نیمنگاهی به اختلافافکنی آلخلیفه در پیوند میان مرجعیت بحرین و مردم این کشور
شعلهور شدن آتش خشم مردم بحرین که حالا اریکه “حمد بن عیسی آلخلیفه” را با خطری جدی مواجه ساخته و شعار “الشعب یُرید اسقاط النظام” این مظلومان میرود تا او را نیز به سرنوشت دیگر حکام مرتجع عرب مبتلا کند، دستگاههای تبلیغاتی آلخلیفه و آلسعود را به این فکر انداخته است که به هر وسیلهای برای فرونشاندن زبانههای این آتش تمسک جویند. پس میبایست پایگاههای اصلی و عوامل تحریککننده این قیامها را بهنحوی از سر راه خویش بردارند.
رسانهها در وهله اول سعی کردند خروش بحرینیها را یک فتنه علیه حاکمیت جلوه دهند. بنابراین نیروهای آلخلیفه موج وسیعی از سرکوبها را در قالب کشتاری وحشیانه و بازداشتهای گاهاً شبانه آغاز کردند و سعی نمودند با همکاری نیروهای عربستان سعودی و بعثیهای عراق و سلفیهایی از کشورهای اردن، سوریه و یمن، بهزعم خویش مردم را کنترل کنند اما گویا این امر به همین راحتیها میسر نمیشد. خالی نشدن صحنه از مردمی که دیگر نمیخواستند زیر بار خیانتهای حاکمشان کمر خم کنند باعث شد تا اینبار رسانههای تزویر به حربهای دیگر متوسل شوند که بهنحوی با عقاید مردم هم درگیر میشد و این حربه چیزی نبود جز «تضعیف جایگاه مرجعیت و علما از طرق مختلف و صد البته در پوششی موجه.»
وارد شدن به بازی خطرناکی چون بیاحترامی و شکستن حرمت رهبران مذهبی که در اصل مرجع اصلی پیگیری مطالبات مردمی میباشند، همان موردی است که قیامکنندگان از آن به عنوان خط قرمز خود یاد می کنند و این میتواند تبعات خطرناکی برای هر حکومتی در پی داشته باشد. امری که آلخلیفه بدون در نظر گرفتن مشکلات پیشروی، آن را دنبال کرد. آنان که از خطبههای آتشین و فعالیتهای آشکار “آیتالله شیخ عیسی قاسم” رئیس هیئت علمای بحرین بهشدت احساس خطر کرده بودند؛ در قدم اول او را تهدید به اقدام جدی کردند و هنگامی که سیل خروشان حمایتهای مردمی، علما و بزرگان دین را به نفع او دیدند، تصمیم گرفتند با تحریک برخی از شیعیان اصلاحطلب و گروههای پانعربیست، بحث “استقلال مرجعیت و حوزه بحرین” را برای آنچه آنان “جلوگیری از نفوذ ایران و اندیشههای رهبر آن یعنی آیتالله سیدعلی خامنهای” در میان شیعیان عنوان میکنند، مطرح نمایند. این طرح فریبکارانه هماکنون نیز بهشدت از سوی رسانههای دولتی بحرین و حامیان سعودی آنها همچون تلویزیون رسمی بحرین و شبکههای ماهوارهای همسو مانند “العربیه” و “الجزیره” در منطقه دنبال میشود و متأسفانه برخی از افراد برجسته سیاسی و دینی شیعه که گاهاً ارتباط مستقیمی با حکومت دارند و از آنها به عنوان “علمای درباری” یاد میشود؛ با استفاده از تریبونهایی که در اختیار آنان قرار میگیرد خواسته یا ناخواسته به آتش این طرح دامن میزنند.
اگر بخواهیم کمی عمیقتر به این طرح نگاه کنیم شکست آن از پیش برای ما آشکار خواهد شد، چراکه اولاً مجریان این نقشه شوم یعنی دستگاه تبلیغاتی آلخلیفه و آلسعود، شیعیان اصلاحطلب و داعیهداران عربیت نه از نفوذ و قدرت چندانی در برابر سیل عظیم شیعیان بیدار برخوردارند و نه به هیچوجه جایگاهی در حد آیتالله عیسی قاسم و طرفدارانش دارند. پس این نقشه بدون حمایت شیخ عیسی قاسم و اکثریت مجلس علمایی عملاً راه بهجایی نخواهد برد. در ثانی پیوند ناگسستنی مردم و مرجعیتی که در عین استقلال فکری و تصمیمسازی و تصمیمگیری؛ در “خط ولایت فقیه” حرکت میکند، باعث شده تا کسانی که با این خط زاویه داشته باشند نتوانند به راحتی اغراض سیاسی خود را میان آنان اجرایی سازند و مستحکمتر شدن این پیوند راه را بر اینگونه توطئههای خطرناک مسدود ساخته است. ثالثاً هراندازه که آلخلیفه در این راه از توجیهات نامعقولی چون “پیشبرد اهداف حوزه مرجعیت با وجود استقلال” و “کسب جایگاهی خاص در جهان اسلام” استفاده نماید، خود مرجعیت هم میداند که در حال حاضر نه از پتانسیل کافی در تأمین و تغذیه طلاب بدون تکیه بر علمای قم و نجف برخوردار است و نه آنچنان نیازی به داشتن حوزهای در کنار یا مقابل پایگاه قم و نجف برای خود احساس میکند. بلکه بالعکس این رژیم آلخلیفه است که به سختی نیاز به ایجاد این پایگاه در راستای اختلاف انداختن بین شیعیان برای بقای حکومت خود دارد.
با این حال مردم زجرکشیده بحرین زرنگتر از این حرفها هستند که بخواهند به همین راحتی دُم به تلههای سیاسی خاندان پست و دغلباز آلخلیفه دهند. آنان خاطره خوشی از این بازیهای سیاسی حکومت علیه خود و رهبرانشان ندارند و بهخوبی به یاد دارند که در همین چند سال گذشته رژیم آلخلیفه چطور میخواست با “اتهام ارتباط شیخ عیسی قاسم با گروه حزبالله بحرین” او را یکبار دیگر به چالش بکشاند. جالب اینکه گروه حزبالله هیچگاه در بحرین وجود خارجی نداشته و تنها ساخته ذهن مقامات حکومتی بوده است! سال گذشته نیز وزیر امور اسلامی بحرین در نامهای شیخ عیسی قاسم را به این امر متهم کرده بود که از تریبون نماز جمعه برای ایجاد اختلاف در میان مردم بحرین استفاده میکند! همین تهمت سبب شد تا بار دیگر مردم بحرین به نشانه حمایت از رهبر مدبرشان تمامی نماز جمعههای کشورشان را تعطیل کنند و خود را به “مسجد امام صادق” (علیه السلام) در منطقه “دُراز” برسانند و همگی نماز را پشتسر سکاندار کشتی دریای پرتلاطم بحرین اقامه کنند تا توطئهای دیگر از آلخلیفه را در نطفه خاموش ساخته باشند.
“علامه سید عبدالله الغریفی” جانشین شیخ عیسی قاسم در هیئت علمای- اسلامی بحرین از هجمهای دیگر علیه این مرجع بزرگ پرده برمیدارد: «رسانههای وابسته به نظام نیز بهشدت بر طبل حمله به این عالم بزرگ میکوبند و مدرکی که مشخص نیست یکی از نمایندگان پارلمان از شیاطین انس یا شیاطین جن گرفته است را پررنگ میکنند، این مدرک جعلی نشان میدهد که شیخ عیسی قاسم از شهروندان اصیل بحرینی نیست و تابعیت بحرینی وی در سال 1962 میلادی با لطف مقامات بحرینی داده شده است! برخی از افرادی که ادعای ملیگرایی دارند بر اساس این مدرک گستاخ شده و خواستار سلب تابعیت از شیخ عیسی قاسم شدهاند! برخی از شخصیتها نیز گستاخی را به اوج رسانده و با اعلام اینکه هیچ مدرکی از پدر، جد، عمو یا دایی شیخ عیسی قاسم وجود ندارد، بهتان بزرگ و اتهامی عظیم را به این عالم ربانی منتسب میکنند.»
کسانی که با حوادث این سالهای کشور 706 کیلومتر مربعی بحرین آشنا هستند قطعاً بهخوبی از نقش مرجعیت و روحانیت و تأثیر این گروه در بیداری مردم آگاهند. مردم بحرین به این راحتی نمیتوانند تلاشهای علامه “شیخ عبدالامیر الجمری” با سابقه 45 سال زندان کشیدن، “استاد حسن المشمیع”، “شیخ محمد حبیب المقداد”، “آیتالله شیخ عیسی احمد قاسم” و بزرگانی مانند “سیدعبدالله الغریفی”، “آیتالله سیدهادی مدرسی”، “شیخ حسین زنجانی”، “سیدجواد الوداعی”، “شیخ محمد سند”، “شیخ عبدالحسین الستری” و “شیخ محمد صالح الربیعی” در کنار شیوخ خاندان آلعصفور همچون “شیخ یوسف عصفور”، “شیخ حسین علامه” و “شیخ احمد عصفور” را فراموش کنند و پشتسر آنان را خالی گذارند. اما با این حال هنوز هم به آرمانهای حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) و خلف صالحش پایبند هستند و تصاویر او و امام خامنهای را میتوان در اکثر حسینیهها و خانههایشان مشاهده نمود.
بیشک تقویت عُلقه و پیوند میان مراجع و مردم میتواند در آینده سیاسی ملتی که متأثر از عاشورا و قیام مردم ایران علیه نظام شاهنشاهی حرکت کردهاند؛ تأثیرگذار باشد و در نقطه مقابل دستگاه حکومتی خونخوار آلخلیفه را با چالشی جدی مواجه سازد. حالا آلخلیفه به وضوح از تأثیرگذاری “شیخ عیسی قاسم” بر تودههای مردم باخبر است و افزایش محبوبیت فوقالعاده او را نمیتواند منکر شود. محبوبیتی که در این سالها به فراتر از مرزها کشیده شده و ما شاهد آن هستیم که “آیتالله سیدعلی سیستانی” در اقدامی نادر شخصاً در گفتگویی تلفنی جویای احوال آیتالله عیسی قاسم و مردمان بحرین میشود و امام خامنهای به وجود شیخ افتخار میکند و او را «ستاره درخشان آسمان تشیع» معرفی میکند و کمیآنطرفتر در کنار مدیترانه لبنانیها برایش آرزوی خیر و طلب پیروزی میکنند.