اندیشکده‌های انگلیسی‌زبان در هفته‌ای که گذشت؛ شماره‌ی 41 (متن + pdf)

در سلسله گزارش‌هاي «انديشکده‌های انگلیسی‌زبان در هفته‌اي که گذشت» بر آن شده‌ايم تا مهمترين خروجي‌هاي انديشکده‌هاي مختلف غربي را در ارتباط با جمهوري اسلامي ايران، منطقه و فرامنطقه رصد کرده و خلاصه‌اي از محتواي اين خروجي‌ها ارائه نماييم؛ اين گزارش‌ ان‌شاءالله به صورت هفتگي منتشر مي‌شود.
در سلسله گزارش‌هاي «انديشکده‌های انگلیسی‌زبان در هفته‌اي که گذشت» بر آن شده‌ايم تا مهمترين خروجي‌هاي انديشکده‌هاي مختلف غربي را در ارتباط با جمهوري اسلامي ايران، منطقه و فرامنطقه رصد کرده و خلاصه‌اي از محتواي اين خروجي‌ها ارائه نماييم؛ اين گزارش‌ ان‌شاءالله به صورت هفتگي منتشر مي‌شود.

آمریکا نمی‌تواند بر سیاست داخلی ایران تأثیر بگذارد[1]

کنگره آمریکا، کاخ سفید و دولت اوباما را به کوتاهی در تنبیه تهران به خاطر آزمایش موشکی 11 اکتبر (20 آذر) متهم کرد. به عقیده کنگره این تساهل دولت اوباما از ترس تضعیف توافق هسته‌ای یا «تقویت گروه‌های افراطی» در داخل ایران است. سؤال اینجاست که آیا آمریکا واقعاً توان تأثیرگذاری بر سیاست داخلی ایران را دارد یا خیر؟

جواب کوتاه، خیر است. از انقلاب اسلامی 57، رهبران آمریکا برای تأثیرگذاری بر بخش‌های مختلف دولت در ایران تلاش کرده‌اند ولی کمترین موفقیتی به دست نیاورده‌اند؛ مثلاً تلاش ریگان در برقراری رابطه با افراد میانه‌رو در ایران برای آزادسازی گروگان‌های آمریکایی از دست نیروهای لبنانی (ماجرای ایران کانترا) که به شکست انجامید یا مثلاً تلاش مخفی کلینتون برای ایجاد رابطه با محمد خاتمی در دهه 1990 که آن‌هم با مخالفت شدید آیت‌الله خامنه‌ای و سپاه پاسداران شکست خورد.

اوباما از گذشته درس گرفت و تلاش کرد به‌جای مذاکره با احمدی‌نژاد و یا رقبای داخلی وی مستقیماً با خود آیت‌الله خامنه‌ای وارد مذاکره شود. همین فلسفه موجب بی‌میلی کاخ سفید به حمایت شدید از معترضین انتخابات 88 شد. بدون شک حمایت عمومی و بی‌پرده از معترضین موجب خشم آیت‌الله خامنه‌ای و گروه‌های افراطی ایران می‌شد، برای همین رییس‌جمهور آمریکا به سخنرانی‌های کوتاه و نه‌چندان قوی در مورد انتخابات ایران اکتفا می‌کرد. این رویکرد اوباما هیچ نتیجه‌ای در برنداشت، اگرچه در سال 2012 آیت‌الله خامنه‌ای به خروج از تحریم‌های فلج‌کننده علاقه نشان داد. این تغییر هیچ ربطی به رویکرد اوباما نداشت، بلکه به دلیلی تغییری بود که در داخل ایران ایجاد شده بود.

روی کار آمدن حسن روحانی میانه‌رو موجب ازسرگیری مذاکرات شد. بنا به عقیده بیشتر کشورهای غربی (که ظریف هم به آن دامن زد) روحانی اختیار محدودی از جانب آیت‌الله خامنه­ای، صرفاً برای مذاکره در موضوع هسته‌ای دریافت کرده است و در صورتی که امتیازات زیادی به طرف‌های غربی بدهد، سپاه و گروه‌های تندرو وی را تخریب خواهند کرد. دیپلمات‌های آمریکایی و اروپایی همیشه نسبت به فشار بیش‌ازحد محتاط بوده‌اند و سعی می‌کردند تا با همتایان ایرانی خود بیشتر راه بیایند. تعهد ایران در دستیابی به توافق هسته‌ای هیچ‌وقت به این اندازه شکننده نبود (هرچند در مقطعی این تلقی وجود داشت که مذاکره تاکتیک ایران برای کاهش فشارها و امتیازگیری بیشتر است). رهبر ایران علی‌رغم حمایت کامل از تیم هسته‌ای، بازهم بی‌اعتمادی خود به آمریکا را اعلام کرد. سیاست‌گذاران ایران از اول به توافقی همچون برجام نیاز داشتند. آن‌ها از نتایج حاصل‌شده خوشحال‌اند و نیاز آن‌ها به رفع تحریم‌ها پابرجاست. اعتراضات مخالفین داخلی به قانون جدید ویزای آمریکا یا تنبیه ایران به خاطر آزمایش موشکی اهمیتی ندارد، تهران از مذاکرات پا پس نخواهد کشید.

این توضیحات بدین معنا نیست که آمریکا در موضوعات داخلی ایران هیچ حرفی برای گفتن ندارد، برعکس انتخابات فوریه امسال (انتخابات مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی) بهترین فرصت برای تأثیر بر آینده ایران است. موضع احزاب گوناگون در مورد رابطه با غرب در دوران پسا برجام موضوعی داغ در مناظرات خواهد بود؛ اما رفتارهای آمریکا تحت‌الشعاع عوامل واقعی شکل‌دهنده سیاست ایران قرار خواهد گرفت. عواملی چون؛ توقعات در مورد رشد و اصلاح نظام اقتصادی، مقابله با فساد، ترس از نفوذ فرهنگی و تخریب اجتماع توسط غرب، دیدگاه‌ها در مورد دوران پس از آیت‌الله خامنه‌ای و مثل همیشه جاه‌طلبی شخصی داوطلبین. کلام آخر اینکه، آمریکا باید نه از احتمال تأثیر بر انتخابات ایران ناامید باشد و نه زیادی به آن دل ببندد. ما باید بدانیم که سیاست خارجی ایران ثابت و متحد است و غرب نباید در مباحث داخلی این کشور وارد شود و از یک طرف حمایت کند، زیرا بازیگران خارجی همواره در انتخاب درست شکست‌خورده‌اند.

شباهت مصر کنونی با مصر پیش از ناآرامی‌های 2011[2]

مصرِ دسامبر 2015 شباهت بسیاری به مصرِ اواخر 2010 و ماه‌های پایانی حکومت سی‌سالۀ حسنی مبارک دارد. رفتار سیاسی رئیس‌جمهور نظامی سابق این کشور که سالیان دراز این جایگاه به او تعلق داشت، از پیچیدگی چندانی برخوردار نبود؛ لذا در زمان مبارک نیز درگیری بر سر قدرت اقتصادی و سیاسی میان نظامیان و بازرگانان، نقض حقوق بشر، آشفتگی‌های اقتصادی و گروه‌های جهادی مستقر در شبه‌جزیرۀ سینا، همچون زمان کنونی در جریان بود، با این تفاوت که این مسائل در حال حاضر پررنگ‌تر به چشم می‌آید.

ترکیب اعضا و کار ویژۀ خانۀ نمایندگان[3] مصر که انتخابات آن اخیراً برگزارشده بود، دربردارندۀ شباهت‌هایی است به پارلمانی که چند ماه پیش از خیزش سال 2011 شکل‌گرفته بود، اما در مورد پارلمان سال 2011 بیش‌ازحد معمول بزرگنمایی می‌شود. جز این، تحولات دیگری نیز در مصر رخ‌داده است که یادآور نابسامانی‌های سال 2010 می‌باشد و این سؤال را با خود به همراه می‌آورد که آیا امکان پدید آمدن خیزشی دیگر وجود دارد یا خیر.

ترکیب پارلمان جدید دربرگیرندۀ نمایندگانی از همۀ گروه‌های مصری نمی‌باشد، در عوض سیاست‌های رسمی حکومت را به‌خوبی منعکس می‌کند: ارتش و دستگاه‌های امنیتی بیش از هر زمان دیگری دخالت داده‌شده‌اند، بازرگانان ثروتمند و فرزندان خانواده‌های اسم‌ورسم‌دار قدیمی بازگشته‌اند، اخوان المسلمین و اسلام‌گراهای سلفی غالباً کنار گذاشته‌شده‌اند و جوانان یا سرکوب‌شده‌اند یا آنانی که حضور یافته‌اند دست‌نشاندۀ خود حکومت می‌باشند. سیزده درصد از کرسی‌های پارلمان جدید به هفتادوپنج نفر از ارتشی‌ها و فرماندهان پلیس بازنشسته اختصاص خواهد یافت که این تعداد برابری می‌کند با نصف تعداد نمایندگان این گروه در سال 2010 و ده برابر تعداد آنان در سال 2012. تجّار و بازرگانان بیست‌وپنج درصد از کرسی‌ها را در اختیار خواهند داشت که این میزان از حضور آنان نسبت به سال 2010 بیست درصد و نسبت به سال 2012 پانزده درصد افزایش داشته است.

اخوان المسلمین که در سال 2012 حدوداً نیمی از جایگاه‌های پارلمان را از آن خود کرده بود، از شرکت در این دوره از انتخابات محروم شده بود. حزب آزادی و عدالت[4] آن در سال 2013 منحل و غیرقانونی اعلام شد، درست مانند وضعیتی که اخوان در سال 2010 دچار آن بود. تنها حزب اسلام‌گرایی که در این دوره از انتخابات شرکت کرده است حزب سلفی نور[5] می‌باشد که آن‌هم تنها دوازده کرسی یعنی تنها دو درصد از کرسی‌های پارلمان را به دست آورده است که این تعداد در مقایسه با انتخابات سال 2012 حدود بیست‌وپنج درصد کاهش داشته است. بیشتر احزابی که با هدایت جوانان در سال 2011 برخاسته بودند، ازهم‌پاشیده یا به حاشیه رانده شدند. حزب نوپای وطن[6] که در عین ناباوری پنجاه کرسی پارلمان را از آن خود کرد توسط یک جوان بیست‌وچهارساله رهبری می‌شود که از حامیان عبد الفتاح سیسی می‌باشد.[7]

شباهت‌های نگران‌کنندۀ دیگری نیز به اواخر سال 2010 وجود دارد؛ صرف‌نظر از شیطنت‌های سیاسی می‌توان به افزایش تورم ناشی از هزینه‌های مواد غذایی، شکل‌گیری اعتراضات کارگری علیه دستمزدهای پایین و ظهور و بروز پیدا کردن خشم عمومی درنتیجۀ مرگ‌و‌میرهای ناشی از خشونت پلیس اشاره کرد؛ اما برخلاف سال 2010، اثری از جنبش‌های پویای هدایت‌شونده از سوی جوانانی که اعتراضات صلح‌آمیز را سامان می‌دهند دیده نمی‌شود، چراکه رهبران سابق این جنبش‌ها عمدتاً در زندان یا تبعید به سر می‌برند. در عوض، آن چیزی که مصر در سال 2015 با آن دست‌وپنجه نرم می‌کند، خشونتی روزافزون و شورشی چندوجهی است که اسلام‌گراها و دیگر رانده‌شدگان از نقش‌آفرینی در پارلمان جدید طلایه‌داران و حامیان آن می‌باشند و همۀ این عوامل دست‌به‌دست هم داده‌اند تا کشور را به‌سوی ناکجا‌آباد ببرند.

چهره‌های مختلف داعش[8]

رهبران آمریکا در سخنان خود داعش را یک گروه تروریستی می‌دانند. “برچسب تروریسم” باوجوداینکه برچسب صحیحی است ولی گمراه‌کننده نیز هست. یکی از محققان حوزه تروریسم[9] انتقاد شدیدی درباره معرفی داعش به‌عنوان گروه تروریستی کرده است؛ وی علت این امر را این‌طور بیان کرده است که این نوع برچسب زدن، ما را از شناخت ماهیت واقعی این گروه و بهترین راه مبارزه با آن بازمی‌دارد. بهتر این است که داعش را ملغمه‌ای[10] از گروه‌های مختلف بدانیم؛ بعضی از این گروه‌ها مشروع و بعضی دیگر کاملاً شیطانی هستند؛ لذا برچسب زدن فایده ندارد. مسائل تعریفی همیشه مانع شناخت ما از تروریسم می‌شود، زیرا تعاریف واحدی که همه موافق آن باشند وجود ندارد؛ لذا عدم وجود یک واژگان مناسب باعث جلوگیری از یک پاسخ سیاسی مناسب شده است؛ [برای مثال] فقدان شناخت درست از اینکه “ما هم اکنون با چه کسانی در حال جنگیم“و “چگونه با آن‌ها مبارزه کنیم“.

ابتدا با برچسب تروریسم” شروع می‌کنیم. داعش با انجام عملیات‌های تروریستی بر ضد غیرنظامیان به دنبال اثرات روانی آن است؛ این گروه با انجام این عملیات‌ها علاوه بر ترساندن دشمنان خود، نیرو نیز جذب می‌کند. متأسفانه این گروه در این کارش موفق بوده است؛ یک نظرسنجی نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها بیش از هر زمان دیگری (بعد از 11 سپتامبر) نسبت به تروریسم نگرانی دارند. قطعاً برچسب تروریسم برای داعش کارآمدتر از سال‌های گذشته شده است.

برچسب دوم داعش، شورشی بودن این گروه است؛ این گروه از عملیات‌های پارتیزانی برای جذب حمایت سیاسی استفاده می‌کند. برای مثال می‌توان به عملیات‌های انتحاری این گروه ضد نیروهای امنیتی و ترور مخالفان عراق و سوریه (ازجمله رهبران گروه‌های جهادی رقیب) نام برد.

داعش یک گروه شبه‌مذهبی عجیب‌وغریب و شاید یک نوع عذاب الهی در عصر مدرن است. این گروه اعمالی مانند بردگی جنسی و تجاوز جنسی را انجام می‌دهد و بسیاری از نیروهایش میل به کشتن، ویرانی و ماجراجویی دارند. شعارهای این گروه اغلب مسیحایی و آخرالزمانی است؛ برای مثال می‌توان به نشریه انگلیسی دابق[11] اشاره کرد که نام این نشریه از شهری در سوریه[12] (که یکی از جنگ‌های آخرالزمان در آنجا اتفاق خواهد افتاد) الهام گرفته‌شده است. یک دهه قبل نیز یکی از پیشینیانِ ابوبکرالبغدادی دستور ساخت منبری برای [امام] مهدی را صادر کرده بود.

بیشتر سربازان داعش نیز “هوادارانی احمق” هستند؛ برای مثال یکی از نیروهای این گروه در کلاسی که آموزش حملات انتحاری می‌دید خود را منفجر کرد و 21 نفر را در این کلاس کشت. این گروه به دنبال دفاع از مناطق تحت تصرفش و تصرف مناطق جدید است. داعش مهم‌ترین وظیفه مسلمانان را دفاع از این حکومت می‌داند.

در اینجا به مهم‌ترین و ترسناک‌ترین دستاورد این گروه یعنی حکومت[13]می‌پردازیم؛ حکومتی با یک ارتش مستقل و دارای تانک و سلاح‌های سنگین دیگر. ادعای حکومت داشتن از طرف داعش خیلی هم گزاف نیست؛ آن‌ها در بیشتر نقاط تحت تصرفشان (که تقریباً به‌اندازه بریتانیا است) سیطره دارند؛ مناطقی که دارای جمعیتی بالغ‌بر 6 میلیون نفر می‌باشد. علتی که در ابتدا گفته شد توصیف داعش به یک گروه تروریستی غلط می‌باشد این است که محققان سنتی معمولاً گروه‌های غیردولتی را تروریست می‌نامند؛ زمانی که یک دولت دست به کشتار بی‌گناهان می‌زند ما این عمل را جنایت جنگی می‌نامیم نه تروریسم. برحسب قانون، حکومت به شناسایی دیگر کشورها نیاز دارد؛ اما بسیاری از دانشمندان سخن ماکس وبر[14] را صحیح می‌دانند؛ ماکس وبر اعتقاد داشت که ما حکومتی را حکومت می‌دانیم که تنها مرجع اِعمال خشونت مشروع باشد. داعش با خلع سلاح و یا سرکوب گروه‌های رقیب تبدیل به تنها مرجع اِعمال خشونت شده است.البته بسیاری این سخن را رد و گفته‌اند آیا این اِعمال خشونت مشروع است یا غیر مشروع. به‌هرحال این گروه حداقل تعدادی طرفدار دارد و در یک سرزمین خسته از هرج‌ومرج، نظم و قانون ایجاد کرده است.

این گروه کارهایی مانند ارائه خدمات اجتماعی، خدمات پزشکی، کنترل قیمت‌ها، ایجاد دادگاه‌ها و پلیس و حتی ایجاد دفاتر حمایت از مصرف‌کننده را انجام داده است. در مناطق جنگی این نوع خدمات، حتی اگر ضعیف و محدود هم باشد، باارزش است. یکی از محققان[15] گفته است که داعش به علت این نوع خدماتش از محبوبیت بیشتری نسبت به گروه‌های دیگر برخوردار است. ائتلاف [ضد داعش] نیز در پی نابودی خطوط تجارت نفت این گروه و کاهش قیمت نفت برای اختلال در سیستم مالی این گروه است؛ لذا به نظر می‌رسد که خدمات داعش در حال کاهش است که شاید منجر به کاهش محبوبیت و درنهایت سقوط این گروه شود.

برای درمان این داعش بایستی تمامی چهره‌های داعش را شناخت. در بعضی موارد لازم است که تانک‌های آن‌ها بمباران شود، یا اینکه به گروه‌های رقیب داعش خدمات ارائه داد و یا در بعضی موارد باید ارتباط هسته مرکزی داعش در عراق با سوریه را قطع کرد. لذا هیچ برچسبی به‌تنهایی نمی‌تواند داعش را به‌درستی توصیف کند.

سمير قنطار: رهبر پیاده‌سازی سیاست‌های ايران در سوريه كشته شد[16]

 ترور سمير قنطار در تاريخ بيستم دسامبر سال ٢٠١٥ به‌عنوان گامي گسترده در [تاريخ] درگیری‌های اسرائيل- و تاکنون به‌صورت موفقیت‌آمیزی در مقابل تلاش‌های ايران براي مبدل كردن بلندی‌های جولان به‌عنوان جبهه‌ی ضد اسرائيل [جديد]- محسوب می‌شود. ازنقطه‌نظر اسرائيل و علی‌الخصوص خانواده‌های قربانيان حملات تروريستي فلسطينيان، اشغال اين منطقه تنگ‌تر شدن حلقه‌ی محاصره است.

 [لازم به يادآوري است كه] قنطار در آوريل ١٩٧٩ در حمله‌ای تروريستي از سوي جبهه‌ی آزادی‌بخش فلسطين و در منطقه‌ی نهاريا شركت جست كه به كشته شدن چهار اسرائيلي انجاميد. در حمله‌ی اخير به بلندی‌های جولان [علاوه بر سمير قنطار] تعدادي از جنگجويان حزب‌الله و ايرانيان نيز كشته شدند.

قنطار بلافاصله پس از آزادي در سال ٢٠٠٨ از سوي [سيد] حسن نصرالله، نماینده‌ی رهبر ايران [آیت‌الله] علي خامنه‌ای و دبیر کل حزب‌الله، با آغوش باز مورد استقبال قرار گرفت. وي در راستاي دستورات تهران و با بهره جستن از همکاری‌های حزب‌الله شروع به ايجاد شبکه‌ای براي فرماندهي عملیات ترور عليه اسرائيل از سوي بلندی‌های جولان نمود. در سپتامبر ٢٠١٥ دولت امريكا، قنطار را رهبر حملات ترور دانست و وي را يكي از مهم‌ترین سخنگوهاي حزب‌الله خواند.

 [لازم به ذكر است] هم‌رزم وي در بلندی‌های جولان و منطقه‌ی هاردو، جهاد مغنيه [پیش‌ازاین] در تاريخ ژانویه‌ی ٢٠١٥ و در جريان عمليات نيروي هوايي اسرائيل در قنيطره کشته‌شده بود.

 خبرگزاري ايراني تسنيم كه در ارتباط با سپاه پاسداران است چنين خبر داد كه قنطار كه در لبنان تحت عنوان رئيس آزادگان ياد می‌شود، در حمله‌ی هوايي نيروهاي اسرائيلي در ساختماني مسكوني در جرامنه کشته‌شده است؛ به گزارش تسنيم اين مهم از سوي برادر سمير قنطار تائيد و آن‌ها [خانواده‌ی سمير قنطار] به پيوستن به خيل خانواده‌های شهدا افتخار می‌کنند.

 ترور سمير قنطار در جرامنه كه در قسمت جنوبي دمشق واقع و بسيار به زينبيه نزديك است به كشته شدن تعدادي از جنگجويان حزب‌الله، سپاه پاسداران و بسيج (يگان داوطلبانه‌ی سپاه پاسداران) و نيز شيعياني كه توسط ايران به سوريه آورده شده تا در كنار رژيم بشار اسد از زينبيه دفاع كنند، انجاميد.

 همچنين بايد گفت كه اين عمليات در زماني رخ داد كه نيروي هوايي روسيه و نيروي هوايي اتحاد كشورهاي غربي عليه داعش و نيز نيروهاي ايراني در منطقه فعال بودند. [لذا] اين عمليات ترور نشان‌دهنده همكاري بالا و فهم متقابل روسيه و اسرائيل درباره‌ی مناطق پروازي و نيز حمله به اهداف درصحنه‌ی سوريه-لبنان است تا بتوان از هرگونه درگيري احتمالي ميان روسيه و اسرائيل جلوگيري به عمل آورد. اين حساسيت علی‌الخصوص پس از ساقط كردن جت جنگي روس توسط تركيه افزایش‌یافته است.

 همچنين بايد گفت انتظار می‌رود كه ايران از جبهه‌ی لبنان-حزب الله- با همه‌ی محدودیت‌های آن- و نه سوريه، ترور قنطار را پاسخ دهد. اين تصميم بنا بر دستور و خواست روسيه مبني بر باقي ماندن بشار اسد در قدرت باوجود مذاكرات حساس براي حل بحران سوريه، با توافق امريكا و روسيه، گرفته‌شده است. درعین‌حال با توجه به اينكه ترور سمير قنطار در نزديكي يكي از زیارتگاه‌های شيعيان رخ‌داده كه ايرانيان براي حفظ امنيت آن کشته‌شده و هنوز كشته می‌شوند، ممكن است ايران را به‌سوی عکس‌العمل درخور توسط حزب‌الله و از بلندی‌های جولان- يعني آخرين منطقه‌ی فعاليت قنطار- رهنمون سازد.

 [در پايان بايد گفت] شبکه‌ی ايراني عرب‌زبان العالم كه براي مخاطبان جهان عرب است به بررسي کارنامه‌ی فعالیت‌های ضد اسرائيلي سمير قنطار می‌پردازد و چنين ادامه می‌دهد كه خانواده‌ی قنطار همچون ساير خانواده‌های شهدا از حمایت‌های تهران بهره‌مند خواهند شد. [ضمن اينكه] سمير قنطار به علت تلاش‌های ضد اسرائیلی‌اش با رئیس‌جمهور سابق ايران، محمود احمدی‌نژاد و نيز رئیس‌جمهور سوريه، بشار اسد، ديدار داشته است.

مشکل معاهده هسته‌ای با ایران[17]

گزارش مرکز بلفر درباره برجام از این نظر به این توافقنامه نگاه کرده است که ایران برای بازگرداندن سلاح هسته‌ای خود دست به چه اقداماتی خواهد زد؛ اما روی دیگر سکه دستاوردهای ایران از مفاد آن است. بسیاری از امکاناتی که از طریق این قرارداد برای مذاکره‌کنندگان ایرانی به‌دست‌آمده و می‌تواند به برتری‌های مهمی درزمینه‌ توازن قدرت منجر شود، مورد غفلت قرار گرفته است. شاید برنامه کلان ایران شامل بهره‌برداری کامل از مفاد این عهدنامه باشد: 1- به دست آوردن تدریجی امنیت برای فعالیت‌های نظامی در جهت خنثی کردن هرگونه شکستن تعهدات درزمینه سلاح هسته‌ای 2- به میدان آوردن تجهیزات و توانایی‌ها در مقابل هم‌پیمانان آمریکا در منطقه و 3- انباشت دارایی‌های قابل احیا و تلافی‌جویانه در کنار امنیت در برابر مجازات. این مسائل در آینده ایران را به یک ابرقدرت منطقه‌ای تبدیل خواهد کرد.

جوانب هسته‌ای برجام

گزارش مرکز بلفر بیانگر این مسئله است که توافق چگونه دسترسی ایران به سلاح هسته‌ای را برای مدت پانزده سال یا بیشتر قطع می‌کند و این‌که رژیم بازرسی حاکم، تقویت‌شده و هرگونه تلاش ایران برای نقض توافق را برملا خواهد کرد؛ اما ایران در همین حین در حال تلاش برای ایجاد یک قابلیت موازی است که لازمه‌اش امکاناتی است که قابل پنهان کردن نیست. ساخت برخی سلاح‌های هسته‌ای که نیازی به امکانات ویژه ندارد و شامل مواد هسته‌ای با آثار بعدی نباشد به‌سختی قابل‌کشف است.

این مرکز با اشاره‌ای که به لزوم وجود گزینه نظامی از سوی آمریکا برای جلوگیری از نقض توافق توسط ایران می‌کند، به مخاطب نشان می‌دهد که کاربرد این گزینه در آینده نسبت به امروز بسیار پرهزینه‌تر و کمتر اجرایی خواهد شد؛ اما موافقان توافق مدعی هستند که این کار آسان‌تر خواهد شد زیرا اطلاعات زیادی به مدد برجام در دسترس قرار دارد؛ اما قدرتمند شدن استراتژیک ایران به او این امکان را می‌دهد تا در برابر تحریم‌های آینده از امنیت بیشتری برخوردار باشد و در ضمن بتواند هزینه-فایده گزینه نظامی را به نفع خویش تغییر دهد و از قابلیت‌های دفاعی و تلافی‌جویانه نیز برخوردار باشد.

منطق برجام قدرتمند شدن ایران است

طیفی از احتمالات درباره ایران وجود دارد. خوش‌بینانه می‌توان گفت که ایران موافق توافق عمل خواهد کرد و ما باید از پیشرفت‌های ایران در جهت مدرنیزه شدن حمایت کنیم تا ایران به‌عنوان یک عضو پیشرفته در جامعه جهانی حضور پیدا کند؛ اما پیش‌بینی بدبینانه می‌تواند این باشد که ایران در آینده توافق را نقض خواهد کرد و یا بدتر. امکان دیگر این است که ایران از توافقنامه بهره برداری کاملی در جهت یک تحول استراتژیک در راستای منافع خودش انجام خواهد داد. به‌هرحال ایران به تحریم‌ها به‌عنوان یک مسئله راهبردی در جهت تغییر چشم‌انداز منطقه و فراتر از آن می‌اندیشد. ایران به‌محض برداشته شدن تحریم‌ها به دنبال سنگین کردن هزینه گزینه نظامی بر خواهد آمد. ایران به‌مجرد لغو تحریم‌ها و تصویب قانون عدم‌مداخله آمریکا و اتحادیه اروپا در موارد آزاد در توافقنامه، به دنبال دستیابی به قدرت استراتژیک دفاعی خواهد بود. ایران به دنبال ارتقای وضعیت استراتژیک خود در پی افزایش امکانات نرم‌افزاری و ارتباطی خواهد بود و به سرمایه‌گذاری در جهت استحکام بخشیدن به زیرساخت‌های خود روی خواهد آورد. تلاش دیگر ایران استفاده از منابع برای تقویت توان موشکی و گسترش این قابلیت‌ها خواهد بود. در ضمن برداشته شدن تحریم تسلیحاتی باعث باز شدن دست ایران در خرید انواع سلاح کشنده خواهد شد.

پس از هشت سال که برنامه هسته‌ای ایران مورد تائید آژانس بین‌المللی قرار گیرد برنامه موشکی ایران از مشروعیت بین‌المللی برخوردار خواهد شد. البته این مورد می‌تواند طی کمتر از پنج سال نیز محقق شود. درنتیجه ایران می‌تواند آزادانه به تقویت صنایع موشکی خود بپردازد. این به معنای آن است که ایران به تولید هزاران موشک بالستیک و نقطه زن و کروز خواهد پرداخت که هیچ محدودیتی برای انتقال و نگهداری آن‌ها وجود ندارد. درنتیجه از این به بعد اقدامات تلافی‌جویانه ایران دلهره‌آورتر می‌شود.

احتمال دیگری نیز می‌رود که ایران از ابتدا توافقنامه را به‌منظور نقض آن طراحی کرده است و این توافق درنهایت منجر به توانمندسازی ایران درزمینه‌ مقابله با رقبای منطقه‌ای و همچنین خنثی‌سازی مجازات‌ها برای ایران خواهد شد. این ایران تنها از طریق پرداختن توافق می‌تواند به اهداف مذکور برسد. قطعاً رهبری ایران این مسائل را در نظر دارد و برای احیای نشاط اقتصادی و اجتماعی ایران و همچنین فراهم آمدن شرایطی که منجر به تحقق اهداف عالی ایران گردد برنامه‌ریزی کرده است؛ همزمان ایران می‌تواند به سمت سلاح هسته‌ای نیز حرکت کند.

خط پایان

مسلماً این بدترین حالت تجزیه‌وتحلیل است؛ اما به‌هرحال بیانگر نگرانی منتقدین است که ایران در عین اینکه توافقنامه را امضا کرده ممکن است در آینده از این توافق بهره کافی را ببرد و همچنین در مقابل فشار بین‌المللی امنیت پیدا کند؛ اما این تحلیل نسبت به تحلیل‌های خوش‌بینانه درباره ایران محتمل‌تر است.

این تحلیل که بگوییم آمریکا قوی‌ترین ملت نظامی است، پایدار نخواهد بود زیرا ایران از طریق توانمندسازی گسترده در اقدامات تلافی‌جویانه و قدرت افزایش‌یافته دفاعی در برابر تحریم و حملات نظامی به دولتی مقاوم تبدیل‌شده است. این عدم اعتماد به برنامه ایران به این منظور است که ما بدانیم ایران ممکن است از امضای این توافق قصد نقض آن را نداشته باشد بلکه این کار را در ازای مزایای جابجایی در معماری قدرت در منطقه انجام می‌دهد؛ به‌عبارت‌دیگر ایرانیان به دنبال هدف بالاتری هستند و آن تغییر رژیم قدرت در منطقه و معرفی خود به‌عنوان ابرقدرت منطقه‌ای هستند؛ و اینجاست که گزینه سلاح‌های هسته‌ای برای ایران دوباره به عرصه بازخواهد گشت.

خطرات اسلام فرانسوی: پاسخ غلط فرانسه به حملات پاریس[18]

حملات ماه نوامبر فرانسه بعد ازآنچه در شارلی هبدو رخ داد موج جدیدی از نگرانی‌ها را در فرانسه به وجود آورد. بعدازآن شهروندان فرانسوی همبستگی خود را در جهت حفظ روحیه ملی بالابرده‌اند اما دولت فرانسه که با تکیه‌بر سکولاریسم و دولت متمرکز قوی، نظام را در مسیر خطرناک مبارزه با افراط‌گرایی خشونت‌آمیز هدایت می‌کند، تنها امیدوار است با استفاده از فنّاوری‌های جدید و اعمال کنترل‌های شدید بر جمعیت مسلمان فرانسه وضعیت را مدیریت نماید.

از سوی دیگر دولت تلاش دارد رهبران مذهبی را جذب کند. البته تلاش برای جذب رهبران مذهبی می‌تواند به جایگاه آن‌ها میان طرفدارانشان خدشه وارد کند. همان‌طور که تجربه الجزایر در مورد سلفی‌گری نشان می‌دهد این کار به ضرر منافع فرانسه خواهد بود و یکپارچگی نظام مذهبی را صرف‌نظر از مشروعیت آن به خطر می‌اندازد. (این‌چنین اقداماتی جمعیت مسلمانان فرانسه را مجبور می‌کند تا وفاداری خود نسبت به دولت را اثبات نمایند.) به رسمیت شناختن برخی از رهبران و آموزه‌ها و سرکوب دیگران به خطر اسلام فرانسوی مشروعیت می‌بخشد و هراس را در جامعه ترویج می‌دهد و نهایتاً منجر به روی کار آمدن سیاستمدارانی از جبهه ملی مثل مارین لوپن می‌گردد که نسبت به مسلمانان رویکردی تهاجمی‌تر دارند.

البته هیچ‌کس منکر برخی اقدامات امنیتی ضروری نسبت به تهدید اسلام تندرو نیست و به نظر می‌رسد چنین اقداماتی تنها توسط جبهه ملی محقق می‌گردند. مسلماً جبهه ملی نیز از وضع به وجود آمده به نحو احسن به نفع خود استفاده خواهد کرد.

باید توجه داشت که سیاست‌های ضد تروریستی نباید تنها بر مهار باورها متمرکز باشد بلکه پیشگیری از اعمال خشونت‌آمیز باید در اولویت قرار گیرد. دیدگاه‌های غربی به یک تحول بنیادین نیاز دارند زیرا باید در عوض مبارزه با ارزش‌ها و باورهای مذهبی به دنبال مقابله و تحدید دیدگاه‌های افراطی باشند.

 به‌عبارت‌دیگر باید توجه داشت تجربه‌های گذشته نشان می‌دهد که پیام‌های رهبران مذهبی غیر رادیکال یکی از مؤثرترین ابزارهای محدود کردن و مشروعیت زدایی از گروه‌های تروریستی است که آن‌ها را در جذب نیروهای جدید محدود می‌سازد. برای مثال در لندن یکی از رهبران مذهبی که از خشونت فاصله گرفته بود با صدور پیام‌هایی به مقابله با القاعده پرداخت.

هرچند تلاش در راستای اتخاذ سیاستی مؤثر برای رفع مشکل تروریسم همچنان ادامه دارد اما دول غربی به‌خصوص فرانسه باید تا رسیدن به این مرحله به روش‌های دیگری برای مقابله با تروریسم متمسک گردند.

آینده دنیا در سال 2016 میلادی[19]

بعد از مسئله وام‌های بی‌پشتوانه در ایالات‌متحده و به وجود آمدن بحران اقتصادی در این کشور و مشکلات اقتصادی گسترده‌ای که در این سال‌ها در میان ملت‌های ثروتمند جهان پیش‌آمده بود، به نظر می‌رسد که این بار نوبت به چین نیز رسیده است. اگرچه در سال 2015 میلادی بحران کوچکی در یونان داشتیم لکن مشکل اصلی در اقتصاد چین بود که موجب ترس همگان شد. اگرچه در سال آینده با تغییراتی در اقتصاد مهم‌ترین کشورهای دنیا مواجه خواهیم شد، اما نگاه‌ها به سمت چین است. رشد اقتصادی این کشور نیز به‌شدت کاهش‌یافته و در سال‌های 2006 تا 2014 میلادی، میانگین رشد اقتصادی این کشور 10 درصد بوده است اما در سال 2015 میلادی این رقم به 6.8 درصد رسید و برای سال 2016 میلادی رقم 6.3 درصد را پیش‌بینی می‌کنند. روند کشور چین شاید شبیه به اتفاقی که برای ایالات‌متحده در دهه 1970 میلادی افتاد، باشد. به‌گونه‌ای که در این کشور نیز رشد اقتصادی به‌شدت کاهش یافت و برای یک دهه ایالات‌متحده شاهد رکود تورمی و بی‌اعتمادی نسبت به دولت بود. ولی نگرانی اصلی از اینجاست که کاهش رشد اقتصادی در چین می‌تواند به سایر کشورها نیز سرایت کند. در سال آینده، چین عامل اصلی رکود اقتصادی دنیا خواهد بود. به‌هرحال بهترین پیش‌بینی برای چین این است که همان رشد 6 درصدی خود را حفظ کند. به نظر می‌رسد در سال 2016 میلادی، کشوری اقتصاد دنیا را دچار بحران و شوک خواهد کرد که برای یک دهه سبب تقویت رشد اقتصاد جهانی شده بود.

برنامه‌ریزی برای اتحاد دو کره[20]

هفته گذشته کیم جونگ اون، مراسم چهارمین سالگرد رهبری خود بر کره شمالی و مرگ پدرش را برگزار کرد. انتقال رهبری در این کشور بحث درباره آینده بقای این رژیم را دوباره شعله‌ور ساخت. بعد از دو سال کیم، شوهرِ خواهر خود را به جرم خیانت به کشور اعدام کرد. این اعدام دوباره این بحث را برانگیخت که آیا این اعدام نشانه‌ای برای تحکیم قدرت در پیونگ‌یانگ است یا اینکه ممکن است نشانه‌ای بر عدم ثبات در این کشور باشد. نظام سیاسی اقتدارگرای کره شمالی دائماً نیاز به ایجاد محدودیت دارد و از طرف دیگر نفوذ واقعی از طریق اطلاعات و بازارها به این کشور ایجادشده است. عده‌ای بر این عقیده هستند که کیم جونگ اون، در حال از دست دادن قدرت می‌باشد. به این دلیل عده‌ای از خبرگان سیاست اعتقاددارند که احتمال سقوط نظام سیاسی کره زیاد است و این موضوع سبب برانگیخته شدن بحث دیگری است که چالش‌های دیگری در آن زمان ظهور خواهد کرد. علی‌رغم وجود سناریوهای مختلف برای این کشور به‌ندرت کسی درباره اتحاد دو کره بحث کرده است و یا اینکه در این صورت، اتحاد کره جنوبی و ایالات‌متحده به چه صورتی خواهد بود. به نظر می‌رسد اگر اتحادی در پیش باشد بدون درگیری و جنگ گسترده‌ای رخ خواهد داد. احتمال دارد این اتحاد همراه با ادامه اتحاد با ایالات‌متحده باشد یا اینکه سبب تبدیل‌شدن به قدرت منطقه‌ای مستقل در برابر چین شود. به این نکته باید توجه داشت که نگه‌داشتن اتحاد با کره حتی پس ادغام این دو کشور برای ایالات‌متحده حائز اهمیت است. ازآنجاکه اتحاد بین کره جنوبی و ایالات‌متحده سبب ثبات در منطقه است. این اتحاد سبب می‌شود که درنهایت سبب یکرنگی در این شبه‌جزیره شود و گروهی در مقابل چین تشکیل شود.


[1] McInnis, J. Matthew, “The US can’t play Iranian domestic politics”, December 21, 2015, american enterprise institute, at:

http://www.aei.org/publication/the-us-cant-play-iranian-domestic-politics/

 

[2] Michele Dunne and Nik Nevin (Des. 16, 2015) Egypt Now Looks a Lot Like It Did in 2010, Just Before 2011 Unrest [online], Carnegie Endowment for International Peace, United States, available at:

http://carnegieendowment.org/2015/12/16/egypt-now-looks-lot-like-it-did-in-2010-just-before-2011-unrest/in6h

[3] مجلس نمایندگان مصر 598 جایگاه دارد

[4] حزب الحرّیة و العدالة

[5] حزب النور

[6] حزب الوطن

[7] همچنین در ارتباط با احزاب مصر رجوع کنید به: آیندۀ سلفی گری سیاسی در مصر و تونس، اندیشکده‌های انگلیسی‌زبان در هفته‌ای که گذشت؛ شمارۀ 37، اندیشکدۀ راهبردی تبیین، قابل‌دسترسی در:

http://tabyincenter.ir/index.php/rasad-37

 

[8] Daniel L. Byman, The six faces of the Islamic State, December 21, 2015:

http://www.brookings.edu/blogs/markaz/posts/2015/12/21-six-faces-of-isis-byman

 

[9] Audrey Kurth Cronin

[10] amalgam

[11] Dabiq

[12]  [منطقه‌ای در 35 کیلومتری حلب در کشور سوریه]

[13] State

[14] Max Weber

[15] Mara Revkin

[16] Lt. Col. (ret.) Segall, Michael; “Samir Kuntar: Iranian Proxy Leader Killed in Syria”; December 21, 2015; Jerusalem Center for Public Affairs; Available at:

http://jcpa.org/samir-kuntar-iranian-proxy-leader-killed-syria/

 

[17] http://www.fpri.org/articles/2015/12/problem-iran-nuclear-deal-its-not-iran-will-violate-it-iran-will-comply

Oded Brosh:21 December

[18] Colin Geraghty, The perils of “French Islam”: France’s misguided response to the Paris attacks, December 16, 2015:

http://www.brookings.edu/blogs/order-from-chaos/posts/2015/12/16-frances-misguided-paris-attacks-response-geraghty

 

[19] Sebastian Mallaby, The World Economy in 2016: Watch China 22.12.2015,at:

http://www.cfr.org/china/world-economy-2016-watch-china/p37397

 

[20]  Scott A. Snyder, Planning for Korean Unification, 21.12.2015, AT:

http://blogs.cfr.org/asia/2015/12/21/planning-for-korean-unification

ارسال دیدگاه