اوضاع کشورهای عربی در شاخص دولت ناکام ۲۰۱۵ [1]
هرچند نظام بینالملل از آن روی که سلاح هستهای در اختیار دارد، دیگر با مشکل رویارویی مستقیم مواجه نخواهد شد اما هنوز خطر بزرگی، امنیت و ثبات آنها را تهدید میکند. این تهدید از سوی کشورهای ضعیفی وارد میشود که «دولتهای ناکام» نامیده میشوند؛ بهویژه آنهایی که دچار بحرانهایی چون جنگهای جداییطلبانه و نژادی و مهاجرتهای اجتماعی داخلی و خارجی هستند؛ از همین روی نهادهای دانشگاهی و پژوهشی ایالاتمتحدهی آمریکا به وضع شاخصهایی که از طریق آنها بتوان ماهیت دولتهای ناکام را بازشناخت، اهمیت میدهند. در این راستا شاخص سالانهای که مجلهی «سیاست خارجی» و مؤسسه صندوق صلح «Fund for Peace» منتشر میکنند، در صدر بهترین شاخصهای بررسی این موضوع قرار میگیرند.
برای دریافت بهتر مفهوم «دولت ناکام» باید ویژگی چنین دولتهایی را موردبررسی قرار داد، مهمترین این ویژگیها عبارتاند از:
– فروپاشی قانون و سازمان کشور.
– مشروعیت نداشتن دولت و نهادهای دولتی در بهکارگیری قدرت و درنتیجه ناتوانی آنها در حمایت از شهروندان یا بهکارگیری زور برای هراساندن آنها.
– ناتوانی در پاسخ به نیازهای شهروندان و فراهم آوردن خدمات عمومی اساسی.
«مجلهی سیاست خارجی» و مؤسسهی صندوق صلح تعریف زیر را برای «دولت ناکام» ارائه میدهند:
«چیره نبودن حکومت مرکزی بر مناطق خود یا نبود حق حاکمیتی دولت برای استفادهی انحصاری و مشروع از زور؛ امری که دولت را در معرض نابسامانیها مینهد و باعث ظهور جنبشهای نافرمانی مدنی میگردد و دولت را از ارائهی خدمات اجتماعی ناتوان میسازد. در سطح خارجی نیز حاکمیت دولت در معرض تحریمهای اقتصادی، سیاسی، نظامی و یا حضور نیروهای بیگانه در سرزمین کشور قرار میگیرد».
مؤسسات پیشگفته برای اندازهگیری میزان فروپاشی دولت از شاخصهای زیر بهره میبرند:
– شاخصهای اجتماعی:
• افزایش فشارهای جمعیتی و درنتیجه افزایش جمعیت، توزیع نامناسب جمعیتی و سنی و تضادهای اجتماعی.
• تحرکات یکبارهی پناهندگان و بیماریهای ناشی از آن، کمبود آب و غذا و رقابت بر سر زمین.
– شاخصهای اقتصادی:
• نوسان شاخصهای رشد اقتصادی.
• رکود شدید اقتصادی.
– شاخصهای سیاسی:
• نابسامانی شدید در ارائهی خدمات عمومی.
• افزایش انشعاب درون نخبگان حاکم.
• دخالت دولتهای دیگر یا فعالان سیاسی بیگانه در امور کشور.
کشورهای عربی که در این فهرست بهعنوان «دولت ناکام» آمدهاند، به ترتیب به شرح زیر میباشند:
1. سوریه: این کشور در این فهرست بهعنوان یکی از ده کشور نخستی است که در وضعیت هشدار جدی نسبت به فروپاشی قرار دارد.
2. یمن: این کشور نسبت به جایگاه سال گذشتهی خود، 3 رتبه پایینتر آمده که نشان از وخیمتر شدن وضعیت آن دارد.
3. تونس: بحرانهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی که تونس در برههی گذار بدانها دچار شد این کشور را در معرض تبدیلشدن به یک «دولت ناکام» قرار داده است.
4. لیبی: «شاخص دولتهای ناکام» سال ۲۰۱۵ بیانگر ادامهی نابسامانی اوضاع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی در لیبی است، این کشور که در آغاز انقلاب ۲۰۱۱ در مرتبهی ۱۷۷ بود در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ در رتبهی ۲۵ قرار گرفته است.
5. مصر: مصر پیش از انقلابهای عربی جایگاه بالایی در این شاخص داشت که بازتابی از اوضاع سیاسی این کشور بود؛ هرچند جایگاه مصر در فهرست سال ۲۰۱۵ اندکی بهتر شده اما باوجود اقدامات اصلاحی، مصر در جایگاه ۳۸ قرار گرفته که هشداری برای این کشور است.
پایان سخن اینکه باوجود امیدی که برخی در کشورهای عربی نسبت به دگرگونی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی پس از فروپاشی نظامهای دیکتاتوری داشتند، اوضاع اقتصادی به حدی نابسامان است که این کشورها بر لبهی پرتگاه قرار گرفتهاند.
نفوذ ایران در عراق و مکانیسم مقابله با آن[2]
اشغال عراق توسط آمریکا در سال 2003 یک فرصت تاریخی برای ایران فراهم آورد تا نفوذش در عراق را گسترش دهد. ایران پس از سقوط «صدام حسین» اوضاع سیاسی، نظامی، امنیتی، اقتصادی و اجتماعی عراق را بر اساس امنیت ملی خود، ساماندهی کرد، بهگونهای که عراق برای کشورهای عربی به یک منطقهی ممنوعه تبدیل شد. سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که کشورهای عربی و منطقهای چگونه میتوانند با نفوذ ایران در عراق مقابله کنند؟ برای پاسخ به سؤال مزبور بایستی ارکان قدرت ایران و مکانیسم اجرای آن در عراق را شناخت. استراتژی نفوذی ایران در عراق بر چند پایه استوار است که آنها را اینگونه میتوان نام برد؛
اولاً: ایران تلاش کرد احزاب شیعی عراق را یکپارچه کند زیرا این احزاب دارای پایگاه اجتماعی میباشند و درنتیجه یکی کردن آنها قدرت شیعیان در دولت را تقویت میکند.
ثانیاً: ایران همپیمانان نزدیک خود در عراق مانند «سپاه بدر»، «شورای عالی اسلامی در عراق»، «حزب دعوت اسلامی» و جریان «صدر» را تشویق کرد که در تأسیس مؤسسات جدید در عراق مشارکت داشته باشند.
ثالثاً: ایران از احزاب و جنبشهای گوناگون جهت افزایش گزینههای خود در عراق، حمایت کرد.
رابعاً: «سپاه قدس» ایران گروههای شبهنظامی عراقی مانند «سپاه بدر»، «سپاه المهدی»، «گردانهای حزبالله» و «عصائب اهل الحق» را آموزش داد و آنها را مسلح کرد که این امر باعث طایفهای شدن و تقسیم ملت عراق شد.
در رابطه با استراتژی اجرای نفوذ ایران در عراق میتوان مکانیسمهای اجرای این نفوذ را به شکل ذیل شرح داد؛
اولاً: ایران نفوذ خود را بهوسیله سفارتخانه و کنسولگریهایش در عراق اعمال کرد. دو تن از سفرای ایران در عراق، «حسن کاظمی قمی» و «حسن دانایی فر» سابقه عضویت در «سپاه قدس» داشتهاند و این دلیلی بر نقش دستگاه امنیتی ایران در سیاست عراق میباشد.
ثانیاً: ایران به اشخاص و گروههای سیاسی عراق چه در انتخابات پارلمانی و چه در انتخابات شوراهای استانی کمک کرد. شاید بارزترین مثال، انتخابات 2010 باشد که ایران مانع نخستوزیری «ایاد علاوی» شد و در مقابل از «نوری مالکی» حمایت کرد.
ثالثاً: انتصاب علمای دین عراقی در حوزه علمیه نجف که در قم تحصیلکردهاند، این علما بهوسیله ترویج اندیشه ولایتفقیه، در جامعه عراق نقش سیاسی ایفا کردند.
رابعاً: پس از اشغال عراق توسط آمریکا، ایران شبکه «العالم» را جهت کنترل افکار عمومی عرب بهویژه عراقیها، راهاندازی کرد.
با توجه به آنچه گفته شد، استراتژی نفوذی ایران در عراق برای ایران مزایایی داشته است. به لحاظ اقتصادی، عراق بزرگترین شریک تجاری ایران شد. میزان تبادل تجاری بین دو کشور در اواخر سال 2014 به 12 میلیارد دلار رسید. این میزان تبادل تجاری باعث تخفیف اثر تحریمها بر ایران شد. عراق دروازههای خود را به روی صادرات ایران باز کرد، امری که منجر به از بین رفتن صنایع سبک و کشاورزی عراق شد. علاوه بر این «تومان» ایران در بازار عراق بهویژه در بغداد و جنوب عراق رتبه سوم را کسب کرد. به لحاظ اجتماعی زبان فارسی در تعاملات تجاری جنوب عراق نفوذ کرد بهطوریکه تعداد زیادی از مردم جنوب عراق به این زبان صحبت میکنند. زبان فارسی در تعاملات تجاری عراق زبان دوم محسوب میشود. به لحاظ سیاسی نفوذ ایران در عراق را میتوان در دو امر ملاحظه کرد. اول سخنان «علی یونسی» مشاور «روحانی» مبنی بر اینکه عراق و بغداد پایتخت امپراتوری ایران بوده و هست. دوم اینکه عراق در زمان «نوری مالکی» همواره نظام سوریه و «بشار اسد» را متهم به حمایت از تروریسم در عراق میکرد اما هنگامیکه حوادث سوریه در مارس 2011 شروع شد، عراق به دستور ایران، بزرگترین حامی مادی و نظامی سوریه شد.
مقابله با نفوذ ایران در عراق، نیازمند عواملی چند است که آن را میتوان اینگونه نام برد؛
اولاً: ایجاد یک ائتلاف منطقهای که شامل کشورهای عربستان، امارات، مصر و ترکیه باشد؛ زیرا که این کشورها بهتنهایی قادر به مقابله با ایران نخواهند بود؛ اما با توجه به اختلافات عمیق میان مصر و امارات از یکسو و مصر و ترکیه از سوی دیگر، ایجاد چنین ائتلافی سخت خواهد بود. عربستان با توجه به تجربه تاریخی خود در ایجاد روابط میان سوریه و مصر میتواند چنین ائتلافی را به وجود آورد. رهبران جدید عربستان بهصورت جدی خواهان مقابله با ایران هستند. ریاض میتواند دو قطب سنی بزرگ منطقه را علیرغم اختلافاتشان، وارد یک ائتلاف کند.
ثانیاً: بازگرداندن نقش رسمی عربی در عراق. این امر نیازمند بیشتر کردن حضور دیپلماتیک از طریق افتتاح سفارتخانههای عربی در عراق میباشد تا توازن با ایران حفظ شود.
ثالثاً: حمایت از قانون گارد ملی. سفارت آمریکا در بغداد نیز از این قانون حمایت میکند. در جلسه تصویب قانون در پارلمان، جدال زیادی میان گروههای سنی و شیعی اتفاق افتاد. نمایندگان سنی خواستار تصویب قانون گارد ملی جهت ایجاد توازن با گروههای مذهبی شبهنظامی وابسته به ایران هستند.
رابعاً: ایجاد یک شبکه ماهوارهای برای شکلدهی به افکار عمومی عربی و بهویژه عراقی و نشان دادن نقش سلبی ایران در عراق. این شبکه باید گروههای مختلف عراقی خصوصاً سنی و شیعه را به همدیگر نزدیک کند؛ زیرا که ایران، صفبندی میان آنها را به سطح بیسابقهای رسانده است.
خامساً: ارائه کمکهای مالی و سیاسی به دولت «حیدر عبادی». این کمکها میتواند به شکل وام یا هدیه به عراق تقدیم شود زیرا که کاهش قیمت نفت، بحران مالی در عراق را وخیم کرده و منجر به عدم پرداخت حقوق نیروهای امنیتی و کارمندان دولت شده است. در این راستا کشورهای خلیج (فارس) و در رأس آنها عربستان سعودی میتوانند نجاتبخش عراق از بحران مالی کنونی باشند. در رابطه با کمکهای سیاسی میتوان گفت که کشورهای عربی بایستی از اصلاحات سیاسی، اقتصادی و اداری نخستوزیر کنونی پشتیبانی کنند؛ زیرا که گروههای شبهنظامی وابسته به ایران همچون «گردانهای حزبالله»، «سپاه بدر» و «عصائب اهل الحق» از اجرای این اصلاحات سود نخواهند برد. در پایان شایانذکر است که پایان دادن به نفوذ ایران در عراق آغاز پایان دادن به پروژه توسعهطلبانه ایران در جهان عرب است زیرا که این پروژه از عراق شروع میشود و در عراق نیز به پایان میرسد.
مبارزه با فساد در مصر؛ نگاه رهبران و مشکلات اجرا[3]
در برههی کنونی به نظر میرسد که فساد بار دیگر بهعنوان یک عامل مهم در معادلهی زندگی سیاسی در مصر برجسته شده است؛ بهگونهای که فساد، محرک اصلی بسیاری از کنش و واکنشهای سیاسی شده است؛ یکی از مهمترین این همکنشیها در عرصهی سیاسی مصر، برکناری وزیر کشاورزی و تغییر دولت مهندس «ابراهیم محلب» است. منظور از مفهوم فساد، بهکارگیری مناصب عمومی برای تحقق منافع شخصی است. فساد عبارت است از مجموعهایی از کارهایی که یک نفر یا شماری از افراد آنها را برای دستیابی به منافع یا مزایا از راهها و ابزارهای غیرقانونی، ترجیح میدهند.
تحلیلگران امور مصر میتوانند هزینهی بالای فساد در کشور در برههی گذشته را بررسی کنند. این هزینه در جنبههای گوناگون زندگی قابلمشاهده است. مهمترین این جنبهها سیاست است و اقتصاد. در سطح سیاسیبسیاری از شاخصها، بیانگر بالا رفتن هزینهی فساد است که مسئولین ادارهی کشور متحمل این هزینههای سنگین هستند. اوضاع به جایی رسیده که حتی برخی از تغییر در پایگاه مردمی رئیسجمهور و میزان رضایت از عملکرد حکومت سخن میگویند. بهعنوان نمونه باید گفت که گروههای گوناگونی به دولت مهندس «ابراهیم محلب» به خاطر فساد موجود در دولت وی انتقاد وارد کردند که مهمترین مسائل موردانتقاد عبارت بود از:
1. فساد در وزارت کشاورزی که مهمترین متهمان آن «صلاح هلال» وزیر کشاورزی مصر و شماری از مسئولین وزارتخانه ازجمله رئیس دفتر وزیر بودند.
2. قضیهای که به «طالبة صفر الثانوية» (دختر دبیرستانی با نمرهی صفر) معروف شد. این ماجرا وزارت آموزشوپرورش مصر را به خاطر برخورد با «مریم ملاک» دانشآموز دبیرستانی، با انتقاداتی روبهرو ساخت. وزیر به این دانشآموز دروغ گفته بود و چنانکه باید مسئلهی وی را موردبررسی قرار نداده بود؛ همین امر برخی را به تردید در نتایج دبیرستان واداشت؛ بهویژه آنکه همین دختر دانشآموز در کلاسهای اول و دوم دبیرستان به ترتیب به نمرههای 96% و 97% دست یافته بود؛ این مسئله بیانگر آن بود که برگههای امتحانی این دختر دانشآموز با برگههای دیگری عوضشده بود و این کار به سود فرزند یکی از مسئولین مهم استان «مینا» انجامگرفته بود. همین مسئله به یک هیاهوی رسانهای تبدیل شد.
در سطح اقتصادی، هزینههای فساد به پیامدهایی ازجمله کاهش توان کشور برای جذب سرمایههای داخلی و خارجی، از میان رفتن فرصتهای جایگزین و درنتیجه زیان اقتصادی کشور میانجامد. در سطح اجتماعی نیز هزینههای فساد عبارت است از شدت یافتن تمایزهای اجتماعی، افزایش شکاف فقیر و غنی، افزایش رابطه سالاری و توزیع ناعادلانهی ثروت.
رویکرد سران سیاسی مصر، مبارزهی جدی با فساد است. این اهتمام در دو عرصه نمودار میگردد؛ یکی رویارویی امنیتی و پیگرد قضایی و دیگر بستهای دربردارندهی قوانین و مصوبات و بهرهگیری از فناوریهای نوین. مهمترین گامهای در پیش گرفتهشده برای مبارزه با فساد عبارتاند از:
1. صدور قانون مبارزه با فساد؛ ازجمله قانون شمارهی 89 سال 2015 در خصوص برکناری رؤسا و اعضای شوراهای مستقل و دستگاههای نظارتی از مناصبشان و صدور قانون جدید ادارهی محلی.
2. ایجاد منصب مشاور رئیسجمهور در امر مبارزه با فساد که بهتازگی «محمد عمر هیبه» به این پست گماشته شده است.
3. شورای نظارت اداری آغاز طرحی با عنوان «راهبرد ملی مبارزه با فساد» را اعلان کرده که هدف از آن بازیابی فرهنگ عدالت، شفافیت، پاک دستی و جلوگیری از آثار منفی فساد است.
4. افزایش پیگیریهای قضایی بهمانند اقدامات دستگاه حمایت از رقابت و جلوگیری از رفتارهای احتکاری.
اما موانعی پیگیریها علیه فساد را با چالش مواجه میکند؛ مهمترین موانعی که تلاشها برای مبارزه با فساد را با مشکل روبهرو میسازد عبارت است از:
1. چالش نهادی: نهادهای موازی و پرشماری عهدهدار امر مبارزه با فساد هستند، این نهادها عبارتاند از: شورای نظارت اداری، شورای جانشینی اداری، دستگاه بررسی درآمد نامشروع، واحد مبارزه با پولشویی، دفتر دادستانی، دستگاه مرکزی محاسبات.
2. چالش قانونگذاری: نبود راهبردی فراگیر برای مبارزه با فساد به نبود قوانین کاربردی و راهگشا در این زمینه انجامیده است. برای نمونه میتوان به انتقادات به برخی قوانین ازجمله قانون شمارهی 16 سال 2015 اشاره کرد که اجازهی حلوفصل دوستانهی دعاوی و صلح با مرتکبین جنایات علیه منافع دولت را میدهد.
3. چالشهای اجرایی: برجستهترین نمونهی این امر بازرسی و حسابرسی نکردن از مبارک و سران نظام وی بود که نمودار چالشهای این عرصه است.
نتیجه دیدار نتانیاهو از مسکو: هیئت نظامی مشترک برای هماهنگی در سوریه[4]
مدتی از گسترش حمایت روسیه از نظام سوریه و بشار اسد نگذشته بود که بهسرعت نخستوزیر اسرائیل از مسکو تقاضای دیدار کرد. در پی این درخواست پوتین نیز پاسخ مثبت خود را فوراً اعلام داشت. در این سفر هیئت بلندپایه نظامی شامل رئیس ستاد کل ارتش (گادی آیزنکوت)، رئیس دستگاه اطلاعات نظامی (هرتزی هالیوی)، رئیس شورای امنیت ملی (یوسی کوهن) و همچنین مشاور نظامی دولت (الیعیزر تولیدانو)، نتانیاهو را همراهی کردند. این دیدار باعث شد که رؤسای ستاد مشترک ارتش دو کشور، هیئت نظامی مشترکی را برای هماهنگی بین دو ارتش در سوریه در زمینههای الکترونیکی و هوایی و دریایی تشکیل دهند.
بر اساس دیدگاه اسرائیلیها دخالت روسیه باعث طولانی شدن جنگ میشود و منطقه «ساحل» که اسرائیلیها آن را «سوریه کوچک» مینامند، تحت نفوذ روسیه درخواهد آمد و به تجزیه سوریه به مناطق تحت نفوذ بازیگران مختلف کمک خواهد کرد و این موضوع با سیاستها و مواضع اسرائیل هماهنگ خواهد بود بدینجهت که ادامه جنگ، دولت بشار و ارتش سوریه را بهشدت ضعیف خواهد کرد و درنتیجه میتوان بر سر این دولت توافق کرد؛ اما محذوریتهای اسرائیل شامل خطوط قرمزی است که از ابتدای درگیریها در سوریه آنها را مطرح کرده است و اعلام داشته که تعرض به این خطوط قرمز حمله نظامی اسرائیل را در پی خواهد داشت. این خطوط قرمز عبارتاند از: 1. عدم حمل سلاحهای سنگین از سوریه به حزبالله و دیگر سازمانهای موجود در لبنان. 2. عدم حضور نیروهای حزبالله و ایران در مناطق همجوار مرزهای جولان سوریه که اسرائیل آنها را اشغال کرده است.
در این دیدار نتانیاهو تلاش کرد در مجموعهای از قضایا با پوتین به توافق برسد: 1. حفظ آزادی فعالیتهای نظامی اسرائیل در سوریه 2. هماهنگی بین دو طرف برای جلوگیری از وقوع درگیری بین ارتش روسیه و اسرائیل 3. ضمانت اینکه نیروهای حزبالله و ایران، امنیت اسرائیل را به مخاطره نیندازد 4. تأکید بر توافقهای سابق مبنی بر عدم تجهیز سوریه به سلاحهای روسی پیشرفته ازجمله موشکهای پیشرفته ضد هوایی که امنیت اسرائیل را تهدید خواهد کرد؛ اما پوتین نیز اظهار داشت: ارتش سوریه توانایی فتح جبهه جولان را نخواهد داشت با این حال ما نگرانیهای شما را درک میکنیم و میدانیم که موشکهایی بهسوی اسرائیل پرتاب میشود، ما این تجاوزات را محکوم میکنیم. این اظهارات از سوی پوتین به این جهت مطرح شد که بیانگر تمایل وی بر حفظ روابط کشورش با اسرائیل بود؛ موضوعی که جزو اولویتهای سیاست خارجی پوتین بعد از بازگشتش به کرسی ریاستجمهوری در سال 2012 بوده است. لذا روسیه در دو دهه اخیر با عدم تجهیز سوریه به سلاحهای پیشرفته، عملاً به حفظ برتری اسرائیل کمک کرده است؛ به نظر میرسد نتانیاهو در این دیدار در قبال خواستههای خود پاسخی مثبت دریافت کرده است.
حدود و چشم اندازهای دخالت نظامی روسیه در سوریه[5]
علیرغم اینکه روسیه بر نوع حضور نظامی خود در سوریه مبنی بر حضور متخصصان در امور نظامی و کمکهای مشاورهای و عدمتغییر آن تأکید میکرد، پرواز هواپیماهای روسی به سوریه به این موضوع اشاره دارد که دخالتها نظامی روسیه در حال افزایش است و شکلهای مختلفی به خود میگیرد: نیروهای ویژه، واکنش سریع، کارشناسان، آموزشدهندگان، مشاوران و نیز کمک تجهیزاتی و ارائه سلاحهای باقدرت تخریب بالا بهنظام سوریه که در بمباران «رقه» و «حلب» در چند روز اخیر استفاده شده است.
روسیه در کنفرانس ژنو در ژوئن 2012 بر این نکته تأکید کرد که بشار اسد جزئی از دوره گذار در سوریه خواهد بود و درنهایت مردم سوریه تصمیم نهایی را خواهند گرفت اما تلاشهای صورت گرفته برای حل بحران سوریه نتیجهبخش نبود لذا روسیه تصمیم گرفت برای حل این بحران با سعودی به مذاکره بنشیند؛ اما گفتگوهای انجامگرفته بین روسیه و وزیر دفاع سعودی «محمد بن سلمان» و نیز مسئول اول امنیت سوریه «علی مملوک»، به این دلیل که روسیه نتوانست سعودی را برای راهحل پیشنهادی خود اقناع کند به شکست انجامید. بر این اساس روسیه بهطور مستقیم وارد جنگ شد تا اولاً از فروپاشی نظام بشار جلوگیری کند ثانیاً نفوذ خود را درمناطقی که تحت سیطره نظام سوریه به نفع ایران و حزبالله است تثبیت کند.
اما روسیه دخالت مستقیم خود را با ناکارآمد خواندن «ائتلاف علیه تروریسم» توجیه کرد؛ بدینجهت روسیه برای اطمینان امریکا از دخالتش در سوریه شعار «جنگ علیه تروریسم» را سر داد و از سوی دیگر با نخستوزیر دولت اسرائیل «بنیامین نتانیاهو» دیدار کرد. از طرفی سیل پناهجویان سوری به اروپا، باعث شد بیانیهای از سوی کشورهای اروپایی خوانده شود و فضا را برای حضور روسیه باز نگه دارد؛ این باعث خواهد شد که بشار در مدت موردنظر کنارهگیری نکند و از این طریق تعداد مهاجران به سمت اروپا کاهش یابد. ازلحاظ منطقهای نیز روسیه از مشغولیت حکومتهای حامی معارضه در سوریه بهرهبرداری کرد چنانکه ترکیه مشغول عمال کردستانی و نیز انتخابات خواهد بود و در همین حال سعودی نیز مشغول قضایای یمن است.
حضور روسیه تغییر زیادی را در توازن قوای موجود در سوریه ایجاد نخواهد کرد و الان هدف او محصور در حفظ نظام بشار است و نه بازگرداندن سرزمینهای اشغالشده، امری که ایران و گروههای دیگر از انجام آن عاجز ماندند. از طرفی دخالت روسیه محدود میشود به «دمشق» و «منطقة ساحل» چرا که اهمیت زیادی برای روسیه جهت دسترسی به دریای مدیترانه و نیز امتیازات انحصاری زیادی در کاوش نفت و گاز طبق توافقنامهای که سال 2013 با حکومت سوریه امضا کرد، دارد. درنهایت دخالت روسیه سبب طولانی شدن جنگ و رنج کشیدن مردم از گروههای موجود خواهد شد علاوه بر اینکه روسیه به مناطقی که معارضین بر آن سیطره دارند حمله زمینی نخواهد کرد. روسیه میخواهد از طریق حمله نظامی راهحل خود را بر بیانیه ژنو 1 ترجیح دهد و ایالاتمتحده و کشورهای اروپایی را وادار کند تا سر تسلیم مقابل راهکار روسیه فرود آوردند.
در مقابل، معارضین سوریه به وحدت سیاسی و نظامی در مقابل روسیه و ایران احتیاج دارند که این را تحت شعار «باهم ضد اشغالگری بیگانه» بیان میکنند. همچنین معارضین نیاز دارند حرکت آزادسازی وطنی را با برنامههای دموکراتیک پیگیری کنند تا بتوانند اهداف انقلابشان را محقق سازند و از سوی دیگر با تمام قوا در قبال حضور نظامی روسیه مقاومت کنند بالأخص اینکه افکار عمومی روسیه بهشدت تحت تأثیر خسارتهای ناشی از جنگ خواهد بود.
این ادعا که تهدید داعش برای اسرائیل از تهدید ایران کمتر است، ادعایی نادرست است[6]
«افرایم عنبار»، از اساتید به نام علوم سیاسی دانشگاه «بار ایلان» رژیم صهیونیستی در پی یادداشتی اعلام داشت که مقایسه خطر داعش با خطر ایران برای اسرائیل، بسیار سخیف است. مدیر مرکز «بگین – سادات» در مقالهای که دو هفته گذشته تحت عنوان «خطر داعش برای اسرائیل چه میزان است؟» به رشته تحریر درآورده بود مدعی شد که داعش با نزدیک شدن به مرزهای اسرائیلی و انتخاب شهر رقه بهعنوان پایتخت خود و همچنین با نشر تصاویر نامناسب بریدن سر قربانیان، ترسی کاذب را در اسرائیل ایجاد کرده است و بسیاری از تحلیلها نیز به این ترس دامن میزنند. وی اضافه کرد که سازمان تروریستی داعش توانسته است بر مناطقی تسلط پیدا کند که خالی از قدرت سیاسی بودهاند و پیروزیهای بهدستآمدهی آن نیز به خاطر مواجهه آن با دو دولت دارای ارتش ضعیف (سوریه و عراق) بوده است. «عنبار» بههیچوجه منکر قدرت و توانمندی این گروه تروریستی نیست، بلکه معتقد است این گروه از قدرت چریکی بسیار بالایی در استفاده از افراد شبهنظامی برای انجام عملیات در منطقهای خاص برخوردار است.
«عنبار» تفاوت بسیار زیادی برای گروههای نظامی ملی (تحت حمایت دولت) و نظامیان غیردولتی قائل است زیرا نظامیانی که تحت حمایت دولت هستند از ادوات سنگین زمینی و نظامی و حتی ممکن است از سلاح اتمی برخوردار باشند اما نظامیان غیردولتی از چنین امکاناتی برخوردار نیستند همانند حزبالله لبنان و حرکت حماس در فلسطین اشغالی (که از حمایت ایران برخوردارند).
وی داعش را مزدور کمکهای مالی کشورهای حوزه خلیجفارس و ترکیه میداند و معتقد است که داعش از جانب خود هیچ توانایی ندارد و بدون کمکهای خارجی کاری از پیش نخواهد برد. ازنظر این تحلیلگر سیاسی، بخش زیادی از بزرگنمایی تهدید داعش، از سوی دولت اوباما بوده است و او با این کار خواسته است تا ایران را بهعنوان دولتی توانمند برای مقابله با این گروه تروریستی معرفی کند تا مقابله ایران با داعش را توجیهی بر توافق هستهای با این کشور معرفی کند.
«افرایم عنبار» مدعی شد که آزادی عمل اسرائیل در مقابله با داعش بیشتر ازآنچه در مواجه با حماس در غزه بهکاربرده است، خواهد بود زیرا بااینکه غزه از حمایتهای بسیار بیشتری از داعش برخوردار بود اما بااینحال اسرائیل توانست در آنجا به پیروزی خوبی دست یابد و درنهایت به علت منافع خود ناچار شد تا جنگ با حماس در غزه را پایان بخشد اما در مقابله با داعش بههیچوجه عقب نخواهد نشست چراکه فرق بسیار زیادی بین ارتش اسرائیل و سازمان داعش که از روشهای وحشیانه بهره میگیرد وجود دارد.
سوریه بعد از دخالت نظامی روسیه[7]
روسیه همچون یکطرفِ درگیر در جنگ، با نیروی هوایی خود در پایگاه لاذقیه و نیروی دریاییاش در پایگاه بندر طرطوس عملاً به خاورمیانه گام گذاشته است. روسیه در حال حاضر این دو پایگاه را فعال نموده، که حملات آن شامل تمامی نقاط سوریه شده و به جنگ با داعش خلاصه نمیشود؛ داعشی که تحت عنوان مبارزه با آن وارد سوریه شد. مصالح این کشور و نگرانیهای امنیتی و انگیزههای جاهطلبانهی روسیه نیز نقش عمدهای برای ورود به سوریه داشت. روسیه از تروریسم بیمناک است و این طبیعی است و همانگونه که در بیانیههای آشکار توسط روسیه اظهارشده است در تلاش برای رویارویی با آن در سوریه است تا اینکه امواج آن به مسکو نرسد.
سؤال اینجاست؛ آیا دخالت روسیه در سوریه خطر تروریسم را برای روسیه افزایش میدهد و یا اینکه باعث کاهش آن میشود؟ درحالیکه روسیه دولتی است که در آن میلیونها مسلمان زندگی میکنند و در مجاورت آن کشورهای مسلمانی هستند که با روسیه دشمنی تاریخی دارند.
روشن است که دخالت نظامی روسیه منحصر به سوریه نمیشود و روسیه خدماتش را به عراق هم ارائه میکند. روسیه در درگیریهای منطقه وارد میشود تا از محور مقاومت که ایران آن را رهبری میکند حمایت کند، محوری که در چند جا خسارتدیده که از مهمترین آنها یمن و سوریه است و اندکی نیز در عراق متضرر شده است.
از نظرگاه منطقهای، بازیگران اصلی در منطقه، ایران و کشورهای عربی و ترکیه و رژیم صهیونیستی میباشند. دخالت نظامی روسیه در سوریه تقریباً به معنای طرفداری از ایران است. روسیه به مجاب کردن رژیم صهیونیستی پرداخته اما اهمیتی به کشورهای عربی و ترکیه نداده است.
از بُعد بینالمللی، پوتین آیندهی نظامی و سیاسی و اطلاعاتی غرب را درک کرده است و شکست را در جبهه غرب که آمریکا آن را رهبری میکند مشاهده کرده است؛ آینده سیاسی و دیدگاه انزواگرایانهی غرب را دیده است، بنابراین فرصت را از دست نداده و شبهجزیره کریمه را به روسیه ملحق کرده است. اوکراین را تهدید می کند و بدون در نظر گرفتن معادلات بینالمللی از طرفداران روسیه در اوکراین حمایت میکند بدون آنکه حرکت خاصی از غرب سربزند.
حضور نظامی روسیه برای اولین بار در خاورمیانه و در این سطح، بدون اینکه با خسارتهای قابلتوجهی مواجه شود، منطقهی نفوذ جدیدی را برای روسها فراهم میکند؛ بنابراین حضور قدرتمند نظامی روسیه در دریای مدیترانه، نفوذ نظامی او در جنوب اروپا و شمال آفریقا را توسعه میدهد و همچنین باعث به وجود آمدن موقعیت جدید بینالمللی میشود که تغییر آن در آینده دشوار است. سیاست آمریکا بر این مبناست که کشورها و ائتلافها به حمایت از مصالح او بپردازند، بدون آنکه آمریکا دخالت مستقیم داشته باشد. این چیزی است که بعضی از رهبران منطقه درک کردهاند و بر اساس آن کار میکنند.
گوشهگیری «ویلسون» انگیزهی مهمی برای «روزولت» بود تا به جنگ جهانی دوم وارد شود و آمریکا را بعد از جنگ جهانی دوم وارد جنگ سرد و پیروزی در آن کند؛ برگشتن اوباما به سیاست ویلسون و سهلانگاریاش در توافق هستهای با ایران و نزدیک شدن به دشمنان و دوری از همپیمانانش باعث شده که ورق برگردد، مگر اینکه تاریخ دوباره تکرار شود و این چیزی است که در آینده اتفاق خواهد افتاد و رئیسجمهوری از آمریکا پا به عرصه میگذارد که هرگز به این ضعف و گوشهگیری رضایت نخواهد داد.
اوباما به مشکلات بزرگ منطقه اهتمام نمیورزد؛ بهطور مثال میتوان به خطوط قرمز او در سوریه اشاره کرد که یکی پس از دیگری زیر پا گذاشته میشود و در هر بار عقبنشینی میکند و راضی به شکست میشود. در مواجهه با داعش آمریکا حرکت جدی برای نابود کردن آن انجام نداد و این جای خالی بزرگ بود که باعث شد روسیه برای پر کردن آن وارد شود و اگر فرستادن نیروهای نظامی چین به سوریه صحت داشته باشد چین نیز به روسیه میپیوندد.
جنگ سرد در اروپای شرقی و آمریکای جنوبی و جنوب شرق آسیا متمرکز بود، اما جنگ سرد و جنگ واقعی دیگری در منطقهی خاورمیانه در حال شکلگیری است. جایی که ناآرامیها و جنگ هویت و حضور نیروهای رادیکال به سود ایران و محور آن در جریان است.
اما سؤال مهمی که باقی میماند این است که چرا تلاشهای یک ملت برای رهایی، به پیچیدگیهایی منجر شد که شبهنظامیان و رادیکالها آن را مدیریت میکنند؟ قسمتی از جواب این است که شکست ائتلاف بینالمللی برای کمک به مردم سوریه باعث اموری شد که نمونههایی از آن را میتوان نام برد؛
1- مطرح کردن داعش بهعنوان دشمن اصلی ملت و نظام سوریه از جانب دولت ایران و بشار اسد.
2- نادیده گرفتن شیوه به وجود آمدن النصره (این گروه نماینده القاعده در سوریه است).
3- اینکه این گروههای افراطی به حدی قوی شدند تا آنکه مردم سوریه و گروههای مخالف و ارتش آزاد عرصه را به رقیب واگذشته و افراطیها رهبری امور را به دست گرفتند.
4- مردم زمانی که بهسوی مرگ رانده میشوند به قویترها پناه میبرند که همان افراطیون و حکومت سوریه میباشند.
دخالت نظامی روسیه در سوریه مسالهای عادی نیست، بلکه اتفاق تاریخی بزرگی است که اثرات قابلتوجهی بر موازنهی قدرتهای بینالمللی در منطقه و جهان دارد و همهی کشورها باید سیاستهایشان را بر این اساس اتخاذ کنند. شاید هم نتیجه آن مانند نتیجهی جنگ شوروی در افغانستان بشود. اما بااینحال مسلماً تغییرات بزرگی در پی دارد و در آینده دور و نزدیک منطقه تأثیرگذار خواهد بود. در آخر باوجود کشته شدن صدها هزار نفر از مردم سوریه و آواره شدن میلیونها تن از آنان توسط بشار اسد، بازهم دوران حکومت او به سررسیده است و دخالت روسیه فقط این روند را به تأخیر میاندازد و جنگی که روسیه آغازگر آن بود شعلههایش به آن کشور هم سرایت خواهد کرد.
مذاکرات روسیه و غرب در مورد سوریه[8]
«فرانسوا اولاند» موضعش را دربارهی رفتن بشار اسد در چارچوب راهحل سیاسی بحران سوریه تغییر نداده است؛ این در حالی است که جنجالی در فرانسه برپا شد مبنی بر اینکه موضع فرانسه در مورد ماندن بشار اسد نرم شده است. برخلاف همه این جنجالها اولاند بار دیگر تأکید کرد که بشار اسد مسئول قتلعام مردم سوریه و آواره شدن میلیونها نفر از آنها و همچنین مسئول ناآرامی در این کشور و گشوده شدن دروازههای آن به روی داعش است.
باراک اوباما نیز شک و تردیدهایی را که در مورد ماندن بشار اسد بود بیان کرد و موضعی مشابه با رئیسجمهور فرانسه گرفت. قبل از سخنرانی اوباما پیشبینی این بود که ایالاتمتحده در مورد بقای بشار اسد با نظام روسیه کنار میآید اما سخنرانی اوباما اثبات کرد که او بهخوبی میداند بشار اسد مسبب هر آنچه در سوریه اتفاق افتاده است، میباشد و مسئول قتلعام شیمیایی مردم سوریه است، درحالیکه مردم سوریه در ابتدا تظاهرات مسالمتآمیز داشتند. شکاف بین آمریکا و روسیه و فرانسه در اجلاس سران زمانی مشخصتر شد که ولادیمیر پوتین در دفاع از بشار اسد و نظام سوریه سخنرانی کرد، اما غرب اصرار به مذاکره با روسیه دارد. اوباما جلسهای با پوتین برگزار کرد که نود دقیقه به طول انجامید؛ اختلافنظر در مورد سوریه و ماندن بشار اسد در این جلسه بسیار عمیق بود. بااینکه دولت آمریکا از دخالت نظامی روسیه در سوریه نگران است و اعتقاد دارد که این کار اوضاع را پیچیدهتر میکند اما خواستار استمرار مذاکرات با پوتین است. اولاند هفته آینده در چارچوب مذاکرات چهارجانبه در مورد اکراین از پوتین استقبال میکند؛ جلسهای که صدراعظم آلمان نیز در آن حضور دارد.
رابطهی روسیه با اروپا مخصوصاً فرانسه با روسیه، از روابط آمریکا با روسیه بهتر است و تنش کمتری وجود دارد. مذاکرات بین روسیه و فرانسه و آلمان در مورد سوریه مفید است اما پوتین بهراحتی مقابل آمریکا تسلیم نمیشود، زیرا اکنون بر سوریه مسلط است. او دوباره همچون شوروی سابق درصدد تسلط بر بخشی از خاورمیانه است؛ این از روزهای ابتدای حکومت جزو آرزوهای پوتین بوده است به همین خاطر است که نیروهایش را در سوریه تقویت کرده است و با واردکردن نیروهایش در سوریه دست به ماجراجویی میزند که این ممکن است او را در باتلاقی همچون افغانستان وارد کند. در سوریه هزاران چچنی در کنار داعش به جنگ مشغولاند و قدرت نظامی روسیه مانع عملیات تروریستی علیه این کشور نخواهد شد. حضور روسیه در سوریه چیزی شبیه به رقابت با ایران است؛ ایران درصدد سیطره بر سوریه بهوسیله حزبالله است و روسیه درصدد باقی ماندن در خاورمیانه است، بنابراین متوسل به بشار اسد شده است.
حافظ اسد با کودتا بر سوریه تسلط پیدا کرد و فرزندش با وراثت به این پست رسید بنابراین مشروعیتی که پوتین از آن صحبت میکند مانند همان کاری است که پوتین و مدودف انجام دادند؛ که پوتین برای مدت کوتاهی جایگاه خود را به وی داد و بعدازآن به جایگاه خویش بازگشت.
در این شرایط بحران سوریه نمیتواند راهحل سیاسی داشته باشد، بنابراین جنگ سوریه به طول میانجامد و بدبختیهای مردم سوریه نیز تا زمانی که بشار اسد و داعش حضورداشته باشند، ادامه مییابد. ویرانی کشورهای مجاور و تشدید بحران پناه جویان نیز نتیجهی این جنگ خواهد بود. در همین حال، شرایط گروه مخالف نظام سوریه بسیار دشوار است و فقط فرانسه به آن اهتمام میورزد؛ اولاند با رهبر ائتلاف سوری «خالد خوجه» و گروهش دیدار کرد؛ در زمانی که حتی جان کری هم اهمیتی به ملاقات با این گروه نداد و این کار را به نمایندهی خود واگذار کرد. اوباما در ابتدای دولتش با گروهی از مخالفان دیدار کرد، ولی به خاطر اختلافاتی که بین مخالفان وجود داشت، توجه زیادی به آنها نشان نداد. معارضین معتدل باید ابزارهایشان را تغییر دهند تا نقشی مهمتر در سوریه بازی کنند.
حوادث سوریه احتیاج به قاطعیت نظامی از جانب مبارزانی دارد که میخواهند داعش و بشار اسد را از صحنهی سوریه حذف کنند اما کارها بسیار سخت پیش میرود؛ پس چگونه معرضان معتدل میتوانند در عرصهی نظامی پیروز شوند درحالیکه با نیروهای دولتی و داعش و روسیه و ایران و حزبالله مواجهاند. گروههای معارض از طرف جامعهی بینالمللی تقریباً به حال خود رها شدهاند؛ پس میتوان گفت که بنبست بزرگ و راهحل نظامی خطرناک است. راهحل سیاسی نیز تا زمانی که شکاف در روابط پوتین و غرب وجود دارد متصور نیست.
[1] احمد محمود مصطفی، «أوضاع الدول العربیة علی مؤشر الدول الفاشلة 2015»، المرکز الإقليمي للدراسات الاستراتیجیة القاهرة، 30 سبتمبر 2015، الرابط:
http://goo.gl/7MnXFQ
[2] وحدة الدراسات العراقية، «النفوذ الإيراني في العراق وآلية مواجهته»، مركز الروابط للبحوث و الدراسات الاستراتيجية، الرابط:
[3] دکتر مروة نظیر، «مکافحة الفساد في مصر … رژیة القیادة و إشکالية التطبیق»، المرکز الإقليمي للدراسات الاستراتیجیة القاهرة، 29 سبتمبر 2015، الرابط:
http://goo.gl/LkFIIF
[4] حصيلة زيارة نتنياهو لموسكو: لجنة عسكرية مشتركة للتنسيق في سورية، الرابط:
http://www.dohainstitute.org/release/1d671f33-6356-4846-98fa-aebfe4970765
[5] حدود التدخل العسكري الروسي في سورية وآفاقه، الرابط:
http://www.dohainstitute.org/release/cdd3fea0-f1d0-4bc0-a340-923f6d191389
[6] افرایم عنبار – الادعاء بأن “داعش” يشكّل تهديداً أكبر لإسرائيل بالمقارنة مع إيران سخيف – مدار المرکز الفسلطینی للدراسات الاسرائیلیه10/8/1394، الرابط:
http://goo.gl/VXrwB7
[7] عبدالله بن بجاد العتیبی، سوريا ما بعد التدخل لروسي، المرکز الاقلیمی للدراسات الاستراتیجیة، 04/10/2015:
http://www.rcssmideast.org/Article/3939/
[8] رندة تقي الدين، المفاوضات الغربية الروسية حول سورية، المرکز الاقلیمی للدراسات الاستراتیجیة، 30/09/2015:
http://www.rcssmideast.org/Article/3932