کاوشی بر نسبت روحانیت و انقلاب اسلامی

با وقوع انقلاب اسلامی، روان اجتماعی مردم نیز تغییر کرد و با وقوع جنگ و دفاع مقدس، ارزش های والای دیگری هم به نظام ارزشی جامعه افزوده شد. پتانسیل قیام های مردمی در انقلاب و شهادت در آن مسیر به همراه آموزش های ناب ارزشی و انقلابی توسط امام و یاران و شاگردانش سبب پمپاژ ارزش در سطوح مختلف اجتماعی شد.

مقدمه

نظام صدقی جامعه ناشی از ارزش ها و هنجارهای دینی و انقلابی به مثابه زیرساخت های نگرشی، گرایشی و رفتاری است. شیوه زندگی خصوصی و عمومی، نحوه نگرش به جهان و جامعه، شیوه تحلیل مسائل فرهنگی و اجتماعی، نحوه مراودات عمومی همچون لباس پوشیدن، سخن گفتن و راه رفتن و غیره از این نظام صدقی در تاثیر است. با انقلاب اسلامی به رهبری امام به عنوان یک رهبر دینی و اجتماعی، شاهد تغییر نظام صدقی اجتماعی بودیم. بگونه ای که دین در تمام مناسبات روانی و اجتماعی جامعه و هنجارهای پذیرفته شده اجتماعی توسط این عامل تغییر اجتماعی دمیده شد و ارزش های پهلوی همچون شاه پرستی و فرمانبری سلاطین و حس و روحیه اشرافی گری و خوش گذرانی، زورگویی و زورپرستی، روحیه کشورفروشی و پیمان شکنی و غیره با موج تغییراتی انقلاب اسلامی به دست امام خمینی(ره) دستخوش تغییر شد و ارزش های ناب اسلامی و انقلابی توسط گفتمان امام جایگزین آن شد.

ارزش ها به عنوان بنیادی ترین عامل سامان دهنده اجتماعی و تعریف کننده هویت جامعه ایرانی می باشد. در انقلاب اسلامی به همه چیز رنگ ارزشی زده شد و به همه چیز از منظر ارزشی نگاه می شد. در این تغییر اجتماعی، عمیق ترین ارزش های اجتماعی ارتباط نزدیکی با نهادهای مذهبی در جامعه پیدا کرد، لذا مذهب به عنوان نهادی مناسب، تجلی گاه ارزش های اساسی اجتماعی شد. این ارزش های اجتماعی که با پیروزی انقلاب و نقش حضرت امام(ره) دچار تغییر شده بود کارکردهای ذیل را ایفا کرد :

1.  انسجام مدل ها و قواعد رفتاری جامعه
2.  وحدت روانی افراد: ارزش ها سبب انسجام و یگانگی ادراک از خود و جهان می شوند و این وحدت شخصیتی افراد جامعه را در پیش داشت.
3.  یگانگی و همبستگی اجتماعی: پیوستگی با ارزش های مشترک اجتماعی شرط مشارکت با جمع شد.

در این صورت بود که با رفتاری شدن ارزش های حاصله از انقلاب، آنها را تبدیل به هنجار نمود. اگر بخواهیم برخی از این ارزش های اجتماعی که می توان گفت در آن موقع به خلقیات اجتماعی ایرانیان تبدیل شده بود را نام ببریم می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

استکبارستیزی، طرفداری از مظلومیت و احساس انزجار نسبت به ظلم، ملاطفت با ملل زیر سلطه، حس خود باوری و اعتماد به نفس ملی، همبستگی و مشارکت عمومی، روحیه استقلال طلبی و روحیه تهاجمی، روحیه پایداری و ایثار اجتماعی، روحیه پیشرفت طلبی در کنار دین باوری .

با انقلاب اسلامی که کانون آن انقلاب در ارزش های اجتماعی به دست حضرت امام(ره) بود، روان اجتماعی مردم نیز تغییر کرد و با وقوع جنگ و دفاع مقدس، ارزش های والای دیگری هم به نظام ارزشی جامعه افزوده شد. پتانسیل قیام های مردمی در انقلاب و شهادت در آن مسیر به همراه آموزش های ناب ارزشی و انقلابی توسط امام و یاران و شاگردانش سبب پمپاژ ارزش در سطوح مختلف اجتماعی شد و چون توده مردم خود را در خطاب مستقیم و بی واسطه آن ارزش ها می دیدند، خیلی سریع این ارزش ها به هنجار و رفتار ایرانی تبدیل می شد. با شروع جنگ تحمیلی این ارزش ها روح و امید مضاعفی گرفت و در چهره دفاع مقدس خود را نشان می داد. اما پس از جنگ و در دهه 70 و 80 شاهد افول ارزش ها در چهره جامعه و رفتار اجتماعی ایرانیان بوده ایم. این افول هر چند که به کندی اتفاق افتاد ولی ابتدا در ارزشها و پس از آن در نگرش و گرایش و سپس در رفتار اجتماعی خود را نشان داد.

شاید بتوان گفت که سازه نظام ارزشی و صدقی بهترین مقوله ای است که در تبیین بستر پیدایش و تداوم انقلاب اسلامی برای گروه مرجع اجتماعی روحانیت می توان توصیف کرد. نظام صدقی در دوره پهلوی و شاهنشاهی از چنان مختصاتی برخوردار بود که امام خمینی (ره) توانست با تغییر آن مبنای اجتماعی تشکیل حکومت اسلامی را تاسیس و بسط دهد. نقش روحانیت نیز در این نظام صدقی به عنوان دالّ های معنادار حکایت می شود.

اما علی رغم زحمات فراوان در تولید و بسط نظام صدقی جدید انقلابی و اسلامی، شاهد افول نظام ارزشی در رفتار اجتماعی ایرانیان هستیم که نقش و کارکرد روحانیت نیز دچار تحویل و برخی اشتباهات شده است. این مقاله سعی بر آن دارد تا با بررسی علل افول ارزش ها به عنوان بستر اقدام حوزه های علمیه، به برآورد مختصات گفتمانی رهبری از نقش حوزه های علمیه و نسبت آن با انقلاب اسلامی بپردازد.

علل افول ارزش ها

1)      فرایند نارسا و ناکام تبدیل ارزش ها به هنجارهای اجتماعی: ارزش های اسلامی و انقلابی دهه اول انقلاب علی‌رغم سرمایه گذاری سنگینی که برد ولی به اعتقادات درونی و رفتار اجتماعی اکثریت مردم تبدیل نشد و تلاطمات و تحولات سریع و سنگین دهه اول فرصت و مجال درونی شدن آن ها را گرفت.

2)      تغییر و جابجایی ارزش های مسلط (نظام صدقی) جامعه: زمانی که ارزش های اجتماعی به طور گسترده و وسیع پذیرفته شده و نهادینه شوند، همانند یک چسب عمل می کند و مردم پیرامون آن به طواف می پردازند. در فرایند انتقال ارزش ها و هنجارها به نسل های دوم و سوم انقلاب نارسایی و انسدادهایی رخ داد و حتی در برخی موارد مشاهده می شود که نسل انقلاب در حال عبور از ارزش های انقلابی خود است در این صورت دیگر نمی تواند نسل اول هادی و رسانای ارزش اجتماعی انقلاب اسلامی باشد.

3)     کاهش مقبولیت و مشروعیت گروه های مرجع و حاملان اصلی ارزش های اجتماعی: ثبات و بقاء ارزش های اجتماعی حاصل از انقلاب اسلامی باید در نهادهایی رسوب می کرد تا رد خویش را به جای می گذاشت. از جمله این نهاد ها بسیج، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، جهاد سازندگی، مساجد و تکایای مذهبی و حوزه های علمیه می باشد که بنیادهای بازتولید ارزش های اجتماعی اسلام و انقلاب محسوب می شدند و می شوند. اعتماد اجتماعی جزء تسهیل کننده تعاملات اجتماعی و سبب حل مسائل و مشکلات متقابل اجتماعی است. اعتماد عمومی به گروه های مرجع اجتماعی سبب مشروعیت و مقبولیت این گروه ها می شود. عدم اعتماد مردمی نشانگر نداشتن تلقی روشن و مطمئنی از انگیزه دیگران در روابط متقابل است. گروه های مرجع همانند گذشته قدرت اجتماعی بازتولید ارزش های اجتماعی را ندارند.

4)      بروز و ظهور ارزش های کاذب: جهانی سازی و غربی سازی و تهاجم فرهنگی غرب در تمام عرصه های علمی و اجتماعی به تولید و نشر ارزش های کاذب می پردازد. دژهای ملی و هویتی ما در گذر تولید ارزش های کاذب در معرض تهدید قرار گرفته است. راهبردهای استحاله فرهنگی نظام و تبلیغ آگاهانه یا ناآگاهانه نخبگان ، به تولید و ترویج این ارزش های کاذب پرداخته و بستر افول ارزش های اصیل اجتماعی انقلاب اسلامی را ایجاد کرده است.

5)      گسترش شبهات دینی در سطح عمومی جامعه: گسترش شبهه نقش بسیار مخربی در شالوده شکنی نظام ارزشی مسلط و تقلیل گرایشات ارزشی دارد. شبهات دینی با حصارشکنی از چهره بسیاری از قواعد و مدل های نظام صدقی جامعه به تقدس زدایی و عرفی شدن آن می شود و در نتیجه نقش ارزش ها در مناسبات و روابط اجتماعی دچار تزلزل و کم رنگی می شود.

6)      گسترش ابتذال اخلاقی و اجتماعی: بی هنجاری جامعه در گروی ابهام در ارزش هاست لذا از آنجا که ابتذال اخلاقی و اجتماعی نشانه بی هنجاری و به تبع آن بی ارزشی شدن جامعه است ؛ تهاجم فرهنگی در عرصه فرهنگ عمومی سبب به ابتذال کشاندن آن می شود و در این صورت با تغییر رفتار ارزشی اجتماعی شاهد نگرش ها و گرایش ها و در نتیجه ارزش های اجتماعی خواهد شد.

7)      چند ارزشی شدن (تکثر ارزشی) فضای عمومی جامعه: چند ارزشی در برخی موارد سبب تضاد ارزشی در جامعه می شود. ارزش های توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی در دهه های بعدی انقلاب اسلامی به تعارض و تضاد با ارزش های دهه اول سبب شد و این ارزش ها علاوه بر تزریق دوگانگی و ریای اجتماعی در عرصه عمومی مردم ، تعادل روانی جامعه را از بین می برد لذا می توان گفت تضاد ارزشی مرحله ای از فرایند تغییر ارزش هاست.

مختصات گفتمانی رهبری انقلاب اسلامی از حوزه های علمیه

تحلیل گفتمان بیانات رهبری انقلاب اسلامی در سالیان اخیر حکایت از توجه جدّی ایشان به دو مقوله کلیدی دارد : اول، تحوّل در حوزه های علمیه و دوم، تعامل حوزه علمیه و نظام اسلامی.

ایشان کلیه مسائل و راهبرد های حوزه های علمیه را در این دو عرصه بیشتر مورد توجه قرار می دهند:

تحول در حوزه های علمیه

رهبری تحول در سه خرده نظام آموزش[1]، پژوهش[2] و تبلیغ باید در دست فضلای حوزه باشد[3].

1)      تحول در هر سه محور باید از طبقات نخبه پایین حوزه به بالا خودجوش حاصل شود.

2)      طلاب جوان و فاضل و خوش فکر باید سر سلسله تحول آفرینی در حوزه های علمیه باشند.

3)      البته تحول آفرینی نخبگان به هیچ عنوان نافی وظایف اصلاحی نظام رسمی حوزه در سه محور مذکور نیست.

مناسبات حوزه علمیه و نظام اسلامی

حوزه های علمیه و طلاب باید خود را مسئول نظارت فرهنگی و معنوی بر تمامی ارکان نظام و مسئول تمام جوانب زندگی دینی مردم[4] بدانند. طلاب و حوزه های علمیه دو وظیفه نظارتی دارند:

1)      نظارت معنوی بر تک تک افراد جامعه[5]

2)      نظارت بر نظام فرهنگی و معنوی کشور: اگر یک برش افقی بر خرده نظام های سیاسی، اقتصادی، قضایی و اجتماعی بزنیم و آنرا نظام فرهنگی بنامیم، طلاب و حوزه های علمیه باید مسئول طراحی و نظارت بر این نظام فرهنگی و معنوی باشند . طلاب و روحانیت باید نسبت به تغییرات در شاخص های فرهنگی حساس و دائما آن را رصد کنند .

فقه اکبر، تئوری اداره زندگی از دنیا تا عقبی است . فقاهت در دین نیز در گروی تعلیم و تعلم  این فقه است .ایشان مسئول تمام جنبه های سیاسی ، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی می باشند که پاسخ گویی به این زمینه ها در گروی تاملات فقهی و اخلاقی، فلسفی و کلامی می باشد .

امثال علامه طباطبایی با کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم و سایر آثارشان خود را مسئول تمام جوانب زندگی مردم می دانستند، لذا با وجود اینکه می توانستند به فقه و اصول صرف بپردازند ولی توجه و تدقیق به ابعاد فلسفی و کلامی دین را لازم می دانستند. امثال ایشان به عرصه ذهنیت جامعه توجه می کردند و سئوالات اساسی را که در سطوح مختلف مردم مطرح بود بررسی و تحلیل می کردند . برخورد فعالانه با چالش های فکری و فرهنگی مردم از وظایف اصلی حوزه ها ست.

اگر بخواهیم خلاصه کنیم وظایف حوزه علمیه را در نسبت با نظام اسلامی  ، می توان سه عرصه کلیدی برای آن بر شمرد.

1.   تبيين و گسترش باور، بينش و ارزش‌هاي اسلامي و انقلابي در سطح توده های مردم
2.   تعميق و توسعه دانش و معرفت اسلامي به مثابه نظریه پردازی و پشتوانه نظری نظام اسلامی
3.   کنترل و نظارت محتوایی و معنوی بر تمامی ارکان نظام اسلامی

مدل نهایی تحلیل گفتمان رهبری انقلاب اسلامی درباره حوزه علمیه

نقش و کارکرد روحانیت به عنوان یک گروه مرجع تاثیرگذار اجتماعی همواره در بستر فراز و فرود ارزش های اجتماعی بازتعریف می شود. در حال حاضر این نقش ها و وظایف دچار تحویل و دگرگونی هایی شده است که توجه به خطوط اصلی راهنمایی رهبری انقلاب اسلامی می تواند جایگاه و ساختار دقیق تر و بهینه تری را پیش روی نهاد روحانیت قرار دهد.

—————————————-

منابع :

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار علما و روحانیون استان خراسان شمالی،  19/07/1391

بيانات در جمع روحانيون شیعه و اهل سنت كرمانشاه‌، 20/07/1390

بیانات در دیدار طلاب، فضلا و اساتید حوزه علمیه قم، 29/07/1389

بيانات در ديدار روحانیون استان سمنان، 17/08/1385

رفیع پور، فرامرز(1379)، توسعه و تضاد، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، صفحه 8

جمال زاده(1345)، خلقیات ما ایرانیان، فروغی، تهران

کسروی، احمد،(1357)، در راه سیاست و سرنوشت ایران، شرکت سهامی چاباک، تهران، صفحه 27


[1] در حوزه آموزش، تحولات ذیل مطرح است:

1)      انعطاف پذیری نظام آموزشی حوزه(آزادى انتخاب درس و استاد و گرایش مطالعاتی، بر حسب استعداد و علاقه طلبه)

2)      سطح بندی و تخصصی شدن دروس حوزوی،

3)      بهینه کردن دوران فراگیری و آموزش از لحاظ کمی و کیفی

[2] در حوزه پژوهش، تحولات ذیل مطرح است:

1)      توجه به ابزارهاى پژوهشى جديد،

2)      هماهنگى و تعامل ميان مراكز پژوهشى و نهادهاى نظام اسلامى( تعریف تحقیقات مسأله محور در حوزه های علمیه به نحوی که مسائل از دل نظام جمهوری اسلامی برخواسته باشد)

3)      توجه به تحقيقات جمعی از موارد تحول در نظام پژوهشی حوزه است.

[3] لازم به توضیح است که در چند سال اخیر مباحث تحول در نظام حوزه مطرح شده است ولی جهت گیری این تحول مشخص نشده است، لذا ساختار رسمی حوزه دچار نوعی رسمی زدگی(Formalism) شده اند و به نظر این رویکرد کافی نیست.

[4] لازم به توضیح است که هنوز در حوزه های علمیه فقه و اصول جزء دروس اصلی و فلسفه و عقاید و کلام و تفسیر و … جزء دروس جانبی تلقی می شود. به نظر می رسد دلیل اصلی این نگاه ، فقدان توجه طلاب به تمام عرصه های حیات اجتماعی مردم است. از این رو مسأله شناسی و مسأله محوری باید در حوزه های علمیه مورد توجه و تاکید قرار گیرد.

[5] لازم به توضیح است که نوع اول از وظایف سنتی نظارتی حوزه ها و طلاب می باشد.

ارسال دیدگاه