کشته شدن زهران علوش؛ پیامدها و تبعات داخلی و منطقه‌ای آن

حذف زهران علوش یک موفقیت بزرگ برای نظام سوریه و یک شکست برای جبهه معارضان در حومه دمشق محسوب می‌شود. در این وضعیت عربستان سعودی نیز در نزدیکی مذاکرات صلح سوریه یکی از موثرترین ابزار خود را از دست داده است و به دنبال تقویت ائتلاف‌های خود با کشورهایی همچون ترکیه برای ساماندهی گروه‌های مسلح درون سوریه است.

در آخرین روزهای سال 2015، خبر کشته شدن زهران علوش رهبر جیش الاسلام، تحولات سوریه را در سطح سوریه و منطقه تحت تاثیر خود قرار داد. حال سوالی که ایجاد می‌شود این است که زهران علوش دارای چه جایگاهی در بحران سوریه بوده است و کشته شدنش دارای چه پیامدها و تبعات داخلی و منطقه‌ای می‌باشد؟

در این زمینه باید گفت با آغاز بحران سوریه در سال 2011، اشخاص مختلفی با حمایت مالی و لجستیکی خارجی به جذب نیرو پرداخته و با انگیزه‌ها و ایدئولوژی های مختلف گروه‌های مسلحی را تشکیل دادند. یکی از این اشخاص «محمد زهران علوش» معروف به «زهران علوش» بود. زهران علوش فرزند شيخ عبدالله علوش (دارای گرایشات سلفی) در سال 1971 در منطقه دوما در غوطه شرقی در استان ریف دمشق متولد شد. او بعد از پایان دروس متوسطه وارد دانشکده شریعت دانشگاه دمشق شد. به دلیل گرایشات پدرش به سلفی‌گری زهران علوش برای ادامه دروس دینی خود به عربستان سعودی رفت. او در دانشگاه اسلامی مدینه منوره نزد اساتید معروف وهابی همچون شيخ عبدالعزيز بن‌باز، محمد الالباني، شيخ محمد العثيمين، شيخ عبدالله بن عقيل، شيخ عبدالمحسن العباد، شيخ عبدالله الغنيمان، شيخ محمد المختار الشنقيطي و شيخ محمد الحسن الشنقيطي با آموزه‌های وهابیت آشنا شد.

زهران علوش به دلیل ترویج افکار سلفی و تکفیری و همچنین اقدامات ضد امنیتی در سوریه چندین بار دستگیر و روانه زندان شد تا اینکه با عفو عمومی بشار اسد در سال 2011 از زندان آزاد شد و با جمع‌آوری عده‌ای از همفکران خود اقدام به تشکیل گروه مسلح به نام سریة الاسلام (گروهان اسلام) کرد. بعد از مدتی با حمایت مالی و لجستیکی برخی از کشورهای منطقه به ویژه عربستان سعودی به افزایش تعداد نیروهای خود پرداخت و گروهان خود را به لواء الاسلام (تیپ اسلام) ارتقاء داد.

سال 2013 در برخی از ابعاد بحران سوریه شاهد تحولاتی عمیقی بودیم. در این سال به دلیل شدت یافتن اختلافات بین گروه‌های معارض سوریه که نتیجه اختلافات هم‌پیمانان منطقه‌ای آن‎ها یعنی ترکیه، قطر و عربستان سعودی بود، نظام سوریه و گروه‌های مقاومت موفقیت‌های زیادی بدست آوردند. همین امر باعث شد عربستان سعودی، با انتصاب بندر بن سلطان به عنوان مسئول ارشد امنیتی این کشور در اواسط 2012 و مجبور کردن حمد بن خلیفه آل ثانی امیر قطر به کناره گیری از قدرت در 2013- که تا آن زمان سعی در ایفای نقش حاشیه‌ای در بحران سوریه داشت- با جدیت به این بحران ورود کند.

با ورود جدی عربستان سعودی به بحران سوریه، شاهد قدرت‌یابی بیشتر افراد و گروه‌های وابسته به این کشور بودیم به طوری که عربستان سعودی تلاش کرد از نظر سیاسی نیروهای نزدیک به ترکیه و قطر را همچون احمد معاذ الخطیب (دارای گرایشات اخوانی) و جورج صبرا (چپ گرا)، از ریاست ائتلاف معارضان سوری برکنار و احمد الجربا را که نزدیک به خود بود به قدرت بنشاند.

از نظر نظامی نیز عربستان سعودی تلاش کرد، گروه‌ها و افرادی که از نظر وابستگی و ایدئولوژیکی با این کشور نزدیک بودند را تقویت نماید، در این میان زهران علوش نیز به دلیل تحصیل در عربستان سعودی و داشتن ارتباطاتی ویژه با بندر بن سلطان و همچنین استقرار گروهش در غوطه شرقی در ریف دمشق، بیشتر مورد توجه قرار گرفت.

در سپتامبر 2013 با حمایت عربستان سعودی و با محوریت لواء الاسلام به رهبری زهران علوش ائتلافی، از 43 گروه کوچک و بزرگ با نام جیش الاسلام به عنوان یکی از گروه‌های بزرگ مسلح بعد از ارتش آزاد، جبهه النصره و داعش تشکیل شد. جیش الاسلام برای عربستان سعودی به چند دلیل دارای اهمیت است که عبارت است از:

1. اهمیت استراتژیک حومه دمشق: منطقه حومه دمشق از چند جهت دارای اهمیت استراتژیک است، نخست واقع شدن بین دو کشور سوریه و لبنان و همینطور مناطق بین دمشق و صحرای سوریه و مناطق پالمیرا، به ویژه منطقه القلمون که در منطقه‌ای‌ بین سوریه و لبنان قرار گرفته است و وضعیت طبیعی یعنی ارتفاعات این منطقه به شکلی است که تسلط بر آن باعث ایجاد موقعیت استراتژیک برتر می‌شود. به دلیل ارتفاع این منطقه و تسلط استراتژیک آن بر دو پایتخت عربی یعنی دمشق و بیروت، ارزش استراتژیک بسیار بیشتری را برای جیش الاسلام به عنوان یکی از گروه‌های اصلی مستقر در این منطقه ایجاد کرده است. از نظر امنیتی و نظامی تسلط بر حومه دمشق این امکان را به این گروه‌ها می‌دهد که هرگونه تحرک نظامی در سوریه و لبنان را تحت نظر داشته باشند. دوم واقع شدن در مسیر خطوط مواصلاتی مناطق مختلف سوریه با دمشق است. موقعیت حومه دمشق به‌گونه‌ای قرار دارد که بر خطوط استراتژیک بین دمشق و طرطوس، لاذقیه، طرابلس و بیروت مسلط است و در محور جنوب نیز بر خطوط مواصلاتی جنوب همچون بزرگراه دمشق- درعا و دمشق- امان مسلط می‌باشد. این خطوط مواصلاتی از خطوط اصلی لجستیکی و پشتیبانی برای محورهای عملیاتی ارتش و نیروهای مردمی سوریه و نیروهای مقاومت لبنان محسوب می‌شود. گروه‌های مسلح همواره با هدف کاستن از فشارهای وارده به خود در محورهای عملیاتی، سعی در ایجاد ناامنی در این خطوط مواصلاتی دارند.

 

2. جیش الاسلام به عنوان مانع: به دلیل حضور جیش الاسلام در حومه دمشق، این گروه به عنوان سپری در مقابل گروه‌های مسلح دیگر که دارای وابستگی غیر مستقیم و مستقیم به دیگر کشورها هستند، محسوب می‌شود به طوری که در صورت سقوط احتمالی دمشق، این گروه زودتر وارد شهر شده و امور را به دست خواهد گرفت و به علت وابستگی مستقیم به عربستان سعودی این کشور از رقبای منطقه‌ای خود پیشی خواهد گرفت. در راستای این تحلیل ما شاهد این هستیم که در دوسال اخیر، جیش الاسلام به عنوان مانع جدی نفوذ گروه‌های دیگر به مناطق حومه دمشق بوده است به طوری که برخی از رسانه‌های غربی و عربی بدون در نظر گرفتن این امر، به دلیل مقابله جیش الاسلام با گروه‌های جبهه النصره و داعش، این گروه و رهبر آن زهران علوش را به عنوان یک گروه معتدل و مخالف گروه‌های تکفیری جلوه می‌دهند.

 

ارتش سوریه با حمله به مقر فرماندهی جیش الاسلام در روستای اوتایا، در نزدیکی مرج السطان، در آخرین روزهای سال 2015 موفق به از بین بردن زهران علوش به همراه شانزده فرمانده این گروه شد. خسارت گسترده به یکی از گروه‌های مسلح اصلی در بحران سوریه تحلیل‌ها و سناریوهای متفاوتی را در میان تحلیلگران ایجاد کرد به طوری که برخی تحلیلگران این اقدام را به اختلافات بین گروه‌های معارض و حتی بین کشورهای حامی معارضان ربط می‌دهند.

برای مثال برخی دستگاه امنیتی امارات را به دلیل مخالفت با قدرتگیری اسلام گرایان در صحنه سوریه عامل افشای زمان و مکان حضور علوش به ارتش سوریه می‌دانند.[1] سناریو دیگر که توسط برخی از تحلیل گران مطرح می‌شود اختلاف درون گروهی است به طوری زمان و مکان جلسه از درون این گروه درز کرده است. طرفداران این سناریو خارج شدن ناگهانی ابوهمام البویضانی جانشین زهران علوش از جلسه قبل از اجرای عملیات را دلیل این امر می‌دانند.[2]

اما در میان این سناریوها، قویترین سناریو توان اطلاعاتی ارتش سوریه و محور مقاومت است که با انجام یک عملیات اطلاعاتی و امنیتی دقیق توانستند یکی از مردان تاثیرگذار در عرصه میدانی و وابسته به عربستان سعودی را حذف کنند که حتی برخی از تحلیلگران، اعدام شیخ نمر النمر را اقدام تلافی‌جویانه سعودی علیه محور مقاومت می‌دانند.[3]

حذف زهران علوش از صحنه بحران سوریه، قطعاً دارای پیامدهایی برای آینده این بحران خواهد بود که برخی از آن‌ها عبارت‌اند از:

1. پیامدهای داخلی: حذف زهران علوش از تحولات سوریه ضربه سنگینی به معارضان مسلح محسوب می‌شود زیرا علوش از جمله رهبران میدانی موثر محسوب می‌شد که توانسته بود با توجه به شخصیت خود بسیاری از گروه‌های متفرق را در زیر پرچم گروه جیش الاسلام متحد کند و در اطراف دمشق در غوطه شرقی و غربی و همچنین القلمون مشکلاتی را برای گروههای مقاومت و همینطور ارتش سوریه ایجاد نماید. به نظر می‌رسد رهبری جدید این گروه یعنی «ابوهمام» از این قابلیت برخوردار نباشد. از سوی دیگر با حذف فرماندهان میدانی جیش الاسلام در حومه دمشق، ارتش از قدرت میدانی بیشتر برخوردار خواهد شد به طوری که در چند روز اخیر شاهد پیشروی ارتش در غوطه شرقی و سرگردانی نیروهای جیش الاسلام بوده‌‌ایم.[4] به نظر می‌رسد با حذف علوش تحولات حومه دمشق به سمت و سوی دیگر خواهد رفت بطوری که ممکن است شاهد تحرک بیشتر ارتش سوریه و همینطور جایگزینی گروههای تکفیری النصره و داعش به جای جیش الاسلام در این منطقه باشیم.

 

2. پیامدهای منطقه‌ای: عربستان سعودی به دلیل داشتن رابطه وسیع با زهران علوش(معروف مرد شماره یک سعودی در سوریه)، از این مهره خود چه در عرصه میدانی و چه در عرصه سیاسی بسیار بهره برده است و اکنون با حذف علوش از قدرت مانور میدانی و سیاسی عربستان سعودی نسبت به رقبای منطقه‌ای خود همچون قطر و ترکیه از یک سو و محور مقاومت از سوی دیگر، کاسته می‌شود. اولین پیامد حذف علوش بر عربستان سعودی را می‌توان تحت تاثیر قرار گرفتن نقش این کشور در مذاکرات صلح سوریه دانست که ممکن است معادلات آینده سوریه را برخلاف نظر عربستان سعودی به پیش ببرد به طوری که عادل الجبیر وزیر خارجه عربستان سعودی در سفر خود به ترکیه در واکنش به کشته شدن علوش اعلام کرد: “به اعتقاد من کشته شدن افرادی که طرفدار حل مسالمت آمیز بحران سوریه هستند و همینطور مبارزات زیادی با تروریست‌های داعش داشته‌اند کمکی به حل بحران سوریه نمی‌کند”[5].

 

به نظر میرسد عربستان سعودی بعد از حذف علوش و تضعیف قدرت جیش الاسلام در حومه دمشق، با نزدیک شدن بیشتر به ترکیه (افزایش رفت‌‌وآمدهای اخیر مقامات دو کشور با یکدیگر)، تمرکز خود را بیشتر بر روی تقویت ارتش آزاد در عرصه میدانی و همچنین تقویت ائتلاف معارضان سوری در عرصه سیاسی خواهد گذاشت تا بتواند با این همکاری، در معادلات سوریه با محور مقاومت یک توازن قوا ایجاد نماید.

در جمع‌بندی مطالب فوق باید گفت حذف زهران علوش یک موفقیت بزرگ برای نظام سوریه و یک شکست برای جبهه معارضان در حومه دمشق محسوب می‌شود. در این وضعیت عربستان سعودی نیز در نزدیکی مذاکرات صلح سوریه، یکی از موثرترین ابزار خود را از دست داده است و به دنبال تقویت ائتلاف‌های خود با کشورهایی همچون ترکیه برای سامان‌دهی گروه‌های مسلح درون سوریه است که باید نظام سوریه و محور مقاومت با هوشیاری به تقویت مواضع میدانی و سیاسی خود بپردازد تا برتری خود را بیش‌ازپیش حفظ نمایند.



[1] “المخابرات الاماراتية ساهمت باغتيال علوش”، موقع الجمهور، 25كانون اﻷول (ديسمبر)، 2015:

http://aljomhoor.net

[2] “مرد شماره یک عربستان در سوریه چگونه به هلاکت رسید”، مشرق نیوز، ششم دی ۱۳۹۴:

http://www.mashreghnews.ir

[3] “نمر النمر مقابل زهران علوش رسالة السعودية لإيران والأسد”، موقع نافذة لبنان، 2 کانون الثانی 2016:

https://lebwindow.net/182362

[4] “ادامه پیشروی ارتش در حومه دمشق؛فروپاشی مواضع تکفیری‌ها در غوطه شرقی”، خبرگزاری تسنیم،۱۲ دی ۱۳۹۴:

http://www.tasnimnews.com/fa/news/1394/10/12/959168

[5] “الجبير: قتل زهران علوش لا يخدم عملية السلام في سورية”،موقع الحیات، ٢٩ كانون الأول ٢٠١٥:

http://www.alhayat.com

ارسال دیدگاه