هدف اصلی روسیه در گسترش و تقویت ارتباط با مصر از چه منظری قابل بررسی است؟ آیا این هدف در تقابل با آمریکا است و یا اینکه به دنبال نفوذ بیشتر در منطقه و یا به دنبال اهدافی همچون انتقام گرفتن از موضوع لیبی و.. است؟
بنده معتقد نیستم که نوع بازی روسیه در خاورمیانه را بر اساس نوع بازیاش با آمریکا تعریف کنیم، به دلیل اینکه نوع عملکرد روسیه در خاورمیانه از مسائل همین منطقه نشأت میگیرد. البته بخشی از رفتار روسیه در خاورمیانه در زمینههایی به تقابل با آمریکا منجر شده است و در بعضی زمینهها نیز همسویی با آمریکا وجود داشته است. ولی اینگونه نیست که الزاماً نوع نگاه روسیه به مسائل خاورمیانه از دریچهی آمریکا باشد. این اشتباهی است که بعضی مواقع ما خودمان در مورد ایران هم داریم؛ یعنی اینکه روسها فقط از دریچهی آمریکا به ایران نگاه میکنند، اینطور نیست. به هرحال روسها در شرایط موجود نگاهشان به مسائل خاورمیانه بیشتر درونزا است. یعنی از درون خود منطقه حاصل شده است. نوع برخوردی که در سوریه داشتند و همچنین برخوردی که با مسئله مصر دارند در همین چارچوب قابل تفسیر است. به هر حال، امکانات روسها بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در منطقهی خاورمیانه- که مهمترین و پر التهابترین منطقهی جهان به شمار میرود و نقش تعیین کنندهای در شرایط جهانی دارد- بسیار محدودتر شد. به همین دلیل آنها در وهلهی نخست در منطقهی خاورمیانه به دنبال کاهش تهدیدهای ناشی از تسری بحرانهای این منطقه و در وهلهی بعد به دنبال ایجاد فرصتها و زمینههای جدید برای گسترش همکاری و نفوذ هستند.
آیا روسیه و مصر در پی بازسازی روابط خویش همچون زمان گذشتهاند یا صرفاً ارتباطی تاکتیکی دارند؟
آنچه که پس از فروپاشی شوروی برای روسیه مانده بود، یک سری ساختارهای نظامی نیمبندی در کشورهایی مثل لیبی، عراق و سوریه بود که اینها ساختارهایشان روسی بود. خوب طبیعتاً یک نوع وابستگی به روسیه ایجاد میکرد و علاوه بر آن روسها در کمیتهی چهارجانبهی مسئله صلح فلسطین هم به دلیل سابقهی تاریخیشان عضویت داشتند که عملاً خیلی به بازی گرفته نمیشدند، لذا خیلی شاهد نبودیم که روسها نقش تعیینکنندهای در روند صلح خاورمیانه ایفا کنند. بنابراین تنها ابزار و امکانات روسیه در خاورمیانه محدود شده بود به ساختارهای نظامی باقی مانده از گذشته در برخی از این کشورها. در دورانی که صدام با آمریکاییها دچار مشکل شد، عراقیها سعی کردند از طریق گسترش همکاری با روسیه، این کشور را متقاعد کنند که از عراق حمایت بیشتری داشته باشد. به همین دلیل نیز قراردادهای متعددی بین دو کشور در زمینههای اقتصادی و نظامی به امضا رسید، اما تمامی اینها باعث نشد که آمریکا به عراق حمله نکند. مخالفت روسیه با حملهی آمریکا به عراق نیز تأثیر چندانی بر شرایط نداشت. بعد از حملهی آمریکا به عراق تمامی قراردادها از هم پاشید و ساختار ارتش از بین رفت و عملاً هماکنون روسیه در عراق هیچ جایگاهی ندارد. در لیبی هم بعد از تحولات و اتفاقات اخیر، عملاً ساختار ارتش در آنجا از بین رفت و این آمریکاییها و غربیها هستند که ساختار ارتش را در آنجا بازسازی میکنند. تنها جایی که مانده بود سوریه بود؛ روسها در ابتدا به نحوی پذیرفتند که موضوع سوریه هم از دست رفته است، اما بعد از تعاملاتی که ایران با روسها برقرار نمود، سیاست روسیه نیز تغییر کرد و متقاعد شدند که در میدان دفاع از حکومت بشار اسد حضور داشته باشند. روسها دیدند که میشود با تلفیق قدرت نرم ایران و قدرت سخت خودشان، در سوریه فضایی را فراهم کنند تا بتوانند این کشور را حفظ کنند. از سوی دیگر، وقتی تحولات در کشورهای عربی صورت گرفت، روسها کاملاً به این تحولات مشکوک بودند. آنها معتقد بودند که این تحولات کار آمریکاییها است و در چارچوب بحث طرح خاورمیانهی بزرگ که جرج بوش و نومحافظهکارها میخواستند در خاورمیانه ایجاد کنند، دارد صورت میگیرد. به عبارتی، تمام اینها را دارای ریشههای آمریکایی میدانستند. به همین دلیل هم نسبت به انقلاب مصر مشکوک بودند و از اینکه روند دمکراتیکسازی در خاورمیانه بتواند با تثبیت دولتهای انقلابی به موفقیت دست پیدا کند، نگران بودند، زیرا تصور میکردند این موج میتواند به جمهوریهای شوروی سابق برسد. اما وقتی که کودتای نظامی در مصر صورت گرفت برای آنها یک نوع بازگشت به گذشته بود و از این جنبه برای روسها مایهی دلگرمی بود. علاوه بر این، شکلگیری یک دولت اسلامگرا در مصر و در نتیجه انقلابهای عربی میتوانست به تقویت جریانهای اسلامی در قفقاز کمک کند. به همین دلیل، شکست این الگو برای روسها خوشایند بود و به لحاظ عملیاتی مقداری نسبت به اینکه یک چنین کودتایی رخ داده است نگاه مثبتی پیدا کردند. بعد از اینکه آمریکاییها کمکهای خودشان را به دولت نظامی مصر قطع کردند، روسها فضا را برای گسترش ارتباط با دولت جدید در مصر مساعد دیدند. از سوی مقابل نیز رهبران جدید مصر به دلایل مختلف، از جمله احتمالاً تحریک حساسیتهای آمریکا و همچنین رفع نیازهای نظامی خود را علاقمند به گسترش روابط با روسیه نشان دادند. البته در تاریخ مصر این چرخشها به طور مکرر رخ داده است. بعد از روی کار آمدن جمال عبدالناصر چرخش سیاستها به سمت شرق شدت گرفت و بعد در زمان انور سادات مجدداً گرایش به سمت غرب پدید آمد و اکنون مجدداً در پرتوی اختلافی که با آمریکاییها ایجاد شده، نگاه به روسیه به عنوان یک گزینهی تاکتیکی مورد توجه قرار گرفته است. البته همانطور که گفتم، اینبار به نظر میرسد که چرخش بیشتر تاکتیکی است تا استراتژیک. به همین دلیل احتمالاً به عمق و گستردگی گذشته نیست.
اهداف اصلی روسیه از گسترش ارتباطات با مصر چیست؟
روسها هم قطعاً میدانند که این پیوند، پیوندی نیست که چندان ثبات و تداوم داشته باشد. اما اولویت کنونی روسها در مصر در دو نکته خلاصه میشود: 1- کسب درآمد. 2- فروش تسلیحات و حفظ کردن بازار تسلیحات در خاورمیانه.
به هر حال این دو مقوله، اولویت در رویکرد روسیه به مصر است و برای روسها بسیار مهم است که صنایع نظامی این کشور بتواند فروش داشته باشد و بتواند بازار خودش را پیدا کند. به دلیل اهمیت بازار نظامی برای روسیه، آنها از هر نوع فرصتی که ایجاد شود استقبال میکنند. به هر حال مصر یکی از بازارهای اصلی تسلیحات در کشورهای خاورمیانه است و این بازار تسلیحاتی برای روسیه اهمیت بسزایی دارد و ایضاً هر کشور خریدار دیگری حتی عربستان و….
از سوی دیگر، روسیه در خاورمیانه، سعی میکند از هر منفذی به نحو احسن استفاده کند تا جلوی روند اسلامگرایی افراطی را که میتواند الهامبخش جریانهای قفقاز شمالی باشد بگیرد. به هر حال روسها میدانند که منبع تغذیهی جریان اسلامگرایی در قفقاز شمالی، کشورهای خاورمیانه هستند که بخش عمدهای از این جریانها هم اکنون در سوریه میجنگند و روسها میدانند که اگر آنها در سوریه جنگشان تمام بشود، ممکن است با توجه به اینکه آموزش دیدهاند و توانمند شدهاند دوباره به قفقاز برگردند و در منطقه موجب ناامنی و بیثباتی شوند. بنابراین همکاری با دولت نظامی در مصر میتواند یک بعدش این مسئله باشد که به نوعی بتوانند مانع جریانات اسلامی افراطی در منطقهی قفقاز شوند.
اما مسئلهی مبهم و نامعلوم در این بین نقش عربستان است. گفته شده است که عربستانیها واسطهی نزدیکی روسیه و مصر بودهاند. احتمالاً عدم همراهی آمریکا با عربستان در موضوع سوریه و همچنین نگرانی از نزدیکی ایران و آمریکا موجب شده است که عربستانیها بخواهند پای روسیه را به مصر باز کنند. عربستان میخواهد نقش فعال خود را در منطقه ایفا کند و این امر به یک نحوی نشان از دهانکجی به آمریکاییها است. ولی از طرفی هم، فعال شدن نقش روسیه در مصر تبعات دیگری ممکن است داشته باشد که در دراز مدت شاید خیلی به نفع عربستان نباشد. لیکن به نظر میرسد که عربستانیها هم در این قضیه نقش ایفا کردهاند زیرا دولت مصر پولی ندارد که بخواهد در این شرایط، این خریدهای تسلیحاتی را انجام بدهد و بتواند پرداختهای خودش را به روسیه داشته باشد. ظاهراً این حمایت مالی عربستان است که باعث چنین خریدی شده است.
به هر حال اگر به سوال نخست برگردیم و بخواهیم نتیجهگیری کنیم، باید بگوییم که این دو مسئله یعنی یکی فروش تسلیحات و دیگری نگرانی از گسترش جریانهای اسلامگرایی، باعث شده که روسها تلاش کنند در منطقهی خاورمیانه نقش موثری ایفا کنند و در این راستا ممکن است در برخی از مواضع با آمریکاییها همسو باشند و در برخی موضوعات با آنها اختلافات جدی داشته باشند. به عنوان مثال در افغانستان، روسها با آمریکاییها در این زمینه همسو بودند. اما در سوریه، آمریکاییها و روسها در مقابل هم قرار گرفتند و به طور غیر مستقیم، آمریکا نقش حامی جریان افراطی اسلامی را به عهده گرفت. بنابراین نوع رابطهی آمریکا با روسیه هم بر اساس موضوعاتی که در منطقه میگذرد تعریف میشود. اینکه کجا با یکدیگر در تقابل باشند و کجا با یکدیگر همکاری کنند، بستگی به موضوعاتی دارد که در خاورمیانه اتفاق میافتد.