سیاست خارجی دونالد ترامپ؛ چارچوب‌ها و جهت‌گیری‌های احتمالی

با توجه به تعلقات حزبی ترامپ و شعارهای انتخاباتی او می‌توان برخی جهت‌گیری‌ها و شاخص‌های سیاست خارجی دولت بعدی آمریکا را ترسیم کرد.

مقدمه

انتخابات ریاست جمهوری‏ 2016 آمریکا با برتری حزب جمهوری‏خواه به پایان رسید و دونالد ترامپ به‏عنوان چهل و پنجمین رئیس جمهور ایالات متحده شناخته شد؛ فردی که موسسات نظرسنجی چندان به پیروزی وی امیدوار نبودند و در عوض رقیب وی یعنی هیلاری کلینتون را رئیس جمهور بعدی آمریکا معرفی می‎کردند. به دنبال پیروزی ترامپ در انتخابات 8 نوامبر و به دلیل عدم سابقه سیاسی وی در آمریکا، پرسش‎ها و ابهامات زیادی در خصوص آینده سیاست خارجی آمریکا مطرح شد. برخی کارشناسان و تحلیلگران از عملگرا بودن سیاست خارجی ترامپ سخن به میان آورده و برخی دیگر معتقدند وی در عرصه سیاست خارجی رو به انزواگرایی خودخواسته خواهد آورد. بنابراین، تلاش برای پیش‏بینی سیاست خارجی ترامپ یک بازی پیچیده است که ممکن است تحلیل‎گران را همانند پیش‎بینی نتیجه انتخابات آمریکا، دچار سردرگمی ‎کند. با این حال، با توجه به تعلقات حزبی ترامپ، شعارهای انتخاباتی وی، مواضع سیاسی‌اش بعد از انتخابات و نیز مطرح شدن برخی اعضای تیم سیاست خارجی وی می‏توان برخی جهت‎گیری‏ها و شاخص‏های سیاست خارجی دولت بعدی آمریکا را ترسیم کرد.

 

مبانی سیاست خارجی دونالد ترامپ

دونالد ترامپ از جناح سنتی حزب جمهوری‏خواه موسوم به «جناح محافظه‎کار» است که به جریان پروتستانی- اونجلیکیِ راست افراطی آمریکا[1] (WASP) تعلق دارد. (راست افراطی، مجموعه‎ای از فرقه‎های پروتستان در آمریكا است که اصولاً در کلیسای انجیلي ریشه دارند و از اواخر دهه 1970 و اوایل دهه 1980 وارد سیاست شدند.) این جریان بر عوامل داخلی تأثیرگذار بر سیاست خارجی آمریکا تأکید دارد و شدیداً معتقد به بازگشت آمریکا به دوران عظمت گذشته و استثناگرایی آمریکایی[2] است.

از جمله متغیرهای داخلي آمریكا که در عرصه سیاست‎گذاری این کشور بسیار تأثیرگذار است، جریان‏های سنتیِ اجتماعي- مذهبي مي‌باشند که با نگرشي محافظه‌کارانه نسبت به مسائل اجتماعي، حامي سیاست خارجی اقتدار‌گرایانه و تهاجمي‎اند. نوع گفتمان مذهبي حاکم بر این جنبش‎ها، حاکی از نوعي سیاست خارجی ایدئولوژیك برای آمریكا است که مي‎توان دکترین بوش در سال 2000 را تجلي خوبي برای آن دانست. (Cherkaoui, 19 July 2016)

جنبش راست مسیحي از یك‌سو بر لزوم گسترش «ارزش‎های آمریكایي» در جهان تأکید، و از سوی دیگر به «اهرم نظامي» به عنوان ابزار مناسب پیشبرد سیاست خارجي نظر دارد. مجموعاً مي‏توان حامیان این جنبشِ محافظه‎کارِ اجتماعي را عقبه مردميِ راهبرد کلان تهاجمي به‎ویژه در دوران روسای جمهورِ جمهوری‎خواهان مثل جرج دبلیو بوش دانست. هرچند جمهوری‎خواهان آمریکا در میزان وزن‎دهی به متغیرهای داخلی یا اعمال رویه‎های نظامی‏گرایانه با یکدیگر تفاوت دارند، اما در مسئله بازگشت آمریکا به دوران اقتدارگرایی، اعمال ارزش‌های لیبرالی در سیاست خارجی (نمودش، طرح خاورمیانه بزرگ و جدید در خاورمیانه)، و قدرت‏محور بودن رویه‎های داخلی و خارجی با یکدیگر اتفاق‎نظر دارند. دونالد ترامپ نیز در چنین چارچوبی، با طرح شعار «ساختن عظمت دوباره آمریکا[3]»، به دنبال احیای اقتدارگرایی آمریکا و تقویت قدرت اجتماعی و اقتصادی این کشور در عرصه‏های مختلف است. علاوه بر این، برخی تفکرات و سیاست‎های داخلی ترامپ نظیر مخالفت با لایحه سقط جنین، مخالفت با مهاجرت غیرقانونی و نظایر این ها حاکی از تعلق وی به جنبش محافظه‎کارِ راست مسیحی است. (Ibid)

 

چارچوب‏ها و رویه‎های اجرایی سیاست خارجی ترامپ

هرچند دونالد ترامپ تاکنون دارای پیشینه و عملکرد سیاسی رسمی در ساختار حکومتی ایالات متحده نبوده، اما با توجه به گرایشات حزبی و مبانی فکری‌ای که در فوق برشمرده شد، می‏توان برخی مولفه‏ها و چارچوب‏های اجرایی سیاست خارجی وی را مطرح کرد:

  • وفاداری و اقدام در چارچوب جناح جمهوری‎خواهان

با وجود اینکه ترامپ در دوران تبلیغات انتخاباتی خود با بسیاری از سران جمهوری‎خواه اختلاف‎نظر‏ پیدا کرد و خود جمهوری‎خواهان نیز چندان روی نامزدی وی اجماع‎نظر نداشتند (رک: محمدی، 9/3/95)، با این حال وی بعد از انتخابات، وفاداری خود را به حزب متبوع‌اش نشان داد. در این زمینه، ترامپ در اولین اقدام، «رینس پریبس»، دبیر کمیته ملی جمهوری‌خواهان آمریکا را به عنوان رئیس ‌دفتر خود در کاخ سفید برگزید؛ رینس پریبسِ ۴۴ ساله، روابط بسیار خوبی با بسیاری از جمهوری‎خواهان از جمله «پل رایان» رئیس مجلس نمایندگان آمریکا دارد. انتخاب پریبس را می‏توان این‏گونه تحلیل کرد که ترامپ قصد دارد با هماهنگی بیشتر با جمهوری‏خواهان فعالیت کند. (روزنامه رسالت، 23/8/1395) علاوه براین، انتخاب «مایک پمپئو»، عضو جمهوری‎خواهِ کمیته اطلاعات مجلس نمایندگان آمریکا به عنوان رئیس آتی سازمان سیا نیز نشان از دنباله‏روی وی از جریان متبوع خود یعنی حزب جمهوری‎خواه دارد. در خصوص تیم سیاست خارجی ترامپ نیز تاکنون افرادی نظیر «جان بولتون» سفیر سابق آمریکا در سازمان ملل در زمان جورج بوش پسر، «رودی جولیانی» شهردار اسبق نیویورک، «نیوت گینگریچ» سخنگوی اسبق مجلس نمایندگان آمریکا و برخی دیگر از چهره‎های سرشناس جمهوری‎خواه مطرح هستند که همگی از رهبران متعصب این حزب به شمار می‎آیند.

 

  • سیاست خارجی منفعت‏طلبانه

در علم روان‎شناسی سیاسی رفتار و عملکرد پیشین شخص معرف رفتارها و عملکردهای بعدی وی خواهد بود. در این چارچوب، تحلیل‏گران سیاسی بر این اعتقادند که ترامپ به‎دلیل تاجر بودن و سوابق اجرایی در زمینه مسائل اقتصادی، سیاست خارجی منفعت‏طلبانه را درپیش می گیرد. در راستای این سیاست و در خصوص مسائل غرب آسیا، ترامپ در جریان رقابت‌های انتخاباتی‎اش اعلام کرده بود که عربستان و شیخ‏نشین‌های خلیج فارس از چتر حمایتی آمریکا استفاده می‌کنند بدون اینکه کمترین هزینه‏ای بابت آن پرداخت کنند و این معادله قابل استمرار نیست. یا اینکه، عنوان کرده بود آمریکا هرگز نباید هزینه ناتو را بپردازد چرا که کشورهای عضو ناتو سهم خود را نمی‏پردازند. مصادیق دیگر سیاست خارجی منفعت‏طلبانه ترامپ، وعده کاهش حضور نظامی آمریکا در آسیا و مخالفت با واردات بی‏رویه آمریکا خصوصاً از رقبای این کشور نظیر چین است. ترامپ همچنین در جریان حمله آمریکا به عراق در سال 2003 نیز گفته بود که آمریکا باید برای جبران هزینه‏های این جنگ، نفت عراق را مصادره کند و این مصادره اصلاً دزدی به حساب نمی‏آید. این نوع تفکرات خارجی ترامپ هرچند در اجرا با مشکلات فراوانی روبرو خواهد بود اما اگر حتی اندک سیاست‏های وی در این زمینه محقق‏ شود سیاست خارجی آمریکا را با پیامدهای عدیده‏ای مواجه خواهد کرد.

 

  • تلفیق انزواگرایی و مداخله‏گرایی

یکی دیگر از مولفه‏های سیاست خارجی ترامپ که به اذعان بسیاری از کارشناسان نشان از پیش‎بینی‎ناپذیری سیاست‎های وی دارد، تردید و ابهام در خصوص نگاه به داخل و خارج است. با این حال، ترامپ در جریان مبارزات انتخاباتی‎ خود بیش از همه بر نگاه به داخل و ضرورت توجه به جامعه داخلی آمریکا تأکید کرد. در این خصوص، وی در اولین مصاحبه تلویزیونی‏اش با شبکه «سی‎.بی‏.اس» درباره عملکرد دولتمردان آمریکا گفت: «ما از پانزده سال پیش در جنگ خاورمیانه درگیر هستیم. ما شش تریلیون دلار در این منطقه هزینه کرده‌ایم. ما با این پول می‌توانستیم کشورمان را دو مرتبه از نو بازسازی کنیم. به وضع جاده‌ها، پل‌ها، تونل‌ها و فرودگاه‌هایمان نگاه کنید که شبیه مکان‌های از رده خارج است. این وضع (نتیجه انتخابات) در وضعیتی است که در طولانی‌مدت پیش آمده است.» (سایت الف، 25/8/95) می‏توان گفت این نوع سیاست نگاه به داخل ترامپ در راستای همان سیاست منفعت‏طلبانه وی است که با تعهدات بیش از حد خارجی آمریکا و افزایش هزینه‏های این کشور مخالف است.

نگرش‏ها و سیاست‏‎های درون‏گرایانه ترامپ در حالی مطرح هستند که عده‎ای از تحلیل‏گران همزمان معتقدند وی برای تحقق رویای استتثناگرایی آمریکایی و سیاست منفعت‎طلبانه، مجبور است مداخله‏گرایی گزینشی و سیاست‏های تهاجمی را در پیش بگیرد. برنامه ترامپ برای مقابله با قدرت چین (وی قبل از انتخابات، وعده اعزام نیروی نظامی زیاد به دریای جنوبی چین و متهم کردن این کشور به دستکاری اطلاعاتی در صورت پیروزی را داده بود)، اعزام نیروی نظامی برای مقابله با داعش (وعده فرستادن 20 تا 30 هزار سرباز آمریکایی به منطقه در این خصوص)، اجبار متحدان به پرداخت هزینه‏های آمریکا و نظایر اینها نشان از سیاست خارجی مداخله‏جویانه ترامپ دارد. علاوه بر این، حضور و نقش‏آفرینی برخی از تندروها و رادیکال‏های جمهوری‏خواه در کابینه آتی ترامپ (نظیر جان بولتون، نوت گینگریچ، پریبس، پل رایان و…) نیز نشان از تقویت جریان نومحافظه‏کاری و سیاست خارجی مداخله‏گرایانه در دوره زمامداری ترامپ است.  (Government Advocacy & Public Policy Practice Group, November 15, 2016)

 

مصادیق سياست خارجي ترامپ

با استناد به محورهای سه‎گانه فوق‏، سوالات زيادي در خصوص مصادیق سياست خارجي دونالد ترامپ مطرح می‏شود که برخی از اين سوالات به شرح زیر است:

1 – سیاست ترامپ در خصوص ايران و برجام به طور مشخص چگونه خواهد بود؟

2 – ترامپ در قبال روسيه چه سياستی را در پیش خواهد گرفت؟

3 – سياست ترامپ در قبال ناتو و اروپا تابع چه اصولي خواهد بود؟

5 – سياست ترامپ در قبال تحولات منطقه، خصوصاً در قبال آنچه در عراق و سوريه مي‎گذرد چه خواهد بود؟

 

  • ایران و توافق هستهای ایران

مقابله با ایران و سیاست‎های جمهوری اسلامی در منطقه، یکی از موضوعات اصلی سیاست خارجی ترامپ در منطقه غرب آسیا خواهد بود. ترامپ در کمپین‏های انتخاباتی خود بارها با انتقاد از باراک اوباما گفته بود که سیاست‌های وی باعث قدرت‏یابی ایران در منطقه و تهدیدزایی این کشور برای آمریکا شده است. وی مقابله با نیروهای نظامی ایران در خلیج فارس و تشدید فشار بر ایران به منظور عقب‎نشینی از سیاست‏های منطقه‏ای را جزء سیاست‏های اصلی خود برشمرده است. با این حال، محور سیاست ترامپ در خصوص ایران را می‏توان توافق هسته‏ای ایران و مقابله با آن دانست. ترامپ مانند بسیاری از جمهوری‏خواهان به شدت با توافق هسته‏ای ایران مخالفت کرد و آن را چالشی برای آمریکا و متحدانش خواند. وي انتقادات شديدي به دستگاه دیپلماسی آمريكا در خصوص توافقنامه هسته‌ای با ایران داشت. در این خصوص در مصاحبه‎اش با «نیویورک تایمز» گفت: «ما در این توافق میلیاردها دلار پول به آنها (ایرانیان) دادیم که نباید می‏دادیم. به دلیل اینکه کشور ما کشوری ورشکسته با بدهی بیش از 19 تریلیون دلار است باید این پول را نگه می‏داشتیم.» (Vatanka, July 2016)

با این حال، ترامپ بعد از پیروزی در انتخابات برخلاف بسیاری از جمهوری‏خواهان از جمله تد کروز، جرج بوش و… اعلام کرد که به دنبال کنارگذاشتن یا لغو یکسره برجام نیست بلکه در عوض مدعی شد که توافق هسته‎ای با ایران را در سخت‏ترین شکل ممکن اجرا خواهد کرد. وی در این زمینه گفت: «به عنوان یک قرارداد بد، من هم در برابر این قرارداد بسیار سرسخت خواهم بود.» ترامپ و تیم مشاوران سیاست خارجی وی در خصوص برجام، همچنین از «مذاکره مجدد» با ایران برای تصحیح این توافق (بد از نظر آمریکا) خبر دادند. وی در این زمینه مدعی شد که با دو یا سه برابر کردن تحریم‌های فعلی آمریکا، ایران را مجبور خواهد کرد پای میز مذاکره برگردد. (مشرق نیوز، 20/8/1395)

باید توجه داشت که مذاکره مجدد درباره توافق هسته‎ای، از دیدگاه جمهوری اسلامی ایران به معنای نوعی چالش برجام و یا نقض آن خواهد بود. جدا از این، تصویب تحریم‎های جدید یا تمدید تحریم‎های قبلی نیز از دیدگاه ایران به نوعی در حکم نقض برجام خواهد بود. در این زمینه، «تمدید قانون تحریم‎های ده‎ساله ایران» موسوم به (ISA) از سوی کنگره آمریکا، حاکی از چالش‎آفرینی جدید آمریکا در روند اجرای برجام می‏باشد. واکنش مقامات ایران از جمله رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز ترسیم‎کننده مسیر آتی آمریکا در مواجهه با توافق هسته‎ای ایران است. با توجه به قدرت گرفتن بیشتر جمهوری‌خواهان در انتخابات اخیر کنگره که قبلاً بر کنارگذاشتن برجام تصریح کرده بودند، احتمال اینگونه چالش‎آفرینی توسط دولت بعدی آمریکا نیز بسیار زیاد است. به چالش کشیدن برجام گرچه کار را از نظر دیپلماسی برای جمهوری اسلامی ايران سخت می­کند و حتی ممکن است در کوتاه‌مدت دچار لطماتی شود اما در بلندمدت به دلیل اینکه نشان‌دهنده انتخاب سیاست واگرایی با اروپا (بقيه گروه 1+5) توسط ترامپ محسوب می‏شود، احتمالاً برخی شکاف عملی را در بلوک غرب در پی دارد که این امر فرصت‎های بالقوه‎ای را برای ایران به دنبال خواهد داشت. علاوه بر این، به چالش کشیدن برجام توسط دولت آتی آمریکا، با توجه به رعایت تمام تعهدات توسط ایران، باعث می‎شود تا آمریکا به عنوان کشوری غیرقابل اعتماد و بی‌تعهد به پیمان‌های بین‌المللی معرفی شود و تحت این شرایط، این کشور نمی‏تواند همانند گذشته میدان‌دار اقدام کامل علیه ایران شود. هر چند که جمهوری اسلامی ایران در چارچوب قانون «اقدامات متناسب و متقابل در اجرای برجام»، با توجه به موارد نقض این قانون از سوی کشورهای غربی خصوصاً آمریکا، می‎تواند اقدامات را مقتضی را در این زمینه اتخاذ کند و از حجم تعهدات خودش خصوصاً در زمینه میزان غنی‎سازی اورانیوم یا نصب تعداد سانتریفیوژها، بکاهد. در این صورت باز هم کشور آمریکا به عنوان شروع‎کننده نقض برجام و چالش‎آفرین در اجرای یک تعهد مهم بین‏المللی معرفی خواهد شد.

 

  • روسیه

به طور کلی ترامپ بر پذیرش نقش روسیه در حل منازعات بین‏المللی تأکید دارد. رئیس جمهور منتخب آمریکا چه در دوران مناظرات انتخاباتی و چه بعد از اعلام نتیجه انتخابات، بر همکاری با روسیه خصوصاً در زمینه مبارزه با تروریسم در غرب آسیا تأکید کرد. ترامپ در بحران سوریه (ر.ک: محمدی، 31/5/95)، به مقامات روسیه حق داد تا برای جلوگیری از سرریز شدن تروریسم به داخل خاک کشورشان مداخله نظامی نمایند. وی حاکمیت روسیه بر شبه جزیره کریمه را به رسمیت شناخت و وعده داد که برای رفع تحریم‌های آمریکا علیه روسیه اقدام خواهد کرد. رئیس جمهور منتخب آمریکا بر منافع مشترک آمریکا و روسیه در برخی زمینه‏ها و رفع خصومت‎ها بین دو کشور تأکید، و تصریح کرد: «ما لزوماً نباید دشمن یکدیگر باشیم. باید زمینه‌های مشترکی با روس‏ها براساس منافع مشترک پیدا کنیم. به عنوان مثال، روسیه نیز از تروریسم اسلامی ضربه خورده‌ است. من معتقدم که کاهش تنش و بهبود مناسبات با روسیه فقط از یک موضع قدرتمند عملی است. تعقل حکم می‌کند که این دور خصومت پایان یابد.» ترامپ همچنین برخلاف سنت دیگر سیاست‌مداران آمریکایی که از پوتین رئیس جمهور روسیه، به عنوان فردی مستبد یاد می‌کنند، بارها از وی به عنوان «رهبري بسيار مقتدر و هوشمند»  تمجید کرد. (The Monitor’s View, April 27, 2016) سیاست نزدیکی ترامپ به روسیه در حالی است که کارشناسان معتقدند با توجه به روند فعلی اعضای کنگره و سیاست‎های ضدروسی آنها، تحقق این سیاست احتمالاً با چالش مواجه خواهد شد. بهترین سناریو برای روابط آتی آمریکا-روسیه، پیشرفت تدریجیِ گفت‏و‏گوهایی است که بعد از بحران اوکراین متوقف شده و اکنون با قدرت یافتن ترامپ می‏تواند با قوت از سر گرفته شود.

 

  • اتحادیه اروپا و ناتو

ترامپ معتقد است که نهاد ناتو در دوران جنگ سرد و در تقابل با نظام کمونیسم ایجاد شده است؛ بنابراین اکنون که کمونیسم نابود شده است، این نهاد کارکرد خود را از دست می‏دهد. به اعتقاد ترامپ، تعهدات آمریکا به ناتو برای این کشور هزینه‌بردار است؛ زیرا آمریکا در مقایسه با دیگر اعضا که ناتو در دفاع از آنها تشکیل شده است، سهم بیشتری می‌پردازد. طبق گزارش ناتو، ایالات متحده در سال جاری میلادی 22 درصد هزینه‌های ناتو را پرداخت می‌کند. به اعتقاد ترامپ این آمار نشان می‏دهد که 27 عضو دیگر ناتو از آمریکا سواری مجانی می‌گیرند. بنابراین، کاخ سفید باید تعهدات خود را در این زمینه کم کند. (همان)

از دیدگاه اتحادیه اروپا، سیاست کاهش تعهدات آمریکا به ناتو و به‏تبع آن تضعیف این نهاد امنیتی، به منزله چالش برای محیط ژئوپولیتیکی و امنیتی اروپا است که به طور تدریجی از زمان پایان جنگ جهانی دوم شکل گرفته است. افول ناتو به عنوان پیمانی نظامی و سیاسی، ممکن است توانایی اعضای اروپایی این نهاد را برای حفظ امنیت کامل خود با چالش جدی مواجه کند. در صورتی که تأثیرات واگرایانه خروج انگلیس از اتحادیه اروپا و ریاست جمهوری ترامپ بر بسیاری از کشورهای اروپایی ادامه داشته باشد، ممکن است ناتو و اتحادیه اروپا به عنوان دو نهادی که به نظم غربی موجودیت بخشیده‌اند، شاهد اضمحلال شدید باشند که این امر در نهایت به سود روسیه است. به دلیل اینگونه ملاحظات است که برخی از کشورهای اروپاییِ عضو ناتو از جمله فرانسه و آلمان به دنبال مخالفت ترامپ با ناتو و کاهش تعهدات آمریکا از تشکیل «ارتش مشترک اروپایی» خبر دادند.

بدین ترتیب، سیاست‏های عدم تعهد و واگرایانه ترامپ نسبت به اروپا و ناتو می‏تواند روابط اروپا و آمریکا و نیز الگوهای امنیتی آنها را تحت تأثیر قرار دهد. اما به دلیل عدم وجود جایگزین‏های مطمئن برای اروپا، جدایی کامل اتحادیه اروپا از آمریکا امکان‎پذیر نیست. از این‏رو، حفظ اتحاد امنیتیِ نسبی با آمریکا همچنان ضروری است. تبریک «آنگلا مرکل» صدر اعظم آلمان به دونالد ترامپ، به این مسیر جدید اشاره دارد. مرکل در پیام خودش ضمن اعلام نگرانی از سیاست‏های رئیس جمهور منتخب آمریکا، بر مشترک بودن ارزش‏ها بین دو طرف اقیانوس اطلس و لزوم نزدیک‏تر کردن سیاست‏های آمریکا و اروپا اشاره کرد.

 

تحولات منطقه

در قبال تحولات منطقه غرب آسیا، رویکرد آمریکا تا حد زیادی متناقض و پیچیده است. از یک‏سو حزب جمهوری‏خواه مانند حزب دموکرات متعهد است که راهبرد کلان آمریکا مبنی بر مداخله‏گرایی در منطقه را حفظ کند و از سوی دیگر، ترامپ با چرخشی عجیب وعده عدم مداخله آمریکا را در منطقه داده است. ترامپ در این چارچوب با انتقاد از سیاست‌های اوباما در غرب آسیا، تأکید کرده که آمریکا دیگر نمی‌تواند خود را ژاندارم جهان بداند. رئیس جمهور جدید آمریکا در این راستا و در خصوص تحولات سوریه، ضمن مخالفت با سیاست مداخله‌جویانه دولت اوباما عنوان كرد كه هيچ‌گاه دست به اقدام نظامی علیه دولت بشار اسد نخواهد زد و تنها برای مبارزه با گروه تروریستی داعش کمپین نظامی در سوریه به راه خواهد انداخت. وی در این خصوص گفت: «من از جنگ سوریه بیرون می‌ایستم و علیه بشار اسد نخواهم جنگید، زیرا فکر می‌کنم این جنگ یک مشکل بزرگ است». ترامپ در پاسخ به این پرسش که آیا راضی است بشار اسد در قدرت باقی بماند، گفت: «آمریکا مشکلاتی بزرگ‌تر از مسئله بشار اسد دارد. اولین توجه آمریکا باید معطوف به شکست داعش باشد… بشار اسد بهتر از آنهایی است که واشنگتن از آنها حمایت می‌کند… سوریه بدون اسد سقوط می‌کند و به یک عراق و یا لیبی دیگر تبدیل می‌شود.» (Lawler,16 Aug 2015)

در خصوص مقابله با داعش، طرح اولیه ترامپ، قطع کردن منابع مالی حاصل از فروش نفتِ این گروه است. البته وی وعده بمباران مواضع داعش را داده و بیان کرده که شرکت‏های نفتی آمریکایی را برای بازسازی زیرساخت‏های ویران شده به عراق و سوریه خواهد فرستاد تا نفت این دو کشور را برای ایالات متحده مصادره کنند. ترامپ مدت‏هاست که از این ایده حمایت می‏کند. وی در سال 2007 نیز گفته بود که آمریکا باید نفت عراق را برای جبران ضرر و زیان ایالات متحده در طول جنگ مصادره کند. ترامپ در مصاحبه‏ای در سال 2011 گفته بود: «در زمان‏های گذشته وقتی در یک جنگ بودیم، پیروز میدان صاحب غنایم نیز بودیم. شما وارد جنگ می‏شوید و پیروز می‏شوید، شما هیچ چیز را نمی‏دزدید… فقط یک و نیم تریلیون دلاری که در این جنگ (عراق) هزینه کردیم را پس می‏گیرید.» طرح ترامپ برای مبارزه با داعش و تروریست‏ها (طبق اذعان او) همچنین شامل مقابله با جریان‏های اسلام‏گرای افراطی در داخل آمریکا و کنترل خانواده‏های آنها نیز خواهد بود که در این زمینه محدودیت‎های شدیدی اعمال خواهد شد. (Vatanka, July 2016)

مصداق دیگر سیاست خارجی منفعت‎طلبانه ترامپ در منطقه (همانند بسیاری از دیدگاه‎های وی از جمله اشغال عراق، مقابله با داعش و…)، در نوع نگاه به عربستان است. وی اعتقاد دارد که عربستان به‏عنوان یک کشور هم‎پیمان آمریکا در منطقه باید بخشی از هزینه‌های نظامی آمریکا را پرداخت کند. ترامپ که به دلیل حضور سعودی‏ها در کمپین انتخاباتی رقیبش یعنی کلینتون چندان خرسند نیست، به انتقاد از روابط گسترده واشنگتن با عربستان در دوره اوباما پرداخت و گفت: «چه بخواهیم چه نخواهیم، افرادی داریم که از عربستان حمایت کردند، مانعی در این راه وجود ندارد، اما هزینه‌های بسیاری را متحمل شدیم، بدون اینکه به‌ازای آن چیزی به دست آوریم، آنها باید در قبال این هزینه‌ها خسارت جبران کنند.» رئیس جمهور منتخب آمریکا در خصوص گزارش جنجالي کمیته تحقیق ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ نیز گفته بود: «در این گزارش اسناد رسوا کننده‌ای در مورد نقش عربستان وجود داشت كه مقامات اين كشور بايد هزينه‌هاي آن را جبران كنند.» به‎طور کلی، سیاست‎های ترامپ در خصوص عربستان، حاکی از کاهش اعتماد به این کشور و مخالفت با سیاست‏های یک‎جانبه آل‏سعود در منطقه است؛ امری که می‏تواند بر نتایج بحران یمن، سوریه و حتی عراق تأثیرگذار باشد و از آنارشی‏های ایجادشده توسط عربستان در این کشورها تاحدودی جلوگیری کند. (ر.ک به زارعی، 25/8/1395) در مجموع، دیدگاه ترامپ درخصوص منطقه غرب آسیا یک حکم کلی دارد: «این منطقه یک باتلاق بزرگ است که ایالات متحده باید از آن دور بماند.» (Cavanaugh, May 4, 2016)  معنی سخن ترامپ این است که احتمالاً در دوره ریاست جمهوری‏ وی ما شاهد هیچ جنگی از سوی آمریکا در منطقه نخواهیم بود.

 

نتیجه‎گیری

دونالد ترامپ از حزب جمهوری‏خواه آمریکا و متعلق به جریان راست مسیحی این کشور است. این جریان با داشتن نگرشي ایدئولوژیك و در عین حال  قدرت‎محور، قائل به بازگشت آمریکا به دوران اقتدار گذشته و استثناگرایی آمریکایی است. ترامپ در این چارچوب، ملغمه‏ای از شعارهای ملی‏گرایانه، اقتصاد حمایت‏گرایانه (موسوم به سیاست مرکانتیلیستی)، و نیز شعارهای استعمارگرانه را مطرح کرد. بر اساس دیدگاه وی، نگاه آمریکا در وهله اول باید به درون باشد، از «ملت‎سازی خارجی» دست بردارد و منابع خود را در راستای نیازهای داخلی جهت‎دهی کند. ترامپ خواهان کاهش هزینه‌‌های آمریکا در ناتو و منطقه اقیانوس آرام است. در خصوص تحولات منطقه غرب آسیا منتقد سیاست‎های مداخله‎جویانه دولت فعلی آمریکاست. اولویت او در بحران سوریه، مقابله با داعش به جای سرنگونی نظام بشار اسد است. ترامپ معتقد است که متحدین منطقه‌ای آمریکا نظیر عربستان باید بخشی از هزینه‎های امنیتی آمریکا را در منطقه پرداخت کنند. وی همچنین، بر اهمیت بهبود روابط با روسیه در حل منازعات بین‎المللی تأکید، و بیان نموده که روسیه می‌تواند در جنگ با ستیزه‎جویان داعش با آمریکا مشارکت نماید. در خصوص جمهوری اسلامی ایران، ترامپ به سیاست‏های منفعت‎جوایانه و در عین حال، استعمارگرایانه قائل است. در این چارچوب، ضمن اعتقاد به مقابله با نفوذ منطقه‎ای ایران و برخورد با ماجراجویی‏های نظامی ایران در منطقه، خواستار بازنگری در برجام از طریق مذاکره مجدد، با توسل به فشارهای چندجانبه اقتصادی است که این امر حاکی از نوعی الغاء یا چالش برجام توسط آمریکا از سوی جمهوری اسلامی ایران است. به چالش کشیدن برجام ضمن داشتن برخی مخاطرات کوتاه‎مدت برای ایران، فرصت راهبردی نیز برای کشور در پی خواهد داشت که واگرایی و از بین رفتن اجماع میان کشورهای اروپایی و آمریکا در اتخاذ اقدامی واحد علیه جمهوری اسلامی از جمله آنها خواهد بود.

خلاصه اینکه، سیاست‎های اعلامی ترامپ تاکنون (نظیر مخالفت وی با تجارت دو سوی اقیانوس اطلس- تجارت آمریکا با 20 کشور صنعتی-، تردید در منطقه‎گرایی آمریکای شمالی (نفتا) به دلیل مخالفت با مهاجرین مکزیکی، بی‎میلی در تداوم تعهدات به ناتو و تعاملات گسترده با اتحادیه اروپا و نظایر اینها) تا حدی در نقطه مقابل پویش جهانی شدن و ارتباطات گسترده منطقه‌ای و جهانی است؛ سیاست بین‎الملل در عصری که از منطقه‎گرایی فراتر رفته و وارد عصر جدید تعاملات میان‎منطقه‎گرایی (Inter-regionalism) شده، اینگونه سیاست‎های بازگشت به عقب آمریکا نشان از دوران تاریک سیاست بین‎الملل و قدرت‏های بزرگ آن دارد که این امر بیش از هر چیز نشان دهنده چندقطبی شدن نظام بین‎الملل و ردّ شدن ایده پایان تاریخ آمریکایی‏ها (یکسره شدن تاریخ جهان) دارد. اینکه چه قدر ایالات متحده در عصر ترامپ بتواند در مقابل موج گسترده ارتباطات جهانی و منطقه‎ای (پویش جهانی شدن) ایستادگی کند باید منتظر گذر زمان بود، اما به هر حال، به نظر می‏رسد اینگونه سیاست‎ها در برابر موج قوی جهانی شدن تا حد زیادی دچار تعدیل شود.

 

——————————

منابع:

  • روزنامه رسالت (23/8/1395)؛ سياست خارجي ترامپ چگونه خواهد بود؟، آدرس:

244118 http://www.resalat-news.com/Fa/?code=

  • زارعی، سعدالله (25/8/1395)؛ عربستان و ترامپ، آدرس: 10258391 http://www.dolateir/go/
  • سایت خبری-تحلیلی الف (25/8/1395)؛ ریشه‎های سیاست خارجی احتمالی ترامپ، آدرس:

6dyca.igiw.html?413857 http://alef.ir/vdcftmdjew

  • مشرق‎نیوز (20/8/1395)؛ چرا احتمالاً ترامپ برای ما بهتر است؟ آدرس:

 653679 http://www.mashreghnews.ir/fa/news

http://www.kslaw.com/imageserver/KSPublic/library/publication/ca111516a.pdf

  • Vatanka, Alex; U.S.-Iran Relations: Recommendations for the Next President; http://www.mei.edu/sites/default/files/publications/PF17_Vatanka_IranUS_web.pdf

[1]. White Anglo-Saxon Protestant

[2]. American exceptionalism

[3]. making America great again

ارسال دیدگاه