پس از مدتها چالش میان نامزدهای راهیافته به دور دوم انتخابات ریاست جمهوری افغانستان یعنی «اشرف غنی احمد زی» و «عبدالله عبدالله»، این دو سرانجام با تشکیل دولت وحدت ملی توافق نمودند. عبدالله و احمد زی با توافق صورت گرفته عملاً وارد مرحله جدیدی برای تشکیل دولت وحدت ملی افغانستان شدند و به بحران و نگرانی افغانها در خصوص اوضاع کنونی این کشور خاتمه دادند. بر اساس توافقی که میان طرفین صورت گرفت، قرار است ظرف مدت 2 سال آینده، دولت مبادرت به تشکیل لوی جرگه و تغییر قانون اساسی و احیای پست نخستوزیری نماید.
بر اساس این توافق جلسات کابینه به ریاست غنی و جلسات شورای امور وزیران که مسائل اجرایی را دنبال میکند زیر نظر عبدالله برگزار خواهد شد. هرچند با تشکیل دولت وحدت ملی، افغانستان در ظاهر خطر بزرگی را پشت سر گذاشته است اما چالشهای پیش روی بسیاری در انتظار دولت جدید است. ابتدا باید گفت بر اساس قانون اساسی کنونی افغانستان قدرت بهصورت متمرکز در اختیار رئیسجمهور است و مقامی بهعنوان ریاست اجرایی وجود نخواهد داشت. اینکه آیا غنی و عبدالله تا زمان تغییر در قانون اساسی افغانستان در این رابطه دچار چالشهای اساسی میشوند یا خیر هنوز مبهم است. فارغ از این مسائل، موضوع مهمی که اکنون پیش روی دولت وحدت ملی است بحث سیاست خارجی و ارتباط با همسایگان است.
یکی از کشورهایی که همواره نقش و نفوذ بالایی در سیاست افغانستان داشته است، کشور پاکستان است. مطلب پیش رو به دنبال این است که آینده روابط افغانستان ـ پاکستان در پرتو رقابتهای منطقهای را مورد بحث و بررسی قرار دهد. در این نوشتار درصددیم تا به بررسی فرصتها و چالشهای گسترش روابط افغانستان و پاکستان بپردازیم.
متغیرهای مهم تأثیرگذار در این رابطه، روی کار آمدن دولت وحدت ملی از یکسو و خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان از سوی دیگر میباشد. بدون شک پرسش کلیدی این خواهد بود که با توجه به شرایط جدید آیا مناسبات کابل و اسلامآباد میتواند شاهد پیشرفت باشد یا خیر.
اهداف و استراتژی دولت پاکستان در رابطه با افغانستان
وقوع تحولات پیدرپی در پاکستان و آمدن و رفتن دولتهایی با تاکتیکهایی متفاوت، باعث شده است تا نتوان سیاست خارجی پاکستان را دائمی دانست اما موقعیت این کشور و بحث دشمنی با هند موجب گشته تا موضوع امنیت اصل محوری سیاست خارجی اسلامآباد در تمامی ادوار شود. علاوه بر این، پاکستان به دلیل داشتن اکثریت جمعیتی مسلمان همواره خواهان توسعه روابط با دول اسلامیبوده است که افغانستان یکی از آن کشورها هست که هم اسلامی است هم همسایه. بااینحال و بهرغم وجود پتانسیلهایی برای همکاری دو کشور، متغییرهایی تأثیرگذار همواره موجب واگرایی کابل و اسلامآباد شده است که طرفین تلاش دارند در دوره جدید نسبت به رفع آن اقدام کنند.
تحلیل گران معتقدند بعد از گذشت 20 سال از پایهگذاری سیاست خارجی جدید پاکستان در قبال افغانستان و با وجود سرمایهگذاریهای کلان صورت گرفته از طرف اسلامآباد، اکنون شاهد دگرگون شدن اوضاع هستیم به نحوی که پاکستانیها دریافتهاند که عوامل بنیادی که آنها پیشتر از آن بهعنوان محرک اصلی دخالت و دستاندازی در افغانستان استفاده میکردند دچار تغییر و تحول شده و به سمت و سویی غیر از منافع این کشور چرخش یافته است.
مثال بارز این امر درباره گروه طالبان است. این گروه هرچند قرار بود با حکومت در افغانستان، منافع اسلامآباد را تأمین کند اما اکنون به دردسر بزرگی برای خود تبدیل شده است. پیچیدگیهای موجود (اسلامآباد ازیکطرف علیه طالبان میجنگد و از طرف دیگر به گروههای تروریست مخالف کابل مانند گروه حقانی کمک میکند) باعث شده است تا نتوان چشمانداز روشنی را برای بهبود روابط کابل ـ اسلامآباد متصور بود. بااینحال وزارت امور خارجه پاکستان تحولات رخداده در افغانستان را فرصت مناسبی برای تبدیل روابط دوجانبه به مناسباتی مستحکم ارزیابی نموده است. از طرف دیگر «ژنرال راحیل شریف» فرمانده ارتش همیشه مقتدر پاکستان نیز چندی پیش راهی کابل شده بود و با مقامات افغان به بحث نشسته بود. این سفر از جهتی دیگر نیز میتواند مهم باشد و آن اینکه بعد از تظاهرات شدید مردمی علیه «نواز شریف» نخستوزیر پاکستان، سیاست خارجی این کشور بار دیگر در سیطره ارتش قرار گرفته است.
اکنون که دولت وحدت ملی در افغانستان تشکیل شده است چگونگی مناسبات با پاکستان از اهمیت زیادی برای کابل برخوردار است. مقامات اسلامآباد در اظهارات خود مطرح نمودهاند که از روی کار آمدن اشرف غنی بهعنوان یک اقتصاددان نزدیک به سیاستهای پاکستان در عوض رقیب خود یعنی عبدالله نزدیک به ایران خرسند هستند و قصد دارند در دوره جدید مناسبات خود با کابل را در تمامی زمینههای ممکن افزایش دهند.
دولت وحدت ملی و گسترش روابط با پاکستان
از سوی دیگر دولت جدید افغانستان و اشرف غنی با درک شرایط موجود به دنبال این امر است که در کوتاهمدت با فشار بر پاکستان این کشور را از ادامه همکاری با طالبان منصرف سازد. سفر چندی پش غنی به اسلامآباد و سپس ریاض و پکن بهعنوان شرکای کلیدی پاکستان را میتوان از همین زاویه مورد تجزیهوتحلیل قرارداد. بعد از عدم موفقیت آمریکا در مذاکرات سازش طالبان با افغانستان که حتی به ایجاد دفتر سیاسی این گروه در قطر نیز انجامید، چین طی مدت اخیر نشان داده است که مایل است با ورود به بحث افغانستان و پاکستان نقش نو و جدیدی ایفا کند. تحلیل گران معتقدند نگرانی پکن از خروج آمریکا از افغانستان و ایجاد خلأ امنیتی که می تواند سبب بهرهبرداری «اویغورها» در سین کیانگ شود باعث این کوشش شده است.
اما با وجود اظهارات صورتگرفته از سوی مقامات پاکستان و افغانستان و بروز برخی خوشبینیها، نگارنده این سطور به دلایلی که در پی خواهد آمد چشمانداز روشنی را برای این روابط متصور نیست.
مقامات افغان طی سالهای اخیر بهتناوب پاکستان را عامل اصلی ناامنی در افغانستان معرفی کردهاند. آنها بر این اعتقادند که اسلامآباد با حمایت از گروه تروریستی طالبان اجازه ثبات در داخل کشور را نمیدهد.[1]
هرچند اشرف غنی با هدف بهبود بخشیدن روابط تیرهوتار کشورش با پاکستان عازم اسلامآباد شده بود و مقامات پاکستانی نیز در اظهارات اعلامی خویش دولت وحدت ملی در کابل را مورد استقبال قرار دادهاند اما مشکلات و چالشهای دو کشور بسیار بالاتر از آن است که با اینگونه سفرها حلوفصل شود. اگر اینگونه میبود ملاقاتهای متعدد «حامد کرزای» رئیسجمهور سابق افغانستان از کابل در طول بیش از یک دهه میتوانست تغییراتی را در این مناسبات به وجود آورد؛ به عبارت دیگر اگر تنها سفرها توانایی راهحل امنیت افغانستان بود پس کرزی که در دوران بیش از یک دهه ریاست جمهوری خود ۲۰ بار به پاکستان سفر کرد و محوریترین اهداف آنها را ایجاد امنیت و تشویق این کشور برای همکاری با صلح افغانستان عنوان میکرد، میتوانست موفق باشد.
این در حالی است که علاوه بر سفرهای حامد کرزی نشستهای ۳ جانبه نیز بین مقامات دخیل در سیاست خارجی کابل و اسلامآباد و کشور ثالثی برگزار شد که علیرغم وعدههای شیرین پاکستان نتیجه مثبتی از سفرهای سیاسی دو کشور حاصل نشد. درگیریهای لفظی مقامات دو کشور طی سالهای اخیر همواره موجبات تنش در مناسبات دوجانبه را فراهم آورده است.
اتهامات کابل به پاکستان در شرایطی مطرح میشود که اسلامآباد معتقد است ناتوانی افغانها در کنترل خط مرزی باعث میشود تا شبهنظامیان با ورود به خاک پاکستان این کشور را دچار چالش کند. جدیدترین مورد رخداده در این موضوع، اظهارت «سرتاج عزیز» مشاور امنیت ملی دولت پاکستان است که در مصاحبه با شبکه بیبیسی نهتنها حمایت پاکستان از طالبان را رد کرده بلکه شبهنظامیان وارد شده به پاکستان را تهدیدی علیه امنیت و صلح و ثبات اسلامآباد ارزیابی نموده است. به گفته سرتاج عزیز، حمایت اسلامآباد از گروه طالبان به اوایل دهه 90 برمیگردد و این گروه در حال حاضر مشکل افغانستان است و ارتباطی به اسلامآباد پیدا نمیکند. فارغ از این مسائل باید این نکته را نیز مدنظر قرارداد که طالبان افغانستان در بین برخی از احزاب و شخصیتهای کلیدی پاکستان مورد تأیید است. چنآنچه «مولانا فضل الرحمان»، یک سیاستمدار پاکستانی و طرفدار طالبان در جریان سفر غنی به اسلامآباد، جنگ طالبان در افغانستان را علیه خارجیها و مشروع قلمداد نموده بود.
هرچند ارتش پاکستان چندی پیش عملیات گستردهای به نام «ضرب عذب» را برای مقابله با شبهنظامیان شمال این کشور آغاز کرد اما این عملیات نتوانست تغییری در استراتژی تروریستها ایجاد کند. از سوی دیگر ارتش نتوانسته یا نخواسته است که به نابودی افراط زدایی در منطقه بپردازد. با وجود اینکه ارتش پاکستان ادعا میکند در این عملیات توانسته است با موفقیت زیرساختهای تروریستها ازجمله مخفیگاههای شبهنظامیان، انبارهای ذخیرهسازی مواد منفجره و تسلیحات، سایتهای آموزش نظامی و کارخانههای تولید مواد منفجره را نابود سازد بااینحال تکامل ستیزهجویی در منطقه خط بطلانی بر ادعای ارتش است.
کارشناسان معتقدند با عملیاتی اینچنینی نمیتوان تروریسم و ستیزهجویی را ریشهکن کرد بلکه دولت باید با برنامهای جامع و بلندمدت در اندیشه ریشهکنی افراطگرایی برآید. از طرف دیگر افغانها معتقدند پاکستان پس از آغاز عملیات ضرب و عذب اقدام به کوچاندن عملی هزاران تروریست تکفیری از خاک پاکستان به داخل افغانستان و سپس حفر خندق در مرزهای دو کشور بهمنظور جلوگیری از بازگشت آنها کرده است.
نکته دیگری که باید بدان اشاره کرد این است که بحران سیاسی به وجود آمده در پاکستان و تظاهرات ضد دولتی در این کشور بار دیگر نقش و نفوذ ارتش را بهحداعلا رسانید. از دو جهت میتوان این امر را مانعی در بهبود روابط افغانستان و پاکستان دانست:
موضوع اول نگرانی افغانها این است که سیاست دولت غیرنظامی اسلامآباد با استراتژی ارتش این کشور در قبال افغانستان دارای تفاوتهای عمدهای است. عدم مبارزه پاکستان با «شبکه حقانی» که همواره شدیدترین حملات را علیه استانهای مرزی افغانستان ازجمله «خوست و پکتیا» انجام داده است و پایگاههای مستحکمی در کشور پاکستان دارد، نشاندهنده این موضوع است که ارتش تمایلی به سرکوب دشمنان کابل ندارد.
جنبه دوم نگرانکننده برای کابل این است که تقویت ارتش در پاکستان موجب نظارت بیشتر بر سیاست افغانستان میشود. کمتر کسی است که به ارتباط مستحکم ارتش پاکستان با شبکه حقانی در افغانستان تردید داشته باشد. بدون شک این دو موضوع نگرانی پس از خروج نیروهای غربی از افغانستان شدت بیشتری به خود خواهد گرفت. این احتمال وجود دارد که ارتباط پاکستان با شبکه حقانی پس از خروج نیروهای غربی مستحکمتر نیز شود. درهرحال این عوامل باعث میشود تا مناسبات افغانستان بهجای اینکه با هند دچار بهبود شود به سمت هند چرخش یابد.[2]
نکته کلیدی در این است که سیاستهای اعلانی و اعمالی پاکستان در افغانستان هیچگاه همسان و یکسان نبودهاند. مقامات این کشور ازیکطرف اعلام میدارند که حکومت آیندهی افغانستان باید به طالبان در قدرت سهم بدهد و مشارکت دادن این گروه به قدرت را تنها راه ثبات افغانستان خوانده است. این در حالی است که این کشور از درک مبارزه با طالبان و تروریسم از آمریکا و ناتو میلیاردها دلار پول گرفته و در کنار متحدان غربی و خصوصاً آمریکا، همواره از تضعیف و نابودی کامل طالبان و تروریستها حرف میزند.
افغانها بر این باورند که حکومت پاکستان همیشه از عدم دخالت در امور داخلی افغانستان، رابطه نداشتن با طالبان و مخالفان مسلح دولت یا مبارزه با گروههای افراطگرا و تروریسم سخن میگوید؛ اما کمتر در سیاستهای اعمالیاش به این وعدهها عمل کرده است.
یکی از مسائل مهمی که همواره باعث ایجاد تعارض بین کابل و اسلامآباد شده است موضوع خط مرزی «دیورند» است. این مرز که در قرن 19 و توسط انگلستان به افغانها تحمیل شده است در سالهای بعدی تاکنون محل مناقشه شدید افغانها با پاکستان بوده است. این خط مرزی توسط هیچکدام از دولتهای بر سر کار آمده در افغانستان به رسمیت شناخته نشده است و بهتناسب شدت و ضعف این حکومتها همواره ادعاهای تعلق داشتن قسمتهایی از ایالت سرحد و ایالت بلوچستان پاکستان که عمدتاً پشتون نشین هستند به خاک افغانستان مطرح شده است. این دعا در برخی مواقع با عنوان ایجاد پشتونستان بزرگ به اوج رسیده و حتی درگیریهایی را نیز موجب شده است. همین امر نیز باعث شده است تا در بعضی مواقع کابل و اسلامآباد به تقویت گروههای مخالف دیگری بپردازند.
آنچه تاکنون مایه نگرانی زمامداران پاکستان بوده قبایل پشتون ساکن در دو طرف نوار مرزی دو کشور است. این قبایل با وجود اینکه به لحاظ سیاسی و حقوقی اتباع پاکستان محسوب میشوند، پیوندهای قومی و قبیلهای خود را با هممسلکانشان در طرف دیگر مرز حفظ کردهاند و بعد از گذشت حدود یک قرن هنوز آرزوی اتحاد و پیوستن دوباره به افغانستان را دارند. درهرحال این امر همواره موجب واگرایی کابل و اسلامآباد بوده است.[3]
چشمانداز
درهرحال اکنون بعد از ماهها بحث و جدل و بازشماری آرای برخی حوزههای رأیگیری انتخابات ریاست جمهوری افغانستان، بالاخره دو طرف توافقنامه تشکیل دولت وحدت ملی را امضا کردند اند. هرچند در دوران انتخابات، مقامات اسلامآباد سعی داشتند نگاه یکسانی به هر دو نامزد انتخابات داشته باشند؛ اما با وضعیتی که امروزه در پاکستان ایجاد شده، این کشور در نظر دارد حضور خود را در مرزهای دیورند تقویت و حتی کانالی به بهانه تأمین امنیت خود و یا جلوگیری از عبور و مرور طالبان حفر کند. درواقع پاکستان بیشتر از اینکه علیه دولت افغانستان و یا نامزدهای کنونی موضع بگیرد، بیشتر بر ضد منافع ملی افغانستان موضع گرفته است تا با تأمین شرایط ناامنی در مرزها و گسترش مرزهای خود، وضعیت را به نفع خود شکل دهد.
از طرف دیگر نیز اشرف غنی احمد زی و دولت وحدت ملی که سیاست خارجی دولت آینده خود را مبتنی بر تعامل و ایجاد روابط دوستانه با جهان تعریف کرده و گفته است، صلح و ثبات افغانستان را در برابر هیچچیزی قربانی نخواهد کرد با چالشهایی مواجه است که مهمترین آن طالبان است. طالبان و شبکه حقانی موضع خود را در خصوص دولت وحدت ملی اعلام و آن را دشمن خود معرفی کردهاند؛ بنابراین ادامه جنگ محدودیتهای جدی برای تأمین امنیت به وجود خواهد آورد. نکته دیگر اینکه منافع قدرتهای منطقه در افغانستان رنگ و بوی ایدئولوژیک گرفته و با مطرحشدن بحث الگوی اسلامی قدرت سه کشور پاکستان، ایران و عربستان سعودی بهشدت درگیر آن شدهاند.
از سوی دیگر عبدالله عبدالله و شخصیتهای نزدیک به او همچنان به اهداف و نیات پاکستان در افغانستان تردید دارند و نگران احتمال وجود ارتباط میان دولت پاکستان با طالبان و افغانستان و شبکه حقانی هستند.
بههرحال، این حس بیاعتمادی، یک حس دوطرفه میان دو کشور است، به این معنا که حاکمان دولتی و نظامی پاکستان از اینکه افغانستان به پناهگاه امنی برای شبهنظامیان طالبان پاکستان و جداییطلبان بلوچ تبدیل شده است، نگران هستند و افزایش حضور و نفوذ هند در افغانستان نیز دلیل دیگر نگرانی اسلامآباد در خصوص آینده روابط با کابل است.
[1]. http://www.internationalaffairs.org.au/australian_outlook/challenges-ahead-for-afghanistans-new-president-and-government-of-unity/
[2]. http://southasia.foreignpolicy.com/posts/2014/08/20/why_afghanistan_should_be_worried_about_pakistan_s_political_crisis
[3]. http://www.latimes.com/world/afghanistan-pakistan/la-fg-afghanistan-pakistan-20141114-story.html