منطقه دریای سرخ، صحنه تقابل ایران و اسرائیل

در جریان وقوع تغییرات نقشه‌ای در سودان، ایران از مخالفان سرسخت تجزیه این کشور و تشکیل سودان جنوبی بود چرا که اعتقاد داشت بخش جنوبی به حیاط خلوت اسرائیل تبدیل خواهد شد. ایران پیش از آن زمینه‌چینی‌های مناسبی در سودان انجام داده بود و از سمت کرانه غربی دریای سرخ، فشار روانی زیادی بر اسرائیل وارد می‌کرد.

ایران و رژیم صهیونیستی، هیچگاه بطور مستقیم در تقابل با یکدیگر نبوده‌اند. جغرافیای سیاسی فلسطین، لبنان و سوریه ـ‌تاکنون‌ـ مهمترین صحنه های نبرد غیرمستقیمِ طرفین بوده است و این درحالی است که تحولات جدید منطقه، صحنه تقابل جدیدی را تقویت کرده و شکل داده است.

ایران، پس از حضور پر‌رنگ در امریکای لاتین که ترس و اعتراض امریکا و رژیم صهیونیستی را در پی داشته، قصد دارد کانون توجهات را از محیط پیرامونی خود به دور‌تر از مرزهایش و مناطق نزدیک به قلمروء دشمنانش هدایت کند و در جغرافیایی خارج از منطقه، نفوذ سیاسی‌اش را گسترش دهد.

تقابل ایران و رژیم صهونیستی، پس از تحولات خاورمیانه و شکل‌گیری بیداری اسلامی ـ به خصوص ـ حوادث مصر و پیروزی مقاومت در جنگ هشت روزه غزه ، وارد مرحله تازه ای شده است و اسرائیل، در پی از دست دادن متحد سابق خود در مصر، عدم امنیت بیشتری را احساس می‌کند. از سوی دیگر، واهمه این رژیم از قدرت گیری ایران، افزون‌تر شده و از این‌ رو به دنبال راه هایی برای برقراری توازن قوا با ایران ـ در مناطق پیرامونی ـ و برون‌رفت از این معضل است.

اهمیت دریای سرخ و دکترین بن گوریون

دریای سرخ، خلیجی از اقیانوس هند محسوب می‌شود که بین شبه‌جزیره عربستان و شمال شرقی قارهٔ آفریقا قرار گرفته است؛ تنگه باب المندب آن را به خلیج عدن و اقیانوس هند پیوند می‌دهد و کانال سوئز ـ‌در شمال ـ آن را به دریای مدیترانه وصل می‌کند. همسایگان این دریا را، کشورهای؛ عربستان سعودی، یمن، جیبوتی، اتیوپی، سودان، مصر، رژیم اسرائیل و اردن تشکیل می‌دهند. این دریا، حد فاصل میان دو قاره؛ آسیا و آفریقا است. همچنین بندر ایلات ـ بندری که در ساحل خلیج ایلات و در استان جنوبی رژیم اسرائیل واقع شده است و از منظر جذب گردشگر و واردات نفت و تجارت، اهمیت فوق العاده ای برای رژیم صهیونیستی دارد ـ در این دریا واقع شده‌است.

صهیونیستها، از ابتدای تأسیس این رژیم در فلسطین اشغالی، همواره به اهمیت استراتژیكِ دریای سرخ ـ‌از نظر اقتصادی و امنیتی ـ توجه داشته اند. سران صهیونیستی، دریای سرخ را نه تنها از نظر حمل و نقل كالا برای خود مهم و راهبردی تلقی می‌کنند، بلكه از نظر امنیتی نیز، آن را عقبه دفاعی خود و نوار محاصره كشورهای عربی مسلمان به‌شمار می‌آورند.

شیمون پرز در كتاب خود به نام «خاورمیانه جدید»؛ نقطه حركت استراتژی جدید اسراییل را «دریای سرخ» می‌داند:  «ما می‌توانیم از دریای سرخ شروع كنیم كه مصر و سودان و اریتره در یك سو و اسرائیل و اردن و عربستان در سوی دیگر واقع شده اند. می‌توان گفت كه دیگر انگیزه ای برای درگیری وجود ندارد. اتیوپی و اریتره خواهان ایجاد روابط با همسایگان خود و از جمله اسرائیل هستند. مصر نیز قبلاً با اسرائیل پیمان صلح امضاء كرده است. اردن و عربستان نیز خواهان آزادی دریانوردی و صید و پرواز هستند. »[1] بر این اساس، استراتژی سنتی صهیونیسم در حوزه دریای سرخ، بر پایه «دكترین بن گوریون» تعریف و در دستور كار قرار گرفته است. بر اساس این دكترین؛ رژیم صهیونیستی باید روابط خود را با كشورهای واقع در كناره دریای سرخ گسترش دهد تا بدین وسیله، علاوه بر محاصره كشورهای عربی، بر مهم ترین آبراهه این دریا؛ یعنی «تنگه باب المندب» تسلط یابد.

 

 

تنگه باب المندب و اهمیت استراتژیک آن

باب المندب ملقب به؛ دروازه اشک ها، تنگه ای به عرض 32 کیلومتر ـ میان جنوب غربی شبه جزیره عربستان و شمال شرقی افریقا ـ است که دریای سرخ را به خلیج عدن و اقیانوس هند وصل می‌کند. جزیره پریم که 13 کیلومتر مربع وسعت داشته و متعلق به یمن است، تنگه باب المندب را به دو قسمت، تقسیم می‌کند؛ تنگه بزرگ به عرض تقریبی 25 کیلومتر و عمق 311 متر، و تنگه کوچک، به عرض تقریبی 3 کیلومتر و عمق 31 متر می‌باشد. سواحل دو طرف تنگه، متعلق به یمن، اریتره و جیبوتی است.

از زمان‌ كشیده‌ شدن‌ كانال‌ سوئز در شمال‌ دریای‌ سرخ‌ (كه‌ آن‌ را به‌ مدیترانه‌ متصل‌، و عبور كشتیها را از اقیانوس‌ هند به‌ اروپا مقدور ساخته‌ است‌)، روز به‌ روز بر اهمیت‌ جهانى‌ باب‌المندب‌ افزوده‌ شده‌ است و اكنون‌، محل‌ عبور تمام‌ نفتكش هایى‌ است‌ كه‌ از تنگه هرمز گذشته‌، راه‌ مدیترانه‌ را در پیش‌ مى‌گیرند. علاوه‌ بر این‌، بسیاری‌ از كشتی های‌ بزرگ‌ اقیانوس‌ پیما، با مسافران‌ و كالاها و مواد خام‌ آسیای‌ جنوبى‌ و جنوب‌ شرقى‌، از آن‌ عبور مى‌كنند. از این‌ رو، اكنون‌ باب‌المندب‌ از اهمیت‌ اقتصادی‌، سوق‌ الجیشى‌ و ژئوپولیتیكى‌ بالایى‌ برخوردار است‌ و درآمدهای‌ ناشى‌ از این‌ موقعیت‌ طبیعى (كه‌ در گذشته‌ عاید عربستان‌ و حبشه‌ مى‌شد)، اكنون‌ به‌ جمهوری های‌ یمن‌ و جیبوتى‌ كه‌ مالك‌ زمینهای‌ دو سوی‌ تنگه‌اند، تعلق‌ مى‌گیرد.

پی‌آمدِ بسته‌شدن تنگه باب المندب

تنگه باب المندب نیز، مانند تنگه هرمز، از مهمترين گذرگاه های انرژی و مسير نفتکش ها به سوی غرب است. اگر چه باب المندب را به دلیل عرض و عمق زیاد، از نظر فیزیکی نمی‌توان مسدود کرد، ولی می‌توان با مین‌گذاری، این آبراه را ناامن جلوه داد. در ژوئیه و اوت 1984، حدود 19 کشتی تجاری توسط مین‌هایی که در انتهای شمالی و جنوبی دریای سرخ، توسط لیبی کار گذاشته شده بود، به شدت آسیب دیدند. از سوی دیگر، رقابت قدرتهای محلی، این امکان ضعیف، ولی واقعی را به وجود می‌آورد که در هر کشمکشی در آینده، به منظور جلوگیری از خطرِ قرار گرفتن در یک منطقه جنگی، از ورود کشتی‌ها به تنگه، جلوگیری به عمل خواهد آمد.

در طول جنگ شش روزه در سال 1967، مصر با بستن تنگه تیران یا خلیج عقبه که در دریای سرخ قرار گرفته است، این راه آبی را بر کشتیهای اسرائیلی بست و بندر ایلات را عملاً به حالت تعطیل درآورد. خلیج عقبه، تنها راه ارتباطی دریایی اسراییل با شرق بود. اسراییل، نفت خود را از عمده‌ترین شریک نفتی خود، یعنی ایران، از همین طریق وارد می‌کرد و بسته شدن این مسیر، برای اسراییل تأثیر فلج کننده به دنبال داشت.

 

 

 

نقش تنگه باب المندب در امنیت و اقتصاد صهیونیستها

رفت و آمد به بندر ایلات اسرائیل، نه تنها مستلزم عبور از تنگه تیران، بلکه عبور از دریای سرخ و تنگه باب المندب است.  (؛ در محدوده مرزی بین خلیج عقبه و دریای سرخ، منطقه ای است با نام تنگه تیران که جزیره ای با همین نام در آن قرار دارد. جزیره تیران با مساحتی بالغ بر 80 کیلومتر، با تسلط بر تنگه تیران، منطقه ای سوق الجیشی برای بندر ایلات در سرزمین های اشغالی فلسطین می‌باشد و تنها راه اتصال بندر ایلات به دریای سرخ قلمداد می‌شود.)  بنابراین رژیم اسرائیل، همواره نگران رفت و آمد کشتی‌های خود از این تنگه بوده است. توجه اسراییل به این تنگه و جزایر دریای سرخ، به دنبال جنگ‌های فرسایشی دهه 1970 و حادثه کشتی کورال‌سی (در دریای مرجان) بیشتر شده است. در ژوئن 1971، گروهی از چریک‌های وابسته به جبهه خلق، برای آزادی فلسطین، با استفاده از یک موتور لنچ، به نفت کش اسراییلی کورال‌سی که به بندر ایلات می‌رفت، حمله کردند. این حمله از جزیره پریم صورت گرفت. آن‌ها نتوانستند نفت‌کش را غرق کنند، ولی این واقعه آسیب‌پذیری اسراییل را در باب المندب و دریای سرخ نشان داد.

این رژیم، احساس کرد که امنیت آن به جزایر کوچک دریای سرخ بستگی دارد و این جزایر می‌توانند به گلوگاهی برای خفه کردن آن تبدیل شوند. این مسئله اسراییل را مصمم کرد تا برای حفظ امنیت کشتیرانی خود، در برخی از این جزایر، حضور پیدا کند و یا کنترل برخی از آن‌ها را در دست گیرد.

با توجه به آنچه گفته شد؛ رژیم صهیونیستی بر مبنای «دكترین بن گوریون»، راهبردهای بلند مدت و كوتاه مدت خود را در دریای سرخ، بر اساس بنیان های زیر تدوین کرده است:

1.  تضمین آزادی كشتیرانی در دریای سرخ، به ویژه در تنگه باب المندب
2.  تسلط بر سرچشمه های رود نیل، از طریق نفوذ در كشورهای شاخ آفریقا
3.  بین المللی كردن بندر ایلات در خلیج عقبه
4.  جلوگیری از تسلط یك كشور اسلامی بر تنگه های تیران و باب المندب
5.  مقابله با بنیادگرایی اسلامی در حوزه دریای سرخ، به ویژه در سودان
6.  گسترش حضور نظامی در دریای سرخ و تسلط نظامی بر جزایر نزدیك به تنگه باب المندب

بر این اساس، سران صهیونیستی از طریق معامله پنهانی با عربستان و اشغال دو جزیره عربستانی تیران و صنافیر، سعی کرده‌اند تا حوزه نفوذ خود را در خلیج عقبه افزایش داده و از این راه، با بین المللی كردن بندر ایلات، نقش محوری در آبراهه بین المللی اقیانوس هند، تنگه باب المندب و دریای سرخ پیدا كنند.

دریای سرخ، صحنه تقابل ایران و صهیونیستها

بنابر آنچه ذکر شد، تلاش های ایران برای تقویت حضور در؛ سودان، اریتره، جیبوتی و سایر کشورها و جزایر حاشیه دریای سرخ و خلیج عدن، در راستای نگرش استراتژیک و کلانی است که امنیت اسرائیل را به شدت تهدید می‌کند. متعاقبا، رژیم اسرائیل نیز برنامه ها و بازی خوانی های سیاسی خاص خود را دارد و همواره می‌کوشد از تحرکات ایران در مناطق پیرامونی‌اش جلوگیری کند.

تقابل ناپیدا ولی پایدار دو طرف در منطقه حاشیه دریای سرخ، طی سال های گذشته جریان داشته است اما در پی بیداری اسلامی و تحولات مصر و سوریه و به‌ویژه پیروزی مقاومت در جنگ هشت روزه غزه، روند تازه ای پیدا کرده و اهمیت آن در شرایط جدید منطقه دوچندان شده است.

لذا ایران، به کشورهای؛ سودان، اریتره، اتیوپی و جیبوتی نگاهی ویژه داشته و طی چند سال گذشته، به میزان این توجه افزوده است. در میان این کشورها، سودان از جایگاه و موقعیت ویژه‌ای برخوردار است و روابط نزدیکی با ایران دارد.

نقش و اهمیت سودان در دوران تثبیت حماس و حزب الله و تزلزل سوریه

جمهوری سودان، کشوری است در شمال شرقی آفریقا و سومین کشور بزرگ این قاره و نیز دومین کشور بزرگ عربی پس از الجزایر، به حساب می‌آید.

جمهوری سودان، با یک میلیون و ۸۸۶ هزار کیلومتر مربع گستره، در شمال آفریقا و در کنار دریای سرخ ـ میان مصر و اریتره ـ واقع شده است. طول سواحل سودان به ۸۵۳ کیلومتر می‌رسد. همچنین این کشور؛ از سوی شمال، ۱۲۷۳ کیلومتر با مصر، از شمال غربی،۳۸۳  کیلومتر با لیبی، از سمت غرب، ۱۳۶۰ کیلومتر با چاد، از سمت جنوب غربی، ۱۱۶۵ با آفریقای مرکزی، نیز، از سمت جنوب با جمهوری سودان جنوبی و از سمت شرق ۶۰۵ کیلومتر با اریتره مرز مشترک دارد.

سودان جنوبی، کشوری در جنوب کشور سودان است که استقلال آن، به تاریخ؛ شنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۰ بر‌می‌گردد. مرکز این کشور که از کشور سودان جدا شده‌است، شهر جوبا است و یکی از فقیرترین و شاید یکی از بدترین کشورها  از جهت سلامت و بهداشت در جهان به شمار می‌آید.

کشور سودان از نظر جغرافیایی، بزرگ‌ترین کشور مسلمان در قاره آفریقا محسوب می‌شود که با جدایی بخش جنوبی، اکنون به دو کشور شمالی و جنوبی تقسیم شده است. علاوه بر منابع ثروت زیرزمینی مانند نفت، وجود رود نیل، موجب اهمیت سودان به خصوص سودان جنوبی شده است. سودان جنوبی به لحاظ منابع جنگلی نیز، دارای اهمیت است. بر اساس برخی برآوردها؛ بیش از ۶۸ درصد از ذخایر شناخته شدهٔ نفت سودان، در سودان جنوبی قرار دارد. برخی آمار ها نیز این رقم را ۸۰ درصد تخمین زده‌اند.

جنوب سودان، سرشار از منابع نفتی بوده و مهم ترین صادرات این منطقه، نفت خام است. اما نکته قابل توجه اینکه؛ غالب پالایشگاه های نفت سودان، در شمال قرار دارد و به همین دلیل، صدور نفت سودان جنوبی، منوط به همکاری این کشور با سودان شمالی خواهد بود.

رژیم صهیونیستی با حمایت از جنبش‌های مسیحیِ جدایی‌طلب درجنوب سودان، و مجهز كردن آن‌ها به سلاح‌های پیشرفته و آموزش نظامی، ارائه كمك‌های انسانی نظیر؛ فرستادن پزشك ، امکانات دارویی و مواد غذایی، ارتباط خود را با این بخش، عمق بخشیده و عملاً شورشیان جنوب را به درگیری با حکومت مرکزی در خارطوم تحریک می‌کند.

درگیری‌های شمال و جنوب سودان که سابقه 50 ساله دارد، عمر البشیر پادشاه سودان را وادار کرد؛ تحت فشارهاى ناشى از استمرار جنگ داخلی و افزایش تحریم‌های بین‌المللى و در واقع، هزینه‌های سنگین تحمیل شده(2 میلیون کشته و 4 میلیون آواره)، به یک طرح استعماری تن در دهد و اساس یكپارچگی و حق مالكیت خود را به همه‌پرسی بگذارد.

رژیم صهیونیستی، اکنون جمع زیادی از كارشناسان و مستشاران خود را در زمینه های كشاورزی، معدن، اقتصاد، هنر، گردشگری، مدیریت و. . . به سرزمین های جنوبی سودان گسیل داشته است و حكومت خودمختار جنوب سودان نیز، بیشترین ارتباطات را ـ در منطقه ـ با صهیونیست‌ها دارد و تصادفی نیست كه اكثر هتل‌ها و مراكز تجاری در جنوب سودان را، شركت‌های صهیونیستی خریداری کرده‌اند و نخستین سفر خارجی رئیس‌جمهور این کشور تازه‌تأسیس، به سرزمین‌های اشغالی است.

بسیاری از تحلیلگران، جدایی سودان جنوبی را نوعی توطئه غرب و به‌خصوص رژیم صهیونیستی علیه سودان می‌دانند و معتقدند این جدایی، روندی استعماری است، که در نظر دارد تا بخش های دیگری از سودان از جمله: دارفور را هم جدا کند. به گفته آنان: تغییر نظام سودان، در حقیقت مدخلی برای سیطره آمریکا و اسرائیل بر نفت این کشور، و نیز تسلط آن ها بر منابع آبی رودخانه نیل است که شاهرگ حیاتیِ کشور مصر به شمار می‌رود. علاوه بر این، امنیت دریای سرخ نیز برای آنها جای تأمل دارد.

دلایل حمایت صهیونیستها از سودان جنوبی

مهمترین دلایل اهمیت سودان برای صهیونیستها و حمایت آنها از سودان جنوبی به قرار زیر است:

1.  تضعیف جبهه مقاومت از طریق فشار به سودان و چندپاره کردن بزرگ‌ترین کشور قاره سیاه که از گروه‌های جهادی فلسطین حمایت کرده، و همیشه با روند سازش مخالفت ورزیده است.

2.  تضعیف جهان اسلام و جلوگیری از نفوذ و گسترش اسلام سیاسی در قلب آفریقا
3.  تسلط بر منابع عظیم؛ نفت،گاز، مس، کروم، روی، تنگستن، میکا، نقره، طلا و اورانیوم موجود در بخش جنوبی سودان و ظرفیت‌های بالقوه‌ کشاورزی و دامپروری و زمین‌های حاصلخیز این منطقه.
4.  تسلط بر دریای سرخ که معبری حیاتی برای جلوگیری از محاصره تل آویو است؛ نظیر كاری كه در جنگ های 1967 و 1973 میلادی روی داد، چرا كه در آن زمان، اعراب تنگه‌های تیران و باب المندب را بستند.
5.  بهره‌برداری از حوزه آبی نیل و پیگیری استراتژی از نیل تا فرات، و همچنین فشردن گلوگاه آبی و کنترل نبض حیاتی مصر از طریق احداث سد.
6.  استفاده ازجنوب سودان به عنوان پایگاه نظامی و اطلاعاتی
7.  جلوگیری از نفوذ بیشتر ایران در سودان و منطقه شاخ آفریقا
8.  مهار نفوذ ایران و مصر به نزدیکی مرز‌های غربی اسرائیل
9.  سد کردن راه فعالیت‌های ایران و صادرات سلاح از سودان به غزه

ایران و تقسیم سودان

در جریان وقوع تغییرات نقشه ای و دگردیسی‌های جغرافیای سیاسی در سودان، ایران از مخالفان سرسخت تجزیه این کشور و تشکیل سودان جنوبی بود، چرا که اعتقاد داشت بخش جنوبی به حیاط خلوت اسرائیل تبدیل خواهد شد. ایران پیش از آن، زمینه چینی های مناسبی در سودان انجام داده بود و از سمت کرانه غربی دریای سرخ، فشار روانی زیادی بر اسرائیل وارد می‌کرد.

پس از تشکیل سودان جنوبی، روابط اسرائیل با این منطقه وارد مرحله تازه ای شده و اختیارات این رژیم را برای محدود کردن حوزه نفوذ ایران بیشتر کرده است. تلاش موساد برای تاسیس پایگاه امنیتی – نظامی در جنوب سودان، از تازه ترین اقداماتی است که هم ایران و هم سودان را نگران کرده است.

تغییرات بزرگ در مصر، اصلی ترین مشکلی به حساب می‌آید که تل آویو را از داشتن هر پشتوانه قابل اطمینانی در منطقه محروم کرده است. در این شرایط، ایران می‌تواند بهره برداری بیشتری داشته باشد و با استفاده از سابقه دوستی و کمک های اقتصادی و سیاسی به مناطق برشمرده، عرصه را هرچه بیشتر بر تل آویو تنگ‌تر کند و تلاش های آن را در سودان جنوبی به قصد یافتن جایگزینی به جای مصر عقیم بگذارد.

آینده سودان

اگرچه به‌ظاهر پس از برگزاری همه‌پرسی، موضوع سودان جنوبی اتمام یافت و این موضوع پایانی بر نیم قرن درگیری بود؛ اما موضوعاتی در این سرزمین پهناور وجود دارد که می‌تواند در آینده، وحدت نسبی فعلی را نیز شکننده‌تر کند. یکی از این موضوعات، مبهم بودن سرنوشت برخی مناطق مرزی؛ از جمله منطقه نفت‌خیز «ابیی»، موجب شده است همچنان نگرانیهایی در مورد بازگشت وضعیت جنگی بین دو بخش؛ شمالی و جنوبی سودان وجود داشته باشد. از دیگر موضوعات چالش‌برانگیز، مسئله دارفور است که از سال 2003 دامنگیر دولت مرکزی «بشیر» بوده و با توجه به چشم داشت آمریکا و رژیم صهیونیستی و ناآرامی‌های منبعث از آن، در آینده می‌تواند زخم‌های خارطوم را عمیق‌تر کند.

حضور ناوهای ایران در سواحل سودان و ساخت پایگاه نظامی

آنچه مشخص است، ایران به دنبال گسترش حضور نیرو‌های دریایی خود و فعالیت‌هایی فراتر از خلیج فارس و اقیانوس هند است و این اهداف را در دریای سرخ و مدیترانه جستجو می‌کند. در ماه های گذشته، ایران چندین بار ناوهای خود را به بندر سودان ـ در دریای سرخ ـ فرستاد که این امر، پیام های معنا‌داری برای سران رژیم صهیونیستی داشته و دارد.

نخستین پهلوگیری کشتی های جنگی ایران در ساحل سودان، حدود یک هفته پس از بمباران هوایی کارخانه بزرگ اسلحه سازی یرموک در جنوب شهر خارطوم توسط صهیونیستها بود. مقامات نیروی دریایی ارتش ایران، دلیل استقرار شناورهای نظامی در دریای سرخ را؛ مشارکت در تامین امنیت این آبراهه، مقابله با دزدان دریایی سومالی و گسترش حوزه حضور دریایی نیروهایشان را در آبهای بین المللی، اعلام کرده بودند.

اخیرا نیز گروه‌های مخالف سودانی ادعا می‌کنند: دولت خارطوم که روابطی دیرینه با ایران دارد، مجوز احداث پایگاه دریایی برای ایران در سواحل غربی خود در دریای سرخ را صادر کرده است.

چندی پیش نیز رژیم صهیونیستی در تاریخ 24 اکتبر، به بهانه تولید موشک در کاخانه اسلحه سازی خارطوم که تل آویو ادعا می‌کند: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز در آن نفوذ دارد، به این کاخانه حمله کرد. تهران این ادعا را رد می‌کند اما مقامات در تل آویو ادعا می‌کنند موشک‌ها، از طریق این کارخانه اسلحه سازی و نیز از راه مصر، به دست گروه‌های نظامی فلسطینی در نوار غزه می‌رسد.

این در حالی است که اسرائیل از مدت‌ها پیش، به دنبال عملیات جمع آوری اطلاعات در اریتره در ساحل شرقی مدیترانه بوده است؛ جایی که در آن، تهران در تلاش برای کنترل تنگه استراتژیک باب المندب در جنوب این راه آبی است.

به نظر می‌رسد با توجه به بحران‌های بالقوه و حضور پررنگ رژیم صهیونیستی، سیاست تجزیه سودان و تبدیل این کشور به چند کشور، در دستور کار محافل استعماری باشد. آنچه این حقیقت تلخ را دردناک‌تر کرده، انفعال حاکم بر جهان اسلام در قبال این واقعه تلخ است.

به هر حال، حضور ناوهای ایران در سواحل سودان، نشانه ای از سطح همکاری های بالای ایران و سودان است و ایران اجازه نخواهد داد تا رژیم صهیونیستی سودان را به منطقه ای ظاهرا امن برای خود تبدیل کند.

اریتره و دغدغه های امنیتی

اریتره، کشورى در شرق آفریقاست است که از شمال و غرب با سودان، از جنوب با اتیوپى و جیبوتى و از شرق با دریاى سرخ هم مرز است. این کشور کوچک که شاید مساحتی به اندازه یکی از استان های ایران را داشته باشد، در آن سوی آب های سرخ، عربستان سعودی را در مقابل دارد. اریتره از همسایگان سودان است و بندر “پورتسودن” سودان نیز با مرز اریتره فاصله کمی دارد.

 

اریتره که به لحاظ اقتصادی، یک کشور ضعیف به شمار می‌رود و جمعیتی حدود 5 میلیون و 200 هزار نفر را در خود جای داده است، در سال1991، پس از سال‌ها جنگ خونین از اتیوپی جدا شد. اما اریتره از آن زمان، مشکل امنیتی دارد؛ چرا که اتیوپی با 90 میلیون جمعیت، بنادر خود را در دریای سرخ از دست داده و به یک کشور محصور در خشکی تبدیل شده است.

بزرگترین نگرانی اریتره، حمله اتیوپی با پشتوانه آمریکا به منظور پس گرفتن زمین‌های از دست رفته است. این دو کشور در سال‌های 1998 تا 2000 جنگ مرزی را تجربه کرده و روابط آنها همچنان متشنج است. همین امر، موجب شده است که اریتره از سوی همسایگان آفریقایی خود و ایالات متحده، در انزوا قرار گیرد.

اریتره و امتیاز گیری دوجانبه در جهت تقابل با اتیوپی

استراتفور، موسسه مشاوره ای امنیت جهانی در آمریکا، طی گزارشی که اخیرا ارائه کرده؛ بر این باور است که اریتره در مقابل تبادل تجهیزاتی مانند: سلاح و پول، تمایل خود را برای تبدیل شدن به پایگاهی برای کشور‌هایی از حوزه خاورمیانه نشان داده است؛ کشورهایی که قصد دارند نفوذ بیشتری در آفریقا داشته باشند. در نتیجه: اریتره و مرز‌های آبی اش در خلیج عدن، به صحنه دیگری برای رقابت ایران و رژیم صهیونیستی تبدیل شده است.

ارتش اسرائیل نیز برای رصد حرکت کشتی های جنگی ایران در دریای سرخ، در کشور اریتره نیروی نظامی مستقر کرده است. به گفتۀ منابع دیپلماتیک و رسانه ای استراتفور، اسرائیل دارای تیم های کوچک دریایی در مجمع الجزایر داحلق [2] و بندر مصوع[3] بوده و یک قرارگاه شنود و استراق سمع هم در امباسویرا[4] دایر کرده است.

این گزارش تصریح می‌کند: «اسرائیل با هر دو کشور؛ اریتره و اتیوپی روابط خوبی دارد و به علت روابطی که با اتیوپی دارد و تنش میان اریتره و اتیوپی، کمتر از ایران به گسترش حضور خود در اریتره علاقه نشان می‌دهد. اریتره، سعی دارد از روابط خود با اسرائیل، در نزاع خود با اتیوپی استفاده کند. هرچند اسرائیل نمی‌خواهد روابط خود را با اتیوپی و سایر کشورهای منطقه خدشه دار کند، چرا که این کشور منافع گسترده تری در شرق آفریقا دارد؛ منطقه ای که عمدتا دولت جمهوری اسلامی سودان را در خود دارد که گفته می‌شود از حماس و دیگر عناصر ضد اسرائیلی در خاورمیانه پشتیبانی می‌کند. و از آنجا که در سال های اخیر، اسرائیل همکاری های امنیتی خود را با سودان جنوبی و کنیا گسترش داده است، اریتره نیز با تقویت روابط خود با ایران، نسبت به این حرکت اسرائیل عکس العمل نشان داده است.» در این گزارش همچنین ادعا شده است که در کنار اسرائیل، ایران نیز دارای نیروهای نظامی در اریتره است.

سخن پایانی

سقوط دیکتاتورهای تونس، مصر و لیبی، تحولات سوریه، پیروزی حماس در جنگ هشت روزه و تقسیم سودان به دو کشور؛ تحولاتی است در شمال آفریقا و حاشیه دریای سرخ که فرصت‌های جدیدی در این مناطق به‌وجود آورده و جبهه استراتژیک تازه‌ای برای ایران گشوده است. رژیم اسرائیل نیز در حال سنجیدن میزان اثر و نفوذ خود در آفریقا در رهگذر این تغییرات بی‌سابقه است و تلاش می‌کند که گام‌های ایران را در قاره سیاه محدود کند.

آفریقا در سال‌های اخیر، صحنه نبرد پنهانی میان ایران و اسرائیل بوده است؛ از یکسو ایران تلاش کرده است که بازوان خود را در قاره سیاه، هرچه دراز‌تر کند و از دیگرسو، اسرائیل و هم پیمانانش کوشیده‌اند که گام‌های ایران را محدود کنند.

البته نگاه استراتزیک ایران در قبال آفریقا و دریای سرخ، مدت‌ها پیش از «بیداری اسلامی»، مشاهده می‌شد؛ امری که در تقویت مناسبات از سوی ایران با همه کشور‌ها، در کنار برقراری انواع روابط ـ میان تهران با نهاد‌ها و تشکل‌های متعدد و ریز و درشت آفریقایی ـ پدیدار شده بود.

 عمده تلاش مصر نیز در زمان حسنی مبارک ـ در نگاهبانی از حدود غزه ـ مقابله با ایران بود؛ چه بسا مصرِ زمان مبارک، بر این تصور بود که ایران برای فرستادن سلاح و کار‌شناس و رد و بدل کردن نیرو با غزه از راه مصر، شدیداً تقلا می‌کند؛ تصوری که به‌‌ همان اندازه، اسرائیل در آن شریک بود. مصرِ زمان مبارک نیز، به اندازه اسرائیل و حتی بیش از آن، می‌خواست مانع از نفوذ ایران در آفریقا، بویژه در سرزمین‌ها، آبراهه‌ها، شاهراه‌ها، میان بُر‌ها و کانال‌های راهبردی و حساس قاره سیاه شود.

اکنون اسرائیل نگران است که در رهگذر تغییرات راهبردی منطقه، این ایران باشد که خلأ ایجاد شده را پر کند. دیپلمات‌های اسرائیلی معتقدندبا توجه به چشم داشت جدی ایران به آفریقا و به ویژه حاشیه دریای سرخ، ضروری است که اسرائیل نیز جای پای خود را تقویت کند؛ زیرا ممکن است این تغییرات، دلبستگی‌های  استراتژیک جدیدی برای اسرائیل به‌وجود آورده باشد.

دریای سرخ، مسیر کشتیرانی کلیدی، به منطقه ای برای رقابت بین رژیم اسرائیل و جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده است و این در حالی است که سودان و اریتره، اهداف اصلی دو طرف در این رقابت استراتژیک به شمار می‌روند که در ماه‌های آینده تشدید خواهد شد.

 ایران با برخورداری از پشتیبانی سودان و اریتره، سرگرم استقرار و پیش راندن نیروهای خود در خلیج عدن و دریای سرخ است؛ نقطه ای برخوردار از اهمیت استراتژیک بسیار بر سر راه نفت جهان و امنیت و اقتصاد رژیم صهیونیستی.

 


[1]  روزنامه كيهان، شماره 18526 به تاريخ 4/3/85، صفحه 12

[2] Dahlak Archipelago

[3] Massawa

[4] Emba Soira

ارسال دیدگاه