30 نوامبر سال جاری (10 آذر) هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا در مرکز خاورمیانه اندیشکده بروکینگز موسوم به مرکز سابان به پرسشهای حضار پاسخ گفت، اولین سوالی که از وی پرسیده شد این بود که: «اگرهمه چالشهای مورد اشاره شما، و همه چالشهایی که در دوره وزارت امور خارجه خود روی آنها کار کردهاید در نظر بگیریم، کدام چالش از همه سخت تر بوده است؟» و او پاسخ میدهد: «ایران» .
این پاسخ وی تیتر بعضی اخبار و رسانههای داخلی و خارجی قرار گرفت. اما چنانچه دقیق تر نگاه کنیم متوجه میشویم این پاسخ کلینتون از منظر رفتاری و روانشناسی حکایت از یک واقعیت روشن در میان سردمداران امریکا دارد.
اهمیت این پاسخ به ویژه زمانی برجسته میشود که مروری داشته باشیم بر چالشهایی که دستگاه دیپلماسی امریکا در چهارسال صدارت کلینتون با آنها مواجه شد:
خیزش موج بیداری اسلامی و چالش جدی امریکا در مواجه با تغییر و تحولات کشورهای تونس، لیبی، یمن و به ویژه مصر، کشورهایی که تا قبل از قیامهای مردمی از متحدان و دوستان امریکا بودند و امریکا به شدت نگران از دست دادن منافع خود در این مناطق بود.
رشد روز افزون قدرت و نفوذ چین و نقش این کشور در بازارهای اقتصادی و زیرساختهای امریکا، روی کار آمدن مجدد پوتین با اندیشه احیاء مجدد امپراطوری شوروی، مسئله عراق و خروج نظامیان امریکا و خلا قدرت ناشی از آن، شدت یافتن درگیریها در افغانستان و پاکستان و افزایش شمار کشته شدگان نظامیان امریکا، جنگ 22 روزه غزه و چالشهای امنیتی مهمترین هم پیمان امریکا یعنی رژیم صهیونیستی، در این چهار سال، کشته شدن سفیر امریکا در لیبی و…، اینها تنها نمونههایی از مهمترین چالشهایی بودند که کلینتون در این چهار سال با آنها مواجه بود. مشکلات و بحرانهای اقتصادی امریکا در درون و جنبش وال استریت را نیز به آن اضافه کنید. اما در میان انبوه این چالشهای ریز و درشت، وی ایران را مهمترین و سختترین چالش سیاست خارجی امریکا میداند:
«باید ایران را، در میان مشکلات بسیار سخت زیاد، سختترین مشکل دانست.» و جالب تر آنجاست که او در پاسخ به سوال لحظهای مکث و درنگ نکرد و بلافاصله و با قطعیت گفت: «ایران»
با توجه به آنچه ذکر شد این پاسخ کلینتون نشان از آن دارد که سردمداران امریکا در مواجه با ایران رویکرد و راه حل مشخصی که پاسخ مناسبی دریافت کرده باشند نداشته و تصمیمات و راهبردهای آنها در قبال معمای ایران پیوسته شکست خورده است و به علاوه نشان از اهمیت بالای ایران در نزد آنها دارد که هم افزایی دو مقوله اهمیت موضوع و ناکارآمدی راه حلهای اتخاذ شده، رهبران امریکا را در برزخی از دوگانگی و عدم اطمینان قرار داده است.
این میزان بالای دوگانگی و تردید است که باعث میگردد ایران در ذهن آنها در میان انبوه چالشهای مهم به عنوان سختترین مشکل نمود داشته و برای پاسخ به چنین سؤالاتی نیاز به لحظهای تفکر و اندیشه نداشته باشند، معمایی که پیوسته ذهن آنها را به خود مشغول داشته است.