مصاحبهگر: با سلام. در خدمت جناب آقای دکتر سراج هستیم، کارشناس و تحلیلگر مسائل راهبردی و رئیس اندیشگاه آفاق انقلاب اسلامی. تشکر میکنیم از وقتی که در اختیار ما قرار دادید. خیلی سریع به موضوع بپردازیم:
آقای دکتر روحانی در هفته گذشته دو سفر مهم به دو کشور اروپایی فرانسه و ایتالیا داشتند. در این سفر قراردادهایی مهم و بسیار تعینکننده برای وضعیت فعلی و آینده دو کشور فرانسه و ایتالیا بسته شد. نکته مهم این است که این سفرها، هم دارای متن مهمی بودند و هم حواشی مهمی را به همراه داشتند. یکی از نکاتی که به نظر میرسد علیالظاهر جزء حواشی سفر است؛ نحوه عقد قرارداد در کشور ایتالیا و تحلیلهایی است که در پی دارد. شما تحلیلی داشتید در مورد نحوه عقد این قرارداد در کشور ایتالیا که بیشتر از دیگر تحلیل گران نکتهسنجانه به آن توجه کرده بودید. لطفاً تحلیل خود در این موضوع را بیان فرمایید و علت اهمیت آن را نیز توضیح دهید. آیا این تحلیل دارای اهمیت راهبردی است؟
تشکر از اندیشکده راهبردی تبیین به خاطر اهتمام به مسائل راهبردی.
بررسی «سه لایه» سفر آقای روحانی به ایتالیا و فرانسه
لایه اول: مقدمات قبل از سفر و جنگ اِدراکی
سفر آقای روحانی به اروپا را باید در چند لایه بررسی کنیم: لایه اول اینکه سفر آقای روحانی به کشورهای اروپایی اولین سفر بعد از برجام است. نکتهای که در این سفر وجود دارد این است که آقای روحانی میخواستند با این سفر، تصویری برای مخاطب داخلی و مخاطب خارجی بسازند. تصویر برای مخاطب داخلی، اعتمادبخشی و امیدسازی بود که نشان دهد مدل «توسعه وابسته» بعد از برجام آغاز شده است. توسعه وابسته نیازمند دو پیششرط «انتقال سرمایه خارجی به داخل» و «انتقال تکنولوژی به داخل» است. تصویر برای مخاطب خارجی نیز این بود که بگوید ایران آماده تعامل با جهان است و برای این تعامل هم حاضر است یک سری از شروط طرف غربی را بپذیرد. آقای روحانی با توجه به این دو تصویری که عرض شد به این سفر بسیار نیازمند بود. علت نیاز آقای روحانی به این سفر چه بود؟ شما دقت بفرمایید که آقای روحانی قبل از سفر، در صفحه شخصی توئیتر خود یک پیام گذاشته بودند که این توئیت برای طرف غربی بسیار حامل پیام است. در این پیام آقای روحانی بیان کرده بودند که به سران اروپاییِ کشورهای 5+1 نامهای نوشتند و در آن نامه نسبت به انجام تعهدات کشورهای اروپایی در زمان مشخص در راستای برجام اظهار امیدواری کردهاند. از توئیت آقای روحانی این چنین برمیآید که آقای روحانی نسبت به تعهدات طرف غربی در اجرای برجام بسیار نگران است و این نگرانی هم کاملاً قابل درک است. از یک طرف آقای روحانی مشاهده کرد که جامعه، بعد از برجام، واکنش مثبتی نسبت به اجرای برجام از خود نشان نداد و اعتمادی به اجرا شدن برجام ندارد، مخصوصاً با اتفاقاتی که در رابطه با قانون ویزا افتاد.
نکته دوم اینکه آقای روحانی تمام مزیتهای رقابتی را در اجرای برجام هزینه کرده و الان دیگر هیچ مزیتی برای چانهزنی در مقابل طرف غربی در اختیار ندارد. به نوعی آقای روحانی قبل از سفر به فرانسه و ایتالیا این پالس را به طرف غربی داده که من به شدت نیازمند اجرای تعهدات شما هستم. من از این پیام اینگونه میفهمم. ضمن اینکه اگر شما دقت کنید، رسانههای غربی در حال مدیریت اِدراک بر روی آقای روحانی هستند. این مدیریت ادراک را ما اینگونه متوجه میشویم که رسانههای غربی قبل از سفر آقای روحانی به ایتالیا و فرانسه، این فضای ادراکی و روانی را برای ایشان ایجاد میکنند که اگر آقای روحانی نتواند پیشرفت اقتصادی ایجاد کند، ممکن است در دور بعدی انتخابات ناکام بماند و شکست بخورد. وقتی اعلام شد که تحریمها در تاریخ 16 ژانویه لغو شده است؛ این جشنهای خیابانی نبود که برگزار شد بلکه بدبینی عمیق ایرانیان نسبت به بهبود اوضاع اقتصادی بود که آشکار شد. این ادراک را هم قبل از سفر آقای روحانی به ایتالیا و فرانسه ایجاد میکنند که آقای روحانی اگر مدلش در توسعه وابسته عملی نشود، حتماً جایگاه خودش را در ایران از دست میدهد. این جنگ ادراکی اولاً میخواهد آقای روحانی نقطه اتکایش را از داخل به بیرون منتقل کند و نکته دوم هم اینکه این فضای ادراکی، شرایط امتیاز گرفتن بیشتر را در هنگام امضای قراردادها ایجاد میکند. به نظر من غربیها در جنگ ادراکی موفق بودهاند که علت آن را جلوتر توضیح خواهم داد. اینها مقدمات قبل از سفر بود.
لایه دوم: ماجرای خودِ سفر و استفاده از نمادها برای تحقیر
حالا من میخواهم عرض کنم که غربیها قبل از سفر با آن جنگ اِدراکی، دارند آقای روحانی را به اشتباه محاسباتی میاندازند تا آقای روحانی برای کارآمد نشان دادن مدل توسعه وابسته و تصویرسازی در داخل و ایجاد امیدواری برای مردم و جلوگیری از ریزش پایگاه اجتماعی خود، نقطه اتکایش را از داخل به سمت غرب ببرد چرا که میدانند ابزارهای رقابتی و چانهزنی را از آقای روحانی گرفتهاند.
آنها در اولین اشتباه محاسباتی آقای روحانی، سعی کردند ایشان را به این فضای تعاملگرایی سوق دهند و موفق هم شدند. یعنی در این جنگ ادراکی، آقای روحانی به طرف غربی خیلی اعتماد کرد و آنها سعی کردند تصویری مطمئن از خودشان را به آقای روحانی القا کنند و آقای روحانی هم چک سفید امضا به طرف غربی داد. این چک سفید امضا یعنی ما تمام مزیتهایمان را در اجرای برجام دادهایم رفته است و از طرف مقابل هم هیچ ضمانتی نگرفتیم و تاریخ این چک و رقم این چک را هم به خودشان واگذار کردیم.
این گام دوم اشتباه محاسباتی بسیار مهم است که اگر آقای روحانی در این گام قرار بگیرد و نقطه اتکایش را از داخل به خارج منتقل کند، آثار و نتایج آن ایجاد تعارض و دوگانگی با حاکمیت خواهد بود. آقای روحانی در اشتباه محاسباتی دوم مجبور میشود که در پازل تعارض با حاکمیت بازی کند.
اما سفر ایتالیا
وقتی رفتار آقای روحانی را بررسی میکنیم، میبینیم که ایشان کسی است که هم خودش و هم به توصیه مشاورانش، از نمادها زیاد استفاده میکند.
سابقه استفاده از نمادها در رفتار آقای روحانی:
• در انتخابات ریاست جمهوری، ایشان «کلید» را مطرح کردند؛ کلید یک نماد بود برای بیان توانایی حل مشکلات اقتصادی و ایجاد گشایش برای مردم. با یک نماد یک گفتمان ایجاد کرد. در ایجاد و تسرّی یک گفتمان، نمادها هم نقش مهمی دارند. سابقه این نماد در ماجرای مکفارلین بود که امریکاییها با «کیک کلیدنما» به ایران آمدند ولی ایران آن کلید را تحویل نگرفت.
• مورد دیگر نیز جمله معروف ایشان بود که «چرخ سانتریفیوژ بچرخد چرخ زندگی مردم هم بچرخد.». این هم استفاده از نماد بود برای ایجاد گفتمان.
حالا با این مقدمه، وارد بررسی لایه دوم سفر آقای روحانی به اروپا میشویم.
در سفر ایتالیا، قراردادها در محلی بسته شد که رفتاری معنادار از سوی طرف غربی محسوب میشود و همچنین حامل پیامی بود از طرف ایران برای طرفهای غربی.
معناداری رفتار طرف غربی این بود که میخواستند نشان دهند تحریمها مؤثر واقع شده و ایران را برای انعقاد قرارداد در زیر سم اسبهای مارکوس آئورلیوس آنتونیوس حاضر کردند و با ایران قرارداد بستند؛ نماد امپراطوری از روم که یکی از سردارهای او بنام وروس توانسته اشکانیان را شکست دهد و بخشی از قلمرو اشکانیان را در طی جنگهای 162 تا 169 میلادی تجزیه کند و در همان جنگ بوده که مارکوس دو لقب به سردار خود اعطا میکند: «پارتیکوس» و «مادیکوس» به معنای شکستدهنده پارتها و مادها.
این عزّتفروشی برای تعاملگرایی، یکی از موضوعات متداول است. برای نمونه در ماجرای فاجعه مِنا اینها برای اجرای برجام حاضر شدند در قبال اقدامات عربستان سکوت کنند تا اجرای برجام با مشکل مواجه نشود. یعنی ما یک سکوت معناداری را در ماجرای منا از سوی دولت و وزارت خارجهاش مشاهده کردیم.
در ماجرای یمن هم مشاهده کردیم که دولت و وزارت خارجهاش در قبال مردم مظلوم و مسلمان و مستضعف یمن، پشتیبانی قابلتوجهی انجام نداد.
اینجا بعد از کارنامه منفی که سیاست خارجی در راستای حفظ عزت و پاسپورت ایرانی از خود نشان داد، احساس خطری کردند که یک هجمه بسیار زیادی علیه آنها شکل بگیرد، لذا متوسل به تحریف و دروغ از تاریخ شدند.
مصاحبهگر: برخی میگویند که مارکوس آنتونیوس دو قرن قبل از میلاد میزیسته و در جنگ با ایرانیها شکست خورده. نظر شما در این رابطه چیست؟
شناخت واقعی مارکوس آنتونیوس
او قبل از میلاد میزیسته و معاصر دوره سزار در روم بوده است. او به ایران حمله میکند و اتفاقاً شکست میخورَد. این شخص را دارند به جای مارکوس آئورلیوس آنتونیوس جا میاندازند. خوب؛ این یک دروغ بزرگ و نوعی تحریف و اغواگری در افکار عمومی است.
مارکوس آئورلیوس آنتونیوس که قراردادها زیر سم اسبان او امضا میشود، شخصی بوده که بعد از میلاد زندگی میکرده و به ایران حمله میکند و در جنگ، ایران را شکست میدهد و اوج شکست هم آنجایی است که اینها در تیسفون، کاخ اشکانیان را با خاک یکسان میکنند که این اوج قدرتنمایی رومیان در ایران بوده و نمادی از تحقیر محسوب میشود.
اصل ماجرا از این قرار است که طراحی غربیها در قبال ایران این بوده که ایران را در موضع تحقیر پای میز انعقاد قرارداد حاضر کنند و این اتفاق هم افتاده است.
حالا اینجا چند فرضیه وجود دارد: یا غفلت ایشان و یا بیاطلاعی مشاورانشان بوده که اصلاً پسندیده نیست. من این نظر را رد میکنم. مگر میشود کسی در سفری در این سطح، به این نکات توجه نداشته باشد؟!
فرضیه دوم، تصمیمسازی نفوذ و فرضیه سوم نیز این بوده است که خود این کار پیامی بوده به طرف مقابل و با علم و اطلاع قبلی این کار صورت گرفته است. من اتفاقاً این دو گزارهی آخر را قبول دارم که راجعبه آن صحبت میکنم.
پس اصلِ تحقیر صورت گرفته است و غربیها در این تحقیر، تصویرسازی کردند برای ما که تحریمها مؤثر واقع شد و ما ایرانیها را تحقیر کردیم، این هم نماد تحقیر!
اما تصمیمسازی نفوذ چیست؟ ما باید این سفر را مقدمهای برای سفر فرانسه بدانیم. الان فرانسویها برای قرارداد بستن با ما، نیمنگاهی به موضوع تحریمها دارند و در قراردادهایشان هم ذکر کردهاند که اگر تحریمها برگشت، اینها هیچ خسارتی را به طرف ایرانی نخواهند داد.
نکته دوم اینکه فرانسویها در عمق راهبردی، با ما در مسئلهی مهار کاملاً مشکل دارند. آنها حوزه سوریه را جزو قلمرو نفوذ راهبردی خودشان میدانند و ما هم حوزه سوریه را عمق استراتژیک خودمان برای محور مقاومت میدانیم.
به نظر میرسید که باید پیامی از ایتالیا به حکومت فرانسه و کاخ الیزه ارسال میشد و قبل از سفر این پیام برای طرف مقابل ادراک میشد تا در سفر، نتایجی را که دولت میخواست، بتواند کسب کند.
ما اینجا باید دقّتی داشته باشیم که مارکوس آئورلیوس یک نماد است، نماد جداسازی منطقه غرب بینالنهرین از رود خابور در شام در آن دوره. منطقه شام دقیقا منطقه نفوذ استراتژیک فرانسه در دوره ی استعمار و عمق استراتژیک ایران در است. وقتی قرارداد زیر سم اسبان او امضا میشود، این موضوع نشاندهنده یک جور بیاعتنایی و بیاعتقادی به عمق استراتژیک است. این پیام و ادراکی است که برای طرف مقابل -که فرانسویها هستند و شرط انعقاد قراردادهای اقتصادیشان با ایران، عقبنشینی از این عمق راهبردی هست- ارسال میشود. به اعتقاد من این نشانهگذاری در این انعقاد قرارداد به خوبی انجام شد و این ادراک را برای طرف فرانسوی قبل از عزیمت به فرانسه ایجاد کرد.
اینجا باید با دقت به مسئله نگاه کنیم. اینجا دیگر یک مسئله جناحی و سیاسی نیست، اینجا یک مسئله ملی است. اولاً در آن نمادی از تحقیر ملی است و ثانیاً در آن نمادسازی برای موضوعات مرتبط با امنیت ملی است. اگر ما از امنیت ملی خودمان در عمق راهبردیمان نتوانیم دفاع کنیم، باید بیاییم در داخل از امنیت داخلیمان دفاع کنیم. یعنی آن موقع بجای اینکه قرارگاه ضد داعش در حلب ایجاد شود، این قرارگاه باید در همدان و کرمانشاه زده شود. این یک واقعیتی است که الان همه نخبگان و آحاد مردم آن را قبول دارند.
بنابراین من معتقدم این اِدراکسازی برای فرانسویها انجام شد و ما نباید موضوع را اینقدر ساده فرض کنیم.
***
لازم به ذکر است بخش دوم و پایانی این گفتگو، به زودی بر روی وبسایت اندیشکده راهبردی تبیین قرار خواهد گرفت.