اقدامات مخرب سعودی در لبنان

«چرا حزبی که می‌گفت سلاحش فقط در برابر رژیم صهیونیستی است، الآن در سوریه و در برابر غیرصهیونیست‌ها می‌جنگد!» آنان در گام بعدی قطعاً خواهند گفت: «حزب‌الله به دلیل تجهیز ارتش، دیگر نباید سلاحی برای دفاع از لبنان در اختیار داشته باشد.»
«چرا حزبی که می‌گفت سلاحش فقط در برابر رژیم صهیونیستی است، الآن در سوریه و در برابر غیرصهیونیست‌ها می‌جنگد!» آنان در گام بعدی قطعاً خواهند گفت: «حزب‌الله به دلیل تجهیز ارتش، دیگر نباید سلاحی برای دفاع از لبنان در اختیار داشته باشد.»

نیم‌نگاهی به نقشه‌های شوم عربستان سعودی و سازمان اطلاعات این کشور در لبنان و در تقابل با ایران و محور مقاومت

تکیه عربستان بر طناب پوسیده اسرائیل

یکسو شدن اهداف رژیم آل‌سعود با رژیم جعلی صهیونیستی در منطقه شامات، شاید ذهن بسیاری از تحلیل‌گران سیاسی را به این سمت سوق دهد که رقابت، اختلاف و نزاع اصلی در منطقه غرب آسیا بین جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک حکومت شیعی و عربستان سعودی به‌عنوان یک حکومت سُنی مذهب است، اما استراتژیست‌های آگاه به‌خوبی می‌دانند که نبرد اصلی میان دو حکومتی است که نه تنها از لحاظ ایدئولوژیک و اهداف، بلکه از منظر مشروعیت نیز همدیگر را زیر سوال می‌برند و هیچ خط مشترکی با یکدیگر ندارند. در یک طرف این نبرد ایران قرار دارد و در طرف دیگر رژیم صهیونیستی.

با این مقدمة کوتاه به این نتیجه نیز می‌توانیم برسیم که اقدامات حکومت سعودی و یا سازمان اطلاعاتی این کشور در لبنان نه فقط برای گسترش حوزة نفوذ و جا باز کردن در دل اهل‌سنتِ «عروس خاورمیانه»، بلکه در مرحلة اول برای کنار زدن حامیان ایران (گروه 8 مارس و به‌طور خاص حزب‌الله) از قدرت سیاسی، در مرحلة دوم مشغول‌کردن این گروه‌ها به مسائل داخلی و دور نمودن آن‌ها از اهداف اصلی و در نهایت حذف ایران و حزب‌الله از معادلة چند مجهولی کشور کوچک لبنان می‌باشد تا در خدمتی بزرگ به رژیم صهیونیستی، آرامش را برای موش‌های نجس بنی‌صهیون جهت سیطره بر شاهراه و نقطة تلاقی سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا فراهم سازد.

در بازی کثیف سعودی در لبنان، جریان غرب‌گرای 14 مارس به سردمداری «سعد حریری»، «فؤاد سنیوره» و «سمیر جعجع» در قالب احزابی چون «المستقبل»، «کتائب» و «قوات اللبنانیه» به‌عنوان بازیگران سیاسی ایفای نقش می‌کنند تا به گمان خودشان در برابر گروه 8 مارس که مواضعی همسو با ایران دارد، صف‌آرایی نمایند و قدرت سیاسی را قبضه کنند. در سطح میدانی نیز نیروهای القاعده در قالب گروه‌های مختلف تکفیری با برهم زدن جَوّ امنیتی سعی دارند تا با حمله به منافع ایران و هم‌پیمانانش، حزب‌الله را وارد درگیری‌های میدانی کرده تا از دشمن اصلی‌اش که همان رژیم صهیونیستی است، غافل بماند. در حقیقت 14 مارس به نمایندگی مستقیم و غیرمستقیم از دولت و وزارت خارجه عربستان، سازمان اطلاعات این کشور (به ریاست «بندر بن سلطان) و گروه‌های نوتروریست تکفیری تلاش دارد تا به اصطلاح خودشان دست ایران و حامیانش را از لبنان کوتاه سازد.

با این تحلیل، بسیاری از حوادثی که از سال 2000م به این طرف با پیروزی حزب‌الله و خروج ارتش صهیونیستی از جنوب لبنان رقم خورد، به راحتی قابل درک و فهم می‌شود. ترور «رفیق حریر» از نمونه‌های بارز این امر و آغازی برای اجرای یک پروژة سعودی- صهیونیستی در لبنان بود. بعد از این واقعه که رژیم صهیونیستی مستقیماً در آن نقش داشت، «سعد حریری» با همکاری سایر نوکران سعودی در لبنان ضمن بهره‌برداری سیاسی از این ترور توانست مَسند نخست‌وزیری را از آن خود کند و در تشکیل دادگاه ترور پدرش نقشی مؤثر داشته باشد. گروه المستقبل با پیشبرد اهدافشان در دادگاه حریری، به اتهام‌زنی به سوریه و حزب‌الله روی آوردند و توانستند خروج نیروهای سوریه از لبنان را کلید بزنند. آن‌ها در گام بعدی عنوان کردند که تنها گروهی که می‌تواند چنین انفجاری را در لبنان ترتیب دهد حزب‌الله است، پس طرح خلع سلاح حزب‌الله و مقصر دانستن برخی از اعضای این حزب همچون «مصطفی بدرالدین» را در دستور کار خویش قرار دادند که حزب‌الله هرگز زیر بار این اتهامات نرفت. فراهم‌شدن این مقدمات کافی بود تا رژیم صهیونیستی با حمله به لبنان در 2006 (که با پشتیبانی مالی دولت عربستان و فتواهای عجیب و غریب مفتی‌های سعودی علیه حزب‌الله همراه بود) کار حزب‌الله را یکسره کند که این آرزو نیز با شکست مفتضحانه این رژیم به گور رفت و باعث پررنگ‌تر شدن نقش حزب‌الله در لبنان شد. با پیروزی حزب‌الله نقشه سعودی‌ها با شکست مواجه شد و آنان مجبور شدند کمی از صحنة لبنان عقب‌نشینی کنند که این خود یک فرصت برای حامیان مقاومت به‌شمار می‌آمد. استعفای ناگهانی 11 نفر از وزرای جریان 8 مارس منجر به برکناری سعد حریری از نخست‌وزیری گردید و جای او را در این پُست، شخصی به نام «نجیب میقاتی» پُر کرد که تا حدودی با اهداف مقاومت هم‌خوانی داشت.

گرچه سعودی‌ها با عقب‌نشینی‌ای ‌که از لبنان انجام دادند، ناخواسته موجب برقراری آرامش در این کشور شدند، اما باز هم با همسوشدن در پروژه‌ای صهیونیستی برای نابودکردن مقاومت و ایران، به جان سوریه و بشار اسد افتادند. با بالارفتن تب بحران سوریه، لبنان هم به خود لرزید و دچار زُکامی مزمن شد. از این به بعد نقش بندر بن‌سلطان را در لبنان به‌وضوح می‌بینیم. نوتروریست‌هایی که از سوی او و سازمان اطلاعات سعودی در «طرابلس»، «صیدا» و اردوگاه‌های فلسطینی پشتیبانی مالی و تسلیحاتی می‌شدند، با ایجاد تنش در نقاط مختلف لبنان، آرامش و امنیت این کشور را برهم زدند و راه را برای انتقال سلاح از شمال لبنان به سوریه باز کردند. در همین برهه بود که افراد تکفیری وابسته به سعودی همچون «شیخ احمد الاسیر» به‌یکباره رهبری بحران در لبنان را به‌دست گرفتند و به‌شدت از سوی مقامات سعودی حمایت شدند. این موقعیت همچنین فرصت مناسبی را برای 14 مارس جهت فشار به دولت، ارتش و حزب‌الله فراهم آورد. آنان دولت را به خاطر ناتوانی سیاسی و فراهم نکردن شرایط مناسب برای شهروندان، ارتش را به علت ناتوانی در برقراری امنیت و حزب‌الله را به‌دلیل حضور نیروهایش در سوریه به‌شدت در منگنه قرار دادند که این شرایط بی‌شباهت به دوران پس از ترور رفیق حریری نبود.

سرانجام نجیب میقاتی با فشار 14 مارس مجبور به استعفا شد و برای تشکیل کابینة جدید، جای او را شخصی به نام «تمام سلام» گرفت که ساعاتی قبل از انتخاب شدنش، با هواپیمایِ شخصیِ سعد حریری راهی عربستان شده‌بود و با بندربن‌سلطان دیدار کرده بود!(1) سعودی‌ها به خوبی می‌دانستند که «تمام سلام» به این زودی‌ها نمی‌تواند کابینة جدید را تشکیل دهد، بنابراین خیالشان از بابت برخی از اعضای دولت راحت بود. با این حال سران سعودی همچنان خواهان تغییر وزرای امورخارجه و کشور بودند چراکه این دو وزیر با تروریست‌های سوری همراه نبودند و به سیاست‌های صهیونیستی در منطقه آشنا هستند. به‌دست‌آوردن دل ارتش لبنان توسط سعودی‌ها در ابتدا کار آسانی به نظر نمی‌رسید. ارتش طی این چند سال توانسته‌بود اقدامات مناسبی را برای آرام کردن تکفیری‌ها انجام دهد و در بعضی از جبهه‌ها نیز به خوبی مقابل آن‌ها ایستاده‌بود. اما پیشنهاد تجهیز این ارتش با ارائه وام سه میلیارد دلاری از سوی دولت عربستان، ارتش لبنان را نیز ناخواسته وارد بازی جدیدی کرد که خارج شدن از آن به‌آسانی‌ امکان نخواهدداشت.

در پروژة فعلیِ سعودی‌ها در لبنان، حزب‌الله به‌صورت مستقیم و ایران به شکل غیرمستقیم تحت فشار قرار خواهند گرفت. هجمة رسانه‌ای به حزب‌الله به‌دلیل حضور نیروهایش در سوریه، انفجار کاروان‌های خودرو و انفجار در نزدیکیِ مقرهای این حزب، قتل فرماندهان حزب‌الله، آغاز تحقیقات جدید در دادگاه بین‌المللی حریری و بحث تکراری متهم‌نمودن اعضای حزب‌الله، از جمله اقدامات آشکار جریان سعودی- صهیونیستی علیه حزب‌الله است. آنان در حال حاضر این اتهام را به حزب‌الله وارد می‌کنند که: «چرا حزبی که می‌گفت سلاحش فقط در برابر رژیم صهیونیستی است، الآن در سوریه و در برابر غیرصهیونیست‌ها می‌جنگد!» آنان در گام بعدی قطعاً خواهند گفت: «حزب‌الله به دلیل تجهیز ارتش، دیگر نباید سلاحی برای دفاع از لبنان در اختیار داشته باشد». با مورد هجوم قرارگرفتن سفارت ایران در بیروت طی دو انفجار به فاصله دو دقیقه، بازی سعودی‌ها در برابر ایران نیز به شکل علنی شروع شد. البته بندر بن‌سلطان قصد دارد تا در این بازی کمترین رد را از خود و نیروهای سعودی برجای گذارد و بیشتر از افراد القاعده استفاده می‌کند و در مواردی هم که دستش رو می‌شود به جای پاسخ، صورت مسئله را پاک می‌نماید. برای نمونه آن‌ها در این بازی حتی از «ماجد الماجد»؛ مهره تأثیرگذار خود در لبنان نیز که از متهمین حمله به سفارت ایران بود به راحتی گذشتند.

به هر حال همان‌طور که در ابتدای این نوشتار هم بر آن تأکید گردید، نباید جای دشمن اصلی با دشمن فرعی و هم‌سو، جابه‌جا شود؛ گرچه در حال حاضر این عربستان است که به‌شدت از جایگاه ویژة منطقه‌ای و بین‌المللی ایران احساس خطر می‌کند و برای خط انداختن بر چهرة ایران به هر کاری متوسل شده‌است. آنان در این برهه از زمان خود را در برابر ایران می‌بینند و در این راه حتی از طرح‌های پوست‌انداختة رژیم صهیونیستی در قبال ایران و محور مقاومت استمداد می‌جویند، اما نمی‌دانند، آتشی که در منطقه افروخته‌اند به خواست خدا به راحتی خاموش می‌شود و سرانجام با همین طناب پوسیده رژیم صهیونیستی به انتهای چاه خواهند رفت.

—————————————-

منبع:

«بازگشت عربستان به كرسي قدرت در لبنان؛ گام محكم مخالفان حزب الله براي در اختيار گرفتن قدرت در لبنان»/ تعامل نیوز.

ارسال دیدگاه