حماس، قربانی بعدی دومینوی القصیر

پس از اردوغان که همچنان درگیر نارضایتی مردمی است، امیر قطر که مجبور به کناره‏‌گیری از قدرت شد، مرسی که بدنبال راه‌پیمایی مردم با کودتا برکنار شد، غسان هیتو که با حمایت قطر "نخست وزیر دولت انتقالی معارضان سوری" شده بود و استعفا داد؛ نشانه‎ها حکایت از این دارد که حماس جدیدترین قربانی سیاست‎های غلط درباره بحران سوریه خواهد بود که تاوان سنگینی بابتِ خیانت به "برادر بزرگ سوری" خواهد پرداخت.

پس از اردوغان که همچنان درگیر نارضایتی مردمی است، امیر قطر که مجبور به کناره‏گیری از قدرت شد، مرسی که بدنبال راه پیمایی مردم با کودتا برکنار شد، غسان هیتو که با حمایت قطر “نخست وزیر دولت انتقالی معارضان سوری” شده بود و استعفا داد؛ نشانه‎ها حکایت از این دارد که حماس جدیدترین قربانی سیاست‎های غلط درباره بحران سوریه خواهد بود که تاوان سنگینی بابتِ خیانت به “برادر بزرگ سوری” خواهد پرداخت.

به طور حتم روز 15 خرداد 1392 و سقوط شهر القصیر به دست ارتش عربی سوریه و رزمندگان مقاومت اسلامی لبنان، نقطه عطفی در تحولات دو سال اخیر غرب آسیا و شمال آفریقا محسوب می‎شود. حرکتی که با قیام‎های مردمی در این منطقه آغاز شده بود، با پشتیبانی مالی و لجستیک قطر و ترکیه و مدیریت افکار عمومی از طریق شبکه ماهواره‎ای الجزیره، روند متفاوتی گرفته و اخوان المسلمین را به عنوان عامل دست نشانده بر سرکار آورده بود. اوج این رویارویی در بحران سوریه قابل مشاهده بود. اما شکست آنها در این جبهه باعث تغییر آهنگِ رویدادها شد. پیروزی در القصیر -به عنوان نماد بارز و غیرقابل انکار آن- باعث تسریع در تغییرات منطقه‎ای شد و پدیده دومینو جدیدی را شکل داده است.

حماس که شاخه فلسطینی اخوان المسلمین محسوب می‎شود، قدرت و ساختار خود را -چه از نظر سیاسی و چه از نظر نظامی- که باعث شد توانایی اداره نوار غزه را داشته باشند، مدیون محور مقاومت و کمک‎های سوریه است.

اما امروز آنها در دامی که خود با رفتارهای متناقض بوجود آورده‎اند، افتاده‏اند که نتیجه چرخشِ 180 درجه‎ای آنها در راهبرد سیاسی خود در بحران سوریه بوده است که شکاف عمیقی در داخل این جنبش فلسطینی بوجود آورده است.

یکی پس از دیگری، اصول سیاست حماس (عضویت در محور مقاومت دمشق- تهران- بیروت، عدم شناسایی رژیم صهیونیستی، عدم پذیرش مطلقِ پایان دادن به نبرد مسلحانه) برای گذار به خط مشی جدید سیاسی، زیر سوال رفتند و دستورالعمل‎های دوحه و خطبه‏های یوسف القرضاوی -مفتی قطری- جایگزین منافع ملت فلسطین شده‎اند.

باید به خاطر داشت که در ابتدای ناآرامی‎ها در سوریه، راهپیمایی به نفع مخالفان اسد کاملاً در غزه ممنوع بود، اما اخیراً پلیسِ حماس تظاهرات مردم غزه را علیه بمباران دمشق توسط رژیم اشغالگر، به شدت سرکوب کرد.

برخی از کارشناسان تا آنجا پیش رفته‎اند که تغییر فوق را حرکت از “مقاومت در برابر اسرائیل” به “جهاد علیه اسد” تعبیر کرده‎اند.

عبدالعزیز دویک، بالاترین مقام حماس در کرانه باختری در مصاحبه‎ای با روزنامه الشروق به صراحت گفته بود که پایان دادن به جنایات در سوریه، فوری‎تر از جهاد برای آزادسازی فلسطین است.

جالب است که صحبت‎های فوق توسط فتح محکوم شد و باعث سردرگمی اعضای گردان‎های الاقصی (شاخه نظامی حماس) -که آزادسازی میهن خود را مهم‏ترین مساله می‎دانند- شد.

اگر این گفته‎ها را در کنار شواهدی قرار دهیم که در جریان نبرد القصیر توسط ارتش عربی سوریه و حزب‎الله لبنان از حضور اعضای حماس -از جمله ابو شاکر، محافظ شخصی خالد مشعل- حکایت داشت، بگذاریم درک کامل‎تری بدست می‌‏آوریم.

حماس رسماً به کشته شدنِ جنگجویان خود در کنار ارتش آزاد سوریه و جبهه النصره اذعان کرد اما با انکار ماموریت رسمی آنها، مدعی شد که به صورت “شخصی” وارد معرکه شده‎اند.

گروهی از رهبران حماس به سرکردگی خالد مشعل، گام به گام راهبرد سیاسی روشن و منسجمی که توانسته بود برای آنها پیروزی‏‎هایی به بار بیاورد را به کنار گذاشته‎اند و به سمت “مذاکره” و فرقه‎گرایی مذهبی حرکت کرده‎اند.

دوم تیر، اتفاق بی‎سابقه‎ای در غزه رخ داد. برای اولین بار یکی از رهبران گردان‎های القدس (شاخه نظامی جهاد اسلامی) به نام رائد جندیه، نه توسط صهیونیست‎ها، بلکه توسط حماس به شهادت رسید. کمیته تحقیق حماس قتل را “غیرعمدی” و با گلوله بی‏هدف” پلیس دانسته است!

در عین حال، اخباری به گوش می‎رسد که دفتر سیاسی حماس به دنبال زمین گذاشتن سلاح و پایان دادن به مقاومت است.

پس از شهادت احمد الجعبری -فرمانده گردان‎های قسام- در سال گذشته که جنگ 8 روزه را به دنبال داشت، حماس شدیداً دچار تشتت و تفرقه شده است. شکاف عمیقی میان شاخه نظامی و سیاسی ایجاد شده است که به نظر می رسد اگر بخواهد بر اساس مدلِ فرآیند جدید در منطقه حرکت کند، خالد مشعل قربانی آن می شود تا مانع از فروپاشی این جنبش بشود.

ارسال دیدگاه