اندیشکده‌های جهان عرب در هفته‌ای که گذشت؛ شماره‌ی 39 (متن + pdf)

در سلسله گزارش‌های "اندیشکده‌های جهان عرب در هفته‌ای که گذشت" بنا داریم به رصد هدفمند اندیشکده‌های تاثیرگذار و مهمِ جهان عرب در زمینه‌ی تحولات مهم منطقه‌ای و مرتبط با جمهوری اسلامی ایران بپردازیم. این گزارش‌ها ان‌شاءالله به صورت هفتگی در پایگاه اینترنتی اندیشکده‌ی راهبردی تبیین منتشر خواهد شد.
در سلسله گزارش‌های "اندیشکده‌های جهان عرب در هفته‌ای که گذشت" بنا داریم به رصد هدفمند اندیشکده‌های تاثیرگذار و مهمِ جهان عرب در زمینه‌ی تحولات مهم منطقه‌ای و مرتبط با جمهوری اسلامی ایران بپردازیم. این گزارش‌ها ان‌شاءالله به صورت هفتگی در پایگاه اینترنتی اندیشکده‌ی راهبردی تبیین منتشر خواهد شد.

دخالت روسیه در سوریه و جهادیان قفقاز… ابعاد درگیری[1]

ارتش روسیه مدتی بعد از سخنرانی ولادیمیر پوتین در سازمان ملل متحد حملاتی هوایی را متوجه «داعش» کرد؛ اما با گسترش حضور نظامی روسیه در سوریه و در پاسخ به تعیین شدن «ابا محمد القدری» از سوی گروه موسوم به «داعش» به‌عنوان والی قفقاز، این موضوع تهدیدی مستقیم برای منافع ملی روسیه در منطقه آسیای میانه و قفقاز به شمار می رود.

منطقه شمال قفقاز که هفت ایالت فدرالی ازجمله چچن و داغستان را در خود جای می­دهد اهمیت راهبردی زیادی را به جهت ذخایر انرژی و موقعیت جغرافیایی ویژه­ی آن داراست. بدین‌جهت این منطقه که منافع راهبردی روسیه را تأمین می­کند باید از بحران و بی­ثباتی به دور باشد. در این حال گروه­های اسلامی موجود در چچن عنصر اصلی جنبش­های جدایی‌طلب را شکل می­دهند که بررسی اجمالی آن‌ها به فهم گسترش حضور نظامی روسیه در سوریه کمک می­کند:

دین اسلام و ملی­گرایی چچنی دو ستون اصلی این گروه­ها در ابتدای شکل­گیری آن‌ها بودند؛ اما با تأسیس جریان فکری «مریدی» توسط «شیخ منصور چچنی» این گروه­ها به‌عنوان جنبش­های سیاسی و اجتماعی شروع به فعالیت کردند که مسیر فکری انقلابی در شمال قفقاز را شکل دادند. این در حالی است که با شروع جنگ اول (1994-1996) و جنگ دوم روسیه و چچن (1999-2006) وحدت موجود بین این گروه­ها به دلیل اختلافات ایدئولوژیکی در نحوه مبارزه از بین رفت. این موضوع باعث شد گروه­های مختلف طبق قراردادی جنبش جدایی­طلب را ذیل دولتی بانام «دولت چچن» تعریف کنند و با تقسیم قدرت، دوباره گرد هم‌آیند و این قضیه سبب شد کشور روسیه راه ترور رئیس‌جمهورهای این دولت را در پیش گیرد و اتخاذ سیاست ترور باعث شد «دولت چچن» ازهم‌گسسته شود و جریانات مختلف به وجود آید که عبارتند از:

– «اماره القوقاز الاسلامیة: امارت اسلامی قفقاز»: این گروه منبع اصلی مبارزان خارجی سوریه را شکل می­دهد که حدود 2000 چچنی را به سوریه فرستاد.

– «جیش المهاجرین و الانصار: ارتش مهاجرین و انصار»: این گروه که در سال 2012 تأسیس شد در سال 2013 بیعت خود با «داعش» را اعلام کرد؛ اما در سال 2015 این گروه با «جبهه النصره» بیعت کرد.

– «اماره القوقاز فی الشام: حکومت قفقاز در شام»: این گروه نیز بلافاصله بعد از بیعت «جیش المهاجرین و الانصار» با «جبهه النصرة» در سال 2015 تشکیل شد.

– «جند القوقاز: جنگجویان قفقاز»: این گروه در سال 2013 تأسیس شد و هم‌اکنون در حالت بی­طرفی بین «داعش» و «النصرة» قرار دارد.

– «مجاهدوا القوقاز و الشام: مجاهدان قفقاز و شام»: این گروه در سال 2013 از «جیش المهاجرین و الانصار» جدا شد و با «النصره» بیعت کرد.

با این اوصاف گسترش حملات نظامی روسیه، در راستای «تغییر تاکتیک» جای می­گیرد، به این دلیل استراتژی و اهداف روسیه ثابت خواهد ماند اما مکانیسم آن با متغیر­های منطقه­ای و بین­المللی تغییر خواهد کرد و این تغییر با تحول در چهارچوب نظامی از منافع ملی روسیه و بازگرداندن جایگاه آن به‌عنوان یک ابرقدرت در دنیا پشتیبانی می­کند. بُعد دیگر استراتژیک روسیه سیاست مبارزه با تروریسم و افراطی­گرایی است که آن را در سند امنیت ملی در دسامبر 2014 مطرح کرده است و به مناطق نفوذ، مناطق تماس و عمق استراتژیک تقسیم می­شود.

مناطق نفوذ: راهبرد روسیه در آسیای میانه (ازبکستان، قزاقستان، تاجیکستان و…) و جنوب قفقاز (آذربایجان، ارمنستان) مبتنی بر تحکیم روابط و حمایت از آن و گسترش نفوذ است و نیز تلاش برای منضم کردن کشورهای دو منطقه ذیل پروژه اتحادیه اقتصادی اوراسیا برای کاستن از نفوذ امریکا.

مناطق تماس: خاورمیانه منطقه تلاقی منافع روسیه و آمریکا به شمار می­رود. به‌نحوی‌که راهبرد آمریکا باهدف تأمین امنیت اسرائیل اعمال می­شود به این دلیل که نقطه مرکزی نفوذ آمریکا است. این در حالی است که هدف مسکو حفظ حضور نظامی در منطقه و مزاحمت برای نفوذ آمریکا است.

عمق استراتژیک: مشخصات داخلی روسیه نیز در ساخت سیاست خارجی تأثیر بسزایی دارد، لذا این کشور تلاش می­کند امنیتش را در صدر اولویت­ها قرار دهد و به این دلیل حضور نظامی خود را حفظ خواهد کرد و از این طریق مانع بازگشت عناصر قفقازی مبارز خواهد شد.

با این مقدمات آینده مداخله روسیه در سوریه و اینکه آیا روسیه موفق خواهد شد «داعش» را از بین ببرد یا خیر، بستگی دارد به نوع ضرباتی که روسیه وارد خواهد آورد و همچنین به نوع هماهنگی بین­المللی با کشورهایی که با این گروه در حال مبارزه هستند؛ اما به نظر می­رسد این حملات تأثیر زیادی بر «داعش» نداشته باشد به این دلیل که تعداد مبارزان موجود در این گروه حداقل 20 هزار نفر هستند و این در حالی است که مسکو بیش از 20 سال نتوانست جنبش­های جهادی در شمال قفقاز که تعدادشان از «داعش» کمتر است را سرکوب کند. مضافاً اینکه هماهنگی بین آمریکا و روسیه چیزی جز رسیدن به منافع نیست و حال این هدف در سطح استراتژی مشترک پیگیری می­شود. لذا درنهایت حضور نظامی روسیه به کاهش نفوذ «داعش» و کشیده نشدن آن به مناطق دیگر و نیز کمک به حرکت انتقالی در سوریه و بقای بشار اسد کمک خواهد کرد.

ایران و گروه‌های بسیج مردمی عراق[2]

این مقاله به بررسی رابطه ایران با گروه‌های بسیج مردمی عراق می‌پردازد. برحسب این تحلیل، گویا در عراق صدایی جز صدای ایران شنیده نمی‌شود. بر اساس گزارش‌های عربی و غربی، ایران از زمان اشغال عراق توسط آمریکا در سال 2003 از دولت‌های متوالی عراق پشتیبانی کرده است. ایران در تشکیل دولت‌های مختلف دخالت نموده و در عراق نفوذ نظامی دارد چرا که عراق حیات خلوت ایران و نیز یکی از کشورهای خلیج‌فارس است. ایران نتوانسته است بر سراسر عراق سیطره یابد بلکه در این راستا تلاش می‌کند. ایران که گاهی اوقات بر بعضی بخش‌ها به‌صورت کامل مسلط شده، اکنون به بارزترین بازیگر صحنه عراق مبدل شده است. از ژوئن 2014 تاکنون گروه‌های شبه‌نظامی «حشد شعبی» مهم‌ترین مهره ایران در عراق می‌باشد. بر این اساس سؤالاتی درباره زمینه‌های شکل‌گیری بسیج مردمی، رابطه آن با ایران و نقش آن در استراتژی نظامی، امنیتی و سیاسی ایران در عراق مطرح می‌شود.

پس از سیطره ناگهانی «داعش» بر موصل در ژوئن 2014 ایران از تهدیدهای «داعش» احساس نگرانی کرد درنتیجه به گروه‌های شبه‌نظامی عراق در سوریه دستور داد که به عراق بازگردند و به نیروهای دولتی در مبارزه با «داعش» کمک کنند. از سوی دیگر مرجعیت دینی عراق برای مبارزه با «داعش» فتوای «جهاد کفایی» صادر کرد. این‌گونه بود که نیروهای بسیج مردمی که شامل شیعیان است، تشکیل شد. نیروهای بسیج مردمی عراق از جوانان عراق و در 42 گروه مختلف سازمان دهی شده است. این نیروها به دو بخش اساسی قابل‌تقسیم است؛ اول: گروه‌های بزرگ و معروف که شامل «سازمان بدر»، «گردان‌های حزب‌الله»، «عصائب اهل الحق»، «سرایا الاسلام» و «لشکر خراسان» می‌شود. این گروه‌ها به‌طور مستقیم با ایران در ارتباط هستند. دوم: مجموعه از جوانان که به ندای مرجعیت لبیک گفته و به ارتش و نیروهای پلیس در اطراف بغداد پیوسته‌اند. چندی پیش دولت عراق بخشی از بودجه سال 2015 خود را برای تقویت نیروهای بسیج مردمی به این نیروها اختصاص داد. «حیدر عبادی»، نخست‌وزیر عراق، 60 میلیون دلار را به «حشد شعبی» تخصیص داد. حقوق هر یک از این افراد 500 دلار آمریکایی است.

در رابطه با ارتباط «حشد شعبی» با ایران می‌توان گفت که رئیس «حشد شعبی»، معروف به «ابوجعفر مهندس» است، بعضی عراقی‌ها می‌گویند که او دست راست «قاسم سلیمانی»، فرمانده سپاه قدس است. برخی رزمندگان این نیرو معتقدند او حرف اول را می‌زند. علیرغم انکار کمک ایران به نیروهای بسیج مردمی عراق توسط دولت این کشور، «خالد عبیدی»، وزیر دفاع عراق، به کمک‌های ایران اذعان کرده است. علاوه بر این، یکی از مقامات ائتلاف «وطنیه» به ریاست «ایاد علاوی»، اعلام کرد که سپاه پاسداران مسئولیت تجهیز و تأمین مالی نیروهای «حشد شعبی» را بر عهده دارد.

هدف سیاسی ایران از کمک به نیروهای بسیج مردمی را می‌توان این‌گونه توصیف کرد. رزمندگان عراقی که به نیابت از ایران می‌جنگند، تلاش خواهند کرد که از موقعیت خود در جنگ استفاده کرده و بر انتخابات شوراهای استانی در سال 2017 و انتخابات پارلمانی سال 2018 سیطره یابند. این امر مانند سایر کشورها باعث خواهد شد که پول نقشی اساس در رقابت‌های انتخاباتی ایفا کند. «جو بایدن»، معاون رئیس‌جمهور آمریکا، تخمین زد که ایران در انتخابات پارلمانی عراق در سال 2010 حدود 100 میلیون دلار برای حمایت از افراد موردحمایت خود، هزینه کرده است. در سال‌های آتی احتمالاً ایران برای فرماندهان بسیج مردمی که در انتخابات نامزد شوند، تبلیغ خواهد کرد. در رابطه باهدف نظامی ایران در عراق می‌توان گفت که پس از شکست «داعش» در عراق، ایران گروه‌های بسیج مردمی را در ارتش عراق ادغام می‌کند بدین ترتیب تجربه «حزب‌الله» لبنان را به شکلی دیگر در عراق تکرار می‌کند؛ زیرا که «حزب‌الله» یکی از جریان‌های قوی لبنان است اما در عراق گروه‌های بسیج مردمی به ستون فقرات نظام سیاسی عراق تبدیل خواهند شد.

اخیراً مشکلاتی در درون گروه‌های بسیج مردمی بروز کرد که می‌تواند بر پروژه ایران در عراق تأثیر بگذارد. این مشکلات عبارت است از عدم پرداخت حقوق و کمبود امکانات نظامی. در این راستا یکی از فرماندهان گروه «سرایا العتبه العباسیه» که با عتبات شیعی عراق مرتبط است، درباره تبعیض واضح در کمک به گروه‌های وابسته و غیر وابسته به ایران صحبت کرد. وی افزود که ما امکانات ساده‌ای از جانب دولت عراق و عتبات این کشور دریافت می‌کنیم، درحالی‌که گروه‌های «بدر»، «عصائب» و «کتائب حزب‌الله» که به حکومت و ارتش عراق وابسته نیستند، وضع بهتری دارند. تعدادی از افراد نیروهای بسیج مردمی در اوت به دلیل عدم پرداخت حقوق چندماهه خود در بغداد تظاهرات کردند. کمبود امکانات و تأخیر در پرداخت حقوق باعث کاهش افراد داوطلب در گروه‌های غیر وابسته به ایران شده است. دلیل این امر به جنگ تکریت بازمی‌گردد. در مارس 2015 آمریکا با بخشی از نیروهای بسیج مردمی غیر وابسته به ایران ارتباط برقرار کرد. به همین دلیل ایران از طریق «قاسم سلیمانی» نماینده خود در عراق، بر دولت «حیدر عبادی» فشار آورد که حقوق گروه‌های غیر وابسته به ایران را پرداخت نکند. به‌ویژه آنکه دولت ایران احساس کرد که آن گروه‌ها در میدان‌های جنگ با «داعش» عملکرد خوبی ندارند. لذا عدم پرداخت حقوق این گروه‌ها مقدمه‌ای برای بی‌نیاز شدن از آن‌ها و عدم ادغام آن‌ها در ارتش عراق است؛ زیرا که ایران خواهان این است که ارتش عراق کاملاً ولایت مدار باشد.

انگیزه‌های تغییر در وضعیت میدانی عراق از سوی ایران[3]

حمایت روسیه از بشار اسد به تأمین سلاح و تجهیزات و حمایت سیاسی محدود نشد، بلکه مشارکت عملی روسیه در سوریه نیز بر آن افزوده شد و جنگنده‌های روسی در 30 سپتامبر حملات خود را به مواضع داعش در سوریه آغاز کردند.

این توسعه نظامی، بحران سوریه را که بحرانی منطقه‌ای بود به بحرانی جهانی تبدیل کرد؛ امری که تصمیم گیران سیاسی ایران را بر آن داشت تا بر اساس تحولات اخیر گام‌های اجراییِ ملموسی بردارند که مقدمه‌ای برای تعامل ایران با روسیه بود؛ در این راستا ایران اقدام به‌سرعت بخشیدن به عملیات کرد؛ عملیاتی که پیش‌بینی می‌شد طبق نقشه‌ای مشخص از خط بیجی آغاز و به سمت شرقاط ادامه پیدا کند و سپس به شهر حضر و در آخر به تلعفر منتهی شود، جای خود را به نقشه‌ای داد که درگیری‌های آن از شهر بیجی آغاز سپس به حدیثه و قائم و آلبوکمال و از آن آنجا به سوریه منتهی می‌شود؛ و در این زمینه به بررسی انگیزه‌های تغییر وضعیت میدانی ایران در عراق می‌پردازیم؛ چرا این انگیزه‌ها بر مبنای تحلیل‌های سیاسی مختلف، متفاوت است؛ می‌توان این تحولات را در چند زمینه بررسی کرد.

1- روسیه از نیاز به تثبیت مرزهای سوریه صحبت می‌کند؛ جایی که شبه‌نظامیان لبنانی و عراقی و افغانی و پاکستانی‌ها و نظامیان ارتش سوریه نتوانستند این مرزها را حفظ کنند. به همین خاطر روسیه مجبور به دخالت نظامی در سوریه شد، اما حملات هوایی روسیه نیاز به نیروی زمینی برای تثبیت موقعیت‌هایی داشت که بمباران آن انجام‌گرفته بود و این نقشی است که ایران می‌تواند آن را انجام دهد.

اینجاست که جنگ روانی به اوج خود می‌رسد؛ همزمان با حضور جنگنده‌های روسی در آسمان سوری نیروهای ایرانی در زمین سوریه حضور پیدا می‌کنند؛ امری که سیطره بر هر گروه مخالف سوری را آسان می‌کند و برگ‌های برنده ایران و روسیه در مذاکرات صلح سوریه را در مواجهه با دشمنان منطقه‌ای خود همچون عربستان و ترکیه و دشمنان بین‌المللی همچون اتحادیه اروپا و آمریکا تقویت می‌کند.

2- می‌توان این تحول میدانی ایران را در قالب حفظ منافع در نقاط مختلف سوریه تفسیر کرد؛ این خوانش بر ترس ایران از خسارت دیدن سوریه‌ی اسدی بعدازاین همه کمک‌های مالی و تسلیحاتی ایران و عراق اشاره می‌کند.

ایران به‌خوبی از عدم رضایت روسیه از توافق زودهنگام هسته‌ای با غرب آگاه است؛ امری که بر قدرت دیپلماسی ایران افزود؛ به همین خاطر ممکن است که روسیه بعد از بشار اسد منافع ایران در سوریه را تضعیف کند؛ به همین خاطر ایران اقدام به پیشگیری نموده و وضعیت میدانی خود را تغییر داد و حرکت نظامی خود را به سمت غرب عراق گسترش داد تا راه خشکی به غرب عراق باز کند که این راه به دمشق سپس به زبدانی و بعد از آن به دمشق منتهی شود.

به معنی دیگر، درهرحال ایران می‌خواهد از این راه ارتباطش را با حزب‌الله لبنان حفظ کند؛ چه سوریه تقسیم بشود و چه تقسیم نشود و همچنین از این طریق به سواحل دریای مدیترانه قدم بگذارد وازاین راه گازش را به کشورهای غربی صادر کند؛ اگر این امر اتفاق بیفتد بین ایران و روسیه جدایی می‌افتد؛ چراکه روسیه یکی مهم‌ترین برگ برنده‌هایش در مواجهه با غرب که انرژی است را از دست می‌دهد.

روحانی بعد از توافق هسته‌ای با رکود اقتصاد ایران مواجه می‌شود[4]

در 5 اکتبر امسال صندوق بین‌المللی پول به بررسی اقتصاد شکننده‌ی کنونی ایران پرداخت و بیان کرد که تحریم‌ها نیز تا روز اجرایی شدن تفاهم و شاید چندین ماه پس از آن تغییر قابل توجهی نخواهد کرد، خسارت پایین آمدن قیمت نفت نیز بیش از درآمدی است که از رفع تحریم نصیب ایران می‌شود؛ همه‌ی این شرایط باعث به وجود آمدن شرایطی سخت برای رئیس‌جمهور ایران، حسن روحانی می‌شود.

نتایج اقتصادی ضعیف بعد از توافق هسته‌ای

«صندوق بین‌المللی پول» در اطلاعیه‌ای به نقل از «مارتین زولا» که ریاست گروه اعزامی به ایران در روزهای 19 و 30 سپتامبر را بر عهده داشت، می‌گوید: اقتصاد کنونی ایران ضعیف است و با رکود چشمگیری در فعالیت‌های اقتصادی، در یک‌چهارم پایانی سال روبروست؛ اقتصاد ایران در خلال نیمه‌ی اول سال مالی 2015-2016 دچار رکود شدیدی شده است. این ارزیابی، با ارزیابی مرکز آمار ایران متناسب است؛ جایی که این مرکز اعلام می‌کند تولیدات صنعتی ایران نسبت به سال قبل 2% کاهش داشته است؛ زولا اعتقاد دارد که اگر تحریم‌ها به‌زودی برداشته نشود، ممکن است رکود اقتصادی ایران تا مارس سال 2016 استمرار یابد.  یکی از دلایل واضحی که نشان می‌دهد ایران از توافق هسته‌ای بهره‌ای نبرده است، این است که تحریم‌ها جز قسمت کمی برداشته نشده است؛ همان‌گونه که ساختار تحریم‌ها تا روز اجرایی شدن و یا شاید تا نیمه‌ی اول سال 2016 پابرجا باشد؛ به خاطر اینکه اعتمادسازی کامل از طرف ایران کار ساده‌ای به نظر نمی‌رسد.

علاوه بر آن، توافق هسته‌ای خوش‌بینی چندانی به جامعه‌ی کسب‌وکار ایران نداده است؛ شاخص‌هایی که توافق هسته‌ای به‌صورت گسترده بر آن تأثیر گذاشت: یکی قیمت دلار و دیگری افزایش شاخص بورس تهران بود که از 61533 به 70844 رسید. بعد از تعطیلی بورس در عید نوروز، شاخص بورس شروع به نوسان کرد تا اینکه در روز توافق به عدد 69433 رسید. از آن زمان به بعد شاخص بورس به‌طور مداوم کاهش یافت؛ به نظر می‌رسید احتمال توافق باعث افزایش شاخص بورس شده باشد؛ بااین‌حال 30% کمتر از مقدار شاخص بورس در ژانویه سال 2014 بود که در آن زمان به 89500 واحد رسید. در هر حال، آرزوهای مردم درباره‌ی جهش اقتصادی روحانی به حباب تبدیل شده است. به‌طور خلاصه عکس‌العمل کارآفرین‌ها و سرمایه‌گذاران ایرانی بسیار محتاطانه‌تر از طرف غربی بود؛ مخصوصاً اروپاییان که ایران را بهشتی از جنس طلا می‌دیدند.

شرایط اقتصادی سخت

مشکلات اقتصادی که ایران با آن مواجه است، از به تأخیر انداختن رفع تحریم‌ها نیست و از آن فراتر رفته است؛ مثلاً به‌طور خاص ایران از پایین آمدن قیمت نفت ضرر بسیاری کرد. چراکه نفت خام اوپک از 100 دلار در هر بشکه در اوت سال 2014 به 45 دلار در اوت 2015 کاهش یافت و چون صادرات نفت ایران در طول این مدت ثابت بود درآمد نفتی ایران به نصف کاهش یافت؛ این مشکلی بزرگ برای کشوری همچون ایران است که هزینه‌های سالانه آن به 65 میلیارد دلار می‌رسد. «بیژن زنگنه» وزیر نفت ایران گفت که مسئولان ایران در پایان هرماه برای پرداخت یارانه‌ی ایرانی‌ها به گریه می‌افتند. یارانه‌ای که در زمان رئیس‌جمهور قبلی ایران، احمدی‌نژاد پایه‌ریزی شده است. به‌علاوه اینکه بسیاری از پروژه‌ها به تأخیر افتاده یا اینکه به حالت تعلیق درآمده است.

ایران ادعا می‌کند که بعد از اجرایی شدن توافق‌نامه به‌سرعت می‌تواند در طول چند ماه تولید نفت خود را پانصد هزار بشکه افزایش دهد و در طول 1 سال می‌تواند ظرفیت تولید خود را یک‌ میلیون بشکه بالا ببرد؛ حتی اگر این ادعا درست باشد ایران نمی‌تواند بدون سرمایه‌گذاری، تولیدات خود را افزایش دهد. مشکل بزرگ دیگری نیز وجود دارد و اینکه ورود ایران به بازار نفت باعث کاهش قیمت این محصول در بازار خواهد شد.

از جهتی دیگر رشد تولید محصولات جهانی همچون فولاد، باعث ضربه خوردن ایران از راه‌های دیگر شده است؛ درحالی‌که ایران در سال 2014 قبل از این‌که قیمت‌ها به نصف کاهش پیدا کند، نهمین صادرکننده‌ی بزرگ آهن در جهان به‌حساب می‌آمد، انتظار می‌رود که میزان صادرات این بخش به یک سوم میزان کنونی در سال 2016 کاهش یابد؛ و این به سبب بسته شدن تعداد زیادی از معادن در ایران است؛ با توجه به سخنان «کیوان جعفری» دبیر انجمن تولیدکنندگان سنگ‌آهن، در سال 2019 صادرات آهن ایران به‌طورکلی قطع خواهد شد. صنعت مس نیز به‌طور مشابه آسیب‌دیده است. نکته‌ی شگفت‌انگیز دیگری که قابل‌ذکر است، تولید پسته در ایالت کالیفرنیای آمریکاست؛ ایالتی که از ایران به‌عنوان بزرگ‌ترین تولیدکننده‌ی پسته در دنیا پیشی گرفته است.

به‌اضافه اقتصاد ایران از مشکلات اقتصادی زمان احمدی‌نژاد نیز رنج می‌برد؛ سیستم بانکی مقروض از وام‌هایی است که به خاطر مقاصد سیاسی گرفته شد؛ مانند وام‌های سنگینی که به خاطر طرح ناکارآمد مسکن مهر گرفته شد. این وام‌های سنگین قدرت بانک‌ها را برای اعطای وام طرح‌های تولیدی کاهش داد و بانک مرکزی را به حفظ نرخ بهره بالا واداشت، در حالی که نرخ تورم بالا بود. این استراتژی برای بازگرداندن سرمایه‌های مردمی به بانک‌ها در پیش گرفته شد.

چالش اساسی: سیاست داخلی

زولا بیان می‌کند که اقتصاد ایران در آینده با خطرات بزرگ و پی‌درپی روبروست و انتظار می‌رود در طولانی‌مدت کشور ایران مجبور به اصلاحات عمیقی در حوزه‌ی اقتصاد بشود.  درنهایت اگر اصلاحات ضعیفی صورت گیرد، کاهش تحریم‌ها جز در موارد اندک، تأثیر چندانی بر اقتصاد ایران نخواهد داشت. اما از جهتی دیگر اگر اصلاحات عمیقی صورت گیرد، ایران در مسیر پیشرفت اقتصادی سرعت بیشتری خواهد گرفت.

سیاست آمریکا در قبال «داعش»[5]

این مقاله به بررسی و تحلیل سیاست آمریکا در برابر «داعش» می‌پردازد. در سپتامبر 2014 «باراک اوباما»، رئیس‌جمهور آمریکا، یک «استراتژی کامل» را برای تضعیف «داعش» اعلام کرد. سیاست آمریکا در برابر گروه «داعش» بر اصول زیر استوار است. اول: آیا «داعش» تهدیدی مستقیم برای ایالات‌متحده است؟ برخی معتقدند که گروه مزبور، آمریکا را به‌طور مستقیم تهدید نمی‌کند. از نظر اینان تهدید به معنی تهدید خاک و شهروندان آمریکاست و به همین دلیل بایستی گروه «داعش» را کنترل کرد و نیز به دخالت محدود که با همکاری قدرت‌های منطقه صورت می‌گیرد، ادامه داد. برخی دیگر معتقدند که «داعش» به‌طور مستقیم منافع آمریکا را تهدید می‌کند زیرا که منطقه را ناامن و آشکارا با رهبری امریکا مخالفت می‌کند. به همین دلیل این افراد خواهان دخالت نظامی بیشتر آمریکا هستند. دوم: ماهیت و حدود تهدید چیست؟ در اینجا نیز برخی این تهدید را در درجه اول تهدید نظامی می‌دانند؛ بنابراین در صورت ضرورت باید حتی نیروهای زمینی آمریکایی را اعزام کرد تا نیروهای عراق، کردها و معارضان سوری را پشتیبانی کنند. برخی دیگر اعتقاد دارند که تهدید در اساس سیاسی بوده و مربوط به ناکامی سیاسی و تقسیم‌بندی طایفه‌ای در سوریه و عراق است. اینان معتقدند که از آمریکا در برابر جنگ‌های داخلی در این کشورها کار چندانی ساخته نیست. سوم: با چه سیاستی بایستی این دخالت را اداره کرد؟ برخی بر این باورند که آمریکا برای دخالت جهت شکست دادن «داعش» بایستی چارچوب مشخصی را مشخص کند. برخی دیگر اعتقاددارند که در حال حاضر باید شکست «داعش» در اولویت باشد و اصلاحات سیاسی را باید به تأخیر انداخت؛ زیرا که پرداختن به این اصلاحات ممکن است منجر به اختلاف بین بازیگران داخلی و منطقه‌ای شود.

در رابطه با محل مبارزه با «داعش» نیز اختلاف‌نظر وجود دارد. برخی خواهان مبارزه با این گروه در عراق و اصلاح ساختار سیاسی این کشور و برخی دیگر خواهان مبارزه با «داعش» در سوریه هستند. به‌طورکلی کاخ سفید برای مقابله با «داعش» سه گزینه در اختیار داشت. اول: گزینه دخالت نظامی سریع همراه با دیپلماسی فعال برای چارچوب‌بندی مرحله‌ی پس از شکست داعش. دوم: مهار «داعش» و جلوگیری از توسعه آن و سپس شکست دادن تدریجی آن. سوم: عدم دخالت و مدیریت نتایج جنگ. هم‌اکنون می‌توان گفت که آمریکا بر اساس گزینه دوم عمل کرده است.

اشغال موصل، دومین شهر بزرگ عراق، شوک بزرگی بود. بدین ترتیب آمریکا خطر «داعش» را احساس کرد. «اوباما»، رئیس‌جمهور آمریکا، دستور داد که حمله‌های هوایی «محدود» علیه «داعش» اعمال شود. پاسخ به تهدیدهای «داعش» به میزان آن تهدیدها وابسته است. درواقع «داعش» سه نوع تهدید را به وجود آورد؛ اول: تهدید ژئوپلیتیک، زیرا که «داعش» به دنبال توسعه قلمرو خود است. دوم: «داعش» مرتکب جرائم نسل‌کشی در حق پیروان برخی ادیان شده است. سوم: تهدید آخر در ماهیت گروه «داعش» نهفته است. تعداد اعضای داعش حدود 20 هزار نفر است که 3400 نفر از آن‌ها غربی هستند و مبارزان داعش از 90 کشور مختلف تشکیل‌شده‌اند.

آمریکا برای مبارزه با «داعش» در عراق اولویت قائل است؛ زیرا که بین این دو کشور، توافق امنیتی دوجانبه و روابط رسمی وجود دارد. آمریکا کمک‌هایش به عراق را مشروط به شروطی کرده است. ازجمله اینکه حکومت باید عرب‌های سنی عراق را در جنگ با «داعش» به کار گیرد و تنش‌های مذهبی را کم کند. از سوی دیگر آمریکا از عراق خواست که نیروی مسلح سنی تحت عنوان «گارد ملی» تشکیل دهد و نیروهای مسلح این کشور را مجدداً بازطراحی کند. دولت آمریکا مسئولیت وخیم شدن اوضاع عراق را بر گردن «نوری مالکی»، نخست‌وزیر سابق عراق، انداخت؛ بنابراین برکناری «نوری مالکی» از قدرت نخستین شرط آمریکا برای حل مشکلات عراق بود. «بریت مک‌گورک» معاون وزیر خارجه آمریکا و مسئول امور عراق، به‌طور مستقیم از راه‌حل «فدرالیسم کارآمد» (Functioning Federalism) برای حل بحران عراق سخن گفت. وی برای این راه‌حل پنج رکن قائل بود؛ اول: مردم محلی اداره مناطق محلی خودشان را بر عهده بگیرند. دوم: باید به مردم محلی امکانات کافی برای اداره مناطق خودشان تعلق بگیرد. سوم: ارتش عراق جز در موارد نادر اجازه ورود به شهرهای عراق را ندارد و مسئولیت آن تأمین مرزهاست. چهارم: بایستی بین نیروهای امنیتی، محلی و ملی همکاری قوی وجود داشته باشد. پنجم: حکومت فدرال باید بااحتیاط اصلاحات را انجام دهد.

حمله آمریکا به «داعش» مراحلی دارد. مرحله اول باعث تضعیف این گروه و تبدیل آن به یک گروه عصیان‌گر می‌شود. این امر نیازمند بازپس‌گیری شهرهای مهم عراق ازجمله «فلوجه»، «رمادی» و «تلعفر» است. در این مرحله «داعش» به‌عنوان یک ارتش تروریستی که در شهرهای عراقی خارج از سیطره دولت وحشی‌گری می‌کند، عمل خواهد کرد. در مرحله دوم، «داعش» را باید مجبور کرد که مناطق مزبور را تخلیه کند و راه‌های مواصلاتی آن بین سوریه و عراق قطع شود. مرحله سوم، بر پایه تلاش‌های اطلاعاتی برای شناسایی اعضای غیرفعال «داعش» استوار خواهد بود.

ظهور داعش در مشرق عربی درنتیجه ضعیف شدن دولت و مشروعیت آن بود. ممکن است که برای دوره‌ای این امر امتداد یابد و به کشورهای دیگری نیز سرایت کند. این ضعف یک خلأ ایجاد کرد که گروه‌های مسلح خشن و مذهبی تندرو آن را پر کردند. اگرچه از بین بردن داعش به معنای پر کردن این خلأ خواهد بود اما تردید آمریکا درباره دخالت نظامی گسترده ناشی از درک هزینه‌های گزاف آن از سوی این کشور است. به همین دلیل آمریکا برای حل بحران خواهان ایجاد جایگزین است و این جایگزین را نیروهای «مورد اعتماد» تشکیل دهند که با منافع آمریکا مخالفت نکنند.

آینده انتفاضه[6]

مرکز پژوهش‌های استراتژیک «زیتونیة» در پی انتشار گزارشی راهبردی، به تحلیل آینده انتفاضه سوم فلسطین پرداخته است. این مرکز با چشم‌پوشی از تأکید بسیار بر اطلاق عناوین «انتفاضه»، «جنبش» و «نهضت» که به اتفاقات در حال رخداد فلسطین می‌دهند، به بررسی عوامل ایجاد انتفاضه، عوامل مؤثر در ادامه آن و آینده احتمالی آن در قالب سه سناریوی ذیل می‌پردازد.

سناریوی اول: محاصره انتفاضه و خاموش کردن شعله‌های آن به‌وسیله همکاری‌های امنیتی دولت فلسطین و نیروی اشغالگر قدس به‌منظور در نطفه خفه کردن انتفاضه. تحقق این سناریو بدون کمک گرفتن از دستگاه‌های امنیتی دولت حاکم فلسطین در کرانه باختری امکان‌پذیر نیست. مشارکت دولت فلسطین با رژیم صهیونیستی در چنین اموری باعث باز شدن درب مذاکره در مورد موضوعات دیگر شده که به‌موجب آن برخی امتیازهای حاشیه‌ای به دولت فلسطین داده می‌شود همانند: داشتن نفوذ در برخی از مناطق درگیری و آزاد کردن برخی از اسرای فلسطینی.

سناریوی دوم: درجا زدن نهضت ملت و افزایش و کاهش میزان فعالیت‌های مردمی بدون پیشروی قابل‌توجه برای تبدیل‌شدن به انتفاضه‌ای حقیقی. در این سناریو چون نیروهای مخالف قادر به رهبری، اداره و هدایت روند انتفاضه نیستند و نمی‌توانند آن را به‌پیش ببرند، به نهضت و جنبش‌های کوچک و بزرگ مردمی تبدیل می‌شوند. این جنبش‌ها برای انتشار خود در طول کرانه باختری دارای محدودیت زمانی هستند چراکه فاقد استراتژی واضح و رهبری توانمند هستند.

سناریوی سوم: گسترش عرصه اعتراضات و مبارزه برای نزدیک شدن هرچه بیشتر به پیروزی از طریق استمرار فعالیت‌ها و بالابردن روند هجمه‌ها و گسترش فعالیت‌های کارآمد میدانی و ایجاد نگرش و برنامه‌های سیاسی واضح برای آن. آنچه احتمال وقوع این سناریو را در آینده فلسطین بیشتر می‌کند، افزایش روند اعتراض‌ها و تنوع آن است. علاوه بر آن خود فلسطینی‌ها نیز می‌دانند که تنها انتفاضه است که می‌تواند آنان را از این بی‌تحرکی بیرون آورد. تنها چالشی که فلسطینی‌ها در این سناریو با آن مواجهه هستند عبارت است از توانایی افزایش روندهای مبارزه در تمامی مناطق کرانه باختری؛ اما دستگاه‌های امنیتی دولت همواره در تلاش برای سرکوب انتفاضه هستند.

هرکدام از سناریوهای مذکور احتمال تشکیل آینده‌ی انتفاضه‌ی فلسطین را دارد اما استقامت و استمرار انتفاضه‌گران و انتشار سریع آن در سرتاسر کرانه باختری احتمال وقوع سناریوی سوم را افزایش می‌دهد.

عواملی که به‌منزله‌ی نیروی محرک در موفقیت انتفاضه فلسطین تأثیرگذار هستند:

– تشکیل رهبری میدانی در بین همه‌ی طیف‌های مردم ازجمله کهن‌سال‌ها و جوانان.

– ایجاد نگرشی سیاسی که متضمن تحقق اهداف انتفاضه‌گرانِ مطالبه‌گر باشد؛ همانند: منع ورود شهرک‌نشینان به مسجدالاقصی

– توقف اسکان شهرک‌نشینان اسرائیلی

– پایان ایجاد حصار و دیوارهای اسرائیلی در کرانه باختری

– افزایش مطالبه رفع تحریم غزه و آزادسازی اسیران فلسطینی.

– دوری از منافع اندک حزبی و تأمین انتفاضه و جلوگیری از سرکوب آن از طریق آوردن آن بر سر میز مذاکره.

– ایجاد پشتیبانی‌های خارجی هم در سطح کمک‌های خیریه و هم در سطح راهپیمایی و فعالیت‌های مختلف در همه کشورهای اسلامی و عربی.

سوابق و علل ایجاد انتفاضه

1- سکونت اجباری اسرائیلی‌ها در سرزمین‌های اشغالی و ورود اجباری به مسجدالاقصی

مسئله فلسطین در طی سال‌های «بهار عربی» متحمل ضررهای بسیاری شده است چراکه در این دوران تمام کشورهای عربی توجه خود را به‌سوی انقلاب‌ها و موج‌های مخالف با این انقلاب‌ها منعطف ساختند. این موجب گردید تا رژیم صهیونیستی از فرصت به وجود آمده در پروژه یهودی‌سازی کرانه باختری به شکل عام و شهر قدس به‌صورت خاص نهایت بهره را ببرد. پژوهش‌های انجام‌شده حکایت از آن دارد که رژیم اشغالگر قدس برنامه‌ریزی بسیاری جدی برای تغییر آثار ظاهری شهر کرده است تا برای ساختن معابد عبادی خود زمینه‌سازی کند. این اقدام موجب گردیده است تا تازه‌ترین و خطرناک‌ترین درگیری‌ها بین مسلمانان و یهودیان در تقسیم مسجدالاقصی صورت بگیرد و میزان ورود شهرک‌نشینان اسرائیلی به مسجدالاقصی از 8528 شهرک‌نشین یهودی در سال 2013 به 10926 در سال 2014 برسد.

2- بحران رهبری و ناکامی روند حل مسالمت‌آمیز

در طول شکست‌های مکرر و واضح در مسیر دستیابی به حل مسالمت‌آمیز بحران در طول دو دهه گذشته و همچنین تغییرات آشکاری که رژیم صهیونیستی در عرصه جغرافیایی و جمعیتی در کرانه باختری انجام داده است هیچ اقدام مفیدی از سوی دولت فلسطین صورت نپذیرفته است که این ازنظر عموم مردم فلسطین بیانگر ناتوانی دولت حاکم فلسطین و سازمان آزادی‌بخش در تحقق خواسته‌های فلسطینیان است. در نظرسنجی صورت پذیرفته از سوی مرکز پژوهش‌های سیاسی فلسطین مشخص گردید که نزدیک به 65% درصد از فلسطینیان خواستار استعفای محمود عباس هستند که مدت 10 سال بر صندلی ریاست تکیه زده است. میزان رضایت از عملکرد وی در سه ماه گذشته از 44% به 38% کاهش پیدا کرده است. انتفاضه‌ی در حال رخ داد در فلسطین برای رسیدن به ایستگاه پیروزی نیازمند رئیسی است تا بتواند آن را رهبری کرده و به سرمنزل مقصود برساند.

 

عوامل مؤثر در روند انتفاضه

نقش جوانان فلسطینی به‌عنوان افرادی که اولین جرقه‌های انتفاضه را زده‌اند، نقشی بسیار مهم و کلیدی در جریان انتفاضه است. گذر انتفاضه از تنگنای مواجهه با نیروهای اشغالگر قدس بارزترین عامل پیشرفت انتشار انتفاضه مردمی به تمام مناطق فلسطین است. گسترش انتفاضه تنها به کرانه باختری و منطقه غزه محدود نمی‌شود بلکه به تمام مناطق اشغال‌شده فلسطین نیز می‌رسد. از عواملی که موجب انتشار و استمرار انتفاضه در داخل اراضی فلسطینی شده است، حمل کارت شناسایی اسرائیلی است که به‌موجب آن بسیاری از جوانان فلسطینی به‌راحتی می‌توانند برای انتشار انتفاضه در سرزمین‌های اشغالی به رفت‌وآمد بپردازند.

آنچه موجب پیشرفت و پیشروی انتفاضه فلسطین به‌سوی تحقق اهداف خود خواهد شد عبارت است از تحول فعالیت‌های خودجوش و بی‌برنامه به انتفاضه‌ای هدفمند، انتفاضه‌ای که اگر دارای سیستم رهبری و هدایت‌کننده به همراه برنامه‌های سیاسی شود خواهد توانست به دستاوردهای باارزشی در مقابله با رژیم صهیونیستی دست یابد. این هدف نیازمند پنهان بودن ساختار سیستم رهبری انتفاضه در عرصه فعالیت‌های میدانی است.

انتفاضه‌ی جدید فلسطینی‌ها اهداف خود را از سطح مسائل پیش‌پاافتاده به سطح رفع نیازهای تمام فلسطینی‌ها بالابرده است. کمترین هدف این انتفاضه جلوگیری از ادامه پروژه تقسیم زمانی و مکانی مسجدالاقصی و یهودی‌سازی فلسطین بوده و هدف نهایی آن نیز شکست رژیم صهیونیستی و بیرون راندن شهرک‌نشینیان اشغالگر از فلسطین است.

اما سؤالی که در این میان بسیار مطرح است و هنوز جواب مشخص و واضحی برای آن داده نشده است این است که آیا انتفاضه از ابزار سخت و خشن نظامی برای پیشبرد اهداف خود بهره خواهد گرفت؟ آیا پرتاب کوکتل مولوتوف و حمله با چاقو شیوه‌ای نظامی به شمار می‌رود؟ تنها پاسخی که از سوی انتفاضه‌گران برای این سؤال داده شده این است که هرکدام از شیوه‌های مذکور که بتواند اهداف فلسطینی‌ها را محقق سازد همان شیوه تشکیل‌دهنده‌ی ماهیت انتفاضه خواهد بود. این جمله بیانگر این است که انتفاضه‌گران فلسطینی به‌صورت بسیار جدی خواهان تحقق اهداف خود هستند و برای این کار نیز خواهان اتخاذ هر شیوه‌ای هستند حتی دو شیوه بسیار متفاوت مسالمت‌آمیز و خشونت‌آمیز.

مهم‌ترین چالش انتفاضه

مهم‌ترین و خطرناک‌ترین تهدیدی که ممکن است انتفاضه را ناکام از مسیر خود بازگرداند عبارت است از اقدام دولت برای سرکوب فعالیت‌های انتفاضه‌گران با کمک رژیم اشغالگر قدس. آنچه احتمال رخداد این تهدید احتمالی را افزایش می‌دهد هماهنگی‌های اخیر دولت فلسطین با نیروهای اشغالگر قدس است که به‌موجب آن چندین فلسطینی مطالبه‌گر دستگیر شدند، بدین‌صورت که دولت فلسطین ابتدا آن افراد را شناسایی کرده و به صحبت به آنان می‌پردازد و پس از چند ساعت نیروهای رژیم صهیونیستی اقدام به بازداشت آن افراد می‌کنند. علاوه بر این اقدام، محمود عباس همواره با احزاب فلسطینی دخیل در انتفاضه تماس برقرار کرده و از آنان درخواست کرده از شرکت در انتفاضه خودداری کنند.

سوریه و دخالت های ایران[7]

داعش بعدازاینکه منطقه “السفیره” و اطراف حلب را از نظام سوریه باز پس گرفت، چهار روز پیش،‌ از این مناطق عقب‌نشینی کرد. داعش، ایران و روسیه را باوجود بمباران‌های یک ماه گذشته جنگنده‌های روسیه دشمن اصلی خود به‌حساب نمی‌آورد، اما از تلاش‌های ائتلاف ایرانی برای شکستن محاصره فرودگاه نظامی “کویرس” که نزدیک به یک سال آن را محاصره کرده بود، ناراحت است و این پیام را به‌نظام سوریه و هم‌پیمانانش رساند که به ما تجاوز نکنید، ما نیز به شما تجاوز نمی‌کنیم، این کاری بود که در طول دو سال اخیر انجام داده بود.

داعش در مناطق تحت سلطه نظام سوریه دخالت نمی‌کند، مگر در مواردی که ضرورت‌های لجستیکی ایجاب می‌کند و تمرکزش را بر ضد نیروهای مسلح مورد پشتیبانی ترکیه قرار داده است. تنها نکته‌ای که در این استراتژی خلل ایجاد کرده است مناطق کردنشین سوریه است؛ درواقع داعش رویارویی خود را با ائتلاف بین‌المللی می‌بیند. نتیجه‌ی این جنگ نه به سود داعش و نه ترکیه و نه گروه‌های مخالف درگیر در سوریه است؛ نظام سوریه به‌صورت جزئی از این شرایط در حسکه بهره می‌برد، اما در آنجا نیز به متحد کوچکی برای حزب کارگران کردستان تبدیل‌شده است.

بیان مطالب بالا چه علتی دارد؟ مهم‌ترین موضوع در مذاکرات اخیر وین که جلسه‌ی سوم و یا چهارم آن برگزارشده است، این بود که با اصرار روس‌ها و نرمش آمریکایی‌ها ایران وارد این مذاکرات شد؛ روس‌ها و آمریکایی‌ها اعتقاد داشتند که ایرانی‌ها در سوریه مؤثر هستند و نیروهایی نیز در سوریه دارند و امید است در صورت شرکت در این مذاکرات تأثیری مثبت داشته باشند. بعضی از معترضان به حضور ایران اعلام کردند که اسرائیل نیز در سوریه نیرو دارد و منطقه جولان در این کشور را اشغال کرده است؛ آیا این مسئله باعث می‌شود این کشور را نیز در این مذاکرات وارد کنیم؟!

مشکل عرب‌ها با تهران دو مسئله است؛ اول اینکه تجربه‌ی عرب‌ها با ایران در سال‌های اخیر تجربه‌ای منفی بوده است و شامل دخالت‌های ایران در لبنان، عراق، سوریه، یمن، بحرین و کویت می‌شود. دوم اینکه ایران به هر کشوری واردشده باعث خرابی آن کشور شده است! که آخرین آن‌ها مشکل حوثی‌ها در یمن و حمایت از بشار اسد در سوریه است.

حتی اگر از همه این موارد هم‌چشم پوشی کنیم و به مرحله‌ی کنونی بحران سوریه بپردازیم، هیچ راه‌حلی به‌جز ” ژنو 1″برای حل مشکل سوریه وجود ندارد، باوجود تفسیرهای مختلفی که از این بیانیه شده است؛ اما ایران حتی بیانیه ژنو 1 را هم به رسمیت نمی‌شناسد و بر مواضع خود پافشاری می‌کند؛ از جمله این مواضع می‌توان به انتخابات سوریه بعد از پایان دولت بشار اسد در سال 2021 اشاره کرد. جالب اینکه روس‌ها نیز گمان می‌کنند که ملت سوریه خودشان سرنوشت خود را تعیین کرده‌اند، درحالی‌که هفتاد درصد از مردم سوریه رئیس‌جمهورشان را قبول ندارند و مخالفت خود را با جنگ و یا مهاجرت اثبات کرده‌اند!. ایرانی‌ها و بشار اسد و اکنون روسیه کسانی هستند که بدون در نظر گرفتن مردم سوریه در پی تعیین سرنوشت برای این ملت هستند.

دو ماه پیش حزب‌الله و ایران مذاکراتی با مردم شهر “زبدانی” و شهرهای مجاور آن مبنی بر مهاجرت اجباری آن‌ها از این مناطق و جایگزین کردن شیعیان در این شهرها از شمال سوریه، افغانستان، عراق و ایران انجام دادند. این امر در مناطق “القصیر” و مناطق “حمص” و “سیده زینب” و محله‌هایی از دمشق نیز اتفاق افتاد. پس فرق بین ایران و رژیم صهیونیستی چیست؟ در نظر سید حسن نصرالله همه سوری‌هایی که با بشار اسد می‌جنگند تکفیری هستند؛ کسانی که قتل آن‌ها به این دلیل نه‌تنها در لبنان بلکه در کشورهای دیگر نیز حلال می‌شود؛ پس این قضیه چه چیزی غیر از جنگ فرقه‌ای مسلمانان علیه یکدیگر می‌باشد؟ و چگونه از جنگ شیعی-سنی که آتش آن را شعله‌ور کرده‌اند دوری‌کنیم؟!

مصلحت ایرانی‌ها در این نیست که اکنون جنگ را متوقف کنند؛ زیرا همان‌گونه که آن‌ها می‌اندیشند توقف جنگ در این برهه برای آن‌ها پیروزی به شمار نمی‌رود، برای طرف‌های دیگر شرکت‌کننده در ژنو باید این موضوع آشکارشده باشد؛ طرف‌های دیگر شرکت‌کننده در مذاکرات باید پشتیبانی خود را از گروه‌های مسلح بیشتر و بیشتر کنند و منطقه‌ای امن در شمال سوریه برای توقف مهاجرت به اروپا و ایستادن در مقابل داعش و نظام سوریه به وجود آورند.

میزان تغییر سیاست خارجی عربستان سعودی در قال ایران و اسرائیل‌‌‌‌[8]

«محمد رمیحی»، نویسنده کویتی در این مقاله خواهان اثبات روابط پشت پرده ایران و اسرائیل و انکار کامل روابط بین اسرائیل و رژیم سعودی است. ادعای وی به شرح ذیل است:

معین ساختن میزان تغییر در سیاست خارجی عربستان سعودی نسبت به ایران و اسرائیل در فضایی که منطقه شبه‌جزیره عربی درگیر جنگ‌های داخلی و مبارزه آشکار و پنهان با تروریسم است، بسیار پیچیده و دشوار می‌نماید. در این فضای پر ابهام، حقیقت به‌سان نمکی است که در آب حل می‌شود و گسترش وسایل ارتباط‌جمعی و همچنین رسانه‌های مخالف و طرفدار به جریانی خاص که اقدام به نشر اخبار از منابعی نامعلوم و یا ضعیف می‌کنند نیز به افزایش ناتوانی در تمایز قائل شدن بین حقیقت و دروغ دامن می‌زند. افرادی که به حقیقت سیاست خارجی عربستان سعودی آگاهی دارند با اطمینان کامل می‌توانند مدعی شوند که روابط بین کشور سعودی و اسرائیل عادی و طبیعی نخواهد شد.

رابطه با ایران 

پرواضح است که تیرگی روابط عربستان سعودی و ایران به علت دخالت ایران در امور منطقه عربی و دخالت مالی و تسلیحاتی در سوریه است، درحالی‌که ما می‌دانیم در سوریه کشتارجمعی فراگیر علیه مردمی صورت می‌گیرد که خواهان حقوق مشروع خود هستند. چنین دخالتی را ایران در لبنان نیز داشته است که نتیجه آن شکل‌گیری نیروهای شبه‌نظامی مردمی با عنوان «مقاومت» شد که این نیروها نیز موجب تعطیلی دولت لبنان و مخالفت با مردم آن گردیده‌اند! ایران این روش تربیت نیروی نظامی را در مورد سوریه و عراق نیز انجام داده است که نتیجه آن شکل‌گیری جنگ‌های داخلی در این دو کشور شده است. از اقدامات دیگری که ایران در منطقه انجام می‌دهد که به مذاق عربستان خوش نمی‌آید حمایت مالی و نظامی از مخالفان بحرینی و «حوثی‌ها» در یمن است.

ایران پس از انجام چنین فعالیت‌ها و اقداماتی در سطح منطقه، همواره داعیه پیشگامی در حل مشکلات باقی‌مانده با سایر کشورهای منطقه را دارد اما در دیپلماسی عمومی خود به‌گونه‌ای دیگر رفتار می‌کند، برای مثال می‌توان به نامه سرگشاده وزیر امور خارجه ایران که در اوت 2015 در روزنامه العربیه به انتشار رسید اشاره کرد که در آن پیشنهادهایی را برای حل مشکلات باقی‌مانده مطرح ساخته بود اما در عمل رفتار متفاوتی از ایران مشاهده می‌شود.

رسانه‌های طرفدار و خبیث در پی چنین اقداماتی درصدد ماهیگیری از آب گل‌آلود هستند و می‌خواهند نشان دهند که این اقدامات موجب متمایل شدن روابط عربستان سعودی و اسرائیل به‌سوی عادی‌سازی است درحالی‌که این ادعا حقیقت نداشته و به‌هیچ‌وجه پادشاهی عربستان سعودی را به‌سوی گشایش روابط با اسرائیل سوق نمی‌دهد بلکه بالعکس این انتظار می‌رود که ایران به‌سوی برقراری روابط با اسرائیل تمایل پیدا کند، به‌ویژه پس از توافقی که بین ایران و کشورهای قدرتمند در موضوع پرونده هسته‌ای به دست آمد.

حقیقت رابطه با اسرائیل 

به‌تازگی برخی رسانه‌ها شایعاتی مبنی بر برقراری روابط بین عربستان سعودی و اسرائیل انتشار دادند. این اخبار مبتنی بر دیدار یک چهره سعودی بدون سمت سیاسی با یک مسئول اسرائیلی بود که برخی‌ها آن را به‌گونه‌ای دیگر تفسیر کرده و نشر دادند. این شایعه پس از انتشار تصویر اتومبیلی با پلاک سعودی در حیفا بیشتر رنگ واقعیت به خود گرفت درصورتی‌که پس از مدتی مشخص شد که اتومبیل متعلق به مهندسی انگلیسی شاغل در عربستان بوده که در حال عبور از اسرائیل به‌سوی اروپا بوده است.

همه این شایعه‌ها در پی پاسخ به این سؤال است که «آیا ممکن است بین عربستان و اسرائیل رابطه‌ای وجود داشته باشد؟»، پاسخ عقلانی منفی است زیرا که موضع عربستان سعودی در مقابل اسرائیل به‌عنوان دولت اشغالگر مناطق عربی واضح و ثابت است اما اگر سؤال این باشد که «آیا بین برخی کشورهای خلیج (فارس) و اسرائیل رابطه‌ای وجود دارد؟»، پاسخ مثبت است چراکه برخی از مسئولین رسمی اسرائیل درگذشته به دوحه، پایتخت قطر دعوت‌شده بودند. اما بااین‌حال دوحه همچنان پناهگاه بسیاری از فلسطینی‌های مخالف اسرائیل است که این به معنای عادی و طبیعی بودن کامل روابط نیست کما اینکه بسیاری از کشورهای عربی در تل‌آویو سفارتخانه دارند اما بااین‌حال مخالف موجودیت اسرائیل و جنایت‌های او در قبال مردم عرب هستند.

در شایعه‌پراکنی رابطه بین عربستان سعودی و اسرائیل به این موضوع بسیار دامن زده می‌شود که این دو دولت دارای دشمنی مشترکی به نام ایران هستند که موجب نزدیکی آنان به یکدیگر شده است درحالی‌که موضع‌گیری اسرائیل در قبال ایران با موضع‌گیری عربستان و کشورهای خلیج (فارس) متفاوت است، علاوه بر آن ضررهای برقراری رابطه با اسرائیل برای عربستان بسیار بیشتر از منافع آن است.

برای مثال می‌توان به موضوع سوریه اشاره کرد:

عربستان سعودی و کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس موضعی مخالف نظام سوریه دارند چراکه این نظام به کشتن و آوارگی مردم سوریه پرداخته و موجب نفوذ ایران در سوریه شده است! و اسرائیل نیز از این وضعیت راضی بوده و خواهان بقای نظام بشار اسد بر قدرت است زیرا بقای بشار اسد بر قدرت موجب تأمین امنیت اسرائیل خواهد شد. ایران نیز دقیقاً موضع اسرائیل را در قبال نظام سوریه در پیش‌گرفته است و خواهان بقای بشار اسد در رأس قدرت برای تأمین امنیت ایران است! لذا باکمی دقت متوجه خواهیم شد که ایران نیز موضعی موافق با اسرائیل در قبال سوریه در پیش‌گرفته است درحالی‌که عربستان و کشورهای خلیج (فارس) در موضعی مخالف با اسرائیل قرار دارند. برخلاف عربستان که هیچ علاقه‌ای به عادی‌سازی روابط با اسرائیل ندارد، مردم اسرائیل و مسئولین آن برقراری رابطه با کشورهای خلیج (فارس) و در رأس آن عربستان را یک نوع افتخار برای خود می‌دانند لذا همواره در همایش‌های بین‌المللی درصدد در تنگنا قرار دادن مسئولین کشورهای شبه‌جزیره عربی و عربستان برای صحبت کردن و یا دست دادن با آنان هستند. موضوع بسیار مهم دیگر مسئله فلسطین است که کشورهای عربی و در رأس آن عربستان سعودی به‌عنوان دولت منطقه‌ای بزرگ و تأثیرگذار در جهان به آن توجه دارند. عربستان در پی آن است که در فلسطین به‌عنوان قبله اول مسلمانان جهان، بین مردم آن اتحاد و یکپارچگی ایجاد کند اما به علت درگیری‌های فلسطینی – فلسطینی این اقدام محقق نمی‌شود.

نتیجه‌گیری

اسرائیل درصدد شکستن دیوار مانع بر سر راه طبیعی شدن روابط خود با عربستان سعودی است و در این مسیر از هیچ ابزاری دریغ نمی‌کند. نسبت به دخالت‌های ایران در منطقه عربی نیز نگرانی‌های بسیاری وجود دارد، به‌گونه‌ای که خطرات فعالیت‌های ایران به‌مراتب بیشتر از اقدامات اسرائیل است! مسئله اسرائیل در پرونده ایران جایگاهی ندارد زیرا تعارضی بین آن دو کشور وجود ندارد!. تنها موضوعی که اسرائیل را نسبت به ایران نگران می‌کرد موضوع سلاح هسته‌ای ایران بود که آن نیز با میانجیگری آمریکا به توافق منجر شد!. خطر اصلی که منطقه را تهدید می‌کند روابط پشت پرده ایران و اسرائیل است چراکه اسرائیل پس از توافق از استراتژی نزدیکی به ایران سخن به میان آورده است!. نشانه‌هایی که این ادعا را به واقعیت نزدیک می‌کند عبارت‌اند از:

• موضع یکسان اسرائیل و ایران در قبال سوریه مبنی بر باقی ماندن نظام سوریه
• آتش‌بس طولانی‌مدت اسرائیل در مرزهای لبنان
• اقتصاد فعال اسرائیل در شمال عراق

این نشانه‌ها خبر از برقراری روابط آشکار اقتصادی اسرائیل و ایران می‌دهد. روابطی که با توافق هسته‌ای بین ایران و آمریکا کلید خورده است. شرکت‌های اقتصادی در آینده‌ای نزدیک برای پشتیبانی فنی و تکنولوژیکی به اقتصاد ایران وارد می‌شوند. درنهایت باید به این نکته توجه داشت که منطقه عربی از دو جهت مورد تهدید جدی قرارگرفته است، اسرائیل و ایران. این دو دولت با دشمنی ظاهری و تاکتیکی با یکدیگر درصدد تضعیف مردم کشورهای شبه‌جزیره عربی هستند؛ اما کشورهای عربی به رهبری عربستان سعودی با تشکیل ائتلاف‌هایی چون ائتلاف «طوفان کوبنده» اجازه نخواهند داد شبه‌جزیره عربی از سوی این دولت‌ها دستخوش تحولات گردد.



[1] التدخل الروسي في سوريا وجهاديو القوقاز… أبعاد متداخلة

http://www.siyassa.org.eg/NewsContent/2/104/6545/

[2] وحدة الدراسات العراقية، « إيران ومليشيات الحشد الشعبي في العراق»، مركز الروابط للبحوث و الدراسات الاستراتيجية، الرابط:

إيران ومليشيات الحشد الشعبي في العراق

[3] معمر فيصل خولي،”عن دوافع التحول الميداني الإيراني في العراق”، مركز الروابط للبحوث والدراسات الإستراتيجية، 20 أكتوبر,2015

عن دوافع وأهداف التحول الميداني الإيراني في العراق

[4] پاتريك كلاوسون، “روحاني يواجه الركود الاقتصادي الإيراني ما بعد الاتفاق النووي”،مرکز الروابط للدراسات و البحوث الاستراتیجیه، 13 أكتبر,2015

http://rawabetcenter.com

[5] حارث حسن، «السياسة الأميركية تجاه تنظيم “داعش”»، المركز العربي للأبحاث و دراسة السياسات، الرابط:

http://www.dohainstitute.org/release/2cb0c5d0-ac47-47f6-9857-8226506b856d

[6] د. نادية سعد الدين- الانتفاضة “الشبابية” الفلسطينية.. دوافع ومسارات محتملة- السیاسه الدولیه

http://goo.gl/NLw1aQ

[7] رضوان السيد، سوريا والتدخل الإيراني! المرکزالاقلیمی للدراسات الاستراتیجیه،01/11/2015

http://www.rcssmideast.org/ARTICLE/4025

[8] محمد الرميحي-بين إسرائيل وإيران: حدود التغير في السياسة السعودية-السیاسه الدولیه

http://goo.gl/9Velyl

ارسال دیدگاه