ایران و آلمان؛ پس از برجام

باوجود بهبود ظاهریِ روابط ایران و برخی کشورهای اروپایی، اما روابط سیاسی ایران و آلمان که در تاریخ روابط ایران و اروپا از استحکام بیشتری برخوردار بوده‌ است، در طول این مدت به اندازه‌ی بهبود رفت‌وآمدهای سیاسی هم تغییر نکرده است.

اندیشکده راهبردی تبیین – روابط ایران و آلمان، روابط تاریخی و بلندمدت است که فراز و فرود‌های فراوانی داشته اما به دشمنی مبدل نشده است.آلمان مانند برخی از کشورهای اروپایی و آمریکا، سابقه‌ی بد تاریخی به عنوان استعمارگر در اذهان مردم ایران ندارد و این مسئله، زمینه‌ی روانی و فرهنگی گسترش روابط سیاسی و اقتصادی بین دو کشور را فراهم کرده و می‌کند.

سیاست‌‌خارجی آلمان

شاید بتوان چند‌جانبه گرایی اروپایی را مهمترین رکن سیاست‌خارجی آلمان در دوران پساشوروی دانست؛ یعنی تقویت اتحادیه اروپا و تامین منافع خود از این طریق. به طور خاص نیز آلمان به دنبال راه خاص است که متمایز از دیگر دولت‌‌های غربی است و ریشه در سیاست‌ تاریخی آن کشور که برگرفته از سنت بیسمارک است، دارد.[1] آلمان راهبرد اعتمادسازی نسبت به متحدان غربی‌ خود را به صورت حضور گسترده و موثر در نهادها و رژیم‌های چندجانبه‌ به ویژه ناتو و اتحادیه‌ی اروپا دنبال می‌کند اما به این مسئله اکتفا نمی‌کند وبه دنبال آن است تا دولت‌های دیگر را نسبت به استقلال سیاسی خود قانع کند. آلمان مایل نیست از سیاست‌های سلطه‌جویانه‌یِ متحدانش به صورت مداوم پیروی کند.

این رویکرد در حالی اتخاذ می‌شود که آلمان خریدار و مصرف‌کننده‌ی امنیت است و زیر چتر امنیتی آمریکا قرار دارد. آلمان امنیت خود را از آمریکا می‌خرد. آلمان مهم‌ترین تامین‌کننده‌ی مالی ناتو است و کشور اروپایی است که میزبان بیشترین موشک‌های هسته‌ای کوتاه برد آمریکا می‌باشد. از سوی دیگر یک قدرت اقتصادی بزرگ محسوب‌ می‌شود که در بسیاری‌ از شاخص‌ها بعد از آمریکا قرار می‌گیرد و به نسبت مساحت و جمعیت شاید بتوان آن را قدرتمندترین اقتصاد جهان دانست. از این رو سیاست «راه خاص» آلمان زاییده‌ی این دوگانه است؛ وابستگی امنیتی و قدرت اقتصادی. از این رو برخی تحلیلگران از مفهوم قدرت ژئواکونومیک برای رفتارسیاست خارجی آلمان پس از جنگ سرد استفاده می‌کنند.

پیش فرض این مفهوم، همچون  این است که منابع، محدود و کشورها برای دستیابی به آن ناگزیر از رقابت هستند. لیکن در برخی از نقاط جهان، کشورهایی هستند که برای دستیابی به این منابع محدود، استفاده از قواعد و ابزار تجاری را موثرتر از منطق نظامی‌گری می‌دانند. قدرت ژئواکونومیک یک مفهوم ترکیبی است که کشور دارنده‌ی آن هم بر اساس منطق قدرت عمل می‌کند و هم قواعد تجارت. این مفهوم شامل آن دسته از دولت‌هایی می‌شود که از قدرت اقتصادی بالایی بهره‌مند هستند و به قدرت نظامی به عنوان مهم‌ترین ابزارحل اختلافات بین‌المللی نگاه نمی‌کنند.[2] دگرگونی در روابط آلمان به عنوان یک قدرت ژئواکونومیک با آمریکای پس از جنگ سرد، نه در سیاست امنیتی که در سیاست‌خارجی آن کشور است.

شرکت‌های آلمانی، تامین‌کننده‌ی نیمی از تولید ناخالص داخلی آلمان هستند و سیاست آلمان متکی به صادرات خیرکننده‌ی این شرکت‌ها می‌باشد؛ گروه جامعه‌ی اقتصادی آلمان، نقش تعیین‌کننده‌ای در سیاست‌خارجی آلمان و بالطبع در نفوذ آلمان در سیاست‌خارجی اتحادیه‌ی اروپا دارد. در یک  نمونه روشن می‌توان به نقش انجمن خاور نزدیک و میانه‌ی آلمان در سیاست این کشور در قبال غرب آسیا اشاره کرد. این انجمن که مجموعه‌ای از سازمان‌های تجاری و گروه‌های نفوذ و شرکت‌های آلمانی فعال در اقتصاد و تجارت غرب آسیا را در خود جای داده است، به دلیل تماس‌های خوب و موثری که با وزرای فدرال آلمان دارد، توانسته است بر جهت سیاست غرب‌آسیایی آلمان به ویژه در قبال ایران تاثیربگذارد.[3]

مخالفت با پیش‌نویس قطعنامه ناتو برای حمله به لیبی و سرنگون نمودن رژیم قذافی در قالب ارائه‌ی رای ممتنع، نشان می‌دهد که آلمان ترسی از جدا شدن از متحدان غربی خود در برخی از موضوعات و حتی قرار گرفتن در صف کشورهای روسیه و چین را ندارد.

آلمان خریدار و مصرف‌کننده‌ی امنیت است و زیر چتر امنیتی آمریکا قرار دارد. آلمان امنیت خود را از آمریکا می‌خرد. آلمان مهم‌ترین تامین‌کننده‌ی مالی ناتو است و کشور اروپایی است که میزبان بیشترین موشک‌های هسته‌ای کوتاه برد آمریکا می‌باشد. از سوی دیگر یک قدرت اقتصادی بزرگ محسوب‌ می‌شود که در بسیاری‌ از شاخص‌ها بعد از آمریکا قرار می‌گیرد و به نسبت مساحت و جمعیت شاید بتوان آن را قدرتمندترین اقتصاد جهان دانست. از این رو سیاست «راه خاص» آلمان زاییده‌ی این دوگانه است: وابستگی امنیتی و قدرت اقتصادی. از این رو برخی تحلیلگران از مفهوم قدرت ژئواکونومیک برای رفتار سیاست خارجی آلمان پس از جنگ سرد استفاده می‌کنند.

روابط ایران و آلمان

همان‌طور که گفته شد، آلمان به دلیل عدم پیشینه‌ی استعماری در ایران، نسبت به برخی از کشورهای دیگر مثل انگلیس، فرصت بیشتری برای جلب اعتماد ایران و ایرانی را دارد. روابط ایران و آلمان به ویژه بعد از وحدت آلمان، روبه گسترش بود. دلیل این گسترش را از منظر آلمانی می‌توان در کلام وزیرخارجه وقت این کشور دید. وزیرخارجه وقت آلمان در سال1996 می‌گوید:

«جمهوری فدرال آلمان سیاست‌خارجی خود را در قبال ایران مشخص کرده است و در این راستا برای تحقق سیاست‌های خود و ایفای نقش در منطقه‌ی خلیج فارس، خاورمیانه، آسیای مرکزی و قفقاز، حوزه‌ی دریای مدیترانه و شمال آفریقا نیاز به روابط خوب و سنتی با جمهوری اسلامی ایران دارد.»[4]

‌همان‌طور که مشخص است یکی از دلایل گسترش روابط ایران و آلمان، تمایل جمهوری فدرالی آلمان برای  تحقق‌های سیاست‌های خود در مناطقی‌است که ایران به عنوان یک محور مهم در آن نقش ایفا می‌کند.

تجارت ایران و آلمان از سال 1379 تا قبل از تحریم‌های هسته‌ای روند رو به رشدی را دنبال کرد به طوری که صادرات ایران به آلمان در سال 1386 به رقم 578 میلیون یورو و واردات از این کشور به رقم 3.6 میلیارد یورو رسیده بود. نفت خام صادراتی به آلمان طی این مدت 174 میلیون یورو گزارش شده که نسبت به سال قبل از آن 62 درصد رشد داشت. در سال 1387، حجم مبادلات تجاری ایران و آلمان بار دیگر افزایش یافت و به رقم چهار و نیم میلیارد یورو رسید. در این سال، صادرات آلمان به ایران، 3 میلیارد و 920 میلیون یورو بوده است (رتبه 42 شرکای صادرات آلمان). واردات آلمان از ایران نیز معادل 578 میلیون یورو بوده که 260 میلیون یورو از این مبلغ به خرید نفت اختصاص داشته است (رتبه 68 شرکای واردات آلمان).[5]

در زمینه امنیت و سیاست منطقه غرب‌آسیا نیز آلمان به ایران نیازمند بود. بعد ‌از جنگ خلیج ‌فارس، آلمان برای ارتباط با کردهای عراق نیازمند ایران بود. سال‌ها بعد موضوع افغانستان، ایران را برای آلمانی‌‌ها پراهمیت‌تر کرد. این مسئله تا به امروز و در پرونده‌های مختلف منطقه‌ای برقرار است.

از یک سو آلمان برجسته‌ترین دولت برای انتقال‌ فناوری به ایران بوده، بعد از انقلاب نیز نقش میانجی را در روابط ایران و غرب بازی کرده، در جهت‌گیری‌های کلان اتحادیه اروپا اثرگذار بوده و در برهه‌‌های حساسی به شکل موازنه‌گر مقابل آمریکا وارد شده است. نفوذ عمده‌ی آلمان بر رفتار دولت‌های اروپایی در مواجه با ایران، به دوران پساشوروی برمی‌گردد. در این برهه‌ از تاریخ، ایران به میدانِ ‌نمایشی برای به رخ کشیدن استقلال سیاست‌خارجی آلمان و اتحادیه‌ی اروپا و خودبستگیِ کشورهای اروپایی در پرونده‌های بین‌المللی تبدیل شد.

آلمان نه تنها خط‌مشیِ «تغییر از طریق مراوده» و نیز تعامل را در دستورکار سیاست‌خارجی خود نسبت به ایران قرارداد، بلکه آن را تبدیل به یک رویکرد اروپایی در قامت سیاست‌خارجی مشترک اروپایی کرد.

اولین تفاوت و عدول آلمان از موضع آمریکا در قبال ایران، در چارچوب سیاست مهار معلوم شد. با اینکه آمریکا به صورت مداوم، پس از جنگ سرد و در چارچوب سیاست مهار دوگانه بر منزوی سازی بین‌المللی ایران از طریق اعمال تحریم‌ و فشار بین‌المللی تاکید می‌ورزید، آلمان نه تنها خط‌مشیِ «تغییر از طریق مراوده» و نیز تعامل را در دستورکار سیاست‌خارجی خود نسبت به ایران قرارداد، بلکه آن را تبدیل به یک رویکرد اروپایی در قامت سیاست‌خارجی مشترک اروپایی کرد. این رویکرد، مورد انتقاد رژیم‌صهیونیستی واقع شد و روابط این رژیم با آلمان تحت شعاع قرار گرفت.[6]

اگرچه پرونده‌های مختلفی موجب تنش‌هایی بین دو کشور شد اما روابط اقتصادی ایران و آلمان تا قبل از اعمال تحریم‌های هسته‌ای رو به گسترش بود. با پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست‌جمهوری92 و جهت‌گیری دولت‌یازدهم برای بهبود در روابط ایران و غرب و همچنین توافق هسته‌ای، انتظار می‌رفت آلمان در صف نخست دولت‌های اروپایی جهت از سرگیری مناسبات اقتصادی و سیاسی با ایران باشد، اما اینگونه نشد. اگرچه معاون صدراعظم آلمان و برخی دیگر از مقامات این کشور و ایران به کشور‌های یکدیگر سفر کردند اما حد روابط به وضعیت مورد انتظار و حتی همپای دیگر شرکای اروپایی آلمان نرسید.

طبق نامه‌‌ای منتسب به دولت آلمان عنوان شده است که عادی‌سازی روابط آلمان با ایران، به شناسایی رسمی رژیم صهیونیستی از سوی تهران بستگی دارد. این موضع‌گیری خارج از عرف باعث شده ‌است تا روابط سیاسی دو‌کشور منجمد شود. این در‌حالی است که روابط اقتصادی متوقف نمانده و مبادلات تجاری میان ایران و آلمان در شش‌ماهه اول سال 2016 به13/1میلیارد یورو افزایش یافته که در مقایسه با مدت مشابه سال قبل از آن، افزایش 15 درصدی را نشان می‌دهد.[7]

روابط آلمان با ایران، زیر سایه رژیم صهیونیستی

اما چرا آلمان که روزی برای رابطه‌ با ایران، با رژیم‌صهیونیستی دچار اختلاف می‌شود امروز، بهبود روابط با ایران را مشروط به یک شرط محال می‌کند؟[8]

به نظر می‌آید نقش عوامل داخلی آلمان در این تغییر روند بی‌تاثیر نبوده است. پیروزی حزب دموکرات مسیحی در آلمان و به صدارت رسیدن مرکل، یک عامل اساسی در تغییر رویکرد آلمان بود. وي نخستين سياستمدار آلماني است كه امنيت رژیم صهیونیستی را بخشي از مصلحت دولت آلمان به شمار آورد. سخنان وی در کنست رژیم صهیونیستی قابل توجه است:

«هولوكاست باعث خجالت و شرمندگي آلماني هاست. من در برابر قربانيان آن تعظيم مي كنم. من در برابر بازماندگان هولوكاست وكساني كه به آنها كمك كردند تا زنده بمانند تعظيم مي كنم… فقط زماني كه آلمان مسئوليت و تعهد هميشه ماندگار در مورد فاجعه انساني روي داده در تاريخ معاصر را بشناسد و درك كند مي توان آينده اي با ارزشهاي بشري ساخت. به عبارت ديگر: انسانيت از مسئوليت در برابرگذشته ريشه مي گيرد و ساخته مي شود…… اين تعهد تاريخي (در برابر اسرائيل)يك بخش از مصلحت دولت آلمان است به اين معني كه امنيت  اسرائيل براي من به عنوان صدر اعظم آلمان هيچگاه قابل گفتگو نيست.»[9]

این یعنی آن‌که آلمان، مسئوليتی تاريخي برای خود جهت تضمين امنيت و موجوديت رژیم سفاک صهیونیستی قائل است.

اگرچه پرونده‌های مختلفی موجب تنش‌هایی بین دو کشور شد اما روابط اقتصادی ایران و آلمان تا قبل از اعمال تحریم‌های هسته‌ای رو به گسترش بود. با پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست‌جمهوری92 و جهت‌گیری دولت‌یازدهم برای بهبود در روابط ایران و غرب و همچنین توافق هسته‌ای، انتظار می‌رفت آلمان در صف نخست دولت‌های اروپایی جهت از سرگیری مناسبات اقتصادی و سیاسی با ایران باشد، اما اینگونه نشد.

اما آلمان براي رژیم صهیونیستی، سومين شريك مهم تجاري بعد از آمريكا و چين است. همچنين رژیم صهیونیستی و آلمان در طرح ها و پروژه‌هاي مشترك براي به اصطلاح كمك به كشورهاي توسعه‌نيافته به ويژه در آفريقا، با یک‌دیگر همکاری دارند. دو كشور در چارچوب پروژه آلماني-اسرائيليِ آفريقا در 5 کشور بروندی، کامرون، غنا، بورکینافاسو و اتیوپی  همكاري كرده‌اند و همچنين طرح‌هاي مشتركي براي گسترش همكاري‌هايشان در ساير نقاط مانند رواندا، آسياي مركزي و سودان جنوبي دارند. از سوی دیگر همكاري‌هاي نظامي يكي از گسترده‌ترين و در عين حال مخفي‌ترين جوانب روابط آلمان و رژیم‌صهیونیستی است. [10]

از سوی دیگر نوع تعامل ایران در زمینه هسته‌ای و پیام‌هایی که به اشتباه تصمیم ایران را برآمده از فشار‌های بین‌المللی می‌پنداشتند، این تلقی را برای آلمان‌ها پدید آورده است که با ایجاد یک جبهه‌ی دیگر و با اخم کردن می‌توان ایران را پای میز مذاکره و مبادله و معامله کشاند. از این رو گسترش روابط با آلمان تبدیل به یک گروگان برای تحت فشار قرار دادن دولت یازدهم می‌شود.

نتیجه‌گیری

روابط ایران و آلمان به واسطه‌ی عدم پیشینه‌ی استعماری آلمان در ایران، زمینه‌ی مساعدتری را به نسبت کشورهای چون انگلیس برای بهبود روابط داشته است. آلمانی‌ها دریچه‌ای برای ورود فناوری به ایران و بعد از انقلاب میانجی‌گر برای بهبود روابط ایران و غرب بوده‌اند. آلمان شریک اول اروپایی ایران در اقتصاد تا پیش از تحریم‌های هسته‌ای تلقی می‌شد. با روی‌کارآمدن آنگلا مرکل در آلمان و تعهد وی به امنیت رژیم‌صهیونیستی، این مسئله به یکی از موانع اصلی بهبود روابط ایران و آلمان تبدیل شده است. جهت‌گیری دولت ایران نیز دولت‌ آلمان را به اشتباه انداخته است و این تصور را پدید آورده که ایران تحت فشار حاضر به تغییر رفتار است. از این رو مقامات آلمانی با برداشتن یک گام دیگر روبه جلو، به رسمیت شناخته شدن رژیم صهیونیستی از سوی ایران  را مطرح و آن را به عنوان پیش‌شرط بهبود روابط در دروان پسابرجام قرار داده است.

 


[1] کیانی.داوود، سیاست خارجی آلمان در ژئوپلتیک نوین  بین المللی، فصلنامه روابط خارجی، سال چهارم، شماره سوم، پاییز1391، ص132

[2] همان، ص138

[3] خبرگزاری تسنیم. اقتصاد آلمان به امید پایان تحریم ها علیه ایران است. 24شهریور1393. نشانی:

http://www.tasnimnews.com/fa/news/1393/06/24/499285

[4] کیانی. داوود، مثلث روابط میان ایران، آلمان و اتحادیه‌ی اروپا، فصلنامه روابط‌خارجی، سال پنجم، شماره سوم، پاییز1392، ص162

[5] دنیای‌ بانک، روابط اقتصادی ایران و آلمان،12 آبان 1394. نشانی:

http://donyayebank.ir/news/608

[6]   کیانی. داوود، مثلث روابط میان ایران، آلمان و اتحادیه‌ی اروپا، فصلنامه روابط‌خارجی، سال پنجم، شماره سوم، پاییز1392، ص170

[7] خبرگزاری تسنیم. آلمان و شرط به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی برای عادی‌سازی روابط با ایران. 10شهریور1395. نشانی:

http://www.tasnimnews.com/fa/news/1395/06/10/1174261

[8] http://tabyincenter.ir/index.php/free-menu-pajohesh/1395071003

[9] https://www.knesset.gov.il/description/eng/doc/speech_merkel_2008_eng.pdf

[10]   ملائکه.حسن، روابط آلمان و اسرائيل در دوره صدارت آنگلا مركل؛كليد فهم سياست خارجي آلمان در خاورميانه، فصلنامه تحقيقات سياسي بين‌المللي،شماره هفدهم، سال1392،ص90

ارسال دیدگاه