عنوان: لابی یهود و رئالیسم تهاجمی (مجموعه مقالاتی از جان مرشایمر)
نویسنده: جان مرشایمر
ترجمه: محسن محمودی
ناشر: دانشگاه امام صادق (ع)
سال چاپ: 1391
***
در قسمت نخست گزارشی از کتاب «لابی یهود و رئالیسم تهاجمی» به معرفی جان مرشایمر نویسنده کتاب جنجالی «لابی اسرائیل و سیاست خارجی ایالاتمتحده» پرداخته شد و در ادامه مختصری از دو مقاله وی یعنی «احتضار اسرائیل» و «لابی اسرائیل و سیاست خارجی ایالاتمتحده» ارائه گردید.
در بخش دوم به مقالاتی دیگر از کتاب «لابی یهود و رئالیسم تهاجمی» پرداخته خواهد شد که برخلاف بخش نخست که به تبیین دیدگاه مرشایمر پرداخته بود، شامل پاسخهای مرشایمر در مقابل انتقادهای مطرح شده به کتاب «لابی اسرائیل و سیاست خارجی ایالاتمتحده» است.
3- مقاله سوم: «مرد کور و فیل در اتاق»
این مقاله در سال 2009 از سوی مرشایمر در پاسخ به یادداشت انتقادی رابرت لیبرمن از دیدگاههای وی در مورد لابی رژیم صهیونیستی نگاشته شده است. در این یادداشت مرشایمر دو نقد لیبرمن مبنی بر آنکه پژوهش وی از منظر روششناسی و طرح تحقیق دارای نواقص و کاستی است را رد مینماید.
«برخلاف آنچه لیبرمن میگوید، ما فرضیههای جایگزین را در نظر گرفتهایم و تحلیل ما مشتمل بر واریانس (تغییرات) مهم و معنیدار در ارتباط با تغییرهای مستقل و وابسته است»[1]
همچنین مرشایمر در پاسخ به ادعای لیبرمن مبنی برای صحیح نبودن قدرتمند دانستن لابی سؤالاتی را مطرح مینماید. اگر لابی قدرتمند نیست پس چرا بر مبنای نظرسنجی سال 2005 مجله نشنال ژورنال از کنگره، آیپک مقام دوم فهرست قدرتمندترین لابی واشنگتن را به دست آورده و چرا لیهمیلتون نماینده کهنهکار کنگره میگوید: «هیچ گروه لابی دیگری توان رقابت با آن را ندارد…آنها در نوع خود بینظیرند» و یا اینکه اگر لابی مهم نیست پس چرا با آنکه رژیم صهیونیستی در رتبه بیست و نهم درآمد سرانه در جهان قرار دارد ولی هنوز بزرگترین دریافت کننده کمکهای خارجی ایالاتمتحده است؟
پاسخ به انتقادات حول روش تحقیق
در پاسخ به آنان که به مرشایمر خرده میگیرند که وی ادعا کرده است لابی، سیاست ایالاتمتحده در غرب آسیا را کنترل مینماید او پاسخ میدهد چنین ادعایی نکرده است و تنها نشان داده است که افراد و سازمانهای گروه لابی بهطور موفق آمیزی راهبردهای مختلف و متنوعی را برای ارتقای «رابطه ویژه» و نفوذ در سیاست خارجی آمریکا به سود رژیم صهیونیستی به کار بستهاند.[2]
همچنین او این نکته را یادآور میشود که «هیچکس نمیتواند تأثیر گروهی ذینفع را تنها با نگاه به برد و باخت آن در یک دعوای سیاسی خاص بسنجد… خلاصه در دنیای واقعی هیچ رابطهای خطی سادهای میان فعالیتهای لابی و نتایج سیاسی وجود ندارد؛ بنابراین سنجش قدرت و نفوذ یک لابی نیازمند توجه به فرآیندهایی است که بهواسطه آن تصمیمات و نتایج را به هم میرساند.»[3]
مرشایمر در مقابل نقد لیبرمن که استدلال مینماید وی فرضهای جایگزین را مطرح نکرده است پاسخ میدهد که وی 2 فصل از 12 فصل کتابش را به تبیین فرضهای جایگزین برای رابطه ویژه اختصاص داده است. او میگوید دلایلی را که دیگران برای توجیه رابطه ویژه میان آمریکا و رژیم صهیونیستی ذکر کردهاند را بررسی و سپس رد کرده است و آنگاه اثبات نموده است که تنها دلیل این رابطه ویژه، وجود لابی یهود است.
فرضهای جایگزین مطرح شده از سوی لیبرمن عبارتاند از: «موهبت راهبردی بودن رژیم صهیونیستی» و «وجود ارزشهای مشترک» است. مرشایمر با رد هر دو مورد اثبات مینماید رژیم صهیونیستی پس از فروپاشی شوروی تنها یک دردسر راهبردی برای اجرای سیاستهای آمریکا در غرب آسیا بوده است و این رژیم از منظر ارزشی و اخلاقی، در تیرس انتقاد به دلیل رفتارهای نژادپرستانه و غیرانسانی است و بسیاری از آمریکاییها هم این نظر را دارند.[4]
همچنین مرشایمر در نقد لیبرمن که او را به سردرگمی در مفهوم لابی متهم مینماید پاسخ میدهد: «لابی ائتلافی فراگیر از افراد و سازمانهایی که فعالانه در راستای شکل دادن به سیاست خارجی ایالاتمتحده به سمت و سوی حمایت از اسرائیل تلاش میکنند»[5]
یکی از دیگر از انتقاداتی که لیبرمن مطرح مینماید این است که معتقد است پژوهش مرشایمر دارای واریانس نیست و تنها دوران بوش را بررسی کرده است؛ اما مرشایمر پاسخ میدهد که این استدلال درست نیست و بهطور مثال در خصوص سیاست خارجی آمریکا در قبال سوریه و ایران را از اویل دهه 90 میلادی مورد بررسی قرار داده و نشان داده چگونه تغییر سیاست آمریکا در قبال این دو کشور با چرخش در سیاستهای رژیم صهیونیستی و فعالیتهای لابی منطبق بوده است.
مرشایمر این را میپذیرد که در دهه 50 و 60 میلادی لابی چندان قدرتمند نبوده ولی معتقد است در کتاب خویش نشان داده است که لابی در طول زمان قدرتمندتر و فعالتر شده است و سازمانهای اصلی آن در دهههای اخیر متعصبتر شدهاند و به این ترتیب روایت مسلط بر کتاب بر واریانس در گذر زمان هم در زمینه متغیر مستقل (نفوذ و دستور کار لابی) و متغیر وابسته (گستره رابطه ویژه آمریکا و رژیم صهیونیستی) تأکید بسیار داشته است.[6]
کنگره و لابی
یکی دیگر از انتقاداتی که لیبرمن مطرح مینماید آن است که دلیل تصمیمات کنگره و نقد نشدن رژیم صهیونیستی در این نهاد این است که قانونگذاران منعکس کننده ترجیحات عمومی هستند و گرایشهای طولانی مدت در افکار عمومی آمریکا نشان میدهد که آمریکاییها پیوسته حمایت اساسی خود را ابراز داشتهاند و نباید حمایت کنگره از تلآویو را غیر عادی دانست.
مرشایمر در پاسخ به سخنان بالای لیبرمن با استناد به نظرسنجیهایی همانند گزارش موسسه انجمن ضد افترا در سال 2005 نشان میدهد که 78 درصد آمریکاییها معتقدند واشنگتن باید نه جانب رژیم صهیونیستی و نه جانب فلسطینیان را بگیرد. مرشایمر جنگ 33 روزه لبنان را یکی از بارزترین نشانههای عدم همراهی میان افکار عمومی و کنگره میداند و در کتاب خود بارها به آن استناد کرده است.[7]
تأمین مالی رقابتهای انتخاباتی و «رابطه ویژه»
لیبرمن در نقد مرشایمر استدلال میکند که تأمین مالی رقابتهای انتخاباتی لابی، پرتعداد نیست و در مقایسه با دیگر کمکها درصد کمی را به خود اختصاص میدهد و ناچیزتر از آن است که بر رفتار انتخاباتی تأثیر بگذارد.
مرشایمر ابتدا کم بودن مقدار کمکها را رد مینماید و میگوید بنا به ساختار ثبت اهدای هدایا، آمارهایی که لیبرمن به آنها استناد کرده است چندان دقیق نیست و همچنین قدرت لابی در پول نرم است؛ یعنی اگر لابی به مقدار کافی یک نفر را حامی رابطه ویژه تشخیص ندهد با هجمه به او بسیاری از کمکهای دیگران را به صندوق رقیبش سرازیر مینماید.
مرشایمر در خصوص نوع نفوذ لابی در کنگره نکته ظریفی را اشاره مینماید: «سرانجام ما روشن ساختیم که لابی همیشه برنده هم نبوده است، اما آنقدر برنده شده است که سیاستمداران بدانند چنان چه در طول دوره کاری خود بهعنوان ضد اسرائیلی تلقی شوند، با خطر مواجه میشوند»[8]
یهودیان در مقام رأی دهندگان کلیدی
مرشایمر میگوید هرچند به مقدار عددی به نظر میرسد آرای یهودیان تأثیر چندانی در نتیجه انتخابات ندارد ولی نکته کلیدی در این است نامزدهای ریاست جمهوری بهندرت میتوانند پیشبینی نمایند که انتخابات بسیار نزدیک و فشرده خواهد بود و لذا از اول بر روی آرای بیشتر یهودیان سرمایهگذاری مینمایند. آرای یهودیان در انتخابات مقدماتی برخی ایالتها سرنوشتساز بوده است.
4- مقاله چهارم: عشق است یا لابی، تبیین «رابطه ویژه آمریکا با اسرائیل»
در این یادداشت مرشایمر به دنبال پاسخ به انتقادات مطرح شده از سوی اسلاتر مدیر سابق برنامهریزی سیاسی وزارت خارجه آمریکا (2009-2011)، استاد ممتاز امور بینالملل در دانشگاه پرینستون و مدیر بنیاد آمریکای جدید است.
آیا منابع مهم را نادیده گرفتیم؟
اسلاتر در نقد خود معتقد است که مرشایمر از درک کامل ارزیابی نفوذ لابی ناتوان است و دلیل آنهم نادیده گرفتن کتابهای آرگانسکی، استیون اشپیگل و رابرت تریس است. مرشایمر در پاسخ میگوید با سه کتاب نامبرده شده آشناست و به آنان در کتاب خویش استناد کرده است هرچند بهطور مبسوط به آنان نپرداخته است. مرشایمر در خصوص سه کتاب معتقد است دادهها و اطلاعات این کتاب نقضکننده کار وی نیست، ضمن آنکه این سه کتاب در زمان جنگ سرد نگاشته شده است و بسیار کهنهاند!
تعریف لابی
اسلاتر همانند لیبرمن استدلال میکند تعریف مرشایمر از لابی بسیار بسیط است. اسلاتر نقد مینماید برخی افراد و سازمانهایی که ما در تعریف خود از لابی گنجاندهایم در واقع بهطور رسمی درگیر فعالیتهای لابیگری نیستند. مرشایمر باری دیگر تعریف خود را از لابی ارائه میکند و تأکید میکند اصطلاح لابی مبهم است و تنها چون رایج است استفاده کرده است.
همچنین اسلاتر استدلال مینماید آمریکا بارها علیه گروههایی سیاستهایی اتخاذ نموده که حامی رژیم صهیونیستی بودهاند و همچنین معتقد است نباید مقامات حامی رژیم صهیونیستی در حکومت آمریکا را عضوی از لابی تلقی کرد. مرشایمر در پاسخ میگوید: «واشنگتن گاهی علیه برخی گروههای حامی اسرائیل سیاستهایی اتخاذ نموده، اما نه بارها و یقیناً نه در سالهای اخیر… دال بر این نیست که هر مقامی آمریکایی که از اسرائیل حمایت میکند، جزئی از لابی است.»[9]
هزینههای انتخاباتی و نفوذ بر کنگره
اسلاتر نفوذ لابی بر کنگره را به میزانی که مرشایمر معتقد است را رد میکند. وی برای مثال مطرح مینماید که در کتاب مرشایمر تنها به 9 مورد در بازه زمانی 30 ساله اشاره شده است که لابی نقش عمدهای در شکست خوردن نامزدهای مخالف لابی و رابطه ویژه داشته است و این رقم نشان میدهد لابی چندان در شکست منتقدانش برای راهیابی به کنگره قوی عمل نکرده است و ضمن آنکه در همین موارد ذکر شده عوامل دیگری هم در راه نیافتن نمایندگان مخالف رابطه ویژه به کنگره نقش داشتهاند و نمیتوان آن را با قدرت لابی مرتبط دانست.
مرشایمر در جواب نقد اسلاتر میگوید: «نکته اصلی ما این است که لابی آنقدر برنده شده است که به سیاستمداران این پیام را بدهد، اگر آنها ضد اسرائیلی تلقی شوند، موقعیتشان را در معرض خطر قرار میدهند»[10] و وی در پایان یادآور میشود که با اسلاتر موافق است که قدرت فرضی لابی در برگرداندن انتخابات است که به آن قدرتی واقعی در کنگره میبخشد.
لابی و کاخ سفید
مرشایمر در اینجا ابتدا نقد اسلاتر را میپذیرد که لابی در کاخ سفید چندان همانند کنگره قدرتمند نیست، اما سؤال میکند چرا تلاش رهبران و رئیسجمهوران آمریکا برای وارد کردن هر نوع فشار به رژیم صهیونیستی جهت پایان دادن به اشغالگری در سرزمینهای اشغالی (شهرکسازی) و ایجاد یک دولت فلسطینی بینتیجه بوده است؟ چرا با آنکه سیاست رسمی و علنی همه روسای جمهور آمریکا مخالفت با شهرکسازیها در این مناطق بوده اما فشار و تلاش هیچکدام کارساز نبوده است؟
تبیین رابطه ویژه
مرشایمر در پایان به بررسی چرایی وجود رابطه ویژه میپردازد. وی چهار امکان را که از سوی دیگران و اسلاتر هم مطرح شده است را مطرح مینماید: «1- اسرائیل یک موهبت راهبردی حیاتی برای ایالاتمتحده است و بنابراین حمایت از اسرائیل، آمریکاییها را در خانه امنتر میکند 2- دلایل اخلاقی گریزناپذیری برای این امر وجود دارد 3- مردم آمریکا و رهبرانشان قویاً با اسرائیل احساس نزدیکی میکنند 4- به سبب نفوذ لابی اسرائیل»[11]
در خصوص مورد نخست یعنی راهبردی بودن تلآویو برای آمریکا، اسلاتر و مرشایمر همنظرند که این ادعا غلط است و نمی تواند دلیل وجود رابطه ویژه باشد. مرشایمر این مزیت راهبردی را در دوران جنگ سرد میپذیرد اما جالب است که اسلاتر رژیم صهیونیستی را یک دردسر راهبردی حتی در دوران جنگ سرد برای امریکا مینامد.
در خصوص مورد دوم یعنی دلایل اخلاقی، هم اسلاتر و هم مرشایمر این موضوع را رد مینماید و اسلاتر بیش از مرشایمر به رفتارها و اجرا نشدن دموکراسی در رژیم صهیونیستی نقد وارد مینماید.
اما تفاوت مرشایمر و اسلاتر در خصوص دلیل سوم است. اسلاتر معتقد است دلیل وجود رابطه ویژه میان آمریکا و رژیم صهیونیستی که مرشایمر از آن سخن میگوید، نتیجه بازتاب خواستههای مردم آمریکا است.
مرشایمر باری دیگر این موضوع را رد مینماید و مثالهای گوناگونی ذکر مینماید. وی یکی از دلایل نزدیکی برخی مردم آمریکا با سیاستهای تلآویو را تصویر مطلوب مردم به سبب تلاش لابی برای شکلدهی گفتمان عمومی با استفاده از رسانهها میداند.
یکی از مواردی که مرشایمر به آن توجه ویژهای برای رد استدلال اسلاتر دارد، جنگ 33 روزه است. مرشایمر ذکر میکند دو نظرسنجی مختلف سال 2006 نشان میدهد که 46 درصد آمریکاییها حزبالله لبنان و رژیم صهیونیستی را بهطور مساوی مسئول آغاز جنگ میدانند و همچنین نظرسنجی فالوپ نشان میدهد که 65 درصد مردم ایلات متحده معتقدند آمریکا نباید جانب هیچیک از طرفین را بگیرد. این نظرسنجیها در حالی است که کنگره با 410 رأی موافق و 8 رأی مخالف قطعنامهای در حمایت از تلآویو در زمان جنگ 33 روزه تصویب نمود و کنگره بر اثر فشار لابی بند یک طرح اولیه را حذف نمود. بند نخست تنها از طرفین خواسته بود مراقب غیرنظامیان و تأسیسات زیر بنایی باشند![12]
در پایان مرشایمر باری دیگر تکرار مینماید که تنها دلیل این رابطه ویژه لابی یهود است و این رابطه ویژه، هم به ضرر رژیم صهیونیستی و هم به ضرر آمریکا بوده است. وی امیدوار است با آگاهی برخی سیاستمداران آمریکایی و برخی سیاستمداران تلآویو چون اولمرت در دفاع از راه حل دو دولت، لابی سیاستهای خود را تغییر دهد.
[1] جان مرشایمر، لابی یهود و رئالیسم تهاجمی، محسن محمودی، تهران، دانشگاه امام صادق (ع)، 1391، ص 146
[2] همان ص 150
[3] همان 151
[4] همان 153
[5] همان 155
[6] همان 159
[7] ص 167
[8] همان 174
[9] همان ص 202
[10] همان ص 205
[11] همان ص 217
[12] همان ص 222