بررسی آینده برزیل پس از روسف

با در نظر گرفتن ظرفیت عظیم برزیل برای رقابت با ایالات‌متحده در زمینه‌ی اقتصادی و سیاسی، بالأخص به‌عنوان عضو مطرح گروه بریکس (مشتمل بر کشورهای برزیل، روسیه، چین، هند و آفریقای جنوبی) که همگی به‌نوعی رقیب واشنگتن در زمینه‌ی اقتصاد به‌حساب می­آیند،

رئیس­ جمهور برزیل، خانم دیلما روسف[1]، در 31 اوت سال میلادی جاری بارأی مجلس سنای کشورش از کار برکنار شد. سناتورها قبلاً او را به اتهام استفاده غیرقانونی از بودجه­ی ملّی، نزدیک به 6 ماه از سمت خود تعلیق کرده بودند. این تصمیم، وی را به مدت 8 سال از فعالیت در مشاغل عمومی محروم می­کند. هم‌اکنون، معاون اول وی، میشل تِمِر[2]، از جناح راست، تا پایان دوره ریاست جمهوری (2018) رئیس‌جمهور موقت برزیل می­باشد. برکناری روسف به 13 سال حکومت ­چپ­گراها در بزرگ‌ترین کشور آمریکای لاتین پایان داد. [1] بااین‌حال، بحث بر سر چگونگی و دلایل عزل روسف و احتمال دخالت آمریکا در این امر، همچنان برقرار است. به‌علاوه، این تغییر اساسی حامل پیامد­ها و نتایج فراوانی در سطوح ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی بوده است. در پژوهش پیش رو سعی داریم ابعاد گسترده این رخداد را بررسی و تحلیل کنیم.

 

چرا روسف برکنار شد؟

خانم دیلما روسف نخستین زنی بود که در تاریخ برزیل به سمت ریاست جمهوری رسید. او در سال 2010 میلادی از طرف جناح چپ­گرای “کارگر” و پس از هم‌حزبی‌اش، آقای لولا داسیلوا[3]، رئیس دولت شد و در سال 2014 نیز با اختلاف اندکی (51.45 در مقابل 48.55) موفق شد بر رقیب انتخاباتی­اش، آقای آسیو نیوس[4]، پیروز و برای دور دوم به سمت ریاست جمهوری نائل شود. [2] حمایت­های داسیلوا، که قبلاً روسف رئیس دفترش در دوره­ ریاست جمهوری بود، در بروی کار آمدن وی تأثیر بسزایی داشت.

ماجرا ازآنجا شروع شد که در اوایل سال 2016 میلادی، رئیس‌جمهور پیشین این کشور و حامی روسف، به اتهام فساد مالی بازداشت شد. پلیس برزیل در تاریخ 14 اسفند اعلام کرد مستنداتی در دست دارد که نشان می‌دهد این مقام سیاسی از شرکت نفتی پتروبِراس سودهای غیرقانونی دریافت کرده است، اما لولا درنهایت آزاد شد. بااین‌حال، دیلما روسف، باوجوداین اتهامات، تصمیم گرفت لولا را به‌عنوان وزیر در کابینۀ خود منصوب کند. چندی بعد، به دستور دادستان پرونده دوسالۀ بررسی فساد در شرکت نفت دولتی «پتروبِراس»، یک فایل صوتی مربوط به گفتگوی تلفنی لولا و روسف منتشر شد که از تصمیم دیلما روسف برای انتصاب هم‌حزبی‌اش به‌عنوان وزارت، باهدف گریز از تعقیب قانونی، پرده برداشت. بنابراین جوّ سیاسی حاکم بر کشور علیه حزب چپ­گرای “کارگر” شد، تا جایی که اعتراضات خیابانی بر ضد روسف بالا گرفت و پس‌ازآن او دیگر نتوانست به مسند قدرت برگردد.

بااین‌حال، اگرچه خانم روسف به اتهام “فساد مالی گسترده در پرونده شرکت نفتی پتروبراس” محاکمه و برکنار شد، اما شاید بتوان ریشه و یا مبدأ این محاکمه را “اختلافات سیاسی” بخصوص پس از آغاز دوره‌ی دوم ریاست جمهوری دانست. [3]

او معتقد بود چنین ترفندهایی برای استفاده از بودجه در دولت‌های قبلی نیز مرسوم بوده و این برکناری را نوعی “کودتا” خواند،[4] اما طبق تحقیقات به‌عمل‌آمده، از بین علل “سیاسی” عزل روسف، موارد زیر حائز اهمیت هستند:

1- وجود فساد اداری در دولت­های متعدد “حزب کارگر”

2- عدم موفقیت در اجرای سیاست­های چپ­گرایانه حزب کارگر و به عبارتی، در عمل به تعهدات در دوره کاندیداتوری

3- مدیریت غیر صحیح وی در انتصاب اعضای کابینه و استفاده از رقیبان سیاسی در پست­های دولتی حساس، بخصوص در انتخاب معاون اول (میشل تمر)

 

اگرچه روسف به اتهام «فساد مالی گسترده در پرونده شرکت نفتی پتروبراس» محاکمه و برکنار شد، اما شاید بتوان ریشه و یا مبدأ این محاکمه را “اختلافات سیاسی” بخصوص پس از آغاز دوره­ی دوم ریاست جمهوری دانست.

 

تاثیرات برکناری روسف بر فضای داخلی برزیل

با برکناری روسف، حزب راست­­­گرای “جنبش دموکراتیک برزیل” به ریاست آقای “میشل تمر”، مسئولیت ریاست جمهوری را عهده‌دار شده است. تمر- که پیش‌ازاین، سمت معاون اول روسف را دارا بوده است- پس از موافقت مجلس سنا با استیضاح رئیس­جمهور پیشین، با برخی وزرای کابینه مذاکره و حمایت 6 تن از آنان را جلب کرد و آشکارا مخالفت خود با ادامه­ی کار روسف را اعلام نمود. “جنبش دموکراتیک برزیل” از جناح راست میانه بوده و بیشترین اعضاء را در مجلس برزیل دارا هست. [5]

میشل تمر به عنوان رئیس جمهور کنونی برزیل در نظر دارد با وفاداری کامل در خدمت اهداف ثروتمندترین افراد برزیل باشد: او درصدد این است که مقامات شرکت سرمایه‌گذاری گلدمن ساکس و همچنین صندوق بین‌المللی پول را برای هدایت اقتصاد برزیل استفاده کند و به‌جز این نیز گروهی کاملاً نو لیبرال و غیرمردمی را بر سرکار بیاورد.[6] دولت او در این دوره کوتاه تا سال 2018، سه تصمیم اساسی را به‌عنوان برنامه‌ی اصلی خود خواهد داشت که عبارت‌اند از افزایش سن بازنشستگی، انعطاف‌پذیری بازار کار و کاهش حقوق.[7] بااین‌وجود شیوه­ ریاضتی، کارگران برزیلی آینده خوبی را پیشرو نخواهند داشت و حتی به نظر “دیلما روسف” فقر بیشتری برای کشورشان به بار خواهد آمد.[8]

همچنین، همان‌گونه که انتظار می­رود دولت در حال عملی کردن اصلاحات نولیبرالی وعده­ داده­ی خود است، که کاهش بودجه­ بخش بهداشت، آموزش و مسکن ازجمله‌ی آن است. به‌بیان‌دیگر، برای جبران بحران اقتصادی کنونی، دولت تمر به کارگران فشار وارد می­کند، گویا این قشر زحمت­کش باعث این مشکلات شده‌اند. از سوی دیگر، بنا به گفته‌ی تحلیل­گران اقتصادی، دولت کنونی، باهدف تقویت بخش خصوصی، تلاش می­کند مهر تأیید بر یک اصلاحیه در قانون اساسی بزند که به‌موجب آن، سقف سرمایه‌گذاری دولت در خدمات عمومی کاهش یابد.[9] در کل، آینده‌ای که برای فضای داخلی برزیل پس از برکناری روسف در نظر گرفته می­شود، جامعه‌ای به لحاظ سیاسی دوقطبی، پر از آشوب و معترض و در کنار این­ها با حقوق مختصر شهروندی و بازار سرمایه‌ای گسترده و مناسب برای ثروتمندان و روسای شرکت­های بزرگ خواهد بود. در این رابطه دیدگاه “خِراردو گامارّا[5]” خبرنگار و پژوهشگر سیاسی خبرگزاری آرتی روسیه، بیانگر بحران روبرو می­باشد: “دولت جدید برزیل به دنبال اجرای اصلاحاتی است، که نه دول دهه 90 میلادی و نه دیکتاتوری­های نظامی مسلح، نتوانستند عملی کنند.” [10]

 

پیامدهای خارجی

عزل رئیس‌جمهور 68 ساله برزیلی، واکنش­های منطقه‌ای فراوانی را به همراه داشت که ازجمله‌ی مهم­ترین آن‌ها، می­توان به موارد زیر اشاره کرد:

1- اتحادیه آلبا که متشکل از کشورهایی همچون ونزوئلا، کوبا، بولیوی و اکوادور است، این اقدام را محکوم، و آن را نوعی “کودتای مجلس علیه دولت”  و “نشانه‌ای از تلاش مخالفانِ پیشرفتِ آن منطقه در جهت برکنار کردن دولت­های درحال‌توسعه‌ی آمریکای لاتین”خواند.

2- دولت­های ونزوئلا، بولیوی و اکوادور سفرای خود را از برزیل فراخواندند، و روابط دیپلماتیک خود با این کشور را قطع­ کردند. وزارت خارجه برازیلیا[6] نیز در اقدامی مشابه، سفرای خود را از این سه کشور فراخواند.

3- مجلس ملی اکوادور، با تصویب قطعنامه‌ای برکناری دیلما روسف را محکوم کرد.

4- مقامات کوبایی، به‌نوبه‌ی خود، با انتقاد از این مسئله، آن را “صلب اراده­­ مقتدرانه­ ملّت برزیل” توصیف کرد.

5- وزارت خارجه­ اروگوئه، با انتشار بیانیه‌ای، اقدام برکناری روسف را “بی­عدالتی بزرگ” و اقدامی “فراقانونی” دانست.

6- از سوی دیگر، دولت­های آرژانتین، شیلی، کلمبیا، پاراگوئه و آمریکا، از این برکناری به‌نوعی استقبال و به ادامه همکاری­ها بین دو کشور تأکید کردند. [11]

نظر به واکنش­های مختلف به این قضیه، می‌توان فهمید که در بعد منطقه‌ای، دولت­های راست­گرا به‌صورت محافظه‌کارانه، از میشل تمر حمایت می­کنند، چراکه ازیک‌طرف آن دولت را همسو با سیاست‌های منطقه‌ای خود می‌بینند و از طرف دیگر اطمینان کامل به کارایی و موفقیت وی، آن‌هم در این دوره کوتاه‌مدت، ندارند. بااین‌وجود، تحولات ناگهانی سیاسی و اقتصادی در برزیل، به سود سازمان­هایی مثل “مرکوسور” (بازار مشترک کشورهای آمریکای جنوبی) که با سیاست­های دیلما روسف انس گرفته است، نخواهد بود.[12] به‌علاوه، آنچه مسلم است، این کشور به دلایلی مختلف سیاسی (عزل یک رئیس ­جمهور که سال گذشته با بیش از 54 میلیون رأی منتخب مردم شده بود)، اقتصادی (برزیل شدیدترین رکود 25 سال اخیر خود را تجربه می­کند و فساد مالی و اداری بر شرکت­های بزرگی مثل پتروبراس سایه افکنده است.[13]) و اجتماعی (دو قطبی بودن جامعه به دلیل رخدادهای سیاسی و بعلاوه وجود نارضایتی­های عمومی از دولت [14]) امروز ثبات دولت قبل را نخواهد داشت و این خلأ قدرت در آمریکای جنوبی و بی‌ثباتی برزیل، دراین‌بین تنها به سود رقبای منطقه‌ای‌اش هست.

میشل تمر به عنوان رئیس جمهور کنونی برزیل در نظر دارد با وفاداری کامل در خدمت اهداف ثروتمندترین افراد برزیل باشد: او درصدد این است که مقامات شرکت سرمایه‌گذاری گلدمن ساکس و همچنین صندوق بین‌المللی پول را برای هدایت اقتصاد برزیل استفاده کند و به‌جز این نیز گروهی کاملاً نولیبرال و غیرمردمی را بر سرکار بیاورد.

 

نقش آمریکا در شکست دولت­های چپ­گرا در آمریکای لاتین

بی‌تردید، دولت آمریکا که امروزه از استراتژی­های گوناگون سیاسی و اقتصادی برای وابسته کردن و تضعیف رقبای خود در دنیا بهره می­جوید، در این قضیه نیز نقش بی‌بدیل خود را، هرچند به شکل ناملموس، ایفا کرده است.

این اولین بار در دهه گذشته نیست که رئیس‌جمهوری از جناح چپ در کشور­های آمریکای لاتین، به‌وسیله استیضاح از سمت خود برکنار می­شود. کشورهای هندوراس (مانوئل زلایا[7])، پاراگوئه (فرناندو لوگو[8]) نیز قبلاً به سرنوشت روسف دچار شده‌اند. ازقضا، هر سه رئیس‌جمهور، به‌نوعی مخالف دست‌اندازی­ و دخالت کاخ سفید در امور داخلی ملّت‌های آمریکای لاتین بودند، هر سه به اتهام­های مشابه استیضاح و برکنار شدند، [15] و پس از آن‌ها افرادی بر مسند قدرت نشستند که همسو با منافع واشنگتن عمل می­کردند. می­توان گفت که استعمار نوین آمریکا عموماً بر پایه‌ی عملکرد و نفوذ مهره‌های سیاسی وابسته بر رأس قدرت در کشورهای جهان سوم، استوار است.

در این خصوص، خبرگزاری مطرح تله‌سور، در گزارشی از یک واقعیت درصحنه‌ی سیاسی برزیل و منطقه آمریکای لاتین پرده برداشت: در این گزارش آمده است: “سه سال پیش شخصی بنام لیلینا آیالده[9] به‌عنوان سفیر ایالات‌متحده آمریکا در برزیل منصوب شد. او همان کسی بود که در پاراگوئه در دوره استیضاح و عزل فرناندو لوگو سفیر بود. او قبلاً کارمند اداره توسعه بین‌المللی آمریکا[10] بوده و طبق اسنادی که ادوارد اسنودن[11]، مأمور سابق آژانس امنیت ملی ایالات‌متحده، منتشر کرد، ارتباطات و مناسبات شرکت نفتی پتروبراس را بطور ویژه رصد می­کرده است. لازم بذکر است، آیالده در سال 2013، زمانی که دولت برزیل از آژانس امنیت ملّی آمریکا به دلیل شنود تلفنی و جاسوسی شکایت کرد، جایگزین سفیر وقت توماس شانون[12] شد. در همین رابطه، یک خبرنگار آمریکایی به نام، گلن گرینوالد[13]، سندی مبنی بر شنود گفتگوهای تلفنی دیلما روسف در سال­های اخیر را افشا کرد که موجب تیره شدن روابط واشنگتن-برازیلیا شد. بعلاوه، اسناد منتشرشده ویکی­لیکس نشان می­دهند که میشل تمر، یکی از مخبران آمریکا در دهه اخیر بوده است و نه‌تنها با سفارت­ این کشور در برزیل ارتباطات مخفی داشته است، بلکه دیدارهایی نیز با دیپلمات­های آمریکایی در سال 2006 برقرار کرده است.”[16]

بنابراین، با در نظر گرفتن ظرفیت عظیم برزیل برای رقابت با ایالات‌متحده درزمینه‌ی اقتصادی و سیاسی، و بالأخص به‌عنوان عضو مطرح گروه بریکس[14] (مشتمل بر کشورهای برزیل، روسیه، چین، هند و آفریقای جنوبی) که همگی به‌نوعی رقیب واشنگتن درزمینه‌ی اقتصاد به‌حساب می‌آیند، تضعیف این کشور درهرصورت به سود کاخ سفید خواهد بود، بخصوص اگر این تضعیف قدرت، همراه با روی کار آمدن اشخاص وابسته برای تأمین منافع در کشور مورد­نظر همراه باشد.

نکته‌ی دیگر اینکه از ابتدای قرن بیستم سازمان اطلاعات امنیتی آمریکا CIA، به دلیل ماهیت ضد امپریالیستی و ضدآمریکایی دولت­های چپ­گرا، همواره درصدد سرنگون کردن آن‌ها برآمده است. اگر در دهه‌های هفتاد و هشتاد میلادی، واشنگتن به‌وسیله کودتاهای نظامی به هدف یادشده خود نائل می‌آمد (در قاره­ آمریکا در کودتای کشورهای آرژانتین، کلمبیا، پرو، گویان، بولیوی، ونزوئلا، برزیل، هندوراس، گواتمالا، هائیتی، جمهوری دومینیکن، کوبا، السالوادور و مکزیک، دست داشته است. [17])، امروزه نیز همان راه را- ولی با تغییر رویکرد­ و روش- ادامه می­دهد. روش­های نوین آمریکا به‌منظور مقابله با جریان­های مخالف خود در منطقه شامل کودتای شبه قانونی توسط مجلس، نفوذ به بدنه قدرت در کشورهای هدف به‌وسیله پل ارتباطی سفارتخانه‌ها، حمایت از گماشته شدن عناصر وابسته در رأس امور حکومتی، ترور بیولوژیک و… هستند.

 

تحولات آینده برزیل به‌عنوان یک قدرت جهانی

طبیعی است که از ضروریات توسعه پایدار برای هر کشوری ثبات اقتصادی، سیاسی و امنیتی است. در سال جاری میلادی رئیس دولت برزیل 180 روز از فعالیت تعلیق و پس از استیضاح، در میان اعتراضات مردمی، از سمت خود برکنار، و به‌جای او معاون­ اولش، از جناح مخالف، در حالی رئیس‌جمهور شد که نزدیک به نیمی از جامعه با روند سیاسی روی کار آمدن او مخالف بودند. با این توصیفات و طبق نظر اساتید علم سیاست آمریکای لاتین، برزیل در حال حاضر کشوری متزلزل به لحاظ درونی است[18] [19]، بنابراین می­توان گفت بخش عمده‌ای از انرژی و تمرکز سیاسی بزرگ‌ترین کشور آمریکای جنوبی صرف آرام کردن اوضاع متشنج داخلی می­شود و بازتاب این امر به تضعیف وجهه جهانی آن، ولو در دوره‌ای کوتاه، خواهد انجامید.

از سوی دیگر، استیضاح رئیس‌جمهور قانونی یک کشور و جایگزین کردن او با یک نماینده حزب مخالف، آن‌هم بدون هیچ­گونه رأی‌گیری یا همه‌پرسی، خود نشان از ضعف دموکراسی در این کشور دارد. نتیجه آنکه بی‌شک بسیاری از دولت­ها نسبت به دولت کنونی بدبین می­شوند و در مناسبات خود با برزیل تجدیدنظر خواهند کرد.

جمع‌بندی

نظر به آنچه گفته شد، اگرچه در مسئله­ برکناری دیلما روسف، اتهاماتی به او وارد شد که نمی­توان از آن‌ها چشم پوشید، اما با نگاه به حواشی این رخداد سیاسی و طریقه‌ای که برای وی جایگزین انتخاب شد و همچنین اسناد و سرنخ‌های امنیتی موجود، می­توان دریافت که این اقدام یک تصمیم سیاسی و با دخالت و حمایت قدرت­های بیگانه بوده است. زلزله‌ای که با این برکناری در فضای اجتماعی و سیاسی برزیل رخ داد، پس‌لرزه‌هایی نیز در پی خواهد داشت که احتمالاً تا روی کار آمدن یک دولت قانونی در سال 2018 ادامه‌دارند.

 

——————————

منابع:

[1] “ونزوئلا،اکوادور و بولیوی سفیران خود را از برزیل فراخواندند/ واکنش آمریکای لاتین به برکناری روسف”، خبرگزاری ایسنا، 11 شهریور 1395، قابل بازیابی در پیوند زیر:

http://www.isna.ir/news/95061107325

[2]” دیلما روسف دوباره رئیس‌جمهور برزیل شد.”، خبرگزاری بی ­بی­ سی فارسی، 4 آبان 1393، قابل بازیابی در پیوند زیر:

http://www.bbc.com/persian/world/2014/10/141026_u04_rousef_brazil

[3] ” افشای مکالمه تلفنی روسف و لولا موجی از تظاهرات در برزیل به راه انداخت”، خبرگزاری پرس تی­وی، 27 اسفند 94، قابل بازیابی در پیوند زیر:

http://www.presstv.ir/DetailFa/2016/03/17/456199

[4] ” روسف در یک‌قدمی محاکمه “، خبرگزاری پرس تی­وی، 20 مرداد 1395، قابل بازیابی در پیوند زیر:

http://www.presstv.ir/DetailFa/2016/08/10/479336

[5] “میشل تمر برای در دست گرفتن قدرت در برزیل آماده می­شود”، خبرگزاری Euronews، 19 آوریل 2016، قابل بازیابی در پیوند زیر:

http://fa.euronews.com/2016/04/19/michel-temer-the-vice-president-emerging-from-rousseff-s-shadow

[6] “استبداد نئولیبرالیستی، دوباره به برزیل بازمی‌گردد؟”، اندیشکده راهبردی تبیین، 4 خرداد 1395، قابل بازیابی در پیوند زیر:

http://tabyincenter.ir/index.php/rasad/1395030401

[7] ” ¿Qué pasará en Brasil si destituyen a la presidenta Dilma Rousseff? “، خبرگزاری آرتی روسیه، 27 اوت 2016، قابل بازیابی در پیوند زیر:

https://actualidad.rt.com/actualidad/217267-brasil-destituir-dilma-rousseff-pasar

[8] ” Dilma Rousseff: “Temo por la muerte de la democracia” “، خبرگزاری آرتی، 29 اوت 2016، قابل بازیابی در پیوند زیر:

https://actualidad.rt.com/actualidad/217377-dilma-rousseff-senado

[9] همان [7]

[10] همان [7]

[11] ” Reacciones regionales e internacionales a la destitución de Rousseff “، سایت خبری الوقت به اسپانیایی، 2 سپتامبر 2016، قابل بازیابی در پیوند زیر:

http://alwaght.com/es/News/66255

[12] “Impacto Regional de la Crisis Brasileña”، پایگاه اطلاع­رسانی Medium، 27 آوریل 2016، قابل بازیابی در پیوند زیر:

https://medium.com/@CRIESLAC/impacto-regional-de-la-crisis-brasile%C3%B1a-d1fc8aea076a?swoff=true#.nga709a9w

[13] “آگوستین اولید مارتینز (Agustín Ulied Martínez)”، “Brasil: ¿fin de la estabilidad política o de la recesión?”، پایگاه خبری تحلیلی CincoDías، 12 می 2016، قابل بازیابی در پیوند زیر:

http://cincodias.com/cincodias/2016/05/12/economia/1463081257_848284.html

[14] “سوریانا وییرا (SORAIA VIEIRA)”، ” El contexto de la crisis política en Brasil”، مجله سیاست خارجی (Estudios de Política Exterior)، قابل بازیابی در پیوند زیر:

http://www.politicaexterior.com/latinoamerica-analisis/el-contexto-de-la-crisis-politica-en-brasil/

[15]”گیِرمو آلمِیرا (Guillermo Almeyra)”، ” ¿Por qué el golpe en Brasil?”، پایگاه خبری تحلیلی La Jornada مکزیک، قابل بازیابی در پیوند زیر:

http://www.jornada.unam.mx/2016/09/04/opinion/014a1pol

 [16]”پابلو رویز”، ” Cronología: Golpe de Estado en América Latina “، خبرگزاری تله­سور، 5 سپتامبر 2016، قابل بازیابی در پیوند زیر:

http://www.telesurtv.net/opinion/Cronologia-Golpe-de-Estado-en-America-Latina-20160905-0020.html

[17] “همیشه پای آمریکا در میان است/ کودتا، خط‌‌مشی همیشگی CIA”، “اندیشکده راهبردی تبیین”، 31 تیر 1395، قابل بازیابی در پیوند زیر:

http://tabyincenter.ir/index.php/rasad/1395043103

[18] “پس از پیروزی شیرین (در فینال مسابقات فوتبال المپیک)، بی­ثباتی سیاسی به برزیل برمی­گردد.”، اندیشکده “STARKELABS”، 30 اوت 2016، قابل بازیابی در پیوند زیر:

http://starkelabs.com/brasil-despues-de-un-final-feliz-volvio-la-inestabilidad-politica

[19] “بی­ثباتی سیاسی با عزل روسف به اتمام نمی­رسد.”، سایت تحلیلی خبری “El Cronista”، 19 آوریل 2016، قابل بازیابی در پیوند زیر:

http://www.cronista.com/internacionales/La-inestabilidad-politica-no-terminara-con-la-salida-de-Rousseff-20160419-0038.html



[1] Dilma Rousseff

[2][2] Michel Temer

[3] Lula da Silva

[4] Aécio Neves

[5] Gerardo Gamarra

[6] Brasilia

[7] Manuel Zelaya

[8] Fernando Lugo

[9] Liliana Ayalde

[10] The United States Agency for International Development (USAID)

[11] Edward Snowden

[12] Thomas Shanon

[13] Glenn Greenwald

[14] BRICS (Brazil, Russia, India, China, South Africa)

ارسال دیدگاه