و مجید پورنجمی، نجم الهدی، ص111

3- ملی مذهبی ها، سازمان بسیج دانشجویی، ص 92

4- همان، صص 101 و 102

5- همان، ص 92

6- همان

7- مناظره بلوکات، حجتی و سیاسی راد، خبرگزاری فارس، ۱۳۸۶/۹/۱۲

ارسال دیدگاه