مساله‌ی فیلم‌های ضد ایرانی

درست چند هفته پیش، شبکه تلویزیونی العربیه در بخش های مختلف خبری اش خبری را پخش کرد که در آن مدعی می شد قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس ایران در نامه ای به بشار اسد، به او اطمینان داده است که نیروهای سپاه پاسداران ایران آمادگی کامل دارند تا به سوری ها تجهیزات و دانش ساخت و تولید سلاح های شیمیایی را آموزش دهند.

درباره موج جدید ساخت فیلم های ضد ایرانی در غرب

درست چند هفته پیش، شبکه تلویزیونی العربیه در بخش های مختلف خبری اش خبری را پخش کرد که در آن مدعی می شد قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس ایران در نامه ای به بشار اسد، به او اطمینان داده است که نیروهای سپاه پاسداران ایران آمادگی کامل دارند تا به سوری ها تجهیزات و دانش ساخت و تولید سلاح های شیمیایی را آموزش دهند. العربیه ادعا می کرد که سند این نامه را در اختیار دارد و در سایت اینترنتی اش قرار داده است. با مراجعه به سایت شبکه العربیه به نامه ای دسترسی پیدا می کردیم که بنابر ادعای شبکه العربیه از سوی قاسم سیلمانی به شخص بشار اسد فرستاده شده بود . در بالای نامه آرم ارتش خورده بود و در زیر آن چند جمله ای به زبان فارسی می خواندیم که ساده ترین قواعد نگارشی و املایی  زبان فارسی هم در آن رعایت نشده بود. نثر نامه درهم و مغشوش بود و برای یک فارسی زبان اساسا غیر قابل فهم و به راحتی قابل حدس که احتمالا با کمک بخش ترجمه فارسی گوگل سرهم بندی شده است.

برای خیلی از فارسی زبان هایی که به این سایت مراجعه کرده بودند و قصه را نشنیده بودند به شدت تعجب آور بود که چرا این نامه ضد ایرانی در این پروژه، تا این اندازه دم دستی و بدون دقت و سرهم بندی شده روی خروجی سایت العربیه قرار گرفته است؟ العربیه مترجم ایرانی متبحری در اختیار نداشت تا حداقل غلط های نگارشی و املایی واضح در نامه وجود نداشته باشد؟

پاسخ واضح بود: مخاطبان این نامه به هیچ وجه ایرانی ها نبودند. نیازی نبود که این همه اتلاف وقت و هزینه برای برنامه ریزی دقیق تر متن نامه صورت بگیرد. فقط کافی بود که آرمی منسوب به نیروهای نظامی ایران در بالای آن قرار بگیرد و چند خط در زیر آن به لغت فارسی نوشته شود تا این پروژه ضدایرانی کلید بخورد..

و این داستان ما و فیلم های ضد ایرانی همه این سالهاست. از “بدون دخترم هرگز”، تا نمونه آخر فیلم بن افلک با نام “آرگو”.  در همه این نمونه های ساخته شده سینمایی ضدایرانی آن چیزی که واضح و بارز است این است که این فیلم ها  برای مخاطبان ایرانی ساخته نمی شوند. می توانیم نمونه بلندبالایی از اشتباهات مضحک و جالب همه این فیلم ها در بازنمایی عناصر داخلی صحنه ها، دیالوگ های داستان و تاریخ ایرانی فهرست کنیم؛ از “پیرمردانی” که مشغول بالارفتن از دیوار سفارت آمریکا در “آرگو” هستند تا “سیاه پوستانی” که در لشکر خشایار در “سیصد” دیده می شوند. اما برای اثبات این گزاره که مخاطبان این فیلم ها ایرانی ها نیستند راه های ساده تری هم داریم. این اولین نکته در فهم درست و تحلیل دقیق این پدیده نه چندان متاخر است. اما حقیقتا مخاطبان این فیلم ها چه کسانی هستند؟

مخاطبان فیلم های ضد ایرانی چه کسانی هستند؟

یک نگاه به لیست موضوعات فیلم های شاخص ضد ایرانی بیندازید: در “بدون دخترم هرگز” و “پرسپولیس” و “خانه ای از شن و مه” به موضوع مهاجرت از ایران و وقایع انقلاب، با تمرکز ویژه بر روی وضعیت زن ها در ایران پرداخته می شود، در فیلم “سیصد” و فیلم “اسکندر” به وقایع تاریخ ایران باستان و به ترتیب به دوره خشایارشاه ودوره داریوش سوم، در “سنگسار ثریا” به حکم دینی سنگسار و باز هم وضعیت زن های ایرانی  و در نمونه اخیر یعنی “آرگو”به واقعه تسخیر سفارت آمریکا در تهران پرداخته شده است.

نقطه تمرکز فیلم های ضد ایرانی غرب دقیقا در چه مواضعی قرار گرفته است؟ برای پاسخ به این سوال از راه دیگری وارد می شویم. فقط کافی است تا کارنامه و سابقه ساخت فیلم های ایرانی در داخل ایران با موضوعات فوق الذکر را بررسی کنیم. نیاز به برسی دقیق و تحلیل موشکافانه هم نیست اگر تولیدات سینمای ایران در همه این سالها را از دور رصد کرده باشیم می توانیم این حکم را به راحتی صادر کنیم: کارنامه سینمای ایران در ساخت موضوعاتی که فیلم های ضدایرانی در همه این سالها ساخته شده است خالی است. تقریبا هیچ فیلم شاخصی در سینمای ایران درباره وضعیت خاص زنان در ایران بعد از انقلاب، وقایع تاریخ باستان ایران، اتفاقات انقلاب سال 57 مثل واقعه تسخیر لانه جاسوسی و زندگی مهاجرین ایرانی در خارج از ایران، ساخته نشده است.

به این ترتیب حالا دیگر این یک احتمال نزدیک به ذهن است: فیلم های ضد ایرانی و اساسا انتخاب ساخت یک فیلم با محوریت ایران و مردمانش در مورد موضوعاتی صورت می گیرد که جای خالی در آن ها وجود دارد. فیلم های ضدایرانی همه این سالها عموما در مورد موضوعاتی از تاریخ ایران ساخته شده است که ایرانی ها در آن زمینه کار سینمایی و تصویری خاصی انجام نداده اند. وحالا اینجاست که می توانیم پاسخ سوال تیتر قسمت دوم را بدهیم: مخاطبان اصلی فیلم های ضد ایرانی نه ایرانی ها هستند و نه آمریکایی ها ونه دیگران.” تاریخ”. این تاریخ است که مخاطب فیلم های غربی در مورد ایران است. بازسازی بخش های مختلف تاریخ ایران، البته به روایت غربی ها. بخش هایی از تاریخ که تاکنون روایت تصویری معتبری از آنها وجود ندارد.

مساله اساسی فیلم های ضد ایرانی برای ما ایرانی ها، تبلیغات روانی علیه ایران و تاثیر مخربی که بر روی تصویر عمومی ای از  ایرانی ها در دنیا به وجود می آورد نیست. حتی تلاش های سیاسی برای انزوای ایران و زمینه سازی برای اقدامات غیرقانونی مثل جنگ یا تحریم هم نیست، که همه اینها در مقایسه با اهمیتی که چیزی به نام “تاریخ” دارد و تاثیری که این فیلم ها بر روی تاریخ خواهند گذاشت ناچیز است. غربی ها به صراحت در حال تاریخ سازی هستند.

تاریخ تصویری ایران را مجموعه ای در نظر بگیرید که هنوز اکثر قسمت های آن خالی است. برخی از قسمت های تاریخ معاصر و گذشته مان را روایت کردیم اما جاهای خالی آن به مراتب  بیشتر از بخش های روایت شده است و این بخش های خالی مانده  به سرعت در حال پر شدن به وسیله غربی هاست.

و چه مخاطبی خطرناکتر از تاریخ؟ تاثیر آنی ضد ایرانی این فیلم ها در مقایسه با تاریخی که آنها در حال روایت کردنش هستند واقعا اندک است. چند مدتی یک جو روانی ضد ایرانی در برخی از رسانه های غربی به راه می افتد و بعد از مدتی هم فراموش می شود. اما اینکه هر گاه بخواهند درباره وضعیت زن های ایرانی در دوره بعد از انقلاب صحبت کنند، تحقیق کنند و روایتی ارائه بدهند تنها نمونه های جهانی موجود پرسپولیس و بدون دخترم هرگز و… است؛ این مساله اصلی ما است .

طبیعی است که درباره اینکه چرا غربی ها درحال روایت تاریخ ایران با قرائت شخصی خودشان هستند صحبتی نمی کنیم. واضح است که دشمنی های ایدئولوژیک و تمدنی غرب با ایرانِ بعد از انقلاب، بیشتر از همه در خروجی رسانه ای این تمدن منعکس خواهد شد و طبیعی است که ضد ایرانی بودن یک ارزش تمدنی برای غرب امروز است .

چه کار کرده ایم؟ حالا چه کار کنیم؟

با مطالب گفته شده به نظرمی رسد پاسخ به سوال”چه باید کرد”  دیگر نیاز به درنگ و تامل ندارد. فرصت روایت صحیح تاریخی با قرائت درست ایرانی اش به سرعت در حال سپری شدن است اما نکته جالب قضیه اینجاست که در داخل ایران دقیقا همان سناریوی کیلومترها دور تر از ایران در غرب کره جغرافیایی در حال پیگیری به وسیله خود ماست  صحنه های حیرت انگیز فیلمی که این روزها به نام ” یک خانواده محترم” در حال پخش خانگی و محفلی است و در چند جشنواره خارجی هم به نمایش درآمده است به خوبی نشان می دهد که چگونه قدم زدن در مسیر روایت تاریخ ایران به سبک غربی در درون ایران آن قدر عادی شده است که یک مرکز دولتی هزینه های آن را پرداخت می کند و تهیه کننده آن هم حاضر به عقب نشینی از دفاع از آن نیست و این نکته تاسف برانگیز ماجراست. در حالی که کاملا مشخص است که چه قدر تعلل در ساخت فیلم های ایرانی که روایت درست ما از تاریخ ایران را قرار است نشان دهند به فرهنگ و موجودیت ایرانی ها ضربه زده است ، پر کردن این جاهای خالی با روایت موردپسند غربی ها معادله ای است که با هیچ نوع منطقی قابل حل نیست.

چاره ای نیست. راه مقابله با فیلم های ضد ایرانی, برگزاری مراسم های نقد و تحلیل آنها در دانشگاه ها و تلویزیون نیست. درست کردن کمپین های مخالفت با این فیلم ها و فرستادن ایمیل به ایمیل درخواست امضای آنها تلاش اندک و بی کارکردی در جهت مقابله با سینمای ضد ایرانی غرب است . راه حل اساسی، دست گذاشتن و تمرکز بر روی مقاطعی از تاریخ ایرانی است که بی روایت معطل مانده است و فیلم ساختن برای پرکردن این جاهای خالی تنها چاره این مسیر است. فرصت اندک است. به راحتی قابل حدس است که به تناسب تحولات سیاسی و اقتصادی جهان، جو مبارزه فرهنگی علیه ایران شدت خواهد گرفت و به همین ترتیب ساخت فیلم های ضد ایرانی افزایش قابل توجهی در سالهای آینده خواهد داشت. دستگاه فرهنگی دولتی عظیم کشور و همین طور همه فیلمسازانی که نگران سلامت تصویری ایران در افکار عمومی دنیا هستند چاره ای جز تولید فیلم های ایرانی با روایت انسانی ازمقاطع مختلف تاریخ ایرانی نخواهند داشت .

ارسال دیدگاه