مقدمه
آیا رژیم صهیونیستی به حزبالله لبنان حمله میکند؟ آیا برآورد رژیم اشغالگر قدس از شرایط منطقهای و قدرت حزبالله، او را به سمت یک حمله نظامی همچون آنچه در سال 2006 رخ داد، سوق میدهد؟
تضاد و ستیز ماهوی و متقابل رژیم صهیونیستی و حزبالله، این سوالات را در هر شرایطی متصور میسازد. با توجه به استراتژی پیرامونی رژیم اشغالگر قدس مبنی بر امنیتسازی و احساس ناامنی همیشگی او از جانب بازیگران جبهه مقاومت، پاسخگویی به سوالات فوق در شرایط متغیر منطقهای ضروری به نظر میرسد. اهمیت این مساله وقتی دو چندان میشود که تحلیل اظهارات مقامات صهیونیست در نشست امنیتی هرتزلیا 2016 فهم شود. این تحلیلها نشاندهنده نوعی خرسندی و احساس امنیت بیشتر به دلیل بحرانهای متعدد منطقهای است. آنها بازیگران متخاصم خود در منطقه را تضعیف شده میپندارند و این تلقی در خصوص قدرت حزبالله، برجستهتر است. با چنین برآوری، امکانسنجی حمله رژیم صهیونیستی به حزبالله لبنان ضرورت بیشتری مییابد.
به نظر میرسد با توجه به شکست راهبردی رژیم صهیونیستی در نبرد 33 روزه سال 2006 از حزبالله و این تصور در میان مقامات صهیونیست که چنین شکستی هرگز نباید دوباره رخ دهد، مقایسه سه سطحی شرایط کنونی (2016) با سال 2006 میتواند محک مناسبی برای امکانسنجی یک نبرد جدید میان رژیم صهیونیستی و حزبالله باشد. تفاوتهای حزبالله 2006 و 2016، تفاتهای رژیم صهیونیستی 2006 و 2016 و در نهایت بررسی شرایط منطقهای در 2006 و 2016، سطوح این امکانسنجی را تشکیل میدهند.
آنچه در ادامه میآید، بخش سوم از گزارش مذکور است. در بخش نخست به تفاوتهای حزبالله 2006 و 2016 و در بخش دوم نیز به تفاوتهای رژیم صهیونیستی 2006 و 2016 پرداخته شد.
3. تفاوتهای منطقه و فرامنطقه از 2006 تا 2016
شرایط منطقه در سال 2016 تغییرات مهمی نسبت به سال 2006 داشته است. گفتمانهای حاکم بر برخی نظامها تغییر کرده، بحرانهای سیاسی و امنیتی در برخی کشورها ایجاد شده و آنها را به خود مشغول کرده، مداخلات نظامی گسترش یافته و … فهم این تغییرات و آثارش بر حزبالله لبنان و رژیم صهیونیستی، میتواند ما را به درک رفتار احتمالی این دو نزدیک کند.
1-3. سیاسی
1-1-3. بازتولید محور ارتجاع
بازیگران و الگوهای رفتاری محور ارتجاع در منطقه تغییر کرده است. اگر در سال 2006 سطحی از روابط میان اعضای محور ارتجاع با محور مقاومت قابل تصور بود، در شرایط کنونی صفبندیها منسجمتر و رقابتها شدیدتر شده است. محور ارتجاع توانسته با تقویت ضدیت با ایران و سایر گروههای مقاومت، خود را در میانه تحولات جهان عرب، بازتولید کند تا موازنه قوای حاکم بر منطقه به سود محور مقاومت نباشد.
2-1-3. ریاست جمهوری دکتر روحانی
بازیگر مرکزی جبهه مقاومت در سال 2013 شاهد یک تغییر گفتمانی در عرصه دولتی خود بود. روحانی به عنوان رئیس جمهور جدید جایگزین احمدینژاد شد و در عرصه خارجی، رویکرد نزدیکی به غرب را در پیش گرفت. اگرچه در دولت جدید، بر اساس گفتمان رسمی و واحد نظام جمهوری اسلامی ایران، جهتگیریهای کلان منطقهای این کشور حفظ شد اما رویکرد فرامنطقهای دولت، موجب شد تا درک متفاوتتری از ایران دوران احمدینژاد در اذهان برخی متحدان و رقبای منطقهای شکل بگیرد.
اگرچه الگوی رفتاری دو محور ارتجاع و مقاومت همواره رقابتی و با سهمی از واگرایی بوده است اما طی سالهای اخیر، الگوی رفتاری ستیزه جویانهای بر روابط میان این دو محور حاکم شده است. دو محور، در پرونده سوریه، عراق، یمن و حتی لبنان به صورت مستقیم و نیابتی رودرروی یکدیگر قرار گرفتهاند. این نزاع در حوزههای سیاسی و اقتصادی نیز عملی شده است. |
3-1-3. درگیری محور مقاومت و ارتجاع
اگرچه الگوی رفتاری دو محور ارتجاع و مقاومت همواره رقابتی و با سهمی از واگرایی بوده است اما طی سالهای اخیر، الگوی رفتاری ستیزه جویانهای بر روابط میان این دو محور حاکم شده است. دو محور، در پرونده سوریه، عراق، یمن و حتی لبنان به صورت مستقیم و نیابتی رودرروی یکدیگر قرار گرفتهاند. این نزاع در حوزههای سیاسی و اقتصادی نیز عملی شده است.
4-1-3. مسائل داخلی محور مقاومت
هرچقدر که بیداری اسلامی در سال 2011 توانست کشورهای محور ارتجاع را دستخوش تغییرات جدی کند به گونهای که مصر و تونس و حتی یمن، در پی این تحولات به ظاهر از محور ارتجاع خارج یا ایفاگر نقش ضعیفتری شدند اما اصلیترین بحران سیاسی و امنیتی در کشور سوریه در خط مقدم محور مقاومت رخ داد و خیلی زود به کانون نزاع دو محور تبدیل شد. پس از آن، عراق و سپس لبنان در مسیر این موج ناامنی قرار گرفتند. عمده بازیگران محور مقاومت در شرایط کنونی، به ناچار به مسائل داخلی خود مشغول شدهاند و این در حالی است که محور مقابل، سعی بر ایمن سازی داخلی و افزایش حجم مداخلات در محور مقاومت دارد.
5-1-3. انصارالله؛ عضو جدید محور مقاومت
با وجود بحرانهای متعددی که محور مقاومت در منطقه با آن روبروست، بالفعل شدن یک عضو جدید در این محور، سهم مهمی در موازنه قوای جدید منطقهای ایفا کرد. جنبش انصارالله در یمن، اگرچه چندین سال است که همسو و همراه محور مقاومت بوده است اما طی دو سال اخیر، با هوشمندی و برنامهریزی دقیق توانسته به نحوی عمل کند که علاوه بر قدرتافکنی در صحنه داخلی یمن، در سطح منطقهای نیز موثر واقع شود. انصارالله در صورت پیروزی در بحران کنونی، میتواند نقشی مهم در آینده محور مقاومت در منطقه ایفا کند. البته پیروزی در یمن، اقتضائات خاصی دارد بهگونهای که هیچ بازیگری نمیتواند تنها پیروز آن باشد.
6-1-3. نزدیکی محور ارتجاع و رژیم صهیونیستی به یکدیگر
نظم منطقهای در شرایط کنونی به گونهای است که دولتها ناچار به آشکارسازی الگوهای رفتاری خود نسبت به یکدیگر هستند. عربستان در شرایط کنونی، دیگر نمیتواند به دلیل همسویی قابل توجه با رژیم صهیونیستی در پروندههای منطقهای و همچنین پرونده هستهای ایران، روابطش با این رژیم را پنهان کند. از سوی دیگر، ضرورتهای منطقهای و قطبیشدن فضا، قطر و ترکیه و محور ارتجاع را وادار به نزدیکشدن به یکدیگر در مقابل محور مقاومت به رهبری ایران کرده است. آنها «دگر» سیاسی و هویتی مشترک خود را با شدتی متفاوت، ایران میدانند و در شرایط حساس کنونی، بر اشتراکات هویتی و ژئوپیلیتکی تاکید میکنند.
7-1-3. تزلزل دولتها و ایفای نقش بازیگران فروملی و فراملی
فضای رسمی در منطقه مخدوش شده است. داعش رسما جایگاه نمادین سایکس-پیکو در مرز میان عراق و سوریه را تخریب کرد تا پیامی معنادار را مخابره کند. دهها گروه تروریستی با افکار متفاوت و در سطوح میدانی مختلف در منطقه فعال هستند. الگوی سازمانی توسعه داعش، گسترش آن را آسان کرده و همین امکان مانور او را تقویت کرده است به گونهای که توانست چندی پیش و در یک روز، در سه قاره آفریقا (تونس)، اروپا (فرانسه) و آسیا (کویت) اقدام تروریستی انجام دهد. عمده دولتهای منطقه قدرت حاکمیتی گسترده برای ایجاد سد نفوذ در مقابل داعش را ندارند و شاهد عملیاتهای انتحاری از سوی این گروه در سرزمین خود هستند. این قدرت نفوذ و مانور از سوی داعش و سایر گروههای تروریستی، بیثباتی را در منطقه فراهم آورده است.
8-1-3. افزایش به رسمیت شناختن کشور فلسطین در سطح جهانی
فشار افکار عمومی در برخی کشورهای غربی موجب شده است تا به رسمیت شناختن کشور فلسطین به صورت جدی در پارلمانها و هیئات دولتها بحث شود. البته گفته میشود این اقدامها نمادین و به نوعی پاسخ به افکار عمومی برای کاهش فشار آن میباشد اما نکته درخور اینکه افکار عمومی در اروپا به مساله فلسطین اهمیت میدهند و حاضرند تا کشوری مستقل به نام کشور فلسطین توسط دولتمردانشان به رسمیت شناخته شود.
9-1-3. کاهش اثرگذاری رژیم صهیونیستی در سازمانهای بینالمللی
رژیم صهیونیستی طی سالهای اخیر در سازمانهای بینالمللی از جمله سازمان ملل، دادگاه لاهه و حتی در برخی محافل ورزشی از جمله فیفا، مورد انتقاد قرار گرفته است. این در حالی است که پیش از این، روند انتقادی به رژیم کمتر از این بود.
اگرچه ساختار منافع حاکم بر عربستان امکان نزدیکی با رژیم صهیونیستی را همواره مهیا ساخته اما با روی کار آمدن پادشاه جدید در این کشور یعنی سلمان بن عبدالعزیز، روند همگرایی میان این دو سریعتر و البته آشکارتر از قبل شد. |
10-1-3. تغییر حاکمیت در عربستان
اگرچه ساختار منافع حاکم بر عربستان امکان نزدیکی با رژیم صهیونیستی را همواره مهیا ساخته اما با روی کار آمدن پادشاه جدید در این کشور یعنی سلمان بن عبدالعزیز، روند همگرایی میان این دو سریعتر و البته آشکارتر از قبل شد. سیاستهای افراطی سلمان که اوج آن در حمله به یمن صورت گرفت، تصویری دیگر از عربستان را به نمایش گذاشت. علاوه بر این، سلمان سعی کرد تا با تشدید دو قطبی شیعی-سنی، خود را به رقبای سنیاش از جمله ترکیه و قطر نزدیکتر کرده و بر حجم اقدامات ضد ایرانی بیفزاید. در این میان، در صورت هرگونه تحرک مداخلهجویانه رژیم صهیونیستی، طبیعی است که عربستان بیشتر از هر زمان دیگری، همراه این رژیم باشد.
11-1-3. بحران روسیه و غرب
غرب به صورت مشخص دو پرونده اختلافی مهم با روسیه را در دستور کار دارد. اولین پرونده مربوط به بحران سوریه است. اصلیترین تقابلها میان غرب و روسیه در این حوزه، در وتوی قطعنامههای ضد سوری شورای امنیت صورت گرفته است. روسیه همچنان و با گذشت چهار سال از بحران سوریه، متحد مهم دمشق محسوب میشود. پرونده دوم اختلافی اما مربوط به اکراین است. برخی معتقدند اساسا شکلگیری بحران اکراین، پاسخ غرب به اقدامات حامیانه مسکو از دمشق بوده است. رفتارشناسی روسیه با وجود حجم گسترده تحریمهای اقتصادی غرب علیه این کشور، اصول و مبانی مشخصی دارد. به نظر میرسد، روسیه ایجاد یک پرونده جدید در منطقه که مستقیما بر پرونده سوریه اثرگذار باشد را، نخواهد پذیرفت و با آن همراهی نخواهد کرد. حضور روسیه در صحنه میدانی سوریه نیز، موجب شده تا رقابت این کشور با آمریکا، در سطحی کلانتر، عیان شود.
12-1-3. مذاکرات هستهای ایران
مذاکرات هستهای ایران با روی کار آمدن دکتر روحانی، ابعاد منطقهای معنادارتری یافت. رویکرد دولت در نزدیکی به غرب، در دستگاه فهم راهبردی اعراب حوزه خلیج فارس، یک هشدار جدی تلقی میشود چرا که رقیب آنها یعنی ایران، در حال نزدیک شدن به اصلیترین متحد بینالمللیشان یعنی ایالات متحده آمریکا است. همین امر باعث شده تا الگوی رفتاری اعراب در قبال ایران و رژیم صهیونیستی، دچار شفافیت شود. روابط پنهانی سعودی با رژیم صهیونیستی تا حدی آشکار شده و عملا، مقامات صهیونیست و بخشی از دولتمردان عرب منطقه، خود را در یک صف و در مقابل پرونده هستهای ایران میبینند. این همسویی و همگرایی میتواند در هرگونه مداخلهجویی جدید رژیم صهیونیستی علیه محور مقاومت، نمود عینیتری بیابد.
13-1-3. ماههای پایانی دولت اوباما
دولت اوباما ماههای پایانی خود را سپری میکند و همین مساله نوع واکنش او در قبال اقدامات مداخلهگرایانه رژیم صهیونیستی در منطقه را تحت تاثیر قرار میدهد. برخی معتقدند اوباما مبتنی بر محورهای اختلافی خود با رژیم صهیونیستی، نسبت به هرگونه ماجراجویی رژیم صهیونیستی نظر مساعدی ندارد اما برخی دیگر بر این باورند که اوباما به دلیل قدرت لابیهای صهیونیستی در آمریکا و نیاز به ادامه ریاست جمهوری توسط دموکراتها، موضع حمایتی صددرصدی نسبت به اقدامات جدید رژیم صهیونیستی اتخاذ خواهد کرد تا بتواند از امتیازات چنین همراهی قاطعانهای، در انتخابات بهره ببرد. گفتنی است اکنون روابط رژیم صهیونیستی و آمریکا، اگرچه خوب اما مانند گذشته نیست. بعد از آنکه بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی اعلام کرد که منتظر رئیسجمهور بعدی آمریکا میماند تا اینکه بتواند با وی به یک توافق نظامی بهتر دست پیدا کند، واشنگتن به نتانیاهو اعلام کرد که بسته کمک نظامی آمریکا به اسرائیل را امضا کند زیرا با ورود رئیسجمهور بعدی آمریکا به کاخ سفید، توافق بهتری در این زمینه حاصل نمیشود!
14-1-3. همسویی بیشتر ایران و روسیه
سوریه، اصلیترین بستری است که همسویی ایران و روسیه در آن خود را آشکار ساخت. اگرچه مبانی و مبادی این دو بازیگر برای حضور در سوریه، تفاوتهایی دارد اما واقعیت این است که برخی اشتراکات موجب شده تا در عرصه نظامی و سیاسی، میان ایران، روسیه، سوریه و حزبالله لبنان، همسویی معناداری شکل گیرد.
2-3. نظامی
1-2-3. افزایش چشمگیر فروش سلاحهای آمریکایی
طی چند سال اخیر، برخی دولتهای عربی منطقه به دلیل تغییرات نظم منطقهای سعی کردهاند تا توان دفاعی و تسلیحاتی خود را به طور چشمگیری افزایش دهند. عربستان سعودی یکی از این کشورها است که سلاحهای پیشرفتهای را از آمریکا خریداری کرده است. علاوه بر این، با پیشرفت مذاکرات هستهای ایران با 1+5 و به طور خاص آغاز مذاکرات دوجانبه هستهای میان ایران و آمریکا، برخی دولتهای عربی به دلیل نزدیکی متحد استراتژیک خود یعنی آمریکا به رقیب منطقهایشان یعنی ایران، احساس ناامنی کرده و درصدد افزایش توان دفاعی و تسلیحاتی خود گام برداشتند. در این میان، آمریکا نیز برای ممانعت از بروز برخی تنشها در روابط خود با ریاض و برخی کشورهای عربی دیگر، سعی کرده است تا سلاحهای راهبردیتری را به آنها بدهد. البته آمریکا در این معاملات تسلیحاتی تنها نیست و برخی کشورهای اروپایی از جمله فرانسه و انگلیس نیز سهم مهمی دارند.
2-2-3. سه جنگ رژیم صهیونیستی با گروههای مقاومت در غزه
از سال 2006 تا کنون، رژیم صهیونیستی سه بار و به مدتهای 22، 8 و 51 روز به نوار غزه حمله کرده است. این حملات اگرچه نتوانسته اهداف رژیم صهیونیستی را برآورده سازد و با پیروزی گروههای مقاومت همراه شده اما، نکته قابل توجه در این سه نبرد، آشکار شدن قدرت دفاعی و پدافندی تلآویو است. سامانه گنبد آهنین که اصلیترین سامانه ضدموشکی رژیم صهیونیستی است، بارها و بارها، از رهگیری موشکهای غیرپیشرفته حماس و جهاد اسلامی عاجز ماند.
در استراتژیهای امنیتی رژیم صهیونیستی، ارتشهای عربی یکی از مواردی حائز اهمیت محسوب میشده است. اما اکنون با تغییراتی که در نظم منطقهای و مشی دولتهای عربی رخ داده، عملا ارتشهای عربی توانایی ایجاد تهدید برای این رژیم را ندارند. |
3-2-3. بحران در یمن، سوریه، عراق و لبنان
در سال 2006 که رژیم صهیونیستی به لبنان حمله کرد، در هیچ کدام از کشورهای منطقه جز عراق که تحت اشغال بود و بحرانهای امنیتی را سپری میکند، یک بحران مهم امنیتی و نظامی جریان نداشت. اما در شرایط کنونی، عربستان سعودی به طور رسمی به یمن حمله میکند، سوریه عمیقا دچار بحرانی سخت است و لبنان نیز نتوانست در مقابل تسری بحران سوریه به خاکهایش ایستادگی کند. در شرایط کنونی و برخلاف سال 2006، بازیگران محور مقاومت گرفتار بحرانهای داخلی و رفتارهای مداخلهجویانه قدرتهای بینالمللی و منطقهای هستند.
4-2-3. پیشرفتهای نظامی ایران
از سال 2006 تا کنون، جمهوری اسلامی ایران توانسته رشد نظامی چشمگیری در حوزههای مختلف داشته باشد. رونمایی از دستاوردهای نظامی متعدد در حوزههای زرهی، پدافندی، موشکی، هوافضا و دریایی، موجب شده تا قدرت نظامی ایران در سطح مطلوبی در منطقه قرار گیرد. طبیعی است که افزایش توان نظامی ایران میتواند به معنای افزایش توان نظامی گروههای همسو با او تلقی شود.
5-2-3. جنگ نیابتی و گروههای مسلح
اگر سابق بر این، تنها گروه القاعده به عنوان اصلیترین جریان جهادی مسلح در منطقه مطرح بود، اکنون گروههای متعددی با ایدئولوژیهای گوناگون سعی در برهم زدن نظم و ایجاد آشوب دارند. این گروههای مسلح در واقع تحت حمایت دولتهای منطقهای و فرامنطقهای قرار داشته و جنگ نیابتی را در سوریه، لبنان و عراق محقق ساختهاند. اگرچه برخی قدرتهای مطرح در تلاشاند تا با اهرمهای مختلف از این گروهها بهرهبرداری کنند اما واقعیت این است که کنترل کامل چنین گروههایی دشوار است.
6-2-3. تضعیف ارتشهای عربی
در استراتژیهای امنیتی رژیم صهیونیستی، ارتشهای عربی یکی از مواردی حائز اهمیت محسوب میشده است. اما اکنون با تغییراتی که در نظم منطقهای و مشی دولتهای عربی رخ داده، عملا ارتشهای عربی توانایی ایجاد تهدید برای این رژیم را ندارند. ارتش مصر که اصلیترین ارتش عربی مخالف رژیم صهیونیستی محسوب میشود که چندین مرحله نیز با این رژیم جنگنیده، اکنون و پس از یک دوره محدود (در زمان ریاست جمهوری مرسی) دوباره در راس قدرت مصر قرار گرفته است. چندی قبل در نشست هرتزلیا در سرزمینهای اشغالی، معاون امنیتی وزارت جنگ این رژیم با صراحت گفت که به قدرت رسیدن السیسی در مصر، یک معجزه برای رژیم صهیونیستی بوده است. در شرایط کنونی ارتشهای رژیم صهیونیستی و مصر پرونده امنیتی مشترکی را در صحرای سینا در دستور کار دارند. ارتش سوریه نیز که اساسا برای نبرد با ارتش رژیم صهیونیستی تعلیم دیده بود، اکنون عمیقا در بحران داخلی فرورفته و حتی نسبت به تجاوز هوایی چندین باره رژیم صهیونیستی به خاک سوریه نیز، واکنشی از خود نشان نداد.
7-2-3. کمرنگشدن حضور نظامی آمریکا در منطقه
اصلیترین حضور نظامی آمریکا در منطقه، علاوه بر پایگاههای نظامی متعددی که در کشورهای عربی حوزه خلیج فارس دارد، مربوط میشود به تهاجم پیشدستانه آمریکا و برخی متحدانش به عراق. بر این اساس، نیروی زمینی ارتش آمریکا از سال 2003 تا 2011 در عراق حضور مستمر داشت و میتوانست متناسب با این حضور، علاوه بر اعمال نفوذ و قدرت در ساختاریهای شکلیافته عراق، نظم منطقهای را نیز متاثر از خود کند. البته عملیات اشغال عراق در نهایت پایان خوبی برای آمریکا نداشت و با حجم انبوهی از تلفات انسانی و همچنین میلیاردها دلار هزینه مالی، نتوانست به اهداف کلان خود دست یابد. به طور کلی، سیاست کنونی واشنگتن آنگونه که باراک اوباما رئیس جمهور این کشور در وست پوینت اعلام کرد، دوری از حضور نظامی مستقیم در منطقه و واگذار کردن پروندههای منطقهای به متحدان میباشد.
3-3. اجتماعی
1-3-3. دوقطبی شیعی-سنی
اگرچه نقش هویتهای مذهبی طی چهار سال اخیر در سامانه نظم منطقهای بیشتر از هر زمان دیگری عینی شده اما این اختلاف هویتی به شکل گستردهتری نسبت به گذشته، در سطوح اجتماعی فعال شده است. شکافهای اجتماعی-مذهبی که طی سالهای اخیر عمدتا بالقوه بودند، حالا متاثر از تحولات رخ داده و مداخلات صورت گرفته، بالفعل شدهاند. اینکه آیا اساسا مبنای منازعات غرب آسیا در شرایط کنونی، صفبندیهای مذهبی است یا نه، امری است و اینکه تصویرسازی رقبای ایران و جبهه مقاومت در منطقه از این منازعات، مذهبی و شیعی-سنی است، بحث دیگری است. تشدید فضای دوقطبی صورت گرفته، موجب شده است تا دوقطبی مقاومت-سازش مبتنی بر نگرشها و گرایشهای مذهبی تعریف شود و بدنه اجتماعی حامی جبهه مقاومت در میان اهل سنت را تا حدی تقلیل دهد.
2-3-3. افزایش شکاف نژادی و قومی
علاوه بر شکافهای مذهبی، غرب آسیا همیشه از شکافهای قومی رنج میبرده است. وجود اقوام گوناگون کرد، ترک، فارس، عرب، ترکمن و … در غرب آسیا موجب شده بود تا شکافهای قومی در برخی نقاط این منطقه فعال باشد. با گسترش موج ناامنی و برجسته شدن هویتهای قومی در سوریه و یا عراق، برخی مفاهیم از جمله استقلالطلبی و خودمختاری، در ادبیات قومی برجسته شد. علاوه بر این، در نبرد رسانهای برخی کشورهای عربی علیه ایران، موج جدیدی از مباحث نژادگرایانه همچون عجم بودن ایرانیها در رسانهها مطرح شد.
3-3-3. انزوای نسبی قضیه فلسطین
تقریبا تمام ناظران و تحلیلگران منطقهای بر این باورند که مساله قدس و فلسطین در میانه بحرانهای کنونی، به فراموشی نسبی دچار شده است. امنیت به یکی از اصلیترین مسائل مردم و دولتهای منطقه تبدیل شده و کمتر به آرمان قدس پرداخته میشود. برخی دولتهای مداخلهگر منطقهای که بحرانهای کنونی نتیجه اقدامات آنهاست همچون عربستان، علاوه بر اینکه مانند همیشه نسبت به مساله قدس بیتفاوت هستند، در حوزه راهبردی در حال نزدیک شدن به رژیم صهیونیستی هستند و روابط پنهانی خود را آشکار میسازند. دشمنی ظاهری اعراب با رژیم صهیونیستی در شرایط کنونی جای خود را به ستیز با ایران داده است و طبیعی است که در این میان، فلسطین نیز دیگر اهمیت گذشته را برای این دولتها نداشته باشد.
رشد فزاینده پناهندگان و آوارگان به دلیل بحرانهای امنیتیای که در کشورهای سوریه و عراق صورت گرفته، اثرات اجتماعی و مدنی بر حوزه سیاست و امنیت ملی کشورها را افزایش داده است. |
4-3-3. عادیسازی اجتماعی رابطه با رژیم صهیونیستی
یکی از مهمترین ویژگیهای مردم عرب منطقه که در گزارشهای میدانی و راهبردی اندیشکدههای غربی نیز عمدتا مورد اشاره قرار میگیرد، ضدصهیونیستی بودن آنان است. این ویژگی نگرشی و رفتاری البته اگرچه در مسیر نزولی قرار گرفته اما همچنان در معادلات میان دولتهای عرب و رژیم صهیونیستی اثرگذار است. به نظر میرسد دولتهای عربی برای رسیدن به یک رابطه رسمی و دیپلماتیک با رژیم صهیونیستی، نمیتواند افکار عمومی خود را نادیده بگیرند لذا سعی دارند تا به صورت نرم و تدریجی، شرایط را برای پذیرش این امر در میان مردم خود فراهم آوردند. آشکارسازی دیدارهای برخی مقامات سعودی با مقامات صهیونیست، میتواند از این هم منظر مورد بررسی قرار بگیرد.
5-3-3. رشد جمعیت پناهندگان و آوارگان
رشد فزاینده پناهندگان و آوارگان به دلیل بحرانهای امنیتیای که در کشورهای سوریه و عراق صورت گرفته، اثرات اجتماعی و مدنی بر حوزه سیاست و امنیت ملی کشورها را افزایش داده است. اکنون 21 درصد از آوارگان سوری در اردن ساکن هستند یعنی یک پنجم جمعیت اردن! علاوه بر این، اردن میزبان 24 درصد از آوارگان فلسطینی که بالغ بر 7 میلیون نفر است نیز میباشد. در لبنان بیش از یک میلیون آواره سوری حضور دارد و ترکیه نیز آمار مشابهی دارد. کمیساریای عالی سازمان ملل نیز به تازگی گفته که بیش از 4 میلیون عراقی به دلیل فعالیتهای تروریستی داعش، آواره شدهاند. این رشد فزاینده جمعیت پناهندگان و آوارگان میتواند در تلقی دولتهای میزبان از مساله امنیت ملی و الگوی رفتاری آنها، تغییراتی ایجاد کند.
6-3-3. شکست اخوان و جذابیت تفکر افراطیگری در بدنه اسلامگرایان
دموکراسی یا خشونت؟ این سوال کلیدی سالها است که در پیشروی اسلامگرایان سنی بوده است. ایمن الظواهری رهبر کنونی القاعده، اخوان المسلمین را به دلیل حضور در انتخاباتها، گمراه معرفی میکرد و اخوانیها و سایر گرایشهای سنی معتقد به مبارزه مدنی و سیاسی، شیوههای افراطی و خشونتگرا را نفی میکردند. کودتای 3 جولای 2013 در مصر، موجب شد تا شیوه مسالمتآمیز و مدنی اخوان در ظاهر به بنبست برسد و همین امر، فضا را برای پذیرش استدلال افراطیها مبنی بر خشونتگرایی فراهم کرد. لذا اکنون مشاهده میشود که بخشی از جوانان اخوانی در مصر، رویکردهای تند را در پیش گرفتهاند. چنین امری میتواند عدم توجه به دشمن صهیونیست و توجه بیشتر به «دشمن نزدیک» را زمینهسازی کند.
4-3. رسانه
1-4-3. گسترش شبکههای اجتماعی
شبکههای ارتباطی علاوه بر افزایش امکان دسترسی به اخبار و تحلیلها، سرعت بیشتری را نیز در امر اطلاعرسانی مهیا کرده است. علاوه بر این، انسانهای بیشتری میتوانند با بهرهگیری از وسایل ارتباطی همچون تلفن همراه، تبلت و … به اخبار دسترسی پیدا کنند و همین امر ضریب نفوذ خبرها را میتواند بیشتر سازد. نکته درخور دیگری که شبکههای اجتماعی فراهم کردهاند، گسترش فضای غیررسمی در حوزه خبررسانی است. انتشار یک تصویر که لحظاتی قبل در یک بحران اخذ شده، میتواند موجآفرینی معناداری ایجاد کند. در چنین شرایطی، اگرچه رژیم صهیونیستی سعی کرده است تا با بهکارگیری نیروی انسانی مورد نیاز، به صورت مصنوعی و سفارشی در شبکههای اجتماعی نقشآفرینی کند، اما فعالیتهای مردمی در اقصی نقاط جهان و به خصوص در روزهای بحرانی همچون جنگ 51 روزه غزه، توانسته فشار افکار عمومی بر این رژیم را به دلیل جنایتهایش در غزه، توسعه دهد.
2-4-3. نقشآفرینی رسانهها
رسانههای از سال 2006 تا کنون توانستهاند در شکلدهی، مدیریت و توسعه بحرانها نقش بسزایی ایفا کنند. این توانایی البته همواره وجود داشته اما با وقوع تحولات جهان عرب از سال 2011 به این سو، رسانههایی چون الجزیره و العربیه نقش مخرب و حامیانه گستردهای نسبت به این تحولات برعهده گرفتند به گونهای که یکی از مهمترین ابزارهای سیاست خارجی قطر، شبکه الجزیره محسوب میشود. رسانهها با تاکتیکها و راهبردهای خود میتوانند نظام اولویتهای یک ملت را دستخوش تغییر کنند و این امر نقش مهمی بر الگوی رفتاری ملتها در مواقع بحرانی و لحظات تصمیمگیری ایفا خواهد کرد.
5-3. اقتصاد
1-5-3. کاهش قیمت نفت
قیمت نفت در سال 2006 در حالی نسبت به سال قبل خود رشد کرده بود که اکنون در سال 2016، قیمت نفت نسبت به سال قبل افت بسیار شدیدی کرده تا جایی که گفته میشود این میزان افت در یک زمان کوتاه، در تاریخ بازار نفت بیسابقه بوده است. این افت قیمت نفت البته به دلیل رفتارهای سیاسی عربستان سعودی و آمریکا و به منظور افزایش فشار بر ایران و روسیه صورت گرفته است. با این وجود دولتهای عربی همچون کویت، عربستان و امارات به دلیل افت شدید قیمت نفت، دچار کسری بودجه شدهاند.
2-5-3. تشدید تحریمها علیه ایران
در سال 2006 حجم تحریمهایی که بواسطه برنامه هستهای ایران علیه این کشور وضع شده بود، به میزان سال 2015 نبود. پرونده هستهای ایران در هشتم مارس ۲۰۰۶ از سوی شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی به شورای امنیت ارجاع شد و پس از آن، شش قطعنامه از سوی این شورا علیه ایران صادر گردید که چهار قطعنامه آن حاوی تحریمهای جدید بود. پس از آن، اتحادیه اروپا، آمریکا، انگلیس و کانادا نیز تحریمهایی را علیه ایران تصویب کردند. تحریمهای کنگره آمریکا نیز یکی دیگر از تحریمهایی بود که با پیچیدگی خاصی تصویب شد و فشار را بر ایران بیشتر کرد. اکنون و پس از برجام، البته وضعیت تحریمهای ایران روی کاغذ متفاوت شده است.
3-5-3. تضعیف اقتصادی کشورهای حامی مقاومت
تحریمهای اقتصادی ایران از سوی شورای امنیت و برخی قدرتهای جهانی و همچنین شکلگیری و توسعه بحران در سوریه و عراق در کنار کاهش قیمت نفت، باعث شده است تا کشورهای حامی مقاومت از منظر اقتصادی، تضعیف شوند. سوریه از سوی اتحادیه عرب تحریم اقتصادی شده و عمده درآمدها و کمکهای دریافتی خود را صرف تسلیحات کرده است. عراق با وجود اینکه درآمد نفتی بسیاری دارد اما همچنان به دلیل بحرانهای امنیتی، ناچار است تا بخشی از درآمد خود را صرف خرید تسلیحات و هزینههای نیروهای انسانی نظامی و امنیتی کند. تحریمها روی اقتصاد ایران هم اثرگذار بوده است. طبیعی است که وقتی وضعیت اقتصادی یک کشور تضعیف شود، امکان تغییر در کمکهای مالی به گروههای همسو با او نیز تحت تاثیر قرار خواهد گرفت.
4-5-3. هزینه جنگ
باتوجه به افزایش قدرت تسلیحاتی بازیگران منطقهای و بینالمللی، هزینههای جنگ نظامی احتمالی افزایش یافته تلقی می شود. قدرت تخریب، دقت در هدفگیری و رادارگریزی بیشتر، مشخصههای سلاحهای جدید هستند که میتوانند اهداف را با قدرت بیشتر تخریب کنند. نکته قابل تامل این است که اگرچه قدرت تسلیحاتی بازیگران یکسان نیست اما این الزاما به معنای عدم امکان مانور و فعالیتهای آفندی از سوی واحدهای ضعیفتر تلقی نمیشود و همین امر باعث میشود تا هزینه جنگ حتی برای قدرتهای بزرگ نیز متصور باشد. این امر میتواند در بازدارندگی از وقوع جنگها موثر باشد. از سوی دیگر، تاثیرات مخرب جنگ بر قیمت نفت، ارزش بورس و کالاها میتواند عامل دیگری باشد که بازیگران را در صورت عدم وجود یک عاملقویتر برای شروع جنگ، از تحرک نظامی آفندی بازدارد.
ادامه دارد…