ناتوي عربي، تلاش غرب براي اتحاد اعراب عليه ايران
به نظر ميرسد عليرغم اختلافات و رقابتهای درونی ميان كشورهاي حاشيه خليج فارس و نيز ترس از سيادت عربستان اين احتمال وجود دارد كه كشورهاي حاشيه خليج فارس با حمايت آمريكا يك ائتلاف نظامي فراگير در منطقه عليه ايران ايجاد كنند، كه اين ميتواند براي ايران خطرآفرين باشد.
1. اشاره
اظهارات محمد مرسی رئیس جمهور مصر در دیدار با شماری از روزنامه نگاران جهان عرب در همایش فعالان رسانهاي عرب در قاهره كافي بود تا بار ديگر بحث «ناتوي عربي» به محافل سياسي كشيده شود. مرسي در اين سخنراني پیشنهادی مبنی بر تشکیل «ناتوی عربی» داد و در این رابطه مدعي شد: امنیت خلیج فارس، امنیت مصر است.
پيشنهاد تشكيل «ناتوي عربي» ابتكار مرسي نبود بلكه دولت امریکا با مشورت رژيم صهيونيستي از بیش از دو سال پیش با هدف شکل دادن به یک نیروی نظامی عربی در مقابل ایران، پروژه «ناتوی عربی» را كليد زده بود.
به موازات اين، پس از سرايت موج بيداري اسلامي از شمال آفريقا به كشورهاي حاشيه خليج فارس، عربستان سعودی نيروهاي نظامي مشترك كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس موسوم به سپر جزیره را براي سركوب قيام مردمي در بحرین به اين كشور گسيل نمود.
سپس، شورای همکاری به بررسی موضوع عضويت مراكش و اردن در اين شورا پرداخت؟، پس از آن، کشورهای خلیج فارس پذیرفتند که به عنوان بخشی از سپر دفاع موشکی ناتو عمل کنند، لذا شروع به خريد سيستمهاي دفاعي اعم از رادارهاي و موشكهاي پيشرفته از آمريكا نمودند تا در صورت حمله احتمالي ايران! از خود دفاع كنند. به گونهای که قراردادهای تسلیحاتی آمریکا با کشورهای حاشیه خلیج فارس در فاصله سالهای 2008 تا 2011 هشت برابر افزایش یافته است.[1]
در نهايت، امریکا تلاش کرد در هرگونه درگيري منطقهای بويژه در لبنان و سوریه كه از متحدان ايران به شمار ميروند، به جاي حضور نظامي مستقيم خود کشورهایی مانند عربستان و قطر را درگیر کند، به گونهاي كه هم اهداف خود را از طريق اين كشورها پيش ببرد و هم آنها را مجبور سازد تا به ضرورت تقویت نظامی خود و افزايش خريد تسليحات نظامي از غرب تن بدهند.
نوشتار حاضر ميكوشد تا به اهداف پشت پرده تلاشها براي ايجاد ناتوي عربي و اختلافات موجود ميان كشورهاي حاشيه خليج فارس كه چالشي دشوار پيشروي تحقق اين اقدام است و جايگاه مصر، عربستان و آمريكا در اين طرح را مورد بررسي قرار دهد.
رهبران شش كشور حاشيه خليج فارس
2. ناتوی عربی
«ناتوي عربي» يا «ميني ناتو» و يا همان «ناتوي شرقي» نامهايي بود که امریکایی ها به نیروی نظامی مشترک کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس دادند که قرار بود با ادغام ارتشهای این کشورها به علاوه چند کشور دیگر مانند اردن و مراكش شکل بگیرد و یک نیروی «دفاع منطقهای» در مقابل تهديد ایران! بوجود بیاورد.
همانگونه که «ناتو» برای مقابله با تهدیدات شوروی به وجود آمد، هدف اصلی این سازمان نیز مقابله با خطري به نام ایران بود. تلفیق نیروهای هوایی و دریایی کشورهای عربی با یکدیگر و تجهيز آنها به سامانههای تسلیحاتی و نظامي آمریکا و نيز ادغام نیروهای گشتی هوایی و دریایی و سپر دفاع موشکی در این طرح به کشورهای عربی پيشنهاد ميشود.[2] اين طرح بنا به دلايلي كنار گذاشته شد، اما به نظر ميرسد آمريكا بار ديگر در صدد احياي سيستم دفاع مشترك در كشورهاي حاشيه خليج فارس و برقراري توازن قوا در برابر ايران است.
3. اهداف پشتپرده طرح «ناتوي عربي»: از تهديدآفريني تا مقابله با بيداري اسلامي
اهداف راهبردي طراحان چنين ناتويي را ميتوان در موارد زير خلاصه نمود:
اول، با افزايش نقش و تاثير ايران در منطقه بويژه پس از بيداري اسلامي و سرنگوني چندين حاكم خودكامه وابسته به جريان سازش نظير مبارك و بن علي و عبدالله صالح، در واقع حاميان ناتوي عربي تلاش دارند، نقش ايران را در منطقه كاهش دهند و با اجرای این طرح یک بلوک امنيتي، اقتصادی و سیاسی نيرومند، علیه نفوذ ایران ايجاد نمايند. دوم، از بحرانها و تنشهاي داخلي فزاينده در بين كشورهاي عربي فرار كنند؛ به گونهاي كه انقلابهاي عربي تقاضاهاي مردمي از نظامهاي حاكم را افزايش داده و اين نظامها براي فرار از پاسخگويي به اين مشكلات و تقاضاها به دنبال خلق يك تهديد خارجي و انحراف توجهات افكار عمومي از داخل به خارج هستند. سوم، امریکایی ها در پی آن هستند که هم زمان با خروج از عراق و افغانستان، ظرفیتهای جدیدي برای حضور منطقهای خود ایجاد كنند.[3]
چهارم، جلوي نفوذ بيداري اسلامي به کشورهای خلیج فارس و ساير كشورهاي عربي نظير پادشاهيهاي اردن و مراكش را که دارای اهمیت راهبردی برای امریکا هستند، بگیرند. پنجم، هدف ديگر تغيير دشمن از رژيم صهيونيستي به ايران است؛ به گونهاي كه تهديد اصلي براي جهان عرب و جهان اسلام را نه اين رژيم بلكه ايران شيعي معرفي كنند؛ در همين راستا آخرین بيانيه نشست 25 دسامبر 2012 شوراي همكاري خليج فارس در منامه، با کمال تعجب به صراحت، از مداخله ایران در امور داخلی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس انتقاد كرد و برنامه هستهای تهران را تهديدي برای امنیت و ثبات منطقه دانست.[4] ششم، آمريكا با متصل کردن نیروهای نظامی کشورهای عضو شورای همکاری به يكديگر، نیازهای نظامی آنها را ارتقا داده و تسلیحات بیشتر و گرانتری به آنها خواهد فروخت.
هفتم، ممانعت از لغزش كشورهاي انقلابي كه در گذشته جزو محور سازش بودند نظير مصر، به محور مقاومت. به همين خاطر، سعودی ها تلاش میکنند که به هر طریق ممکن مانع نزديكي ایران و مصر شوند تا مصر به عراق دیگری تبدیل نشود. سعودیها پس از اینکه عراق به رهبری صدام در 2003 سقوط کرد، تنها نظارهگر قدرتيابي ایران در این کشور بودند و وقتی به خود آمدند که ميدان بازي را به حريف واگذار كرده بودند ولی این بار درباره مصر از همان ابتدا تمام قد ایستاده تا شکست دیگري را متحمل نشوند. [5]به همين خاطر از نقطه ضعف مصر كه همان مشكلات اقتصادي است، سوء استفاده كرده و با تزريق دلارهاي نفتي سعي در اعمال سياستهاي خود بر اين كشور دارند. مصریها در این میان با توجه به اینکه از نظر اقتصادی به عربستان وابستهاند علاقهای به تحریک سعودیها ندارند، و ترجیح میدهند با چراغ خاموش با تهران ارتباط برقرار کنند و از برگ برنده ايران در روابط خود با كشورهاي حاشيه خليج فارس به خوبي استفاده كنند. [6]
ملك عبدالعزيز و محمد مرسي
اين، واقعیت که محمد مرسی، به عنوان مقصد نخستین سفر خارجی خود، ریاض را در نظر گرفت و موضعی نه چندان نزدیک به ایران در خصوص سوریه اتخاذ کرد و يا هر از گاهي در انتقاد از نفوذ شيعه در مصر سخناني به ميان ميآورد و يا اخيراً بحث ناتوي عربي را مطرح كرده است، و يا در مقابل، سفر مرسي به ايران براي حضور در نشست سران عدم تعهد در تهران، يا سفر آقاي صالحي وزير امور خارجه ايران به مصر و ديدار با مرسي و تاكيد گاه و بيگاه مقامات مصري بر لزوم از سرگيري روابط با ايران و تاكيد اين كشور بر نقش ايران در حل بحران سوريه حاکی از آن است که اخوان المسلمين مصر با در پيشگرفتن سياستهاي عملگرايانه تلاش ميكند كه از هر دو طرف ايران و عربستان امتياز بگيرد. اما در مجموع به نظر ميرسد در رقابت ایران و عربستان برای نفوذ در مصر و نظامسازي در اين كشور، سياستهاي قاهره به رياض نزديكتر است؛ زيرا مصر به لحاظ مالي بيشتر ميتواند از اين كشور باج بگيرد. در اينجا به نظر ميرسد ايران نبايد در دام اخوان بيافتد و مادامي كه مصر پيمان كمپ ديويد را لغو نكند، نبايد براي برقراري روابط با اين كشور عجله كرد.
از سوي ديگر اظهارات مرسي درباره «ناتوي عربي» احتمالا به قضيه فعاليت اخوان المسلمين در كشورهاي حاشيه خليج فارس پيوند دارد. اين اظهارات دقيقا پس از آن صورت گرفت كه امارات در ابتدا يك گروه از مصري هاي مقيم اين كشور و سپس گروهي از زنان مصری را به اتهام عضویت در اخوان المسلمین و تلاش برای براندازی نظام بازداشت كرد. عربستان هم به برخي از نويسندگانش چراغ سبز نشان داد تا مقالات شديدي عليه گروه اخوان المسلمين نوشته و این گروه را به تلاش براي سرنگون كردن رژيم هاي حاكم منطقه متهم كنند.[7] به نظر ميرسد مرسي با طرح ايده «ناتوي عربي» قصد دارد با در پيش گرفتن تنشزدايي، روابط مصر با كشورهاي حاشيه خليج فارس را بهبود بخشيده و اعتماد اين كشورها را به خود جلب نمايد.
4. اختلافات؛ چالشي در برابر اتحاد نظامي
كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس در سطوح همكاريهاي نظامي، اقتصادي و سياسي كارنامهاي آكنده از ناكامي دارند و اينها مانع از شكلگيري اتحاد نيرومند نظامي ميان اين كشورها ميشود.
بخش عمدهاي از اختلافات كشورهاي حاشيه خليج فارس مربوط به اختلافات مرزي است؛ به گونهاي كه تقريبا هيچ يك از اين كشورها از داشتن اختلاف مرزي با همسايگان خود مستنثي نيستند. این اختلافات حتی در پارهای از مواقع به بروز تنشهايی میان دولتهای منطقه نیز منجر گردیده است که از آن جمله ميتوان به برخوردهای مرزی میان عربستان سعودی و قطر در سال 1992 و اختلافات میان بحرین و قطر اشاره نمود؛ به گونهاي كه اختلافات ميان اين دو كشور بر سر جزاير مرزي به حدي بود كه موجب درگيري هاي مسلحانه گارد مرزي قطر با ماهيگيران بحريني شد. بحرين به تلافي همين اختلافات دفتر شبكه الجزيره در اين كشور را بست.[8]
اختلافات به اين جا ختم نميشود بلكه تلاش براي براندازي و جاسوسي عليه ديگري را نيز در بر ميگيرد. به عنوان مثال، كشف شبكه جاسوسي امارات در مسقط پايتخت عمان روابط بين اين دو كشور را در يك سال اخير به شدت تيره كرده است. يا حدود چند ماه پيش یک گروه تروریستی بسیار خطرناک در امارات كشف شد، گروهی که توسط دولت قطر حمایت مالی و اطلاعاتی شده بود، پس از اعترافات اعضاي دستگير شده معلوم شد که قطر با ارسال پول برای این گروه ها قصد دامن زدن به آشوبها در کشورهای کویت و عمان داشته است. [9]
اختلافات تنها به اين سطوح محدود نميشود، بلكه به حوزههاي ديگر نيز كشيده شده است. به عنوان نمونه دو کشور عربستان و قطر که هرکدام داعیه رهبری جهان عرب و تقویت نفوذ خود در بین کشورهای این منطقه را دارند در تلاشند که دایره نفوذ رقیب خود را محدود کنند و نفوذ خود را گسترش دهند. اختلافات مربوط به سیاستهای منطقهای بین قطر و عربستان و رقابت برای کسب حوزههای جدید نفوذ باعث درگیریهای آنها شده و قطریها با تکیه بر فقدان آزادی و از طریق رسانه الجزیره هر از گاهي به سعودیها حمله میکنند که این اقدامات خشم سران سعودی را به همراه داشته است.[10] اخوانگرایی قطر و سلفیگرايي عربستان دو کلید واژه اصلی در اختلافات دو کشور است که در فضای اعتراضی اخیر منطقه شدت گرفته است.[11]
ملك عبدالعزيز و حمد بن خليفه آل ثاني
اختلافات در سطح اقتصادي نيز ديده ميشود و اين كشورها تاكنون نتوانستهاند به سياستهاي مالي و اقتصادي واحدي دست يابند، به گونهاي كه قرار بود پول واحد عربي توسط اعضاي شوراي همكاري خليج فارس منتشر شده و رسميت يابد، اما تاكيد عربستان بر استقرار مقر اين بانك در رياض و پافشاري امارات بر محوريت ابوظبي در اين مسئله به همراه مخالفت عمان با پول واحد شورا عملا سياست هاي مقامات سعودي را ناكام گذاشته است.[12]
يا در بعد سياسي کویت چند ماه پیش پروژه عربستان سعودی در مورد ارتقاي شوراي همكاري خليج فارس به اتحاديه کشورهای خلیج فارس را رد کرد. مسئلهای که خشم عربستان سعودی را به همراه داشت.
5. عربستان؛ حامي اصلي ايجاد يك پيمان نظامي
در ميان كشورهاي حاشيه خليج فارس، عربستان بيشترين تمايل را براي ايجاد يك پيمان نظامي دارد. عربستان از طرحي سخن میگوید كه به موجب آن «هماهنگیهای اقتصادی، سیاسی و نظامی بیشتر» ميان کشورهای عضو ايجاد ميشود.
اما همين مسأله باعث اختلافات درونی میان اعضای شورای همکاری شده است؛ زيرا اعضای این شورا به هیچ وجه حاضر نيستند سیادت عربستان سعودی را بپذيرند. اين در حالي است كه هرگونه پیمان دفاعی نظامی موثر نیاز به اتحاد تنگاتنگ و همدلي در منطقه دارد.
بیشترین ظرفیت نظامی کشورهای عضو شورای همکاری مربوط به عربستان سعودی است و از آنجا که اغلب کشورهای عضو این شورا نسبت به سلطه عربستان بدبین هستند، ممکن است تمایلی به سپردن امنیت آینده خود به یک سازمان منطقهای تحت تسلط عربستان نداشته باشند. در واقع، در سال 2010 نزدیک به 40 درصد کل هزینههای نظامی خاورمیانه و منطقه شمال آفریقا مربوط به عربستان بود. عربستان سعودی به عنوان قدرتمندترین کشور در شبه جزیره عربستان بودجه دفاعی بیشتری نسبت به دیگر کشورهای منطقه دارد این کشور در سال 2011 تقریباً5 برابر بیشتر (2/46 میلیارددلار) ازکشور امارات (32/9 میلیارددلار) در این زمینه خرج کرده است.[13] همچنین این کشور حدود دو سوم جمعیت شورای همکاری را از آن خود کرده و نسبتی مشابه در زمینه تعداد پرسنل نظامی فعال این شورا داشته و نیز حدود نیمی از هواپیماهای نظامی شورا متعلق به این کشور است. بنابراین تعجبی ندارد که برخی از کشورهای دیگر خلیج فارس نگران آن هستند که هرگونه سازمان دفاعی متحد منطقهای تحت سلطه عربستان قرار گرفته، و به همین دلیل تاکنون در برابر تلاشهای ریاض برای اتحاد بیشتر شورای همکاری مقاومت کردهاند.[14]
6. تغيير استراتژي آمريكا؛ از ائتلافهاي دوجانبه به اتحاد منطقهاي
به نظر ميرسد، آمریکا علاقه زیادی به پیشرفت ابتکار عربستان سعودي دارد. از دیدگاه آمریکا، پایدارترین و به صرفه ترین راه حل برای مشکل ایران رسیدن به یک توازن قدرت با ثبات در آنسوی خلیج فارس است.[15] لذا تشویق شورای همکاری خلیج فارس برای توسعه یک ائتلاف نظامی برای رسیدن به این توازن قدرت ضروری است. آمريكا از اين طريق ميتواند اولاً با وارد كردن کشورهای عربی به این بازی در هرگونه درگیری احتمالی میان ایران و غرب (بويژه رژيم صهيونيستي) به عنوان «پيشمرگ» از آنان استفاده كند. ثانيا بار عملیات نظامی خود در منطقه را به دوش عرب ها بگذارد و آرام آرام به دلایل مربوط به وضعیت اجتماعی و اقتصادی درونی خود حضور مستقیم نظامیاش در منطقه را کمرنگ کند. و ثالثاً عربها را مجبور كند تا موضعی افراطي در مقابل ایران اتخاذ کرده و سطح درگیری با ایران را از ابعاد سیاسی و امنیتی به بعد نظامی ارتقا بدهند، و اين چنين نزاع شيعه- سني را تداعي كنند.
البته اگر چنين اتحادي شكل هم نگيرد، آمريكا ضرر چنداني نخواهد كرد، زيرا كشورهاي حاشيه خليج فارس به اندازه كافي به آمريكا وابسته هستند و تاكنون منافع اين كشور در منطقه را به خوبي تأمين كردهاند. ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ وﯾﮋﮔﯽ ﺳﯿﺎﺳﯽ و اﻣﻨﯿﺘﯽ ﮐﺸـﻮرﻫﺎي حاشيه خليج فارس، واﺑﺴﺘﮕﯽ ﻋﻤﯿﻖ و ﺳﺎﺧﺘﺎري ﺑﻪ ﻗﺪرتﻫﺎي ﻏﺮﺑﯽ و ﺑﻪ ﺧﺼـﻮص آﻣﺮﯾﮑﺎﺳـﺖ. ﺑﺎ وﺟﻮد ﺗﺄﺳﯿﺲ ﺷﻮراي ﻫﻤﮑﺎري ﺧﻠـﯿﺞ ﻓـﺎرس از ﺳـﻮي اﯾـﻦ ﮐﺸﻮرﻫﺎ ﺑــﻪ ﻋﻨــﻮان ﭼــﺎرﭼﻮﺑﯽ ﺑــﺮاي ﺳﯿﺎﺳﺘﮕﺬاري و اﻗﺪام ﻣﺸﺘﺮك در ﻋﺮﺻﻪﻫﺎي ﻣﺨﺘﻠﻒ از جمله بُعد نظامي، ﺳﻮاﺑﻖ ﻧﺸﺎن ﻣﯽدﻫﺪ ﮐﻪ ﻣﻨـﺎﻓﻊ و دﯾﺪﮔﺎهﻫﺎي ﻣﻨﻔﺮد و ﺧﺎص ﻫﺮ ﮐﺸﻮر ﻋﻀﻮ ﺷﻮرا در راﺑﻄﻪ ﺑـﺎ ﻗـﺪرتﻫـﺎي ﺑﺰرگ ﺑﺎﻋﺚ رﺷﺪ ﺗﻌﺎﻣﻼت دو ﺟﺎﻧﺒﻪ ﻫﺮ ﮐﺸﻮر ﺑﻪ ﺻﻮرت ﻣﻨﻔـﺮد در ﻣﻘﺎﯾﺴـﻪ ﺑﺎ ﺗﻌﺎﻣﻼت ﮔﺮوﻫﯽ ﻣﯽﺷﻮد. در ﻋﯿﻦ ﺣﺎل ﺑﺮﺧﯽ ﻗﺪرتﻫﺎي ﻏﺮﺑﯽ ﻧﯿﺰ رواﺑـﻂ دو ﺟﺎﻧﺒﻪ ﺑﺎ ﻫﺮ ﯾﮏ از ﮐﺸﻮرﻫﺎي ﺷﻮرا را ﺑـﺮ ﺗﻌﺎﻣـﻞ ﺑـﺎ آنها در ﻗﺎﻟـﺐ ﯾـﮏ اﺗﺤﺎدﯾﻪ ﻣﻨﻄﻘﻪاي ﯾﻌﻨﯽ ﺷﻮراي ﻫﻤﮑﺎري ﺗﺮﺟﯿﺢ دادهاند. بر این اساس، موافقتنامههاي نظامی دوجانبهاي بین آمریکا و کشورهاي شوراي همکاري در دهه 1990 به امضا رسید. این موافقتنامهها از سوي کشورهاي منطقه با هدف تضمین بقا و امنیت آنان توسط آمریکا امضا شد. در مقابل، ایالات متحده آمریکا با هدف تثبیت هژمونی در این منطقه به دنبال امضاي این موافقتنامهها بود. این موافقتنامهها، دسترسی آمریکا به پایگاه ها و امکانات نظامی کشورهاي منطقه را مهیا ساخت.[16]
اما اكنون با توجه به تغيير و تحولات رخ داده در منطقه و سرنگوني چندين نظام وابسته به غرب و نگراني آمريكا از پيشرفتهاي چشمگير ايران در همه زمينهها بخصوص هستهاي، به نظر ميرسد آمريكا استراتژي پيشين خود در تقويت روابط دوجانبه با كشورهاي حاشيه خليج فارس را تغيير داده و به فكر ايجاد يك اتحاد منطقهاي است.
نتيجهگيري
تبليغات منفي آمريكا و رژيم صهيونيستي عليه ايران و معرفي اين كشور به عنوان يك تهديد خطرناك براي كشورهاي عربي باعث شده است كه نگراني اين كشورها نسبت به ايران افزايش يابد؛ نگرانياي كه در افزايش خريدهاي نظامي اين كشورها از غرب و بويژه آمريكا نمايان است. از سوي ديگر بيداري اسلامي و افزايش موج اعتراضات داخلي در اين كشورها، نزديكشدن بيشتر كشورهاي حاشيه خليج فارس به يكديگر را ضروري ميسازد؛ چرا كه اين كشورها با اعتراضات فزايندهي داخلي روبه رو هستند، لذا براي انحراف افكار عمومي تلاش خواهند كرد خطر خارجي را كه همان ايران باشد، پررنگ كنند. لذا به نظر ميرسد عليرغم اختلافات و رقابتهای درونی ميان كشورهاي حاشيه خليج فارس و نيز ترس از سيادت عربستان اين احتمال وجود دارد كه كشورهاي حاشيه خليج فارس با حمايت آمريكا يك ائتلاف نظامي فراگير در منطقه عليه ايران ايجاد كنند، كه اين ميتواند براي ايران خطرآفرين باشد.
[1] خبرگزاری فارس
[2] روزنامه کیهان
[3] همان
[4] وبسایت «اشراف»
[5] خبرگزاری فارس
[6] همان
[7] خبرگزاری العالم
[8] روزنامه کیهان
[10] خبرگزاری فارس
[12] خبرگزاری تابناک
[13] خبرگزاری فارس
[14] روزنامه کیهان
[15] وبلاگ اشراف
[16] واعظی محمود، نقش قدرت هاي بزرگ در منطقه خليج فارس و چالش هاي هژموني امريکا، فصلنامه روابط خارجی، سال دوم، شماره ششم، تابستان 1389، ص 7-47