یکی از مواردی که غالب نظریه پردازان حوزه سیاست، به طور عمده به آن پرداخته و حول محور آن بحث ها و تئوری های گوناگونی را شکل داده اند، مقوله دانشگاه، دانشگاهیان ، دانشجویان و نحوه تاثیر و تاثر آنان نسبت به فضای سیاسی است. چنانکه برخی آن را در تقسیم بندی و برش افقی جامعه، ذیل طبقه متوسط شهری قرار داده و برخی دیگر دانشگاهیان را رابط و پیوند زننده توده مردم با فرهیختگان و صاحبان فکر و نظر و اندیشه به حساب می آورند. عده ای تعبیر اخیر را چنین تعبیر نموده اند که: دانشگاهیان رادیکال ترین آوانگارد اجتماعی در دست روشنفکران اند، چنانکه یکی از نظریه پردازان دولت اصلاحات، دانشجویان را قشری می دانست که باید آنان را تهییج نمود تا با عبور از خط قرمز های انقلاب، در نقش خط شکن – یا به تعبیر رساتر، جاده صاف کن – اصلاح طلبان، بر روی مین رفته و راه را برای دیگرانی که حاضر به پرداخت هزینه اعمالشان نیستند هموار سازند. چنین افرادی، دانشجویان را بر اساس حساس و فعال بودن در عرصه های سیاسی- اجتماعی و مشی انقلابی و آرمان خواهانه شان، همچون وسیله ای می پنداشتند که در نزاع ها و هوچی گری های سیاسی شان، فارغ از هرگونه تعقل و تعمقی، مانند عروسکی در دست آنان بوده و با نگاه ابزاری به دانشگاه، به دنبال مدیریت احساسات و هیجانات آنان بر می آمدند. حال آنکه، گرچه این امکان وجود داردکه با این روش ها در کوتاه مدت و به طور مقطعی، افکار عمومی دانشجویان را از مسیر صحیح خود منحرف گردد اما پس از مدتی، با فروکش نمودن غبار بازی های سیاسی و فروکش کردن هیجانات اولیه، دانشگاه فارغ از تحریکات بیرونی دست به تدبر و انتخاب خواهد زد و به مسیر اصیل خود باز خواهد گشت.
عده ای نیز همچون امام راحل و مقام معظم رهبری تعبیری متفاوت از مفهوم واسطهای دانشگاه میان عوام جامعه و خواص ارائه داده اند. چنانکه حضرت امام (ره)، اصلاح دانشگاه را مقدمه اصلاح جامعه می دانستند و مقام معظم رهبری نیز با تاکید بر فعال و پر جنب و جوش بودن دانشگاه، کسانی را که دانشگاه را غیر سیاسی می خواهند، لعن فرمودند.
نقش موثر دانشگاه ها در چرخش جامعه به سمت اصولگرایی و آرمان های اصیل انقلاب اسلامی، چه در انتخابات ریاست جمهوری 1384 و چه در زمینه روشنگری و مقابله با جنگ روانی فتنه گران در اثنای برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سال 1388، مطلبی واضح و روشن است. ولیکن این نقش موثر، در فضای فتنه به وجود آمده پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری، با تغییرات جالب توجهی مواجه گردید و دانشجویان گوی سبقت را در بصیرت سیاسی از بسیاری از خواص ربوده و سهمی عظیم در مبارزه با فتنه آمریکایی- انگلیسی 88 و روشنگری در فضای عمومی جامعه را از آن خود ساختند. این فعالیت پر شور دانشجویی بیش از یک سال ادامه یافت، اما رفته رفته، عملکرد ضعیف دولت دهم در برخی عرصه های اجرایی ، موضع گیری های نامناسب فرهنگی و نیز گسترش نفوذ حلقه انحراف در بدنه دولت – که نتیجه آن زاویه گرفتن عده ای از دولتمردان از آرمان های انقلاب اسلامی بود – اثری منفی در جامعه دانشگاهی بر جای گذارد و رکود نسبی فضای سیاسی دانشگاه را به دنبال داشت.
چنین فضای نسبتا راکدی تا حول و حوش انتخابات نهم مجلس شورای اسلامی کماکان ادامه پیدا کرد ولی در آستانه انتخابات، با شکل گیری جبهه پایداری – فارغ از نقدهایی که در دیگر عرصه ها بر آن وارد است – تا حدی تحرکات و فعالیت های دانشجویی از سر گرفته شد و شور و نشاط در بخش هایی از فضای دانشجویی جریان یافت.
هر چند فضای تحرک دانشجویی هنوز با مرزهای تاثیر گذاری فعالانه بر افکار عمومی درجامعه،فاصله ی زیادی دارد ویا به عبارت دیگر توان بالفعل اثربخشی پایینی درفضای جامعه را از آن خود ساخته است ولی توان بالقوه و تشکیلاتی جریانات دانشجویی در شرایطی قرار داردکه احیاء و بازسازی تحرکات سیاسی درعرصه ی اجتماعی را،به آسانی ممکن ودردسترس طیف های حاضر درعرصه قرار می دهد. زمزمه ی این چنین تحرکاتی رادر کمپین های دانشجویی حمایت از سعید جلیلی،قالیباف و یا نشست های دانشجویی حول محور انتخابات ریاست جمهوری یازدهم،می توان شنید.البته در این شرایط،امکان بهره برداری ازفضای دانشگاه نه تنها دراختیار گروه ها و طیف های درون حکومتی قرار دارد،بلکه باتوجه به مسائل و مشکلات رفاهی در دانشگاه ها و نارضایتی های صنفی حاصل از آن ،تحرکات ضد انقلاب وگروه های نزدیک به فتنه نیز دور از ذهن نمی نماید.از مهمترین محرک های محیطی در دانشگاه ها به موارد زیر می توان اشاره نمود:
1- طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها واجرای آن در چند محیط دانشجویی به عنوان پایلوت طرح مذکور.
2- کسری بودجه در وزارت علوم که می تواند منجر به اعتراضات واعلام نارضایتی اساتید وکارکنان دانشگاه به علت عدم پرداخت حق التدریس اساتید وکارمندان شود.
3- افزایش ظرفیت جذب دانشگاه ها بدون عنایت به زیر ساخت های لازم که مسائلی مانند کمبود خوابگاه دانشجویی،فضای غذا خوری مناسب و… را موجب گردیده است.
4- افزایش هزینه های رفاهی دانشگاهی همچون هزینه ی غذای دانشجویی ،کاهش امکانات رفاهی در دانشگاه ها0
5- افزایش بی سابقه ی جذب دانشجویان آزاد،موسوم به دانشجوی پولی در سطح دانشگاه های مادر.
مجموع چنین عواملی می تواند بستری از نارضایتی در سطح دانشگاه ها ایجاد نماید که در نهایت مورد استفاده جریانات خاص سیاسی ، با شعارهای شبه ساختار شکنانه قرار گیرد.
باتوجه به تکثرعینی کم سابقه به وجود آمده در فضای سیاسی کشور در ماه های منتهی به انتخابات ریاست جمهوری ، که نمود آن را در تعدد فراکسیون های مجلس شورای اسلامی می توان مشاهده نمود،احتمال انعکاس این طیف بندی های گوناگون در فضای سیاسی دانشگاه – به مثابه تصویری از جامعه ی سیاسی کشور – باقوت قابل قبولی قابل پیش بینی است.
لکن برای تحلیل فضای دانشگاه نیاز است که باکمی تساهل ، فضای سیاسی کشور و به تبع آن دانشگاه را در آینده ، به سه فضای مجزای اصولگرایی ، اصلاحات و در نهایت حامیان جریان انحراف تقسیم نماییم.
در بحث اصولگرایان،مهمترین نکته شکاف اصلی میان جبهه ی متحد اصولگرایان وجبهه ی پایداری است،طیف جبهه ی پایداری علیرغم نو ظهور بودن آن ،توان همراه سازی بخش قابل توجهی از دانشجویان انقلابی- اعم از برخی افراد دربسیج دانشجویی،عدالت خواهان وبعضی دیگر- را به خوبی داراست.همچنان که اصولگرایان سنتی وجبهه ی متحد نیز پایگاههایی در جامعه اسلامی دانشجویان وبسیج دانشجویی دارند.توان دیگر طیف های سیاسی نظیر ایستادگی ،رهپویان و… درمقایسه بادودسته فوق الذکر ،کمتر وضعیف تر می نماید،علیرغم اینکه تشکل های شبه دانشجویی ای نظیر خانه شهریاران جوان وحامیان محسن رضایی وامثالهم سعی در فعالیت وتبلیغ وجذب نیروی گسترده دارند،ولی در نهایت تاثیر گذاری آنان در فضای دانشگاه به مراتب کمتر از تشکل های نهادینه شده باسابقه ای نظیر بسیج وجامعه اسلامی خواهد بود.
جریان انحراف نیز با دو سناریوی حداکثری و حداقلی در انتخابات آتی روبرو است. در سناریوی حداکثری جریان انحراف، با به میدان آمدن چهره های تابلوداری چون اسفندیار رحیم مشایی، امکان بهره برداری و همراهی تشکل های ارزشی و انقلابی، مانند بسیج، به شدت کاهش یافته و در شرایط خاصی، به طور کلی از بین می رود و در این میان جریان انحراف که فاقد پایگاه دانشجویی قابل اعتنا می باشد، به ناچار جهت بهره برداری از فضای انتخاباتی، نزدیکی های تشکیلاتی ای را با اصحاب فتنه و اصلاحات در دانشگاه ها بر قرار خواهد نمود و امکان بهره برداری از توان عملیاتی عناصر کمتر شناخته شده انجمن های اسلامی(طیف تندرو علامه) و سایر تشکیلات همسو با آن را مهیا می سازد. البته این گمانه زنی در شرایطی مطرح است که جریان اصلاحات به صورت حداکثری پا به عرصه انتخابات نگذارد و انسجام کاملی در نیرو های خود به وجود نیاورد.
اما در سناریوی حداقلی جریان انحراف – ورود پشت پرده به انتخابات در لوای یک کاندیدای سفید و متمایل به یکی از جناح های اصولگرایی – امکان بهره جویی این جریان از توان تشکل های ارزشی و انقلابی در دانشگاه ها، بالاخص افراد و تشکل های متمایل به جبهه پایداری متصور است. چنانکه در آخرین نشست آقای احمدی نژاد با حامیان جوان دولت، ایشان بر دلتنگی اش نسبت به یاران سال84 خود تاکید ورزید و این رویکرد، خود می تواند موید تغییراتی در گفتمان فعلی دولت ، در اثنای انتخابات باشد.
نکته حائز اهمیت در خصوص جریان انحراف و بدنه دانشجویی آن، سرمایه گذاری روی جمعیت هلال احمر در دانشگاه ها و تزریق بودجه های کلان به این نهاد به منظور جذب و سازمان دهی بخشی از بدنه دانشگاه از طریق اردو های تشکیلاتی و همایش های پر سر و صدا می باشد. این موضوع زمانی پررنگ تر می گردد که تلاش سازمان جوانان هلال احمر در بهره برداری و جذب آرام – والبته کم توفیق – بدنه بسیج دانشجویی از طریق برگزاری فعالیت های مشترک را از نظر دور نسازیم.
و اما جریان فتنه و بدنه ظاهرا مسکوت آن، از عناوینی است که تامل بیشتری را می طلبد. اصولا بدنه دانشجویی جریان فتنه و اصلاحات، اعم از انجمن های اسلامی ! و ادوار تحکیم وحدت و یا دیگر تشکل های شبه دانشجویی متصل به این جریان، در حال حاضر در سه حوزه مشغول به فعالیت هستند:
1- تشکیل حلقه های مطالعاتی به منظور کادرسازی افزایش توان فکری و نظری در حوزهی سیاسی، تاریخی و فلسفی، به گونه ای که کمترین حساسیت نهاد های نظارتی را به دنبال داشته باشد.
2- تاکید بر مسائل و موضوعات غیر سیاسی همچون مشکلات صنفی دانشجویان و مسائل قومیتی و …
3- بازسازی، شکل یابی و احیاء تشکل های سیاسی سابقا تعطیل شده، ذیل عنوان تشکل های غیر سیاسی ای نظیر انجمن های ادبی و هنری، کانون های فیلم و …
این بدنه دانشجویی، نحوه فعالیت، میزان تحرک و کیفیت کنش و موضع گیری های سیاسی اش، به گونه ای تقریبا یکسویه، وابسته به تصمیمات و جهت گیری بالادستی های سیاسی و تصمیمی سازان جریانی آن می باشد. در صورتی که اصلاحات – و احتمالا بخش قابل توجهی از جریان فتنه – تصمیم به حضور فعال در انتخابات بگیرد، عقبه دانشجویی آن در کوتاه ترین زمان، فعالیت خود را علنی و حداکثری می نماید. لذا توجه به راس هرم تصمیم گیری اصلاحات، از اهمیتی دو چندان برخوردار می گردد.
هرچند گزینه تحریم انتخابات توسط جریان اصلاحات، به دلایل گوناگونی که مجال طرح آن در این نوشتار نمی گنجد، کمتر متصور است؛ اما از میان سایر گزینه های پیش روی اصحاب اصلاحات ، انتخاب سه رویکرد بیش از سایر موارد محتمل به نظر می رسد:
1- حضور و مشارکت فعال در انتخابات با معرفی نامزدی حداکثری: این گزینه از سویی می تواند سقف مطالبات اصلاحات و فتنه را برآورده سازد و فضای فتنه را بازسازی نماید و از سوی دیگر، در صورت رد صلاحیت نامزد معرفی شده توسط شورای نگهبان، به عنوان مستمسکی جهت مظلوم نمایی و توجیه عدم شرکت و یا تحریم انتخابات مورد استفاده قرار گیرد. گرچه این مورد نسبت به دو گزینه بعدی از احتمال کمتری برخوردار است ولی در صورت وقوع، فعالیت تشکل های دانشجویی ای که به عنوان عقبه فتنه عمل می کردند، به شدت افزایش می یابد و احتمال تحرکات رادیکال، با رویکرد ساختار شکنانه نیز دور از ذهن نیست.
2- حضور حداقلی و معرفی چهره ای معتدل اما مشخصا اصلاح طلب: در این صورت جریان اصلاحات با به میدان آوردن یک نامزد تکنوکرات با سابقه موفق مدیریت اقتصادی، سعی در سوار شدن بر موج مطالبات معیشتی جامعه خواهد داشت و جریان های دانشجویی متمایل به آن نیز با رویکرد مطالبات صنفی و نقد سیاست های مالی – اقتصادی دولت و این همانی سازی دولت و جریان اصولگرایی، به صورت فعال – اما با مطالبات غالبا غیر سیاسی – مشغول به فعالیت در دانشگاه ها خواهند بود .
3- بازی در پازل دولت وحدت ملی آقای هاشمی: در این سناریو یک فرد به ظاهر فرا جناحی- احتمالا از نسل اول انقلاب – با محوریت و تحت مشاوره ، راهبری و حمایت آقای هاشمی ذیل گفتمان نجات ملی وارد کارزار انتخابات ریاست جمهوری می شود. در این صورت بخش معتدل جریان اصلاحات، با حمایت تلویحی از وی موضوع آشتی ملی جهت نجات کشور از بحران؟!! را کلید خواهد زد و طیف تندرو اصلاحات و به همراه فتنه نیز، با سکوت خود عملا به تایید ضمنی طرح مذکور می پردازند. لازم به ذکر است که این گزینه برای اصلاح طلبان، یک گزینه کاملا حداقلی است که کف مطالبات آنان را براورده سازد ، چراکه فرد مذکور – به عنوان مثال اشخاصی نظیر آقای ناطق نوری و…- باید پتانسیل جذب بخش قابل قبولی از بدنه اصولگرایان – بالاخص اصولگرایان سنتی – را داشته باشد، لذا نباید چهرهای مشخصا اصلاح طلب باشد و این بدین معنی است که جریان اصلاحات توان اقناع طیف رادیکال و ساختارشکن خود برای حمایت از نامزد مذکور را نخواهد داشت. در این شرایط فضا برای حضور حداکثری جریان انحراف و ایراد اظهارات ساختار شکنانه به منظور جذب بدنه رادیکال جریان فتنه فراهم می گردد. دراین صورت امکان بازسازی دو قطبی احمدی نژاد – هاشمی، توسط انحراف محیا می گردد.
لذا کمیت و کیفیت فعالیت انتخاباتی این طیف، تابعی از تصمیمات راهبردی و نحوه شرکت سران اصلاحات در انتخابات آتی خواهد بود.
حال، یکی از مطالب قابل توجه این است که ، چنانچه در شرایطی جریان انحراف به صورت غیر ائتلافی وارد کارزار انتخابات شود، احتمالا نیاز به ارائه چهره ای مخالف (به اصطلاح ، مخالف وضع موجود) و البته متفاوت و تا حدودی لیبرال منش از خود دارد و بهترین و تاثیرگذار ترین جایگاه برای ارائه این تصویر، دانشگاه است؛ چراکه به راحتی می تواند این تصویر را به جامعه منتقل نموده و با کمترین هزینه و به بهانه آزادی اندیشه و بیان در محیط های آکادمیک، جامعه را در کوتاه مدت تحت تاثیر قرار دهد. لذا ممکن است جریان انحراف، فضای سیاسی دانشگاه را به یکباره و به طور لجام گسیخته ای باز نموده و فارغ از تبعات آن، بر ملتهب شدن فضای سیاسی جامعه در آستانه انتخابات بیافزاید و با ژست های روشنفکر مآبانه ، تلاش در جهت سوار شدن بر موج هیجانات سیاسی منتهی به انتخابات داشته باشد که این مسئله به عنوان یکی از تهدیدات مهم در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم ارزیابی می گردد زیرا فضا و بستر فعالیت گروه های برانداز و بدنه فتنه را فراهم می سازد.
بنا بر این یکی از راهبردهای اصلی در انتخابات آتی، می تواند افزایش بصیرت سیاسی در سطح جامعه و دوری از برخوردهای سطحی و هیجان زده و غیر عقلانی با مقوله های سیاسی باشد تا با فرو نشستن هیاهو و غوغاهای سیاسی احتمالی، ماهیت و توانمندی هر یک از گزینه های ریاست جمهوری آتی ، عیان گردیده و انتخابات در عین حضور حداکثری آحاد مردم، با امنیت و آرامش مطلوب برگزار گردد و این همان نکته ای است که مقام معظم رهبری نیز در سفر به خراسان شمالی متذکر شدند.