بحران مشروعیت آل سعود و مطالبه‌ی آزادسازی مکه و مدینه

امروز مسیری جدید در تاریخ سعودی و جهان اسلام آغاز شده است که جامعه اسلامی دیگر آل سعود را ام القراء نمی داند بلکه آنان را اشغالگران مکه و مدینه می‌بیند، چرا که هتک حرمت مقدسات فرق اسلامی آنچنان که وهابیت بدان اعتقاد دارد، باید شامل مسجدالنبی نیز بشود. این تحول ادارکی از نقش سعودی در جهان اسلام و شکست تصویرسازی های دروغین البته باید با مطالبه گری عمومی در جهان اسلام همراه گردد.

مقدمه

حکومت پادشاهی سعودی در شبه جزیره عربستان تاکنون مبتنی بر ترویج وهابیت، اتحاد راهبردی با ایالات متحده و متکی بر ثروت سرشار نفت به حیات خود ادامه داده است. در این میان مدیریت تصویر سعودی در جهان اسلام به عنوان خادمان حرمین و همچنین ادعای حمایت از مسلمانان جهان باعث گردیده بود تا این عناصر مشروعیت بخش دیگری برای آل سعود به وجود آید. اما به نظر می رسد که گذشته منفی سعودی در لبنان، فلسطین، افعانستان و اینک عراق و یمن، آن را در نقطه ای قرار داده است که چهره واقعی اش آشکار شود. تجاوز به یمن سرآغاز، افول عربستان خواهد بود از آن جهت که تصویر اسلامی و عربی عربستان در حال رنگ باختن و چهره صهیونیستی و اشغالگرانه سعودی در مکه و مدینه در حال آشکار شدن است.

آل سعود و تلاش برای مشروعیت

عربستان سعودی، حاصل امتزاج اسلام وهابی محمد بن عبدالوهاب و توان نظامی محمد بن سعود بود که تحت هدایت انگلستان شبه جزیره را اشغال نمودند. بررسی تاریخ وهابیت نشان می دهد وهابیت از ابتدا تمام مذاهب اسلامی را مورد حمله قرار داده و طی بیش از صد سال جنایات بزرگی را در مکه، مدینه، طائف، کربلا و… مرتکب شدند. در همین راستا تهاجم وهابی در سال ۱۹۲۶ و تحت فرمان عبدالعزیز آل سعود منجر به ویرانی قبرستان بقیع و اماکن مقدس اسلامی درون آن گردید ولیکن خواست وهابی ها جهت تخریب مزار پیامبر اسلام (ص) و گنبد مسجد نبوی به دلیل مخالفت های شدید جهان اسلام و علمای الازهر مصر، حوزه های شبه قاره هند و… ناکام و البته ناتمام ماند.

بر همین اساس آل سعود در سالهای ابتدایی، اساسا جنبشی ارتجاعی به شمار می رفت که با قساوت قلب خاصی همه جریانات فکری و گروههای سیاسی اجتماعی را در شبه جزیره عربستان سرکوب نموده و در پیوند با انگلستان حکومت سعودی را تثبیت نمود. اما کشف نفت در عربستان و دیدار تاریخی ملک عبدالعزیز با روزولت رئیس جمهور آمریکا نقطه عطفی بود تا جنبش وهابی سعودی خود را در قامت یک دولت محافظه کار و ثروتمند نشان دهد. از آن پس تلاشهای گسترده ای صورت گرفت تا خاندان سعودی حکومتی اسلامی و عربی معرفی شوند که امنیت مسلمانان را در سفر معنوی حج تامین می کنند. نقطه اوج این رویکرد سعودی در تصویب لقب خادم حرمین الشریفین توسط ملک فهد قابل مشاهده است. هرچند آل سعود پایبندی دینی خاصی از خود نشان نمی دهند، اما در سیاست داخلی عربستان با باز نهادن دست آل شیخ (نوادگان محمدبن عبدالوهاب به عنوان بازوی مذهبی حکومت) و در سیاست خارجی با اتکا بر اماکن مقدس اسلامی کوشیدند، خود را به عنوان محور جهان اسلام نشان دهد.

نقش این کشور در کنفرانس اسلامی، گسترش فعالیت های سازمان الرابطة الاسلامیه در سطح جهان اسلام (بازوی فرهنگی و اجرائی سعودی در ترویج وهابیت)، حمایت از مجاهدان عرب- افغان در جهاد علیه شوروی و… همگی از جمله سیاست های سعودی برای تثبیت مشروعیت اسلامی خود و زدودن چهره وهابی خود صورت گرفت. تمامی سیاست های فوق علیرغم ظاهر اسلامی، اما در واقع منطبق بر خواست راهبردی ایالات متحده بود.

انقلاب اسلامی و بحران سعودی

با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، هراس فزاینده ای از دومینووار بودن این پدیده و سرنگونی حکام ارتجاعی منطقه، آل سعود را فرا گرفت. در همین راستا این کشور پررنگ ترین نقش را جهت راه اندازی جنگ تحمیلی علیه ایران داشت. سعودی در برابر امواج انقلاب اسلامی با ایجاد تبلیغات گسترده درباره عناصر هویتی عرب- عجم و شیعی- سنی، تلاش کرد رهبری جهان اسلام را در برابر ایران ایجاد نماید. این درحالی بود که عمده‌ترین تهدید جهان اسلام، تجاوزگری رژیم صهیونیستی به شمار می آمد. در واقع پیوند راهبردی سعودی با ایالات متحده این کشور را وا می داشت که با چرخاندن انگشت اتهام به سوی جمهوری اسلامی، امنیت رژیم صهیونیستی را تامین نماید. لذا آل سعود برای تامین همین اهداف حتی از شکستن قداست حج نیز فروگذار نکرد و ضمن سیاسی و بدعت دانستن مراسم برائت از مشرکین، حجاج مسلمان را به دلیل مخالفت با اسرائیل و آمریکا به خاک و خون کشید. در همین باره نیز امام خمینی، عربستان سعودی را اینچنین به چالش می کشد: «مسلمانان نمى‌دانند این درد را به کجا ببرند که آل سعود و خادم‌الحرمین به اسرائیل اطمینان می‌دهند که ما اسلحه‌ی خودمان را علیه شما به کار نمى‌بریم! و براى اثبات حرف خود با ایران قطع رابطه مى‌کنند. واقعاً چقدر باید رابطه‌ی سران کشورهاى اسلامى با صهیونیست‌ها گرم و صمیمى شود تا در کنفرانس سران کشورهاى اسلامى مبارزه‌ی صورى و ظاهرى هم با اسرائیل از دستور کار آنان و جلسات آنان خارج شود.»(1)

هرچه بیشتر مسیر تحولات به جلو می رود، عربستان با از دست دادن نفوذ گذشته، بیش از قبل بن مایه وهابی و در واقع ضد اسلامی خود را آشکار می سازد.

بر این اساس عربستان سعودی با پشتوانه دلارهای نفتی ضمن مساوی دانستن وهابی گری با اهل سنت، تلاش فزاینده را نیز آغاز نمود تا شیعه را به عنوان دشمن جهان اسلام معرفی نماید. دگرسازی از ایران با مولفه های حفظ اهل سنت و مراقبت از وطن عربی این فرصت را در اختیار سعودی قرار می داد که بیش از گذشته ادعای رهبری جهان اسلام را بنماید. از طرف دیگر برای خالی نبودن عریضه طرح های صلحی نیز از طرف ملک فهد و ملک عبداله برای موضوع فلسطین ارائه می گردید. سید حسن نصرالله رویکرد سعودی نسبت به موضوع فلسطین را اینچنین تشریح می کند: «شما نظام‌های عربی و مشخصا نظام سعودی، پشت ملت فلسطین را در برابر اسرائیل خالی، از یاری‌اش فروگذار و او را ترک کردید که اسرائیل بکشد، سر ببرد، آواره کند، بمباران کند، ویران و هتک حرمت کند، اسیر بگیرد و بازداشت کند. همچنین او را در برابر آمریکا تنها گذاشتید که از طریق مذاکراتی که به هیچ وجه به نتیجه نخواهد رسید و در آن به دنبال سراب می‌گردند برایش راه حل سیاسی بتراشند! برای ملت فلسطین هیچ کار نکردید. نه فقط در مقابل اشغال که در مقابل فقر، گرسنگی، سرشکستگی و آوارگی تنهایشان گذاشتید.»(2)

گسترش تکفیرگرایی و تروریسم توسط سعودی

اما تحولات پس از 11 سپتامبر تا انقلاب های عربی، پرده را از چهره واقعی آل سعود کنار زد تا جوامع اسلامی واقعیت بنیادین سعودی را درک کنند. چرا که پس از اشغال عراق توسط آمریکا، آنگاه که دورنمای یک عراق دموکراتیک آشکار شد القاعده و گروههای تکفیری جنایات خود را از این کشور آغاز نمودند. مدیریت گسیل انتحاری‌ها و خودروهای بمب‌گذاری‌شده به عراق بی تردید از جانب سازمان اطلاعات سعودی صورت می گرفت. از طرف دیگر سعودی در جنگ های 33 روزه لبنان و 22 روزه غزه با رها کردن ادعای اسلامی و عربی خود، جانب رژیم صهیونیستی را گرفت.

این تحولات برای عربستان آن هم، با داعیه‌ی ام‌القرایی جهان اسلام، تضادی ناهمگون از تقابل سطوح نظری و عملی فراهم کرده و پایه‌های مشروعیت آن را سست نمود. عربستان در پرتوی چنین دوگانگی و تضادی، میان وفاداری به آمریکا و ادعای اسلام به صورت تدریجی فشار افکار عمومی جهان اسلام را نیز احساس نمود. از طرف دیگر ماهیت فرقه گرایانه سعودی که نه تنها شیعیان، بلکه تمامی فرق اهل سنت را نیز دشمن می پندارد، باعث می شود مشروعیت اشغالگران مکه و مدینه بیشتر زیر سوال رود.

برهمین اساس گسترش گروههای تکفیری که خاستگاهی جز عربستان ندارند نیز بسیاری از کشورهای جهان اسلام را درباره نیات سعودی و حتی متحدین غربی این کشور را درباره خطرات این اتحاد، دچار تردید نموده است. حضور سازمان الرابطة الاسلامیة در مناطق مسلمانان نشین که در قالب بیمارستان و مدرسه سازی و … صورت می گرفت(3)، با مخالفت جوامع و دولت های اسلامی مواجه می شود چرا که آنان به تجربه دیدند که گسترش تکفیرگرایی و ناامن سازی کشورهایشان نتیجه تعالیم وهابی در همین مدارس بوده است.

مورد دیگر در افشای چهره ضداسلامی و ضد عربی رژیم سعودی پس از انقلاب های عربی آشکار گردید. آنجائیکه عربستان به عنوان یک نیروی ضد انقلابی تلاشهای زیادی را برای سرکوب انقلاب در بحرین، یمن و… صورت داد و تا آخرین لحظات از دیکتاتورهای مصر و تونس حمایت نمود. این کشور از طریق ارسال نیروی نظامی تظاهرات و اعتراضات بحرین را سرکوب و رژیم آل خلیفه در بحرین را همچنان حفظ کرد. اما قساوت سعودی در راه اندازی جنگ داخلی در سوریه با حمایت مستقیم از تمامی عناصر و گروه‌های شورشی سوریه و همچنین شکل گیری پدیده داعش که اینک عراق و سوریه را به ویرانه تبدیل نموده است، بیش از قبل عیان گردید.

بی تردید تجاوز به یمن، بزرگترین اشتباره راهبردی سعودی بوده است. چرا که به شکل عینی اثبات گردید خادمین حرمین در حالی که جزایر عربستان در دریای سرخ تحت اشغال رژیم صهیونیستی است، طوفان قساوت خود را متوجه ملت مظلوم یمن نموده است.

بنابراین هرچه بیشتر مسیر تحولات به جلو می رود، عربستان با از دست دادن نفوذ گذشته، بیش از قبل بن مایه وهابی و در واقع ضد اسلامی خود را آشکار می سازد. در این زمینه سیدحسن نصرالله تاکید می کند: «در عراق بر سر مسیحیان، ایزدی‌ها، شیعیان، اهل سنت، کرد، عرب و ترکمن و هر کسی که وهابی نبود چه آمد؟ جوامعی هستند که نابود شده‌اند. این تفکر گروه‌های ویران‌گر متعلق به کیست؟ از کجا آمده؟ مکتب کیست؟ از کتاب‌های کیست؟ فرهنگ کیست؟ فتاوای کیست؟ چه کسی این تفکر را در عالم شیوع می‌دهد؟ چه کسی این تفکر را در برنامه‌های درسی ابتدایی، راهنمایی، دبیرستان و دانشگاه تدریس می‌کند؟ چه کسی در همه جای جهان برای آموزش این تفکر تکفیری ویران‌گر به جوانان مسلمان مدرسه می‌سازد؟ خیلی روشن است: پادشاهی عربستان سعودی با پول مسلمانان و حاجیان بیت الله الحرام. برای سوریه، لبنان، عراق، یمن، بحرین، کشورهای خلیج، مصر، لیبی، سومالی، کنیا و همه‌ی کشورهایی که باندهای تروریستی و تکفیری در آن‌ها می‌کشند و جنایت می‌کنند. باید همه‌ی جهان بایستند و به سعودی بگویند بس است.»(4)

 

تجاوز به یمن: آغاز افول سعودی

اما بی تردید تجاوز به یمن، بزرگترین اشتباره راهبردی سعودی بوده است. چرا که به شکل عینی اثبات گردید خادمین حرمین در حالی که جزایر عربستان در دریای سرخ تحت اشغال رژیم صهیونیستی است، طوفان قساوت خود را متوجه ملت مظلوم یمن نموده است. تجاوز گری عربستان با این گستره و در حالی که پیش از آن هیچگونه راه حل سیاسی و دیپلماتیک و یا حتی تحریم اقتصادی به اجرا گذاشته نشده بود نشان دهنده آن است که؛ سعودی بیش از هر زمان دیگری به گذشته جایتکار وهابی خود باز گشته است و متانت ظاهری خود را به کناری نهاده است: «این را همیشه میگفتیم که سعودی‌ها در کار سیاست خارجی‌شان یک وقار و متانتی نشان میدهند؛ این وقار و متانت را هم از دست دادند. چند جوان بی‌تجربه، امور آن کشور را در دست گرفتند و دارند آن جنبه‌ی توحّش را غلبه میدهند بر جنبه‌ی متانت و ظاهرسازی؛ این به ضررشان تمام خواهد شد.»(5)

جنگ یمن درحالی اتفاق افتاد که هیچگونه تهدیدی از جانب یمن متوجه عربستان سعودی نبود. انصارالله علیرغم اینکه در جنگ های متعدد صعده جز تجاوزگری از عربستان مشاهده نکرده بود، اما به سرعت پس از پیروزی انقلاب در یمن خواهان گفتگو مسالمت آمیز با سعودی گردید. اما پاسخ سعودی که هدف اصلی آن ادامه سلطه بر یمن بود، چیزی جز جنگ نبود. و لذا در اشتباهی بزرگ، سلاح های آمریکایی سعودی ها اینبار مستقیما مردم عرب و مسلمان را هدف گرفت. این رویکرد سعودی چنانچه تاکید گردید؛ زمینه را برای از میان بردن مشروعیت سنی و عربی ای که آل سعود سالها با خویشتن داری و خرج دلارهای نفتی بدست آورده بودند فراهم نمود.

به همین دلیل مسیری جدید در تاریخ سعودی و جهان اسلام آغاز شده است که جامعه اسلامی دیگر آل سعود را ام القراء نمی داند بلکه آنان را اشغالگران مکه و مدینه می بیند، چرا که هتک حرمت مقدسات فرق اسلامی آنچنان که وهابیت بدان اعتقاد دارد، باید شامل مسجدالنبی نیز بشود. این تحول ادارکی از نقش سعودی در جهان اسلام و شکست تصویرسازی های دروغین البته باید با مطالبه گری عمومی در جهان اسلام همراه گردد. در این میان نقش دیپلماسی عمومی و موسسات مردم نهاد اسلامی بسیار اهمیت پیدا می کند تا با بهره گیری از اشتباه راهبردی سعودی، مطالبه جهان اسلام در آزادسازی مکه و مدینه تحقق یابد. بی تردید این فرصتی راهبردی برای جهان اسلام است که نظام پادشاهی سعودی را هرچند متکی بر روابط امنیتی با آمریکا و پول نفت باشد، از میان ببرد. در این ارتباط دبیرکل حزب الله با بیان اینکه یکی از خنده دارترین بهانه ها برای شروع تجاوز عربستان به یمن را دفاع از حرمین شریفین در مکه مکرمه و مدینه منوره اعلام کرده اند، تصریح کرد: «چه کسانی حرمین شریفین را تهدید می کند، ارتش یمن و یا ملت یمن که عاشق رسول الله (ص) و اهل بیت (ع) هستند.»

جامعه اسلامی دیگر آل سعود را ام القراء نمی داند بلکه آنان را اشغالگران مکه و مدینه می بینند، چرا که هتک حرمت مقدسات فرق اسلامی آنچنان که وهابیت بدان اعتقاد دارد، باید شامل مسجدالنبی نیز بشود.

جمع‌بندی

سعودی هرچند به وسیله قساوت قلب وهابیان نجد، قدرت را در شبه جزیره عربستان قبضه نمود و بعدها نیز با پیوندهای راهبردی با آمریکا خود را به عنوان قدرتی منطقه ای معرفی نمود، اما همواره تلاش داشته است تا خود را کشوری اسلامی و عربی و در واقع ام القراء جهان اسلام نشان دهد. ولیکن تحولات منطقه ای از اشغال عراق تا تحولات انقلابی جهان عرب و ظهور داعش، محملی را ایجاد نمود تا سعودی به شکل مشخصی از ادعاهای عربی و اسلامی خود فاصله گرفته و مجددا جنبش وهابی را در ذهن متبادر نماید. تجاوز به یمن البته بزرگترین اشتباه راهبردی سعودی به شمار می رود، چرا که آغاز روندی خواهد بود که هویت صهیونیستی- وهابی سعودی را آشکار نموده و باعث آغاز مطالبات جهان اسلام در راستای آزادسازی و اسلامی‌سازی حرمین شریفین خواهد شد.

—————————————-

پی‌نوشت:

(1)  امام خمینی، صحیفه‌ امام، ج 21، تهران، مؤسسه‌ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ سوم، 1378، ص 77.

(2)  سید حسن نصراله، سخنرانی درباره‌ی تحولات یمن، 1394/1/7.

(3)  مهدی قویدل دوستکوهی، سیاست خارجی عربستان در قبال افغانستان پس از 11 سپتامبر، همشری دیپلماتیک.

(4)  سید حسن نصراله، سخنرانی در مراسم همبستگی با ملت یمن، 1394/1/28.

(5)  امام خامنه ای، بیانات در دیدار مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام، 1394/1/20.

ارسال دیدگاه