مقدمه
از زمان آغاز تحولات جهان عرب و گسترش دامنه آن به لیبی که منجر به سقوط معمر قذافی و رژیم وی شد، این کشور به ثبات و آرامش نرسیده است و دامنه شکاف امنیتی ایجادشده از سطح کارگزاران تا به افراد یک قبیله میرسد؛ آنچنانکه وضعیت فوق منجر به منازعه داخلی در این کشور شده است؛ جنگی که طرفهای درگیر در آن طیفی از موافقان و مخالفان قذافی تا گروههای نظیر اخوانالمسلمین، القاعده و در نهایت داعش را شامل میشود که در چارچوب نام گروههایی نظیر کرامت، سپر لیبی، فجر، داعش و… به پیکار با یکدیگر میپردازند؛ بنابراین این حالت سبب شده که آینده لیبی در هالهای از ابهام و رفتن به بیراهه حرکت نماید.
وضعیت فعلی، لیبی را به چهار منطقه تقسیم نموده است: نخست، مناطقی که تحت کنترل دولت و پارلمان طبرق (به عبارتی دولت رسمی) در شرق لیبی و همسایگی با مصر است؛ دوم، دولت خودخوانده کنگره و فجر لیبی در پایتخت این کشور “طرابلس” قرار دارد؛ سوم، نیروهای داعش که نوار ساحلی لیبی فعال هستند و پایگاه اصلی آنها در زادگاه معمر قذافی شهر “سرت” هست گرچه شهر “درنه” را تحت اختیار داشتند اما با شکست سنگینی که متحمل شدند آن را از دست دادند؛ چهارم، قبایل و عشیرههای پراکنده در لیبی هستند که بر اساس منافع خود ممکن است به یکی از گروههای اصلی درگیری در لیبی بپیوندند؛ و غالباً به دنبال گسترش نفوذ خود در مناطق نفتی لیبی میباشند؛ (کار عمده این قبایل قاچاق نفت، اسلحه و آدمربایی هست).
اما آنچه لیبی را به اینجا کشاند، ریشه درگذشته ساخت سیاسی آن دارد که مبتنی بر یک نظام ارباب- رعیتی بود؛ درواقع قبایل در پیوند با فردگرایی معمر قذافی نقش بازی میکردند؛ بنابراین حکومت قذافی با رانت بهدستآمده از نفت به جلب نظر آنان میپرداخت و از سوی دیگر این منابع مالی را به خرید تسلیحات اختصاص میداد که اکنون این کشور را به منبع تجهیزات نظامی برای گروههای مختلف تروریستی تبدیل نموده است؛ لیکن اکنون انبارهای سلاح قذافی با سقوط وی به دست شبهنظامیانی افتاده که در برکناری وی نقش داشتند. چنانچه امروز در لیبی همه همزمان هم انقلابی و هم مسلح هستند و همه نیروها شعار انقلاب و دستاوردهای انقلابی سر میدهند. درواقع شبهنظامیان[1] در این کشور پس از سقوط رژیم معمر القذافی مانند قارچ رشد کردهاند و ساختار قبیلهای در لیبی و وجود سلاح در دست مردم سبب شده است تا ناامنی افزایش یابد و شبهنظامیانی که در سال 2011 قیام را به جهت سرنگونی نظام قذافی آغاز نموده بودند؛ امروز مسئول شکست لیبی و آشوبها در این کشور شدهاند. درگیریهای پیدرپی میان گروههای گوناگون نیز پیچیدگی اوضاع را سبب شده و قاچاق سلاح از این کشور به دیگر کشورها چالشهای بسیاری را برای همسایگان به همراه داشته است؛ لیکن در شرایط کنونی لیبی به سمت یک حالت آشوب پیچیده همراه با ترس گروهها از یکدیگر بهپیش میرود که منشأ آن درگذشته لیبی نهفته است و در این وضعیت یکی از نیروهایی که بر بیثباتی و انضمام طلبی درونسرزمینی میکوبد فجر لیبی است.
چالش میان کارگزاران جدید و قدیم
اسلامگرایان که پس از نظام قذافی پیروز میدان بودند و دولت موقت را تشکیل دادند گمان نمیبردند که چندی بعد در انتخابات پارلمانی با شکست روبرو شوند، درواقع بازماندگان “کنگره ملی لیبی” که پس از انتخابات 2012 برای تدوین قانون اساسی و انتخاب دولت موقت انتخابشده بودند، در انتخابات پارلمانی 2014 موفق نشدند وارد پارلمان شوند؛ لذا از پذیرش آن خودداری ورزیدند و همراه با دیگر نیروهای سیاسی و شبهنظامیان، لیبی را به پرتگاهی حرکت دادند که امروز با آن روبروست؛ لیکن با در اختیار گرفتن بخشی از مناطق و انضمام طلبی درون سرزمینی، این کشور را به سمت تجزیه میبرند؛ درواقع اسلامگرایان تحت نام گروه فجر لیبی با مرکزیت طرابلس به فعالیت میپردازند؛ فجر لیبی که از نیروهای بازمانده “کنگره ملی لیبی”، اخوانالمسلمین، القاعده و دیگر شبهنظامیان اسلامگرا تشکیل یافته، زمانی که مشاهده نمود جایگاه سیاسی خود را ازدستداده است مبارزات مسلحانه را همراه با شبهنظامیان متحد، آغاز نمود؛ ولی این اقدام آنان سبب شد کشور با پدیده رو به تزاید بیثباتی و تروریسم روبرو شود؛ در این میان حامیان منطقهای اسلامگرایان (فجر لیبی) قطر و ترکیه بر پیچیدگی اوضاع افزودهاند.
در شرایط کنونی لیبی به سمت یک حالت آشوب پیچیده همراه با ترس گروهها از یکدیگر بهپیش میرود که منشأ آن درگذشته لیبی نهفته است و در این وضعیت یکی از نیروهایی که بر بیثباتی و انضمام طلبی درونسرزمینی میکوبد فجر لیبی است. |
بنابراین در میدان عملیات چالش شکلگرفته، درگیری میان کارگزاران جدید، قدیم و شبهنظامیان، سیاسیون هست، شکاف بین اسلامگرایان و رقبای لیبرال و سکولار، رویاروییهای قبیلهای و منطقهای است که با فروپاشی دولت مرکزی و حاکمیت شبهنظامیان تشدید شده است؛ پس از شکاف میان دو گروه اصلی انقلابیون لیبی و تشکیل دو دولت موازی در این کشور که یکی پایتخت را اشغال کرده و با استناد به اعتبار کنگره ملی لیبی همچنان خود را دولت قانونی این کشور مینامد و دیگری پس از ناکامی از کنترل طرابلس با یک پارلمان 200نفره، طبرق در هزار کیلومتری پایتخت را مقر حکومت خود قرار داده است و پس از آن ارتش لیبی و نیروهای سپر لیبی هم میان طرابلس و طبرق به دوپاره تقسیم شده است. اگرچه دولت منتخب پارلمان را سازمان ملل هم به رسمیت شناخت و از حمایتهای سیاسی آمریکا و اروپا نیز برخوردار گردید؛ اما چنین حمایتهایی هنوز نتوانسته گرهگشای انبوه چالشهای موجود برای دولت در تبعید طبرق باشد؛ اسلامگرایان و انقلابیون متحد آنها معتقدند مجلس نمایندگان جدید بهجای اتخاذ موضع بیطرفی، از کودتاگران به رهبری حفتر که به دنبال پیاده کردن الگوی مصر در لیبی است، جانبداری میکند و به همین دلیل ما نیز تا برکناری حفتر هیچ همکاری نمینماییم.
تشکیل دولت وحدت ملی در خلأ
برناردینو لئون نماینده بانکیمون دبیرکل سازمان ملل متحد در امور لیبی، تشکیل دولت وحدت ملی در لیبی را در صدر اولویتهای خود قرار داده و در این زمینه تاکنون تلاشهای فراوانی داشته است و جلسات متعددی را میان گروهها برگزار نموده است تا اینکه درنهایت طرفین در ماه جاری میلادی (جولای 2015) پس از چند دور مذاکرات در مراکش و الجزایر در دور جدید که در شهر الصخیرات با نظارت سازمان ملل پیشنویس توافقنامه صلح را بدون حضور نمایندگان “دولت طرابلس” امضا نمودند؛ اما بهواقع چرا فجر لیبی مشارکت نکرد و بر دامنه اختلافات افزود؟ آنچه به نظر میرسد جامعه لیبی به دلیل عدم رشد نیروهای سیاسی تکنوکرات که بر پایه تفکر و مذاکره راهحل اختلافات را در پیش بگیرند به سمت زور اسلحه حرکت نموده است و همه نیروها اعم اسلامگرا، سکولار و افراطگرایان قصد دارند موضوعات را با تکیهبر زور رفع نمایند؛ بهعنوان نمونه “ابوبکربعیره” از نمایندگان مجلس طبرق، کنار گذاشته شدن کنگره ملی، گروه فجر لیبی و دولت عمرالحاسی را شرط شرکت در گفتوگوها اعلام نموده است؛ بعیره معتقد است اکنون زمان مناسبی برای توقف جنگ نیست و جنگ را راهحل بحران لیبی میداند. در اظهارنظر دیگر “علی الترهونی”، رئیس شورای شصتنفره تدوین پیشنویس قانون اساسی اولیه لیبی، درنهایت با برگزاری گفتگوی سیاسی موافقت کرده است و به گمان وی، مردم منتظر نیروهای حفتر هستند؛ الترهونی معتقد است که باید در انتظار پیشرفت در عملیات نظامی پیش از برگزاری گفتگوها ماند و این در حالی است که تحرکات ژنرال حفتر در لیبی همچنان ادامه دارد، تحرکاتی که با نگرانیهایی درباره کشتار مردم از سوی نیروهای وی به بهانه مبارزه با تروریسم همراه بوده است؛ بنابراین مشاهده میشود که گفتار طرفین همچنان با جنگ همراه است و در ادبیاتی که طرفین علیه یکدیگر به کار میبرند واژه جنگ را چندین بار تکرار مینمایند؛ حتی زمانی که طرفین با میانجیگری کشورهای دیگر در حال مذاکره بودند و تدوین پیشنویس بودند شبهنظامیان طرفین با یکدیگر در حال منازعه و جنگ بودند؛ بهعنوان مثال همزمان با مذاکرات نیروهای حفتر، دولت طبرق و بخشی از ارتش ملی که در یک جبهه هستند و از سوی مصر، امارات و عربستان حمایت میشوند با نیروهای مسلح فجر لیبی که از جانب ترکیه و قطر پشتیبانی میشوند در خط هلال نفتی در حال جنگ بودند و به انضمام طلبی درون سرزمینی خصوصاً در حوزههای نفتخیز میپرداختند؛ این در حالی است که عدم ثبات در کنار مذاکره با یکدیگر همخوانی نداشته و محیط مناسبی را برای بروز و ظهور نیروهای افراطی فراهم نموده است.
شکاف در دولت وحدت ملی زمینهای برای افزایش افراطیگری
آنچه در عرصه میدانی لیبی به نظر میرسد این نکته است که نیروهای فجر لیبی با عدم شرکت خود در مذاکرات بینالمللی وسعت عمل گستردهتری برای نیروهای افراطی فراهم نموده است و این را در راستای انضمام طلبی درون سرزمینی خود تدوین نموده است؛ درواقع هدف بر این پایه قرار دارد که از ناهمگونی و چندپارگی به نفع نیروهای خود بهرهبرداری نمایند؛ بنابراین فجر لیبی قصد دارد محیط آشوب را برای گروه مخالف خود عمق بیشتری بخشد تا در این فضا به آنها فشار افزونتری تحمیل نماید و بهعنوان نمونه ارتش لیبی که از سوی جامعه جهانی به رسمیت شناختهشده مجبور نماید، بهتنهایی به رویارویی با نیروهای افراطی (داعش) برخیزد؛ ولی نکتهای که فجر لیبی در نظر نگرفته است نخست، کاهش محبوبیت آن در جامعه بحرانزده این کشور هست؛ دوم، این اقدام سبب تنگتر شدن عرصه فعالیت فجر لیبی میشود چراکه با از کنترل خارج شدن نیروهای افراطی عمق فضای سیاسی و عملیاتی برای این طیف از گروهها افزایش مییابد، در این میان یکی از مواردی که میتوان اشاره نمود این موضوع هست که در ماه گذشته نیروهای داعش با پیشروی به سمت استان “الجفره” در مرکز لیبی سعی داشتند پایگاه هوایی استراتژیک شهر “هون” را تصرف نمایند، لذا نیروهای فجر لیبی باوجوداینکه میتوانستند مقاومت نمایند اما شهر را ترک نموده تا نخست از رویارویی با داعش اجتناب کرده باشد و سپس عرصه را برای مخالفان خود تنگتر نمایند؛ همچنین این اقدامات فجر سبب شده است که برخی حامیان قبیلهای و عشیرهای از این گروه جداشده و به نیروهای افراطی بپیوندند. در این میان نکته قابلتأمل بازی دوگانه قطر و ترکیه است درحالیکه بهعنوان حامی، فجر لیبی را به عدم شرکت در گفتگوهای ملی تحریک مینمایند، ولی از سوی دیگر حامی نیروهای افراطی داعش نیز میباشند، بنابراین نتیجه میگیریم که منافع برخی از گروهها و بازیگران منطقهای بیثباتی جاری موجود در این کشور است تا نهایت استفاده ایدئولوژیک و رقابتی را ببرند.
جمعبندی
نیروهای درگیر لیبی پس از چند دور مذاکره در مراکش با حمایتهایی که همسایگان لیبی داشتند درنهایت به شکل ابتدایی پیشنویس توافقنامهای را برای حل سیاسی بحران این کشور بدون حضور نمایندگان دولت طرابلس امضا کردند؛ اما این توافقنامه چند چالش اساسی همراه خود دارد که عبارتاند از:
1. عدم مشارکت نیروهای فجر که در طرابلس مستقر هستند بهعنوان نیرویی که درهرحال اثرگذار هست؛
2. اختلافنظر در میان نیروهای فجر؛
3. عدم در نظر گرفتن نیروهای قبایلی و عشیرهای؛
4. جنگ و منازعه واژه همه نیروهای لیبی اعم از سیاسی (اسلامگرا و سکولار) تا شبهنظامی
5. تشدد آراء میان نیروهای طبرق که از این توافق حمایت میکنند؛
6. گسترش دامنه فعالیت نیروهای افراطی (داعش) که امروز اتحاد ناهمگونی با نیروهای رژیم قذافی پیدا نمودهاند؛ (مانند نیروهای بعثی در عراق در زمان تصرف موصل)؛
7. بازی دوگانه برخی از بازیگران منطقهای (ترکیه و قطر) باهدف تجزیه لیبی؛
8. اختلافات بر سر تقسیم منابع معدنی لیبی (نفت)؛
9. بازی گذر زمان غرب به جهت کسب بیشترین منافع، خصوصاً منابع نفتی و معدنی
بنابراین مشاهده میشود که هرکدام از نیروها نخست خواستهها و مطالبات خود را دنبال مینمایند و همزمان نیز در داخل خود ناهمگون و دچار تشتت آراء هستند؛ لذا تاکنون همه نیروها نتوانستهاند حول محور مشترکی که منافع ملی را تأمین نماید به توافق برسند؛ نتیجه جبری چنین حالتی تجزیه عملی قدرت و تشدید تضادهاست که نمونه عینی آن را در فقدان تصمیمگیری بر سر مسائل اصلی کشور میتوان مشاهده کرد و مثال مشهود آن پیشنویس توافق اخیر است؛ همچنین تاکنون تلاشهای جناح طبرق که اکنون در جبهه خود ژنرال حفتر هم دارد به جهت جذب در ارتش و یا خلع سلاح شبهنظامیان مسلح و قبایل با موفقیت همراه نبوده است؛ در این میان نیروهای فجر با عدم موافقت با توافقنامه مراکش سعی مینماید دونیروی دیگر یعنی افراطگرایان و قبایل را علیه دولت طبرق بسیج نماید، ولی فجر لیبی هم غافل از این موضوع هست که این دونیرو انتظارات خاص خود رادارند که در مسیر دستیابی به آن از کاربرد زور ابایی نخواهند داشت.
افزون بر چالشهای داخلی باید به نقش مخرب بازیگران منطقهای نیز اشاره داشت که با حمایت از هر یک جناحهای درگیر در جنگ داخلی زمینههای جدایی مناطق را در لیبی فراهم مینمایند؛ در این میان ترکیه و قطر با حمایت از دولت خودخوانده طرابلس (فجر)، اخوانالمسلمین و نیروهای داعش منافع خود را پیشگرفتهاند؛ از سوی دیگر عربستان، امارات و مصر به دنبال حمایت از نیروهای حفتر، سپر لیبی و دولت طبرق هستند؛ هرچند که همسایگان هدفشان لیبی واحد هست و تاکنون در این زمینه جلسات متعددی در تونس، مراکش، الجزایر و اسپانیا برگزار نمودهاند ولی سنگینی وزن آنها به سمت دولت طبرق هست که در شرایط کنونی نخست، بر پیچیدگی اوضاع میافزاید و دوم، به شکل غیرمستقیم و ناخواسته حمایت از تفکیک لیبی است.
در خاتمه باید اشاره نمود که توافق الصخیرات زمینههای تقسیم لیبی به سه منطقه نفوذ (طبرق، افراطگرایان، طرابلس) فراهم مینماید؛ چراکه بعدازاین شکافها عمیقتر خواهد شد و مسئله نفت آن را پررنگتر مینماید، خصوصاً اینکه دولتهای غربی در مورد منابع لیبی بیشتر دخالت خواهند نمود چراکه بالعکس بازیگران منطقهای که فقط منازعه را ایدئولوژیک تلقی میکنند، برای آمریکا بهخصوص اروپا حوزه انرژی لیبی بااهمیت است و تقسیم شدن این کشور برابر با این موضوع هست که منابع انرژی به دلیل رقابتی که میان دولتهای متزلزل مناطق تفکیکشده لیبی شکل میگیرد تسلط بر بازار نفت آنها آسانتر میشود؛ لذا در مورد لیبی بهمانند این هست که تاریخ به عقب و زمان اکتشاف نفت در عربستان بازگشته است، زمانی که هریک از قبایل به جهت تسلط و فروش نفت با یکدیگر در رقابت بودند؛ درواقع باید اشاره نمود به همین جهت است که تاکنون غربیها فقط به اظهارنظر بسنده کرده و حتی در مورد توافق اخیر هم نیز بیشتر تماشاگر بودهاند تا اینکه بخواهند اقدام عملی انجام دهند.
[1]. حدود 1700 قبیله و گروه شبهنظامی در لیبی مشغول جنگ قدرت هستند.
(www.refworld.org/pdfid/51de77c24.pdf؛www.landinfo.no/asset/3025/1/3025_1.pdf)