مقدمه
دادگاه مصر در آخرین روز از ژانویه 2015 در حکمی گردانهای «عزالدین قسام» (شاخه نظامی جنبش حماس) را به دلیل آنچه “دست داشتن در اقدامات تروریستی در صحرای سینا” اعلام شده “گروهی تروریستی” معرفی کرد (انگلیس و نیوزیلند نیز قبلاً گردانهای عزالدین قسام را به عنوان گروهی تروریستی معرفی کرده بودند). البته این نخستین بار نیست دادگاهی در مصر چنین احکامی را در خصوص جنبش حماس صادر میکند و با توجه به شرایط ملتهب موجود در آن منطقه، آخرین بار نیز نخواهد بود. نکته جالب اینجاست هیچ مدرک معتبری مبنی بر دست داشتن گردانهای قسام در حوادث سینا موجود نیست و رای دادگاه صرفاً بر اساس حدسیات و ادعاهای نظامیان و سیاسیون مصری صادر شده است. اما پرسش مهم این است که دلایل و اهداف تروریستی اعلام کردن شاخه نظامی حماس از سوی مصر در شرایط کنونی چیست؟
بررسی و معرفی نقش و جایگاه گردانهای عزالدین قسام
گردانهای عزالدین قسام شاخه نظامی جنبش مقاومت اسلامی حماس میباشد. نام این گردان به قسام یکی از مجاهدین پیشگام در بحبوحه حضور نیروهای استعمارگر فرانسه در لبنان و سوریه پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی برمیگردد، قسام که متولد سوریه میباشد به دلیل مقاومت در برابر اشغالگری فرانسویان در لبنان و سوریه به فلسطین تبعید شد جایی که در آن انگلیسیها تدارک تشکیل یک کشور یهودی را میدیدند، قسام در مبارزه با این تفکر اشغالگرانه در سال 1935 در جنین به شهادت رسید.
ریشههای تشکیل گردانهای عزالدین قسام به سال 1984 برمیگردد که بزرگان مقاومت اسلامی از جمله «شیخ احمد یاسین، شیخ صلاح شهاده، ابراهیم المقادمه و …» به فکر تأسیس بازوی نظامی برای مقاومت در برابر اشغال صهیونیستها افتادند. هدف این نهاد نظامی تهیه و تأمین تسلیحات برای فعالیتهای مقاومت بود. در سال 1986 شیخ شهاده گروهی دیگر، به نام «المجاهدون الفلسطینی» را تشکیل داد که سه سال بیشتر دوام نیاورد و اقدام مهم این گروه ربایش دو سرباز صهیونیستی بود. پس از تشکیل حماس در سال 1987این گروه نیز دسته نظامی به نام «عبدالله اعظم و مجد» را ایجاد نمود. در نهایت در سال 1991 گردانهای عزالدین قسام به عنوان شاخه نظامی حماس شناخته شد(1).
این گردان در بحبوحه انتفاضه فلسطین و مذاکرات اسلو ایجاد شد. اطلاعات دقیقی از کموکیف سازمان و تشکیلات این گردانها در دست نیست، اما گروه بحران بینالملل در سال 2009 اعضای دائم این گردان را چیزی بین هفت تا ده هزار نفر تخمین زد که حدود بیست هزار نفر نیز نیروی ذخیره دارد (2).
این گردان، قرینه شاخه نظامی جنبش جهاد اسلامی یعنی گردانهای قدس است که عمده فعالیتهایش در کرانه باختری و غزه است و در سال 1981 تأسیس شده است.اهمیت گردانهای نظامی عزالدین قسام پس از حضور جدیتر حماس در عرصه سیاسی فلسطین یعنی سالهای پس از 2007 بسیار بیشتر از قبل شده است، حوزه اصلی عمل این جریان باریکه غزه میباشد. گردانهای قسام در واقع ترجمان قدرت سیاسی حماس در صحنههای نظامی میباشد. البته گفته میشود این گردانها از استقلال و آزادی عمل قابل توجهی از جنبش حماس برخوردار هستند و نمیتوان آنها را مجری صرف جهتگیریهای سیاسی و ایدئولوژیکی حماس خلاصه کرد. از همین رو نیز برخی از تحلیلگران ارتباط وثیقی بین حکم دادگاه مصر علیه گردان مذکور و رابطه حماس- مصر قائل نمیباشند.
بررسی موضع مصر در برابر فلسطین پس از انقلاب 2011
روی کار آمدن دولت اخوانی مرسی در روزهای پس از انقلاب مصر، باعث تقویت موضع جنبش حماس در معادلات سیاسی شد. این جنبش که ارتباط ایدئولوژیکی تنگاتنگی با دولت مرسی داشت توانست تا حدودی انزوای بینالمللی و تنگناهای جغرافیایی و اقتصادی برآمده از بسته شدن گذرگاه رفح را بشکند، هرچند مرسی بر خلاف پیشبینیها گذرگاه را به صورت نیمبند باز و بسته نگه داشت و حتی به تخریب تونلهای زیرزمینی نیز تداوم بخشید و اقدام خاصی در قبال روابط مصر- اسرائیل نکرد.
یکی از موضوعات بسیار داغ در روزهای پس از انقلاب مصر ضرورت اتخاذ سیاستی جدید در قبال غزه و باز شدن گذرگاه رفح از سوی دولت جدید بود. با این وجود عمر نخستین رئیسجمهور انتخابی مصر چندان به درازا نکشید و ارتش مصر در وضعیت خاصی مرسی را کنار زد. نکته جالب اینجاست در حالی که ضرورت تغییر نگاه به غزه و فلسطین جزء عناصر اصلی انقلاب 2011 بود، احساسات ضد غزه و فلسطین(به واسطه شباهتها و روابط مرسی و حماس) به یکی از عناصری تبدیل شد که در کودتای 2013 ارتش علیه دولت مرسی مورد استفاده ارتش قرار گرفت. رویکرد «السیسی» جانشین مرسی تقریباً چیزی شبیه به رویکردهای حسنی مبارک بوده است. در دوره السیسی گذرگاه رفح بسته شد و تونلهای زیرزمینی که شریانهای اقتصادی باریکه غزه به شمار میروند نیز بهطور اساسی تخریب شدند. السیسی سعی کرده از کارت فلسطین و حماس برای احیای قدرت منطقهای و تسلط بر چالشهای داخلی استفاده کند. در داخل فلسطین نیز السیسی سعی میکند بین گروههای مختلف فلسطینی تفرقه بیندازد و از این وضعیت در جهت منویات خود بهرهبرداری نماید.
بررسی نگاه مقامات اسرائیل به دولت السیسی
دولت اسرائیل نگاه مثبتی به برکناری مرسی و بازگشت مجدد افسران آزاد به کاخ ریاست جمهوری قاهره داشت. این مسئله را میتوان در واکنشهای نخستوزیر و رئیسجمهور اسرائیل یعنی بنیامین نتانیاهو و شیمون پرز نسبت به انتخاب السیسی به عنوان رئیسجمهور مصر و تماسهای تلفنی جداگانه آنها با السیسی دریافت کرد. آنها انتخاب سیسی را از کانال یک انتخابات آزاد و عادلانه تبریک گفتند و این اتفاق را در راستای گسترش روابط دو کشور و رونق و سعادت مصریها دانستند و اهمیتی استراتژیک برای آن قائل شدند(3).اسرائیلیها بهخوبی میدانند سیسی به سیاستهای دوران مبارک اعتقاد دارد و نکته مهمتر اینکه مصر کنونی بهمراتب شکنندهتر و آسیبپذیرتر از مصر دوران مبارک است. ناآرامیهای سینا در دوران مرسی که موجب هراس اسرائیل از سرنوشت معاهده صلح مصر-اسرائیل شده بود، نقطه کانونی در اطمینان بخشیهای مصر به اسرائیل در دوره سیسی شده است.
ناآرامیها در صحرای سینا نیز باعث شد تا با وجود اینکه مدرک معتبر و متقنی مبنی بر دست داشتن حماس در این ناآرامیها وجود نداشت انگشت اتهام به سمت حماس برود. این مسئله باعث نزدیکی بیشتر روابط امنیتی قاهره- تلآویو در دوره جدید به شمار میرود.
اقدامات السیسی در تقابل با منافع فلسطین و در راستای منافع صهیونیستها
رویکردهای دولت السیسی در دوران اخیر عمدتاً در تضاد با منافع فلسطین و همراستا با منافع اسرائیل بوده است. یکی از این موارد بستن کامل گذرگاه رفح و تخریب تونلهای زیرزمینی است که باریکه غزه را به مصر متصل میکند. این سیاست دولت السیسی فشارهای زیادی را به معیشت ساکنان غزه وارد نموده است. در حالی که منطق ناآرامیهای سینا به مسائل و نقصانهای داخلی مصر برمیگردد دولت السیسی تلاش میکند با فرافکنی این ناآرامیها را یک توطئه خارجی با همکاری اخوان المسلمین مصر معرفی کند که ارتباطی قوی با جنبش حماس و غزه دارد. در همین راستا دولت السیسی سعی کرده آشوبهای سینا را به اقدامات خرابکارانه حماس و اخوان المسلمین نسبت دهد. بستن این تونلها و همینطور گذرگاه رفح، در واقع چیزی جز همدستی السیسی در پروژه غربی- عبری محدود کردن حداکثری جنبش حماس نیست. امری که ابعاد انسانی وخیمی را به دنبال دارد.
اقدام السیسی در خلال تجاوز اخیر رژیم صهیونیستی به غزه نیز چندان در جهت منافع فلسطینیها نبود چرا که رویکرد میانجیگرایانه السیسی به گونهای بود که اولاً چارچوب آتشبس را بدون هماهنگی با فلسطینیها مطرح نمود، ثانیاً تلاش کرد ابعاد انسانی جنگ چندان به بسته بودن گذرگاه رفح نسبت داده نشود، ثالثاً نوعی سیاست نادیده انگاری حماس را در پیش گرفت و از هرگونه مذاکره مستقیم با حماس در جریان آتشبس خودداری کرد با وجود اینکه حماس بازیگر سیاسی اصلی در باریکه غزه میباشد، رابعاً سیاست تفرقه انداز و حکومت کن را در قبال بازیگران فلسطینی در پیش گرفت و سعی کرد فتح و دولت محمود عباس را نمایندگان اصلی فلسطین معرفی کند و از این طریق به نوعی حماس را نسبت به وحدت فلسطین و همکاری با دیگران بازیگران سیاسی فلسطین حساس نماید، خامساً السیسی با وارد کردن جهاد اسلامی به مذاکرات، در حوزه جریانهای نظامی نقش گردانهای القسام را نیز کمرنگ کرد و این زمینه را به وجود آورد تا اختلافات در داخل نوار غزه پتانسیل نشو و نما پیدا کند. نکته آخر السیسی به دنبال این بود که حماس را مسئول اصلی تطویل جنگ و خسارات جانی و مالی در غزه در افکار عمومی جا بیندازد. مجموع این رویکردها چیزی جز تقویت موضع اسرائیل در معادلات فلسطینی-صهیونیستی نیست.
استقبال صهیونیستها از اقدام مصر
اقدام دادگاه مصر در تروریستی خواندن شاخه نظامی حماس با استقبال مقامات و رسانههای صهیونیستی مواجه شده است. رادیو اسرائیل به نقل از منابع دفتر نخستوزیر نتانیاهو و وزیر دفاع اعلام کرده اقدام دادگاه مصر به واسطه تضعیف حماس در تقویت قدرت نظامی آن و تزلزل در اداره باریکه غزه در چارچوب منافع استراتژیک اسرائیل قلمداد میشود. محافل رسانهای و تحلیل گران سیاسی اسرائیل نیز این اقدام را نخستین موردی میدانند که یک کشور عربی در طول منازعه اعراب- اسرائیل، یک گروه فلسطینی را در زمره تروریسم قرار میدهند(4).
این اقدام دادگاه مصر آغازی بر قرار دادن اخوان المسلیمن و شعب آن همچون حماس و… به عنوان حادترین تهدید علیه نظم و امنیت در روابط اعراب- اسرائیل با محوریت مصر و اسرائیل میباشد و از این نظر که اسرائیل را در حاشیه امنی قرار میدهد بهشدت در چارچوب منافع اسرائیل و مورد پسند این رژیم قرار میگیرد. مخصوصاً اینکه صدور چنین احکام حقوقی و قضایی از سوی یک دادگاه به اصطلاح مستقل در یک کشور بسیار مهم عربی یک بستر مناسب برای بستن گذرگاه رفح و اعمال حصر و فشار بر ساکنان غزه میباشد، امری که باعث تسهیل سیاستهای تجاوزگرایانه اسرائیل خواهد شد.
چرایی این اقدام در شرایط کنونی و دلایل ارتباط دادن گردانهای قسام به حوادث سینا
رویکرد دولت السیسی در قبال فلسطین عمدتاً به نگرانیهای امنیتی و سیاسی داخلی برمیگردد تا معادلات منطقهای.
دولت السیسی بر آتشفشانی از یک جامعه دوپاره شده اخوانی و سکولار حکمرانی میکند. شباهتهای ایدئولوژیکی و فکری حماس و اخوان المسلمین مصر نیز موجبات هراس دولت جدید مصر را فراهم کردهاند. دولت السیسی تلاش میکند با برسازی حماس به عنوان یک تهدید و برجستهسازی این تهدید به عنوان یک معمای امنیتی تهدیدآمیز برای امنیت ملی مصر، با فرافکنی، افکار عمومی را از مشکلات داخلی و مسائل اقتصادی و بحران مشروعیتی که دولت وی از آن بهشدت رنج میبرد دور نگه دارد. دولت مصر در برسازی تهدید حماس تا جایی پیش رفته که محمد مرسی را متهم به جاسوسی برای حماس در دوران حکومت وی کرده است. این اقدام مصر، نوعی فرار به جلوی مقامات مصری از مشکلات و تنگناهای اقتصادی است که جامعه مصر بهشدت با آن دستوپنجه نرم میکند.
در روزها و ماههای اخیر دادگاه مصر تعداد بسیار زیادی از اسلامگرایان را در مصر محکوم و راهی زندان کرده است، این امر نشانگر شکننده بودن شرایط سیاسی در مصر است. دولت جدید مصر که به شکل نامتعارفی بر سریر قدرت نشست سعی میکند با استفاده از فضاسازی و طرح اتهاماتی علیه حماس بهرهبرداریهای داخلی خاص خود را داشته باشد، دولت السیسی میخواهد از یکطرف ناامنیهای منطقه سینا را به فلسطینیها ارتباط دهد و آن را از یک موضوع حاد با ریشههای داخلی به یک توطئه ساختگی با دستهای پشت پرده خارجی مبدل نماید. بدین ترتیب دولت السیسی از یک طرف از بحران سینا برای امنیتی کردن فضای سیاسی مصر استفاده میکند از طرف دیگر با استفاده از کارت گردانهای عزالدین قسام به سرکوبهای داخلی علیه فعالین سیاسی اخوان المسلمین نوعی مشروعیت میدهد و همزمان با ترسیم و بزرگنمایی تهدیدات واقعی و خیالی بیرونی، نقش نخبگان ارتشی و نظامی مصر را در ساختار سیاسی مصر بیش از پیش برجسته میکند.
دولت مصر بدین ترتیب در تلاش است تا تشکیلات خودگران و شخصیتهایی همچون محمود عباس را به عنوان نمایندگان اصلی مردم فلسطین معرفی نماید و از نقش سیاسی حماس در معادلات سیاسی-استراتژیک داخل فلسطین و منطقه بکاهد. السیسی به دنبال این است که به شکلی زیرکانه با برجسته ساختن نقش کرانه باختری و تشکیلات خودگردان در مقابل حماس نوعی رقابت سیاسی را بین آنها به وجود بیاورد تا از یک طرف انسجام بین آنها را از بین ببرد و از طرف دیگر از رقابت بین آنها نهایت بهرهبرداری را به نفع خود داشته باشد. هدف استراتژیک مصر و اسرائیل در مقطع کنونی تضعیف حداکثری حماس و محدود کردن حوزه نفوذ حماس به باریکه غزه است.
همچنین به نظر میرسد دولت مصر نتوانسته بحران سینا را به شکلی منطقی و فراگیر در چارچوبهای سیاسی حلوفصل نماید و همینطور در صحنه درگیریهای نظامی ارتش مصر با شورشیان سینا نیز از عهده مبارزه برنیامده است و لذا سعی میکند ناکامی سیاسی و نظامی در حلوفصل مسالمتآمیز و غیر مسالمتآمیز بحران را به گردن عوامل بیرونی و به طور مشخص گردانهای عزالدین قسام بیندازد. واقعیت دیگر این است که اگر تبادل سلاحی نیز صورت بگیرد این تبادل از خاک مصر به خاک فلسطین انجام میشود و نه بالعکس چرا که راه دیگری برای تأمین تسلیحات شاخه نظامی حماس وجود ندارد.
از سوی دیگر این قبیل اقدامات دولت مصر یعنی در زمره تروریستی قرار دادن گروههای مقاومت میتواند در این مقطع به صورت توأمان موجب ترمیم روابط آسیبدیده قاهره با ایالاتمتحده و اتحادیه اروپایی و همینطور اعتمادسازی بیشتر دولت السیسی در مقابل اسرائیلیها باشد. امری که اتفاقاً مورد توجه حامیان عرب غربگرای دولت السیسی یعنی عربستان و امارات و… نیز میباشد؛ مخصوصاً اینکه این سه دسته کشورها همواره با طبقهبندیها و برچسبزنیهای مخصوص خود، گروههای مقاومت را ماجراجو، برهم زننده ثبات و امنیت منطقه و .. توصیف میکنند تا در این چارچوب تحریم، جنگ و تجاوز علیه مردمان فلسطین و جنوب لبنان را در افکار عمومی مشروع جا بیندازند؛ لذا نباید از بهرهبرداریهای بینالمللی و منطقهای این اقدام دولت مصر در خصوص تروریستی اعلام کردن شاخه نظامی حماس غافل بود.
دولت السیسی سعی میکند با همراستایی بیش از بیش با دیدگاه طرفهای غربی نسبت به حماس و جریان مقاومت، زمینه را برای ترمیم روابط با واشنگتن و اتحادیه اروپا فراهم آورد، روابطی که در سالهای گذشته دچار مشکلاتی شده است. همزمان این رویکرد مصر با توجه به ریشههای اخوانی حماس در این مقطع بیش از هر زمان دیگری خوشایند مقامات سعودی است که السیسی در دوران پس از مرسی حداقل به لحاظ مالی و اقتصادی بسیار مدیون آنهاست. چرا که این اقدام مصر از یک طرف زمینه را برای اعمال فشار بیشتر بر اخوان المسلمین مصر فراهم میآورد و از سوی دیگر از ظن آنها جریان مقاومت را که ایران بازیگر اصلی آن به شمار میآید را تحت فشار قرار میدهد.
همزمان این اقدام مصر برای اسرائیل نیز اهمیت فوقالعادهای دارد. شرایط در ماههای اخیر به گونهای پیش رفت که اسرائیل بیش از پیش احساس انزوا و شکست داشت. از یک طرف دولت بنیامین نتانیاهو در روند مذاکرات با طرف فلسطینی- که به ابتکار دولت اوباما (جورج میچل-کری) در حال انجام بود- خلل ایجاد کرد و مذاکرات به شکست منتهی شد از طرف دیگر توافق صلح حماس و فتح نیز شرایط دشواری را برای رژیم صهیونیستی رقم زده بود، وضعیت حقوقی-سیاسی فلسطین در سازمانهای بینالمللی برخلاف میل اسرائیل- آمریکا نسبت به قبل ارتقاء یافته است و همینطور اقدامات غیر انسانی این رژیم علیه ساکنان غزه در جنگ اخیر نیز بیش از هر زمان دیگری موجبات انزوای تلآویو را فراهم کرده بود لذا هیچ اقدامی همچون اقدام مصر در قرار دادن شاخه نظامی حماس در زمره گروه تروریستی نمیتوانست اسرائیل را از بنبست ماههای اخیر بیرون بیاورد، مخصوصاً اینکه این حکم از سوی دادگاه مهمترین کشور عربی صادر گردیده است.
لذا میتوان بهجرئت گفت با تضعیف مشروعیت سیاسی دولت مصر پس از کنار زدن محمد مرسی و وخامت اوضاع در صحرای سینا، رهبران مصر اینگونه فکر میکنند که چارهای جز تقویت روابط دوجانبه با اسرائیل ندارند حتی اگر این تقویت مابهازایی همچون قرار دادن شاخه نظامی حماس در لیست تروریسم باشد اقدامی را که حتی اتحادیه اروپایی انجام نداده، مهمترین کشور عربی مرتکب شده است.
گروه انصار بیتالمقدس در منطقه سینا دو هدف اعلامی دارد که یکی مبارزه با نظام سیاسی مصر میباشد و دیگری مبارزه با اشغالگری رژیم صهیونیستی در فلسطین(5). این مسئله هراس مشترکی را در دل مقامات مصری و اسرائیلی انداخته است. امری که موجب افزایش بیش از بیش همکاریهای نظامی و امنیتی آنها شده است. از همین رو دولت مصر در تلاش است با برجستهسازی ابعاد کلان بحران سینا برای امنیت مصر-اسرائیل و ارتباط دادن انصار بیتالمقدس با شاخه نظامی حماس، کمکهای مالی و نظامی بیشتری از اسرائیل و آمریکا دریافت نماید و همچنین صلح با اسرائیل را به مثابه امری استراتژیک برای مصر در افکار عمومی جا بیندازد. این در حالی است که تفاوتهای ایدئولوژیک و اهداف استراتژیک بسیاری بین حماس و انصار بیتالمقدس وجود دارد و ادعای السیسی چندان مطابق با واقع نیست. همزمان اسرائیل این نگرانی را دارد که انصار بیتالمقدس به جنبش حماس سلاح و مهمات برساند.
دولت السیسی نیز متوجه این موضوع گردیده است که اگر نتواند افراطگرایی در منطقه سینا را مهار کند با توجه به شرایط موجود در منطقه بهخصوص کشورهای همسایه همچون لیبی، احتمال سرایت جدی افراطگرایی به دیگر مناطق مصر نیز وجود دارد امری که دولت مرکزی مصر را دچار تهدیدی وجودی خواهد کرد. اما به نظر میرسد رویکرد کنونی دولت مصر راهحل مشکلات امنیتی منطقه سینا نباشد.
اقدام دادگاه مصر البته بدون تبعات نیز نخواهد بود. یکی از تبعات رأی دادگاه، مخدوش شدن بیش از بیش چهره دولت مصر در میان افکار عمومی جهان اسلام و عرب خواهد بود. اقدامی که اتحادیه اروپا مشابه آن را مرتکب نگردیده اما دادگاه کشوری که داعیه رهبری جهان عرب و اسلام را دارد آن را انجام داده است. همچنین مصر جایگاه خود به عنوان یک میانجی را در منازعه میان رژیم صهیونیستی و طرف فلسطینی تا حدود زیادی به خطر انداخته است چرا که اصل بیطرفی را به نوعی به کناری نهاده است. این اتهام زنی همچنین میتواند منجر به گسترش رادیکالیسم در صحرای سینا شود و قطعاً نمیتواند راهحلی برای بحران سینا باشد.
عمده روابط مناطق مرزی مصر با باریکه غزه روابط تجاری و اقتصادی بود و این امر در معیشت منطقه عقبمانده سینا نقش مهمی داشت؛ کاهش مراودات تجاری در وهله بعد میتواند با وخامت بیشتر شاخصهای اقتصادی منطقه سینا، افراد بیکار را جذب گروه انصار بیتالمقدس کند که این امر به هیچوجه در راستای منافع مصر نیست.
—————————————-
1- http://www.qassam.ps/
2- http://www.nationalsecurity.gov.au/Listedterroristorganisations/Pages/HamassIzzal-Dinal-QassamBrigades.aspx
3- http://www.reuters.com/article/2014/06/06/us-israel-egypt-idUSKBN0EH1FK20140606
4- https://www.middleeastmonitor.com/news/middle-east/16735-israel-welcomes-egypts-blacklisting-of-hamass-military-wing
5- http://studies.aljazeera.net/en/positionpapers/2014/11/201411994225734323.htm