آینده بحران کویت و تاثیر آن بر منطقه

آینده بحران کویت ارتباط مستقیمی با جریان اصلاحات در کویت و نیز همراهی و یا مقاومت آل صباح در مقابل امیرنشین های قطر و عربستان سعودی دارد. بدون شک اگر قرار باشد مشکلات کویت به صورت کلی حل شود باید شاهد یک تغییر ساختار اساسی در نظام سیاسی این کشور باشیم که با توجه به آنچه گفته شد ، غرب و دیگر امیرنشین های حاشیه جنوبی تمایلی به این امر ندارند.

واقعیت این است که سلفی های اخوانی و مزدوران قطر و عربستان تا گرفتن امتیاز از آل صباح همچنان به صورت جدی از تلاش های خود دست نخواهند کشید. آیا نظام سیاسی کویت به سمت تغییر ساختار و یا حتی تغییر نظام سیاسی پیش خواهد رفت؟ عوامل تعیین کننده در آینده ی این تحولات چه خواهند بود؟ بحران کویت چه تاثیری بر منطقه خواهد گذاشت؟

در جریان تحولات اخیر درکشورهای عربی در مجموع با وجود ضعف های بنیادین در نظام های سیاسی این کشورها، می توان با مقایسه این پدیده ها برخی را اصیل و برخی را با منشاء خارجی تلقی کرد، مثلا در ارتباط با بحران کویت ضعف های این امیرنشین به عنوان یک نظام سیاسی پدر سالار و عشیره ای بر کسی پوشیده نیست، اما از طرف دیگر نمی توان آتش افروزی عربستان و قطر را در نظر نگرفت، آن جا که پدیده ی مزبور دارای اصالت است و بیش از همه ی عوامل دیگر نقش مردم و خواسته های دینی و آرمانی آن ها مطرح است، باید از موج بیداری اسلامی در بیرون و سرایت آن سخن گفت، اما اگر نقش عوامل خارجی پررنگ باشد چطور؟

به نظر می رسد تغییر نظام سیاسی در کویت برای هیچ کدام از امیرنشین های حاشیه ی جنوبی خلیج فارس مطلوب نیست، تغییر نظام سیاسی در کویت از پادشاهی با پارلمان نیم بند به یک نظام پارلمانتاریستی و یا ریاستی که نقش امیر بسیار کم رنگ و یا حذف شود در واقعی دو مینویی از حذف نظام های پادشاهی در منطقه را به دنبال خواهد داشت، از این رو کشورهایی چون عربستان سعودی و قطر با وجود مداخله در امور داخلی کشور کویت به دنبال تغییر رژیم سیاسی در این امیر نشین نیستند. مگر اینکه جانشینی از آل صباح یا خاندان ذی نفوذ دیگری را برای امارت این امیر نشین در نظر داشته باشند.  این امر بعید به نظر نمی رسد اما حداقل تاکنون نشانه ی بارزی نداشته است، از طرف دیگر ایالات متحده آمریکا که از طریق روابط حسنه با امیر نشین های حاشیه جنوبی خلیج فارس ، توانسته 21 پایگاه نظامی زمینی، هوایی و دریایی در این کشورها ایجاد کند و در نتیجه برای حفظ موقعیت نظامی خود در منطقه بی شک از تغییرات اساسی که موجب به خطر افتادن وضع موجود شود به شدت جلوگیری خواهد کرد. آمریکا اکنون 6 پایگاه نظامی فعال در کویت دارد.[1]افزایش خشونت و درگیری و ایجاد ناامنی گسترده و غیر قابل کنترل در کویت برای آمریکا مطلوب نیست، زیرا احتمال حمله های خرابکارانه علیه مواضع این کشور در کویت را افزایش خواهد داد و در طولانی  مدت هم استقرار یک نظام سیاسی ضد آمریکایی احتمالی منافع این کشور را به خطر خواهد انداخت. این امر با در نظر گرفتن ذخایر نفتی کویت و جایگاه این کشور در تولید نفت جهانی بسیار پررنگ تر خواهد شد. اما همچنان یک سوال بی پاسخ باقی است و آن اینکه چرا این بحران همچنان ادامه دارد و دارای دورنمایی نامعلوم است؟ بخشی از پاسخ این سوال را باید نسبت به وضعیت ژئوپلتیک امیر نشین کویت، گذشته ی تلخ آن و بخش دیگر را باید در سیاست مرموزانه امیرنشین قطر و نیز عربستان سعودی جستجو کرد.

امیرنشین کویت در جنوب استان بصره ی عراق واقع شده و این کشور با توجه به طول اندک سواحل خود در خلیج فارس نمی تواند نقش عمده ای را در خلیج فارس ایفا کند، به همین دلیل عراق، کویت را مانع عمده ای در این راه به شمار می آورد.[2] در کل عراقی ها که خود را وارث و جانشین امپراطوری عثمانی می دانند بر کویت که زمانی جزء عثمانی بود ادعا داشته و آن را متعلق به خود می دانند. [3] در راستای این ادعا در طول تاریخ همواره از روش های مسالمت آمیز و غیر مسالمت آمیز برای انضمام این امیرنشین به خاک خود استفاده کرده و می کنند. گفتنی است این وضعیت همچنان در عراق جدید قابل مشاهده است[4] و کویتی ها مطمئن هستند اگر روزی عراق به قدرت و ثبات کافی برسد ادعای مالکیت کویت را به عنوان یکی از شهرهای استان بصره پی گیری خواهد کرد. این امر باعث شده کویتی ها پس از اشغال عراق و استقرار نظام جدید سیاسی در این کشور، بخشی از نگرانی خود را از طریق ایران به عنوان بازیگر اصلی در مناسبات عراق پی گیری نمایند. اما این امر مسئله ای نگران کننده برای آمریکا و دیگر امیرنشین های مرتجع خلیج فارس است. از طرف دیگر وقوع هر جنگی در خلیج فارس بیش از همه کویت را متضرر خواهد ساخت زیرا نزدیکی قابل ملاحظه این امیر نشین به بنادر ایرانی و از جمله بندر بوشهر که دارای نیروگاه اتمی است و نیز احتمال آلودگی هسته ای در صورت وقوع جنگ این امیر نشین را بسیار نگران کرده است. این امر را می توان در مواضع سیاسی متناقض این امیر نشین به خوبی مشاهده کرد، آن ها تحت فشار سرویس های امنیتی غربی گاه به جمهوری اسلام ایران اتهام ناروای جاسوسی و … می زنند و هرزگاهی برخی از ایرانیان مقیم در این کشور را به اتهام واهی بازداشت می کنند، اما از طرف دیگر در شدیدترین حمله های رسانه ای غرب نسبت به ایران مقامات بلندپایه جمهوری اسلامی را به حضور می پذیرند و فعالیت های هسته ای جمهوری اسلامی را به صورت تلویحی یا مستقیم مسالمت آمیز اعلام می کنند. اگر چه کویت به صورت کلی در راستای سیاست عربستان و شورای همکاری خلیج فارس گام برمی دارد، اما به دلایلی که در بالا ذکر شده به خاطر مسائل تاریخی و موقعیت خاص ژئوپلتیکی جانب ایران را به کلی رها نکرده است این مسئله چندان خوشایند سعودی ها و قطری ها نیست، به همین دلیل سعی می کنند با ابزار قرار دادن  اخوانی ها و سلفی ها آل صباح را به صورت کامل در راستای اهداف خود هدایت کنند. اما در ارتباط با نقش مرموزانه قطر در مسائل داخلی کویت باید گفت، امیرنشین قطر با صرف دلارهای نفتی و گازی خود در سراسر جهان از جزایر کومور تا حواشی پاریس و از میانجی گری بین فتح و حماس تا میانجی گری بین حماس و رژیم غاصب قدس و نیز انجام کنفرانس ها و سمینارهای بین المللی متعدد در خاک خود و نیز برگزاری المپیک و جام جهانی و… در سال های آینده خود را به عنوان بازیگری مهم در عرصه ی منطقه و بین الملل مطرح می‌نماید. در این مسیر جاه طلبانه آن ها دو استراتژی کلی دارند، نزدیکی به کانون های قدرت در غرب شامل ایالات متحده و رژیم صهیونیستی، استفاده ابزاری از قرضاوی و اخوان المسلمین در خلیج فارس[5] و اساسا جهان اسلام؛ آن ها از سال ها پیش توانسته اند با اعطای تابعیت قطری به مفتی معروف الازهر مصر یعنی قرضاوی و نیز کمک های مالی سنگین به جریان های سلفی و اخوانی آن ها را به صورت ابزاری برای پی گیری منافع جاه طلبانه و گاه نیابتی خود از طرف غرب در منطقه تبدیل کنند. آن ها در این راستا 2 هدف کلی را دنبال می‌کنند که عبارت است از تحمیل خود به عنوان قدرت برتر در شورای همکاری خلیج فارس و منطقه[6] و همکاری استراتژیک با غرب در راستای اهداف آن ها در منطقه. اما در مورد بحران کویت باید اذعان کرد قطر از طرفی با نقش آفرینی در کویت از طریق کمک مالی به برخی نمایندگان مخالف و یا تحریک جریان سلفی اخوانی علیه آل صباح خود را به عنوان قدرت برتر به آل صباح تحمیل می کند و از طرف دیگر سعی می کند حتی الامکان امیر نشین کویت را در راستای سیاست غرب هدایت کند و از نزدیک شدن بیش از حد کویت به جمهوری اسلامی ایران جلوگیری کند.[7]

آینده بحران کویت ارتباط مستقیمی با جریان اصلاحات در کویت و نیز همراهی و یا مقاومت آل صباح در مقابل امیرنشین های قطر و عربستان سعودی دارد. بدون شک اگر قرار باشد مشکلات کویت به صورت کلی حل شود باید شاهد یک تغییر ساختار اساسی در نظام سیاسی این کشور باشیم که با توجه به آنچه گفته شد ، غرب و دیگر امیرنشین های حاشیه جنوبی تمایلی به این امر ندارند. اکنون باید گفت، تا چه موقع باد آتش زیر خاکستر مشکلات کویت را همچنان روشن نگه خواهد داشت؟ واقعیت این است که سلفی های اخوانی و مزدوران قطر و عربستان تا گرفتن امتیاز از آل صباح همچنان به صورت جدی از تلاش های خود دست نخواهند کشید. آن ها کویتی کاملا ضد ایرانی و ضد شیعه می خواهند.

گروههای تندرو سلفی در دو مرحله “بی ادبی و ناسزاگویی به خاندان حاکم و متهم کردن آنان به فعالیت های اقتصادی و رشوه گیری” و دوم “ایجاد بحران برای دولت از طریق استیضاح وزرا و طرح مسئله عدم کفایت” قصد داشتند، از امیر کویت امتیاز بگیرند . در این راستا کمک های مالی به برخی نمایندگان سلفی، حضور افرادی با تابعیت های سعودی، اردنی، قطری در تظاهرات و پوشش رسانه ای گسترده الجزیره و العربیه نیز کمکی به پیروزی آن ها نکرد، در مرحله ی کنونی اگر امیر کویت بتواند طرح انتخابات جدید را به خوبی اجرا کند، می تواند از حضور نمایندگان سرسپرده عربستان و قطر تحت عنوان سلفی به مجلس الامه جلوگیری کند و کم کم آن ها را از جریان سیاسی خارج کند. در غیر این صورت بحران فرسایشی کنونی شاید تا مدت ها ادامه یابد.

در مجموع باید گفت در جریان تسویه حساب عربستان و قطر با برخی مواضع امیرنشین کویت خاصه در سیاست خارجی در صورت ناکامی این دو کشور، موقعیت جمهوری اسلامی ایران تا حدودی در خلیج فارس تقویت خواهد شد و در صورت ناکامی کویت در این کارزار ، 10 تا 15 درصد مواضع مستقل کویت نسبت به سایر اعضای شورای همکاری خلیج فارس نیز به نفع قطر و عربستان مصادره خواهد شد و قطری ها با ابزار اخوان المسلمین در مرحله ی بعد برای تثبیت قدرت خود به سراغ سایر امیرنشین های خلیج فارس و عراق خواهند رفت.

از طرف دیگر بحران داخلی کویت، فرآیند تصمیم گیری در شورای همکاری خلیج فارس را بیش از پیش متزلزل خواهد کرد، زیرا تا زمانی که چنین بحرانی وجود دارد، امیر کویت در مقابل مواضع قطر و عربستان در شورای همکاری ایستادگی خواهد کرد.

در این میان دولتمردان عراقی با وجود انگاره های ذهنی منفی عراقی ها نسبت به کویت، تحولات این کشور و فعالیت های مرموزانه قطر را با احتیاط دنبال می کنند. آن ها می دانند اگر قطر بتواند از این معرکه پیروز خارج شود، پس از مداخله در لیبی، تونس، مصر و اکنون کویت، بعدها به سراغ عراق خواهد رفت از این رو سعی می کنند، نسبت به بحران کویت مانند بحرین موضع گیری نکنند، و آبی به آسیاب امیرنشین پر ادعای خلیج فارس یعنی قطر نریزند.

 


[1] بررسی جایگاه کشورهای منطقه در سیاست های نظامی آمریکا: بحرین، کویت و امارات، دفتر مطالعات سیاسی مرکز پژوهش های مجلس، شماره مسلسل 10822

[2] جعفری ولدانی، اصغر، کانون بحران در خلیج فارس، ص 257

[3] جعفری ولدانی، اصغر، روابط عراق و کویت، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه، 1369، ص 10

[4] برخی از اظهارنظرهای  سیاستمداران عراقی در عراق جدید موید این ادعاست. از جمله اعتراض شدید برخی از نمایندگان پارمان عراق نسبت به پرداخت غرامت از سوی عراق به کویت و یا تحرکات برخی از گروه های ناسیونالیست در مرزهای عراق با این کشور که طی چند سال گذشته همواره ادامه داشته است.

[5] سایت خبری الخبریه به نقل از روزنامه الدیار لبنان نوشت: قطر با ابزار مشروعیت اخوان در حال اجرایی کردن سیاست های آمریکا در منطقه است.

[6] گفتنی است به عنوان مثال اظهارات جنجالی حمد بن جاسم نخست وزیر و وزیر خارجه امیرنشین قطر و نیز حمد بن خلیفه آل ثانی امیر قطر در خصوص عربستان سعودی مبنی بر اینکه ما اصالتا اهل نجران هستیم و حکومت حجاز حق ماست و نه حق آل سعود بازتاب گسترده ای در رسانه های منطقه داشت. همچنین حمد بن جاسم در جلسه ی اتحادیه عرب خطاب به وزیر خارجه الجزایر که موضعی طرفدارانه نسبت به حکومت اسد ابراز داشته بود، با اشاره به شبکه الجزیره و قدرت رسانه ای قطر گفته بود: نوبت شما هم می شود!!

[7] در خصوص اقدامات ضد ایرانی و ضد شیعی عربستان و قطر در کویت اماره های زیادی وجود دارد، مثلا در ماه های پیش برخی رسانه ها اعلام کردند سرویس امنیتی عربستان سعودی گروه هایی را ضمن تظاهرات علیه آل صباح تحریک کرده که پرچم جمهوری اسلامی ایران را به آتش بکشند.

ارسال دیدگاه