رویکردهای جدید در جنوب سوریه

گروه بحران بین‌الملل (International Crisis Group) که سازمانی خصوصی و غیرانتفاعی است و موضوع کار آن بحران‌ها و درگیری‌های جهانی است، در گزارش اخیر خود در شهریورماه به بررسی و تحلیل اوضاع جنوب سوریه پرداخته و در گزارشی 40 صفحه‌ای در سه فصل، تحلیل و ارزیابی کارشناسان خود را بیان می‌دارد.

گروه بحران بین‌الملل (International Crisis Group) که سازمانی خصوصی و غیرانتفاعی است و موضوع کار آن بحران‌ها و درگیری‌های جهانی است، در گزارش اخیر خود در شهریورماه به بررسی و تحلیل اوضاع جنوب سوریه پرداخته و در گزارشی 40 صفحه‌ای در سه فصل، تحلیل و ارزیابی کارشناسان خود را بیان می‌دارد. گروه رصد اندیشکده راهبردی تبیین، ترجمه خلاصه مدیریتی و نتیجه‌گیری این گزارش را ارائه می‌دهد. شایان ذکر است «متن کامل» این گزارش نیز به پیوست همین مطلب قرار داده شده است.

خلاصه مدیریتی

جنگ سوریه با شدت ادامه دارد، عوارض مدنی ویرانگرش بدون هیچ راه حل سیاسی معتبری در حال افزایش است. دیپلماسی با مواضع سرسختانه طرف های جنگ از بین رفته است، و این موضوع با بن بست سیاسی بین حامیان خارجی آنها تقویت شده است. ایالات متحده بهترین جایگاه را برای تغییر وضعیت موجود دارد. تغییر سیاست قابل ملاحظه در عین حال واقع گرا متمرکز بر ممانعت، بازدارندگی یا جلوگیری از انجام حملات هوایی به مناطق تحت سلطه مخالفان از سوی رژیم می تواند باعث افزایش احتمال مصالحه سیاسی شود. این موضوع اهمیت خواهد داشت، چرا که در واقع آنها امروزه بی اهمیت شده اند. این تغییر سیاست می تواند در جنوب سوریه شروع شود، جایی که شرایط کنونی بسیار مطلوب است. در حالی که کاخ سفید تمایل خود را برای اتمام حکومت رییس جمهور بشار اسد اعلام کرده است، اما با احتیاط به سمت این هدف گام برمی دارد، و در عوض استراتژی «تنزل و نابودی نهایی» دولت اسلامی (IS) را دنبال می کند که به نظر تهدیدی جدی‏تر برای منافعش است. با این حال، گرایش یک ساله به این استراتژی، باعث افزایش قدرت کلی گروه های سلفی-جهادی در سوریه (همانند عراق) شده است. جای تعجب نداشت: استراتژی فرقه ای رژیم اسد، تاکتیک های تنبیه گروهی و اتکا بر شبه نظامیان تحت حمایت ایران، از بین سایر عوامل، کمک می کنند تا شرایط به کارگیری برای این گروه ها دائمی شود. با حمله به داعش در عین حال نادیده گرفتن بمباران مستمر مردم غیرنظامی توسط رژیم، ایالات متحده سهواً این برداشت و روایت گروه های سلفی-جهادی را تقویت می کند که غرب را در حال توطئه چینی با تهران و دمشق برای مطیع سازی سنی ها ترسیم می کند.

گروه های سلفی- جهادی، از جمله داعش و جبهه النصره، سازمان تابعه القاعده در سوریه که هم با داعش و هم با رژیم می‏جنگد، در شمال و شرق بسیار قوی هستند، جایی که آنها از اولویت های مبارزه و آشوب در میان حامیان خارجی مخالف بهره برداری کرده اند. در حالی که ایالات متحده بیشترین اهمیت را برای مبارزه علیه داعش قائل است، برای مثال، ترکیه بر فعالیت هماهنگ تر برای سرنگونی رژیم اسد تاکید کرده است، ضمن اینکه گروه های کرد متفق با ایران را عقب می راند. مخالفت های پیوسته مانع شکل گیری منطقه پرواز ممنوع در شمال سوریه گردیده است، که تقاضای اصلی ترکیه است.

در حال حاضر جنوب سوریه بهترین محیط را برای رویکرد جدید فراهم می کند. با شروع کار در ابتدای سال 2014، افزایش همکاری دولت های غربی و عربی و بهبود همکاری در میان عناصر مخالف مسلح جنوبی مورد حمایت آنها باعث رشته پیروزی هایی علیه نیروهای رژیم شد و این عناصر را قادر به کسب قدرت نسبی نسبت به گروه های سلفی-جهادی کرد. تحت رهبری این عناصر، تا اواخر ژانویه 2015، نیروهای مخالف تمام مناطق مجاور استان قنیطره و یک سوم غرب استان درعا را در کنترل داشتند. پدافند متقابل اصلی رژیم در ماه بعد در جنوب دمشق، با حمایت بی سابقه ایران و حزب الله، تنها بخش کوچکی از منطقه را به رژیم برگرداند و نتوانست حرکت نیروهای مخالف را متوقف کند نیروهایی که قلمرو خود را در بسیاری از مناطق شرقی استان درعا درخلال ماه های مارس و ژوئن گسترش داده بودند.

حمله مخالفان در اواخر تابستان جریان داشت تا بخشی از مرکز استان درعا تسخیر شود که هنوز تحت کنترل رژیم بود. مقداری از این موفقیت را می توان به فرسودگی مستمر ظرفیت نظامی رژیم منسوب کرد، که محدودیت های نیروی انسان این فرسودگی را تداوم خواهد بخشید. این موضوع می‏تواند اسد را وادار به اتکاء بیشتر بر شبه نظامیان تحت حمایت ایران در حوزه هایی سازد که ترس از شکست دارد، یا ترس از واگذاری این مناطق به مخالفین دارد و به حملات هوایی (از جمله بمب های بشکه ای) متوسل می شود تا آنها را غیر قابل کنترل نگه دارد. در هر کدام از این سناریوها، گروه های سلفی- جهادی دوباره قدرت را کسب خواهند کرد، و چشم اندازها برای حل مناقشه به صورت سیاسی کاهش خواهد یافت. اجتناب از این موضوع نیازمند استراتژی مشترک در میان حامیان مخالفان برای توانمند سازی عناصر مخالف معتبر برای پر کردن شکاف نظامی و مدنی بر روی زمین با ایجاد دولت مدنی کارآمد است. در جنوب، که در آن گروه های سلفی جهادی بسیار ضعیف هستند، مطلوب ترین زمینه برای شروع است.

با این حال، همانطور که در سراسر سوریه مشخص شده است، عناصر مخالف نمی توانند حاکمیت کارآمد در میان مرگ و نابودی ناشی از بمباران هوایی بسازند، به ویژه با توجه به تمایل رژیم برای هدف قرار دادن دقیق همان امکاناتی که برای ظهور این ظرفیت لازم است. تذکرات دیپلماتیک که با اقدامی محسوس حمایت نشده‏اند برای حامیان رژیم اهمیت کمی دارد، و بعید است استفاده اسد از حملات هوایی را به عنوان بخشی از یک استراتژی زمین سوخته و روشی برای پیمودن مجازات جمعی متوقف کند. ایالات متحده باید آماده دنبال کردن وسایل دیگر خود باشد، و این آمادگی را نشان دهد.

به دلیل شک و تردید در مورد آنچه که یک سیاست قوی تر می تواند به دست آورد و نگرانی در این مورد که متحدان رژیم ممکن است در برابر پرسنل ایالات متحده و منافع این کشور در جاهای دیگر داشته باشند، دولت اوباما به دنبال اجتناب از مداخله بیشتر در جنگ است. اما این درگیری بدون تغییر در سیاست آمریکا به پایان نخواهد رسید. علاوه بر بهبود شرایط زندگی در جنوب، این تغییر در سیاست امریکا می تواند به طور قابل توجهی به کاهش قدرت سلفی-جهادی کمک کند در غیر اینصورت موجب افزایش گمانه زنی ها در رابطه با پایان یافتن مذاکرات نهایی درباره جنگ می گردد.

این کار، برای اولین بار، با توانمند کردن گروه های مخالف برای تحکیم کنترل نظامی و ایجاد ظرفیت حکومتداری در جنوب اجرا خواهد شد. این موضوع قدرت و اعتبار آنها را در برابر گروه های سلفی جهادی بهبود خواهد بخشید و می تواند باعث پیشرفت آنها به عنوان بازیگران سیاسی حاکم در مناطقشان شود.

 

در مرحله دوم، دستیابی به یک منطقه عاری از حملات هوایی در جنوب می تواند مدلی برای رویکرد متفاوت از سوی حامیان دولت شورشیان در شمال فراهم کند، که در آن هماهنگی ضعیف و اولویت های متفاوت آنکارا، دوحه و ریاض به وضعیت نامساعد برای افزایش نقش آمریکا کمک کرده است. حرکت از سوی واشنگتن برای توقف حملات هوایی رژیم در جنوب می تواند نشان دهنده انجام همین کار در شمال نیز باشد، به شرطی که متحدان به تغییر مشابه در تعادل قدرت خارج از گروه های سلفی جهادی در شمال کمک کنند.

 

سوم، فشار ایالات متحده برای توقف حملات هوایی رژیم در جنوب نشان دهنده تصمیم برای مهمترین حامیان رژیم، ایران و حزب الله، است و نشان می دهد که بازده سرمایه گذاری آنها بر روی وضع موجود کمتر خواهد شد.

مقامات ایرانی و حزب الله هزینه های طولانی مدت برای دخالت خود را دست کم گرفته اند، آنها باور دارند که می توانند بیش از مخالفان خود در جنگ نیابتی فرسایشی دوام بیاورند، و قیمت انجام این کار را به مذاکره برای راه حل که شامل پایان دادن به حکومت اسد است ترجیح می دهند. به نظر می رسد دیدگاه آنها، تا حدی، بر اساس این فرض است که تمرکز محدود واشنگتن بر داعش و بی میلی‏اش به مقابله با رژیم سیاستش را به سمت پذیرش سیاست بقای سیاسی اسد پیش می برد و در نتیجه، نهایتاً، حل مناقشه برای آنها مطلوب تر است. ابتکار عمل مشروح آمریکا در اینجا می تواند به رد این فرضیه کمک کند و اهمیت بیشتر برای اظهارات کاخ سفید مطرح کند که این توافق هسته ای راه را برای برتری ایران در منطقه هموار نخواهد ساخت. این پیام عزم و اراده باید با حالتی موازی جور شود تا تمایل آمریکا را برای در نظر گرفتن منافع اصلی حامیان رژیم در هر گونه معامله سیاسی برای پایان دادن به جنگ نشان دهد.

نتیجه‌گیری

درگیری سوریه سیاست گذاران را با انتخاب های مشقت بار روبرو می کند. گزینه های موجود برای تغییر دوره محدود و غیرجذاب خواهد بود. تصمیم گیرندگان در داخل و خارج از کشور به طور کلی روش های وضعیت موجود را ترجیح می دهند. در عین حال، این مورد، نیز، یک انتخاب است، و وضع موجود – به اندازه کافی نمی توان مورد تاکید قرار داد – فاجعه است. صدها سوری همچنان هر هفته کشته می شوند، علاوه بر 200000 نفر که تاکنون در جنگ کشته شده اند. بیش از دوازده میلیون نفر نیاز به کمک در داخل کشور دارند، و بیش از چهار میلیون پناهنده وجود دارد. جنگ باعث تندروی می شود، و افراط گرایی و قطبش فرقه ای با ظرفیتی برای بی ثبات کردن مناطق اطراف بسیار فراتر از مرزهای سوریه را رونق می دهد. همانطور که جنگ ادامه می یابد، شرارت این چرخه رادیکال سازی افزایش می یابد؛ تا زمانی که بن بست نظامی ادامه یابد، باید انتظار داشته باشیم که این رادیکال سازی باقی بماند.

پایان دادن به این جنگ و فرار از چرخه معیوب مربوط به زمان نیست- بلکه مربوط به تصمیم گیری است. حل مناقشه نیاز به تغییرات اساسی در رویکرد حامیان دولت در هر دو طرف دارد: ایالات متحده باید تشخیص دهد که نمی تواند شعله های آتش سلفی جهادی را تحمل کند ضمن اینکه نقش رژیم را در دامن زدن به آتش نادیده می گیرد؛ حامیان منطقه ای مخالفان باید متوجه باشند که نه آنها و نه متحدان شورشیِ آنها نمی توانند نفوذ ایران در سوریه را از طریق ابزار نظامی حذف کنند؛ و ایران باید هزینه ناپایدار حمایت از حکومت اسد را از طریق مداخله نظامی در حال گسترش سپاه پاسداران انقلاب و نیابت ها درک کند. این ایالات متحده است که بهترین موقعیت را برای ابتکار عمل برای تغییر مثبت وضع موجود دارد. اگر قرارداد هسته ای از آزمون خود در کنگره در ماه سپتامبر جان سالم به در برد، کاخ سفید فرصتی تازه به نوبه خود برای موضوع سوریه خواهد داشت. گام ها برای جلوگیری (وگرنه توقف) بمباران هوایی مناطق غیر نظامی به ایجاد شرایط بهتر برای حل نهایی کمک خواهد کرد و همچنین به پاسخ به منتقدان داخلی و خارجی کمک می کند که در مورد اراده این کشور برای برخورد با نقش ایران و دست نشاندگانش در سوریه تردید دارند. این مراحل باید با ابتکار دیپلماتیک با هدف گیری نه تنها مسکو (که با آن واشنگتن راحت تر در سوریه درگیر می شود)، بلکه تهران، همراه شود که روابط توسعه یافته در طول مذاکرات هسته ای می سازد.

ایران و حامیان منطقه ای مخالفان اسد، هر دو قابلیت کمتری برای تغییر وضع موجود دارند. که اولی (از طریق رهایی از تحریم) منابع اضافی برای صرف در سوریه دریافت خواهد کرد به شرطی که این کار را بکند، و دومی به طور کامل از تهران انتظار دارد این کار را انجام دهد و این نشان دهنده انگیزه های کوتاه مدت آنها برای سرمایه گذاری در روش های فعلی است که تا تحت الشعاع قرار دادن ضرورت های بلند مدت برای پرداختن به کاستی های اساسی استراتژی مربوط به آنها ادامه خواهد یافت.

 

در جنوب سوریه، آمریکا فرصتی برای ساخت روند مثبت محلی دارد که تقویتش می تواند جایگزین ها برای سلفی جهادی را تقویت کند در حالی که انگیزه ها و محدودیت های دیگر درک شده توسط بازیگران خارجی دیگر را روشن می کند. هر دو برای بهبود چشم اندازهای وضوح مذاکره حیاتی هستند. با این حال، با توجه به جریان های غالب این جنگ، هیچ دلیلی وجود ندارد که فرض کنیم شرایط ایجاد کننده این گشایش برای مدت طولانی باقی خواهند ماند.

ارسال دیدگاه