رشد جریانهای افراطی و ترور و خشونت در منطقه، پیامد اتفاقات بسیاری است که هر یک مقولهای قابل بحث و البته از حوصلهی این یادداشت خارج است.
اما از هر پژوهشگر منصفی این پرسش مطرح میشود که ریشهی خشونت و ترور و افراطگرائی در منطقه کدام کشور است؟ قطع به یقین جواب، عربستان سعودی خواهد بود.
نیات این افراطگرایی چیزی است که مکتوم مانده و هر کس نظری میدهد.
1- گروهی معتقدند عربستان برای اینکه اکنون درون حکومت خود دچار نوعی بحران و بیثباتی شده و آیندهی بعد از ملک عبدالله، آیندهی روشنی نیست، ناچار به انتقال بحران به بیرون از مرزهای خود میباشد. عدم توجه به حقوق زنان، عدم توجه به حقوق بشر، نظام پادشاهی و عدم توجه به حق انتخاب مردم، عدم رعایت حقوق شهروندی و عدم رعایت دیگر مذاهب به غیر از وهابیت و… تنها نمونهای از این آتش زیر خاکستر است.
2- عدهای معتقدند رقابت منطقهای عربستان خصوصاً با جمهوری اسلامی ایران، ترویج این خشونتگرایی مذهبی را چارهی کار خاندان آل سعود کرده است، زیرا آنها خطر نفوذ جمهوری اسلامی را به کشورهای دیگر منطقه درک کردهاند و ناچار به خرج دلارهای نفتی و ترویج خشونتهای قومی و مذهبی میباشند. از این رو آنها از سویی حزب الله و سوریه و عراق را نشانه گرفتهاند که بازوی مهمِ محور مقاومت هستند (در این کشورها توسط داعش و جبهة النصره و جبهه اسلامیه به پیادهسازی برنامههایشان میپردازند) و از سوی دیگر به سنگاندازی در برنامهی صلحآمیز هستهای ایران میپردازند. البته این سنگاندازی و حوادث امنیتی منطقه که سعودیها نقش اصلی آن را بازی میکنند، یقیناً با چراغ سبز غربیها امکانپذیر است. چراغ سبزی که حاصل توافق عربستان و غرب میباشد.
3- موازی شدن منافع ریاض و رژیم صهیونیستی بعد دیگر قضیه است. درگیر بودن ریاض با پروندههایی مثل سوریه، لبنان و پروندهی هستهای ایران و فلسطین و نیز همپوشانی و همافزایی با رژیم صهیونیستی، بر انگیزهی اقدامات سعودی افزوده است. سعودیها برای دو چندان کردن این انگیزه مجبور به دادن امتیاز به دشمنِ به اصطلاح ایدئولوژیک خود یعنی رژیم صهیونیستی شدند. امتیازی که گفتگوهای به اصطلاح صلح بین حکومت خودگردان و رژیم صهیونیستی و چراغ سبز سعودی نمونهی بارز آن است.[1] حکومت ریاض برنامهی صلحآمیز هستهای ایران را خطری برای خود میداند ولی به رسمیت شناخته شدن موجودی به نام اسرائیل را خطر نمیداند!
4- آل سعود برای اجرای برنامههای خود، به ناچار باید پا را فراتر نهاده و به تهدید قدرتهای فرامنطقهای بپردازد. چندی پیش بندر بن سلطان برای دیدار با مقامات روسیه به مسکو رفت. در آن دیدار، بندر اقدام به تهدید پوتین کرد، تهدیدی که بیارتباط با حوادث امنیتی روسیه نیست. تضاد منافع روسیه و سعودی در سطح فرامنطقهای در ماجرای سوریه و پروندهی هستهای ایران بر کسی پوشیده نیست، ولی آیا این تضاد به درگیری دیپلماتیک بین دو کشور میانجامد؟ آیا روسیه شکایت خود را به شورای امنیت میکشاند؟[2] آیا سطح این درگیریها بالاتر میرود؟ اینها سؤالاتی است که جوابشان در آینده مشخص خواهد شد.
سخنی با دستگاه دیپلماسی کشور
این عزیزان، فرزندان انقلاب و نمایندهی همهی تفکرات موجود در ایران هستند، چه آنانی که به دولت تدبیر و امید رأی دادند و چه آن 49 درصدی که به ایشان رأی ندادند:
عزیزان! همان طور که خودتان میدانید دیپلماسی عرصهی چانهزنی است. برای مقابله با رشد فزایندهی افراطگرایی در منطقه کارهای بسیار زیادی میتوانید انجام دهید که از آن جمله میتوان به پیگیری پروندهی انفجار سفارت ایران در بیروت، تلاش بیشتر برای حل سیاسی مسألهی سوریه، حمایت بیشتر از مردم بحرین و توسعهی بیشتر روابط با دیگر کشورهای همسایه مانند ترکیه اشاره کرد. امید است که وزارت خارجه با پیگیری همه جانبهی این برنامهها (نه پیگیری یک جانبهی مذاکرات هستهای) به رشد روزافزون انتشار پیام انقلاب که همانا اسلام ناب محمدی (ص) است بپردازد.
[1] اظهارات کری پس از ملاقات با ملک عبدلله/ حمایت مشتاقانه پادشاه/ جامنیوز، 1392/10/16.
[2] پوتین: رژیم عربستان تروریستی است/ تابناک، 1392/10/15.