گزارشي از «كنفرانس بررسي چالشهاي تأسيس اتحاديهی خليج فارس»در مركز مطالعات الأهرام
مترجم: وحيد مرادي/ كارشناس مسائل منطقه
عربستان سعودي اخيراً از تمايل خود براي ارتقاي شوراي همكاريهاي خليج فارس به عنوان اتحاديهاي جهت حمايت از امنيت ملي كشورهاي عربي خبر داد. اين اقدام عربستان سعودي باعث طرح سؤالاتي گرديده است كه از جملهی آنها ميتوان به موارد زیر اشاره كرد:
انگيزههاي عربستان از اعلام چنين رويكردي در شرايط كنوني چيست؟ چالشها و فرصتهاي اين مسئله چيست؟ ميزان همگرايي و تعارض اين ايده با ساختار كلي اتحاديهی عرب چه اندازه است؟ ميزان توانايي عربستان سعودي براي ارتقاي سطح امنيت جمعي كشورهاي عربي در مواجهه با خطراتي همچون تقسيم و فدرالي شدن كشورهاي عربي به ويژه حوزهی خليج فارس چه اندازه است؟
در اين راستا، «مركز مطالعات سياسي و استراتژيك الاهرام» با همكاري مركز مطالعات «الخليج» عربستان سعودي در مورخهی 27 فوريهی 2014م اقدام به برگزاري كنفرانس مشتركي تحت عنوان «اتحاديهی دولتهاي خليج عربي؛ دورنماي آينده» در قاهره نمود كه هدف از آن بررسي ايدهی عربستان سعودي در زمينهی تأسيس اتحاديهی كشورهاي خليج فارس و تلاش براي همگرايي هر چه بيشتر عربي بود. در اين كنفرانس مشترك نمايندگان و كارشناساني از كشورهاي حوزهی خليج فارس و كشورهاي عربي حضور داشتند كه از جملهی آنها ميتوان به «ضياء رشوان» مدير مركز مطالعات سياسي و استراتژيك الاهرام، «دكتر عبدالعزيز بن عثمان بن صقر» رئيس مركز مطالعات الخليج، «ناصيف حتي» نماينده دبيركل اتحاديه عرب و «ناصر كامل» نمايندهی وزارت امور خارجهی مصر اشاره كرد.
اهداف نشست
كنفرانس با سخنراني ضياء رشوان، مدير مركز مطالعات الاهرام آغاز شد. وي سخنان خود را با اشارهی مختصري به تاريخچهی تأسيس مركز مطالعات الاهرام شروع كرد و بيان داشت: «مركز مطالعات الاهرام در حقيقت واكنشي بود به شكست سخت اعراب از اسرائيل در سال 1967م كه تأثيرات بسزايي در سراسر دنياي عرب بر جاي گذاشت. اما در مورد اتحاديهی خليج فارس بايد بگويم شايد عدهاي تصور كنند كه تأسيس اتحاديهاي متشكل از كشورهاي حوزهی خليج فارس به مصر ارتباطي ندارد، حال آنكه مصر در مركز اين مسئله قرار دارد. به اعتقاد من، انقلابهاي گذشته و حال مصر باعث ارتباط تنگاتنگ مسائل اين كشور با مجموعهی دنياي عرب گرديده است. البته، موضع حمايتگرانهی عربستان سعودي از ارادهی ملت مصر در 30 ژوئن باعث شد تا مصريها در اين برههی تاريخي مجدداً به دوستان حامي خود متمايل گردند.» رشوان در ادامهی سخنان خود افزود: «اتحاديهی عرب در حقيقت آرزويي ديرينه بود كه توسط نسل بعد از جنگ جهاني دوم بنا نهاده شد. از اين رهگذر دولتهاي حاشيهی خليج فارس توانستند با فائق آمدن بر موانع داخلي و منطقهاي اقدام به تأسيس شوراي همكاريهاي خليج فارس نمايند.
«دكتر عبد العزيز بن عثمان بن صقر»، رئيس مركز مطالعات الخليج، دومين سخنران اين كنفرانس بود كه اتحاديهی خليج فارس را آرزوي مردم و دولتهاي خليج فارس براي همگرايي و دفاع از امنيت مشترك عربي معرفي كرد. وي اذعان داشت كه كشورهاي حوزهی خليج فارس بعد از پشت سر گذاشتن تجربهاي 30 ساله از همكاري مشترك در قالب شوراي همكاريهاي خليج فارس به دنبال ارتقاي سطح همكاريها و تبديل اين شورا به اتحاديهاي منطقهاي هستند كه در سخنراني ملك عبدالعزيز پادشاه عربستان در سي و دومين نشست شورا در سال 2011م مطرح گرديد. پادشاه عربستان در نطق خود چنين بيان داشت: «تاريخ و تجربه به ما آموخته است كه به وضعيت كنوني اكتفاء نكنيم؛ زيرا هر كس چنين كند، خود را در انتهاي قافله خواهد يافت؛ در حالي كه فرصتهاي بيشماري را از دست داده است. ما اين وضعيت را براي سرزمين، امنيت و ثبات خود نميپسنديم. لذا از شما ميخواهم كه از مرحلهی همكاري به مرحله اتحاد در مجموعهاي واحد كه خير همگان را به دنبال خواهد داشت، قدم بگذاريم. بايد توجه داشت كه شرايط كنوني نيازمند بيداري و اتحاد صف و كلمه است. بدون شك همهی ما ميدانيم كه در عرصهی امنيتي مورد هدف قرار گرفته و بايستي به اندازهی توان خود جهت گام برداشتن در اين زمينه بكوشيم.»
دكتر عبدالعزيز در ادامهی سخنان خود افزود: بدون شك اين هدف به دنبال تكامل است نه تفرقه. همچنين ثبات، امنيت و اعتلاي كشورهاي حوزهی خليج فارس را مد نظر قرار داده است و نه هرج و مرج، تزلزل و ويراني آنها را. اين ايده مصلحت دولتها و ملتهاي حوزهی خليج فارس را به همراه خواهد داشت و استقلال، حاكميت، دستاوردها، هويت، ميراث فرهنگي و تمدني و نظامهاي سياسي كشورهاي مذكور را بگونهاي كه همگان از آن رضايت داشته و باعث تسلط يكي بر ديگري نگردد، حفظ خواهد كرد. از اينرو، گردهمايي كنوني براي يك اقدام مشترك عربي- عربي تحت نظارت اتحاديهی عرب صورت گرفته است. علاوه بر اين، به جاي عناويني همچون «محور» و «ائتلاف»، اين ايدهی مشترك تحت عنوان «اتحاديه» نامگذاري شده است كه نشاندهندهی اتحاد ميان ملتها و دولتهاي همسو به لحاظ نژادي، ديني و مليتي باشد.
در مورد علت انتخاب مصر به عنوان محل برگزاري اين كنفرانس بايد بگويم كه اين كشور همواره مهد امنيت، صلح، تاريخ، تمدن و آيندهنگري بوده است. علاوه بر اين، كشورهاي حوزهی خليج فارس با اين اقدام خود سعي در تأكيد بر جايگاه مصر و ارادهی ملت آن در انقلابهاي 25 ژانويه و 30 ژوئن و انتخاب نظام سياسي مطلوب، در قلوب خود دارند.
«ناصيف حتي» دستيار دبير كل اتحاديهی عرب و نمايندهی او در اين كنفرانس، سخنان را با تمركز بر چند نكته پيرامون طرح اتحاديه آغاز نمود كه به شرح زير ميباشد:
– اجرايي نمودن طرح تأسيس اتحاديهاي متشكل از دولتهاي حوزهی خليج فارس، در حقيقت به مثابه گردنهاي بزرگ براي اين كشورها است.
– بدون شك همكاريهاي منطقهاي در انواع مختلف آن و حمايت و توسعهی آن در جهان كنوني داراي ماهيتي بينالمللي است. زيرا براي دولتهاي عضو امكان مواجههی بهتر با چالشها را فراهم كرده و توسعه و گسترش ساختارهاي فرعي به عنوان خانهی مشترك عربي در راستاي اقدام مشترك عربي- عربي را ايجاد مينمايد.
– متغيرات و چالشهاي جديد و متعدد در سطوح مختلف محرك انسان در جستجوي بهترين الگوي همكاري براي حمايت از امنيت ملي و جمعي است.
در ادامهی سخنان نمايندهی دبيركل اتحاديهی عرب، آقاي «ناصر كامل»، دستيار وزير امور خارجهی مصر، به ايراد سخنراني پرداخت. وي خاطر نشان ساخت كه حوزهی كشورهاي خليج فارس به دليل برخورداري از مولفهها و تاريخ مشترك، كارنامهی موفقي در زمينهی همكاري تحت پوشش شوراي همكاريهاي خليج فارس داشته است. اين شورا تجربهی ممتازي در چارچوب همكاريهاي عربي- عربي است. لذا شايسته است كه در قالب پيشرفتهتري تداوم يابد. دولت مصر بر اين باور است كه اين مجموعه قابليت رشد و توسعهی همهجانبه را داشته و با هيچ يك از نهادهاي منطقهاي در دنياي عرب در تعارض نيست.
شوراي همكاريهاي خليج فارس بهرغم وجود چالشها و تهديدهاي فراوان، توانايي خود را در نهادينه ساختن امنيت براي شهروندان حوزهی خليج فارس به اثبات رسانده و همواره به مثابه عاملي حمايتگر و ذخيرهاي راهبردي براي كليهی كشورهاي عربي مطرح بوده است. علاوه بر اين، نبايد از نظر دور داشت كه هرگونه نهادينه ساختن اقدام مشترك در خليج فارس تأثير بسزايي در توسعهی همكاريهاي عربي- عربي در سطح منطقه و جهان خواهد داشت. كامل در ادامهی سخنانش افزود: «تجربه نشان داده است كه مصر همواره به امنيت خليج فارس پايبند بوده است و اين التزام قطعاً التزامي دوسويه است كه در حمايت دولتهاي عربي از ارادهی ملت مصر و دورنماي آيندهی آن متجلي گرديده است. اين در حالي است كه همگان بر جانبداري تاريخي مصر از امنيت خليج فارس از زمان جمال عبدالناصر تا نقش آن در آزادسازي كويت واقف هستند.»
ناصر كامل با معرفي دنياي عرب به عنوان يك محيط منطقهاي وسيع اذعان داشت كه اين مجموعه پتانسيل هرگونه اقدام مشترك و تأسيس نهادهاي فرعي تحت نظارت اتحاديهی عرب همچون شوراي همكاريهاي خليج فارس را دارد. همچنين دنياي عرب به صورت ويژه آمادهی پاسخگويي به كليهی چالشهايي است كه بعد از جنگ جهاني دوم بر منطقهی عربي سايه افكنده است و از جملهی آنها ميتوان به موارد زير اشاره كرد:
1. استقرار وضعيت نابسامان استراتژيك در منطقه كه نه تنها امنيت حوزهی خليج فارس بلكه امنيت دنياي عرب را به خطر انداخته است. در اين راستا ميتوان به برخي از كشورهاي منطقه اشاره نمود كه با بحرانهاي فرقهاي و قوميتي دست به گريبان بوده و قابليت اطلاق عنوان «دولت ورشكسته» بر آنها وجود دارد.
2. تأثيرات انقلابهاي عربي- بهرغم اهداف متعالي آنها- بر ساختار امنيت جمعي دنياي عرب مشكل ديگر دنياي عرب است زيرا در اين مسير عدهاي تلاش كردند تا با شعار «اسلام سياسي» و ترويج گفتماني سياسي و فرقهگرايانه، دستاوردهاي اين انقلابهاي مردمي را به سرقت ببرند.
3. بالا گرفتن ملموس و بيسابقهی نقش بازيگران غيردولتي كه به دنبال تضعيف و تخريب دولتهاي مدرن عربي و اختلافافكني و ممانعت از تكامل آنها بودند. شايد بتوان بهترين مثال در اين زمينه را ظهور جنبشها و گروههايي دانست كه طي دو سال گذشته در فضاي منطقهی عربي ظهور كردند.
4. تأكيد ايالات متحده بر كاهش حضور فيزيكي و اهتمام خود در منطقه به منظور برقراري نظام موازنهی قواي جديد در خاورميانه كه ناشي از كاهش ميزان وابستگي آن به منابع انرژي موجود در خليج فارس و در مقابل تمايل آن به كشورهاي آسياي جنوب شرقي است.
5. پروژهی سلطه بر جهان كه در نهادينه ساختن دموكراسيهاي نوظهور جهت استقرار نظام دموكراسي با چاشني اختلافات مذهبي همراه بوده است.
از اينرو، دولتهاي عربي بايستي با تكيه بر امنيت ذاتي و اجتناب از وابستگي به بازيگران خارجي، در مسير منافع ملي خود در منطقه گام بردارند. بديهي است كه دولتهاي مذكور براي رسيدن به اين هدف ناگزير به پيمودن مسيري هستند كه در ادامه به تشريح آن خواهم پرداخت:
– تقويت همكاريهاي فرهنگي، سياسي و اقتصادي ميان دولتهاي منطقه به منظور تحقق مفهوم امنيت منطقهاي.
– تحقق امنيت منطقهاي نيازمند مواجهه با چالشهاي راهبردي در قبال انقلابهاي بهار عربي است. لازم به ذكر است كه اين مهم تنها از طريق اتخاذ سياستهايي در راستاي تقويت توسعهی عربي و تكيه بر راهبرد متحد در تعامل با مشكلات ساختاري دنياي عرب (نه فقط از طريق تقسيم ثروت ميان كشورهاي عضو، بلكه از طريق سرمايهگذاري مشترك ميان كشورهاي عربي) محقق خواهد شد.
– برگزاري جلسات مشترك و همآهنگ ميان دولتهاي عربي و كشورهاي مؤثر منطقهاي همچون ايران و تركيه به گونهاي كه در آن از الگوي «حداقل رساني مشكلات با همسايگان» جهت نگاه خاورميانهاي و برقراري روابط دوستانه و نه سلطهگرانه با كشورهاي منطقه پيروي شده باشد.
– توسعه و تحكيم مذاكرات راهبردي با كليهی بازيگران فعال بينالمللي همچون ايالات متحدهی آمريكا، اتحاديهی اروپا، چين و هند جهت حمايت از اتخاذ تصميمات مستقل در جامعهی كشورهاي عربي.
انگيزههاي سياسي براي تأسيس اتحاديه
دكتر «علي الدين هلال»، استاد علوم سياسي دانشگاه قاهره، بحث خود را در زمينهی انگيزههاي سياسي تأسيس اتحاديهی خليج فارس با طرح چند سوال از حاضرين در كنفرانس پيرامون مفهوم توسعهی منطقهاي آغاز نمود:
روابط دولتهاي متمايل به همكاري چگونه از پائينترين سطح به بالاترين سطوح ارتقاء مييابد و در چارچوب توسعهی منطقهاي تعريف ميگردد؟ دولتها به چه علت برخي اختيارات خود را به صورت داوطلبانه به نهادي منطقهاي واگذار ميكنند؟ دلايل، فوايد و مضراتي كه دولتها به دنبال كاهش آنها در قالب پيوستن به چارچوبهاي منطقهاي هستند، چيست؟ الگوي مطلوبي كه دولتهاي حوزهی خليج فارس در اين مرحله در مورد آن توافق پيدا ميكنند، كدام است؟ تجربهی تاريخي در اين زمينه به ما چه ميگويد؟
هلال در پاسخ به سوالات فوق اذعان داشت كه در اين زمينه ميتوان برخي مولفههاي مشترك را از تجربيات مشترك استخراج نمود كه ذيلاً به آنها اشاره ميگردد:
– اولاً نميتوان يك الگوي بدون عيب و نقص براي همگرايي منطقهاي معرفي كرد، چرا كه در اين زمينه تجارب، نتايج و الگوهاي مختلف وجود دارد.
– ثانياً بايستي در هر اقدام همگرايانه ميان دولتهاي كوچك و بزرگ نوعي توازن منطقي حكمفرما باشد تا دولتهاي كوچك نسبت به تسلط دولتهاي بزرگ اطمينان خاطر داشته باشند.
– ثالثاً آغاز همكاري بايد با داشتههاي موجود و مورد توافق همهی اعضا كه در راستاي منافع همگاني است، صورت گرفته و در مقابل از كليهی امور بحثبرانگيز و شبههناك اجتناب ورزيد.
– رابعاً اتخاذ الگوي تدريجي و روشمند در اين زمينه ضروري است؛ زيرا همهی اعضا نميتوانند در يك زمان به عضويت همهی كميتهها در آيند. توسعه و ارتقای سطح همكاريهاي منطقهاي، معادلهاي با حاصل جمع صفر نيست، بلكه معادلهاي سودآور است كه موفقيت آن در گرو تقسيم يافتهها، سختيها و خطرات است.
دكتر هلال در خاتمه تأكيد نمود كه تأمل در باب عواملي كه بر وجود و فقدان ارادهی سياسي موثر هستند، ضروري است. به اعتقاد من هماكنون زمان انتقال دولتهاي حوزهی خليج فارس از همكاري به مراحل پيشرفتهتر فرا رسيده است. ايدهی ارتقاء سطح همكاريها همواره در ميان دولتهاي دنياي عرب وجود داشته است و من معتقدم كه ايدهی تشكيل اتحاديهی خليج فارس نه تنها در تعارض با اتحاديهی عرب نيست، بلكه مدافع و پشتيبان آن نيز خواهد بود.
«دكتر عبدالخالق عبدالله»،تحليلگر سياسي اماراتي، مختصري از علل سياسي اهتمام عربستان سعودي نسبت به طرح اتحاديهی خليج فارس را چنين بيان كرد:
1. انگيزههاي آني: بر اساس اين نظر، اعلام عربستان سعودي براي تأسيس اتحاديهی خليج فارس ناشي از وقوع انقلابهاي عربي در كشورهاي دنياي عرب و احتمال سرايت آنها به حوزهی خليج فارس ميباشد. با اين پيشفرض، اين سوال مطرح ميشود كه آيا اتحاديه بيانگر توانايي و قدرت كشورهاي حامي طرح است يا ناشي از ترس و وحشت آنها؟
2. انگيزههاي راهبردي: هدف راهبردي از ارائهی طرح اتحاديهی خليج فارس، به منظور پيشگيري و مقابله با توسعهطلبي ايران است كه همواره در تفكر راهبردي كشورهاي عربي حوزهی خليج فارس حضوري جدي داشته است. بر اين اساس، دولتهاي حوزهی خليج فارس به شدت نگران بهرهبرداري ايران از وضعيت نابسامان منطقه در سايهی انقلابهاي عربي و توسعهی نفوذ خود در منطقهی ضعيف و نامتحد عربي هستند. با اين پيشفرض، اين سوال مطرح ميگردد كه آيا تأسيس اين اتحاديه، حامل پيامي براي ايران است يا براي دنياي عرب؟
3. انگيزههاي شخصي: شايد اينگونه به ذهن متبادر گردد كه هيئت حاكمهی عربستان سعودي به همان ميزان كه از فضاي به وجود آمده در نتيجهی انقلابهاي عربي نگران است، فضاي موجود را فرصت مناسبي براي بهرهبرداري و ابقاي دولتهاي خليج فارس در سايهی قدرت خود ميداند. بنابراين، بايد به اين سوال پاسخ داد كه آيا تمايل به ايفاي نقش رهبري باعث انگيزش برخي دولتهاي خليج فارس همچون امارات و عمان به تلاش براي تاسيس اتحاديه گرديده است؟
4. انگيزهی آيندهنگرانه: دولتهاي حوزهی خليج فارس بعد از گذشت بيش از 30 سال همكاري به اين بلوغ رسيدهاند كه بايستي همگرايي خود را ارتقاء بخشيده و از شورا به اتحاديهی خليج فارس، كه تأمينكنندهی منافع همهی اعضاست، گذار پيدا كنند.
دكتر عبدالله، در ارزيابي ايدهی اتحاديه، معتقد است كه اين پروژه هنوز شفاف نيست و نوعي عجله و ناهمآهنگي در ارائهی آن به چشم ميخورد به گونهاي كه اين سوال به ذهن متبادر ميگردد كه عربستان به دنبال تحقق چه هدفي در اين پروژه است و آيا اين پروژه با ديگر كشورهاي حوزهی خليج فارس مشترك است يا نه؟
در ادامه دكتر «عبدالله شايجي»، رئيس گروه علوم سياسي دانشگاه كويت، در مقالهی خود، موانع پيشروي اتحاديه را چنين ترسيم كرد: در حال حاضر شوراي همكاريهاي خليج فارس با مشكل بزرگي مواجه ميباشد كه عبارت است از عدم توازن قواي محلي و عدم تناسب ميان حجم ثروت دولتهاي منطقه با جمعيت آنها كه كمتر از 30 ميليون نفر است. اين در حالي است كه ميان رويكردهاي دولتهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس پيرامون مرزها، روابط منطقهاي، ائتلاف با بازيگران خارجي، فقدان راهبرد امنيت جمعي و در نهايت عدم توافق پيرامون منشأ تهديد با تنافضات و تعارضهاي متعددي مواجه است. بديهي است كه همين مسئله باعث ناتواني شوراي هكاريهاي خليج فارس در دستيابي به مفهومي مشترك پيرامون امنيت جمعي شده است.
در خاتمه نيز دكتر «حسن ابوطالب»، رئيس هيئت مديرهی مؤسسهی دارالمعارف، بيان داشت كه اقدام عربستان سعودي در تمايل به ارتقاء شورا به اتحاديه باعث سردرگمي همهی بازيگران دخيل شده است زيرا اين اقدام بدون همآهنگي با ديگر دولتهاي عضو و خلاف رويهی معمول شورا بوده است. وي تأكيد كرد: «بدون شك اين اتحاديه آرزوي ديرينهی دولتهاي خليج فارس از دهههاي قبل بوده است. لذا اين سوال مطرح ميگردد كه آيا به تأخير انداختن اين آرزو بيش از اين مفيد است يا تحقق آن؟ به اعتقاد من، بايستي موانع سر راه اتحاديه را هر چه زودتر از بين برد؛ زيرا اتحاد تنها آيندهی متصور و مفيد براي اعراب است. هر لحظه كه ميگذرد، منطقهی عربي با چالشهاي بيشتري مواجه ميگردد كه مؤيد بقاي امت عربي در وحدت آن است. در اين راستا، اتخاذ تدابير ريشهاي و ايجاد همگرايي ميان ارادهی سياسي با ارادهی مردمي جهت ارتقاء سطح همكاريهاي منطقهاي ضروري است.
انگيزههاي امنيتي
«جميل مطر» از انديشمندان برجستهی سياسي عرب، در ابتدا به منظور تشريح وضعيت امنيتي دنياي عرب چند سوال مطرح كرد:
«اگر خليج فارس بخشي از امت عربي است و خود نيز اين ادعا را دارد و علاقهمند به ورود در اقدامي جديد است، آيا از خود پرسيده است كه چرا دنياي عرب تا كنون موفق به برپايي يك ساختار امنيتي منسجم و يكپارچهی عربي نشده است؟ آيا كشورهاي حوزهی خليج فارس در اين اقدام خود پيروز خواهند شد؟ چرا اين ايده قبل از طرح آن، با مخالفت مواجه شده است؟ اين در حالي است كه ايدهی آن نمونهاي از تجربهی دولت پيشرو است؟»
مطر در ادامهی سخنانش افزود: امنيت خليج فارس داراي ماهيتي منحصر به فرد است كه به دلايلي همچون مهاجرت اتباع بيگانه، اختلاف ميان كشورهاي حوزهی خليج فارس، عدم سياست خارجي يكپارچه در قبال مناطق بحران در منطقه و ايفاي نقش كشورهاي اين حوزه در حمايت (هدفمند يا غير هدفمند) از تروريسم، به كمك جمعيتهاي خيريه و ديني و داشتن نظام آموزش ديني با پيشزمينههاي جهادي در اين كشورها، ايجاد شده است.
در ادامه دكتر «محمد السعيد ادريس»، رئيس گروه مطالعات عربي و منطقهاي مركز الاهرام، ضمن جانبداري از ايدهی اتحاديه اذعان داشت كه برخي دولتهاي منطقه در شرايط فعلي به دنبال الگوي تفكيك و تقسيم هستند و با تكيه بر يك منطق تاكتيكي سعي در بازتعريف نقشهی سياسي كشورهاي عربي دارند. البته، در اين مسير برخي بازيگران منطقهاي و فرامنطقهاي همچون آمريكا و اسرائيل و همچنين برخي دولتهاي عربي مانند قطر كه امنيت خود را در گرو تقسيم ديگر دولتها و استقرار دولتهاي ذرهاي ميبينند نيز از اين الگو تبعيت ميكنند. از اينرو، دولتهاي خليج فارس بايستي قادر به انتخاب جهت ورود به اتحاديه و ارتقاء سطح همكاريهاي مشترك باشند.
در خاتمهی كنفرانس نيز دكتر ضياء رشوان نسبت به آيندهی خليج فارس اظهار اميدواري كرد و انتقادات نمايندگان دولتهاي عربي نسبت به خود و دولتهايشان را نشانهی آگاهي آنها به عصر خويش دانست.