پسا غربگرایی و هندسه جهان-1

حادثه 11 سپتامبر جنگ مذهبی جدیدی بود برای حذف دین اسلام از عرصه زندگی بشر. بنیاد گرایی اسلامی، بهانه تازه ای شد برای حمایت از دیکتاتورهای نظامی که حاملان اسلام میانه رو بودند. حکامی که با حفظ ظواهر اسلامی، تامین کننده منافع غرب نیز بودند.
حادثه 11 سپتامبر جنگ مذهبی جدیدی بود برای حذف دین اسلام از عرصه زندگی بشر. بنیاد گرایی اسلامی، بهانه تازه ای شد برای حمایت از دیکتاتورهای نظامی که حاملان اسلام میانه رو بودند. حکامی که با حفظ ظواهر اسلامی، تامین کننده منافع غرب نیز بودند.

تبیین آراء و نظرات رهبری معظم انقلاب اسلامي پیرامون تحولات جهان اسلام

مقدمه

شروع و اوج گرفتن اعتراضات مردمی در غرب آسیا بار دیگر توجه تحلیلگران و بازیگران سیاست بین المللی را به این نقطه از جهان جلب نمود، در این رهگذر هر کس از ظن خویش به تحلیل اهداف و برنامه های معترضین یا انقلابیون پرداخت اما واقعیت چیست؟! ملت ها از چه می گریزند و به کجا می نگردند؟! آیا در پس این تبری، تولی نیز هست؟! آثار و تبعات این تحولات چیست؟! اینها سوالات مهمی است که پاسخ جامع و مانع دادن به هر کدام زیست مشترک میان انسان های بر افروخته را طلب می کند چرا که خواسته یا نا خواسته انسان محصول نه بلکه متاثر از ساخت اجتماعی خویش است. در فراق این نیاز و در این مجال کوتاه بدنبال ادراک چیستی و چرایی رویدادها و تحولات منطقه ای بوده ایم و رهبری معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت ا… خامنه ای به عنوان متفکر اسلامی و تحلیلگر امین و مطلع و چهره ای انقلابی روشنی بخش مسیر تحلیلی ما خواهد بود.

بنیان و ارکان نظم غربی

تاریخ بشر با جنگ(شکست- پیروزی) آغاز می شود. این یک گزاره تاریخی است. در سنت مادی گراها پایان جنگ فقط یک فاتح دارد که جهان پس از جنگ را سامان می دهد و اندیشه و انگیزش مغلوبین را منکوب می کند و فاتحین را مطرح می نماید. تمدن غرب تجربیات خوبی از شکل دادن جنگ های هدفمند برای رسیدن به خواسته های سیاسی- اقتصادی- بین المللی خویش را دارد: جنگ های سی ساله و حذف دین از عرصه اجتماع ، جنگ دوم جهانی و حذف فاشیسم، جنگ سرد و حذف کمونیسم . البته باید گفت علی رغم این تلاش تئوری های آلتر ناتیو، مکاتب و اندیشه های انتقادی نیز در همین بستر جنگ و نزاع نشو و نما یافته و به زعم خویش راه صحیح آینده را برای بشر گرفتار در خشم و غضب منازعه نمایان ساخته اند که نمونه واضح آن ظهور تفکرات پوچگرا و معناگریز یا معنویت گرا و الهی در غرب معاصر بوده است.

در صورت عبور از آثار و تبعات منفی هر یک از نبردهای فوق بر ملت ها بالاخص ملت های مسلمان، نقطه آغاز تحولات و دگرگونی های اخیر در غرب آسیا وقوع جنگ مدرن مذهبی مصادف با 11 سپتامبر 2001 میلادی می باشد.

آمریکا و غرب فاتحین جنگ سرد برای تثبیت نظم نوین جهانی و تغییر در جغرافیای سیاسی عالم از تئوری جهانی شدن مدد گرفتند. جهاني شدن، روندی که با پيوستن ملت ها بدان تفاوت هاي هويتي كه منشاء بردگی و خشونت خوانده مي شد را ترك گفته و با پذیرش مولفه های فرهنگی و تمدنی غرب جديد به آزادی – دموکراسی و حقوق خویش دست می یابند. اما در واقع این فرایندی است که ملت ها با نفی فرهنگ و سنن و آیین بومی، بازیگران بازی غرب می شوندو نتیجه اش هویت زدایی و معنا زدایی است. “اين جهانى شدن، اسمش جهانى شدن است؛ اما باطنش امريكايى شدن است”[1] .

غرب به این فهم دست یافت که در برابر جهانی سازی نظم غربگرا در عرصه زندگی بشری بعد از دهه 1990 فقط یک نیروی مقاوم و سرکش در برابر دارد و آن دین اسلام است. دینی جامع با بیش از یک و نیم میلیارد جمعیت پراکنده در سراسر جهان به صورت آتش فشانی خفته و صاحب و ساکن در جغرافیایی سرشار از منابع غنی طبیعی که پس از سال 1979 توانسته بود با تشکیل حکومت و ورود به عرصه سیاست ظهور و بروز داخلی و خارجی داشته باشد. پیروزی انقلاب اسلامی ایران نقطه عطفی نه تنها در تاریخ ملت ایران بود بلکه توانست ایده ای جدید با مولفه ها و آرمان های نوینی را برای جهانیان محصور در خرد بی بنیاد سود انگارانه عرضه نماید. به رغم سیطره چند صد ساله تمدن نفس محور غربی و شیفتگی بسیاری به زرق و برق آن ، انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(ره) توانست راه جدیدی ورای ایسم های مصطلح برای انسان امروز و فردا ارائه کند و به تعبیر اندیشمند پست مدرن فرانسوی میشل فوکو منادی معنویت و روحی جدید برای جهان بی روح در عصر حاضر گردید.حکومتی دینی که می گوید: “ما هدفمان پیاده کردن اهداف بین الملل اسلامی در جهان فقر و گرسنگی است، ما میگوییم تا شرک و کفر هست مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم. ما بر سر شهر و مملکت با کسی دعوا نداریم.  تصمیم داریم پرچم لا اله الا الله را بر قله های رفیع کرامت و بزرگواری در سراسر جهان به احتزاز در آوریم”[2]

همچنین علی رغم فشارها و تهدیدات داخلی و خارجی دول غربی پایداری آراء و اندیشه های حضرت امام در طول بیش از سه دهه میراث گرانبهایی برای مسلمانان و شیفتگان وی بر جای گذارده و سنتی نو و مکتبی اصیل برای احیای ارزش ها و اصول اسلام ناب محمدی(ص) در جهان ارائه نموده.

حضرت امام تمام مسلمانان و مستضعفين جهان را مخاطب قرار داده و اعلام ميدارند:  “مسلمانان جهان و محرومان سراسر گیتی از این برزخی که انقلاب اسلامی برای جهان خواران آفریده احساس غرور و آزادی کنید و ندای آزادی و آزادگی در حیات سرنوشت خویش سر دهید و بر زخم های خود مرهم گذارید که دوران ناامیدی و بن بست و تنفس در منطقه کفر به سر آمده است. امیدوارم همه مسلمانان شکوفه های آزادی ، نسیم عطر بهاری و طراوت گلهای محبت و عشق و چشمه سار زلال جوشش اراده خود را نظاره کنند. همه باید از این باتلاق سکوت و سکون که بر آن تخم مرگ و اسارت پاشیده اند به در آییم و به سوی دریایی که زمزم از آن جوشیده روان شویم” [3]

انقلاب اسلامی ایران در 1979مبنایی شد برای خروش مستضعفین و شکل گیری گروه های انقلابی و مبارز در نقاط مختلف جهان . در این شرایط آنچه جلوی موتور محرک اسلام را گرفت ریل گذاری انحرافی در آن مسیر بود، آنچه امام راحل اسلام آمریکایی می خواند: طرح بنیاد گرایی اسلامی و اسلام میانه رو دو حربه ای بود که از سوی دشمن برای زمین گیر نمودن ملت های مسلمان و مستضعف به کار بسته شد.

در این برهه از تاریخ اتاق های فکر غرب به یاری دستگاه های امنیتی و رسانه ای تلاش نمودند دو سر طیف افراط و تفریط را به عنوان نمود آیین اسلام به جهانیان معرفی کنند. از یک سوء نمایش اسلام رادیکال و خشن تحت عنوان بنیادگرایی تئوریزه شد و از سوی دیگر اسلام معنویت گرا (درون گرا) و منهای سیاست تحت عنوان اسلام میانه رو القاء گردید. حادثه 11 سپتامبر جنگ مذهبی جدیدی بود برای حذف دین اسلام از عرصه زندگی بشر. بنیاد گرایی اسلامی بهانه تازه ای شد برای حمایت از دیکتاتور های نظامی که حاملان اسلام میانه رو نیز بودند حکامی که با حفظ ظواهر اسلامی تامین کننده منافع غرب بودند، سپس سالها با تبین نظریه  استبداد شرقی در مجامع دانشگاهی غرب و شرق تلاش نمودند دیکتاتوری های غربگرا را مشروع و مقبول جلوه دهند. غرب می گفت درست است که این افراد دیکتاتور هستند اما جایگزین آنها بن لادن خواهد شد و در انتخاب میان بد و بدتر بهتر است به بد رضایت دهیم.

“به اسلام مطلوب واشنگتن و لندن و پاريس بدبين باشيد؛ چه از نوع لائيك و غربگرا، وچه از نوع متحجر و خشن آن. به اسلامى كه رژيم صهيونيستى را تحمل ميكند، ولى بامذاهب اسلامىِ ديگر بيرحمانه مواجه ميشود، دست آشتى به سوى آمريكا و ناتو درازميكند، ولى در داخل به جنگهاى قبيله‌اى و مذهبى دامن ميزند و اشدّاء با مؤمنين و رحماء با كفار است، اعتماد نكنيد. به اسلام آمريكائى و انگليسى بدبين باشيد، كه شمارا به دام سرمايه‌دارى غرب و مصرف‌زدگى و انحطاط اخلاقى ميكشانند”.[4]

“طالبان – صدام حسین توسط خودِ آمريكاييها سازماندهى شده بودند!! علّت اين بود كه فرهنگ و ادبيّات انقلاب در دنياى اسلام مفاهيمى را زنده كرد. درست است كه سازماندهى و تأسيس از طرف خود آمريكايي ها و دست‏نشانده ‏هاى آن‏ها بود؛ امافرهنگ ضدّ استكبارى، ضدّيت با تسلّط دنياى كفر بر اسلام، ضدّيت با وابستگى سياسى و اقتصادى بتدريج همه‏ى توطئه‏هاى آن‏ها را عليه خودشان تربيت كرد. اين فرهنگ ها به وسيله‏ى انقلاب و با تعاليم امام راحل گسترش پيدا كرده است. كار به آنجا رسيد كه مجبور شدند افغانستان را اشغال كنند و هنوز هم نظاميهاى امريكايى در افغانستانند. فرهنگ انقلاب اسلامى در دنياى اسلام به‏طور كامل رسوخ و نفوذ كرده است. دشمنان مى‏دانند تا وقتى‏كه دنياى اسلام و امّت اسلامى معتقد به اسلامند و فرهنگ قرآنى برذهن آن‏ها حاكم است و اسلام ناب محمّدى- به تعبير امام راحل- براى مردم هدف و آرمان است، نمى‏توانند كارى از پيش ببرند. لذا سعى كرده‏اند اسلام را در افكار عمومى دنيا خراب كنند.”[5]

غرب در دهه‌هاى بيدارى اسلامى كوشيده است پس از شكست تاكتيك اسلام ‌ستيزى و خشونت علنى ، به تاكتيك بدل‌سازى و توليد نمونه‌ هاى تقلبى دست بزند، تا عمليات تروريزم ضد مردمى را به جاى  «شهادت‌طلبى»، «تعصب و تحجر و خشونت »را به جاى «اسلامگرائى و جهاد »، «قوميت‌ گرائى و قبيله‌ بازى»را به جاى  «اسلام ‌خواهى و امت‌ گرائى»،  «غربزدگى و وابستگى اقتصادى و فرهنگى »را به جاى «پيشرفت مستقل»، «سكولاريزم» را به جاى  «علم‌ گرائى»، «سازشكارى» را به جاى «عقلانيت»، «فساد و هرج و مرج » اخلاقى را به جاى  «آزادى»،  «ديكتاتورى»را به نام «نظم و امنيت»،  «مصرف‌زدگى، دنياگرائى و اشرافيگرى» را به نام «توسعه و ترقى»، «فقر و عقب‌ ماندگى»را به نام  «معنويت‌گرائى و زهد» قلمداد كند. [6]

آری همانطور که اشاره شد پس از تضعیف اسلام سیاسی- انقلابی با ارائه الگوی ناقص، رادیکال و خشن و بعد جایگزینی اسلام میانه رو و حافظ منافع غرب در جوامع اسلامی تلاش بسیاری از سوی غرب و آمریکا برای تثبیت سلطه رژیم های سیاسی دست ساز و تفوق هژمونی آمریکا بر منطقه و نیز رهایی از کابوس خود ساخته تروریسم صورت گرفت که نمونه آن ارائه طرح های خاورمیانه ای بود.

طرح خاورميانه بزرگ – (The Greater Middle East and North Africa Initiative (GMENAI – براي نخستين بار در  12 سپتامبر 2002 توسط کولين پاول مطرح گرديد.  همزمان آقاي پاول تاسيس بنياد انترپرايز (Enterprise) را اعلام کرد و متعهد شد آمريکا به کشورهايي مانند عربستان سعودي، لبنان، الجزاير و يمن براي الحاق به سازمان تجارت جهاني کمک نمايد، مناسبات تجاري دو جانبه خود را با کشورهايي نظير مصر و بحرين گسترش دهد، از برنامه هاي منطقه براي انجام اصلاحات سياسي، اجتماعي و اصلاح نظام آموزشي حمايت نمايد و از مبارزات شهروندان منطقه براي کسب آزادي هاي سياسي و استقرار دموکراسي پشتيباني کند.[7] متعاقبا ،در ژانويه سال  2003 معاون رئيس  ‌جمهور ايالا‌ت ‌متحده ، ديك چيني در اجلاس سازمان جهاني اقتصاد (WEO) كه در شهر داووس  (Davos) سويیس برگزار گرديد  « استراتژي پيش رو براي آزادي » را مطرح ساخت كه دولت آمريکا را  “متعهد به حمايت از كساني مي‌نمايد كه در راه اصلاحات در خاورميانه بزرگ فعاليت مي‌نمايند و فداكاري به خرج مي‌دهند .”[8] وي تاکيدکرد دولت بوش مصر است  “دموكراسي را در سراسر خاورميانه و فراسوي آن ارتقاء بخشد.”

طرح خاورميانه بزرگ از يکسو با مخالفت شديد کشورهاي عربي و از سوي ديگر با سوء ظن و ترديد کشورهاي اتحاديه اروپا مواجه گرديد.  کشورهاي عربي هراسان از پيآمدهاي آن براي استمرار دولتهاي خود اين طرح را دخالت در امور داخلي خود انگاشتند. کشورهاي اروپايي در عين پشتيباني از اين طرح آنرا غير واقع بينانه و بلند پروازانه خواندند. برخی از اندیشمندان نیز برنامه هایی از این دست را استراتژي هژموني طلبي و تاکتيک استتاري غرب برای فرار از مسائل خود و مشروع سازی این رژیم ها بیان داشتند.

در همین راستا کشورهاي اتحاديه اروپا نیز در سال های نخست هزاره دوم طرحهاي مختلفي را براي پيشبرد تحولات دموکراتيک در منطقه خاورميانه و شمال آفريقا ارائه نموده اند که مهم ترين آنها طرح شراکت اروپا و مديترانه (Europe-Mediterranean Partnership (EMP)) است که به پيمان يا روند بارسلون معروف مي باشد.   روند بارسلون در حقيقت سياست رسمى و اعلام شده اتحاديه اروپا در خصوص تحولات منطقه است.« برنامه همسايگان اروپا » و «استراتژى امنيتى اروپا » دو مورد ديگر از طرح هاي اروپا در رابطه با برنامه اصلاحات خاورميانه  و جهان اسلام است.  همچنین انگلستان و آلمان طرح هاي جديدي را براي پيشبرد برنامه اصلاحات منطقه ارائه نموده اند که به « گروه ويژه براي گفتگو با جهان اسلام»و «همکاري با جهان اسلام» معروف ميباشند.

در نهایت در چارچوب راهبردها و سیاست های خاورمیانه ای و جهان اسلامی  غرب می توان گفت: بسط و گسترش ایده تفكرات ليبرال تحت عنوان جهانی شدن منجر به مسخ نخبگان و جوانان مسلمان در برابر دستاوردهای فکری- فرهنگی و تمدن غربی گردید و دسترسی سریع به فناوری ارتباطات اين روند را تسریع نمود و منجر به هرج و مرج فکری- فرهنگی – اقتصادی گردید، از سوی دیگر ارائه مدل دوگانه افراط وتفریط از دین اسلام و نيز استمرار حاکمیت دیکتاتورهای غربگرا موجب تثبیت ضعف و عقب ماندگی مسلمانان در عرصه فکری، سیاسی و اقتصادی و فراهم شدن فرصت سلطه بر منابع طبیعی و ثروت آنان گردید به نحوی که کشورها اسلامی به حیات خلوت دولت های غربی بدل شدند که نتیجه اش حذف اسلام ناب است.

فلا تَهِنوا و َتَدعوا إِلَى السَّلمِ و َأَنتُمُ الأَعلَونَ وَ اللَّهُ مَعَكُم وَلَن يَتِرَكُم أَعمالَكُم[9]

پس هرگز سست نشوید و  (دشمنان را)  به صلح (ذلّت‌ بار) دعوت نکنید در حالی که شما برترید، و خداوند با شماست و چیزی از  (ثواب) اعمالتان را کم نمی‌کند !

تعین و موجبیت بیداری اسلامی

– بحران های سه گانه رژیم های سیاسی

در مباحث فلسفی وقتی درباره‌ی حدوث امری بحث می‌كنند، صحبت از مقتضی و مانع می‌كنند. در تحولات منطقه هم با حضور مقتضی و برطرف شدن مانع، وقوع انقلاب لاجرم می‌نماید. درواقع ظلم، دیكتاتوری، دخالت و سلطه‌ی بیگانه در تصمیمات ملی، چپاول ثروت‌ها و سركوبی ملت‌ها، مقتضی این انقلاب‌ها بودند. اكنون مانع انقلاب كه ترس ملت‌ها بود، زایل شده و آن‌ چیزی كه اتفاق افتاده باید به وقوع می‌پیوست.

در ساحت انديشه سياسي غالبا نظام سياسي براي استقرار و استمرار حاكميت و حكومت نيازمند برخورداري از مشروعيت سياسي به معني پذيرش اعمال قدرت از سوي حكومت بر مردم و نيز مقبوليت به معني كارآمدي رژيم سياسي و رضايتمندي ملت مي باشد.

آنچه بعد از جنگ دوم جهاني در منطقه غرب آسيا به وقوع پيوست عبارتند از:

–        تقسيم مغرضانه سرزمين هاي اسلامي به منظور ايجاد اختلاف و تنش ميان امت مسلمان و خود مشغولي ساكنين اين منطقه

–        روي كار آوردن حكام جائر (ظالم – بي كفايت) و دست نشانده با هدف كنترل متصرفات غرب و نيز تثبيت نفوذ دول غربي با حضور مستشاران براي بهره برداري از منابع طبيعي و انساني اين منطقه

–        رخوت و سكون مسلمانان نسبت به تحولات و رويدادهاي جهاني، منطقه اي و داخلي در پي سركوب رهبران سياسي و جنبش هاي آزادي بخش جهان اسلام كه بامواضع روشنگرانه مرحوم سيد جمال الدين اسد آبادي آغاز شد.

در تحليلي تمثيلي مي توان گفت پس از جنگ دوم جهاني هر چند اورگانيسم ملت ها منفعل بود و واكنشي نسبت به ظلم، فساد و بي عدالتي در داخل و خارج جوامع خود نداشت اما قواي حسي فعال بود و تحركات و اقدامات اصلاحي و ضد نظم موجود برخي كشورها و گروه ها در منطقه نيز توجه آن ها را به خود جلب نمود:

وقوع انقلاب اسلامي و تثبيت جمهوري اسلامي ايران در طي سه دهه فشار و تهديد سياسي، اقتصادي و فرهنگي-اجتماعي غرب و تقويت محور مقاومت در برابر رژيم صهيونيستي موجب احياي اسلام ناب به عنوان دين جامع و كارآمد شد.رهبر معظم انقلاب می فرمایند: “جمهورى اسلامى حرف نوئى دارد؛ اين حرف نو عبارت است از مردم و ارزشهاى الهى. اين دوتا بايد با هم توأم بشوند و حركتها و جوامع را شكل بدهند.”[10]

آشنايي نخبگان و جوانان مسلمان با مفاهيمي چون آزادي، عدالت، دموكراسي، حقوق بشر، حاكميت اكثريت، آزادي فردي و … در طول دوران مبارزات و دوران فترت موج انتقادي جديدي را سامان مي داد.” شك نيست كه تحولات بزرگ اجتماعى، همواره متكى به پشتوانه‌هاى تاريخى و تمدنى ومحصول تراكم معرفتها و تجربه‌ها است. در صدوپنجاه سال اخير حضور شخصيتهاى فكرى وجهادى بزرگ جريانساز اسلامى در مصر و عراق و ايران و هند و كشورهاى ديگرى از آسيا وآفريقا، پيش‌زمينه‌هاى وضع كنونى دنياى اسلامند.”[11]

تشديد مشكلات سياسي- اقتصادي- اجتماعي در اين جوامع متاثر از وابستگي رژيم هاي سياسي به غرب، ساختار سياسي – اقتصادي اقتدارگرا و فرد محور، بي لياقتي و عدم توانمندي مقامات در اداره كشور و عدم مشاركت مردم در تصميم گيري و سياستگذاري ها بوده است.

گروهي از انديشمندان معتقدند بيان مسائلي چون خاورميانه بزرگ يا خاورميانه جديد و … از سوي غرب و ملزومات سياسي- اجتماعي- اقتصادي آنها به نحو ناخودآگاه فضاي باز و جديدي را به روي ملت ها گشود و مجالي يافتند تا با آگاهي نسبت به نقصان و ضعف هاي خود آنها را در مجامع مختلف مطرح كنند.

حقايق رو به افزايش كنونى در دنياى اسلام، حوادث بريده از ريشه‌هاى تاريخى و زمينه‌هاى اجتماعى و فكرى نيستند و  در نتيجه ي بستر هاي فكري – سياسي- اجتماعي و اقتصادي فوق الذكر، غالب نظام هاي ديكتاتوري در غرب آسيا علاوه بر بحران مشروعيت و بحران مقبوليت دچار بحران سلطه گشتند.

در واقع اكثر رژيم هاي منطقه از ابتداي تاسيس از مشروعيت و مقبوليت برخوردار نبودند اما توانسته بودند طي بيش از نيم قرن با حمايت دول غربي و تشكيل نظامات وسيع بروكراتيك و امنيتي و بهره برداري از محافظه كاري و ترس ملت ها استمرار يابند ولي در سال هاي اخير با عدم پذيرش اعمال قدرت حكومت از سوي مردم و نيز اثبات ناكارآمدي رژيم هاي سياسي و عدم رضايتمندي ملت ها،ديوار اعتماد به رژيم هاي وابسته و ترس از رژيم هاي خودكامه فرو ريخت و زمينه هاي سياسي- اجتماعي لازم براي گريز از مركز و خروج ملت ها از سلطه و نفوذ رژيم هاي ديكتاتور و غربگرا فراهم گرديده است.

ملت های مسلمان از فرمایشات امام علی (ع) پند گرفته و بدان عمل می کنند، از نامه‏هاى امیرالمومنین(ع) است به اهل مصر كه با مالك اشتر فرستاد، زمانى كه او را به حكومت مصر منصوب كرد فرمود:

… أَلَا تَرَوْنَ إِلَى أَطْرَافِكُمْ قَدِ انْتَقَصَتْ و َإِلَى أَمْصَارِكُمْ قَدِ افْتُتِحَتْ و َإِلَى مَمَالِكِكُمْ تُزْوَى وَ إِلَى بِلَادِكُمْ تُغْزَى انْفِرُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ إِلَى قِتَالِ عَدُوِّكُمْ وَ لَا تَثَّاقَلُوا إِلَى الْأَرْضِ فَتُقِرُّوا بِالْخَسْفِ و َتَبُوءُوا بِالذُّلّ ِو َيَكُونَ نَصِيبُكُمُ الْأَخَسَّ وَ إِنَّ أَخَا الْحَرْبِ الْأَرِقُ وَ مَنْ نَامَ لَمْ يُنَمْ عَنْهُ وَ السَّلَامُ .

“… بينيد سرزمين شما با حمله دشمن كمشده، و شهرهاي تان تحت فرمان آنان در آمده، و كشورهاي تان ربوده شده، و در شهرهاى شما جنگ در گرفته خدا شما را بيامرزد، به جانب جنگ با دشمنانتان كوچ كنيد، و خود را بر زمين سنگين مسازيد كه تن به خوارى بسپاريد، و به ذلّت برگرديد، و پست‏ترين برنامه نصيب شما شود.  مرد جنگجو هميشه بيدار و هوشيار است، و هر كه از دشمن آسوده بخوابد دشمن نسبت به او نخواهد خفت.  والسلام”[12]

– تغییرات توازن استراتژیك در حوزه جهان اسلام

الگوسازی انقلاب اسلامی با تثبیت جمهوری اسلامی ایران

پیروزی انقلاب اسلامی ایران در دهه 80 میلادی با عنوان زلزله سیاسی در منطقه یاد شد، رویدادی سیاسی-اجتماعی و فرهنگی که از سویی در عرصه بین المللی خواهان دگرگونی بنیادین در نظم جهان پس از جنگ دوم جهانی بود و از سوی دیگر در عرصه داخلی با ترد ساخت اجتماعی عصر پهلوی به دنبال احیای اسلام ناب محمدی(ص) و بازگرداندن مسلمین به صراط اسلام بود.از منظر مکتب انقلاب اسلامی سبیل مسلمانان (افکار- گفتار – رفتار) از صراط اسلام که همان صراط مستقیم می باشد  و در چارچوب ثقل اکبر و ثقل اصغر در میان بشریت به ودیعه گذارده شده جدا افتاده و مسلمین با پذیرش فرهنگ و تمدن الحادی و مادی غرب دچار جاهلیت مدرن گشته اند، حال مردم ایران با رهبری حضرت امام خمینی(ره) به عنوان یک اسلام شناس و رهبر الهی-سیاسی تلاش نمودند به اصل و اساس خویش بازگردند.

“امام با انقلاب اسلامى و با تشكيل جمهورى اسلامى راهِ ميانه‏ى عقب‏ماندگى وغرب‏زدگى را ترسيم كرد. ملتها تصور ميكردند يا بايد عقب‏مانده بمانند يا بايدغرب‏زده شوند؛ امام نشان دادند كه نه، يك راه مستقيم، يك صراط مستقيم وجود دارد كه انسان اسير غرب هم نشود، غرب‏زده هم نشود؛ اما راهِ ترقى و پيشرفت و تعالى را طی كند؛ ملت ايران اين راه را طى كرده است[13]”.

به همین سبب “بعد از پيروزى انقلاب همه همّت دشمنان انقلاب و مستكبران در اين متمركز بود كه حالاكه كار از دستشان دررفت، شايد بتوانند راه اين راهروان را منحرف كنند؛ همچنان كه درقيام مشروطه كردند. همه يا بيشترِ تلاش اين بيست‏وپنج ساله بر اين موضوع متمركز بودكه اين خطّ الهى و اين راه صحيح و صراط مستقيم گم نشود.”[14]

و “يكى از مهمترين خصوصيات انقلاب اسلامى ايران اين است كه در طول اين سى و دو سال، باوجود راهى دشوار و طولانى، با اين همه مزاحمت، با اين همه معارضه، با اين همه سياستهاى برخورد گوناگون، با شكلهاى مختلف و از جوانب مختلف، اين خط مستقيم درانقلاب مطلقاً زاويه پيدا نكرده است؛ شعارها همان شعارهاست، اهداف همان اهداف است،خط همان خط است، راه همان راه است.”[15]

حضرت آیت الله خامنه ای ایستادگی و استقامت ملت ایران بر اصول و ارزشهای اسلامی و حرکت در مسیر پیشرفت و تعالی را عامل اصلی ماندگاری جمهوری اسلامی و الگو شدن آن برای ملت ها مي دانند و مي فرمايند: “حرکت عظیم ملت ها در برخی کشورها و بیداری اسلامی در منطقه، قطعاً تأثیر پذیر از حرکت بزرگ اسلامی ملت ایران در ۳۲ سال گذشته بوده و اکنون زمان پایان تدریجی دوران قدرتها و سلطه قدرتمندان فرا رسیده است”. [16]

رهبر معظم انقلاب اسلامی با نگرشی مثبت به عمق کاوی تحولات اخیر منطقه ای و فرا منطقه ای پرداخته اند و معتقدند: “آرايش سياسي دنيا در حال تغيير اساسي است” و دهه سوم انقلاب اسلامي با تحولات سياسي- اقتصادي – اجتماعي در عرصه جهاني ، منطقه اي و ملي مصادف گرديده است.”هر روز از منطقه و از جهان، خبرهاى تازه‌اى ميرسد. مسائلى كه امروز در منطقه‌ى ما و در سرتاسر جهان بروز ميكند، مسائل بى‌سابقه‌اى است؛ چه مسائل منطقه، چه مسائلى كه در غرب دارد اتفاق مى‌افتد؛ چه در اروپا و چه در آمريكا. شرايط جهان، شرايط حساسى است؛ و البته به نفع ما”.[17]

” دنيا در حال يك پيچ تاريخى است. ملت عزيز ما، ملتهاى مسلمان، امت عظيم اسلامى، ميتوانند نقش ايفاء كنند. اينجاست كه اسلام، تعاليم اسلام، روش اسلام به كار نياز مردم دنيا مى‌آيد؛ و اينجاست كه نظام جمهورى اسلامى ميتواند الگو بودن خودش را براى همه‌ى مردم دنيا اثبات كند”

ایشان با بیان علل ضعف و ایستایی جوامع اسلامی در قرون گذشته و نشو و نمای بیداری اسلامی در جهان اسلام متاثر از انقلاب کبیر اسلامی ایران معتقدند “اگر توقف كنيم، به عقب پرتاب خواهيم شد.”[18]

تضعیف جایگاه استراتژیک غرب

ایالات متحده آمریکا فاتح جنگ دوم جهانی و رهبر جهان سرمایه داری حتی بعد از دوران جنگ سرد هم قدرت مسلط و بلا منازع خاورمیانه بشمار میرفت، اما امروز این شرایط در حال دگرگونی است و واشنگتن نمی تواند این وضعیت را تغییر دهد.

زبيگنیف برژینسکی رجل سیاسی دوران گذشته آمریکا هم مدتها قبل در سخنانی به واقعیت تضعیف قدرت آمریکا در خاورمیانه اعتراف کرد و اظهار داشت: ” آمریکا در سال ۱۹۷۵ متحد نزدیک چهار کشور بزرگ منطقه شامل ایران، مصر، ترکیه و عربستان بود، اما امروز ارتباط با هر یک از این چهار کشور مختل شده است. ما متحد این رژیم ها بودیم اما وزیدن بادهای تجددگرایی در منطقه این اتحاد را ناپایدار ساخت.”

فرید زکریا دبیر افتخاری مجله آمریکایی تایم معتقد است واقعیت جدید این است: :”جهان عرب دمکراتیک، مصداق عینی این گرایش، تصمیم مصر به برقرای روابط با ایران و حماس است. نیروهای بومی در جهان عرب که انرژی خود را از مردم، فناوری و جوانان وام می گرفت شروع به ظهور و غلیان کرد.  این نیروها اینک از بند رها گشته اند و دفعتا هم محو نخواهند شد.”[19] وی در تشریح دیدگاه خود می گوید “اما واشنگتن که از دو جنگ خسته شده و بحران مالی و رکود عمیق اقتصادی هم آن را ناتوان ساخته است، ظرفیت های خود برای ابتکار عمل را هم از دست داد و حتی سرکوب هم به نظر نمی رسد که این نیرو را برای همیشه ساکت کند.”[20] وقایع و رویدادهای ذیل بخشی از دلایل و زمینه های فروپاشی نظم آمریکایی در منطقه و تغییر توازن استراتژیک به سود جهان اسلام است:

–        شکست راهبرد نظامی – امنیتی غرب در جهان اسلام از جمله: شکست سیاست های آمریکا در منطقه طرح خاورمیانه بزرگ و جدید، اشغال افغانستان و عراق

–        تعميق شكاف و اختلاف ميان آمريكا و اتحاديه اروپا در حوزه امنیتی: پيمان نظامي آتلانتيك شمالي ناتو، حوزه اقتصادی: سياست هاي پولي – مالي و در نهایت افول قدرت نرم غرب

–        بحران اجتماعي – اقتصادي غرب و وقوع جنبش تسخير وال استريت و مشابه اروپايي آن كه منجر به پيروزي جناح هاي سوم در انتخابات هاي 2012 اروپا شد: پيروزي سوسياليست ها در رياست جمهوري فرانسه و يونان- پيروزي سوسياليست ها در انتخابات محلي آلمان و ايتاليا

–        تقویت محور مقاومت و وقوع موج سوم بیداری اسلامی در منطقه

–        تشديدبحران هاي 5 گانه رژيم صهيونيستي و استمرار معضل امنيت اسرائيل

– احیای هویت دینی و دستیابی به خودآگاهی اسلامی

جدا از تحولات سیاسی – اجتماعی – اقتصادی داخلی و تاثیرات مسائل بين المللي بايد به ريشه هاي درونی و هويتي اين دست تحولات پرداخت. قالب هويتي در شرايط مختلفي ايجاد مي شود، اما می بایست بخش اصلي و اجتناب ناپذير هويت يابي را در قالب ادبيات، گفتمان (روح حاکم بر ساخت اجتماعی) و حداكثرسازي حس خودآگاهي مورد توجه قرارداد. مجموعه جریان ها – گروه های اسلام گرا طي سال هاي 1980 به بعد، توانستند قالب هاي گفتماني  و مکتبی خود را از طريق تحرك دروني ارتقا دهند(بازنمايي ايدئولوژيك و هويتي).

با گذشت بیش از یک قرن از شروع نخستین جنبش های اسلامی و ظهور روشنفکران و عالمان دینی، انقلاب اسلامي ایران قالب هاي معنايي اسلام را براساس عناصر دروني خود بازنمايي كرد و در نتيجه ، تحت عنوان اسلام ناب بيان منحصر به فردي به وجود آورد كه زمينه ساز شكل خاصي از روابط مي باشد.

خودآگاهي و هويت اسلامي شرايطي به وجود آورده است كه به موجب آن اسلام به منزله دال برتر نظم سياسي جديد در منطقه و جهان اسلام محسوب مي شود. به اين ترتيب، اسلام از يك سو منشاء خودآگاهي براي ساخت نظم جديد داخلی و بين المللي تلقي مي شود و از سوي ديگر، بايد آن را نشانه مقابله با تمدن مادی غرب دانست. از اين رو، هويت اسلامي و خودآگاهي ديني دوران جديد در مقابله با غرب سازماندهي شده است.

ادبيات اسلامي و همچنين هويت اسلام گرايي در دوران جديد، شكل منازعه آميزي از روابط را تبيين مي كند. مکتب اسلام گرايي در مقابله با ساير شكل بندي هاي گفتماني قرار مي گيرد. گفتمان هاي ديگر از سوي اسلام گرايان حذف مي شود.آنان وضعيت موجود را مبتني بر جلوه هايي از شرايط منازعه آميز و جدال تفسير مي كنند.هانتينگتون چنين وضعيتي را با واژه برخورد تمدني و هويتي توصيف مي كند. در اين شرايط مي توان گفت پس از انقلاب اسلامي ايران در سال 1979، يك حالت” شبه جنگ بين تمدني ” ميان اسلام و غرب به وجود آمد.

شكل گيري روند موجود و تحولات سياسي – اجتماعي اخير را مي توان به عنوان نمادي يا حتي نمودي از جدال گرايي تمدن ها و بازيگراني دانست كه كنش خود را بر مبناي قالب هاي هويتي شكل داده اند.

هويت مي تواند زمينه خيزش ملي و ايدئولوژيك را فراهم كند.

اگر مسلمانان بتوانند دركنار جنبش سياسي همبستگي اجتماعي خود را از طريق مقابله فكري- سیاسی- اقتصادی با غرب به دست آوردند، طبعا به قابليت هاي موثرتري در حوزه قدرت سياسي و استراتژيك نايل مي شوند. نظريه پردازان غربي در تلاشند تا هژموني فرهنگي غرب را مقدمه تفوق و تسلط استراتژيك و نظامي قرار دهند.

اگر قواعد و قابليت هاي فرهنگ اسلامي بتواند منظومه منسجم و فراگيري به وجود آورد (فراگفتمان)، در آن شرايط رويارويي جهان غرب و اسلام از فراگيري، تنوع و زمان بيش تري برخوردار مي باشد.

از آنجا كه مقابله و رويارويي جهان اسلام و كشورهاي غربي براساس جلوه هايي از ايدئولوژي و جهان بيني مي باشد، زمينه هاي لازم براي تداوم رقابت در سال هاي آينده نيز وجود خواهد داشت.

از سويي روند توسعه جهان غرب در كشور هاي اسلامي، زمينه را براي نفوذ پذيري ساختارهاي اجتماعي و سياسي كشور هاي اسلامي فراهم آورده است. هم اكنون اسلام به عنوان نماد هويت مقاومت محسوب مي شود و تعريف مسلمانان از جنگ غرب عليه اسلام باعث شد كه خصومت ها و اختلافات دروني جهان اسلام كاهش يافته يا به حالت تعليق در آيد.

“انتخابات تونس و مصر و شعارها و رويكردهاى مردم يمن و بحرين و ساير سرزمينهاى عربى، علامت ميدهد كه همه ميخواهند «مسلمان معاصر» بدون افراط خشك‌سرانه و تفريط غربگرايانه باشند و با شعار «اللّه اكبر» ميخواهند مسلمانانه، با تركيب «معنويت»،«عدالت» و «عقلانيت»، و با روش «مردم‌سالارى دينى»، از پسِ تحقير و استبداد وعقب ‌ماندگى و استعمار و فساد و فقر و تبعيضِ صد ساله رهائى يابند؛ و اين، درست‌ترين راه است.”[21]

نتیجه

آري با عنايت به شرايط پيش آمده در جهان زمان تشکیل قدرت بین الملل اسلامی فرا رسيده است. فرصتي كه بايستي “مردان و زنان مؤمن در سراسر جهان اسلام و بويژه در مصر و تونس و ليبى، از اين فرصت براى تشکیل قدرت بین الملل اسلامی ، بيشترين بهره را ببرند. خواص و پيشروان نهضت ها به خداى بزرگ توكل و به وعده‌ى نصرت او اعتماد كنند و صفحه‌ى تازه‌ گشوده‌ى تاريخ امت اسلامى را با افتخارات ماندگار خود، كه مايه‌ى رضاى‌ الهى  و زمينه‌ساز نصرت اوست، مزين سازند”.[22]

امواج بیداری اسلامی در طول چند دهه گذشته حامل دو آرمان بنیادین می باشد استقلال- آزادی، در شرایط کنونی ملت های مسلمان جویای استقلال از مستکبرین و سلطه گران خارجی در سطوح گسترده زیست اجتماعی و نیز خواهان آزادی از بند رژیم ها و حکام مستبد و جائرند. با عنایت به تحول درونی امت اسلامی تحقق اسلام در معنای دقیق کلمه یعنی همان اسلام ناب محمدی(ص) که حضرت امام خمینی(ره) بیان داشته اند در گروی تحقق استقلال و آزادی است.”اساس مسأله براى يك ملت، در درجه‌ى اول عبارت از همين استقلال و آزادى است. البته، بهاى كسب استقلال و آزادى سنگين است، زحمت و مشكلات دارد و تا مدتى هم سختى زندگى دارد.”[23]

همچنین در پی پذیرش اهمیت و حساسیت دو اصل مذکور یعنی استقلال در تمام سطوح فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و آزادی در بعد فردی و اجتماعی، وجود محیطی مردم سالارانه مقدمه لازم براي بسط دستورات و ارزش های الهی در جامعه و حکومت است. آن روندی که مردم ایران نیز در سال های پس از بهمن 1357 به رهبری امام خمینی(ره) و آیت ا… خامنه ای(ح) طی نمودند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی با فهم این نیاز مهم جوامع اسلامی در دیدار سفرای جمهوری اسلامی ایران فرمودند: “آرايش سياسي دنيا در حال تغيير اساسي است، حوادثي بزرگ در منطقه، اروپا و در جهان در حال وقوع است  که بايد با هوشياري كامل آنها را رصد كرد. در اين اوضاع پيچيده و حساس، بايد با تبيين حرف نو نظام اسلامي يعني حضور توامان مردم و ارزش هاي الهي در جامعه ، به نقش آفريني موثر پرداخت”. [24]  امید است با رفع موانع فکری- فرهنگی و سیاسی در جوامع اسلامی زمینه گسترش جهانی دین مبین اسلام فراهم گردد.



[1] بيانات رهبری انقلاب درجمع دانشجويان و اساتيد دانشگاه صنعتى اميركبير 09/12/1379

[2] حضرت امام خمینی(ره)، صحیفه نور، جلد 19

[3] همان

[4] خطبه‌های نماز جمعه تهران + ترجمه خطبه عربی 14/11/1390

[5] بيانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی 01/01/1382

[6] رهبری معظم انقلاب خطبه‌های نمازجمعه تهران + ترجمه خطبه عربی 1390/11/14

Donald Anderson, “Reform in the Middle East”, Donald Anderson is [7] Chairman of Foreign Affairs Select Committee of the UK Parliament..

Davos – Cheney http://www.theglobalist. com/DBWeb/Storyld.aspx? [8] Storyld=3754

[9] قرآن کرم، سوره مبارکه محمد آيه 35

[10] بيانات رهبری انقلاب در دیدار سفرا و رؤسای نمایندگی ‌های سیاسی ایران در خارج از كشور  –  6/6/1391

[11] بیانات رهبری انقلاب در اجلاس بین ‌المللی بيدارى اسلامى-  ‌26/6/1390

[12] نهج‌البلاغه نامه شماره  62

[13] بیانات رهبری انقلاب درمراسم نوزدهمين سالگرد ارتحال حضرت امام خمينى (ره) 14/03/1387

[14] بیانات رهبری انقلاب در دیدار جمعى از نخبگان حوزوی  29/10/1382

[15] بیانات رهبری انقلاب در دیدار جمعی از شاعران و ذاكرین اهلبیت(ع)  03/03/1390

[16] دیدار رهبری انقلاب با فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش بهمن 89

[17] بيانات در اجتماع بزرگ مردم كرمانشاه‌ 20 مهر90

[18] بیانات در مراسم سالگرد رحلت امام خمینی(ره)  14خرداد 91

[19] پایگاه مجازی آمریکا(نگاه نو)، بخش مقالات صاحبنظران، مجله تایم، فرید زکریا، خرداد1391

[20] همان …

[21] رهبری معظم انقلاب خطبه‌های نماز جمعه تهران  +  ترجمه خطبه عربی 14/11/1390

[22] رهبري معظم انقلاب پیام به كنگره‌ی عظیم حج 14/8/1390

[23] رهبري معظم انقلاب خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران 20/11/1368‌

[24] بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامي  8 /10/1390

ارسال دیدگاه